بنی‌اسرائیل و پیامبری

بنی‌اسرائیل و پیامبری

تاریخ فرهنگی «قبیله لعنت»؛ قسمت اول بنی‌اسرائیل و پیامبری

سیر تحوّل و اندیشه و عمل شیطان، به ماجرای «بنی‌اسرائیل» و پیامبران مبعوث شده‌ی این خاندان که رسید، مقطع مهمی از حیات بشر در عرصه‌ی زمین آغاز شد که نقش و اثر آن تا آن روز که بشر، سیر و سفر در عرصه‌ی تاریخ را تجربه خواهد کرد، از یادها نخواهد رفت.

«بنی‌اسرائیل»، نشان‌شده و حامل مأموریتی بودند که متأسفانه، به‌دلایل مختلف که در این کتاب – به تفصیل، به‌نحوی محقّقانه و بی‌طرفانه – مورد بررسی قرار گرفته است و به‌رغم مجاهدت همه‌ی انبیای عظیم‌الشأن الهی و مؤمنان مجاهد همراه ایشان، در میانه‌ی راه، از رفتن و به انتها رساندن وظیفه و مأموریت محوّله بازماندند.

مطالعه‌ی همه‌ی رخدادها و صورت و سیرت وقایع رفته بر بنی‌اسرائیل، پرده از بسیاری از سنّت‌های ثابت تاریخی کنار می‌زند؛ چنان‌که شناسایی همه‌ی نامداران آنها – اشخاص و حوادث – در مقاطع مختلف، اسرار بسیاری از رخدادهای بعدی را برملا می‌سازد.

این اثر، گفت‌وگوی خود را از وقایع رفته بر حضرت شیخ‌الانبیاء ابراهیم خلیل‌الرحمان (ع) و سیر و سفرش را از «اور» تا «الخلیل»، آنجا که رخ در نقاب خاک کشید، آغاز می‌کند و گام به گام، تا به عصر پیامبری حضرت موسی (ع) و مأموریتی که سایر انبیای این قوم بر دوش کشیدند، به پیش می‌آید. شکل‌گیری فرهنگ معبدی و جلای بابلی اسباط بنی‌اسرائیل، خواننده‌ی پژوهشگر و محقّق را با یکی از مهم‌ترین نقطه‌عطف‌های تاریخی قبیله لعنت مواجه می‌سازد.

«پراکندگی» در میان اقوام و ملل و تبدیل شدن به مَثل اعلای تمرّد و سرپیچی، روزیِ مقدّر بنی‌اسرائیل نبود؛ اما همه‌ی آنچه که خود کِشتند، کشتزار تاریخ، روزگاری آکنده از فسردگی و انتظاری سخت برای دیدار نجات‌بخشی دیگر را در فرصتی دیگر، برایشان به ثمر نشاند.

بنی‌اسرائیل و پیامبری

در مسیر پر فراز و نشیب گفت‌وگو از «قبیله لعنت»، به «بنی‌اسرائیل» و پس از آن به «یهود» می‌رسیم و تاریخ بلند قومی که بی هیچ تردید طیّ بیش از چهارهزار سال گذشته، نقش عمده‌ای را در شکل‌گیری بسیاری از جریانات فرهنگی و تمدّنی اقوام و ملل ایفا نموده است.

بدون شناسایی همه‌ی آنچه که بر این قوم رفته و همه‌ی آنچه که از قِبَل این قوم بر سایر اقوام رفته است، امکان ارائه‌ی تعریف و تحلیلی جامع از موقعیّت کنونیِ فرهنگی و تمدّنیِ انسان حاضر و عصر معاصر وجود ندارد و به همین ترتیب، گمانه‌زنی درباره‌ی شرایط پیش رویِ ساکنان زمین سخت می‌نماید.

«اسرائیل»، یکی از نام‌های حضرت یعقوب نبی (ع) فرزند اسحاق (ع) بود. بدین سبب به کلّیه انبیایی که بعداً از نسل حضرت یعقوب (ع) پای بر عرصه‌ی تاریخ گذارده‌اند، «بنی‌اسرائیل» گفته شد و در مقابل، به پیامبرانی که از فرزندان حضرت اسماعیل (ع) مبعوث گردیدند، «بنی‌اسماعیل» اطلاق می‌شود.

آغاز تاریخ قوم «بنی‌اسرائیل»، به دوره حیات جدّ اعلای آنها، حضرت ابراهیم خلیل‌الرحمن (ع) برمی‌گردد. حضرت ابراهیم (ع) حدود ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد، خانواده خود را به «کنعان» آورد.

مسیر مهاجرت حضرت ابراهیم

آلبر ماله، درباره‌ی سکنای اوّلیه‌ی بنی‌اسرائیل می‌نویسد:

ملّت یهود قوم کوچکی از بنی‌سام بوده و اصلاً از «کلده» آمده. قبایل آن، مدّت‌ها در بیابان‌هایی که فی‌مابین «بین‌النهرین» و «فلسطین» و «مصر» واقع شده، به حالت چادرنشینی، عمری به سر آورده بودند و به همان وضع چادرنشینان صحرای «آفریقا» زندگی می‌کردند. به این معنی که به درّه‌های پر آب و علف می‌رفتند و چون مراتع آنها رو به تمامی می‌گذاشت، تغییر جا می‌دادند و مخصوصاً در اطراف فلسطین و مصر می‌گشتند؛ زیرا زمین پربرکت آن صفحات، پسند خاطرشان افتاده بود موقعی هم که در فلسطین جاگیر شدند، باز به قبایل منقسم بودند و فقط حدود هزار سال قبل از میلاد، سلطانی برای خود برگزیدند. (۱)

«بنی‌اسرائیل» را «عبرانی» نیز می‌خوانند. برخی دانشمندان معتقدند که نام «عبرانی» را «کنعانیان»، پس از ورود حضرت ابراهیم (ع) به سرزمین «کنعان» به ایشان داده‌اند و وی را عبرانی خوانده‌اند که بعدها جزو القاب این حضرت شد و لقب یاد شده در خاندان وی باقی ماند. عبرانی از ماده «عَ‌بَ‌رَ» به‌معنای گذر کردن از نهر می‌آید، به اعتبار این‌که، حضرت ابراهیم (ع) از «رود فرات» عبور کرد و وارد «کنعان» شد، این لقب را به ایشان دادند.

برخی نیز معتقدند که عبرانی منسوب به عابر، نیای حضرت ابراهیم (ع) است. (۲)

«بنی‌اسرائیل» (بنواسرائیل) به‌معنای فرزندان و قوم اسرائیل، نام قدیمی‌ترین و پراهمّیت‌ترین قوم در تاریخ حیات بشر؛ بلکه اعتقادات دینی بشر است. آغاز تاریخ بنی‌اسرائیل به دوران حیات جدّ اعلای آنان، حضرت ابراهیم خلیل‌الرحمان (ع) بازمی‌گردد. بنا به گزارش‌های تاریخی، زادگاه وی در «اور» کلدانیان بود، پس از مهاجرت جمعیِ قومش به «حرّان» و سپس به «فلسطین»، در آنجا سکنا گزید. فرزندان و نوادگان او، اسحاق و یعقوب نیز در کنعان ساکن بودند. این حوادث حدود سال‌های ۱۸۰۰ تا ۲۰۰۰ق.م. روی داده است. (۳)

هاکس، مترجم و مؤلف «قاموس کتاب مقدّس»، عبرانیان را مشتق شده از عابر، به‌معنی عبورکننده از نهر می‌شناسد. (۴)

حضرت ابراهیم (ع) از تبار سام فرزند نوح (ع) بود و در حوالی سال ۱۹۰۰ق.م. در شهر «اور» (۵) به‌دنیا آمد. او از اور، به «حرّان» و از آنجا، به کنعان مراجعت کرد.

شریعت حضرت ابراهیم (ع) دین حنیف بود. حنیف از مادّه حنف به‌معنای برگشتن از گمراهی به استقامت و راه راست است.

الحنفُ هو مَیلٌ عَنِ الضَّلالِ إلى الإستِقامَة. (۶)

خداوند متعال در سوره‌ی «آل عمران» درباره‌ی حضرت ابراهیم (ع) می‌فرماید:

«ما کانَ إبراهیمُ یَهُودِیّاً و لا نَصرانِیّاً وَ لکِن کانَ حَنیفاً مُسلِماً وَ ما کانَ مِنَ المُشرکین؛ (۷) ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی؛ بلکه بر دین حنیف (حق‌گرا) و تسلیم خدا بود و از مشرکان نبود.»

در معنی اصطلاحی، حنیف [به معنی] مسلم است و در زمان جاهلیّت به هر کسی که به سنّت ختنه و حجّ خدا عمل می‌کرد، حنیف گفته می‌شد؛ زیرا عرب‌ها [به جز این دو] به سنّت‌های دیگر ابراهیم (ع) عمل نمی‌کردند. از این رو، به عمل‌کننده‌ی این دو سنّت حنیف می‌گفتند. (۸)

سخن دیگر این است که هرکس به امر خدا، تسلیم باشد و هیچ مخالفتی نکند، حنیف است. (۹)

در نزد عرب، هرکس بر دین ابراهیم (ع) بود، به او حنیف می‌گفتند و بت‌پرستان نیز در زمان جاهلیّت خود را حنیف و پیرو دین ابراهیم (ع) می‌انگاشتند؛ اما پس از بعثت پیامبر (ص) و مطرح شدن دین اسلام، پیروان اسلام، حنیف نامیده شدند؛ اما این‌که حنیف بر عرب‌های بت‌پرست نیز اطلاق می‌شد، به این دلیل بود که آنان از دستورهای آیین ابراهیمی فقط به دو سنّت ختنه و حجّ پایبند بودند و آن را برای حنیف بودن، کافی می‌دانستند. (۱۰)

واژه‌های «حنیف» و «حنفا» به کرّات در «قرآن کریم» آمده است. حنیف ده مرتبه و حنفا دو مرتبه ذکر شده است. مراجعه به آیات یاد شده نشان می‌دهد که حنفا به اشخاص با ایمان، پاک و حق‌جو گفته می‌شده که ایمان آنان با اخلاص به یکتاپرستی و دوری از شرک و اندیشه های فاسد همراه بوده است.

«قُلْ صَدَقَ اللهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إبراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ المُشرکین؛ (۱۱) بگو خدا راست گفته است [که هیچ‌یک از خوردنی‌های پاکیزه را پیش از نزول تورات بر بنی‌اسرائیل حرام نکرده بود، پس] از آئین ابراهیم که حق‌گرا بود و از مشرکان نبود، پیروی کنید.»

پیامبر اکرم (ص) نیز بر این نکته پافشاری داشتند که دین من همان دین حنیف است. در روایتی آمده است:

«بَعَثَ عِیسَی ابْنَ مَریَمَ ع بِالرُّهبَانِیَّةِ وَ بُعِثْتُ بِالْحَنِیفِیَّةِ السَّمْحَةِ؛ (۱۲) عیسی بر رهبانیّت مبعوث شد و من به حنفیّت آسان‌گیر، مبعوث شدم.»

امام محمد باقر (ع) هم در توصیف حنفیّت فرمودند:

«هِیَ الْفِطْرَةُ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا فَطَرَهُمْ عَلَى مَعْرِفَة؛ (۱۳) حنفیّت همان فطرتی است که خداوند انسان‌ها را بر آن آفریده و هیچ تغییری در آن، راه ندارد و خدای سبحان آن را برای شناخت خویش آفریده است.»

علامه طباطبایی (ره) در توضیح کلمه‌ی حنیف بیان می‌کند که:

حنفا برگرفته از مادّه‌ی حنف به‌معنای متمایل شدن و انحراف از دو حالت افراط و تفریط، به‌سوی اعتدال است؛ لذا خداوند اسلام را بدین جهت حنیف خوانده است که به خلق دستور می‌دهد، در تمامی امور حدّ وسط را رعایت نموده و از انحراف به‌سوی افراط و تفریط بپرهیزند. (۱۴)

قسمت بعدی این مقاله

پی‌نوشت‌ها:
(۱) آلبر ماله، «تاریخ ملل شرق و یونان»، ترجمه عبدالحسین هژیر، کتابخانه ابن‌سینا، ۱۳۳۲، ص۹۳
(۲) توفیقی، حسین، «آشنایی با ادیان بزرگ»، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی، ۱۳۷۹، ص۷۲
(۳) «دانشنامه جهان اسلام»، ج۴، ۱۳۹۳، به‌نقل از «جودائیکا»، ج۵، ذیل History، ستون ۵۷۳
(۴) «قاموس کتاب مقدّس»، ص۵۹۳
(۵) Ur
(۶) جواد على، «المفصَّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام»، ج۶، ص۴۵
(۷) سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی ۶۷
(۸) «لسان العرب»، ج۹، ص۵۷
(۹) کتاب «العین»، ج۳، ص۲۴۸
(۱۰) «لسان العرب»، همان.
(۱۱) سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی ۹۵
(۱۲) طوسی، محمد بن حسن، «الأمالی»، قم، دار الثقافة، ص۵۲۸
(۱۳) برقی، احمد بن محمد بن خالد، «المحاسن»، قم، دارالکتب الإسلامیة، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق، ج۱، ص۲۴۱
(۱۴) طباطبایی، سیّدمحمدحسین. «تفسیر المیزان»، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۴، ج۲۰، ص۵۷۵

منبع: کتاب «تاریخ فرهنگی قبیله لعنت»، جلد۳، بنی‌اسرائیل و پیامبری، نوشته: اسماعیل شفیعی سروستانی، صفحات ۱۹-۲۸

بنی‌اسرائیل و پیامبری ، بنی‌اسرائیل و پیامبری

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتاپیام رسان بلهپیام رسان سروشپیام رسان روبیکا

بنی‌اسرائیل و پیامبری ، بنی‌اسرائیل و پیامبری

همچنین ببینید

بت‌پرستی بنی‌اسرائیل، معابد و نمادهای بعل

بت‌پرستی بنی‌اسرائیل، معابد و نمادهای بعل

گوساله سامری در واقع، صورتی از بعل بود. بَعل عنوانی عام برای خدایان اقوام سامی و به‌ویژه ساکنان بین‌النهرین بود که در هیئت گاو مقدس طلایی نشان داده می‌شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه × 4 =