داوری قرآن و روایات درباره تورات موجود

داوری قرآن و روایات درباره تورات موجود

بررسی متنی و سندی متون مقدس یهودی (قسمت هفدهم) تورات موجود

در قسمت قبل بیان شد مطابق قرآن مجید و روایات اسلامی کتابی به‌نام تورات بر حضرت موسی (ع) نازل شده که از سنخ قرآن بوده و ویژگی‌های کلّی آن را داشته است. از سوی دیگر کتابی در زمان نزول قرآن مجید در دست اهل کتاب بوده است که نه عین همان کتاب نازل شده و نه به‌کلّی متفاوت با آن بوده است و از آنجا که اهل کتاب برای آن از همین عنوانِ تورات استفاده می‌کرده‌اند، قرآن و روایات گاهی با قرینه‌هایی مانند «آنچه نزد شماست» و مانند آن و گاهی بدون قرینه با همین عنوان به این کتاب اشاره کرده‌اند.

همچنین در قسمت قبل بیان شد که کتاب موجود در زمان نزول قرآن مجید، همین کتابی بوده که امروزه در دست اهل کتاب است، بنابراین هر داوری‌ای که از قرآن و روایات درباره‌ی متن موجود در آن زمان برداشت شود، بر متن موجود در زمان ما نیز صدق می‌کند. در این مقاله برآنیم (۱) که داوری متون اسلامی درباره‌ی متن موجود در زمان ظهور اسلام را، که همین متن فعلی است، بررسی کنیم. بنابراین بحث را در چند محور پی می‌گیریم.

الف) تصدیق متن موجود

در قرآن مجید در چهارده آیه، متون موجود در آن زمان با لفظ تصدیق تأیید شده است. در تمام این موارد یا سخن از تصدیق کتابی است که نزد قرآن یا پیامبر است که با تعبیر «بین یدیه» یا «بین یدی» بیان شده است؛ و یا سخن از تصدیق متونی است که نزد اهل کتاب است که با ضمیر حاضر «مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ» و یا به صورت ضمیر غایب «مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ» بیان شده است. (۲)

از این آیات پرشمار بَرمی‌آید که قرآن مجید متون موجود در آن زمان را اجمالاً تصدیق و تأیید می‌کند. این تأیید و تصدیقِ اجمالی با غیر لفظ «تصدیق» نیز در آیات متعددی بیان شده است:

«وَ كَیفَ یحَكِّمُونَكَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ یتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَ مَا أُولَئِكَ بِالْمُؤْمِنِینَ ؛ و چگونه تو را داور قرار می‌دهند، با آن‌که تورات نزد آنان است که در آن حکم خدا موجود است». (مائده، ۴۳)

روشن است که این آیه اشاره به توراتی می‌کند که در همان زمان بوده و البته حکم خدا در رابطه با مسئله‌ای که پیامبر (ص) را یهودیان در آن داور قرار داده بودند، در تورات موجود یافت می‌شود. البته درست در آیه‌ی بعد از این آیه سخن از توراتِ نازل شده است:

«إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدًى وَ نُورٌ یحْكُمُ بِهَا النَّبِیونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هَادُوا وَ الرَّبَّانِیونَ وَ الْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَ كَانُوا عَلَیهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لَا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا وَ مَنْ لَمْ یحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ ؛ ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود نازل کردیم…». (مائده، ۴۴)

و البته در ادامه اشاره به این می‌کند که با توراتِ نازل شده انبیاء برای یهودیان حکم می‌کردند و عالمان با قدری از کتاب که برای آنان حفظ شده بوده حکم می‌کردند. پس در همان قدر از کتاب که حفظ شده است، حکم خدا نیز وجود دارد.

در آیه‌ای دیگر سخن از انجیل موجود در آن زمان است و این‌که در آن نیز اجمالاً احکام نازل شده‌ی الهی وجود دارد:

«وَلْیحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ وَ مَنْ لَمْ یحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ؛ و اهل انجیل باید به آن‌چه خدا در آن نازل کرده داوری کنند، و کسانی که به آن‌چه خدا نازل کرده حکم نکنند، آنان خود نافرمان‌اند». (مائده، ۴۷)

از این آیه نیز به‌روشنی بَرمی‌آید که در متون مسیحیِ زمان نزول قرآن مجید به‌اندازه‌ای از حکم خدا وجود داشته است که آنان می‌توانسته و وظیفه داشته‌اند که طبق آن حکم و داوری کنند. البته روشن است که خدا از مسیحیانِ آن زمان نمی‌خواهد که بر اساس متونی که در دستشان نیست و از آن اطلاعی ندارند حکم کنند. در آیه‌ای دیگر یهودیان و مسیحیان با هم مورد خطاب قرار گرفته‌اند و از آنان خواسته شده است که به احکام الهی که در کتابشان موجود است، عمل کنند:

«قُلْ یا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَیءٍ حَتَّى تُقِیمُوا التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَیكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لَیزِیدَنَّ كَثِیرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَیكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْیانًا وَ كُفْرًا فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِینَ ؛ بگو: ای اهل کتاب، تا هنگامی که به تورات و انجیل و آن‌چه از پروردگارتان به‌سوی شما نازل شده عمل نکرده‌اید بر هیچ [آیین حقی] نیستید». (مائده، ۶۸)

از آیه‌ی فوق به‌روشنی برداشت می‌شود که در تورات و انجیلِ موجود در زمان نزول قرآن مجید حقایقی از وحی الهی بوده است و اگر این‌گونه نباشد مؤاخذه‌ی اهل کتاب و فرمان به آنان مبنی بر اجرای این دو کتاب بی‌معنا می‌شود. اگر از آیه‌ی فوق وجود حداقل‌های تعالیم نازل شده که برای دینداری لازم است، برداشت شود، شاید بتوان از آیه‌ای دیگر سطح بسیار بالاتری برداشت کرد:

«وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَیهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثِیرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا یعْمَلُونَ ؛ و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان به سویشان نازل شده، عمل می‌کردند، قطعاً از بالای سرشان [برکات آسمانی] و از زیر پاهایشان [برکات زمینی] برخوردار می‌شدند. از میان آنان گروهی میانه‌رو هستند، و بسیاری از ایشان بدرفتاری می‌کنند». (مائده، ۶۶)

هر چند زمان افعال ابتدای آیه، گذشته است و ممکن است کسی بگوید مقصود تورات و انجیلِ نازل شده است که اگر در آن زمان که موجود بود به آن عمل می‌کردند از نعمت‌ها بهره‌مند می‌شدند، کما این‌که برخی از مفسران برداشت کرده‌اند، (۳) اما، همان‌طور که برخی دیگر از مفسران برداشت کرده‌اند، از قسمت آخر آیه که با زمان حال سخن می‌گوید آشکار می‌شود که در همان متونِ موجود در آن زمان حقایق بلندی وجود داشته که عمل به آن‌ها سبب برخورداری از نعمت‌های الهی می‌شده است. (۴)

به هر حال مفسّران از مجموعه‌ی این آیات برداشت کرده‌اند که قرآن مجید کتاب‌های موجود در زمان خود را اجمالاً تصدیق کرده است. صاحب تفسیر المیزان در تفسیر آیه‌ی ۴۳ از سوره‌ی مائده می‌گوید:

و در این آیه، به‌گونه‌ای تصدیق و تأیید توراتی است که امروزه نزد یهود است… و همین کتاب، کتابی است که در زمان پیامبر در دست یهودیان بود… پس قرآن تصدیق می‌کند که در آن حکم خداست… از همه‌ی مطالب فوق نتیجه می‌گیریم در توراتی که امروزه بین یهودیان رواج دارد قدری از تورات اصلی که بر موسی (ع) نازل شده است وجود دارد و اموری وجود دارد که تحریف شده و تغییر کرده… و این نظر قرآن درباره‌ی تورات است. (۵)

ایشان در تفسیر آیه‌ی ۴۸ از سوره‌ی آل‌عمران نیز بر این نکته تأکید می‌کند که تورات موجود در زمان پیامبر (ص) با تورات اصلی به‌طور کلی مخالف نبوده، اگرچه تحریف در آن رخ داده است. ایشان مدعی می‌شود که دلالت آیات قرآنی بر این امر واضح است.

ایشان در تفسیر آیه‌ی ۳ از سوره‌ی آل‌عمران می‌گوید مراد از جمله‌ی «نَزَّلَ عَلَیكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَیهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ» کتب آسمانیِ حاضر در عصر نزول قرآن یعنی تورات و انجیل است و این جمله دلالت بر این دارد که تورات و انجیل که در آن زمان موجود بوده به‌کلّی تحریف نشده بوده است. پس قرآن مجید فی‌الجمله – و نه بالجمله و صد در صد – کتاب‌های موجود را تصدیق و تأیید می‌کند. (۶)

صاحب تفسیر جلالین در تفسیر «مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ» می‌گوید: از این نظر تصدیق می‌کند که با آن در توحید و نبوت موافقت دارد. (۷) صاحب تفسیر روح البیان در تفسیر «مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ» می‌گوید: از این نظر تصدیق می‌کند که در توحید و برخی از احکام با آن موافق است. (۸) همین مفسّر در تفسیر آیه‌ی «مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَیهِ من الکتاب» می‌گوید: مقصود آن است که با آن‌ها در توحید، عدل و اصول شرایع موافق است. (۹) صاحب تفسیر المنار در تفسیر آیه‌ی «مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَکُمْ» می‌گوید: مقصود تعالیم تورات و دیگر کتب انبیاء از قبیل توحید و نهی از کارهای زشت و امر به کارهای نیک و اموری است که سبب سعادت می‌شود. (۱۰) همین مفسّر در تفسیر «مُصَدِّقا لِمَا مَعَهُمْ» می‌گوید: مقصود این است که قرآن در اموری مانند توحید، اصول دین و اهداف این کتاب‌ها با آن‌ها موافق است. (۱۱)

از روایات اسلامی نیز بَرمی‌آید که در همان توراتِ زمان پیامبر (ص) احکام الهی بوده است. برای مثال در روایات متعددی خطاب به یهودیان آمده که در متون شما حکم زناکار موجود است. (۱۲)

در کتاب بحارالانوار احادیث متعددی از امام علی (ع) نقل شده است که مطابق آن‌ها آن حضرت می‌فرماید: اگر برای من فرش و تکیه‌گاهی گسترده شود تا داوری کنم، برای اهل تورات با توراتشان داوری خواهم کرد، به‌گونه‌ای که خدا هم راضی باشد و برای اهل انجیل با انجیلشان داوری خواهم کرد، به‌گونه‌ای که خدا هم راضی باشد و برای اهل قرآن نیز داوری خواهم کرد، به‌گونه‌ای که حکم خدا باشد (۱۳) و روشن است که برای اهل تورات با همان تورات موجود و برای اهل انجیل با همان انجیل موجود داوری می‌کرده و اگر قرار بود امام (ع) با کتابی که در دست آنان نیست داوری کند، راهی برای اثبات درستی و نادرستی حکم او وجود نداشت. پس در همین متون موجود، احکامی وجود دارد که حکم خداست و براساس آن‌ها می‌توان حکم درست را استنباط کرد.

ب) تحریف کتب پیشین

در میان عالمان مسلمان و نیز توده‌های مردم مسلمان این سخن معروف است که تورات و انجیل تحریف شده‌اند و این باور معمولاً به قرآن مجید مستند می‌شود. واژه‌ی تحریف در ارتباط با اهل کتاب در چهار آیه‌ی قرآن مجید به کار رفته است:

«مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ یقُولُونَ سَمِعْنَا وَ عَصَینَا وَ اسْمَعْ غَیرَ مُسْمَعٍ وَ رَاعِنَا لَیا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْنًا فِی الدِّینِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنَا لَكَانَ خَیرًا لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَلَكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا یؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا ؛ برخی از آنان که یهودی‌اند، کلمات را از جای خود بر می‌گردانند و با پیچاندن زبان خود و به قصد طعنه زدن در دین اسلام [با درآمیختن عبری با عربی] می‌گویند: شنیدیم و نافرمانی کردیم و بشنو که [کاش] ناشنوا گردی، [نیز از روی استهزاء می‌گویند] راعنا [که در عربی یعنی: «به ما التفات کن» و در عبری یعنی: «خبیث ما»] و اگر می‌گفتند: شنیدیم و فرمان بردیم و بشنو و به ما بنگر، قطعاً برای آنان بهتر و درست‌تر بود». (نساء، ۴۶)

«فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیةً یحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَ لَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ؛ پس به‌خاطر پیمان‌شکستنشان لعنتشان کردیم و دل‌هایشان را سخت گردانیدیم. آنان کلمات را از جای خود تحریف می‌کنند و بهر‌ه‌ای از آنچه را که به آنان یادآوری شده بود به فراموشی سپردند. و تو همواره بر خیانتی از آنان آگاه می‌شوی، مگر شماری اندک از آنان، پس از آنان درگذر و چشم‌پوشی کن خدا نیکوکاران را دوست دارد». (مائده، ۱۳)

«وَ مِنَ الَّذِینَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یأْتُوكَ یحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ یقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا… ؛ و از یهودیان آنان که به سخنان تو گوش می‌سپارند تا بهانه‌ای برای تکذیب تو بیابند، و برای گروهی دیگر که خود نزد تو نیامده‌اند، خبرچینی می‌کنند، کلمات را از جای خود منحرف می‌سازند [و] می‌گویند: اگر این حکم به شما داده شده آن را بپذیرید و اگر آن به شما داده نشده پس پرهیز کنید…». (مائده، ۴۱)

«أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یؤْمِنُوا لَكُمْ وَ قَدْ كَانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ یحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَ هُمْ یعْلَمُونَ ؛ آیا طمع دارید که اینان به شما ایمان آورند؟ با آن‌که گروهی از آنان سخنان خدا را می‌شنوند سپس آن را بعد از فهمیدنش تحریف می‌کنند، و خودشان می‌دانند». (بقره، ۷۵)

این‌ها آیاتی است که عموم مفسّران و عالمان از آن‌ها برداشت کرده‌اند که اهل کتاب متون خود را تحریف کرده‌اند. درباره‌ی این چهار آیه دو بحث جدی وجود دارد که به مسأله‌ی مورد بحث ما مربوط است. بحث نخست این است که: آیا مقصود از تحریف در این آیات، تحریف معنوی است یا تحریف لفظی؟ آیا مقصود این است که برای مثال اهل کتاب در کتاب‌های خود دست برده و آن‌ها را کم یا زیاد کرده‌اند، یا این‌که در لفظ تغییری صورت نگرفته، بلکه سخن را تأویل و تفسیر نابجا کرده‌اند یا آن را برای مردم به‌گونه‌ای خاص بیان کرده‌اند؟ بحث دوم این است که: موضوع تحریف چیست؟ یعنی آنان چه چیزی را تحریف کرده‌اند؟ متون مقدس خود یا سخنان پیامبر (ص) و آیات قرآن را؟

در رابطه با بحث اول مفسران هم تحریف لفظی و هم تحریف معنوی را احتمال داده‌اند. برای مثال صاحب تفسیر المیزان می‌گوید: مقصود از این عبارت هم می‌تواند تحریف معنوی باشد و هم لفظی. (۱۴) اما فخر رازی می‌گوید: هر چند هر دو احتمال وجود دارد، اما تحریف معنوی اولی است، چون تغییر لفظی در یک متن متواتر ممکن نیست. (۱۵)

برخی از قرآن‌پژوهان معتقدند که از قرآن مجید هرگز بَرنمی‌آید که اهل کتاب متون خود را تحریف لفظی و آن را کم و زیاد کرده‌اند، بلکه مقصود از آیاتی مثل «یحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ» این است که آن را تأویل می‌کرده‌اند. ایشان همین مضمون را از حدیثی از امام باقر (ع) نقل می‌کنند (کافی، ج۸، ص۵۳) و نیز همین قول را به شیخ طوسی نسبت می‌دهند (التبیان، ج۳، ص۴۷۰). (۱۶)

به‌نظر می‌رسد که حق با محققان فوق باشد. در این چهار آیه هرگز سخن از تحریف کتاب نیست، بلکه سخن از منحرف ساختن کلمه از جای خودش است. «منحرف ساختن کلمه از جای خود» مثل این است که نقش یک کلمه در جمله عوض شود و برای مثال فاعل، مفعول معنا شود و بالعکس. «انحراف کلمه از جایگاه خویش» هرگز به معنای زیاد یا کم شدن لفظ در یک متن نیست. پس باید بگوییم مقصود تحریف معنوی است.

نکته‌ی دیگر این‌که مفسّری مانند صاحب تفسیر المیزان هرگز نباید سخن از تحریف لفظی به میان آوَرَد، چرا که ایشان، تصریح می‌کند که تورات موجود همان کتابی است که بعد از اسارت بابلی به‌وسیله‌ی عزراء تألیف شده و از آن زمان تاکنون تغییر نکرده است.

سخن دانشمندان جدید نیز عموماً همین است. آنان می‌گویند تورات و دیگر قسمت‌های عهد قدیم بعد از اسارت بابلی، یعنی از حدود ۵۰۰ ق.م. به این طرف، به‌تدریج با استفاده از منابع موجود تألیف شده و از آن زمان تاکنون سالم باقی مانده است.

پس اولاً ظاهر آیات قرآن، دالّ بر تحریف لفظی نیست و ثانیاً تحریف لفظی با واقعیت خارجی سازگاری ندارد. در واقع متون موجود «تألیف» شده‌اند و نه تحریف. فرق است بین این‌که کسی کتابی را با استفاده از منابع زمان خود تألیف کند و مطالب مهم وحیانی را نیز در آن بیاورد با این‌که کتابی را دست‌کاری کند. کتاب کیمیای سعادت از امام محمد غزالی یا المحجة البیضاء از مرحوم فیض کاشانی مطالب حق قرآنی را دربردارند و اصول مهمی مثل توحید، نبوت، معاد و اعمال صالح را از قرآن مجید گرفته‌اند و در خود دارند. اما هرگز نمی‌توان آنها را «قرآن تحریف شده» خواند، بلکه باید آنها را «کتاب تألیف شده» به‌حساب آورد.

بحث دیگر این بود که موضوع تحریف در این آیات چیست و آیا مقصود متون اهل کتاب است یا سخنان پیامبر (ص)؟

صاحب تفسیر المیزان پس از بیان این‌که ممکن است مقصود تحریف تورات و کتب انبیاء باشد، این احتمال را می‌دهد که مقصود همان چیزی باشد که در ادامه‌ی آیه آمده است و آنان سخنان مربوط به اسلام و مسلمانان را تحریف می‌کرده‌اند. (۱۷) صاحب تفسیر شریف لاهیجی می‌گوید: مقصود تحریف سخنان خدا و پیامبر او (ص) است. (۱۸) مروری بر چهار آیه‌ی فوق نشان می‌دهد که حق با مفسّر فوق است. این امر در آیه‌ی اول بسیار روشن است. در خود آیه با صراحت آمده است که برخی از یهودیان با الفاظ پیامبر یا قرآن مجید بازی می‌کردند و با چرخانیدن آن سخنان پیامبر (ص) را استهزا می‌کرده‌اند. در آیه‌ی دوم سخن از خیانت آنان و بهره‌مند نشدن از موعظه‌ی نبوی و قرآنی است و سیاق حکم می‌کند که آنان سخنان پیامبر را تحریف کرده باشند. در آیه‌ی سوم سخن این است که برخی از یهودیان سخن پیامبر را می‌شنوند تا تکذیب کنند و برای دیگران خبرچینی کنند. پس در این سیاق نیز باید مقصود تحریف سخن پیامبر (ص) باشد. در آیه‌ی چهارم سخن از این است که به ایمان آوردنِ این گروه طمع نکنید، چرا که آنان سخن خدا را می‌شنوند و بعد از آن‌که آن را فهم می‌کنند از روی علم و آگاهی تحریف می‌نمایند. پس مقصود این است که اینان با این‌که حقّانیت قرآن مجید را دریافته‌اند آن را تحریف می‌کنند. پس باید در این بحث دوم نتیجه بگیریم که اساساً مقصود از تحریف، جدای از این‌که تحریف لفظی باشد یا معنوی، «تحریف تورات و انجیل» نیست، بلکه «تحریف سخنان پیامبر (ص)» است، که از جمله‌ی آنها آیات قرآن می‌باشد.

شاید بتوان از آیه‌ای از قرآن مجید وضعیت واقعی متون را برداشت کرد، که آن‌ها تألیف شده‌اند و نه تحریف:

«فَوَیلٌ لِلَّذِینَ یكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَوَیلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَیدِیهِمْ وَ وَیلٌ لَهُمْ مِمَّا یكْسِبُونَ ؛ پس وای بر کسانی که با دست خود کتاب می‌نویسند، سپس می‌گویند: این از جانب خداست، تا بدان بهای ناچیزی به‌دست آرند، پس وای بر ایشان از آنچه دست‌هایشان نوشته و وای بر ایشان از آنچه از این راه به دست می‌آورند». (بقره، ۷۹)

به هر حال در این آیه سخن از «تألیف» کتاب و نسبت دادنِ آن به خداست، و نه «تحریف»؛ و این با «واقعیت تاریخی» سازگار است.

ج) حاکمیت و برتری قرآن بر متون پیشین

قرآن مجید متون موجود در زمان خود را فی‌الجمله به صورت‌های مختلف تأیید و تصدیق می‌کند. با این حال در آیه‌ای از قرآن مجید به‌گونه‌ای در کنار تصدیق آن متون، حاکمیت و برتری قرآن بیان شده است:

«وَ أَنْزَلْنَا إِلَیكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِمَا بَینَ یدَیهِ مِنَ الْكِتَابِ وَ مُهَیمِناً عَلَیهِ فَاحْكُمْ بَینَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهَاجاً وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِیبْلُوَكُمْ فِی مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ ؛ و ما این کتاب قرآن را به حق به‌سوی تو فرو فرستادیم، در حالی‌که تصدیق‌کننده‌ی کتاب‌هایی است که نزد آن است و حاکم بر آن‌هاست. پس میان آنان بر وفق آنچه خدا نازل کرده حکم کن، و از هواهایشان با دور شدن از حقّی که به‌سوی تو آمده، پیروی مکن. برای هر یک از شما امت‌ها شریعت و راه روشنی قرار دادیم». (مائده، ۴۸)

در این آیه پس از بیان «مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَیهِ مِنَ الْكِتَابِ» تعبیر «و مُهَیمِنًا عَلَیهِ» را به‌کار برده است که نوعی برتری و حاکمیت را می‌رساند. صاحب کتاب «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» می‌گوید: کلمه‌ی مهیمن در اصل به‌معنای شاهد و ناظر است و از این نظر قرآن مهیمن بر کتاب‌های پیشین است که بر آن‌ها احاطه دارد و شاهد و ناظر آن‌هاست، پس بر آن‌ها تفوّق دارد و حاکم بر آنهاست. (۱۹)

صاحب کتاب مجمع البحرین می‌گوید: «مُهَیمِنًا عَلَیهِ» یعنی شاهد بر آن است و گفته شده که به معنای حافظ بر آن و نیز امین بر آن است. (۲۰) از صاحب مجمع البیان معنای مراقب و نگهدار و حاضر نقل شده است. ایشان درباره‌ی آیه فوق می‌گوید: می‌شود گفت قرآن با مهیمن و مراقب بودن دو کار انجام می‌دهد: یکی این‌که حافظ آن‌هاست و وجود آن‌ها را تثبیت و تصدیق می‌کند، دیگر این‌که مراقب و مسلّط بر آن‌هاست و آن‌چه را از اغلاط و تحریف و نسیان بر آن‌ها راه یافته بیان می‌دارد. (۲۱) صاحب تفسیر المیزان می‌گوید:

هیمنه‌ی چیزی بر چیز دیگر – مطابق آنچه از محصل معنای آن به دست می‌آید – به آن است که بر آن چیز در حفظ و مراقبت و انواع تصرّف در آن سلطه داشته باشد. و این حال قرآن، که خداوند آن را به بیان‌کننده‌ی همه‌چیز وصف کرده، نسبت به کتاب‌های آسمانی است که نزد آن بوده است: اصول ثابت آن‌ها را حفظ می‌کند و فروعی که ممکن است تغییر و تبدیل بر آن‌ها عارض شود نسخ می‌کند تا متناسب حال انسان که به مرور زمان در حال ترقّی و تکامل است گردد…. پس جمله‌ی «مُهَیمِنًا عَلَیهِ» متمّم این گفته است که «مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَیهِ مِنَ الْكِتَابِ» و آن را توضیح می‌دهد، چون اگر این متمّم نبود امکان این توهّم وجود داشت که قرآن شرایع و احکام تورات و انجیل را به این‌صورت تصدیق می‌کند که بدون تغییر و تبدیل باقی هستند، اما با توصیف قرآن به وصف هیمنه بیان می‌کند که تصدیق قرآن بدین معناست که آن‌ها معارف و شرایع حق از طرف خدا هستند ولی خدا می‌تواند در آن‌ها با نسخ و تکمیل تصرف کند. (۲۲)

اگر هیمنه در لغت به معنای شاهد و ناظر است، بنابراین از این نظر قرآن مجید بر کتاب‌های پیشین احاطه و سلطه دارد، و اگر هیمنه‌ی قرآن مجید بر همان کتاب‌هایی است که آن‌ها را تصدیق می‌کند، یعنی کتاب‌هایی که در آن زمان موجود بوده است، پس باید هیمنه‌ی قرآن مجید را به معنای دیگری گرفت. همین مفسّر قائل بود که قرآن مجید کتاب‌های موجود در زمان خود را تصدیق می‌کند، در حالی‌که این کتاب‌ها همان کتاب‌های نازل شده نیستند و در آن‌ها هرچند مطالب حقّی وجود دارد، اما مطالب باطلی نیز وجود دارد. پس این‌که ایشان سخن از نسخ و تکمیل به میان آوردند، نمی‌تواند دقیق باشد، چرا که نسخ و تکمیل در رابطه با متون نازل شده معنا می‌دهد و نه متون موجود چرا که احکام موجود در آن‌ها معلوم نیست که حکم خدا باشد که سخن از نسخ آنها به میان آید. پس مهیمن بودن را باید اَعم از نسخ و تکمیل گرفت تا شامل اصلاح نیز شود.

فخر رازی در تفسیر آیه‌ی فوق می‌گوید:

در معنای «مُهَیمِنًا عَلَیهِ» دو قول است: یکی شاهد و حافظ بر آن و دیگری امین بر آن و این‌که قرآن مهیمن بر آن کتاب‌هاست به این معناست که قرآن منسوخ نمی‌شود و تبدیل و تحریف در آن رخ نمی‌دهد. (۲۳)

چه مهیمن بودن به معنای شاهد و حافظ باشد و چه امین بودن دلالت مطابقی آن، این نیست که قرآن منسوخ و تحریف نمی‌شود، هر چند ممکن است لازمه‌ی آن چنین چیزی باشد. اما هر یک از دو معنا که باشد، یعنی شاهد و حافظ بودن یا امین بودن، دلالت مطابقی آن این است که این متون باید با قرآن مجید تطبیق داده شود و مطالب حق آن‌ها با این کتاب شناخته شده، تأیید و تصدیق شود و مطالب ناصواب آنها اصلاح گردد. صاحب تفسیر جلالین می‌گوید: مهیمن بر آن است، یعنی شاهد بر آن است (۲۴) و همین را صاحب تفسیر روح المعانی از ابن عباس، حسن، مجاهد و قتاده نقل می‌کند و از قول اینان می‌گوید: عطف مهیمناً بر مصدقاً برای تأکید است. همان‌طور که گذشت کلمه‌ی مهیمن تنها به معنای شاهد نیست، بلکه به معنای شاهد، ناظر و حافظ است، بنابراین، این کلمه نمی‌تواند صرفاً تأکید بر مصدقاً باشد و معنای جدیدی را در بردارد. صاحب تفسیر روح البیان می‌گوید: مهیمن بر آنهاست یعنی مراقب و محافظ آن‌ها از تغییرات است و شهادت به صدق و صحت و ثبات آن‌ها می‌دهد و اصول شرایع آن‌ها و فروع جاودانه‌ی آن‌ها را تأیید می‌کند و احکام منسوخ آن‌ها را که وقت عمل به آن‌ها گذشته، بیان می‌نماید. (۲۵)

این سخنان برخی از مفسّران درباره‌ی آیه‌ی فوق و کلمه مهیمناً بود. با توجه به معنای لغوی این واژه و با توجه به این‌که این واژه در کنار مصدقاً قرار گرفته و نیز با توجه به این‌که کتاب‌های موجود در آن زمان همین متون فعلی است، پس باید معنای مهیمن چیزی فراتر از نسخ حکم بوده و غیر از نسخ، اصلاح را نیز دربرداشته باشد. خودِ این واژه می‌رساند که تصدیق قرآن مجید، «تصدیق فی‌الجمله» است و نه بالجمله و صد در صد. مؤید بسیار قوی این نکته، و بلکه شاهد و دلیل آن مقایسه‌ی محتوایی قرآن مجید و عهدین موجود است. مواردی که در این متون با قرآن مجید ناسازگار است، چه در زمینه‌ی نقل حوادث تاریخی و داستان زندگی پیامبران و چه در زمینه‌ی آموزه‌ها کم نیست. پس قرآن مجید علاوه بر این‌که متون پیشین را تصدیق می‌کند، مطالب باطل آن‌ها را تصحیح می‌نماید.

د) قرآن مجید به‌مثابه تصحیح‌کننده‌ی متون موجود قبلی

درست است که قرآن مجید، متون موجود در آن زمان را تصدیق و تأیید می‌کند که در آن‌ها مطالب حق اساسی و زیربنایی وجود دارد، اما از آیات متعددی از قرآن نیز بَرمی‌آید که در این متون مطالب نادرستی نیز بیان شده است. البته این منطق والای قرآن مجید است که با هر متن و هر دینی برخورد کرده، نقاط مثبت آن را بیان نموده و آن را برجسته و تصدیق کرده است، اما در مرحله‌ی دوم نقاط ضعف را نیز بیان نموده است.

قرآن مجید حتی در دین مشرکان حجاز در آیات متعددی این را بیان کرده است که آنان خالق و مدبّر جهان را الله می‌دانستند، اما در مرحله‌ی بعد شِرک در پرستش آنان را نیز گوشزد می‌کند. در این‌جا در دو محور به مطالبی که قرآن مجید به‌صورتی خاص متون موجود را نقد می‌کند اشاره می‌کنیم:

۱. نقد حوادث تاریخی و زندگی پیامبران

در آیه‌ای به این مطلب اشاره شده که قرآن مجید به‌طور کلی حوادث تاریخی‌ای را که در متون پیشین نادرست نقل شده‌اند صحیحشان را نقل می‌کند:

«إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یقُصُّ عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَكْثَرَ الَّذِی هُمْ فِیهِ یخْتَلِفُونَ ؛ بی‌گمان، این قرآن بر بنی‌اسرائیل بیشترِ آن‌چه را که آنان درباره‌اش اختلاف دارند حکایت می‌کند». (نمل، ۷۶)

مطابق این آیه موارد زیادی از حوادث تاریخی وجود دارد که بنی‌اسرائیل درباره‌ی آن‌ها اختلاف دارند و قرآن مجید صحیح و درست اکثر آن‌ها را نقل کرده است. پس در حوادث تاریخی و زندگی پیامبران باید آن متون را به قرآن مجید عرضه کرد و صحیح آن‌ها را دریافت. مجموعه‌ی عهدین به‌ویژه عهد قدیم مطالبی را به انبیاء نسبت می‌دهد که برخی از آن‌ها بی‌اخلاقی آشکار است. قرآن مجید زندگی و شخصیت اکثر این افراد را نقل کرده است و از آیه‌ی فوق بَرمی‌آید که باید در این موضوع عهدین را با قرآن مقایسه نمود و قرآن را ملاک و معیار قرار داد.

۲. نقد تعالیم

یکی از اموری که قرآن مجید به نقد می‌کشد غلو در باب شخصیت‌هاست. اگر در قسمت قبلی بیان شد که در عهد قدیم چهره‌ی انبیای الهی تا حدی منفی یا دارای نواقص اخلاقی نشان داده شده است و قرآن مجید صحیح آن‌ها را بیان می‌کند، در این قسمت به نقطه‌ی مقابل آن که بیشتر در عهد جدید رخ داده و باعث شکل‌گیری برخی از تعالیم و آموزه‌های خطا شده است، اشاره می‌کنیم. قرآن مجید می‌فرماید:

«یا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِی دِینِكُمْ وَ لَا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْیمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَا تَقُولُوا ثَلَاثَةٌ انْتَهُوا خَیرًا لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَنْ یكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ وَ كَفَى بِاللَّهِ وَكِیلاً ؛ ای اهل کتاب، در دین خود غلو نکنید و درباره‌ی خدا جز [سخن] حق مگویید مسیح، عیسی بن مریم فقط پیامبر خدا و کلمه اوست که آن را به سوی مریم افکنده و روحی از جانب اوست. پس به خدا و پیامبرانش ایمان آورید و نگویید [خدا] سه‌‌گانه است. باز ایستید که برای شما بهتر است». (نساء، ۱۷۱)

قرآن مجید در این آیه و آیات متعددی بر این تأکید می‌کند که عیسی مسیح بنده‌ی خداست و مخلوق او و پیامبر خدا و انسان صِرف است و قائل شدن به هرگونه و هر درجه از الوهیت را کفر و مردود می‌شمارد. (۲۶)

این در حالی است که در بخش‌هایی از عهد جدید، یعنی نوشته‌های پولس و یوحنا، مسیح الوهیت دارد و موجودی ازلی است و… پس قرآن مجید تنها متون موجود را تصدیق نمی‌کند، بلکه برخی از خطاهای آن‌ها را گوشزد می‌نماید و این همان «تصدیق فی‌الجمله» است.

…پایان.

قسمت قبلی این مقاله

پی‌نوشت‌ها:
۱. ر.ک: بقره / ۹۷؛ آل عمران / ۳؛ مائده / ۴۸؛ انعام / ۹۲؛ فاطر / ۳۱؛ یوسف / ۱۱۱؛ احقاف / ۳۰
۲. ر.ک: بقره، ۴۱، ۸۹، ۹۱ و ۱۰۱؛ آل عمران، ۸۱؛ نساء، ۴۷
۳. ر.ک: المیزان، ذیل آیه‌ی فوق
۴. ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ذیل آیه‌ی فوق
۵. ر.ک: المیزان، ذیل مائده، ۴۳
۶. ر.ک: همان، ذیل آل عمران، ۳
۷. ر.ک: تفسیر جلالین، ذیل بقره، ۴۱
۸. ر.ک: تفسیر روح البیان، ذیل بقره، ۸۹
۹. ر.ک: همان، ذیل مائده، ۴۸
۱۰. ر.ک: رشید رضا، المنار، ذیل بقره، ۴۱
۱۱. ر.ک: همان، ذیل بقره، ۹۱
۱۲. برای نمونه ر.ک: بحارالانوار، ج۹، ص۶۹؛ ج۱۸، ص۲۷۵-۲۷۷؛ ج۲۲، ص۲۵،۳۶ و…؛ سنن ابن داوود، ح ۳۱۴۲، ۲۸۶۲، ۳۸۵۶ و…؛ سنن الدارمی، ح۲۲۱۸؛ مسند احمد، ح۱۷۷۹۴؛ صحیح مسلم، ح۳۲۱۱ و ۳۲۱۲؛ صحیح بخاری، ح۳۳۶۳ و…
۱۳. برای نمونه ر.ک: بحارالانوار، ج۸۹، ص ۷۸، ۸۷، ۹۵ و ۱۰۴
۱۴. ر.ک: المیزان، ذیل نساء، ۴۶
۱۵. ر.ک: فخر رازی، التفسیر الکبیر، ذیل مائده، ۱۳
۱۶. ر.ک: التمهید فی علوم القرآن، ج۸، ص۱۰۸
۱۷. ر.ک: المیزان، ذیل نساء، ۴۶
۱۸. ر.ک: تفسیر شریف لاهیجی، ذیل نساء، ۴۶
۱۹. مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۱، ص۲۹۰
۲۰. مجمع البحرین، ج۶، ص۳۳۰
۲۱. قاموس قرآن، ج۷، ص۱۶۷
۲۲. المیزان، ذیل آیه‌ی فوق
۲۳. ر.ک: تفسیر الکبیر، ذیل آیه‌ی فوق
۲۴. ر.ک: تفسیر جلالین، ذیل آیه‌ی فوق
۲۵. ر.ک: البروسوی، تفسیر روح البیان، ذیل آیه‌ی فوق
۲۶. برای نمونه ر.ک: مائده ۱۷، ۷۲-۷۵ و…

منبع: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی ؛ بررسی متنی و سندی متون مقدس یهودی – مسیحی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت)، پژوهشکده تحقیق و توسعه علوم انسانی، چاپ اول: بهار ۱۳۹۶.

تورات موجود ، تورات موجود ، تورات موجود

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتاپیام رسان بلهپیام رسان سروشپیام رسان روبیکا

تورات موجود ، تورات موجود ، تورات موجود

تورات موجود ، تورات موجود ، تورات موجود

همچنین ببینید

کتاب مقدس یهود در نگاه اندیشمندان غربی

کتاب مقدس یهود در نگاه اندیشمندان غربی

دیدگاه‌های گوناگونی درباره خاستگاه «کتاب مقدس یهود» وجود دارد. گروهی، «عهد قدیم» را وحی الهی نمی‌دانند و عده‌ی دیگری آن را وحی الهی می‌خوانند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هفده − 17 =