ویژگی‌های یهود و مدرنیسم

تطبیق برخی ویژگی‌های یهود و مدرنیسم

شاید یکی از موجزترین تعاریف راجع به مدرنیسم و جامعه‌ی مدرن را «دایرة المعارف بریتانیکا» بیان کرده باشد که:

مدرن شدن، فرآیندی فردی شدن، متفاوت شدن، تخصّصی شدن و مجزّا شدن است. فرآیندی که در آن ساختارهای یک جامعه، بیشتر بر منافع و ماهیت فرد بنا شده است. (۱)

با اندکی دقت در مبانی و نمادهای مدرنیسم متوجه می‌شویم که عباراتی از قبیل: پیشرفت، ترقی، علم‌گرایی، کهنه و بد بودن دین و سنت، خوب و مطلق بودن علم و عقل، فردگرایی، اصالت سود، سکولاریسم، لیبرالیسم و ده‌ها ایسم دیگر، دقیقاً برای رسیدن به منافع مادی انسان‌هایی بوده که از یک طرف به دنبال ارضای نفس خود بوده‌اند و از طرف دیگر نیز نهادهای فکری، دینی، سیاسی و اجتماعی توان پاسخ‌گویی به نیازهای معقول دنیوی و آخرتی این انسان غربی قرون وسطایی را نداشته‌اند.

به نظر می‌رسد هسته‌ی اصلی فرهنگ و تمدن مدرن، تبلور منیّت انسانی یا به عبارتی همان نفس‌پرستی است؛ یعنی انسان به مرحله‌ای می‌رسد که احساس می‌کند بدون اتّکا به خالق جهان، قادر است خودش، جهان خود را تغییر دهد و حاکم بر سرنوشت خویش باشد. انسان مدرن خود را خدایی دیگر در کنار آفریدگار جهان می‌داند و این طرز تفکر، اوج خداستیزی و مخالفت با فرامین آسمانی و ادیان الهی است و از آنجا که نفس انسان سیری ناپذیر است، برای رسیدن به تمامی امیال و آرزوهای زیاده خواهانه‌اش، از هیچ کوششی دریغ نمی‌ورزد.

اصل دنیاطلبی و دین‌ستیزی چندان ارتباطی به یهودیت و مسیحیت ندارد و قدمت آن به قبل از ظهور این ادیان نیز می‌رسد، اما نکته‌ی در خور توجه این است که به دلیل ویژگی‌های رفتاری خاصّ یهود از جمله دین‌ستیزی و تدلیس و تزویر (کتمان حقایق، تحریف‌گری، دروغ‌پردازی و…) این منیّت‌خواهی و نفس‌پرستی و خصومت علنی با دستورات الهی، حتی در زمان خود انبیای بنی‌اسرائیل با شکل جعلی و غیرحقیقی، به صورت اصول و متون دینی در آمده است. به عبارت دیگر شاید بتوان گفت اساسی‌ترین اقدام یهود این بوده که یک لعاب و صبغه‌ی دینی به امور ضد دینی داده است.

بنابراین همه‌ی مظاهر نفس‌پرستی و مخالفت با خدا وانبیا به صورت امری الهی و رسالتی دینی جلوه‌گر شده و این مهم میسّر نبوده، مگر با تلاش دامنه‌دار و درازمدت قوم یهود، از همان آغاز تاکنون.
در همه‌ی این دوران ردّ پای یهودیت غیرتوحیدی را آشکار و نیمه آشکار در موارد زیر می‌توانیم ببینیم:

– در تأثیرپذیری معنادار یهودیت از فرهنگ شرک آلود یونان باستان؛
– در انحراف مسیحیت از تعالیم حضرت عیسی (ع) و بنیان تفکر مسیحیت یهودی یا به عبارتی مسیحیت صهیونیستی؛
– در ناکارآمدی تعالیم منسوخ کلیسای کاتولیک قرون وسطا؛
– در تحریف‌گری مجدد مارتین لوتر نیمه یهودی در رنسانس (عصر مدرن)؛
– در ظهور مکاتب وایسم‌های متنوع ناشی از دوره‌ی روشنگری؛
– در تدوین پروتکل‌های صهیونیسم؛
– در سیاست‌ها و استراتژی‌های دنیای فوق مدرن کنونی.

حدود یک قرن پیش هنری فورد بنیان‌گذار شرکت اتومبیل‌سازی فورد آمریکا اعلام کرد:

تنها نکته‌ای که علاقه‌مندم درباره‌ی پروتکل‌ها بگویم این است که آنها با آنچه در حال وقوع است، تطبیق می‌کنند… و با شرایط جهانی منطبق بوده‌اند. (۲)

(از دیدگاه برخی از متفکران آن زمان آمریکا و دنیای غرب هنوز وارد مرحله‌ی پست مدرن نشده بودند.) مقارن همان ایام یکی از رهبران صهیونیسم جهانی نیز اعلام می‌کند:

هیچ آمریکایی نباید فکر کند، میان صهیونیسم و وطن‌دوستی آمریکایی مغایرتی وجود دارد. بین تعلق به آمریکا و تعلق به یهودیت هیچ‌گونه تفاوتی نیست. اصولاً روح یهودی، همان مدرنیسم است که تماماً آمریکایی است… پیش از آن‌که آمریکایی خوبی باشیم، می‌بایست صهیونیست خوبی باشیم. (۳)

به رغم استراتژی محافظه‌کاران حاکم و مبانی و شرایط مدرنیسم بر کاخ سفید و سایر دولت‌های غربی و به رغم اظهارات و سعی مقرون به تحقق سیاست و خط مشی هم آنان بر تجارت جهانی و دهکده‌ی جهانی و حتی زمینه‌سازی برای ایجاد نظم نوین جهانی، به نظر می‌رسد که مدرنیسم و جهان فراصنعتی غربی، هنوز دین کامل خود را به اشرار یهود اداء ننموده است؛ زیرا این جماعت میان خود تا بسط تمامی مظاهر جهانی‌سازی و تأسیس حکومت جهانی فاصله‌ای مشاهده می‌کنند که امید می‌ورزند به مدد جهان مدرن و فراصنعتی این فاصله جبران شود.

هرچند برخی یهودیان معتقدند که:
اسرائیل سگ نگهبان منافع آمریکاست، (۴) یا مثلاً کیسینجر جهانی‌شدن را معادل سلطه‌گری آمریکا می‌داند، (۵)

امّا به نظر می‌رسد این ایده‌ها بیشتر به نوعی خوش‌بینی یا گزافه‌گویی شبیه است تا حقیقت. با توجه به نفوذ و سلطه‌ی عجیب صهیونیسم در تار و پود دولت و ملت آمریکا، مجالی برای عرض اندام دولت‌مردان آمریکایی یا دیگر کشورهای به اصطلاح مدرن باقی نمانده است. به عکس ما معتقدیم که آمریکا ظاهراً به عنوان ابرقدرت و نماد بارز دنیای مدرن و فوق صنعتی به جهانیان معرفی شده و گردانندگان اصلی، همان دست‌های قدرتمند و پر نفوذ صهیونیسم است که جهت رسیدن به ایده‌های انجام رسالت‌های دینی!! خود، افکار عمومی را به صورت موقت، مشغول جاذبه‌های دل‌فریب تمدن غربی (آمریکایی) کرده‌اند.

بنابراین شاید اگر بگوییم آمریکا، سگ نگهبان منافع اسرائیل است، به واقعیت نزدیک‌تر باشد. شایان ذکر است که اگر برای تبیین مصادیق مدرنیسم و نفوذ صهیونیسم، بیشتر سخن از آمریکا به میان آمد، به دلیل آن است که از همان ابتدا یهودیان، آمریکا را اسرائیل جدید تلقی کردند و بنیان گسترش مدرنیزاسیون صنعتی، کشاورزی، تجارت و سرمایه‌داری در آمریکا را بنا نهادند، بنابراین پس از فراز و نشیب‌های متعدد و در پایان پس از جنگ جهانی دوم و تشکیل کشور اسرائیل فعلی، سران صهیونیسم تمام تلاش و نفوذ خود را بر آمریکا متمرکز کردند. آنها معتقدند:

رئیس جمهوران آمریکا هستند که از طرف خداوند رسالت جهانی شدن دین یهود و رسیدن به ارض موعود و زمینه‌سازی ظهور منجی را بر عهده دارند. به عبارت دیگر یهودیان جهت تأمین منافع خود، شرایط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آمریکا را مناسب‌تر از سایر کشورهای غربی، تشخیص داده‌اند.

در هرصورت با تأمّل و تدقیق نظر در ویژگی‌های قوم یهود و مؤلفه‌های مدرنیسم، اشتراک نظرهای قابل توجهی در آنها به چشم می‌خورد. از این میان برخی ویژگی‌ها عیناً با یکدیگر منطبق بوده و برخی دیگر به صورت غیرمستقیم با یکدیگر مرتبطند که در جدول ذیل به آن اشاره شده است.

جدول: تطبیق تامّ یا نسبی برخی ویژگی‌های یهود (صهیونیسم) و مدرنیسم

یهودیت و مدرنیسم

در یک جمع‌بندی نهایی، شاید بتوان مدرنیسم را ترجمانی از یهودیت تحریف شده دانست، هرچند در این نوشتار سعی نشده است که بر اساس تئوری توطئه (۶) همه‌ی مشکلات و مصائب دنیای مدرن ناشی از تفکرات صهیونیسم قلمداد شود، اما ساده‌انگاری است که نقش مؤثر یهودیت تحریف شده در روند تحولات مدرنیسم، نادیده گرفته شود؛ همچنین اگر اشاره‌ی خاصی به مسیحیت نمی‌کنیم، به این علت است که ما مسیحیت امروزی – به ویژه پروتستانتیسم – را ادامه‌ی همان یهودیت غیرتوحیدی تلقی می‌کنیم. شاید در ظاهر اختلاف نظرهای فلسفی و کلامی بین مسیحیت و یهودیت وجود داشته باشد، اما آنچه در این نوشتار مدّ نظر بوده، این است که هم یهودیت و هم مسیحیت دستخوش تغییر و تحریف بوده و از مسیر الهی خویش، منحرف شده‌اند. بنابراین ما نمی‌گوییم که مسیحیت و مسیحیان (غیریهود) هیچ نقشی در توسعه و بسط مدرنیسم نداشته‌اند، بلکه معتقدیم در انحراف از آموزه‌های دینی و حتی برخی مظاهر مثبت مدرنیسم مانند نشر دانش و فنون، نقش یهود تحریف‌گر و بدعت‌آفرین حائز اهمیت ویژه‌ای بوده است.

پی‌نوشت‌ها:
۱- دیوتیاک، ریچارد، دردریان، جیمز، «نظریه‌ی انتقادی، پست مدرنیسم و نظریه‌ی هنجاری در روابط بین‌الملل»، حسین سلیمی، نشر گام نو، تهران، ۱۳۸۰، ص ۱۷.
۲- مارسدن، ویکتورامیل، «پروتکل‌های رهبران یهود برای تسخیر جهان»، بهرام محسن‌پور، کتاب صبح، تهران، ۱۳۸۲، ص ۱۱.
۳- اکتار، عدنان، «تاریخ ناگفته و پنهان آمریکا» نصیر صاحب خلق، نشر هلال، تهران، ۱۳۸۵، ص ۵۹.
۴- کریمیان، احمد، «یهود و صهیونیسم»، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۸۴، ص ۷۱۹.
۵- سوئیزی، پل (و دیگران)، «جهانی شدن با کدام هدف؟»، ناصر زرافشان، نشر «آگاه»، تهران، ۱۳۸۱، ص ۶۴.
۶- Conspiracy Theory.

منبع: سید محمدباقر رکنی، (۱۳۸۹)، اخلاق یهودی و تمدن غربی، تهران: هلال، چاپ دوم.

……

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتا پیام رسان بله پیام رسان سروش پیام رسان روبیکا

همچنین ببینید

نفرت از یهود

نفرت جهانی از یهود

اگر نفرت از یهود مربوط به دوره يا كشور خاصی بود، فهم علت آن آسان بود؛ اما این جماعت هرجا که اجتماع تشکیل دادند، مورد نفرت واقع شدند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هفده − 13 =

قالب صحیفه. لایسنس فعال نشده است، برای فعال کردن لایسنس به صفحه تنظیمات پوسته بروید.