غزوه خیبر

غزوه خیبر

غزوه خیبر از غزوات پیامبر اکرم (ص) در سال هفتم هجرت است.

منطقه‌ی خیبر امروزه در ۱۶۵ کیلومتری شمالِ مدینه در جاده‌ی منتهی به شام (جاده تَبوک) واقع و مرکز آن شهر الشُّرَیْف است. این منطقه مشتمل بر مجموعه روستاها و مزارع سرسبزی است که در واحه‌ای به همین نام (خیبر) در سنگستانی به ارتفاع حدود ۸۵۴ متر از سطح دریا قرار دارند. خیبر دره‌ها و وادی‌های بزرگ و آب، زراعت و جمعیت فراوان دارد و محصول عمده‌ی آن خرماست که از دیرباز به آن مشهور بوده است. ساکنان خیبر بیشتر از قبیله عَنَزه هستند، که در روستای سُرَیْر و سراسر وادی غَرَس بنورشید زندگی می‌کنند (بلادی، ۱۴۰۲، ص۱۱۸؛ همو، ۱۳۹۸ـ۱۴۰۲، ج۳، ص۱۷۰ـ۱۷۱؛ حافظ وهبه، ص۲۱؛ حربی، ص۴۱۳، پانویس۱).

خیبر در زمان قدیم محل سکونت یهودیان بود (قزوینی، ص۹۲). تعیین زمان مهاجرت یهودیان به این منطقه دشوار است. بعضی آن را هم‌زمان با حمله‌ی رومی‌ها به فلسطین و برخی آن را قدیم‌تر و در زمان استیلای بابِلی‌ها بر اورشلیم دانسته‌اند (جواد علی، ج۶، ص۵۲۷). برخی گفته‌اند که آنان در زمان بُختُنَصّر (ﺣکومت: ۶۰۵ـ۵۶۲ق.م)، شاه بابل (← مجمل‌التواریخ، ص۱۵۱؛ مَقریزی، ج۱۴، ص۳۶۶)، و برخی گفته‌اند که در زمان نَبونیدوس (متوفی ۵۳۸ق.م)، آخرین شاه سلسله کلدانی بابل (جواد علی، همان‌جا)، به خیبر کوچیدند.

در روزگار جاهلیت، در نَطاة، از قلاع خیبر، بازاری برپا می‌شد (ابن‌حبیب، ص۲۶۸؛ ابوریحان بیرونی، ص۳۲۸). در سده‌ی چهارم، گروه‌هایی از یهودیان، موالی و عرب‌های دورگه در خیبر زندگی می‌کردند (← ابن‌حائک، ص۲۴۴). در سده‌ی پنجم نیز در مرطه (مربطه؟)، که عثمان آن‌را به‌صورت شهری آباد درآورده بود، بازار خیبر برپا می‌شد و در دژ آن، خاندانی از نسل عمر بن خطّاب می‌زیستند (← بکری، ج۲، ص۵۲۱).

به‌گفته‌ی یاقوت حموی (ذیل «خیبر»)، خیبر در زبان عبرانی به معنای قلعه بوده و این ناحیه را به‌دلیل وجود چند قلعه، خَیابِر (خیبرها) خوانده‌اند. به‌روایتی دیگر، این ناحیه پس از سکونت طایفه‌ی بنوخیبر بن مُهَلهَل، از قوم عَمالقه، چنین نام گرفت (← قلقشندی، ص۲۳۱؛ نیز ← جواد علی، ج۶، ص۵۲۶ـ۵۲۷). شمار قلعه‌های خیبر را به اختلاف، شش (← یعقوبی، ج۲، ص۵۶؛ حازمی همدانی، ج۱، ص۴۲۰)، هفت (یاقوت حموی، همان‌جا) و هشت (آیتی، ص۵۰۲ـ۵۰۳) نوشته‌اند. تعداد افزون‌تر قلعه‌ها در بعضی منابع از آن‌روست که برخی قلعه‌ها مشتمل بر دژهای کوچک‌تری درون خود بوده‌اند (← واقدی، ج۲، ص۶۴۸، ۶۵۸، ۶۶۶ـ۶۶۸؛ ابن‌سعد، ج۲، ص۱۰۶؛ برای موقعیت و اهمیت قلاع و دژهای خیبر ← سلام شافعی محمود، ص۲۰ـ۵۰؛ برای کاوش در منطقه‌ی خیبر و آثار بازمانده در آنجا ← فیلبی، ص۳۵ـ۵۷).

در سده‌های نخست هجری، ناحیه‌ی خیبر از توابع مدینه و جزء منطقه‌ی حجاز به‌شمار می‌رفت (← ابن‌خرداذبه، ص۱۲۸ـ۱۲۹؛ مقدسی، ص۶۹) و با مدینه هشت منزل و به قولی سه روز راه فاصله داشت. در راه مدینه به خیبر، در جایی به نام نقب یَردوح، مسجد پیامبر قرار داشت. دَوْمَه نخستین حد خیبر بود و پس از آن، قلعه‌های خیبر قرار داشتند (بکری، همان‌جا؛ برای اطلاع درباره‌ی راه مدینه به خیبر ← حربی، ص۵۳۹ـ۵۴۱؛ ابن‌حائک، همان‌جا).

زمینه‌های وقوع غزوه خیبر

در سال چهارم، پس از آن‌که پیامبر اسلام یهودیان بنی‌نضیر را به‌سبب خیانت از مدینه بیرون راند، برخی از آنان از جمله حُیَی بن اَخْطَب، سلّام بن ابی‌الحُقَیْق (یا سلّام بن ربیع؟) و کِنانة بن ربیع بن ابی‌الحقیق روانه‌ی خیبر شدند. آنان سال بعد به مکه رفتند و قریش را به جنگ با پیامبر برانگیختند (واقدی، ج۲، ص۴۴۱ـ۴۴۲؛ ابن‌هشام، ج۳، ص۲۰۱، ۲۲۵؛ بلاذری، ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰، ج۱، ص۴۰۹؛ نیز ← صلاح تجانی، ص۵۶ـ۵۷، ۹۲). بدین‌گونه، خیبر کانون خطر و توطئه برضد امت نوپای اسلامی شد (صلاح تجانی، ص۹۳ـ۹۴؛ نیز ← وات، ص۲۱۲). در شعبان سال ششم نیز چون پیامبر خبر یافت که قبیله بنی‌سعد بن بَکر، از همسایگان عرب خیبر، برای یاری‌کردن یهودیان خیبر جمع شده‌اند، حضرت علی (ع) را با گروهی به‌سوی آنان فرستاد. با حمله‌ی آن حضرت، دشمن گریخت و غنایمی به‌دست مسلمانان افتاد. همچنین در رمضان همان سال، در سریّه‌ای به فرماندهی عبداللّه بن عَتیک، سلام بن ابی‌الحقیق به جرم برانگیختن احزاب بر ضد پیامبر و مسلمانان به قتل رسید. در همین زمان، عبداللّه بن رَواحه در مأموریتی به خیبر، به‌دستور پیامبر به تحقیق درباره‌ی وضع یهودیان پرداخت (← واقدی، ج۲، ص۵۶۲ـ۵۶۳، ۵۶۶؛ ابن‌هشام، ج۳، ص۲۸۶ـ ۲۸۸).

پس از آن، یهودیان خیبر اُسَیْر بن زارِم / یُسَیْر بن رِزام را به امارت برگزیدند و او در تحریک قبایل عرب همچون غَطَفان، برای جنگ با پیامبر اکرم کوشید و با یاری آنان قصد داشت به مدینه حمله کند. از این‌رو پیامبر در شوال سال ششم، بار دیگر عبداللّه بن رَواحه را با گروهی به خیبر فرستاد که در نتیجه آن اُسَیْر و جمعی از یهودیانِ همراه او کشته شدند (← واقدی، ج۲، ص۵۶۶ـ۵۶۸؛ ابن‌هشام، ج۴، ص۲۶۶ـ ۲۶۷؛ ابن‌سعد، ج۲، ص۹۲؛ نیز ← وات، ص۲۱۲ـ۲۱۳).

علاوه بر این‌ها، پس از اخراج یهودیان بنی‌قُرَیظه از مدینه و برقراری آرامش و انعقاد معاهده بین سایر یهودیان مدینه با پیامبر، یهودیان خیبر، که سران بنی‌نضیر در میان آنها زندگی می‌کردند، به‌دنبال انتقام‌جویی از پیامبر بودند و اموال خود را برای برانگیختن اعراب همسایه، از جمله قبیله نیرومند غَطفان هزینه می‌کردند تا آنها را بر ضد مسلمانان با خود متحد سازند. این سبب کافی بود تا پیامبر به فاصله‌ی کمی از غزوه حُدَیبیه به خیبر حمله کند (وات، ص۲۱۶ـ۲۱۸).

پس از عقد صلح حدیبیه میان پیامبر اکرم و قریش، خاطر پیامبر از جانب قریش آسوده شد (← واقدی، ج۲، ص۶۱۱ـ۶۱۲، ۶۲۴). آن حضرت در اوایل محرّم سال هفتم روانه‌ی خیبر شد و در ماه صفر آنجا را فتح کرد و در اول ربیع‌الآخر سال هفتم به مدینه بازگشت (ابن‌هشام، ج۳، ص۳۴۲، ۳۵۵؛ ابن‌حبیب، ص۱۱۵). روایت‌های دیگری نیز درباره‌ی تاریخ وقوع این غزوه وجود دارد (← ابن‌سعد، ج۲، ص۱۰۶، ۱۰۸؛ بلاذری، ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰، ج۱، ص۴۲۰؛ طوسی، ص۸۱۲ ؛ نورالدین حلبی، ج۳، ص۴۵)، اما از آنجا که این غزوه در تابستانی بسیار گرم انجام شده است (واقدی، ج۲، ص۶۴۵)، روایت ابن‌هشام (مصادف با تیرماه) درست‌تر می‌نماید.

پیامبر فردی را (← واقدی، ج۲، ص۶۳۶ـ۶۳۷: سِباع بن عُرفُطه غِفاری یا ابوذر غفاری؛ ابن‌هشام، ج۳، ص۳۴۲: نُمَیْلة بن عبداللّه لَیْثی؛ ابن‌حبیب، ص۱۲۷: ابورُهم غِفاری کلثوم بن حُصین) در مدینه جانشین خود کرد و پرچم جنگ را که به رنگ سفید بود به‌دست علی (ع) سپرد (ابن‌هشام، همان‌جا؛ قس واقدی، ج۲، ص۶۴۹؛ ابن‌سعد، ج۲، ص۱۰۶؛ عاملی، ج۱۷، ص۱۵۳ـ۱۵۴) و آن حضرت را فرمانده سپاه پیشاهنگ خود قرار داد (ابن‌اثیر، ج۳، ص۴۵). شمار مسلمانان در غزوه خیبر را ۱۴۰۰ تن (← واقدی، ج۲، ص۶۸۹) یا به عدد حاضران در غزوه حدیبیه، ۱۵۰۰ (ابن‌زنجویه، ج۱، ص۱۹۰) یا ۱۵۴۰ نفر (بلاذری، ۱۴۱۳، ص۲۸) نوشته‌اند. در غزوه خیبر ۲۰ تن از زنان مسلمان با لشکر پیامبر همراه بودند، که از آن جمله امّ سَلَمه همسر پیامبر بود. برخی زنان بنی‌غِفار با اجازه‌ی پیامبر برای مداوای زخمیان و یاری مسلمانان در این غزوه شرکت کردند (واقدی، ج۲، ص۶۸۵ـ۶۸۷؛ ابن‌هشام، ج۳، ص۳۵۷). ۱۰ تن از یهودیان مدینه و شماری از بردگان نیز همراه پیامبر بودند (واقدی، ج۲، ص۶۸۴ـ ۶۸۵).

اهالی خیبر که شمار جنگجویان آنها را با ارقام مبالغه‌آمیز، ۱۰هزار (← همان، ج۲، ص۶۳۴، ۶۴۰) یا ۲۰هزار تن (یعقوبی، ج۲، ص۵۶) نوشته‌اند، گمان نمی‌کردند پیامبر به جنگ ایشان برود و به اتکای دژهای بلند و استوار خود که بر قله‌ی کوه‌ها قرار داشت و نیز برخورداری از اسلحه و جمعیت فراوان و آب دائمی، می‌پنداشتند چند سال می‌توانند مقاومت کنند. برخی یهودیان مدینه، مسلمانان را بیم می‌دادند که توان رویارویی با خیبریان و قلعه‌های استوار آنجا را ندارند. آنان حتی کسی را نزد کنانة بن أبی‌حُقَیق به خیبر فرستاده بودند تا به وی بگوید مسلمانان عده و سلاح کمی دارند. کفار قریش نیز امیدوار بودند در صورت بروز جنگ، خیبری‌ها بر پیامبر پیروز شوند و در این‌باره شرط‌بندی کردند (واقدی، ج۲، ص۶۳۴، ۶۳۷، ۶۴۰ـ۶۴۱، ۷۰۱ـ۷۰۳).

پیامبر همراه دو راهنما از قبیله اَشْجَع راه خیبر را پیش گرفت. در بعضی منازل همچون عِصْر / عَصَر، به برکت توقف پیامبر مسجدی ساختند. آن حضرت به یکی از راهنمایان دستور داد از راهی سپاه مسلمانان را پیش ببرد تا نهایتاً میان خیبر و شام قرار گیرند و خیبریان نتوانند از هم‌پیمانان غَطَفانی خود یاری بگیرند. از چند طریقی که به خیبر منتهی می‌شد، پیامبر راه مشهور به مَرْحَب را پیش گرفت (همان، ج۲، ص۶۳۹ـ۶۴۰؛ ابن‌هشام، ج۳، ص۳۴۴).

عَبّاد بن بِشر، پیشاهنگ سپاه پیامبر، یکی از جاسوسان یهود را که از قبیله اشجع بود، دستگیر کرد و او با اعلام ورود قبیله غطفان به قلاع خیبر و اتحاد آنان با یهود برای جنگ با پیامبر، خواست مسلمانان را بترساند، اما بعداً معلوم شد که یهودیان از حمله‌ی مسلمانان سخت به هراس افتاده‌اند (← واقدی، ج۲، ص۶۴۰ـ۶۴۲).

گفته شده است قبیله غطفان پس از آن‌که از رسیدن پیامبر به خیبر خبر یافتند، برای یاری به یهودیان یک منزل راه پیمودند، اما بعد بر خانواده و اموال خود بیمناک شدند و قبل از ورود به قلعه‌های خیبر، بازگشتند (همان، ج۲، ص۶۵۰؛ ابن‌هشام، ج۳، ص۳۴۴)، اما به روایتی دیگر پیش از جنگ خیبر، کنانه نزد غطفانی‌ها رفت و با وعده‌ی واگذاری خرمای یک سال خیبر (به‌قولی، نیمی از آن) آنها را به جنگ با پیامبر برانگیخت و با آنان هم‌پیمان شد. به‌دنبال آن، غطفانی‌ها عُیَیْنة بن حصن را به ریاست برگزیدند و سه روز پیش از آمدن پیامبر به خیبر رفتند و وارد نطاة شدند. پیامبر اکرم سعد بن عُباده را پیش عیینه فرستاد و پیغام داد که خداوند فتح خیبر را به او وعده کرده است و اگر غطفان برگردند، محصول یک سال خیبر (و به‌قولی، نیمی از آن) را به او خواهد داد. عیینه نپذیرفت، اما یک شب قبل از حمله‌ی پیامبر به خیبر، غطفانی‌ها فریادی غیبی شنیدند که به آنان هشدار می‌داد به خویشاوندان و اموالشان در حَیفاء (از توابع مدینه) حمله شده است، از این‌رو با شتاب خیبر را ترک کردند (واقدی، ج۲، ص۶۵۰ـ۶۵۲).

از سوی دیگر، وقتی یهودیان خیبر فهمیدند پیامبر به سویشان خواهد رفت، حارث ابوزینب یهودی به ایشان پیشنهاد کرد بیرون از قلعه‌ها اردو بزنند و آماده‌ی مبارزه شوند، اما آنان با تکیه به استحکام قلعه‌ها، ماندن درون آنها را ترجیح دادند (همان، ج۲، ص۶۳۷ـ۶۳۸). خداوند زمان حرکت سپاه پیامبر را بر اهالی خیبر پوشاند، تا آن‌که آن حضرت پس از گذر از میان قلعه‌های شِقّ و نطاة، شبانگاه نزدیک خیبر رسید و شب را گذراند و (طبق روش همیشگی‌اش) چون صدای اذانی نشنید، به حرکت خود ادامه داد. او نخست دعایی کرد و از مسلمانان خواست آن را بخوانند. سپس حرکت کردند تا به منزله رسیدند. پیامبر در منزله جایی را مسجد قرار داد و نماز گزارد و آنجا پس از آن مسجد خیبر گردید. چون صبح شد، یهودیان خیبر از ورود پیامبر به این ناحیه غافلگیر شدند و به درون قلعه‌های خود گریختند (← همان، ج۲، ص۶۳۷، ۶۴۱ـ۶۴۳؛ ابن‌هشام، ج۳، ص۳۴۳ـ۳۴۴؛ بکری، ج۲، ص۵۲۲). پیامبر یارانش را از قتل زنان و کودکان نهی کرد (ابن‌ابی‌شیبه، ج۸ ، ص۵۲۶) و آن روز را تا شب با اهل قلعه نطاة جنگید. سپس لشکرگاه خود را از محلی که در تیررس دشمن و زمینش مرطوب بود، منتقل کرد و فرمود به جایی به نام رَجیع بروند. همچنین، فرمود تا پاره‌ای از نخل‌های خیبر را (احتمالاً به ضرورت نظامی) قطع کنند (← واقدی، ج۲، ص۶۴۳ـ۶۴۵؛ قس عاملی، ج۱۷، ص۱۳۹ـ۱۴۱).

در نخستین روز نبرد، ۵۰ تن از مسلمانان زخمی شدند. پیامبر ۷ شبانه‌روز در رجیع اردو زد و هر روز همراه مسلمانان، که هر گروه پرچمی داشتند، با یهودیان به جنگ می‌گذراند. در شب ششم، مردی یهودی از اهالی نطاة، به نام سِماک، به حضور پیامبر رسید و امان خواست تا مسلمانان را به آن قلعه راهنمایی کند. او خبر داد نطاة که در آن انبار آذوقه و انواع جنگ‌افزار یهودیان قرار دارد، دچار آشفتگی شده است و اهالی آن از ترس، در حال ترک این قلعه‌اند. فردای آن روز مسلمانان نطاة را فتح کردند و آن یهودی بعداً مسلمان شد (واقدی، ج۲، ص۶۴۴ـ۶۴۸).

امام علی فاتح خیبر

گفته شده است نخستین قلعه خیبر که پیامبر فتح نمود، ناعم بود. این قلعه خود متشکل از چند دژ بود و پیامبر برای حمله به آنها، یاران خود را به صف کرد. یهودیان، مسلمانان را تیرباران کردند و یاران پیامبر خود را سپر آن حضرت قرار دادند. آن روز پیامبر پرچم سفید خود را به دو تن از مهاجران (در روایت ابن‌اسحاق: ابوبکر و عمر) و سپس به مردی از انصار داد، اما آنان یکی پس از دیگری، بی‌آن‌که کاری از پیش برند، بازگشتند. پیامبر فرمود «فردا پرچم را به کسی خواهد داد که خدا و رسولش او را دوست می‌دارند و خداوند به‌دست او فتح را نصیب مسلمانان خواهد کرد و او گریزنده نیست». صبح روز بعد، پیامبر حضرت علی (ع) را که دچار چشم درد بود، با اعجاز شفا داد و پرچم را به وی سپرد (← همان، ج۲، ص۶۴۸ـ۶۴۹، ۶۵۲ـ۶۵۴؛ ابن‌هشام، ج۳، ص۳۴۹؛ بلاذری، ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰، ج۲، ص۸۶ ، ۹۲ـ۹۳؛ ابن‌حزم، ص۲۱۳).

چون حارث، برادر مَرْحَب (رئیس قلعه)، با گروهی به جنگ آمد، مسلمانان پراکنده شدند، اما حضرت علی ایستادگی کرد و حارث را کشت و یاران حارث به دژ خود گریختند و در را بستند (واقدی، ج۲، ص۶۵۴). یاسر و عامر، از دیگر دلاوران یهودی خیبر، نیز در مبارزه با علی (ع) کشته شدند (صالحی شامی، ج۵، ص۱۲۵ـ۱۲۶؛ قس واقدی، ج۲، ص۶۵۷). پس از آن، مَرْحَب رجزگویان بیرون آمد. طبق پاره‌ای روایات، محمد بن مَسْلَمه با اجازه پیامبر مرحب را در مبارزه تن‌به‌تن با شمشیر کشت (← ابن‌هشام، ج۳، ص۳۴۸؛ خلیفة بن خیاط، ص۳۸) یا او را به شدت زخمی کرد و حضرت علی کار او را تمام کرد (← واقدی، ج۲، ص۶۵۵ـ۶۵۶)، اما روایات متعددی حکایت از آن دارند که حضرت علی مرحب را در مبارزه‌ی تن‌به‌تن از پای درآورد و این ضربه چنان کارساز بود که پس از آن قلعه فتح شد (← احمد بن حنبل، ج۴، ص۵۲؛ مسلم بن حجاج، ج۵، ص۱۹۴ـ۱۹۵؛ طبری، تاریخ، ج۳، ص۱۲ـ۱۳؛ مفید، ج۲، ص۱۲۶ـ۱۲۷؛ صالحی شامی، ج۵، ص۱۲۶ـ۱۲۷). برخی از مورخان برجسته اهل‌سنّت، مطلب اخیر را صحیح دانسته‌اند (← نورالدین حلبی، ج۳، ص۵۵). طبق روایتی دیگر، بزرگ‌ترین، شدیدترین و استوارترین قلعه خیبر، قَموص بود و پیامبر پرچم فتح آن را به حضرت علی داد و علی با قتل مرحب که این قلعه به نام او نیز خوانده می‌شد، این قلعه را فتح کرد (← یعقوبی، ج۲، ص۵۶؛ بکری، ج۲، ص۵۲۲).

به روایت ابورافع، کنار در قلعه مردی ضربه‌ای به حضرت علی زد. سپر از دست ایشان افتاد و ناگزیر دری را که نزدیک قلعه بود، سپر خود قرار داد و پیوسته با آن جنگید تا آن‌که خداوند قلعه را به‌دست او گشود و مژده‌ی فتح (قلعه مرحب) را برای پیامبر فرستاد (← واقدی، ج۲، ص۶۵۵؛ ابن‌هشام، ج۳، ص۳۴۹ـ۳۵۰؛ مقدسی، ص۸۳). به‌روایتی، مرد یهودی مذکور همان مرحب بوده‌است (← مقریزی، ج۱، ص۳۱۰). گفته شده است پس از آن، ۴۰ یا ۷۰ تن توانستند آن دَر را بردارند (← مفید، ج۲، ص۱۲۸ـ۱۲۹؛ بیهقی، ج۴، ص۲۱۲؛ ابن‌شهرآشوب، ج۲، ص۷۸، ۱۲۵ـ۱۲۸؛ نیز ← عاملی، ج۱۸، ص۷ـ۲۷).

فتح سرنوشت‌ساز خیبر به‌دست علی (ع) از فضائل و مناقب آن حضرت به‌شمار می‌رود که راویان بر آن اتفاق دارند (← ابن‌بابویه، ج۲، ص۳۶۹؛ مفید، ج۱، ص۱۲۴؛ نیز ← عاملی، ج۱۸، ص۲۹ـ۳۴). پس از قتل این شجاعان یهود و شماری دیگر از آنان که همگی در قلعه ناعم بودند، فتح کامل خیبر آسان شد (واقدی، ج۲، ص۶۵۴، ۶۵۷ـ۶۵۸).

دژ صَعْب بنْ مُعاذ نیز در نطاة قرار داشت و در آن آذوقه و چهارپایان و کالا و ۵۰۰ جنگجو بود. مسلمانان ۱۰ روز قلعه نطاة را در محاصره داشتند و می‌جنگیدند. وقتی آنان به‌ویژه بنی‌اَسْلَم از گرسنگی درمانده شدند، پیامبر دعا کرد که خداوند بزرگ‌ترین دژ را که ثروتمندترین و پرمایه‌ترین قلعه‌هاست، بر آنان بگشاید. به‌دنبال آن، دژ صعب بن معاذ پس از ۲ روز جنگ شدید، صبح روز سوم به یاری خدا گشوده شد و یهودیان دژهای ناعم، نطاة و صعب بن معاذ را ترک کردند و به قلعة ‌الزبیر که استوار و مرتفع بود، گریختند (← همان، ج۲، ص۶۵۸ـ۶۶۶؛ ابن‌هشام، ج۳، ص۳۴۶؛ برای چیزهایی که پیامبر در این جنگ تحریم کرد یا مباح دانست ← واقدی، ج۲، ص۶۶۱؛ ابن‌هشام، ج۳، ص۳۴۵ـ۳۴۶). این قلعه نیز ۳ روز در محاصره بود تا آن‌که مردی یهودی نزد پیامبر رفت و امان گرفت و به راهنمایی وی و پس از نبردی سخت، مسلمانان این دژ را، که آخرین دژ نطاة بود، فتح کردند (واقدی، ج۲، ص۶۶۶ـ۶۶۷).

اهالی نطاة شجاع‌ترین یهودیان خیبر بودند و پس از فراغت از فتح این قلعه، خاطر پیامبر از جنگ و شبیخون یهودیان آسوده شد و دستور داد اردوگاهش را از رجیع به جایگاه پیشین یعنی منزله منتقل کنند. آن‌گاه به‌سوی قلعه شِقّ که دارای چند دژ بود حرکت کرد و پس از جنگی سخت، مسلمانان ابتدا دژ سُمران و سپس دژ نزار را فتح و اهالی آنجا را اسیر کردند (همان، ج۲، ص۶۴۸، ۶۶۸).

نزار آخرین دژ خیبر بود که در آنجا جنگ روی داد. پس از فتح آن، همه‌ی فراریان دژهای نطاة و شقّ به دژهای استوار قَموص و وَطیح و سُلالِم (که در قلعه کتیبه بودند) رفتند و درها را بستند. از این‌رو پیامبر تصمیم گرفت از منجنیق استفاده کند. پس از ۱۴ روز محاصره، یهودیان به ستوه آمدند و از پیامبر تقاضای صلح کردند. کنانة بن ابی‌الحُقَیق، رئیس دژ سلالم، نیز هرچند تیرانداز ماهری بود، به یارانش گفت تیراندازی نکنند و کمی بعد وی و چند تن از یهود از طرف اهالی قلعه کتیبه (بیش از ۲۰۰۰ تن از یهودیان و زنان و کودکانشان) با پیامبر طبق شروطی صلح کردند. پیامبر به آنان امان داد و آنان اموال و طلا و نقره و زره‌ها را به آن حضرت تحویل دادند. وطیح و سلالم آخرین دژهای خیبر بودند که فتح شدند. طبق این صلح مقرر شد خون جنگجویانِ درون قلعه محفوظ بماند و آنان با زنان و کودکانشان سرزمین خیبر را ترک کنند و اموال و زمین‌ها و سلاح‌ها و زره‌ها و جامه‌ها را تسلیم پیامبر کنند (همان، ج۲، ص۶۶۹ـ۶۷۱؛ ابن‌هشام، ج۳، ص۳۴۷، ۳۵۱ـ۳۵۲؛ بلاذری، ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰، ج۱، ص۴۲۱).

همچنین، پیامبر بر گنج و زیورهایی که کنانه و برادرش در قلعه کتیبه پنهان کرده بودند، دست یافت و چون آنان با سوگندهای اکید وجود این گنج را انکار کرده بودند، آنان را به ۲ تن از مسلمانان سپرد تا در قبالِ خون خویشاوندانشان قصاص کنند و به‌علاوه چون نقض عهد کرده بودند، پیامبر طبق قرار اموالشان را گرفت و زنان و کودکانشان را اسیر کرد (واقدی، ج۲، ص۶۷۱ـ۶۷۳؛ قس ابن‌هشام، ج۳، ص۳۵۱؛ بلاذری،۱۴۱۳، ص۲۳ـ۲۴).

به هر روی، برخلاف آنچه تصور می‌شد، یهودیان خیبر سرانجام مغلوب آن حضرت شدند و این دومین شکست یهودیان بود (واقدی، ج۲، ص۶۷۶) که پس از حدود یک ماه جنگ و محاصره به وقوع پیوست (بلاذری، ۱۴۱۳، ص۲۳، قس ص۲۶ : ۲۰ تا ۳۰ شب؛ مفید، ج۱، ص۱۲۵: ۲۰ شب و اندی). از این‌رو، سال هفتم استغلاب نام گرفته است (مسعودی، ص۲۵۶).

گفته شده پس از فتح خیبر به‌دست پیامبر، زینب دختر حارث (زن سلّام بن مِشْکَم، از سران یهود) به اندیشه انتقام خون پدر، عمو و همسرش، گوشت مسمومی را به پیامبر هدیه داد. پیامبر و برخی یارانش از جمله بِشر بن براء، چند لقمه‌ای از آن شام خوردند و سپس به‌دستور پیامبر از آن دست کشیدند. بشر همان دم (یا پس از یک سال بیماری) از آن مسمومیت مرد؛ همچنان‌که وفات آن حضرت را نیز ناشی از مسمومیت همین گوشت دانسته‌اند (واقدی، ج۲، ص۶۷۷ـ۶۷۹؛ ابن‌هشام، ج۳، ص۳۵۲ـ۳۵۳؛ بلاذری، ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰، ج۱، ص۶۳۹؛ یعقوبی، ج۲، ص۵۶ـ۵۷).

در جنگ خیبر ۱۵ یا ۱۸ تن از مسلمانان به شهادت رسیدند. از یهودیان نیز ۹۳ مرد کشته شدند (← واقدی، ج۲، ص۷۰۰؛ ابن‌هشام، ج۳، ص۳۵۷ـ ۳۵۸؛ ابن‌سعد، ج۲، ص۱۰۷).

پیروزی پیامبر و مسلمانان در خیبر، توان نظامی قریش و قبایل متحد آن را تضعیف و توان نظامی و اقتصادی مسلمانان را تقویت کرد (صلاح تجانی، ص۶۰ـ۶۱، ۹۴). پیامبر فَرْوَة بن عَمرو بَیاضی را مأمور نگهداری غنایم جنگی خیبر (قلعه‌های شقّ و نطاة و کتیبه) کرد و فرمود حتی اگر کسی نخ و سوزنی برداشته است برگرداند. این غنایم را ۵ قسمت کردند، یک سهم را که همان سهم‌اللّه بود و آن همان سهم خمس بود پیامبر برداشت و از آن به همسران خویش، اهل‌بیت (علی و فاطمه)، بنی‌عبدالمطَّلب بن هاشم بن عبدمناف و بنی‌مطَّلب بن عبدمَناف و بعضی صحابه و یتیمان و نیازمندان مبالغی داد؛ چهار سهم دیگر را نیز فروختند (← واقدی، ج، ص۶۸۰ـ۶۸۲، ۶۹۰، ۶۹۳ـ ۶۹۶؛ ابن‌هشام، ج۳، ص۳۶۳، ۳۶۵ـ۳۶۶؛ ابن‌سعد، ج۲، ص۱۰۷ـ۱۰۸؛ ابن‌زنجویه، ج۱، ص۱۸۷). بخش‌های دیگر خیبر (همچون وطیح و سلالم) که به صلح گشوده شد، به‌عنوان فَیْئ، خالصه پیامبر اکرم بود (← واقدی، ج۲، ص۶۷۰ـ۶۷۱؛ ابن‌فَرّاء، ص۲۰۰ـ۲۰۱؛ سمهودی، ج۴، ص۱۲۰۹ـ۱۲۱۰؛ صالحی شامی، ج۵، ص۱۴۳).

خیبر به‌منزله‌ی غنیمت پس از جدا کردن سهم‌اللّه (تخمیس) میان کسانی تقسیم شد که در غزوه حدیبیه شرکت داشتند، چه در جنگ خیبر شرکت کرده بودند چه نه (صنعانی، ج۵، ص۳۷۲؛ ابن‌هشام، ج۳، ص۳۶۴)، اما به عقیده‌ی واقدی (ج۲، ص۶۸۴)، قول درست‌تر آن است که گروهی در خیبر حضور یافتند و پیامبر به آنان سهم داد، بی‌آن‌که در حدیبیه شرکت کرده باشند. بهای کالاهای غنیمتیِ فروخته‌شده را نیز بین آنها قسمت کردند. مجموع سهم‌ها ۱۸۰۰ سهم بود که به ۱۸ دسته تقسیم شد و برای هر ۱۰۰ سهم سرپرستی تعیین شد (ابویوسف، ص۲۳؛ واقدی، ج۲، ص۶۸۹؛ ابن‌هشام، ج۳، ص۳۶۴؛ قس ابن‌آدم، ص۳۷ـ۳۹؛ ابن‌زنجویه، ج۱، ص۱۸۸ـ۱۹۰؛ بلاذری، ۱۴۱۳، ص۲۶، ۲۸؛ درباره‌ی نحوه‌ی تقسیم سهام و طوایف مسلمانان و سرپرستان آنها ← ابن‌هشام، ج۳، ص۳۶۴ـ۳۶۵؛ بلاذری، ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰، ج۲، ص۶۸۹ـ۶۹۰؛ درباره‌ی رفتار ابوبکر، عمر و عثمان درباره‌ی حق وراث سهام غنایم ← واقدی، ج۲، ص۶۹۷ـ۶۹۹).

پس از فتح، گروهی از قبیله دَوْس، همراه ابوهُرَیْره و طفیل بن عمرو و جمعی از قبیله اشجع رسیدند و پیامبر به آنان سهم داد (واقدی، ج۲، ص۶۸۳؛ قس عاملی، ج۱۸، ص۹۵ـ ۹۸). آن حضرت به یهودیان، بردگان و زنانی که در این غزوه با او همراه بودند، از غنایم سهم داد یا بخشش کرد (واقدی، ج۲، ص۶۸۴ـ۶۸۷؛ ابن‌هشام، ج۳، ص۳۵۶ـ۳۵۷).

او پس از فتح خیبر، به درخواست یهودیانِ آنجا به آنان اجازه داد در اراضی خیبر به کار پرورش نخل که در آن مهارت داشتند، ادامه دهند و در عوض، نیمی از محصول خرما و زراعت خیبر را برای خود بردارند و با آنان معاهده‌ای بست و به ایشان درباره‌ی جان و مال و اراضی‌شان امان داد (← ابویوسف، ص۵۰ـ۵۱؛ صنعانی، ج۸، ص۹۹؛ ابن‌هشام، ج۳، ص۳۵۲، ۳۷۱؛ ابوعبید، ص۹۷ـ۹۸؛ ابن‌زنجویه، ج۳، ص۱۰۶۶ـ ۱۰۶۸).

منابع:

محمدابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، چاپ ابوالقاسم گرجی، تهران ۱۳۶۶ش؛ ابن‌آدم، کتاب‌الخراج، چاپ احمد محمد شاکر، قاهره [بی‌تا]؛ ابن‌ابی‌شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، چاپ سعید لحّام، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹؛ ابن‌اثیر؛ ابن‌بابویه، کتاب‌الخصال، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش؛ ابن‌حائک، صفة جزیرة‌العرب، چاپ محمد بن علی اکوع، بغداد ۱۹۸۹؛ ابن‌حبیب، کتاب‌المُحَبَّر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دکن ۱۳۶۱/۱۹۴۲، چاپ افست بیروت [بی‌تا]؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب‌العرب، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ ابن‌خرداذبه؛ ابن‌زنجویه، کتاب‌الاموال، چاپ شاکر ذیب فیاض، ریاض ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛ ابن‌سعد (بیروت)؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، نجف ۱۹۵۶؛ ابن‌فَرّاء، الاحکام‌السلطانیة، چاپ محمدحامد فقی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ ابن‌هشام، السیرة‌النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۵/۱۹۳۶؛ ابوریحان بیرونی، الآثارالباقیة؛ قاسم بن سلّام ابوعبید، کتاب‌الاموال، چاپ محمدخلیل هراس، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛ یعقوب بن ابراهیم ابویوسف، کتاب‌الخراج، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹؛ احمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، بیروت: دارصادر، [بی‌تا]؛ عبداللّه‌بن عبدالعزیز بکری، معجم مااستعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقّا، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ عاتق بلادی، معجم‌المعالم الجغرافیة فی‌السیرة النبویة، مکه ۱۴۰۲/۱۹۸۲؛ همو، معجم معالم‌الحجاز، مکه ۱۳۹۸ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۸ـ۱۹۸۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب‌الاشراف، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰؛ همو، کتاب فتوح‌البلدان، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۶۶، چاپ افست فرانکفورت ۱۴۱۳/۱۹۹۲؛ احمد بن حسین بیهقی، دلائل‌النبوة، چاپ عبدالمعطی قلعجی، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل‌الاسلام، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸؛ محمد بن موسی حازمی همدانی، الاماکن، او، مااتّفق لفظه و افترق مسمّاه من الامکنة، چاپ حمد جاسر، ریاض [بی‌تا]؛ حافظ وهبه، جزیرة‌العرب فی‌القرن العشرین، [قاهره ?۱۳۷۵/ ۱۹۵۶]؛ ابراهیم بن اسحاق حربی، کتاب المناسک و اماکن طرق الحج و معالم الجزیرة، چاپ حمد جاسر، ریاض ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، چاپ مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵؛ سلام شافعی محمود، حصون خیبر فی‌الجاهلیة و عصرالرسول (ص)، اسکندریه ?[۱۴۰۹/ ۱۹۸۹]؛ علی بن عبداللّه سمهودی، وفاءالوفا باخبار دار المصطفی، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛ محمد بن یوسف صالحی شامی، سبل‌الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی‌محمد معوض، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳؛ صلاح تجانی، «الترتیبات المالیة فی تاریخ غزوة خیبر: بواعثها و نتائجها»، مجلة المؤرخ‌العربی، ج ۱، ش ۵ (مارس ۱۹۹۷)؛ عبدالرزاق بن همام صنعانی، المصنَّف، چاپ حبیب‌الرحمان اعظمی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ محمد بن حسن طوسی، مصباح‌المتهجّد، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة ‌النبی الاعظم (ص)، قم ۱۳۸۵ش؛ هری سنت جان بریجر فیلبی، ارض‌الانبیاء: مدائن صالح، تعریب عمر دیسراوی، بیروت ۱۹۶۲؛ زکریا بن محمد قزوینی، آثارالبلاد و اخبارالعباد، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛ احمد بن علی قلقشندی، نهایة‌الارب فی معرفة انساب‌العرب، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴؛ مجمل‌التواریخ و القصص، چاپ محمدتقی بهار، تهران: کلاله خاور، ۱۳۱۸ش؛ مسعودی، التنبیه؛ مسلم بن حجاج، الجامع‌الصحیح، بیروت: دارالفکر، [بی‌تا]؛ محمد بن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حجج‌الله علی‌العباد، قم ۱۴۱۳؛ مقدسی؛ احمد بن علی مَقریزی، امتاع‌الاسماع بما للنبی (ص) من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، چاپ محمد عبدالحمید نمیسی، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹؛ علی بن ابراهیم نورالدین حلبی، السیرة ‌الحلبیة، چاپ عبداللّه محمد خلیلی، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲؛ محمد بن عمر واقدی، کتاب‌المغازی، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶، چاپ افست قاهره [بی‌تا]؛ یاقوت حموی؛ یعقوبی، تاریخ؛

William Montgomery Watt, Muhammad at Medina, Karachi ۱۹۸۱.

نویسنده: محمدرضا ناجی با تلخیص اندیشکده مطالعات یهود

غزوه خیبر ، غزوه خیبر ، غزوه خیبر

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتاپیام رسان بلهپیام رسان سروشپیام رسان روبیکا

غزوه خیبر ، غزوه خیبر ، غزوه خیبر

غزوه خیبر ، غزوه خیبر ، غزوه خیبر

همچنین ببینید

پرونده عوامل نفوذی یهود در صدر اسلام

پرونده عوامل نفوذی یهود در صدر اسلام

شهادت رسول الله (ص)، زمان به بار نشستن تمامی زمینه‌چینی‌های جریان نفوذ بود. در این پرونده برخی از مهم‌ترین عوامل نفوذی یهود را معرفی می‌کنیم.

۴ نظر

  1. شیرینی خواندن متن را با ارجاع دادنهای مکرر در همان سطور از بین برده اید.معمولا ارجاعات را پایین صفخه مینویسند و بر عکس همه کلمانت مشخص شده اصلا قابلیت لینک را ندارند.دقیقا بر عکس همه.

    • با سلام. این نوع ارجاع دادن، ارجاع دادن رسمی و علمی مرسوم در تمام مقالات علمی است، ولو ایراداتی هم دارد. رنگ‌ها هم در مقالات اندیشکده معنای مخصوص به خود دارند. رنگ آبی نشانه‌ی تأکید بر کلمات کلیدی و مهم مقاله است. رنگ قهوه‌ای غالباً برای نقل‌قول‌ها استفاده می‌شود. رنگ بنفش برای تیترها و در پایان برای لینک دادن از رنگ قرمز استفاده می‌شود. (لذا تنها کلمات قرمز رنگ قابلیت کلیک دارند.)

  2. سلام.واقعا وبسایت خوبی دارید

  3. سلام بابت مطالب خوب و کمیاب از شما ممنونم لطفاً در خصوص نفوذ یهود در ایران معاصر هم بنویسید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

12 − دو =

قالب صحیفه. لایسنس فعال نشده است، برای فعال کردن لایسنس به صفحه تنظیمات پوسته بروید.