خاندان روچیلد و عصر ویکتوریا

خاندان روچیلد و عصر ویکتوریا

ظهور آریستوکراسی مالی (قسمت نوزدهم) عصر ویکتوریا

در سال ۱۸۵۵ سه تن از پسران مایر آمشل، بنیانگذار بنیاد روچیلد، درگذشتند. آمشل رئیس شاخه فرانکفورت، سالومون رئیس شاخه وین و کارل رئیس شاخه ناپل. ناتان مایر روچیلد لندن پیشتر (۱۸۳۶) درگذشته بود. سرانجام، بارون جیمز روچیلد، کوچکترین برادر، نیز در اواخر سال ۱۸۶۸، دو سال پیش از سقوط لویی بناپارت، در ۷۶ سالگی درگذشت. این مقارن با تشکیل اولین دولت بنجامین دیزرائیلی، نخست وزیر یهودی‌الاصل بریتانیا و دوست نامدار خاندان روچیلد، است. ویرجینیا کاولس می‌نویسد نیمی از مردم پاریس در تشییع جنازه‌اش شرکت کردند، تمامی پادشاهان اروپا نمایندگان خود را برای شرکت در این مراسم به پاریس اعزام داشتند. آندریو جانسون، (۱) رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا، به وسیله تلگراف به خاندان روچیلد تسلیت گفت. (۲)

از میان پسران مایر آمشل روچیلد بنیانگذار تنها بزرگترین ایشان، بارون آمشل مایر روچیلد (رئیس شاخه فرانکفورت)، بلاعقب بود و اولادی از خود بر جای نگذارد. معهذا، از چهار پسر دیگر خاندانی پرشمار پدید شد و تکاپوی شاخه‌های بنیاد جهان‌وطنی روچیلد را تداوم بخشید.

شاخه وین

درباره وضع بنیاد روچیلد وین پس از مرگ بارون سالومون روچیلد پیشتر سخن گفته‌ایم. یادآوری می‌کنیم که سالومون یک پسر و یک دختر داشت: آنسلم و بتی. آنسلم سالومون روچیلد داماد ناتان مایر روچیلد لندن بود و بتی به همسری عمویش، جیمز روچیلد فرانسه، درآمد. بارون آنسلم سالومون روچیلد از زمان انقلاب ۱۸۴۸ و فرار پدرش از وین ریاست شاخه اتریش بنیاد روچیلد را به دست گرفت. با مرگ او (۱۸۷۴) کوچکترین پسرش، بارون سالومون آلبرت روچیلد، در این سمت جای گرفت. سالومون آلبرت، داماد بارون آلفونس روچیلد پاریس، تا زمان مرگ (۱۹۱۱) اداره شاخه وین بنیاد روچیلد را به دست داشت.

پس از سالومون آلبرت، پسران او، بارون آلفونس مایر روچیلد (۳) و بارون لویی ناتانیل روچیلد، (۴) ریاست شاخه وین را به دست گرفتند. این بارون لویی روچیلد همان کسی است که به خاطر معادن ویتکوویتز به اسارت آلمان درآمد. بنیاد روچیلد اتریش در سال ۱۹۳۹، در آستانه جنگ دوم جهانی، منحل شد.

شاخه‌های ناپل و فرانکفورت

جانشینان بارون کارل مایر روچیلد ناپل، سه پسر او بودند: مایر کارل، (۵) آدولف کارل (۶) و ویلهلم کارل. (۷) این سه برادر با اعضای خاندان روچیلد وصلت کردند: مایر کارل با لوییز، کوچکترین دختر ناتان مایر روچیلد لندن، ازدواج کرد؛ آدولف کارل با کارولین، دختر بزرگ بارون آنسلم سالومون روچیلد وین، و ویلهلم کارل با حنا خواهر کارولین.

پس از مرگ پدر و عمو، بارون مایر کارل روچیلد در رأس شاخه فرانکفورت جای گرفت و بارون آدولف کارل روچیلد در رأس شاخه ناپل. پس از اتحاد بریتانیا (۱۸۶۱) بارون ادولف کارل روچیلد نیز به فرانکفورت کوچید و بدین‌سان شاخه ناپل بنیاد روچیلد منحل شد.

بارون مایر کارل روچیلد، چون عمویش، متنفذترین چهره مالی فرانکفورت بود. او، به تعبیر الفری، “سخت خود را با امیال دربار پروس منطبق کرد” (۸) و از این طریق نفوذ سیاسی فراوان به دست آورد. در سال ۱۸۶۷ به عضویت مجلس آلمان شمالی (۹) برگزیده شد و کمی بعد به عضویت مجلس اشراف آلمان درآمد. او نخستین یهودی بود که به این نهاد راه می‌یافت. با مرگ او، برادر کوچکش، بارون ویلهلم کارل روچیلد، ریاست شاخه فرانکفورت را به دست گرفت. با مرگ او (۱۹۰۱) شاخه فرانکفورت بنیاد روچیلد نیز منحل شد. (۱۰)

شاخه پاریس

بارون جیمز روچیلد دارای چهار پسر بود: مایر آلفونس، (۱۱) گوستاو سالومون، (۱۲) سالومون جیمز (۱۳) و ادموند جیمز. (۱۴)
مایر آلفونس، که با نام بارون آلفونس روچیلد شهرت دارد، در زمان حیات پدر (۱۸۵۴) ریاست مؤسسه مالی روچیلدهای فرانسه، بانک “برادران روچیلد”، (۱۵) را به دست گرفت و پس از مرگ پدر در سال ۱۸۶۹ رئیس هیئت مدیره کمپانی راه‌آهن شمالی نیز شد. او که ۱۹ سال از بارون لیونل روچیلد، پسر عموی لندنی‌اش، کوچکتر بود در سال ۱۸۵۷ با لئونارا، دختر ۲۰ ساله لیونل، ازدواج کرد و بدین‌سان داماد او نیز به شمار می‌رفت.

بارون گوستاو روچیلد، پسر دوم جیمز، بیش از چهل سال ریاست انجمن رؤسای کنیسه‌های پاریس (۱۶) را به دست داشت. (۱۷) همسر او از خاندان یهودی آنشپاخ بود. سالومون جیمز روچیلد، داماد بارون مایر کارل روچیلد فرانکفورت، در زمان حیات پدر در ۲۹ سالگی درگذشت. و سرانجام، بارون ادموند جیمز روچیلد، داماد بارون ویلهلم کارل روچیلد فرانکفورت، به دلیل نقش درجه اولش در استقرار یهودیان در فلسطین شهرت جهانی یافت و به “پدر صهیونیسم” ملقب شد.

در آینده، درباره تکاپوی صهیونیستی بارون ادموند روچیلد سخن خواهیم گفت و در بحث “الیگارشی جهانی و دنیای امروز” با وضع کنونی بنیاد روچیلد فرانسه آشنا خواهیم شد.

شاخه لندن

ناتان مایر روچیلد، بنیانگذار و رئیس شاخه لندن، چهار پسر داشت: لیونل ناتان، (۱۸) آنتونی، (۱۹) ناتانیل (۲۰) و مایر آمشل. (۲۱)

پس از مرگ ناتان، پسر بزرگ او، لیونل ناتان روچیلد، در ۲۸ سالگی در رأس موسسه معظم مالی روچیلدهای لندن، به نام “ن. م. روچیلد و پسران”، (۲۲) قرار گرفت و به مدت ۴۳ سال ریاست آن را به دست داشت. لیونل، بر خلاف پدر، عنوان بارونی دربار اتریش را به کار برد و لذا بارون لیونل روچیلد خوانده می‌شد. او در میان اعضای خانواده و یهودیان به “ربی” یا “رب” شهرت داشت. (۲۳) لیونل در سال ۱۸۳۶ با دختر عمویش شارلوت، فرزند ارشد بارون کارل مایر روچیلد ناپل، ازدواج کرد.

به دلیل جایگاه برجسته بنیاد روچیلد لندن در اقتصاد و سیاست جهان آن روز، بارون لیونل روچیلد حتی در زمان حیات عموهایش چهره شاخص خانواده به شمار می‌رفت و پس از مرگ بارون جیمز روچیلد فرانسه به‌عنوان رئیس خاندان روچیلد شناخته می‌شد. در این زمان او ۶۰ ساله بود، بارون آنسلم وین ۶۵ ساله، بارون مایر کارل فرانکفورت ۴۸ ساله و بارون آلفونس پاریس، داماد لیونل، ۴۱ ساله.

آنتونی، دومین پسر ناتان، علاوه بر عنوان بارونی موروثی دربار اتریش، در سال ۱۸۴۰ عنوان “بارونت” را از دربار بریتانیا دریافت داشت و به سِر آنتونی روچیلد شهرت یافت. او مشاور مالی و مسئول سرمایه‌گذاری‌های ادوارد، “پرنس ولز” (۲۴) آن زمان و ادوارد هفتم بعدی، بود. سِر آنتونی روچیلد بنیانگذار و اولین رئیس کنیسه‌های متحده (۲۵) بریتانیاست. (۲۶) این نهاد، که در سال ۱۸۷۰ تأسیس شد، به‌عنوان یکی از متنفذترین نهادهای دینی یهودیت شناخته می‌شود. (۲۷) سِر آنتونی در سال ۱۸۴۰ با لوییز مونت‌فیوره، دختر آبراهام مونت‌فیوره و برادرزاده سِر موسس مونت‌فیوره، ازدواج کرد.

بارون ناتانیل روچیلد، سومین پسر ناتان، در سال ۱۸۴۲ با شارلوت، دختر بزرگ بارون جیمز روچیلد فرانسه، ازدواج کرد. او در سال ۱۸۵۱ در پاریس سکونت گزید و به‌عنوان کلکسیونر آثار هنری شهرت یافت. ناتانیل تاکستانی بزرگی در منطقه بوردو فرانسه احداث کرد که سالی چند ماه در آن اقامت داشت. شراب تولیدی او در نمایشگاه سال ۱۸۵۵ پاریس مقام اول را به دست آورد. (۲۸)

بارون مایر آمشل روچیلد، چهارمین و کوچکترین پسر ناتان، در سال ۱۸۵۰ با جولیانا کوهن، دختر اسحاق کوهن (۲۹) (کوچکترین پسر لوی بارنت کوهن)، ازدواج کرد. مادر جولیانا به خاندان ساموئل تعلق داشت. (۳۰) مایر آمشل نیز مِلک بزرگی در روستای منتمور باکینگهام شایر خرید و در آنجا به پرورش اسب مشغول شد. اسب‌های او برنده بزرگترین جوایز اسب‌دوانی انگلستان بود. او در اوایل دهه ۱۸۵۰ سِر جوزف پاکستون، معمار نامدار، را به خدمت گرفت و کاخی باشکوه در ملک خود بنا کرد و در آن مجموعه‌ای از نفیس ترین و ذیقیمت ترین آثار هنری و عتیقه را گرد آورد. این کاخ در سراسر انگلستان به شکوه و زیبایی شهره بود. (۳۱)

ناتان مایر روچیلد سه دختر نیز داشت: شارلوت، بزرگترین ایشان، با بارون آنسلم سالومون روچیلد وین ازدواج کرد و لوییز، کوچکترشان، با بارون مایر کارل روچیلد فرانکفورت. حنا، دختر میانی، در سال ۱۸۳۹ با هنری فیتزروی، (۳۲) ازدواج کرد از اخلاف نامشروع چارلز دوم پادشاه انگلستان و باربارا ولیرز.

کمتر از یک سال پس از مرگ ناتان مایر روچیلد، در ۲۰ ژوئن ۱۸۳۷ ویلیام چهارم درگذشت و برادرزاده او، آلکساندرینا ویکتوریا، (۳۳) به‌عنوان ملکه پادشاهی متحده بریتانیای کبیر و ایرلند بر تخت سلطنت نشست. ملکه ویکتوریا تا زمان مرگ (۲۲ ژانویه ۱۹۰۱) ۶۳ سال و ۷ ماه و دو روز سلطنت کرد و بدینسان طولانی ترین دوران سلطنت را در تاریخ انگلستان به نام خود ثبت نمود. در تاریخنگاری غرب، این سال‌ها به “عصر ویکتوریا” شهرت دارد.

ویکتوریا دختر ادوارد اگوستوس ملقب به دوک کنت، (۳۴) چهارمین پسر جرج سوم، است. پیشتر درباره پیشینه پیوند روچیلدها با دوک کنت سخن گفته‌ایم. یادآوری می‌کنیم که دوک کنت، چون سایر پسران جرج سوم، با زرسالاران یهودی نزدیکترین پیوندها را داشت؛ ناتان مایر روچیلد بانکدار شخصی او نیز بود و این رابطه پس از مرگ وی با بیوه‌اش ادامه یافت. این پیشینه کافی بود تا لیونل و سایر اعضای خاندان روچیلد را از آغاز در زمره نزدیکترین افراد به دربار انگلستان جای دهد. به نوشته ویرجینیا کاولس، از آنجا که خویشان ویکتوریا، جرج چهارم و برادرانش، با واسطه ناتان مایر روچیلد مبالغ هنگفتی از ویلیام هسه کاسل قرض کرده بودند، بی تردید ویکتوریا به خوبی با این خانواده آشنایی داشت. نخستین نشانه لطف ملکه اعطای اجازه استفاده از عنوان بارونی دربار اتریش به ایشان بود. (۳۵) و درست در همین سال نخست صعود ویکتوریا بود که موسس مونت‌فیوره به دربافت عنوان “سِر” مفتخر شد و به‌عنوان “کلانتر لندن” منصوب گردید. (۳۶)

مورخین ثروت روچیلدها را در آغاز سلطنت ویکتوریا ۲۰۰ میلیون پوند استرلینگ تخمین می‌زنند. (۳۷) این ثروت در دوران ریاست لیونل افزایش چشمگیر یافت. در این دوران بنیاد روچیلد لندن ۱۸ فقره وام به دولت بریتانیا و سایر دولت‌ها پرداخت کرد. جمع مبلغ وام‌های فوق یک میلیارد و ششصد میلیون پوند استرلینگ تخمین زده می‌شود. (۳۸) این رقم معادل با چهل میلیارد پوند امروز است. (۳۹)

بنیاد روچیلد لندن اعطای وام به دولت‌ها را از سال ۱۸۱۸، با وام ۵ میلیون پوندی به دولت پروس، آغاز کرد و احتمالاً آخرین وام بزرگی که در دوران ریاست ناتان به دولت بریتانیا پرداخت شد، وام ۱۵ یا ۲۰ میلیون پوندی سال ۱۸۳۵ برای لغو برده‌داری در پلانت‌های هند غربی بود. و احتمالاً آخرین وام خارجی نیز پرداخت ۴ میلیون پوند به دربار پرتغال در همین سال بود. فرایند پرداخت وام به دولت‌ها در دوران ۴۳ ساله ریاست بارون لیونل روچیلد تداوم یافت. ذیلا فهرستی از وام‌ها و سرمایه‌گذاری‌های بنیاد روچیلد لندن را در دوران ریاست بارون لیونل به دست می‌دهیم با این توضیح که این فهرست تنها شمه‌ای از تکاپوی مالی بنیاد فوق را از نیمه دهه ۱۸۴۰ تا پایان دهه ۱۸۵۰ در بر می‌گیرد:

سال ۱۸۴۵:
مشارکت در تأسیس کمپانی راه‌آهن شمالی بارون جیمز روچیلد فرانسه؛
سال ۱۸۴۷:
وام ۸ میلیون پوندی به دولت بریتانیا به همراه بنیاد بارینگ برای کمک به قحطی‌زدگان ایرلند؛
دهه ۱۸۵۰:
کسب انحصار معادن نقره اسپانیا و سرمایه‌گذاری در استخراج این معادن؛
سال ۱۸۵۱:
وام ۲/۲۵ میلیون پوندی به دولت اتریش (بنیاد روچیلد فرانکفورت نیز ۱/۲۵ میلیون پوند به دولت اتریش پرداخت کرد)؛
سال ۱۸۵۲:
وام ۱/۵ میلیون پوندی به دولت برزیل؛
سال ۱۸۵۳:
پذیرش مسئولیت تسویه بدهی‌های دولت بلژیک؛
سال ۱۸۵۴:
صدور ۲/۵ میلیون پوند اوراق قرضه برای کمپانی راه‌آهن شرقی فرانسه؛
سال ۱۸۵۵:
وام ۱۶ میلیون پوندی به دولت انگلستان و مشارکت در وام ۷۵۰ میلیون فرانکی بارون جیمز روچیلد به دولت فرانسه برای تأمین مخارج جنگ کریمه؛
سال ۱۸۵۵:
وام ۵ میلیون پوندی به دولت عثمانی بابت مخارج جنگ کریمه با ضمانت دولت‌های بریتانیا و فرانسه؛
سال ۱۸۵۶:
دو وام ۹ و ۵ میلیون پوندی به دولت بریتانیا؛
سال ۱۸۵۶:
مشارکت در کمپانی سلطنتی راه‌آهن لومباردی- ونیز و ایتالیای مرکزی؛
سال ۱۸۵۸:
صدور ۱/۸ میلیون پوند اوراق قرضه برای سرمایه‌گذاری در کمپانی راه‌آهن باهیا و سانفرانسیسکو (۴۰) (برزیل)؛
سال ۱۸۵۸:
وام ۱/۵ میلیون پوندی به دولت برزیل برای تأسیس کمپانی راه‌آهن دن پدرو سگوندو؛ (۴۱)
سال ۱۸۵۹:
وام ۲میلیون پوندی برای تأسیس کمپانی راه‌آهن سان پائولو (۴۲) (برزیل) در مشارکت با موسسه پ. کازنوو و شرکا؛ (۴۳)
سال ۱۸۵۹:
وام ۶ میلیون پوندی به دولت اتریش؛
سال ۱۸۵۹:
تجدید بدهی‌های دولت برزیل؛
سال ۱۸۶۰:
وام ۱/۲۵ میلیون پوندی به دولت برزیل. (۴۴)

اهمیت روچیلدها در تأمین نیازهای مالی دربار و دولت بریتانیا چنان عظیم بود که زمانی پالمرستون به ملکه ویکتوریا به خاطر سعادت برخورداری از حمایت روچیلدها تبریک گفت. (۴۵) سلطه روچیلدها بر اقتصاد و سیاست انگلستان عصر ویکتوریا را از کاریکاتوری می‌توان دریافت که در سال ۱۸۷۰ در روزنامه پریود (۴۶) به چاپ رسید. در این کاریکاتور، که نام “کروزوس (۴۷) نوین” را بر خود دارد، لیونل روچیلد بر تختی از صندوق‌های پول نشسته، بر وام‌هایی که به دولت‌های روسیه، عثمانی، مصر، برزیل، اسپانیا و غیره داده تکیه زده و عصایی جواهرنشان به دست دارد. در برابر او حکمرانان دنیای غرب ایستاده و کرنش می‌کنند: پاپ، ویکتوریا ملکه انگلیس، ویلهلم اول قیصر پروس، ناپلئون سوم امپراتور فرانسه و غیره و غیره. (۴۸)

پروفسور دیویس می‌نویسد “لیونل و برادرانش به شیوه‌ای باشکوه و توانگرانه می‌زیستند. آنان زمین‌دارانی بزرگ بودند و متنفذین سیاسی بزرگتر. ریچارد بتل، (۴۹) وزیر دادگستری (۵۰) از حزب لیبرال، مقام خود را مدیون آنان بود.” (۵۱)

روچیلدها در دوران لیونل نیز، چون گذشته، با همان محافلی پیوند استوار داشتند که در قلب آن خاندان ولزلی جای داشت. ریچارد ولزلی (لرد مورنینگتون) شش سال پس از ناتال مایر روچیلد درگذشت و آرتور ولزلی (دوک ولینگتون) شانزده سال بعد. بارون لیونل ناتان روچیلد ۲۳ سال از ولینگتون کوچکتر بود معهذا چون پدر به‌عنوان دوست صمیمی “دوک بزرگ” شناخته می‌شد. به نوشته ویرجینیا کاولس، رسید دو میلیون پوندی که روچیلدها در سال ۱۸۱۵ به ولینگتون پرداختند و با این پول پیروزی ارتش انگلیس را تأمین کردند تا به امروز زینت بخش دفتر کار روچیلدها در لندن است. (۵۲) لیونل خانه‌های شماره ۱۴۷ و ۱۴۸ خیابان پیکادلی را خرید، این دو خانه را یکی کرد؛ در آن بنایی معظم ساخت و بدین‌سان همسایه دیوار به دیوار ولینگتون شد. (۵۳) این مقارن با سال‌های ۱۸۴۸-۱۸۵۲ است؛ دورانی که شورش‌های کارگری در اوج خود بود و ولینگتون سالخورده فرماندهی دفاع از شهر لندن را به دست داشت. (۵۴)

محله پیکادلی در سده‌های هیجدهم و نوزدهم مأوای اشراف درجه اول بریتانیا بود و این محله‌ای است که بسیاری از نهادهای مهم بریتانیای آن عصر نیز در آنجا مستقر بود؛ از انجمن سلطنتی تا دانشگاه لندن و موزه تاریخ طبیعی و آلبرت هال و غیره و غیره. کاخ دونشایر، (۵۵) در حاشیه خیابان برکلی، از سده هیجدهم مأوای دوک‌های دونشایر بود و سر رابرت والپول، لرد بایرون، جرج کانینگ و ماکائولی از جمله ساکنان این محله بودند. لرد اشبرتون (۵۶) در شماره ۸۲ پیکادلی می‌زیست و دوک کمبریج در شماره ۱۳۶. خانه شماره ۱۴۹ پیکادلی، کاخ اپسلی (۵۷) است که پنجره‌های آن به هایدپارک گشورده می‌شد. این مأوای دوک ولینگتون بود و مکانی که طی سال‌های ۱۸۱۶ تا ۱۸۵۲، هر ساله “دوک بزرگ” در روز ۱۸ ژوئن سالگرد پیروزی خود در جنگ واترلو را در آنجا جشن می‌گرفت. (۵۸) دیویس از بنجامین دیزرائیلی، رالف برنال- اسبورن، چارلز ولیرز و جان تادئوس دلانه به‌عنوان صمیمی‌ترین دوستان لیونل روچیلد نام می‌برد یعنی کسانی که اکثر اوقات در خانه او بودند و به‌عنوان پای ثابت میهمانی‌های شام او شناخته می‌شدند. (۵۹) با بنجامین دیزرائیلی، نخست وزیر نامدار عصر ویکتوریا، آشنا خواهیم شد. چارلز ولیرز، برادر ارل کلارندون چهارم، را پیشتر شناخته‌ایم. (۶۰) درباره برنال- اسبورن نیز در آینده سخن خواهیم گفت. اینک می‌کوشیم تا به رابطه بارون لیونل روچیلد و دلانه نظری بیفکنیم و از این طریق پیوند روچیلدها با موسسه مطبوعاتی تایمز لندن را بشناسیم:

جان تادئوس دلانه (۶۱) روزنامه‌نگار نامدار عصر ویکتوریا و سردبیر تایمز لندن، همان کسی است که این روزنامه را به “نشریه‌ای متنفذ، پرخواننده و دارای تأثیر سیاسی فراوان” بدل کرد. (۶۲) آمریکانا در جای دیگر از دلانه -در کنار ادوارد لوی لاوسون (بارون برنهام) (۶۳) سردبیر دیلی تلگراف، (۶۴) پیتر بورسویک (۶۵) سردبیر مورنینگ پست (۶۶) و ادوارد استرلینگ (۶۷)- به‌عنوان یکی از معدود روزنامه نگارانی یاد می‌کند که در برتیانیای سده نوزدهم تأثیر آنان در شکل‌دهی افکار عمومی گاه از شخصیت‌های سیاسی درجه اول بیشتر بود. (۶۸)

دلانه تحصیلات خود را در سال ۱۸۳۹ در آکسفورد به پایان برد و در سال ۱۸۴۱، در ۲۳ سالگی، به‌عنوان یکی از سردبیران تایمز منصوب شد. او در سال ۱۸۴۷ به طور کامل سردبیری تایمز را به دست گرفت و تا سال ۱۸۷۷ در این سمت بود. آمریکانا می‌افزاید: “دوستی دلانه با شخصیت‌های اجتماعی منافع اطلاعاتی ارزشمندی در اختیار او قرار می‌داد که وی را قادر می‌ساخت از طریق آن هدایت افکار عمومی و سیاست‌های دولت را به دست گیرد. او همچنین سیستم مکاتبات خارجی [تایمز] را بهبود بخشید و به خوبی آن را اداره کرد.” (۶۹) جمله معروف دلانه (تایمز، ۶ فوریه ۱۸۵۲) این است: “وظیفه مطبوعات سخن گفتن است و وظیفه دولتمردان سکوت.” (۷۰)

پیوند دلانه با بارون لیونل روچیلد چنان نزدیک و استورا بود که در کوران جنگ فرانسه و آلمان یک روزنامه فرانسوی (۲۴ اوت ۱۸۷۰) نوشت تایمز ارگان روچیلدهاست. در پی درج این مطلب، روچیلدهای پاریس طی اطلاعیه‌ای هر گونه رابطه بنیاد روچیلد و روزنامه تایمز را تکذیب کردند. این تکذیب به دلیل سیاست‌های خصمانه تایمز علیه فرانسه مغلوب صورت گرفت. این خصومت تا بدانجا کشید که تایمز پیشنهاد کرد آلزاس و لورن، منطقه مرزی مورد اختلاف آلمان و فرانسه، در زیر قیمومیت انگلستان به‌عنوان منطقه بی طرف شناخته شود. این پیشنهاد چنان جسورانه و زننده بود که سِر هنری پونزونبی، (۷۱) منشی خصوصی ملکه ویکتوریا (۱۸۷۰-۱۸۹۵)، به ملکه نوشت:

بنطر نمی‌رسد این روش خوشایندی برای هدایت صلح باشد. این پیشنهاد برخی احساسات را در قاره تحریک می‌کند. گفته می‌شود تایمز هنوز به شدت تحت تأثیر روچیلدهاست.

پروفسور دیویس می‌نویسد: “در صمیمت روچیلدها با دلانه تردید نیست. در میان کسانی که بیش از دیگران به خانه روچیلدها، در شهر و در ییلاق، می‌رفتند، پس از دیزرائیلی باید به سردبیر تایمز اشاره کرد.” او می‌افزاید: “تطابق گسترده دیدگاه‌های تایمز با روچیلدهای لندن آشکار است.” در واقع، در این زمان روچیلدها نیز چنین نگرشی در قبال فرانسه داشتند. مایر کارل روچیلد، رئیس شاخه فرانکفورت، در ۲۷ اوت ۱۸۷۰ به بارون لیونل روچیلد لندن نوشت: “فرانسوی‌ها باید تحقیر شوند. این تنها راه برای حفظ ما از جنگ‌های بیشتر است.” بدین‌سان، چنان‌که خواهیم دید، فرانسه تحقیر شد و به شدت تحقیر شد. “آنتی سمیتیسم” دهه ۱۸۸۰ فرانسه نتیجه این تحقیر است. به زعم دیویس، نمونه‌ی تایمز بُعدی دیگری از “شبکه اطلاعاتی خارق‌العاده” روچیلدها را نشان می‌دهد.” سردبیر تایمز جزیی از شبکه روچیلدها بود و آنان جزیی از شبکه تایمز بودند.” (۷۲)

پیوند تایمز با روچیلدها به دلانه ختم نمی‌شد. بسیاری از گردانندگان تایمز چنین رابطه‌ای داشتند. برای نمونه، دبیر سرویس شهری روزنامه تایمز، مدیر کمپانی راه‌آهن سان پائولوی برزیل، متعلق به روچیلدها، نیز بود. او در سال ۱۸۷۴ با ثروتی انبوه بازنشسته شد. بدین‌سان، عجیب نیست که در اروپای سده نوزدهم تایمز به‌عنوان “ساز یهودیان” (۷۳) شهرت یافته بود. (۷۴) در واقع، پیوند روچیلدها با تایمز لندن تداوم سیاستی بود که الیگارشی یهودی از گذشته در پیش گرفته بود و از طریق پیوند با شبکه‌های ارتباطی نوپدید اروپا و آمریکا خود را در قلب و رأس نظام اطلاعاتی دنیای غرب قرار می‌داد.

بنیانگذار روزنامه تایمز فردی به نان جام والتر (۷۵) است که در اواخر سده هیجدهم به تجارت زغال سنگ انگلستان با سایر کشورها و معاملات دریایی اشتغال داشت. او در سال ۱۷۸۳ ورشکست شد ولی به کمک دوستانش چاپخانه‌ای مجهز (۷۶) در لندن تأسیس کرد و به چاپ و نشر کتاب روی آورد. جان والتر از اول ژانویه ۱۷۸۵ انتشار روزنامه‌ای به نام دیلی یونیورسال رجیستر (۷۷) را آغاز کرد. این نشریه سه سال بعد به تایمز (۷۸) تغییر نام داد. در سال ۱۷۹۵- که جان والتر از کار کناره گرفت و اداره روزنامه را به پسر بزرگش، ویلیام والتر، سپرد- تایمز هنوز نشریه مهمی به شمار نمی‌رفت.

در سال ۱۸۰۳ جان والتر دوم، (۷۹) پسر کوچک جان والتر اول، ریاست موسسه را به دست گرفت. او تحصیلات خود را در کالج ترینیتی آکسفورد به پایان برده و در جامعه اشرافی بریتانیا فردی شناخته شده بود. جان والتر دوم از سال ۱۸۰۶ تلاش برای تبدیل تایمز به نشریه‌ای جدید، با معیارهایی که امروزه از مطبوعات می‌شناسیم، آغاز کرد و از جمله شبکه خبری گسترده‌ای در قاره اروپا ایجاد کرد. جان والتر دوم به ابتکار جدید دیگری نیز دست زد و آن تبدیل تبلیغات تجاری به منبع مهم درآمد روزنامه بود. او در سال‌های ۱۸۳۲-۱۸۳۷ و ۱۸۴۱-۱۸۴۲ نماینده مجلس عوام بود. در دوران ویلیام والتر و سال‌های نخست ریاست جان والتر دوم، دو سردبیر سرشناس تایمز هنری کرب رابینسون (۸۰) و دکتر جان استودارت (۸۱) بودند. استودارت به‌عنوان هوادارا افراطی حزب توری شناخته می‌شد. در سال ۱۸۱۷، سه سال پس از ورود نیروی بخار به عرصه صنعت چاپ، توماس بارنز (۸۲) به‌عنوان سردبیر تایمز منصوب شد. او تا زمان مرگ (۱۸۴۱) در این سمت بود.

جان والتر سوم، (۸۳) مالک و رئیس بعدی تایمز، نیز فارغ‌التصیل آکسفورد است. او در سال ۱۸۴۷ ریاست موسسه را به دست گرفت و سردبیری روزنامه را به جان تادئوس دلانه سپرد. در واقع، در دوران ریاست جان والتر سوم و سردبیری دلانه است که تایمز به متنفذترین نشریه انگلستان بدل شد. جان والتر سوم در سال‌های ۱۸۴۷-۱۸۶۵ و ۱۹۶۸-۱۸۸۵ نماینده مجلس عوام بود و به شدت درگیر مسائل سیاسی، در این دوران، فردی به نام مایبرای موریس (۸۴) به‌عنوان جانشین وی امور مؤسسه را اداره می‌کرد. پسر بزرگ جان والتر سوم، که به جان والتر چهارم شهرت داشت، در زمان حیات پدر (۱۸۷۰) در یک سانحه کشته شد.

پس از جان والتر سوم ریاست مؤسسه تایمز به پسر دوم او، آرتور فریزر والتر، (۸۵) رسید. او نیز فارغ‌التحصیل آکسفورد بود. آرتور والتر در سال ۱۹۰۸ با مشکلات مالی مواجه شد و لذا مؤسسه خود را به شرکت سهامی بدل کرد. بدین‌سان، بخش عمده سهام این موسسه به مالکیت سِر آلفرد هارمسورث (لرد نورثکلیف بعدی) (۸۶) درآمد. معهذا، آرتور والتر همچنان ریاست هیئت مدیره کمپانی را به دست داشت.

رئیس بعدی کمپانی تامیز جان والتر پنجم (۸۷) است. در دوران ریاست او، در سال ۱۹۲۲، جان یاکوب استور چهارم، زرسالار نامدار انگلیسی- آمریکایی، سهام لرد نورثکلیف را به مبلغ یک میلیون و ۵۸۰ هزار پوند خرید و به مالک اصلی و رئیس هیئت مدیره موسسه بدل شد. معهذا، یک دهم سهام همچنان در مالکیت والتر باقی ماند و وی به‌عنوان مالک دوم موسسه شناخته می‌شد. (۸۸)

در تمامی این دوران پیوند تایمز با الیگارشی یهودی استوار بود. سردبیر تایمز در واپسین سال‌های عصر ویکتوریا جرج ارل باکل (۸۹) است. او فارغ التحصیل و استاد آکسفورد بود و بعدها به‌عنوان مورخی سرشناس نیز شهرت یافت. باکل از سال ۱۸۸۰ به‌عنوان دستیار توماس چنری، (۹۰) سردبیر تایمز، منصوب شد. (چنری در عین حال استاد زبان عربی در دانشگاه آکسفورد (۹۱) و از عبری شناسان انگلیس (۹۲) بود.) با مرگ چنری در سال ۱۸۸۴ باکل سردبیری روزنامه را به دست گرفت. بزرگترین حادثه دوران سردبیری باکل رسوایی بزرگی است که به دلیل انتشار نامه‌های جعلی منسوب به چارلز استیوارت پارنل، (۹۳) نماینده مقتدر ایرلند در مجلس عوام، پدید شد. پارنل شکایت کرد و در جریان دادرسی یک میلیون پوند به تایمز خسارت وارد آمد. باکل در سال ۱۹۱۲، چهار سال پس از خرید سهام تایمز به وسیله لرد نورثکلیف، استعفا داد. (۹۴)

باکل از نزدیکان لرد ناتانیل مایر روچیلد، پسر بزرگ و جانشین بارون لیونل روچیلد، بود. او از طریق انعکاس نطق‌های لرد راندولف چرچیل در مجلس عوام و درج سرمقاله‌های جنجالی به سود او، سهم مهمی در اشتهار و برکشیدن این دوست صمیمی لرد روچیلد داشت و بعدها همین نقش را در زندگی وینستون چرچیل جوان، پسر راندولف، ایفا کرد. (۹۵) پس از استعفای باکل از تایمز، لرد روچیلد وی را مأمور اتمام زندگینامه دیزرائیلی نمود. تدوین این زندگینامه پیشتر آغاز شده بود. در سال ۱۹۰۶ لرد روچیلد، به‌عنوان رئیس موقوفه بیکانسفیلد، (۹۶) مبلغ ۲۰ هزار پوند در اختیار مانی پنی، (۹۷) نویسنده سرشناس تایمز، قرار داد و وی نگارش این زندگینامه را آغاز کرد. مجلدات اول و دوم در سال‌های ۱۹۱۰ و ۱۹۱۲ منتشر شد ولی به دلیل بیماری و مرگ مانی پنی کار متوقف ماند. لرد روچیلد ادامه کار را به باکل محول کرد و او در سال ۱۹۱۶ دو جلد بعدی و در سال ۱۹۲۰ دو جلد پایانی این بیوگرافی شش جلدی را منتشر نمود. (۹۸) کار بعدی باکل، تدوین و انتشار نامه‌های ملکه ویکتوریا بود. (۹۹) دوران سردبیری باکل مقارن با حوادث انقلاب مشروطیت در ایران است.

مالکیت موسسه تایمز در نیمه دوم سده بیستم دستخوش تغییر و تحولاتی شد. در سال ۱۹۶۲ جان یاکوب استور به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد و ریاست موسسه را پسر بزرگ و وارث او، گاوین استور، به دست گرفت. او در سال ۱۹۶۳ بقایای سهام خانواده والتر را به مبلغ ۲۵۰ هزار پوند خریداری کرد ولی اندکی بعد تصمیم به فروش کمپانی گرفت. در سپتامبر ۱۹۶۶، کنت روی تامسون (لرد تامسون)، (۱۰۰) ثروتمند کانادایی- انگلیسی، مؤسسه تایمز را خرید و آن را در مؤسسه ساندی تایمز ادغام نمود.

لرد تامسون رئیس مجتمع مطبوعاتی تامسون (۱۰۱) است که مالکیت ۶۵ نشریه را در کانادا به دست داشت. (۱۰۲) در اواخر سال ۱۹۸۰ لرد تامسون نیز تصمیم به فروش تایمز گرفت و سرانجام در سال ۱۹۸۱ این موسسه معظم و کهن مطبوعاتی دنیای غرب در مالکیت روپرت مردوخ، زرسالار معاصر یهودی، قرار گرفت. (۱۰۳)

پیوند الیگارشی یهودی و روچیلدها با مطبوعات متنفذ بریتانیا به تایمز محدود نبود. نمونه دیگر، دیلی تلگراف است.

دائرةالمعارف یهود درباره پیشینه خانوادگی و فردی جوزف موسس لوی، (۱۰۴) مالک و بنیانگذار واقعی روزنامه دیلی تلگراف توضیحی نداده است. این روزنامه را فردی به نام کلنل اسلیگ (۱۰۵) تأسیس کرد و او سه ماه بعد آن را به جوزف موسس لوی یهودی فروخت. لوی از یک سال پیش مالک و سردبیر روزنامه ساندی تایمز بود. او اولین شماره این روزنامه را در کیفیت جدید به‌عنوان روزنامه صبح لندن در ۱۶ سپتامیر ۱۸۵۵ منتشر کرد و قیمت آن را به نصف (یک پنی) کاهش داد. این اولین روزنامه ارزان قیمت لندن بود. لوی کمی بعد خبر داد که دیلی تلگراف دومین روزنامه پرفروش صبح، پس از تایمز، است. (۱۰۶) بدینسان، دیلی تلگراف به یکی از متنفذترین نشریات بریتانیا بدل شد. جوزف موسس لوی از دوستان نزدیک سِر آلبرت (عبدالله) ساسون بود. (۱۰۷)

مدیریت دیلی تلگراف را پسر ارشد جوزف لوی، به نام ادوارد، به دست داشت که در سال ۱۸۷۵ نام خانوادگی خود را به “لاوسون” تغییر داد. ادوارد لوی لاوسون در سال ۱۸۹۲ بارونت شد و در سال ۱۹۰۳ بارون برنهام لقب گرفت. دیلی تلگراف از آغاز به‌عنوان سخنگوی حزب لیبرال شناخته می‌شد ولی در سال ۱۸۹۷ به گلادستون پشت کرد و به هوادارای از دیزرائیلی محافظه کار برخاست و از آن پس مدافع محافظه کاران بود. تیراژ این روزنامه در سال ۱۸۷۱ به ۲۰۰ هزار نسخه رسید. لرد برنهام پدر سِر هاری لاوسون وبستر لوی لاوسون (۱۰۸) است که در سال ۱۹۲۸ روزنامه را به برادران بری (۱۰۹) فروخت. (۱۱۰)

در دوران ریاست بارون لیونل بر بنیاد روچیلد لندن، یکی از کسانی که به‌عنوان دوست روچیلدها شناخته می‌شد و غالباً در کاخ منتمور بارون مایر آمشل روچیلد جای داشت، اشراف زاده‌ای اسکاتلندی به نام آرچیبالد فیلیپ پریمروز (۱۱۱) بود. او بعدها با عنوان لرد روزبری به شهرت فراوان رسید و در دو دهه پایانی سده نوزدهم و اوایل سده بیستم به‌عنوان یکی از رجال درجه اول بریتانیا شناخته می‌شد.

نام خانوادگی “پریمروز” از مِلکی به همین نام در فایفشایر (۱۱۲) اسکاتلند گرفته شده که جایگاه اولیه خاندان فوق است. به نوشته پرات و هیست، پریمروزها در زمره خاندان‌های کهن اشرافی بریتانیا جای ندارند. منشاء آنان به نیمه اول سده هفدهم می‌رسد و نخستین فرد از ایشان که به شهرت رسید منشی شورای مشاورین خصوصی جیمز اول بود. (۱۱۳) گفتیم که این دوران اقتدار جرج ولیرز (دوک باکینگهام) است و حضور چهره‌های هرزه و ناشایست در جرگه مقربین شاه و وورد خاندان‌های جدید به صفوف اشرافیت انگلستان. (۱۱۴) پسر پریمروز نیز در دوران چارلز اول در سمت پدر جای داشت. او در سال ۱۶۵۱ به‌عنوان بارونت دست یافت و سِر آرچیبالد پریمروز نام گرفت. وی پس از سقوط حکومت پارلمان و اعاده سلطنت (۱۶۶۰)، به مقام قضاوت دست یافت و لرد کارینگتون (۱۱۵) لقب گرفت. این لرد کارینگتون بنیانگذار واقعی خاندان پریمروز است زیرا به ثروت فراوان رسید و روستای دالمنی (۱۱۶) و املاک دیگری را در لنلتگوشایر (۱۱۷) و میدلوتن (۱۱۸) خریداری کرد. وسعت مجموع املاک او ۸۰۰۰ هکتار گزارش شده است. نوه او، به نام سِر جیمز پریمروز، در آغاز سده هیجدهم به‌عنوان نماینده میدلوتن به پارلمان راه یافت و “ویسکونت روزبری” و “بارون پریمروز و دالمنی” لقب گرفت. او در سال ۱۷۰۳ به‌عنوان “ارل روزبری” دست یافت. (۱۱۹)

پدر آرچیبالد فیلیپ پریمروز “لرد دالمنی” لقب داشت. این عنوانی است که پسر ارشد و وارث ارل‌های روبری با آن شناخته می‌شوند. زمانی که آرچیبالد کودک بود پدرش درگذشت و لقب پدر به پسر انتقال یافت. کمی بعد (۱۸۵۰) کاترین استانهوپ، مادر لرد دالمنی چهار ساله که از زیباترین زنان جامعه اشرافی بریتاینا بود، (۱۲۰) با لرد هاری وین (۱۲۱) ازدواج کرد. این لرد وین وارث دوک کلولند سوم بود و از اعقاب نامشروع باربارا ولیرز (دوشس کلولند). (۱۲۲) وی بعدها چهارمین دوک کلولند شد و بدین‌سان مادر آرچیبالد “دوشس کلولند” لقب گرفت. ناپدری آرچیبالد بسیار ثروتمند بود و املاک پهناور و کاخ‌های متعدد در تملک داشت. روزبری از کودکی به همراه مادر و ناپدری پرورش یافت، در ۱۳ سالگی وارد دبیرستان اتون شد و در ۱۹ سالگی به کالج کریست چرچ آکسفورد راه یافت. در سال ۱۸۶۸ پدربزرگ ثروتمند آرچیبالد درگذشت و لقب و میراث او به نوه‌اش رسید. چنین بود که لرد دالمنی ۲۱ ساله ما ارل روزبری پنجم شد، کرسی پدربزرگ را در مجلس لردهای بریتانیا تصاحب کرد و مالک ۴۰ هزار پوند درآمد سالیانه شد. در این زمان دو سال از تحصیل او در آکسفورد می‌گذشت.

به نوشته پرات و هیست، در دوران تحصیل لرد روزبری در اتون و آکسفورد همشاگردی‌هایش در او برجستگی خاصی سراغ نداشتند؛ اشراف زاده جوانی بود که چون دیگران به ورزش و مسابقه اسب دوانی علاقه فراوان داشت. (۱۲۳) رویستون پایک می‌نویسد: در این دوران روزبری به قمار نیز تعلق بسیار داشت و مبالغ سنگینی می‌برد و می‌باخت. او از این زمان، چون دوست صمیمی‌اش لرد راندولف چرچیل، در زمره حلقه دوستان خصوصی ادوارد، ولیعهد، جای گرفت و به‌عنوان یکی از اعضای کاخ مارلبورو، (۱۲۴) مقر پرنس ولز، شناخته می‌شد. مشهور است که روزبری می‌گفت سه آرزو دارد: با وارثی ثروتمند ازدواج کند، نخست وزیر شود، در مسابقات اسب دوانی برنده شود. او به هر سه آرزویش رسید. (۱۲۵)

از سال ۱۸۶۸، درست از همان زمان که لرد روزبری به مجلس لردها راه یافت، مراوده او با کاخ منتمور بارون مایر آشل روچیلد آغاز شد. بارون مایر روچیلد تنها یک دختر ۱۷ ساله به نام حنا داشت که روزبری سخت خود را شیفته او نشان می‌داد. گفته می‌شود واسطه آشنایی حنا روچیلد و روزبری همسر دیزرائیلی بود. (۱۲۶) بهرروی، در سال ۱۸۷۴ بارون مایر آمشل روچیلد و سه سال بعد همسرش درگذشتند و حنا تنها وارث ثروت انبوه ایشان بود. اینک حنا روچیلد مالک دو میلیون پوند استرلینگ پول نقد به اضافه مِلک ۲۰۰۰ هکتاری منتمور و کاخ باشکوه آن بود و به‌عنوان ثروتمندترین وارث انگلستان زمان خود شناخته می‌شد. (۱۲۷) کمی پس از مرگ جولیانا کوهن، مادر حنا، وصلت روزبری ۳۱ ساله و حنا روچیلد ۲۷ ساله انجام گرفت.

مراسم ازدواج روزبری و حنا روچیلد (۱۰ مارس ۱۸۷۸) یکی از وقایع مهم انگلستان آن زمان بود. (۱۲۸) دو جشن گرفته شد: یکی خصوصی و با حضور یهودیان و دیگری در کلیسای کریست چرچ محله پیکادلی. در این مراسم باشکوه، میهمانانی سرشناس چون ادوارد (ولیعهد)، دوک دوّم کمبریج (پسر عموی ملکه ویکتوریا و دوست قدیمی ناتان مایر روچیلد) و دیزرائیلی (نخست وزیر) حضور داشتند. دیزرائیلی دست عروس و داماد را به دست داشت و آنان را در مراسم همراهی می‌کرد و ادوارد از شهود عقد بود. (۱۲۹) بدینسان، لرد روزبری با متنفذترین خاندان‌های یهودی آن عصر خویشاوند شد. ویرجینیا کاولس می‌نویسد در همان زمان، لرد روزبری به‌عنوان نخست وزیر آینده بریتانیا شهرت داشت و شایع بود که به خاطر پول با حنا روچیلد نازیبا و فربه ازدواج کرده است. (۱۳۰)

روزبری از اوایل تحصیل در آکسفورد فعالیت سیاسی را در حزب لیبرال آغاز کرد و در مجلس لردها نیز در جرگه “لیبرال‌ها” جای گرفت. این مقارن است با دوران صعود گلادستون و تأثیرات عمیق او بر سیاست و فرهنگ بریتانیا. در این امر تناقضی نهفته است. روزبری از اوان جوانی با دیزرائیلی یهودی، رهبر حزب محافظه کار و رقیب سرسخت گلادستون، پیوندی استوار داشت. گفته می‌شود که نخستین دیدار روزبری با دیزرائیلی در سال ۱۸۶۵ رخ داد؛ زمانی که روزبری ۱۸ ساله بتازگی دبیرستان اتون را به پایان برده و در آستانه ورود به کالج کریست چرچ قرار داشت. در ۳۱ اوت این سال دیزرائیلی به روستای ربی، (۱۳۱) مِلک دوک کلولند، رفت و میهمان ناپدری و مادر روزبری شد و این در حالی است که دوک کلولند به حزب ویگ (لیبرال) تعلق داشت. در این دیدار، صحبت‌های مفصلی میان روزبری و دیزرائیلی صورت گرفت که بر تمامی دوران پسین زندگی روزبری مؤثر بود. به نوشته رابرت بلیک، هرچند روزبری در تمامی عمر عضو حزب لیبرال بود ولی شیفته دیزرائیلی ماند. او بعدها به فرزندانش گفت که برای نخستین بار در جربان این دیدار با دیزرائیلی به سیاست علاقمند شد. (۱۳۲) پرات و هیست می‌نویسند: از همان زمانی که روزبری به حزب لیبرال پیوست و در زمره هواداران گلادستون جای گرفت، شایعات گسترده‌ای وجود داشت که وی در زیر “نفوذ جادویی” دیزرائیلی است. آنان می‌افزایند: شاید در این شایعه واقعیتی نهفته بود زیرا روزبری در سال ۱۸۷۸ با حنا روچیلد ازدواج کرد و دیزرائیلی در این وصلت نقش داشت. “به دلیل این وصلت، لرد روزبری با مقتدرترین بنیاد بانکی اروپا پیوند یافت، در رابطه تنگاتنگ با مردانی برجسته از تمامی ملیت‌ها قرار گرفت و به ثروت و اقتدار فراوان رسید. (۱۳۳)

بهرروی، لرد روزبری رابطه‌ای صمیمانه با گلادستون داشت و در سال ۱۸۸۱ به‌عنوان معاون وزارت کشور به دولت او راه یافت. پس از دو سال استعفا داد ظاهراً به این دلیل که طرح تأسیس وزارت امور اسکاتلند و تصدی این جایگاه به وسیله او تحقق نیافت. پس از استعفا به همراه همسرش راهی استرالیا شد. در این سفر غنای مستعمرات پهناور بریتانیا وی را شگفت زده ساخت. روزبری در استرالیا سخن معروف گفت که بعدها به شعار رسمی دولت بریتانیا بدل شد:

دیگر مستعمرات به معنای متعارف کلمه وجود ندارد… این یک ملت است… هیچ ملتی، هرچند بزرگ، نیاز ندارد که امپراتوری خود را راها کند زیرا امپراتوری اتحادیه مشترک المنافع ملت‌ها (۱۳۴) است. (۱۳۵)

کمی پس از بازگشت از این سفر، در فوریه ۱۸۸۵، روزبری به‌عنوان لرد مهردار سلطنتی (۱۳۶) و وزیر کار و اشتغال به کابینه راه یافت که البته سمت چندان مهمی نبود. چند ماه بعد (ژوئن ۱۸۸۵) دولت گلادستون سقوط کرد و روزبری نیز کابینه را ترک گفت. در ژانویه ۱۸۸۶ بار دیگر گلادستون به قدرت رسید و این بار در میان حیرت همگان روزبری ۳۹ ساله در مقام مهم وزیر امور خارجه جای گرفت. پرات و هیست می‌نویسند:

روزبری برای تصدی این سمت کاملاً مناسب بود به دلیل دانش او از جهان، اعتقاد استوارش به امپراتوری [بریتانیا]، داوری خونسردانه‌اش و پیوندش با بنیاد بین‌المللی روچیلد … لرد روزبری به جدّ بر این اعتقاد بود که سیاست خارجی بریتانیا باید، تا آنجا که ممکن است، در خارج از حوزه تنازع احزاب سیاسی قرار گیرد و تداوم آن حفظ شود. (۱۳۷)

وزارت روزبری دیری نپایید. شش ماه بعد بار دیگر دولت گلادستون سقوط کرد و او نیز وزارت خارجه را ترک گفت. اینک روزبری در اوج شهرت بود. در سال ۱۸۸۸ “شورای ایالتی لندن” (۱۳۸) تأسیس شد؛ روزبری به‌عنوان نامزد مستقل در انتخابات این شورا شرکت کرد و در مقام اولین رئیس شورای فوق جای گرفت. (۱۳۹) در همین دوران بود که سفر تابستان ۱۸۸۹ ناصرالدین شاه به انگلستان رخ داد و روزبری و همسرش، در کنار روچیلدها و ساسون‌ها، میهمانداران پادشاه ایران بودند. ناصرالدین شاه در سفرنامه‌اش حنا روچیلد ۳۹ ساله را چنین توصیف کرده است:

زن لرد روزبری که در لندن یک شب میهمان او بودیم، دست راست و زن بارون روچیل دست چپ ما بود. و این زن لرد روزبری یهودی است و از عموزادگان روچیلدها است ولی خود روزبری مسیحی است. و این زن خیلی چاق و فربه و گردن کلفت است بطوری که از شدت چاقی زیادی سن او معلوم نمی‌شود و خیلی شبیه عجه‌های ترکمن است. (۱۴۰)

یک سال و نیم پس از سفر ناصرالدین شاه، در ۱۸ نوامبر ۱۸۹۰ حنا روچیلد به بیماری تیفویید درگذشت. گفته می‌شود روزبری از مرگ همسر به شدت متألم شد و مدتی از سیاست کناره گرفت. او از اواخر سال ۱۸۹۱ طی قراردادی با موسسه مک میلان، در چارچوب طرح “زندگی‌نامه ۱۲ دولتمرد انگلیسی”، زندگی‌نامه ویلیام پیت (کوچک) را نوشت. روزبری بعدها نگارش تک‌نگاری‌های تاریخی درباره رجال سیاسی را ادامه داد و آثاری چون واپسین دوران زندگی ناپلئون (۱۹۰۰)، لرد راندولف چرچیل (۱۹۰۶) و چاتام: (۱۴۱) زندگی و پیوندهای جوانی او (۱۹۱۰) را تدوین کرد.

در سال ۱۸۹۲ گلادستون، که اینک چهارمین دولت خود را تشکیل داده بود، تصدی سمت وزارت امور خارجه را به روزبری پیشنهاد کرد. او به بهانه تألمات روحی نپذیرفت و به ملک خود رفت. معهذا، ملکه ویکتوریا مصرانه خواستار استقرار روزبری در رأس دیپلماسی بریتانیا بود و لذا ادوارد، ولیعهد، را مأمور کرد تا او را قانع کند. چنین بود که در اوت ۱۸۹۲ روزبری بار دیگر به‌عنوان وزیر امور خارجه به دولت گلادستون راه یافت. (۱۴۲) این دوره از وزارت روزبری تا آغاز مارس ۱۸۹۴ به درازا کشید و این زمانی است که گلادستون به دلیل کهولت استعفای خود را به ملکه تقدیم کرد. جانشین طبیعی گلادستون، سِر ویلیام هارکورت، (۱۴۳) وزیر دارایی (۱۴۴) و رئیس مجلس عوام، بود که به‌عنوان مدافع سرسخت و راستین لیبرالیسم گلادستون شناخته می‌شد. (۱۴۵) معهذا، ملکه ویکتوریا بدون مشورت با گلادستون، (۱۴۶) روزبری را به کاخ ویندزور دعوت کرد و او را در سمت نخست وزیر بریتانیا منصوب نمود. (۱۴۷)

در ۳ مارس ۱۸۹۴ دولت لرد روزبری آغاز به کار کرد. به رغم این برخورد ناشایست، هارکورت به کار خود به‌عنوان وزیر دارایی و رئیس مجلس عوام ادامه داد. دولت روزبری عرضه تعارض شدید دو نگرش متضاد به مسائل داخلی و خارجی در حزب لیبرال بود. در یکسو، هارکورت قرار داشت و در سوی دیگر روزبری. هارکورت طرحی جامع برای دریافت مالیات از املاک موروثی ارائه داد که پیامدهای اجتماعی و سیاسی عمیق داشت و آن را با موفقیت به پیش برد. روزبری مخالف اصطلاحات هارکورت بود و سرانجام ستیز میان این دو به استعفای روزبری (۲۳ ژوئن ۱۸۹۵) انجامید و این پایان دولت ۱۵ ماهه اوست. روزبری در ۸ اکتبر ۱۸۹۶ رسماً از ریاست حزب لیبرال نیز استعفا داد. (۱۴۸)

لرد روزبری، چون لرد راندولف چرچیل و آرتور جیمز بالفور، به آن گروه از نسل جوان اشرافیت بریتانیا تعلق دارد که در دهه‌های ۱۸۶۰ و ۱۸۷۰ در پیرامون خاندان روچیلد و الیگارشی یهودی لندن و در مکتب سیاسی دیزرائیلی پرورش یافتند. آنان در دهه ۱۸۸۰ با حمایت آشکار و پنهان زرسالاران یهودی برکشیده شدند و در اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم حاکمیت بریتانیا را تمام و کمال به دست گرفتند. این همان فرایندی است که بلونت دردمندانه آن را سلطه “دارودسته اشرار بین‌المللی” و مرگ بریتانیای مسیحی خوانده است.

روزبری، به رغم تعلق ظاهری به لیبرالیسم گلادستون، دوست صمیمی راندولف چرچیل و آرتور بالفور “محافظه کار” بود. سر وینستون چرچیل می‌نویسد: “او بزرگترین دوست پدرم بود… و من این دوستی را به ارث بردم… او نخستین کسی بود که مرا بیشتر با پدرم آشنا کرد.” (۱۴۹) روزبری بعدها در برکشیدن وینستون چرچیل جوان در صحنه سیاست بریتانیا بسیار مؤثر بود. هربرت تینگستن در بررسی خود درباره چهره‌های عصر ویکتوریا میان روزبری و بالفور شباهت‌های فراوان یافته است:

روزبری و بالفور اعضای نمونه وار اشرافیت بریتانیا بودند که برای آنان سیاست نوعی تفریح به شمار می‌رفت که در اوقات فراغت به آن می‌پرداختند؛ نه کسب و کار ایشان را به‌عنوان سرمایه‌دار و زمین‌دار مختل می‌کرد، نه تفریحات‌شان را و نه سیر و سیاحت و نگارش‌شان را. (۱۵۰)

تینگستن به شباهت‌های متعدد میان زندگی و شخصیت روزبری “لیبرال” و بالفور “محافظه‌کار” اشاره می‌کند و تنها این نکته را مسکوت می‌گذارد که هر دو پیوندی استوار با خاندان روچیلد داشتند؛ یکی داماد روچیلدها بود و دیگری دوست صمیمی ایشان. در کتاب تینگستن، به سان بسیاری از کتب مشابه، روچیلدها اصولاً وجود ندارند!

لرد روزبری بنیانگذار نحله‌ای در لیبرالیسم انگلیسی است که به لیبرال-امپریالیسم شهرت دارد. پیوند روزبری با مفهوم امپریالیسم، که در دهه ۱۸۸۰ رواج یافت، بسیار عمیق است تا بدان‌جا که گاه از او به‌عنوان یکی از نخستین کسانی یاد می‌شود که این واژه را در فرهنگ سیاسی به کار گرفتند؛ آنجا که در سال ۱۸۸۵ گفت:

امپریالیسم، امپریالیسم معقول که آن را متمایز می‌دانم از چیزی که آن را “امپریالیسم وحشی و بی‌قانون” (۱۵۱) می‌خوانم، چیزی نیست جز میهن‌پرستی بزرگتر. (۱۵۲)

در واقع، روزبری در تمامی دوران حیات سیاسی‌اش مجری امپریالیسم بود و این امپریالیسم در بسیاری موارد به عریان ترین شکل مصداق همان پدیده‌ای است که او “امپریالیسم وحشی و بی قانون” خوانده است. تاریخ سیاست خارجی بریتانیا (کمبریج) می‌نویسد لرد روزبری در دوران تصدی وزارت خارجه “تعلقی پرشور به سیاست توسعه امپراتوری” داشت. (۱۵۳) و الن پالمر می‌افزاید: “روزبری مورد اعتماد اعضای حزب لیبرال نبود، بعضاً به این دلیل که به‌عنوان یک امپریالیست سرسخت شناخته می‌شد.” (۱۵۴)

نگرش و منش روزبری در سیاست خارجی در برخی موارد مورد تأیید گلادستون نبود لیکن روزبری به‌عنوان مجری منویات دربار بریتانیا راه خود را، به رغم دولت، می‌رفت. برای نمونه، در ۸ فوریه ۱۸۸۶، آنگاه که روزبری برای نخستین بار وزیر خارجه دولت گلادستون شد، لرد سالیسبوری محافظه کار به ملکه ویکتوریا نوشت: “لرد روزبری واقعاً صادقانه می‌خواهد سیاست گذشته را ادامه دهد… ولی او به شدت نگران دخالت‌های آقای گلادستون است.” (۱۵۵) ادگار فوختوانگر می‌نویسد در قبال دو مسئله مهمی که در دوران ریاست روزبری بر وزارت امور خارجه رخ داد (مسئله اوگاندا و مصر)، دیدگاه‌های او و گلادستون اساساً مغایر بود. “موضع سیاسی روزبری استوار بود حال آنکه نگرش گلادستون به سیاست خارجی تجانسی با عصر ستیز امپریالیست‌ها نداشت.” نتیجه آن شد که روزبری در عمل سیاست خود را پیش می‌برد و نخست وزیر و کسانی چون هارکورت را، که با نخست وزیر در سیاست خارجی هم رأی بودند، فریب می‌داد. (۱۵۶)

روزبری منادی خطر روسیه، و در مقیاسی کمتر خطر فرانسه، برای منافع جهانی بریتانیا بود و از این‌رو تز اتحاد سه‌گانه با آلمان، اتریش- هنگری و ایتالیا را مطرح می‌کرد.

روزبری در اوایل دهه ۱۸۹۰ به کمک دوست صمیمی‌اش سِر سیسیل رودز (۱۵۷) سیاست تهاجم در قاره آفریقا را به پیش برد و این مطلوب ملکه بود. ویکتوریا در سال ۱۸۹۴ با مباهات گفت اخیراً رودز به او گفته که از زمان آخرین ملاقات با وی (اوایل ۱۸۹۱) “دوازده هزار مایل به مستملکات من افزوده است.” (۱۵۸) این سال‌های ریاست روزبری بر دیپلماسی و دولت بریتانیاست.

به نوشته بریتانیکا، روزبری در سال ۱۸۹۴ نظام تحت الحمایگی را در اوگاندا مستقر کرد در حالیکه گلادستون خواستار آن بود که به نفوذ بریتانیا در این کشور به طور کامل پایان داده شود. (۱۵۹) در آینده پیوندهای سیسیل رودز با روچیلدها و نقش پول و دسیسه الیگارشی یهودی را در این توسعه‌طلبی امپریالیستی خواهیم شناخت و درخواهیم یافت که داوری بلونت، آنگاه که روزبری را مجری سیاست روچیلدها می‌خواند، کاملاً صحیح است.

پیوند روزبری با سیاست‌های امپریالیستی در سال‌های بعد نیز تداوم داشت. در دوران جنگ آفریقای جنوبی، معروف به “جنگ بوئر” (۱۸۹۹-۱۹۰۲)، هوادار پرشور سیاست‌های امپریالیستی وقت بود. او در سال ۱۹۰۲ به تأسیس “مجتمع لیبرال‌ها” (۱۶۰) دست زد و بدینسان در رأس گروهی از لیبرال‌ها جای گرفت که، در مقابل لیبرال‌های مخالف جنگ، از سیاست دولت محافظه کار سالیسبوری حمایت می‌کردند. روزبری در سال ۱۹۰۵، کمی پیش از بازگشت مجدد لیبرال‌ها به قدرت، رابطه خود را به طور کامل با ایشان گسست و مخالفت خود را با طرح حزب لیبرال برای اعطای خودگردانی به ایرلند ابراز داشت.

روزبری به رغم انتظاری که از او می‌رفت نه نخست‌وزیری بزرگ شد و نه رنج تحمل دورانی طولانی از مسئولیت سیاسی را بر خود هموار کرد. ناکامی او در این امر، بخشی به دلیل بی اعتمادی شدید بدنه حزب لیبرال به او بود و بخشی به دلیل خصال شخصی‌اش، رویستون پایک به طنز می‌نویسد:

گلادستون زمانی او را “مرد آینده” خواند و یکی از بیوگرافی نویسانش او را “مرد موعود” نامید. ولی آینده نومید شد و امید پژمرد و نوبت به وینستون چرچیل رسید که شخصیت او را در سه جمله توصیف کند: در آغاز می‌گفتند “او می‌آید.” سپس می‌گفتند “اگر فقط او بیاید. ” و سرانجام، سال‌ها پس از آن‌که او برای همیشه از سیاست کناره گرفت، می‌گفتند: “اگر فقط او بازگشته بود.” (۱۶۱)

از لرد روزبری و حنا روچیلد چهار فرزند بر جای ماند: دو پسر و دو دختر. پسر کوچک، به نام نیل پریمروز، در دوران جنگ اول جهانی (۱۹۱۷) معاون وزارت خارجه و منشی پارلمان وزارت دارایی شد ولی کمی بعد در فلسطین به قتل رسید. (۱۶۲) یکی از خواهران او با لرد کریو، (۱۶۳) دولتمرد لیبرال، ازدواج کرد. (۱۶۴) لرد روزبری ششم در سال ۱۹۷۴ درگذشت. امروزه، نیل آرچیبالد پریمروز، ارل روزبری هفتم، (۱۶۵) وارث این خاندان است (۱۶۶) و هاری رونالد نیل پریمروز (متولد ۱۹۶۷) پسر ارشد اوست. این پریمروز ۳۱ ساله فارغ‌التحصیل کالج اتون آکسفورد و دارای دانشنامه افتخاری از کالج ترینیتی دانشگاه کمبریج است و لرد دالمنی لقب دارد. (۱۶۷)

حیات دومین نسل روچیلدهای انگلیس، پسران ناتان مایر روچیلد، در دهه ۱۸۷۰ به پایان رسید: ناتانیل در ۱۸۷۰، مایر آمشل در ۱۸۷۴، آنتونی در ۱۸۷۶ و سرانجام لیونل، بزرگترین ایشان، در ۳ ژودن ۱۸۷۹. بدینسان، اداره بنیاد روچیلد لندن به نسل سوم روچیلدهای انگلیس انتقال یافت.

بارون لیونل روچیلد سه پسر داشت: ناتانیل مایر (۱۶۸) (لرد روچیلد اول)، آلفرد چارلز (۱۶۹) و لئوپولد. (۱۷۰) از او دو دختر نیز برجای ماند که اولی، لئونارا، با بارون آلفونس روچیلد پاریس و دومی، اولینا، با بارون فردیناند جیمز روچیلد وین ازدواج کرد.

وراث سر آنتونی روچیلد دو دختر او به نام‌های کنستانس و انی بودند. اولی در سال ۱۸۷۷ با سریل فلاور (لرد باترسی اول) ازدواج کرد و دومی در سال ۱۸۷۳ با الیوت یورک.

درباره بارون ناتانیل روچیلد، سومین پسر ناتان و داماد بارون جیمز روچیلد فرانسه، پیشتر سخن گفته‌ایم. اعقاب او در واقع به شاخه فرانسه خاندان روچیلد تعلق دارند. او دارای دو پسر به نام‌های جیمز ادوارد (۱۷۱) و آرتور (۱۷۲) بود. از آرتور فرزندی به جای نماند. بارون جیمز ادوارد روچیلد در سال ۱۸۷۱ با لئورا ترز، دختر بارون مایر کارل روچیلد فرانکفورت، ازدواج کرد. حاصل این وصلت، پسری به نام هنری جیمز (۱۷۳) و دختری به نام ژان شارلوت است. بارون هنری جیمز روچیلد در سال ۱۸۹۵ با ماتیلد ویسویلر (۱۷۴) ازدواج کرد و ژان شارلوت در همین سال با دیوید لئونینو. (۱۷۵) درباره فرزندان بارون هنری جیمز روچیلد در آینده سخن خواهیم گفت.

تنها فرزند بارون مایر آمشل روچیلد، چهارمین و آخرین پسر ناتان مایر، حنا روچیلد است که درباره وصلت او با لرد روزبری سخن گفته‌ایم.

لرد ناتانیل مایر روچیلد، پسر ارشد و جانشین بارون لیونل روچیلد، با مرگ پدر ریاست بنیاد روچیلد لندن را به دست گرفت و آن را در کوران سال‌های پرتحول و دهه پایانی سده نوزدهم و اوایل سده بیستم به پیش برد. لرد ناتانیل روچیلد، که به دلیل برخورداری از مقام بارونی دربار انگلیس به “لرد روچیلد اول” شهرت دارد. برجسته‌ترین و متنفذترین شخصیت تاریخ خاندان روچیلد است. لرد ناتانیل روچیلد یک سال از ادوارد هفتم، چهار سال از لرد روزبری، هشت سال از آرتور جیمز بالفور و نه سال از لرد راندولف چرچیل بزرگتر بود. او در قلب کانونی جای داشت که چهار شخصیت فوق از نامدارترین اعضای آنند. در دوران اوست که جهان دستخوش دگرگونی‌های ژرف شد و “ناتی”، عنوانی که در محفل دوستان صمیمی‌اش به آن شهرت داشت، توانست امپراتوری مالی روچیلدها را با این تغییرات همساز کند، آن را توسعه دهد و جایگاه بی‌رقیب آن را در قله‌ی اقتصاد و سیاست جهانی حفظ کند.

ناتانیل مایر روچیلد تحصیلات خود را در کالج ترینیتی دانشگاه کمبریج به پایان برد و در ۲۵ سالگی به‌عنوان نماینده شهر آلزبوری (۱۷۶) به مجلس عوام راه یافت. او به مدت بیست سال (۱۸۶۵-۱۸۸۵) در این سمت بود. در ۲۷ سالگی با اما لوییز، دختر بارون مایر کارل روچیلد فرانکفورت، که دختر عمه‌اش نیز بود، ازدواج کرد. در سال ۱۸۷۶ با مرگ عمویش، سِر آنتونی روچیلد، وارث عنوان بارونتی او شد و در سال ۱۸۸۵ به مقام بارون دربار انگلیس دست یافت. بدین‌سان، نام ناتانیل مایر روچیلد ۴۵ ساله به‌عنوان اولین یهودی که به مجلس لردهای بریتانیا راه یافت در تاریخ به ثبت رسید. در همین دوران بود که در میان توده مردم به “پادشاه یهودیان” شهرت یافت؛ (۱۷۷) عنوانی که در دهه ۱۸۴۰ بارون جیمز روچیلد فرانسه به آن شهرت فراوان داشت. راندولف چرچیل، پسر سِر وینستون چرچیل، درباره ی “جایگاه یگانه” ناتانیل روچیلد در جامعه اشرافی بریتانیا شرحی مبسوط به دست داده است. او می‌افزاید: “روچیلدها در چشم بسیاری از مردم پادشاهانی کوچک بودند.” (۱۷۸)

موقعیت شامخ لرد ناتانیل روچیلد به‌عنوان رهبر یهودیان جهانی در تاریخ‌نگاری یهود مورد اذعان است. کاولس می‌نویسد لرد روچیلد “رهبر یهودیان انگلیس بود و از آنجا که انگلستان قدرت رهبری کننده جهان به شمار می‌رفت، لرد روچیلد نیز رهبر یهودیان جهان تلقی می‌شد.” (۱۷۹) این جایگاه با مقام او در ساختار دینی یهودیان تطابق داشت. ناتانیل به مدت ۳۶ سال رئیس کنیسه‌های متحده بریتانیا بود؛ نهادی متنفذ که عمویش، سِر آنتونی روچیلد، و لیونل لوییز کوهن تأسیس کردند. این جایگاهی است که اعضای خاندان روچیلد در سایر کشورها نیز از آن برخوردار بودند. گفتیم که تقریباً در همین دوران بارون گوستاو روچیلد فرانسه بیش از چهل سال ریاست انجمن رؤسای کنیسه‌های پاریس را به دست داشت. ویرجینیا کاولس می‌نویسد این لرد روچیلد بود که تعیین می‌کرد حاخام کل یهودیان انگلیس باید چه کسی باشد. (۱۸۰) این نیز درست است. در واقع، ناتان آدلر، (۱۸۱) حاخام بزرگ یهودیان امپراتوری بریتانیا (۱۸۴۴-۱۸۹۰)، و به تعبیری حاخام کل یهودیان جهان، از نزدیکان و برکشیدگان روچیلدها بود و هرمان آدلر، (۱۸۲) پسر و جانشین او (۱۸۹۱-۱۹۱۱)، نیز چنین پیوندی داشت. هرمان آدلر پیش از نیل به مقام حاخامی یهودیان امپراتوری بریتانیا معلم و سرپرست آرتور ساسون ۱۵ ساله، خویشاوند روچیلدها، بود. (۱۸۳)

لرد ناتانیل روچیلد زندگی شاهانه‌ای داشت. تنها مصرف ماهی خانه او را معادل ۵۰۰۰ پوند استرلینگ در سال تخمین می‌زنند و این برابر است با حقوق سالیانه یک وزیر در آن زمان. (۱۸۴) مقر شهری او، در دوران ۳۶ ساله ریاستش بر امپراتوری جهانی روچیلدها، خانه پدری (شماره ۱۴۸ محله پیکادلی) بود و در همین مکان بود که در سال ۱۸۹۶ سِر وینستون چرچیل ۲۰ ساله به دیدارش می‌رفت. (۱۸۵) در این دوران لیدی روزبری (حنا روچیلد) در ساختمان شماره ۱۰۷ پیکادلی (خانه قدیمی ناتان مایر روچیلد)، بارون فردیناند روچیلد وین، شوهر خواهر ناتانیل، در شماره ۱۴۳ و آلیس، خواهر زشت و مستبد فردیناند که او نیز در لندن مأوا گرفته بود، در شماره ۱۴۲ می‌زیستند. (۱۸۶) مقر ییلاقی لرد ناتانیل روچیلد در کاخ باشکوه ترینگ پارک (۱۸۷) بود که دفتر کارش (نیوکورت) (۱۸۸) ۶۵ کیلومتر فاصله داشت. این مِلکی است در منطقه ترینگ (۱۸۹) باکینگهام شایر به وسعت ۱۶۰۰ هکتار که در سال ۱۸۷۲ بارون لیونل روچیلد به مبلغ ۲۳۰ هزار پوند خریداری کرد. ناتانیل در محوطه‌ای به مساحت ۱۶۰ هکتار به احداث کاخ و تأسیسات پرداخت و “پارک ترینگ” را به چنان فضایی بدل ساخت که برخی معاصرین آن را “سرزمین جادویی” خوانده‌اند. حدود ۸۰ هکتار از این مِلک محل نگهداری گوزن بود. (۱۹۰)

خلق و خوی لرد ناتانیل روچیلد را شبیه به پدربزرگش، ناتان مایر روچیلد، توصیف کرده اند. می‌نویسد به شدت خشن، تندخو و متکبر بود و از این نظر در جامعه اشرافی لندن تنها یک تن به او شباهت داشت: دوست صمیمی‌اش لرد راندولف چرچیل. آنتونی الفری می‌نویسد: “ناتانیل روچیلد یکی از زمخت ترین مردان انگلستان بود… و حتی تا به امروز خشونت، گستاخی و عدم تحمل او در قبال مخالفت‌های دیگران حیرت آور است.” او نیز، چون ناتان مایر، کار خشک و خسته‌کننده را بر هر اشتغال دیگر ترجیح می‌داد و دقیقاً به دلیل این روحیه بود که، بر خلاف برادرانش، هیچگاه خواستار رابطه صمیمانه شخصی با ادوارد هفتم نشد. آرتور بالفور، که خود به‌عنوان فردی منزوی شناخته می‌شد، کمی پس از مرگ لرد ناتانیل روچیلد چنین نوشت:

ضربه ناشی از مرگ “ناتی” برای من بیش از آن است که بیشتر مردم تصور می‌کنند. من به واقع شیفته او بودم و شخصیت خوددار و تا حدودی گریزان از لذات او را تحسین می‌کردم… او کاملاً نسبت به تجملات و زخارف دنیا بی اعتنا بود… او کاملاً ساده زیست. (۱۹۱)

راندولف چرچیل، پسر وینستون چرچیل، لرد ناتانیل روچیلد را به‌عنوان “شخصیتی بزرگ و منحصر به فرد در جامعه انگلیس” توصیف کرده است. (۱۹۲) ناتانیل حافظه‌ای نیرومند داشت و تسلطش بر حوادث تاریخی تا بدان حد بود که دیزرائیلی می‌گفت: هر وقت می‌خواهم درباره یک ماجرا تاریخی مطلبی بدانم از “ناتی” می‌پرسم. (۱۹۳) او با بسیاری از رجال سیاسی و ارباب مطبوعات و کارگزاران متنفذ مستعمراتی دوستی داشت و کاخ ییلاقی‌اش در ترینگ مأوای گروهی کثیر از چهره‌های درجه اول امپراتوری بریتانیا بود. پروفسور دیویس از لرد راندولف چرچیل و آرتور بالفور به‌عنوان میهمانان دائمی او در ترینگ پارک نام می‌برد و از آلفرد میلنر، جوزف چمبرلین و سیسیل رودز به‌عنوان کسانی که معمولاً به ترینگ پارک می‌رفتند. گلادستون در سال ۱۸۹۳ سه روز به ترنیگ پارک رفت و نارضایتی برخی مطبوعات رادیکال انگلیس را برانگیخت. آنان به شدت نگران بودند که مبادا نخست وزیر سالخورده به دلیل “القائات امپریالیستی” روچیلدها به فساد کشیده شود. (۱۹۴) میلنر، چمبرلین و رودز از متنفذترین رجال مستعمراتی بریتانیا در اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم بودند و از کارگردانان موج امپریالیستی تهاجم به قاره آفریقا در این دوران. در آینده با زندگی و نقش تاریخی این سه آشنا خواهیم شد.

همسر لرد ناتانیل روچیلد را نه چندان زیبا (۱۹۵) و به شدت لئیم توصیف کرده اند هرچند می‌گویند او ملکه ویکتوریا را خسیس‌تر از خود می‌دانست. (۱۹۶) او نیز دوستان صمیمی خود را داشت. پروفسور دیویس از لیدی گاسفورد، همسر ارل گاسفورد، (۱۹۷) به‌عنوان یکی از نزدیکترین دوستان لیدی روچیلد نام می‌برد. لیدی گاسفورد و همسرش از اطرافیان ادوارد، ولیعهد، بودند. این زن دختر دوشس منچستر، معشوقه و همسر بعدی لرد هارتینگتون، است و مادر و دختر به زیبایی شهره بودند. دختر نیز چون مادر عفیف نبود و به‌عنوان معشوقه لرد روچیلد شناخته می‌شد. دیویس می‌نویسد: “معهذا، بنظر می‌رسد دوستی ناتانیل با لیدی گاسفورد لطمه‌ای به رابطه او با همسرش وارد نمی‌ساخت و آنان، چون والدین شان، زندگی خانوادگی سعادتمندی داشتند. (۱۹۸)

آلفرد روچیلد، دومین پسر بارون لیونل روچیلد، را بر خلاف برادر بزرگش خوشگذران و بانزاکت توصیف کرده‌اند. او چون سایر روچیلدها شیفته اشیاء عتیقه و آثار هنری بود و چون برادران و عموزادگان خویش کاخ‌های باشکوه به پا کرد. مقر شهری او ساختمان شماره یک سیمور پلیس، (۱۹۹) در نزدیکی پیکادلی، بود (۲۰۰) و این بجز کاخ ییلاقی او در باکینگهام شایر، در چند کیلومتری ترینگ پارک لرد ناتانیل، است که به کاخ هالتون (۲۰۱) شهرت داشت. ویرجینیا کاولس می‌نویسد: آلفرد روچیلد “عاشق موسیقی، لباس، اثاثیه منزل، تابلوهای نقاشی، زنان زیبارو و تجمل بود.” (۲۰۲) دو کاخ او سرشار از اشیاء نفیس و گران‌قیمت بود و تکاپویش در عرضه آثار عتیقه و هنری تا بدان حد بود که وی را به‌عنوان بزرگترین کارشناس نقاشی‌های سده هیجدهم فرانسه در انگلستان می‌شناختند. (۲۰۳) او دارای ارکستر و سیرک شخصی خود بود. (۲۰۴) بارون آلفرد روچیلد در ۲۶ سالگی عضو هیئت مدیرین بانک انگلستان شد و به مدت ۲۱ سال (۱۸۶۸-۱۸۸۹) در این سمت بود. این بهترین روشی بود که می‌توانست پیوند میان بانک مرکزی انگلستان و بزرگترین بنیاد مالی جهان آن روز را تأمین کند. (۲۰۵)

آلفرد روچیلد تا پایان عمر (۳۰ ژانویه ۱۹۱۸) مجرد ماند. او معشوقه‌ای داشت به نام ماری بویر (۲۰۶) که همسر رسمی فردریک وامبول بود. آلفرد از این زن دارای دختری نامشروع به نام آلمینا (۲۰۷) شد. این دختر به همسری جرج هربرت، ارل کارناروان پنجم، (۲۰۸) درآمد و به کنتس کارناروان شهرت یافت. آلفرد کمی پیش از مرگ بیش از ۵۰۰ هزار پوند از ثروت خود را به این دختر بخشید و بدین‌سان آلمینا وامبول در زمره زنان ثروتمند بریتانیا جای گرفت. آلمینا و همسرش پس از مرگ آلفرد در کاخ شهری او ساکن شدند. (۲۰۹)

این لرد کارناروان در تاریخ باستان شناسی و مصر شناسی نامی بزرگ دارد. قاعدتاً به دلیل علاقه بارون آلفرد روچیلد به آثار عتیقه و با سرمایه‌گذاری او، کارناروان از سال ۱۹۰۳ کاوشی وسیع و بی سابقه را در آثار باستانی مصر آغاز کرد و کمی بعد (۱۹۰۶) هوارد کارتر، (۲۱۰) باستان شناس نامدار انگلیسی، را به خدمت گرفت. کارناروان و کارتر تعدادی از مقابر فراعنه سلسله‌های دوازدهم و هیجدهم مصر را در درّه پادشاهان کشف کردند. بزرگترین کشف ایشان آرامگاه توت عنخ آمون (۲۱۱) (۱۹۲۲) بود. این از بزرگترین اکتشافات تاریخ باستان شناسی است و ارزش مالی گنجینه به دست آمده در این آرامگاه غیرقابل محاسبه است. (۲۱۲) به نوشته ویرجینیا کاولس، استخدام هوارد کارتر و کشف آرامگاه توت عنخ آمون با سرمایه آلمینا ممکن شد. (۲۱۳)

آلمینا عمری طولانی داشت. او بلافاصله پس از مرگ لرد کارناروان (۱۹۲۳) با کلنل دنیستون (۲۱۴) ازدواج کرد و در سال ۱۹۶۹ درگذشت. (۲۱۵) حاصل وصلت او و لرد کارناروان پسری است که با دختر یاکوب وندل (۲۱۶) آمریکایی ازدواج کرد. این دو والدین ارل کارناروان هفتم اند. هنری جرج هربرت، ارل کارناروان هفتم، (۲۱۷) تا سال‌های اخیر در قید حیات بود. وارث او، که روزی ارل کارناروان هشتم خواهد بود، جرج رجینالد هربرت (۲۱۸) است که هم‌اکنون لرد پروچستر لقب دارد. او ۴۲ ساله و فارغ التحصیل کالج سن جان آکسفورد است. خاندان کارناروان از برکشیدگان دوران اقتدار گارت و ریچارد ولزلی در دربار جرج سوم اند. عنوان بارونی ایشان در سال ۱۷۸۰ به دست آمد و مقام ارلی ایشان در سال ۱۷۹۳. (۲۱۹)

علاوه بر ادوارد هفتم، از آلفرد روچیلد به‌عنوان دوست صمیمی بارنی بارناتو، (۲۲۰) جوزف چمبرلین و لرد کیچنر خرطوم (۲۲۱) نام می‌برند. بارنی بارناتوی یهودی شریک و دوست سِر سیسیل رودز و از بنیانگذاران امپراتوری جهانی الماس روچیلدهاست و لرد کیچنر فاتح سودان، فرمانده کل ارتش هند و وزیر جنگ بریتانیا در آستانه جنگ اول جهانی.

لئوپولد روچیلد، سومین و کوچکترین پسر بارون لیونل، نیز چون آلفرد خوشگذران و جلوه فروش بود. اقامتگاه اصلی لئوپولد در لندن ساختمان شماره ۵ هامیلتون پلیس (۲۲۲) بود و او سه کاخ شهری و ییلاقی دیگر نیز داشت. کاخ اصلی ییلاقی او در نیومارکت (۲۲۳) واقع بود (۲۲۴) و این مکانی است در کمبریج شایر که مرکز مسابقات اسبدوانی بریتانیا به شمار می‌رفت. در واقع، بارون لئوپولد روچیلد در عرصه مسابقات اسبدوانی همان جایگاهی را داشت که آلفرد در صحنه آثار عتیقه و هنری. او از بزرگترین مالکان اسب در بریتانیا بود و برنده عالی‌ترین جوایز مسابقات اسب‌دوانی. اسبی داشت به نام سن فراسکین (۲۲۵) که در سال ۱۸۹۶ برنده ۴۶۷۶۶ پوند استرلینگ جایزه شد و این بالاترین رقمی بود که در آن دوران به برنده‌ای پرداخت شد. بارون لئوپولد روچیلد از نخستین کسانی است که در بریتانیا اتومبیل خرید و به این رشته جدید روی آورد. او از بنیانگذاران انجمن اتومبیل‌رانی انگلستان است که بعدها به کلوپ سلطنتی اتومبیل رانی (۲۲۶) تغییر نام یافت. (۲۲۷)

لئوپولد ۳۶ ساله در ۱۹ ژانویه ۱۸۸۱ با ماریا پروگیا، زیباروی ۱۹ ساله یهودی و خواهر زن آرتور ساسون، ازدواج کرد. در این مراسم ادوارد، ولیعهد، شرکت کرد و دیزرائیلی نیز حضور داشت. به نوشته ویرجینا کاولس، دیزرائیلی در تمامی مراسم عزا و عروسی روچیلدها شرکت می‌جست و این آخرین آن بود زیرا اندکی بعد درگذشت. (۲۲۸) علاوه بر ادوارد هفتم، لئوپولد دوست صمیمی باجناقش، آرتور ساسون، نیز بود.

از اعضای شاخه انگلیس خاندان روچیلد در نیمه دوم سده نوزدهم باید به بارون فردیناند روچیلد نیز اشاره کرد. یادآوری می‌کنیم که او از سال ۱۸۶۰ در لندن اقامت گزید و پنج سال بعد با دختر بارون لیونل روچیلد ازدواج کرد. اولینا، همسر او، ۱۸ ماه بعد در بستر زایمان درگذشت ولی فردیناند در لندن ماندگار شد. بارون آنسلم روچیلد وین به یاد عروسش مدرسه‌ای در بیت المقدس ساخت و بارون فردیناند به یاد همسرش بیمارستان یکصد تختخوابه‌ای (۲۲۹) در لندن. او تا پایان عمر مجرد ماند. (۲۳۰)

در سال ۱۸۷۴ بارون آنسلم درگذشت و بخشی از ارثیه او، از جمله دو میلیون پوند پول نقد، به فردیناند رسید. (۲۳۱) او با این پول ملکی را در باکینگهام شایر به مساحت ۱۰۰۰ هکتار از دوک هفتم مارلبورو، پدر ورشکسته ی لرد راندولف چرچیل، خرید به مبلغ ۲۲۰ هزار پوند. (۲۳۲) او سپس ظرف هفت سال به وسیله یکی از برجسته‌ترین معماران فرانسوی آن عصر کاخی عظیم و باشکوه در این ملک ساخت که به وادسدون (۲۳۳) معروف است. فردیناند این کاخ را با گران‌بهاترین و نفیس‌ترین مبلمان‌ها و آثار عتیقه و تابلوهای فرانسوی آراست و نخستین میهمانی خود را در آن در سال ۱۸۸۱ برگزار کرد. (۲۳۴) او در این کاخ میزبان بسیاری از شخصیت‌های نامدار بود؛ از ادوارد ولیعهد انگلیس تا پرنس ردولف ولیعهد اتریش، از ملکه فردریک آلمان تا ناصرالدین شاه ایران. آوازه کاخ وادسدون تا بدانجا پیچید که ملکه ویکتوریا سخت کنجکاو شد آن را ببیند. او تنها عضو خاندان سطنتی بریتانیا بود که هنوز به این کاخ نرفته بود. در ۱۴ مه ۱۸۹۰ این دیدار صورت گرفت و ویکتوریا به یادگار درخت سروی در محوطه کاخ وادسدون غرس کرد. (۲۳۵) شکوه زندگی فردیناند تا بدان حد بود که لیدی بروک، معشوقه ادوارد هفتم (کنتس وارویک بعدی)، در خاطراتش او را “تجسم لورنتسوی باشکوه” (۲۳۶) خوانده است. (۲۳۷)

بارون فردیناند روچیلد تبعه دولت انگلستان بود و یک “انگلیسی” تمام عیار به شمار می‌رفت. او که یک سال از لرد ناتانیل روچیلد بزرگتر بود، پس از ورود ناتانیل به مجلس لردها (۱۸۸۵) جای وی را به‌عنوان نماینده آلزبوری در مجلس عوام گرفت. با تأسیس “شورای ایالتی باکینگهام شایر” فردیناند به عضویت آن نیز برگزیده شد. فردیناند، چون آلفرد، از گردآورندگان بزرگ آثار هنری و عتیقه بود و در هیئت امنای “موزه بریتانیا” عضویت داشت. (۲۳۸)

بدین‌سان، روچیلدها در قله محیط پرتجمل اشرافی انگلستان عصر ویکتوریا جای داشتند. اینک آنان نه تنها بزرگترین بانکدار جهانی بودند، بلکه از بزرگترین زمین‌داران انگلستان نیز به شمار می‌رفتند. آنتونی الفری مجموع املاک روچیلدها در باکینگهام را حدود ۶۰۰۰ هکتار گزارش کرده است. (۲۳۹) این در دورانی است که مِلک ییلاقی ادوارد، ولیعهد انگلیس، در ساندرینگهام (۲۴۰) در آغاز ۲۸۰۰ هکتار بود که بعدها ۱۶۰۰ هکتار دیگر بر آن افزوده شد و جمعاً حدود ۴۴۰۰ هکتار شد. (۲۴۱) بزرگترین کلکسیون‌های جهان از نیمه سده نوزدهم به روچیلدها تعلق داشت. (۲۴۲) و آنان برگزارکننده باشکوه‌ترین میهمانی‌های لندن بودند. به نوشته لیدی بروک، ” روچیلدها بدون تردید بهترین ضیافت‌های شام را در لندن برگزار می‌کنند و لطافت تجمل را با آن می‌آمیزند. آنها بهترین آشپزها و جیبی خالی نشدنی در اختیار دارند.” آنتونی الفری می‌افزاید: پسران لیونل حتی ضیافت‌های پدر را تحت‌الشعاع شکوه میهمانی‌های خویش قرار دادند. ولی خود آنان به غذا علاقه‌ای نداشتند. آلفرد رژیم غذایی سختی داشت و ناتانیل در سر میز شام تنها شیر و بیسکویت می‌خورد. (۲۴۳) ناصرالدین شاه در سفرنامه انگلستان خود (۱۸۸۹) توصیفی جالب از کاخ هالتون بارون آلفرد روچیلد و کاخ وادسدون بارون فردیناند روچیلد به دست داده است.

… رسیدیم به پارک و قصر آلفرد روچیلد (۲۴۴) که نهار اصلی را باید اینجا بخوریم و بعد به قصر فردیناند روچیلد برویم… آلفرد روچیلد مردی است وسط القامه. چهل و هفت سال دارد و صورت بشاشی شبیه به والی خان، ولی دو طرف گونه او قدری ریش دارد و چانه را می‌تراشد… پس از ورود ما را به اتاق راحت بردند. این اتاق خیلی نقل دارد. تمام دیوار و سقف این اتاق مطلا است و در نهایت زینت و قشنگی است. پارچه‌های بسیار عالی به دیوار این اتاق چسبانیده‌اند که از تعریف و توصیف خارج است. آینه‌های بزرگ و مبل این اتاق و فرش ایرانی، که قالی جوشقانی است، و سایر اسباب و لوازم این اتاق در کمال نظافت و پاکیزگی است و نباید مثل و مانند این اتاق جز در بهشت یافت شود… خلاصه، ناهار خوردیم و برخاستیم، رفتیم توی باغ گردش کنیم… ما شروع کردیم به گردش باغ این یهودی. جلو عمارت گلکاری‌های خیلی خوب شده است و بقدری گل سرخ و زرد و آبی و الوان مختلف دارد که حساب ندارد. و جلو باغچه‌ها یک حوض بیضی بسیار خوبی ساخته‌اند که در وسط آن مجسمه است و آدم است که از وسط دهن آدم‌ها و اسب‌ها آب خیلی خوب جاری است که آبش هم خوردنی است و تا حال همچو آب خوبی در فرنگستان ندیده بودم. و دور حوض خیابان‌های منظم خوب ساخته اند و از درخت کاج دیوارهای سبز ساخته‌اند که خیلی خوب و باصفا است. و بطوری این گل‌ها و سبزی‌ها و دیوارهای کاخ، که با قیچی چیده و منظم درست کرده اند، مصفا است که از حد تعریف خارج است. و بعضی گوشه‌ها و گریخته‌ها درست کرده است که درخت‌های منظم اطراف آن کاشته شده… به عینه باغ پریان است و حقیقتاً نمی‌شود نوشت که این یهودی‌ها چه دستگاهی درست کرده‌اند. اطراف حوض چراغ‌های حبابی الکتریسیته نصب کرده‌اند که در شب روشن می‌کنند… خلاصه، از این وضع باغ و باغچه خیلی لذت بردیم. بعد به طرف باغچه‌های بالای عمارت رفتیم. آنجاها هم خیلی مصفا و تپه‌های گل‌کاری خوب با سلیقه بود. بعد به گلخانه این عمارت رفتیم که از یک طرف به عمارت است و از دو طرف به باغ و باغچه است و تمام این گلخانه از بلوار ساخته شده و در کمال زینت و خوبی است…
رسیدیم به شهر آلزبوری. شهر کوچکی است ولی خیلی قشنگ… تقریباً دو ساعت طول کشید رسیدیم به قصد وادسدون (۲۴۵) روچیلد… دستگاه این یهودی خیلی بالاتر از همه است. این عمارت از حیث بنا و بزرگی و اسباب و زینت و مبل‌های نفیس قیمتی خیلی بالاتر از سایرین است. آن روچیلد اولی و این روچیلد هر دو این عمارات و پارک و میوه و باغ و غیره را هفت هشت سال است دست زده و ساخته‌اند و می‌گفتند قبل از هشت سال زمین بایر زراعت بوده است و حالا همچه جایی ساخته است که هیچ پادشاهی ندارد. این روچیلد گفتند قریب شش کرور تومان (۲۴۶) خرج این عمارت کرده است سوای اغلب اسباب‌ها که از پدرش ارث رسیده است و اینجا گذاشته است که همه نفیس و قیمتی است. پرده‌های گوبلنس کارخانه فرانسه خیلی دارد. به دیوارها نصب کرده است. یعنی خریده است پرده‌ای دو هزار تومان، چهار هزار تومان و همچنین پرده‌های نقاشی بسیار اعلای پرقیمت در اتاق‌ها دارد که همه کار استادان صد و بیست سال قبل از این است… تمام اتاق‌ها و راهروها و دالان‌ها پر از زینت و اسباب نفیس است و چشم‌انداز عمارت به صحرا و جنگل‌ها و آبادی‌ها تا چشم کار می‌کند می‌رود. جلو عمارت باغچه‌های گلکاری و حوض بزرگ. فواره‌ها از مجسمه‌های ریخته چدن که از دهن و گوش و سرشان آب می‌ریزد. آب صاف خوب … گلکاری‌ها را در حقیقت سحر کرده‌اند مثل نقاشی و میناکاری. چه شمعدانی‌ها، چه لادن‌ها، چه انواع اقسام گل‌ها، خیابان‌ها و درخت‌های قیچی کرده، چمن، پارک. حقیقتاً مردکه یک بهشت شدادی ساخته است و روی حضرت موسی علیه‌السلام را سفید کرده است که همچه امتی دارد. اسماعیل بزاز اگر اینجا را ببیند دیگر به خواننده و رقاص‌های یهودی تهران ریشخند نمی‌کند… این روچیلدها هر دو زن ندارند اما هریک صد کنیز، بیشتر کمتر، دارند همه با لباس‌های خوب. حقیقتاً حرمخانه دارند. این است که دیگر زن نمی‌گیرند. (۲۴۷)

در کنار توصیف ناصرالدین شاه از کاخ روچیلدها، توصیف ماری گلادستون، دختر ویلیام گلادستون، را نیز بشنویم. او که زمانی به همراه پدر به کاخ وادسدون فردیناند روچیلد رفته بود، در خاطراتش می‌نویسد: “احساس می‌کردم در زیر فشار شکوه و تجملی مفرط و خفه‌کننده قرار گرفته‌ام.” (۲۴۸).

پی نوشت‌ها:
۱.Andrew Johnson (1808-1875 (.
سیاستمدار آمریکایی از حزب دمکرات. معاون رئیس جمهور در دوران آبراهام لینکلن. با قتل لینکلن (۱۸۶۵) به ریاست جمهوری رسید و تا سال ۱۸۶۹ در این سمت بود. در دوران او بود که سرزمین آلاسکا از دولت روسیه به مبلغ ۷/۲ میلیون دلار خریداری شد و نیز در دوران او بود که ماجرای مکزیک رخ داد؛ به علت فشار دیپلماتیک دولت آندریو جانسون، لویی بناپارت ارتش فرانسه را از مکزیک خارج کرد و شورشیان مورد حمایت ایالات متحده ماکزیمیلیان را به قتل رسانیدند.

۲. Cowles, ibid, p. 139.
۳. Alphonse Mayer Rothschild (1878-1942)
۴. Louis Nathaniel Rothschild (1882-1955)
۵. Mayer Carl Rothschild (1820-1886)
۶. Adolph Carl Rothschild (1823-1900)
۷. Wilhelm Carl Rothschild (1828-1901)
۸. Allfrey, ibid, p. 66.
۹. North German Reichstag.
۱۰. Judaica, vol. 14, p. 339.
۱۱. Mayer Alphonse Rothschild (1872-1905)
۱۲. Gustave Salomon Rothschild (1829-1911)
۱۳. Salomon James Rothschild (1835-1864)
۱۴. Edmond James Rothschild (1845-1934)
۱۵. Rothschild Freres.
۱۶. Paris Consistory.
۱۷. Judaica, vol. 14, p. 340.
۱۸. Lionel Nathan Rothschild (1808-1879)
۱۹. Anthony Rothschild (1810-1876)
۲۰. Nathaniel Rothschild (1812-1870)
۲۱. Mayer Amschel Rothschild (1818-1874)
۲۲. N. M. Rothschild & Sons.
۲۳. Davis, ibid, p. 58.

۲۴. در انگلستان به طور سنتی عنوان “شاهزاده ولز” (Prince Wales) به پسر ارشد و وارث تاج و تخت انگلیس اعطا می‌شود. منشاء این سنت به اواخر سده سیزدهم میلادی می‌رسد که ولیعهد حکمرانی منطقه ولز را به دست داشت. چنین سنتی در ایران دوره قاجاریه نیز بود و ولیعهد به‌عنوان حکمران آذربایجان منصوب می‌شد. بنابراین، هرگاه از “پرنس ولز” سخن می‌رود منظور ولیعهد آن زمان انگلستان است. آخرین “پرنس ولز” چارلز ولیعهد کنونی انگلستان است که در سال ۱۹۵۸ این عنوان را دریافت کرد.

۲۵. United Synagogue.
۲۶. Judaica, vol. 14, p. 341.

۲۷. در برخی منابع از لیونل لوییز کوهن به‌عنوان بنیانگذار کنیسه‌های متحده یاد می‌شود. ( Israel Finestein, Jewish Society in Victorian England, London: Vallentine Mitchell, 1993, p. 15).

۲۸. Cowles, ibid, p. 120.
۲۹. Issac Cohen (1791-1846)

۳۰. همسر اسحاق کوهن، به نام سارا، دختر فینهاس ساموئل بود. (Judaica, vol. 5, p. 659 (.

۳۱. Cowles, ibid, p. 119.
۳۲. Henry Fitzroy
۳۳. Alexandrina Victoria (1819-1901)
۳۴. Edward Augustus, Duke of Kent (1767-1820)
۳۵. Cowles, ibid, p. 92.
۳۶. Ben- Sasson. ibid, p. 802.
۳۷. Cowles, ibid, p. 94.
۳۸. Morton, ibid, p. 125; Cowles, ibid, p. 118.

۳۹. ارزش پوند استرلینگ در سده نوزدهم تقریباً ۲۵ برابر امروز بود.

۴۰. Bahia and San Francisco Company.
۴۱. Dom Pedro Segundo Railway Company.
۴۲. San Paulo Railway Company.
۴۳. P. Cazenove & Co.
۴۴. Cowles, ibid, p. 116; Davis, ibid, pp. 131, 138-139.
۴۵. Allfrey, ibid, p. 30.
۴۶. The Period.

۴۷. Croesus.
پادشاه لیدی در سال‌های ۵۶۰-۵۴۶ پیش از میلاد. او بخش مهمی از آسیای صغیر را تصرف کرد و به دلیل معادن سرشار طلا در سرزمین‌های زیر فرمانش در میان یونانیان به‌عنوان ثروتمندترین مرد جهان شهرت افسانه‌ای داشت. با تصرف لیدی به وسیله کورش هخامنشی به سلطنت کروزوس پایان داده شد. به روایت هرودوت و کزنفون، پس از سقوط لیدی، کروزوس در زمره درباریان کورش جای گرفت.
۴۸. بنگرید به تصویر کاریکاتور فوق در: Cowles, ibid, p.140.
۴۹. Richard Bethel.
۵۰. “وزیر دادگستری” را در برابر “لرد چانسلر” (Lord Chancellor) به کار برده ام که دقیق نیست. لرد چانسلر عالی ترین مقام قضایی انگلیس است و عضو الزامی هیئت دولت. او در عین حال عضو مجلس لردهاست و عالی ترین مقام قضایی این نهاد. “لرد چانسلر” مهردار سلطنتی و مشاور مخصوص پادشاه نیز هست.

۵۱. Davis, ibid, p. 100.
۵۲. Cowles, ibid, p. 170.
۵۳. Davis, ibid, p. 99.
۵۴. Americana, 1985, vol. 28, p. 613.
۵۵. Devonshire House.
۵۶. Alexander Baring. 1 st Baron Ashburton (1774-1848)
۵۷. Apsley House.
۵۸. Charles Eyre Pascoe, London of Today, London: Simpkin … & Co., 1893, pp. 352-356.
۵۹. Davis, ibid, p. 101.

۶۰. بنگرید به: قسمت هشتم از این مقاله.

۶۱. John Thaddeus Delane (1817-1879)
۶۲. Americana, 1985, vol.6, p. 649.
۶۳. Sir Edward Levy- Lawson, 1 st Baron Burnham (1833-1916)
۶۴. Daily Telegraph.
۶۵. Peter Borthwick.
۶۶. Morning Post.
۶۷. Edward Sterling.
۶۸. Americana, 1985, vol.16, p. 184.
۶۹. ibid, vol. 6, p. 649.
۷۰. Stephen Koss, The Rise and Fall of the Political Press in Britain, London: Fontana Press, 1990, p. 9.
۷۱. General Sir Henry Ponsonby (1825-1895)
۷۲. Davis, ibid, p.147-149.
۷۳. Jew’s harp.
۷۴. Allfrey, ibid, p. 142.
۷۵. John Walter (1736-1812)
۷۶. Printing House Square.
۷۷. Daily Universal Register.
۷۸. The Times.
۷۹. John Walter II (1776-1847)
۸۰. Henry Crabb Robinson.
۸۱. John Stoddart.
۸۲. Thomas Barnes.
۸۳. John Walter III (1818-1894)
۸۴. Mowbray Moris.
۸۵. Arthur Fraser Walter (1846-1910)
۸۶. Sir Alfred Charles William Harmsworth, Baron Northcliffe of the Isle of Thanet, Viscount Northcliffe of Saint Peter (1865-1922)
۸۷. John Walter V (1873-1968)
۸۸. Americana, 1985, vol. 28, pp. 310-311; Koss, ibid, pp. 38-40, 841.
۸۹. George Earle Buckle (1854-1935)
۹۰. Thomas Chenery (1826-1884)
۹۱. Pratt and Hist, ibid, vol. 2, p. 473.
۹۲. Judaica, vol. 8, p. 29.
۹۳. Charles Stewart Parnell (1846-1891)
۹۴. Americana, 1985, vol. 4, p. 681.

۹۵. برای نمونه، باکل نطق انتخاباتی وینستون چرچیل ۲۶ ساله را تمام و کمال در تایمز منتشر کرد. چرچیل در ۲۰ اوت طی نامه‌ای به باکل و چارلز موبرلی بل (Charles Moberly Bell)، مدیر عامل موسسه تایمز، از آنان به خاطر این لطف تشکر کرد. ( Martin Gilbert, Churchill: A Life, London: Minerva, 1993, p. 134.).
۹۶. Beaconsfield Trustees.
لقب بنجامین دیزرائیلی ارل بیکانسفیلد است و این بنیاد منسوب به اوست.
۹۷. W. F. Monypenny (1866-1912 (.
۹۸. Robert Blake, Disraeli; London: Eyre & Spottiswoode, 1966, p. xxi.
مشخصات زندگینامه رسمی دیزرائیلی، اثر مانی پنی و باکل، به شرح زیر است:
W. F. Monypenny and G. E. Buckle, The Life Benjamin Disraeli, Earl of Beaconsfield, London: John Murray, 6 vol., 1910-1920.
۹۹. گزیده نامه‌های ملکه ویکتوریا در ۹ جلد منتشر شده است. شش جلد آخر آن، که در سال‌های ۱۹۲۶-۱۹۳۰ به وسیله انتشارات جان مورای به چاپ رسید، تدوین و ویرایش باکل است.

۱۰۰. Kenneth Roy Thomson, Baron Thomson of Fleet (b. 1923)
۱۰۱. Thomson Newspapers Limited.
۱۰۲. Who’s Who 1978, p. 2441.
۱۰۳. Koss, ibid, pp. 1098-1100, 1109.
۱۰۴. Joseph Moses Levy (1812-1888)
۱۰۵. Colonel A. B. Sleigh.
۱۰۶. Koss, ibid, p. 97.
۱۰۷. Cecil Roth, The Sassoon Dynasty, London: Robert Hale Ltd, 1941, p. 117.
۱۰۸. Sir Harry Lawson Webster Levy Lawson (1862-1933)

۱۰۹. Berry.
اعضای خاندان بری با القاب بارون باکلند (Baron Buckland)، ویسکونت کامروز (Viscount Camrose)، ویسکونت کمزلی (Viscount Kemsley) و بارون هارتول (Baron Hartwell) شناخته می‌شوند. لرد هارتول (ویلیام مایکل بری) در سال‌های ۱۹۵۴-۱۹۸۷ رئیس و سردبیر دیلی تلگراف و در سال‌های ۱۹۶۱-۱۹۸۷ رئیس و سردبیر ساندی تلگراف بود. جان سیمور بری، ویسکونت کامروز دوم، (متولد ۱۹۰۹) مدیر موسسه دیلی تلگراف است. او در سال ۱۹۸۵ با پرنسس ژوان علی خان، همسر مطلقه علی خان و مادر کریم خان (آقاخان چهارم)، رهبر کنونی فرقه اسماعیلیه، ازدواج کرد.
۱۱۰. Judaica, vol.10, p. 1489.
۱۱۱. Archibald philip Primrose, 5 th Earl of Rosebery, Viscount of Rosebery, Baron Primrose and Dalmeny (1847-1929 (.
۱۱۲. Fifeshire
در انگلستان کهن، “شایر” به منطقه‌ای اطلاق می‌شد که در رأس آن یک بزرگ یا کلانتر قرار داشت. در دوران جدید “شایر” به معنای ایالت یا استان است. مثلا، فایفشایر به معنای ایالت فایف است، باکینگهام شایر به معنای ایالت باکینگهام است و دونشایر به معنای ایالت دون.
۱۱۳. Pratt and Hist, ibid, vol. 2, p. 331.
۱۱۴. بنگرید به: قسمت هفتم از همین مقاله.
۱۱۵. Lord Carrington.
۱۱۶. Dalmeny.
روستای دالمنی در لنلتگوشایر اسکاتلند واقع است. در اواخر سده نوزدهم وسعت اراضی این روستا ۲۴۲۵ هکتار و جمعیت آن ۲۵۰۰ نفر گزارش شده است. این روستا پیش از پریمروزها به خاندان ارل‌های هادینگتون (Earls of Haddington) تعلق داشت.
۱۱۷. Linlithgowshire.
۱۱۸. Midlothian.
نام قبلی این منطقه ادنبورگشایر (Edinburghshire) بود. یکی از ایالات اسکاتلند است در جنوب شرقی این سرزمین به وست ۹۴۸ کیلومتر مربع. مرکز این ایالت شهر ادنبورگ است که مرکز اسکاتلند نیز به شمار می‌رود. در تقسیمات جدید این ایالت وجود ندارد.

۱۱۹. Pratt and Hist, ibid.
۱۲۰. Royston Pike, ibid, p. 316.
۱۲۱.Lord Harry Vane.

۱۲۲. بنگرید به: قسمت هفتم از همین مقاله.

۱۲۳. Pratt and Hist, ibid, vol. 2, p. 330.
۱۲۴. House of Marlborough.
۱۲۵.Royston Pike, ibid, p. 317.
۱۲۶. ibid, p. 318.
۱۲۷. Cowles, ibid, p.158; Allfrey, ibid, p.35.
۱۲۸. Royston Pike, ibid, p. 318.
۱۲۹.Allfrey, ibid, p. 35; Royston Pike, ibid, p. 319.
۱۳۰. Cowles, ibid, p.158.
۱۳۱. Raby.
۱۳۲. Blake, ibid, pp. 411-412.
۱۳۳. Pratt and Hist, ibid, vol. 2, p. 330.
۱۳۴. Commonwealth of Nations.
۱۳۵. Royston Pike, ibid, p. 319.

۱۳۶. Lord Privy Seal.
در سده دوازدهم میلادی مهر سلطنتی را منشی پادشاه انگلیس نگهداری می‌کرد. در سال ۱۳۱۲ فرد معینی متولی این سمت شد که مهردار سلطنتی نامیده می‌شد. بتدریج، حوزه کار مهردار سلطنتی گسترش یافت و وی در رأس دستگاه دیوانی مفصلی قرار گرفت. از آنجا که در ساختار سیاسی سنتی انگلستان، هیئت دولت به‌عنوان شورای مشاورین پادشاه انگاشته می‌شود، مهردار سلطنتی نیز عضو کابینه بود. در سال ۱۸۸۵ سمت فوق ملغی شد ولی در تداوم سنت گذشته لرد مهردار سلطنتی همچنان به‌عنوان عضو هیئت دولت باقی ماند بی آنکه متولی وظیفه خاصی باشد.

۱۳۷.Pratt and Hist, ibid, vol. 2, p. 330.
۱۳۸. London County Council.
۱۳۹. Royston Pike, ibid, p. 320.

۱۴۰. محمداسماعیل رضوانی و فاطمه قاضیها [به کوشش]، روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگستان، تهران: سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۷۱، ج۲، ص ۷۵.
۱۴۱. ویلیام پیت بزرگ، ملقب به ارل چاتام.

۱۴۲. Royston Pike, ibid, p. 320.
۱۴۳. Sir William Harcourt (1827-1904)
۱۴۴. Chancellor of the Exchequer.
۱۴۵.Pratt and Hist, ibid, vol. 1, pp. 493-494.
۱۴۶. Palmer, ibid, p. 249.
۱۴۷.Royston Pike, ibid, p. 320.
۱۴۸. Americana, 1985, vol.13, p. 786.
۱۴۹. R. E. Foster, Lord Randolph Churchill, A Political Life, Oxford: Clarendon Press, 1981, p. 388.
۱۵۰. Tingsten, ibid, p. 329.
۱۵۱. Wild Cat Imperialism.
۱۵۲. Davis, ibid, p.175.
۱۵۳. Ward and Gooch, ibid, vol. III, p. 198.
۱۵۴. Palmer, ibid, pp. 294-250.
۱۵۵. Ronald Robinson, John Gallagher and Alice Denny, Africa and the Victorians, London: Macmillan, 1992, p. 258.
۱۵۶. Feuchtwanger, ibid, pp. 265-266.
۱۵۷. R. C. K. Ensor, England, 1870-1914, Oxford: Clarendon Press, 1966, p. 228.
۱۵۸. Lloyd, ibid, p. 242.
۱۵۹. “Rosebery, Archibald Philip Primrose, 5 th Earl of”, Britannica CD 1998.
۱۶۰.Liberal League.

۱۶۱. Royston Pike, ibid, p.316.
زندگینامه رسمی لرد روزبری را دامادش، مارکیز کریو، در دو جلد تدوین کرده است:
۱ st Marquess of Crewe, Lord Rosebery, 2 vol. (1931).
۱۶۲. مقارن با قتل نیل پریمروز، اولین آشیل روچیلد (Evelyn Achille Rothschild)، نوه بارون لیونل ناتان روچیلد (پسر لئوپولد روچیلد و ماریا پروگیا)، نیز در فلسطین به قتل رسید.

۱۶۳. ۱ st Marquess of Crewe.
۱۶۴. Allfrey, ibid, p.285.
۱۶۵. Neil Archibald Primrose, 7 th Earl of Rosebery (b. 1929)
۱۶۶. Who’s Who 1993, p. 1630.
۱۶۷. ibid, p. 459.
۱۶۸. Nathaniel Mayer Rothschild, 1 st Baron Rothschild (1840-1915)
۱۶۹. Alfred Charles Rothschild (1842-1918)
۱۷۰. Leopold Rothschild (1845-1917)
۱۷۱. James Edouard Rothschild (1844-1881)
۱۷۲. Arthur Rothschild (1851-1903)
۱۷۳. Henry James Rothschild (1872- 1946)
۱۷۴. Mathilde Weissweiler.
۱۷۵. David Leonino.

۱۷۶. Aylesbury.
آلزبوری شهر و جلگه‌ای است در باکینگهام شایر، کاخ ترینگ بارون لیونل و کاخ منتمور بارون مایر آمشل و سایر املاک و کاخ‌های اعضای خاندان روچیلد در حوالی این شهر قرار داشت.

۱۷۷. Cowles, ibid, p. 164.
۱۷۸. Randolph S. Churchill. Winston S. Churchill, vol. 1: Youth, 1874-1900, London: Heinemann, 1966, p. 284.
۱۷۹. Cowles, ibid, p. 191.
۱۸۰. ibid, p. 192.
۱۸۱. Nathan Marcus Adler (1803-1890)
۱۸۲. Hermann (Naphtai) Adler (1839-1911)
۱۸۳. Roth, ibid, p. 118; Allfery, ibid, p. 53.
۱۸۴. Allfery, ibid, p . 8
۱۸۵. Cowles, ibid, p.166.
۱۸۶. ibid, p. 65; Allfrey, ibid, p 34.
۱۸۷. Tring Park.
۱۸۸. New Court.

۱۸۹. جمعیت ترینگ در اواخر سده نوزدهم ۵۴۰۰ نفر گزارش شده است.

۱۹۰. Allfrey, ibid, p. 36.
۱۹۱. ibid, p. 32.
۱۹۲. Churchill, ibid.
۱۹۳.Cowles, ibid, p.154.
۱۹۴. Davis, ibid, p. 226.
۱۹۵. ibid.
۱۹۶.Allfrey, ibid, p.32.

۱۹۷. Earl of Gosford.
ارل گاسفور لقب اعضای خاندان آچسون (Acheson) است. این خاندان ایرلندی در دوران جیمز اول و دوک باکینگهام به جرگه اشرافیت بریتانیا راه یافتند و در سال ۱۷۲۸ عنوان اشرافی “بارونت” گرفتند. در سال ۱۸۰۶ عنوان “ارل” به ایشان اعطا شد. معروفترین چهره این خاندان، آرچیبالد آچسون، ارل گاسفورد دوم (۱۷۷۶-۱۸۴۹)، است که در سال‌های ۱۸۳۵-۱۸۳۷ فرمانفرمای کل مستعمرات بریتانیا در آمریکای شمالی بود. (Americana, 1985, vol. 13, p. 97.) امروزه، وارث این خاندان چارلز دیوید آچسون، ارل هفتم (متولد ۱۹۴۲)، است که از جانب مادر آمریکایی است. (Who’s Who 1993, p. 737).

۱۹۸. Davis, ibid, p. 225-226;Allfrey, ibid, pp. 185-186.
۱۹۹. Seamore Place.
۲۰۰. Allfrey, ibid, p. 34.
۲۰۱. Halton House.
۲۰۲. Cowles, ibid, p. 171.
۲۰۳. ibid, p. 173.
۲۰۴. ibid, p. 190.
۲۰۵. ibid, p. 175.
۲۰۶. Marie Boyer [Wombwell] ۲۰۷. Almina Wombwell.
۲۰۸. George Edward Stanhope Molyneux Herbert, 5 th Earl of Carnarvon (1866-1923)
۲۰۹. Cowles, ibid, p. 212; Allfrey, ibid, pp. 198-285; Davis, ibid, p. 225.
۲۱۰. Howard Carter (1873-1939 (.
۲۱۱. Tutankhamen.
۲۱۲. Americana, 1985, vol. 5, pp. 678-721′ ibid, vol. 27, p. 290.
۲۱۳. Cowles, ibid, p.212.
۲۱۴. I. O. Dennistoun.
۲۱۵. Who’s Who 1978, p. 401.
۲۱۶. Jacob Wendell.
۲۱۷. Henry George Reginald Molyneux Herbert, 7 th Earl of Carnarvon (b. 1924)
۲۱۸. George Reginald Oliver Molyneux Herbert, Baron Porchester (b. 1956)
۲۱۹. Who’s Who 1993, pp. 311. 1510.
۲۲۰. Allfrey, ibid, p. 34.
۲۲۱. Morton. ibid, p. 153.
۲۲۲. Hamilton Place.
۲۲۳. New Market.
۲۲۴. Cowles, ibid, p.170.
۲۲۵. St. Frusquin.
۲۲۶. Royal Automobile Club.
۲۲۷. Cowlesm, ibid, p. 170.
۲۲۸. ibid, p. 166.
۲۲۹. Evelina de Rothschild Hospital for Sick Children.
۲۳۰. Cowles, ibid, p.156; Allfery, ibid, p. 33.
۲۳۱.Cowles, ibid.
۲۳۲. Foster, ibid, p. 9.
۲۳۳. Waddesdon Manor.
۲۳۴. Cowles, ibid, p.158; Allfrey, ibid, p. 36.
۲۳۵. Cowles, ibid, pp. 176, 179-180.

۲۳۶. لورنتسو مدیچی حکمران زرسالار فلورانس در نیمه دوم سده پانزدهم.

۲۳۷. ibid, p. 175.
۲۳۸. ibid, pp. 156, 175.
۲۳۹. Allfrey, ibid, p. 34.
۲۴۰. Sandringham.
۲۴۱. ibid, pp. 24-25.
۲۴۲. Cowles, ibid, p. 191.
۲۴۳. Allfrey, ibid, p.37.

۲۴۴. در اصل “روچیل”.
۲۴۵. در اصل “وادستون”.
۲۴۶. در این زمان یک پوند استرلینگ معادل ۳/۵ قران بود. (هر تومان ده قران است) در سال ۱۸۹۴، کمی پیش از قتل ناصرالدین شاه، یک پوند به ۴/۹ قران رسید و از آن پس کاهش ارزش پول ایران به سرعت ادامه یافت. در سال ۱۸۹۷، یعنی آغاز سلطنت مظفرالدین شاه، یک پوند برابر با پنج تومان (۵۰ قران) بود که در زمان انقلاب مشروطه به شش تومان (۶۰ قران) رسید.
۲۴۷. رضوانی و قاضیها، همان مأخذ، صص ۷۵-۸۱.
۲۴۸. Allfrey, ibid, p. 36.
منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج۳، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.

عصر ویکتوریا ، عصر ویکتوریا ، عصر ویکتوریا ، عصر ویکتوریا ، عصر ویکتوریا

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتاپیام رسان بلهپیام رسان سروشپیام رسان روبیکا

همچنین ببینید

روچیلدها و اقتصاد غرب

روچیلدها و اقتصاد غرب

ابعاد سیطره و نفوذ روچیلدها در «اقتصاد غرب» چنان عظیم بود، که در قرن بیستم کشورهای غربی را به تیول «امپراتوری جهانی روچیلدها» بدل ساخت!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × پنج =

قالب صحیفه. لایسنس فعال نشده است، برای فعال کردن لایسنس به صفحه تنظیمات پوسته بروید.