آخوند ملا محمدجعفر کرمانی بابی ازلی

آخوند ملا محمدجعفر کرمانی ؛ بابی ازلی مخفی

عبدالحسین صنعتی‌زاده کرمانی (۱۲۷٣ تا ۱٣۵۲ش.)، یکی از نویسندگان نام‌آشنا و شناخته‌شده‌ی دهه‌های پیشین است. [۱] پدر صنعتی‌زاده، حاج علی‌اکبر صنعتی کرمانی، از بابیان ازلی کرمان بود، و به این صفت نیز شهرت داشت. [۲] وی حتی در سال ۱٣۱۱ق. به قبرس رفته بود، تا به دیدار میرزا یحیی صبح ازل نایل آید. [۳] صنعتی‌زاده نیز چون پدر، به این اعتقاد روی آورد. [۴] ملا محمدجعفر کرمانی

عبدالحسین صنعتی‌زاده کرمانی

عبدالحسین صنعتی‌زاده کرمانی

کتاب «روزگاری که گذشت»

یکی از آثار معروف صنعتی‌زاده، کتاب «روزگاری که گذشت» است. مقصود صنعتی‌زاده در این کتاب، شرح زندگی خود و پدرش، حاج علی‌اکبر صنعتی کرمانی، است.

در نگاه نخست، این شرح زندگانی را، یگانه عامل نگارش کتاب می‌توان دانست، اما، وقتی اعتقاد بابی (ازلی) نویسنده، و نیز شخصیت‌های یادشده در کتاب، مورد توجه قرار گیرند، نتیجه‌ای ورای هدف ظاهری نویسنده، حاصل خواهد شد.

با این نگاه، کتاب روزگاری که گذشت را باید یکی از آثار بابی (ازلی) دانست که با روشی نهان‌نگارانه نوشته شده است.

کتاب روزگاری که گذشت نوشته عبدالحسین صنعتی‌زاده کرمانی

این کتاب، در سی‌ودو فصل، تنظیم شده است. فصل دوم، «کلاسی بالاتر» نام دارد، و به زمان کودکی و نوجوانی صنعتی‌زاده پرداخته است. در خاطره‌ای به نقل از پدر (علی‌اکبر صنعتی)، وی به «دوستان و آشنایان عارف‌مسلک» خود، که «عمامه داشتند»، اشاره کرده، و از تلاش آن دوستان عارف‌مسلک «برای برانداختن کانون ظلم و ستم»، سخن گفته است.

باید گفت که اشخاص مورد نظر او در این گفتار، همان دوستان بابی (ازلی) وی بودند که عبدالحسین صنعتی‌زاده، آن‌ها را انسان‌هایی «عارف‌مسلک» توصیف کرده است. در ادامه‌ی بحث، به این نوع خاص از عرفان، و تأکید دلیل و مرشد آن «جماعت عارف‌مسلک» بر تدریس کتاب مثنوی، خواهیم پرداخت. اما نخست، اشاره‌ای تاریخی.

علی‌اکبر صنعتی کرمانی

حاج علی‌اکبر صنعتی کرمانی

آخوند ملا محمدجعفر کرمانی و عارفان کرمان!

برجسته‌ترین شخصیت بابیان کرمان، و بلکه تأسیس‌کننده‌ی آیین باب در آن شهر، ملا محمدجعفر کرمانی (حدود ۱۲۴۱ تا ۱٣۱۱ق.) است. وی، ابتدا، شیخی بود، و از شاگردان رهبر وقت شیخیان کرمان، حاج محمدکریم خان کرمانی، محسوب می‌شد. [۵]

ملا محمدجعفر، در حدود نوزده سال داشت که دعوی سید علی‌محمد باب، آشکار شد. او، در همان سال نخستِ دعوت باب، به‌وسیله‌ی ملا صادق خراسانی، به جمع پیروان او پیوست. [۶] پس از آن، هنگام ورود ملا محمدعلی بارفروشی – معروف به «قدّوس» (اسم الله القدّوس) [۷] – به کرمان، از او پذیرایی کرد، و وسایل حرکتش به مازندران را فراهم ساخت. قدّوس، از سوی باب دستور داشت تا به تبلیغ حاج محمدکریم خان بپردازد، اما توفیق نیافت. [۸]

ملا محمد جعفر کرمانی، بعد از ظهور دعویِ «من یظهره اللهی» از سوی میرزا حسینعلی بهاء الله، او را تمکین نکرده، و هم‌چنان بر زعامت میرزا یحیی صبح ازل – که به‌عنوان جانشین باب شناخته می‌شد – تأکید نمود، و به‌همراه چهار فرزندش، شیخ مهدی بحرالعلوم، شیخ احمد روحی، شیخ محمود افضل‌الملک، و شیخ ابوالقاسم روحی، هم‌چنان بر اعتقاد بابی خویش پابرجا ماند. [۹] در میان فرزندان او، شیخ احمد روحی – که در تاریخ ایران شخص شناخته‌شده‌ای است – بعدها به قبرس رفت، و داماد صبح ازل شد. [۱۰]

آخوند ملا محمدجعفر کرمانی از بابیان ازلی

تصویر برخی از بزرگان بابیان کرمان در کتاب «روزگاری که گذشت».
از چپ به راست: شیخ محمود افضل‌الملک، آخوند ملا یوسف، آخوند ملا محمدجعفر کرمانی (بنیان‌گذار آیین باب در کرمان)، شیخ مهدی بحرالعلوم، ابراهیم وحیدالملک (داماد ملا محمدجعفر)، محمدجواد فولادی. کودک ایستاده: شیخ یحیی افضل‌الملک. کودک نشسته: عطاءالملک روحی.

استقامت ملا محمدجعفر کرمانی بر طریقت بابی (ازلی)، و ضدیّت و مبارزه‌ی جدّی او با بهائیان – که در قالب یک روحانیِ به‌ظاهر مسلمان صورت می‌گرفت [۱۱] – موجب شد تا بهاء الله، در نوشته‌های خود، از او و فرزندانش، با عبارات بسیار تندی یاد کند:

ارض ک ر [= کرمان]: لازم است شخص عالمی، به کمال حکمت، در آن ارض، گاهی، مرور نماید، و به‌قدر امکان در آنجا توقف کند، و به کمال حکمت رفتار نماید؛ چه که جعفر کذّاب، در آن ارض، ظاهر. فی الحقیقة، جعفر کذّاب، این است …. ابنائش، أخبث از او! [۱۲]

وی، در جایی دیگر، گفته:

این جعفر کرمانی، گفته: «چند کتاب از نقطه‌ی اولی، [۱۳] و فلان، [۱۴] نزد من موجود.» قل کذبت و ربّ الکعبة. ایمُ الله! بی‌انصافی تکلم نموده! [۱۵]

روایت بهائیان، درباره‌ی ملا محمدجعفر و نهان‌زیستی او، چنین است:

ملا جعفر، از علمای بیان، و موجب نشر این امر در کرمان گردید، ولی، با اعاظم اصحاب ملاقات و معاشرت نکرده، در هیچ‌یک از مراحل قیام و اقدام‌های خطرناک بابیه داخل نشد، و در ظاهر، مقام ملایی اسلامی را محفوظ داشته، طریق احتیاط و تحفّظ را فرونگذاشت. [۱۶]

ملا محمدجعفر، با حفظ ظاهرِ اسلامی خود، توانسته بود تا در جرگه‌ی مدرّسان دینی کرمان قرار گیرد. محل تدریس او، در مکانی قرار داشت که توسط یکی از بزرگان کرمان برای این کار وقف شده بود. او، به‌موجب وقف‌نامه، حقوقی نیز می‌گرفت. این تدریس اسلامی، پس از او، با فرزندش، شیخ مهدی بحرالعلوم، بود، [۱۷] در حالی که او نیز چون پدر، بابی (ازلی) بود، اما ظاهری اسلامی داشت.

مقبره ملا محمدجعفر کرمانی

مقبره ملا محمدجعفر کرمانی

در مقابلِ بهائیان، بابیان (ازلیان)، به تجلیل و تکریم ملا محمدجعفر کرمانی پرداخته‌اند. در کتاب «هشت بهشت» – که نگاشته‌ی میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی است [۱۸] – نام ملا محمدجعفر، در زمره‌ی سی‌وچهار بابی نخستین که در میان بابیان دوره‌ی حیات باب ممتاز بودند، آورده شده است. [۱۹] عزیه خانم، خواهر ازلی بهاء الله، نیز در رساله‌ی «تنبیه النائمین»، تجلیلی بلندبالا از ملا محمدجعفر به دست داده است. [۲۰] وی، به‌مناسبت گفت‌وگو درباره‌ی حاج میرزا احمد مُشرف کرمانی – که یکی از شاگردان ملا محمدجعفر بود – چنین می‌نویسد:

این شخص عظیم‌الشأن، از جمله تلامذه‌ی درس، و اصحاب جناب ملا محمدجعفر کرمانی است. و آن بزرگوار، از اجلّه‌ی ارکان اهل بیان، و سابقین اولین از مؤمنین به حضرت نقطه‌ی اولی است. و در کرمان، ایشان، اعلای لوای بیان نموده، و تا قدم آخرین و نفس واپسین، بر جاده‌ی هدایت و صراط حق مستقیم بوده، و هیچ‌گاه، به اضلال مضلّین و اغوای مُبطِلین اعتنا نفرموده، کالجبل الراسخ الرفیع، و الطود الشامخ المنیع، بر امر الهی ثابت و مستقر بوده. و اوقاتی که حضرت قدّوس، بعد از مراجعت از سفر مکّه – در ملازمت حضرت نقطه – مأمور کرمان، برای تبلیغ حاج محمدکریم خان شده، و به کرمان تشریف آورده. جناب ایشان، نهایت خدمت‌گزاری و جان‌نثاری را به‌جا آورده، اسباب مسافرت و عزیمت آن حضرت را به طرف مازندران فراهم کردند، و از طرف قرین‌الشّرف حضرت ثمره، [۲۱] در توقیعات رفیعات، و الواح صادره، نهایت توصیف و تعریف از ایشان شده، او را «عالم جلیل، و جعفر کبیر»، خطاب فرموده. [۲۲]

عزیه خانم، سپس، متن لوحی را که صبح ازل پس از درگذشت ملا محمدجعفر، برای زیارت او نوشته بود، آورده است.

زیارت‌نامه مقبره ملا محمدجعفر کرمانی

زیارت‌نامه مقبره ملا محمدجعفر کرمانی!

پدر نویسنده‌ی «روزگاری که گذشت»، نه‌تنها در جرگه‌ی شاگردان ملا محمدجعفر کرمانی قرار داشت، بلکه با راهنمایی او، به آیین باب روی آورده بود. عبدالحسین صنعتی‌زاده، این تغییر کیش را بدین‌گونه روایت کرده است:

روزی، از او پرسیدم: «چطور شد که بعد از آمدنت از عشق‌آباد به کرمان، به اسلامبول و هندوستان، مسافرت کردی؟» گفت: «من هم مانند سایر مردم، چشم و گوشم بسته بود. آن ایام، گوشم کر نبود، و به سقط‌فروشی مشغول بودم. گاهی، به اتفاق دوستانم، در مجلس درس آخوند ملا محمدجعفر حضور می‌یافتم، و در این مجالس، به‌جای کتب عربی و فقه و اصول، کتاب مثنوی ملای رومی خوانده می‌شد، و آخوند، آن اشعار را شرح می‌داد، و هر وقت به آنجا می‌رفتم، صحبت‌هایی می‌شنیدم که همه تازگی داشت … آخوند ملا محمدجعفر، خودش، روزی از مریدان بسیار نزدیک حاج محمدکریم خان (رئیس شیخیه) بود. [۲۳] ولی به‌واسطه‌ی برخورد به مسافر تازه‌ورودی به کرمان، و مباحثات علمی، مجذوب آن شده، و تغییر عقیده می‌دهد، و درس و بحث حاج محمدکریم خان را گذارده، و به خواندن مثنوی و تفسیرکردن اشعار آن کتاب، دل می‌بندد، تنها خود آخوند پیرو جلال‌الدین رومی نمی‌شود؛ بلکه عده‌ای از مردمان باذوق و منوّرالفکر و عارف‌مسلک، به او گرویده، و همه‌روزه، در مجلس درسش حضور پیدا می‌کردند، و من هم حاضر می‌شدم. در این مجلس، نامحرمی نبود، و همه‌ی ما، اهل راز بودیم، و بدون ترس و بیم از ظلم و ستمکاری حکّام و مأمورین دولت، و بستگان و ملاهایی که با حکومت‌های وقت، بند و بست داشتند، صحبت می‌کردیم. هر روز، این شیخ بزرگوار، دریچه‌ای از نور به روی قلب شاگردان خود می‌گشود، و مثل این بود که مأموریتی معنوی به او رجوع شده، که عده‌ای را از جهل و نادانی، به علم و معرفت، رهبری کند. چنان حرف‌های عالمانه‌ی آخوند، در من اثر داشت، که چشم از دنیا و زندگی پوشیده، تصمیم گرفتم، دل به دریا زده، سفری دور و دراز بنمایم، و دنیا را سیر و سیاحت کنم، و آن‌قدر جست‌وجو کنم، تا حقیقت را دریابم. [۲۴]

در این کلام، نویسنده که خواسته مطلب را در لفافه بیان کند، از ملا صادق خراسانی – که یکی از پیروان اولیه‌ی باب بود – با عنوان «مسافر تازه‌ورودی به کرمان» یاد کرده که ملا محمدجعفر، به‌سبب «مباحثات علمی، مجذوب آن شده، و تغییر عقیده» داده بود.

جالب‌تر از این، بیان او درباره‌ی مشی عرفانی ملا محمدجعفر و شاگردانش است. صنعتی‌زاده، با توجه به استفاده‌ی ملا محمدجعفر از کتاب مثنوی، او و شاگردان بابی‌شده‌اش را از پیروان جلال‌الدین مولوی معرفی کرده: «تنها، خود آخوند، پیر و جلال‌الدین رومی نمی‌شود؛ بلکه عده‌ای از مردمان باذوق و منوّرالفکر و عارف‌مسلک، به او گرویده، و همه‌روزه در مجلس درسش حضور پیدا می‌کردند.»

نکته‌ی قابل توجهی که باید آن را از نظر دور نداشت، سوءاستفاده‌ی بابیان (ازلیان) از کتاب مثنوی است. شیخ هادی نجم‌آبادی [که در مورد او بعداً سخن خواهیم گفت] نظر خاصی به مثنوی داشت. یکی از نزدیکان او، به این نکته اشاره کرده است:

«مرحوم آقا، همیشه، مثنوی مولوی می‌خواندند، و هنگامی که خسته می‌شدند، از یکی از فرزندان خود می‌خواستند برای‌شان مثنوی قرائت کند.» [۲۵]

حاج میرزا نصرالله ملک‌المتکلمین، واعظ بابی (ازلی) به‌ظاهر مسلمان، که در عصر مشروطه، شهرت فراوانی یافت، به مثنوی دلبستگی فراوان داشت. [۲۶] ادوارد براون، در کتاب «یک سال در میان ایرانیان»، از یک بابی کرمانی، به‌نام «فتح‌الله»، یاد کرده، و به‌گونه‌ای نوشته که احتمال تأثیر مثنوی در بابی‌شدن او را به ذهن می‌آورد. [۲۷]

البته، سبب علاقه‌ی بابیان به کتاب مثنوی را در هم‌سانی برخی اشعار آن با دیدگاه‌های ایشان باید جست. نمونه‌ای مهم از این هم‌سانی، در کتاب «کیمیاء السعادة» (عشقیّه) قابل بررسی است. این کتاب، اثر یکی از بابیان کرمانی نخستین است، و در آن، خواسته تا با بهره‌گیری از اشعار مولوی، درباره‌ی ظهور باب سخن گوید. از این‌روست که داعیان بابی (ازلی) همچون ملا محمدجعفر کرمانی و شیخ هادی نجم‌آبادی، در ظاهرِ یک روحانیِ مسلمان، با شرح و تفسیر مثنوی، راه را برای بیان تدریجی اعتقاد بابی خویش هموار می‌کردند. [۲۸]

پی‌نوشت‌ها:

[۱] تاریخ ولادت صنعتی‌زاده، ۱۹ ذی‌القعده ۱۳۱۳ق. بوده است. (عبدالحسین صنعتی‌زاده، روزگاری که گذشت، ص۱).
[۲] حاج علی‌اکبر صنعتی خود در گفت‌وگویی، به این مسأله اشاره کرده، و به‌صراحت، سابقه‌ی بابی (ازلی) خود را حقیقت دانسته است. (نک: حسین مکی، زندگانی میرزا تقی‌خان امیرکبیر، ص۳۲۵)
[۳] ناصر دولت‌آبادی، فهرست زائران صبح ازل، ص۱.
[۴] ناصر دولت‌آبادی، در ضمیمه‌ای که بر فهرست زائران صبح ازل، نوشته، نام تعدادی از بابیان را فهرست کرده، و زمان درگذشت ایشان را به ماه‌های بابی، آورده است. ازجمله، تاریخ وفات عبدالحسین صنعتی‌زاده را ۲۲ شهریور ۱۳۵۲، برابر با «روز مشیّت، از ماه ملک، سال ۱۲۶ بیانی»، یاد کرده است.
[۵] مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج۳، ص۳۳۰.
[۶] اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج۳، صص ۴۰۱ و ۴۰۲.
[۷] «اسم الله القدّوس»، لقبی است که باب، به ملا محمدعلی بارفروشی – که هجدهمین ایمان‌آورنده به او بود – داده است. قدّوس، همراه باب، به حج رفت. زمانی که در دشت بدشت، نسخ اسلام، در میان بابیان شهرت یافت، وی، از ارکان، بود. حضور او، در درس سیدکاظم رشتی (دومین پیشوای شیخیان)، در سن ۱۸ سالگی، ثبت شده است. در سن ۲۲ سالگی، به باب ایمان آورد. و سرانجام، در سن ۲۷ سالگی، در جمادی‌الثانی ۱۲۶۵ق. در بابل کشته شد. (اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج٣، صص ۴۰۶، ۴۱۹، ۴۲۰)
[۸] عزیه خانم، تنبیه النائمین، ص۱۱۵.
[۹] مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج۳، ص۳۳۰، پ۲.
[۱۰] پیشین، ج۱، ص۲۵۵.
[۱۱] در ادامه، به نمونه‌ای از این مبارزات به‌ظاهر اسلامی، اشاره شده است.
[۱۲] اسدالله فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، ج۵، ص۲۱.
[۱۳] مقصود، باب است.
[۱۴] به احتمال، مقصود، صبح ازل است.
[۱۵] اسدالله فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، ج۳، ص۱۷.
[۱۶] اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج۳، ص۴۰۲.
[۱۷] کاتب کرمانی (نویسنده‌ای ناشناخته)، رساله‌ی کاتب کرمانی، ص۳۰۲.
[۱۸] درباره‌ی اهمیت کتاب «هشت بهشت» در نگاه بابیان (ازلیان)، اینجا گفت‌وگو کردیم.
[۱۹] میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، هشت بهشت، ص۲۸۲.
[۲۰] تنبیه النائمین، یکی از رساله‌های معروفی است که از زبان بابیان (ازلیان)، در پاسخ به دعاوی بهائیان نگاشته شده است. عباس افندی (عبدالبهاء)، نامه‌ای به عمه‌ی ازلی‌اش، عزیه خانم، نگاشت، و او را به ایمان به پدرش فراخواند. پاسخ عزیه خانم نیز در این رساله به نگارش در آمد. (نک: عزیه خانم، تنبیه النائمین، مقدمه‌ی ناشر)
[۲۱] مقصود، صبح ازل است.
[۲۲] عزیه خانم، تنبیه النائمین، صص ۱۱۴ و ۱۱۵.
[۲۳] صنعتی‌زاده، وقتی به این بخش رسیده، مطلب زیر را در پاورقی آورده است: «شنیدم، روزی در [آبادی] لنگر، مرحوم حاج محمدکریم خان، روضه‌خوانی داشته. به‌واسطه‌ی آن که یکی از تیرک‌های چادر، کم بوده، و به این واسطه، نزدیک بود روضه‌خوانی به تعویق بیفتد، آخوند ملا محمدجعفر، از لنگر تا شهر کرمان – که مسافتش شش فرسنگ است – پیاده آمده، و به اتفاق چند نفر مرید دیگر، آن تیرک را به روی شانه‌های خود گذارده و برای حاج محمدکریم خان می‌برند و آنان، این عمل را، از فرط ارادت و اخلاص، انجام داده بودند.» (عبدالحسین صنعتی‌زاده، روزگاری که گذشت، ص۱۶، پ١).
[۲۴] عبدالحسین صنعتی‌زاده، روزگاری که گذشت، صص ۱۶ و ۱۷.
[۲۵] فؤاد فاروقی، آقا شیخ هادی، سپید و سیاه، ش۸۳۱، ۱۳۴۸ش، ص۵۷. روایت‌گر این گفتار، میرزا عیسی نجم‌آبادی (نوه‌ی دختری شیخ) است.
[۲۶] مهدی ملک‌زاده، زندگانی ملک‌المتکلمین، ص۱۳۷. فصل «زندگانی ملک‌المتکلمین» از کتاب «تاریخ مکتوم»، تکاپوهای پیش از مشروطیّت ملک‌المتکلمین، و نیز رویکرد بابی (ازلی) او را شرح داده است.
[۲۷] ادوارد براون، یک سال در میان ایرانیان، صص۵۰۶ تا ۵۰۸.
[۲۸] نسخه‌ای از کتاب «کیمیاء السعادة» (عشقیّه) – که به‌وسیله‌ی میرزا مصطفی کاتب رونویسی شده – با شماره‌ی ۲۶۲، در میان اسناد ویلیام میلر، در کتابخانه‌ی دانشگاه پرینستون نگهداری می‌شود. میرزا مصطفی کاتب، یکی از ازلیانی بود که در مسیر استنساخ آثار باب و صبح ازل کوشش بسیار داشت.

منبع: سیدمقداد نبوی رضوی؛ تاریخ مکتوم؛ نگاهی به تلاش‌های سیاسی فعالان ازلی در مخالفت با حکومت قاجار و تدارک انقلاب مشروطه، تهران: انتشارات شیرازه کتاب ما، چاپ سوم، مهر ۱۳۹۸، صص۸۹-۹۹.

««« پایان »»»

آشنایی با رنگ‌های به‌کار رفته در مقاله‌ی فوق:

رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوه‌ای برای نقل‌قول استفاده می‌شود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینک‌دادن استفاده شده.

…..

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتاپیام رسان بلهپیام رسان سروشپیام رسان روبیکا

همچنین ببینید

پرونده شناخت بابیان و بابیت مخفی

پرونده شناخت بابیان و بابیت مخفی

در ایران «یهودیت مخفی» با پدیده‌ای مشابه و خویشاوند به‌نام «بابیت مخفی» و «بهائیت مخفی» پیوند خورده است. بر گروه‌های فوق نام عام نهان‌پیشه‌گان نهاده‌ایم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک + هشت =