دکانداران سیاست روسیه در دهه ۹۰ غولهای یهودی
وقتی از دهه دوم ۱۹۸۰ میلادی، به تدریج برنامه اصلاحات اقتصادی و سیاسی رهبر تجدیدنظرطلب و اصلاحگرای اتحاد جماهیر شوروی، میخائیل گورباچف، موسوم به پرسترویکا و گلاسنوست، کلید خورد، در لوای آزادسازی تدریجی اقتصاد و کاستن از نقش انحصاری دولت در اقتصاد، گروهی از افراد وارد عرصه سیاست و اقتصاد شوروی شدند که بعدها الیگارک یا «غولهای» روسیه لقب گرفتند.
میخائیل گورباچف؛ آخرین رهبر اتحاد شوروی
اکثریت این افراد عضو رسمی حزب کمونیست اتحاد شوروی نبودند، ولی شواهد و مدارک نشان میدهد در آن دوران، با برقراری شبکهای از پیوندها با وفاداران سرسخت حزبی و مقامات رده بالای حزب، توانستند به تدریج گلوگاههای اقتصادی شوروی، و بعدها فدراسیون روسیه، را به دست بگیرند. اینجا بود که به مدت دستکم یک دهه، سیاست روسیه جولانگاه تاجران و دلالان اقتصادی شد. به نحوی که ولادیمیر پوتین در سال ۲۰۰۰، چند روزی پس از رسیدن به قدرت، در توصیف این وضعیت چنین گفت:
“گاهی یک مساله در این کشور به سختی قابل درک است. اینکه کسب و کار کجا تمام و سیاست کجا آغاز میشود، یا حکومت در کجا تمام و کسب و کار در کجا آغاز میشود.“
با شروع دهه ۱۹۹۰، و از دست رفتن مهار امور از دستان گورباچف، که خود قایل به حفظ نظام شوروی در عین انجام اصلاحات اساسی بود، تجارت و اقتصاد شوروی هم با شیب تند به سمت اقتصاد بازار حرکت کرد. با انحلال اتحاد جماهیر شوروی و به قدرت رسیدن بوریس یلتسین (۱۹۹۱تا ۱۹۹۹) عظیمترین خصوصیسازی تمام تاریخ بشر رقم خورد.
بوریس یلتسین؛ نخستین رئیس جمهور فدراسیون روسیه
در این پروژه، اموال و ثروتهای عظیم یک ابرقدرت، که هنوز پس از برنامههای اصلاحی بیش از ۹۰ درصد آن در دست دولت بود، به بخش خصوصی واگذار شد. درست اینجا بود که داستان الیگارکهای روس آغاز شد و حدود یک دهه به طول انجامید.
خصوصیسازی با ووچر (Voucher)
مجری برنامه خصوصی سازی شوروی، یک اصلاحطلب جوان به نام آناتولی چوبایس بود. طبق طرح او، سهام همهی کارخانهها و مؤسسات اقتصادی دولتی دوران شوروی، در چند صد میلیون برگه سهام عمومی موسوم به ووچر انتشار یافت و بین همهی شهروندان روسیه توزیع شد.
ووچر خصوصی سازی
جالب است که بدانیم، برنامه «سهام عدالت» در دوران دولت گذشته، یک نوع الگوبرداری از همین برنامه بود. هر شهروند روسی دارای یک دفترچه ووچر شد که ارزش اسمی هر برگ آن ۱۰۰۰۰ روبل روسی بود.
مردم روسیه به این ترتیب، ظاهراً سهامداران اصلی مؤسسات اقتصادی دولتی شدند. اما مسأله این بود که اکثریت قریب به اتفاق مردم، که چند دهه در اقتصادی تماماً متمرکز، تحت مدیریت دولتی زندگی کرده بودند، و به تصمیمگیری دولت در تمام وجوه زندگی خود عادت داشتند، نمیدانستند که اصولاً باید با این ووچرها چه کرد!!
اینجا بود که آن گروه نخبگان اقتصادی که از دوره پرسترویکای گورباچف سر برآورده بودند و مدیریت بعضی مؤسسات اقتصادی به آنان واگذار شده بود، دست به کار شدند. به این ترتیب که بازار فروش ووچرهای خصوصیسازی در سرتاسر روسیه به راه افتاد و کارگزاران این نخبگان، که بیش از هر گروهی در روسیه پول نقد در اختیار داشتند، میلیونها برگه ووچر را به قیمتی نزدیک به مفت از مردم مستأصلی خریدند که بیشترشان در سالهای ابتدایی پس از سقوط شوروی، محتاج نان شب شده بودند. اینگونه بود که درصد بزرگی از سهام شرکتهای عظیم روسیه بهویژه در حوزه نفت و گاز و فلزات خام، به دست افرادی چون گوزینسکی، برزوفسکی، چرنوی، پوتانین و… افتاد. نکته قابل توجه اینکه، تقریباً همهی این افراد ریشههای یهودی داشتهاند.
برنامه دیگری که به تثبیت و گسترش مالکیت این افراد بر صنایع عظیم روسیه کمک کرد، طرح «سهام در برابر وام» بود. در ۱۹۹۵، در مواجهه با کسری بودجه، و همچنین در پیش بودن هزینههای کارزار انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۹۶، دولت یلتسین به پیشنهاد یکی از این الیگارکها، ولادیمیر پوتانین، طرح سهام در برابر وام را به تصویب رساند.
ولادیمیر پوتانین؛ پیشنهاد دهنده «وام در برابر سهام»
صحنهگردان این طرح هم، معاون نخست وزیر، آناتولی چوبایس یود. بر طبق آن، در برابر وامی که الیگارکها به دولت میدادند، به عنوان وثیقه بخش عمدهی سهام صنایع بزرگ را که هنوز در دست دولت بود، دریافت میکردند. نه آن وامها از سوی دولت یلتسین باز پس داده شد، و نه آن وثیقهها باز پس گرفته شد. در نتیجه صنایع بزرگ دولت، با قیمتی گاه تا یک بیستم و یک پنجاهم ارزش واقعی به دست الیگارکها افتاد.
دو چهرهی اصلی در دولت اول یلتسین، مسئول خصوصیسازی و آزادسازی اقتصاد روسیه شناخته میشوند: ایگور گایدار و آناتولی چوبایس.
ایگور گایدار (Yegor Gaidar)
ایگور گایدار (۲۰۰۹-۱۹۵۶)، اقتصاددان و سیاستمدار دوران شوروی و روسیه، طراح اصلی لیبرالیزه کردن اقتصاد شوروی و مرشد فکری لیبرالهای روسیه بود. او اعتقاد داشت که برای احیای اقتصاد رو به موت شوروی، و قرار گرفتن در مدار اقتصاد جهانی، چارهای جز «شوک درمانی» وجود ندارد.
او که از ژانویه تا دسامبر ۱۹۹۲، بلافاصله پس از انتخاب یلتسین به ریاست جمهوری، نخستوزیر این کشور شد، به نحوی چکشی و ضربتی طرح آزادساری اقتصاد را آغاز کرد. بسیاری از منتقدان حکومت یلتسین، گایدار را مسئول سوقدادن روسیه به سوی سیاست آغوش باز به سوی غرب و تبعات فاجعهبار سیاستهای اقتصادی دهه ۱۹۹۰ میدانند؛ تبعاتی چون فقر عمومی، تورم افسارگسیخته، فساد وحشتناک و شکلگیری مافیا. بسیاری از شهروندان روسی بر اثر سیاستگذاریهایی که آغازگر و مبتکر آن گایدار بود، با از دست دادن داراییهای خود در تورم عنانگسیخته، به زیر خط فقر سقوط کردند. شکلگیری الیگارکها در سال ۱۹۹۲ و تحت دولت او و در پی سیاست خصوصیسازی ضربتی کلید خورد.
آناتولی چوبایس (Anatoly Chubais)
متولد ۱۹۵۵، معاون نخستوزیر در دوران ایگور گایدار و ویکتور چرنومردین، مسئول اجرایی طرح خصوصیسازی در اوایل دهه ۱۹۹۰، و یکی از افراد کلیدی حلقه موسوم به «خانواده» یلتسین بود. چوبایس را چهره اصلی در معرفی اقتصاد بازار و اصول مالکیت خصوصی در دوران پسا-شوروی می دانند. چوبایس به واقع چشم و چراغ و کعبه آمال الیگارکهای روس در دهه ۱۹۹۰ به حساب میآمد، چرا که او مجری بی کم و کاست خواستهای آن غولهای اقتصادی بود. بوریس بزروفسکی، بزرگترین غول اقتصادی-سیاسی دوران یلتسین، بارها در اظهارات و خاطرات خود، چوبایس را منجی الیگارکها معرفی کرده بود.
او یکی از پیشتازان اندیشه اقتصاد بازار و اقتصاد آزاد در دهه ۱۹۸۰، به ویژه در منطقه لنینگراد (بعدتر سن پترزبورگ) بود و باشگاهی هم به نام پرسترویکا (به معنای بازسازی) در آنجا راهاندازی کرد که بسیاری از مقامات بعدی حکومت یلتسین از درون آن بیرون آمدند. خود او در سال ۱۹۹۱ در کابینه بوریس یلتسین به معاونت نخستوزیر رسید و در صدر تشکیلات «کمیته مدیریت اموال دولتی» قرار گرفت.
چوبایس در ابتدا مدافع خصوصیسازی سریع با هدف افزایش درآمدهای دولتی و پرشدن خزانه دولت بود (همانند مدلی که در اواخر دهه ۱۹۸۰ در مجارستان اجرا شد). این برنامه در کنگره نمایندگان مردم روسیه رد شد. سرانجام طبق یک توافق صورت گرفته بین سران نظام جدید روسیه، طرح خصوصیسازی با ووچر (که در چکسلواکی در حال انجام بود) با تصویب شورای عالی روسیه و دستور رییس جمهور اجرایی شد.
نتیجه، فاجعهبار بود. ظرف چند هفته، بخش اعظم مردم روسیه شغل، درآمد و هستی خود را از دست دادند. همزمان عدهای بسیار محدود، به ثروتهای عظیم افسانهای دست یافتند، که عمدتاً از اقتصاد روسیه خارج و در بانکهای سوئیس نگهداری میشد. این اقلیت فاسد، که مورد خشم شدید عموم مردم روسیه قرار داشتند، برای حفظ خود و دارایی خود، و همچنین از میدان به در کردن رقبا، دارودستههای مسلح خود را به راه انداختند. این تشکیلات شبهنظامی گنگستری، مافیای معروف روسیه را شکل دادند.
چوبایس از ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۶، معاون نخستوزیر در سیاست اقتصادی و مالی بود. در ژانویه ۱۹۹۶، مقارن با آغاز کارزار انتخابات ریاست جمهوری، با فشار الیگارکها، او مدیر کمپین یلتسین شد، و با روشها و فعالیتهای او، یلتسین که درصد محبوبیتش به ۳ درصد رسیده بود، در دور دوم انتخابات ۱۹۹۶، با ۵۳ درصد آرا بر نامزد حزب کمونیست، گنادی زیوگانف (Gennady Zyuganov)، غلبه کرد و دوباره رئیس جمهور شد. از این رو به چوبایس در روسیه لقب «منجی الیگارکها» دادند. از آن پس او مدیر تشکیلات ریاست جمهوری شد که با حضور او نفوذ و قدرت بیشتری پیدا کرد.
چوبایس و مرشدش گایدار
آناتولی چوبایس یکی از مقتدرترین چهرههای اقتصادی دنیا و عضو کلوب معروف ماسونی بیلدربرگ (Buiderburg) و عضو بسیاری مؤسسات متنفذ اقتصادی دیگر است.
الیگارکهای شاخص
معروفترین چهرههایی که هدایت صنایع عظیم انرژی، فولاد، آلومینیوم و رسانهها را در دست گرفتند، این افراد بودند: بوریس برزوفسکی، الکساندر اسمولنسکی، میخایل فریدمن، میخایل خودورکوفسکی، ولادیمیر گوزینسکی، ویتالی مالکین، ولادیمیر پوتانین، الیشیر عثمانوف، ویکتور وکسلبرگ و رومن آبراموویچ.
اما در این میان سه چهره از همه شاخص تر بودند: برزوفسکی، گوزینسکی و خودروکوفسکی. نکته جالب اینکه هر سه این چهرهها یهودی هستند.
بوریس آبراموویچ برزوفسکی (Boris Abramovich Berezovsky)
برزوفسکی (۲۰۱۳-۱۹۴۶)، در زمان اتحاد شوروی یک ریاضیدان عضو آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی بود. ترقی اقتصادی او در سالهای پایانی دهه ۱۹۸۰، مقارن با برنامه پرسترویکای گورباچف آغاز شد. او با برقراری ارتباط با مقامات حزبی و دولتی، موفق شد محصولات کارخانه دولتی تولید خودروی «آوتو واز» AvtoVAZ را از طریق شرکتی که تاسیس کرده بود (لوگو واز) LogoVAZ در بازار آزاد به فروش برساند و یک شبه ثروتی نجومی به چنگ بیاورد. او این خودروها را با قیمت پایین دولتی، و با مهلت تصفیهی چند ماهه تحویل میگرفت و در سالهای بحرانی اقتصاد شوروی، به قیمت بالا به مشتریان میفروخت.
لادا؛ تولید اصلی آوتوواز، خودروی ملی شوروی
اینچنین بود که در زمان انجام پروژهی خصوصیسازی بزرگ، او از معدود افراد در روسیه بود که پول نقد فراوان برای خرید ووچرهای بادکرده روی دست مردم در اختیار داشت. همچنین، او در سال ۱۹۹۳ با مدیران شرکت آوتوواز دست به یکی کردند و کنترل بازار خودروی روسیه را در دست گرفتند. یکی از طرحهای آنان جمعآوری پول از مردم برای راهانداختن یک خط تولید خودرو در روسیه با شعار هر روسی یک خودروی روسی بود. این طرح به سرانجام نرسید و پول مردم که در شرایط مشقتبار اوایل دهه ۹۰، پسانداز قابلتوجهی برای هر خانوار میشد، از دست رفت.
او از سال ۱۹۹۳، از طریق پیوند با مرد قدرتمند کرملین در آن روزها، الکساندر کورژاکوف، افسر سابق کا. گ. ب و رئیس امنیت ریاست جمهوری و همهکاره رئیس جمهور، به حلقه بوریس یلتسین در باشگاه تنیس یلتسین راه یافت.
کورژاکوف در لباس کا. گ. ب
باشگاه تنیس یلتسین؛ دروازه ورود به حلقه
او از این طریق، با وساطت کورژاکوف، یلتسین را متقاعد کرد که کانال یک تلویزیون دولتی روسیه را به او بفروشند. شبکهای که بعدتر به «او. آر. تی» یا «او. پی. تی» معروف شد.
به این ترتیب خصوصیسازی رسانههای دولتی هم کلید خورد و برزوفسکی با صرف چند میلیون دلار توانست قدرتمندترین ابزار نفوذ در عرصه سیاست و اقتصاد را به دست آورد. خود برزوفسکی به این نظریه معتقد بود که مهمترین ابزار پیشبرد منافع اقتصادی در جایی چون روسیه، دست یافتن به پیوندهای سیاسی است و او خود ماهرترین شخصیت روسیه در استفاده از این پیوندها محسوب میشد.
در سالهای ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶، تحت لوای طرح «وامها در برابر سهام»، که پیشتر از آن صحبت شد، برزوفسکی و شریکش در آوتوواز، بدری کاتاپاتسیشویلی، و همینطور رومن آبراموویچ جوان، توانستند کنترل ششمین غول نفتی روسیه، «سیبنفت»، را در دست بگیرند.
برزوفسکی و آبراموویچ جوان
خود برزوفسکی در مقالهای در روزنامه «واشینگتن پست» در سال ۲۰۰۰، و همچنین در چند مصاحبه تلویزیونی، آشکار کرد که برای در دست گرفتن کنترل صنایع بزرگ روسیه، در ابتدا به سراغ سرمایهدار متنفذ یهودی، جرج سوروس رفته بود. ولی سوروس به او گفت که حاضر نیست یک صد دلاری هم در اقتصاد آشفته روسیه سرمایهگذاری کند.
جرج سوروس؛ از پدرخواندههای صهیونیزم
بهعلاوه، در همان سال ۱۹۹۵، سهام عمده شرکت هواپیمایی دولتی روسیه، یعنی ایرفلوتهم در دستان او قرار گرفت و او هم دوست نزدیک خود نیکلای گلوشکوف (Nicolai Glushkov) را در رأس آن قرار داد. در ۱۹۹۸، برزوفسکی تصمیم گرفت شرکت خود را با شرکت بزرگ «یوکوس»، متعلق به دیگر الیگارک بزرگ یهودی، میخائیل خودروکوفسکی، ادغام کند که در این صورت تبدیل به سومین شرکت بزرگ نفتی دنیا میشد. البته با سقوط قیمت نفت در همان مقطع، این طرح کنار گذاشته شد.
نیکلای گلوشکوف؛ دست راست برزوفسکی
در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۹۶، بر اثر عمکرد فاجعهبار بوریس یلتسین در دور اول زمامداریش، فساد و آشفتگی روسیه را فرا گرفته، و صدای اعتراض مردم از همهسو بلند شده بود. کمونیستها دوباره محبوبیت یافته بودند و احتمال انتخاب گنادی زیوگانف، رهبر حزب کمونیست روسیه، و سرسختترین منتقد یلتسین بسیار بالا بود.
محبوبیت یلتسین به شدت پایین آمده بود و چهرهای منفور به حساب میآمد. اینجا بود که الیگارکها، که ثروت و قدرت خود را تا حد زیادی به یلتسین مدیون بودند و همچنین بازگشت کمونیستها را خطری حیاتی برای منافع خود میدیدند، به سردمداری برزوفسکی، برای نجات یلتسین دست به کار شدند. در این مقطع، دو الیگارک اصلی، یعنی برزوفسکی و گوزینسکی، که در رأس دو رسانه اصلی روسیه یعنی «او آر تی» و «ان تی وی» قرار داشتند، با وجود دشمنی عمیقی که در رقابت رسانهای و اقتصادی با هم داشتند، دست اتحاد دادند.
آشتیکنان دو دشمن قدیمی
الیگارکها که در کنفرانس داووس قرارداد داووس را در حمایت از یلتسین با هم منعقد کرده بودند، با یلتسین معاملهای کردند که در صورت انتخاب دوبارهی او با حمایت همهجانبه الیگارکها، آنان سهامدار اصلی حکومت باشند. طبیعی بود که یلتسین با کمال میل این معامله را پذیرفت. از طرف الیگارکها، یک چهره آشنا به یلتسین معرفی شد، تا مدیریت کارزار انتخاباتی او را به عهده بگیرد: آناتولی چوبایس.
اینچنین بود که چوبایس، برای اولین بار در تاریخ روسیه، یک کمپین مدل آمریکایی برای یلتسین به راه انداخت. پول الیگارکها از طریق بانک «مناتپ» خودروکوفسکی و تبلیغات از طریق شبکههای تلویزیونی گوزینسکی و برزوفسکی به کار افتاد تا انواع و اقسام شوها و کارناوالهای تبلیغاتی برای رئیس جمهور به راه انداخته شود و از چهرههای معروف سینمایی و ورزشکاران و خوانندهها با صرف هزینههای هنگفت در این کمپین استفاده شود. حتی خود یلتسین در این راه از رقصیدن و شلنگ تخته اندازی پیش روی دوربین خودداری نکرد. همه این طرحها و هزینهها در نهایت جواب داد و بوریس یلتسین در دور دوم انتخابات، با ۵۳ درصد آرا، زیوگانف را که زیر سلطه سنگین الیگارکها از یک هزارم ابزارهای تبلیغاتی رقیب برخوردار نبود، شکست داد.
شلنگ تخته برای رأی به سبک عمو بوریس
طبیعی است که فردای روز انتخاب دوباره یلتسین به اصطلاح ماه عسل پیروزی الیگارکها آغاز شد. صرفاً ذکر یک خاطره از یکی از وزرای یلتسین، در روشن شدن عمق ماجرا کفایت میکند. الکساندر لیفشیچ (Alexander Livshitz)، معاون نخست وزیر و وزیر امور مالی (Finance minister) در دور دوم ریاست جمهوری یلتسین، در مصاحبهای با الکساندر جنتلف، مستندساز معروف روسی، تعریف میکند که زمانی کوتاه پس از این پیروزی، حدود ۱۰ نفر از الیگارکهای بزرگ روسیه، در ساختمان یکی از بانکهای پایتخت (احتمالاً مناتپ خودروکوفسکی) با او جلسهای میگذارند و از او گزارش وضعیت میخواهند.
آنها به صراحت به او میگویند که ما یلتسین را آوردهایم و روسیه متعلق به ماست. آنها فهرستی از درخواستهای اولیه خود را به وزیر دادند که شامل مشورت در همه تصمیمهای مهم اقتصادی، تعیین کارکنان وزارت مالیه و امثال اینها بود. لیفشیچ وقتی پرسید که اگر این درخواستها را انجام ندهد، چه پیش خواهد آمد، جواب شنید که دیگر وزیر نخواهد ماند.
برزوفسکی قهرمان آشکار این پیروزی بود و به زودی به همهکاره دولت یلتسین تبدیل شد. او و متحد استراتژیکش، چوبایس، در گام اول دو رقیب گردن کلفت خود در دستگاه یلتسین، یعنی ژنرال الکساندر لبد (Alexander Lebed)، فرمانده جنگ در چچن و مؤتلف تاکتیکی یلتسین در ریزش آرای زیوگانف، و الکساندر کورژاکوف، ژنرال کا. گ. ب و محرم اسرار یلتسین (همان کسی که برزوفسکی را وارد حلقه رئیس جمهور کرد)، را با دوختن پاپوشهای مختلف، از صحنه بیرون راندند.
ژنرال الکساندر لبد؛ فرمانده جنگ چچن
پس از برکناری ژنرال لبد از ریاست شورای امنیت روسیه، برزوفسکی به عنوان معاون این شورا انتخاب شد. او نقش اصلی را در مذاکرات صلح بین کرملین و اصلان ماسخادوف، رهبر نظامی چچن بر عهده داشت. بعدها اسنادی مبنی بر ارتباطات او با جنگسالاران و رهبران گروههای تروریستی چچن هم منتشر شد (از جمله کمک دو میلیون دلاری به ایجاد یک خط لوله در گروزنی، از حساب شخصی)
جالب اینکه اتحاد راهبردی الیگارکها بعد از گذشت یکسال، شکاف برداشت و آنها بر سر تقسیم منافع مالی به جان هم افتادند. یکی از قربانیان این جنگ منافع، خود آناتولی چوبایس بود، که میخواست چهره جدیدی از خود به نمایش بگذارد و نظمی به اقتصاد گنگستری روسیه بدهد. او تحت فشار شدید برزوفسکی و گوزینسکی و سرویسهای امنیتی تحت نفوذ آنها، عاقبت از کار کناره گرفت تا دست برزوفسکی در سیاست و اقتصاد روسیه بازتر از پیش شود.
با سقوط قیمت نفت از اواسط سال ۱۹۹۸ و کسری بودجه و تورم شدید، و همچنین رقابت دار و دستههای مافیایی بر سر لاشه روسیه ورشکسته، انواع نخستوزیرها از جانب الیگارکها، و در رأس آنها برزوفسکی، به بوریس یلتسین بیمار و دائمالخمر معرفی میشدند و هرکدام پس از یکی دو ماه، بدون از پیش بردن کاری، صندلی به دیگری میسپردند. تا آنکه نوبت به مدیر سابق کا گ ب، سیاستمدار کارکشته، یوگنی پریماکف (Yevgeny Primakov) رسید.
او با تجربه و توان مدیریتی خود، موفق شد سر و سامانی به اقتصاد ورشکسته روسیه بدهد و تورم را کنترل کند. اینجا بود که ائتلاف مخالفان برزوفسکی، با حمایت نخستوزیر به جریان افتاد تا نفوذ او را در سیاست و اقتصاد روسیه کنترل کنند. یوری اسکوراتوف (Yuri Skuratov)، دادستان کل روسیه، تحقیقات همهجانبهای را روی فعالیتهای برزوفسکی آغاز کرد.
اسکوراتوف، قربانی تور رسوایی برزوفسکی
شدت این فشارها به حدی شد که برزوفسکی فرار را بر قرار ترجیح داد و به پاریس گریخت. اما او استاد بازیهای سیاسی و جنگ روانی بود و بیکار ننشست. اندکی پس از خروج او، نوار ویدیویی از دوربین یک هتل، از شبکه تلویزیونی متعلق به او پخش شد که فردی شبیه اسکوراتف را در حال عیاشی نشان میداد. این ویدیو مثل بمب ترکید و منجر به برکناری دادستان شد. یک بار دیگر، برزوفسکی مکار، ظفرمندانه به روسیه بازگشت، اما اینبار خوش اقبالی او چندان به طول نینجامید.
ولادیمیر الکساندرویچ گوزینسکی Vladimir Alexandrovich Gusinsky
گوزینسکی، متولد ۱۹۵۲، در یک خانواده یهودی، کار خود را از رانندگی تاکسی، فروش کالاهای خارجی در بازار سیاه و مدیریت تئاتر در دوران شوروی آغاز کرد. در دوران پرسترویکای گورباچف، در دوران موسوم به «تعاونیها»، با حدود ۱۰۰۰ دلار، یک تعاونی پوشاک زنانه به راه انداخت. در ۱۹۸۹، یک شرکت کوچک مشاوره را برای سرمایهگذاران خارجی در روسیه به نام «موست» MOST تاسیس کرد. شرکتی که بعدها، با ورود گوزینسکی به عرصه رسانه به نام «موست میدیا» تغییر نام یافت و اسمی معروف در روسیه شد.
طبق همان داستان آشنا، اوجگیری او هم با برقراری ارتباطات سیاسی در سالهای اول دهه ۱۹۹۰ شروع شد. او در سال ۱۹۹۳، نخستین روزنامه خود با نام سِوودنیا را راهاندازی کرد.
کمی بعد، دوشادوش اقدام برزوفسکی، او از مجرایی دیگر (کمک یوری لوژکوف Yuri Luzhkov شهردار مسکو)، کنترل کانال ۴ تلویزیون دولتی روسیه را به دست آورد و امپراتوری رسانهای او کم کم شکل گرفت.
یوری لوژکوف؛ شهردار وقت مسکو
تا جایی که بسیاری او را روپرت مرداک روسیه لقب دادند. در جریان جنگ اول روسیه با چچن، گوزینسکی در رسانههای وابسته به خود، سیاست انتقاد از عملکرد رئیس جمهور را در پیش گرفت و او را جنایتکار جنگی خواند. امری که اصلاً به مذاق یلتسین خوش نیامد و روابط این دو به سمت تیرگی رفت. ساختمان اصلی شرکت او مورد حمله افراد تشکیلات امنیت ریاست جمهوری، به ریاست کورژاکوف قرار گرفت. بعد از این قضیه او به لندن فرار کرد و ۵ ماه در آنجا ماند. پس از بازگشت، درگیریهای او با برزوفسکی (بر سر حوزه قدرت سیاسی و منابع مالی) شروع شد. او متهم بود که پشت قضیه ترور خبرنگار مشهور شبکه برزوفسکی، او آر تی وی، ولادیسلاو لیستیف Vladislav Listyev قرار داشت.
ولادیسلاو لستیف؛ ژورنالیست مشهور روسیه
اما دیری نپایید که ظهور دشمن مشترک در سال ۱۹۹۶، یعنی زیوگانف کمونیست، موجب از میان رفتن همه خصومتها شد و گوزینسکی با همه امکانات خود در کنار دشمن سابق، در اختیار کارزار یلتسین قرار گرفت.
پاداش این خوشخدمتی، با انتخاب دوباره یلتسین، اجازه تاسیس نخستین شبکه تمام خصوصی تلویزیون در روسیه، تاسیس مجموعه رسانهای موست-مدیا، شبکههای ماهوارهای، رادیویی و مجلات مختلف را به دست آورد.
میخایل بوریسویچ خودورکوفسکی Mikhail Borisovich Khodorkovski
در دوران شوروی
او ابتدا تحت مدیریت کومسومول، یک کافه خصوصی در ۱۹۸۶ به راه انداخت. سال بعد، یک مرکز خلاقیتهای علمی و فنی برای جوانان ایجاد کرد که در قالب آن، به بهانهی وارد کردن کامپیوتر از اروپا، انواع و اقسام کالاهای کمیاب در روسیه را وارد میکرد و در بازار سیاه به فروش میرساند. با سرمایه همین کسب و کار، در ۱۹۸۹، یکی از اولین بانکهای خصوصی اتحاد شوروی به نام «مناتپ» Menatep را تاسیس نمود.
اودیسه اقتصادی او هم در همان دوران خصوصیسازی بزرگ آغاز شد. خودورکوفسکی در سال ۱۹۹۲، مدیرعامل صندوق سرمایهگذاری در بخش سوخت و انرژی شد. در سال ۱۹۹۳، در ۳۰ سالگی، معاون وزارتخانه استراتژیک انرژی و سوخت روسیه شد. در سال ۱۹۹۵، مجموعه «مناتپ»، با استفاده از نفوذ رئیس خود، شرکت عظیم نفتی «یوکوس» را به قیمتی معادل تنها ۳۰۰ میلیون دلار از دولت خرید. شایان ذکر است که در برآوردی که چند ماه بعد صورت گرفت، ارزش این شرکت حدود ۹.۵ میلیارد دلار تعیین شد.
خودورکوفسکی، که بعد از زندانی شدن، در مطبوعات غربی به عنوان قهرمان دموکراسیخواهی و مبارزه با استبداد پوتین معرفی شد و چهرهای مظلوم و مورد ستم به او بخشیده شد، یکی از فاسدترین الیگارکهای روسیه بود. او در راه به دست گرفتن انحصار حوزه انرژِی و نفت، حتی از قتل سازماندهی شده هم ابایی نداشت. کما اینکه یکی از بندهای اتهام او، دست داشتن در ترور ولادیمیر پتوخوف vladimir Petukhov، شهردار منطقه نفتهیوگانسک Nefteyugansk، یعنی قلب امپراتوری نفتی یوکوس بود. پتوخوف، که منتقد سرسخت خودورکوفسکی به دلیل نپرداختن مالیات محلی و آلودگیهای زیستی بود، توسط عوامل الکسی پیچوگین، مسئول امور امنیتی یوکوس، ترور شد.
پتوخوف؛ شهردار ترور شده
الکسی پیچوگین؛ مسوول امنیت یوکوس
بهعلاوه، قتل افرادی چون والنتینا کورنهیووا، سرگی و اولگا گورین و نیکولای فدتوف هم بنا به قراین و شواهد متعدد، توسط عوامل خودورکوفسکی به انجام رسید. مثلاً خانم کورنهیووا، تاجری بود که از فروختن املاکش به مجموعه مناتپ خودداری کرده بود.
در سالهای ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶، او قصد داشت یوکوس را با شرکت سیبنفت Sibneft، که به چنگ برزوفسکی افتاده بود، ادغام کند و همچنین مذاکراتی جدی را با مسئولان شرکتهای آمریکایی شورون تگزاکو Chevron Texaco و اکسون موبیل ExonMobile آغاز کرد تا در شرکت ادغامی، سهامدار اصلی شوند. اگر این امر محقق میشد، یکی از گلوگاههای اقتصاد روسیه در اختیار شرکتهای صهیونیستی قرار می گرفت.
خودورکوفسکی در ۱۹۹۶
از مظاهر ورود خودروکوفسکی در سیاست، تاسیس بنیاد روسیه باز Open Russia Foundation در کاخ سامرست، متعلق به خاندان روچیلد در لندن، در سال ۲۰۰۱، بود. اهداف این بنیاد آموزش روزنامهنگاران و خبرنگاران دموکراسیخواه و لیبرال، برگزاری دورهها و ورکشاپهای آموزشی برای فعالان سیاسی و دانشجویان، توسعه مطبوعات دموکراسیخواه، تبادل دانشجو با دانشگاههای غرب و امثال اینها اعلام شد (این واژهها آشنا به نظر نمیرسد؟).
نگاهی به هیئت امنای این بنیاد، بدون هیچ توضیح اضافه، گویای اهداف واقعی آن میتواند باشد. در کنار خودروکوفسکی، هنری کیسینجر و لرد یعقوب روچیلد، از بزرگترین و قدرتمندترین حامیان صهیونیسم جهانی. اینجاست که دم خروس دموکراسیخواهی به شیوه الیگارکها بیرون میزند!
لرد یعقوب روچیلد
هنری کیسینجر
با پایان یافتن دوران یلتسین، و آمدن پوتین، خودورکوفسکی که برای حفظ منافع اقتصادی، بیش از این نمیتوانست پشت پرده بماند، برای مرعوب کردن و تحت تاثیر قرار دادن رئیس جمهور جدید رو به فعالیت آشکار سیاسی آورد. بهطوری که علناً نمایندگان دوما را میخرید تا علیه پوتین و سیاستهای او موضع بگیرند. رسانههای وابسته به او هم مرتب مقامات کرملین را به فساد و استبداد متهم میکردند.
پوتین؛ وقتی کشتیبان را سیاستی دگر آمد
ولادیمیر پوتین، متولد ۱۹۵۲، افسر سابق کا گ ب، و رییس سابق اف اس بی در دوره نخستوزیری پریماکف، در سال ۱۹۹۹، در آخرین سال زمامداری یلتسین، نخستوزیر روسیه شد.
در دوران خدمت در کا گ ب
دریافت حکم نخست وزیری از یلتسین
عملکرد موفق او در کنترل بحران چچن، باعث محبوبیت عمومی این چهره جوان و پرانرژی شد. یکی از مطایبات تاریخ معاصر روسیه این است که پوتین از طرف حلقه الیگارکها به عنوان جانشین یلتسین در نظر گرفته شد تا بر سلطه آنان بر سیاست و اقتصاد روسیه خللی وارد نشود. خود برزوفسکی مدعی است که شخصاً به پوتین پیشنهاد ورود به عرصه رقابتهای انتخاباتی ۲۰۰۰ را داده است. پوتین هم که میدانست ورود به حلقه قدرت بدون حمایت اولیه آنها تقریباً ناممکن است، هوشمندانه پدرخواندگی موقتی آنها را پذیرفت. پوتین در انتخابات ۲۰۰۰ در دور اول با ۵۳ درصد آرا به ریاست جمهوری رسید.
در اولین گام، در جلسهای با حضور الیگارکها، که از یافتن جانشینی مطمئن برای یلتسین خوشحال بودند، پوتین اولین نشانه تغییر را بروز داد. او به الیگارکها اطمینان داد که ثروتشان حفظ خواهد شد، منوط به اینکه با پول خود، وارد دنیای سیاست نشوند. اما حقیقت این بود که پروژه برخورد با الیگارکهای اصلی از ژانویه همان سال، یعنی زمانی که جانشین عملی یلتسین بیمار در امور کشور بود، آغاز شده بود. در ۱۳ ژانویه، حکم دستگیری ولادیمیر گوزینسکی، به جرم برداشت غیرقانونی اموالی به ارزش ۱۰ میلیون دلار از یک موسسه ویدیویی دولتی صادر شد.
دستگیری گوزینسکی
او چند روز بعد آزاد شد و به اسپانیا گریخت. اما با خروج او یک پرونده اختلاس ۳۰۰ میلیونی از شرکت گازپروم رو شد و حکم دستگیری او از طریق اینترپل صادر شد. او را در اسپانیا دستگیر کردند. اما تحت فشار لابی صهیونیستها، قاضی اسپانیایی، به بهانه سیاسی خواندن انگیزه دستگیری، حکم بازگرداندن او را به روسیه لغو کرد.
گوزینسکی بلافاصله تابعیت روسی خود را لغو کرد. اکنون او تابعیت دوگانه اسرائیلی و اسپانیایی دارد.
بازگشت به اصل! گوزینسکی در ولایت خود
وی بار دیگر در سفری به آتن، تحت قانون استرداد مجرمین بین یونان و روسیه دستگیر شد. اما ۵ روز بعد، با فشار مقامات آمریکایی، لابی اسرائیل و نمایندگان یهودی مجلس یونان آزاد شد. در سال ۲۰۰۴، دادگاه اروپایی حقوق بشر او را تحت حمایت قانون حفاظت از حقوق انسانی قرار داد تا هرگونه حکم دستگیری او از طرف دولت روسیه را بلا اثر کند.
گوزینسکی اکنون تشکیلات اقتصادی خود را در اسرائیل مستقر کرده است و سهامدار اصلی تیم بسکتبال هاپوئل اسراییل است.
اما تقابل بوریس برزوفسکی، که حالا نماینده دوما بود، و رئیس جمهور جدید هم در همان ماههای اول آغاز شد. پوتین که قصد داشت کنترل شبکههای ملی رادیو-تلویزیونی را از چنگ الیگارکها بیرون آورد، برزوفسکی این بهانه را به دست او داد.
برزوفسکی به عنوان نماینده دوما
در ماجرای غرق شدن زیردریایی «کورسک» که منجر به غرق شدن ۱۱۸ ملوان روسیه شد، رسانههای وابسته به برزوفسکی به شدت رئیس جمهور را زیر سوال بردند و اهمال در کمک گرفتن از غربیها را عامل فاجعه دانستند. پوتین در مصاحبهای با فیگارو به تاریخ ۲۸ اکتبر، در پاسخ به پرسشی درباره انتقادات بیوقفه رسانههای برزوفسکی، این چنین به الیگارکها هشدار داد:
“اگر لازم باشد همه این ابزارهای حقالسکوت گیری را نابود میکنیم… دولت یک چماق در دستان خود دارد که فقط یک بار به کار میرود. آن یک بار هم روی سر فرود میآید. هنوز آن را به کار نبردهایم. تنها دور سر چرخاندهایم… وقتی حسابی عصبانی شویم، در استفاده از آن درنگ نخواهیم کرد.“
جالب اینکه در ماه اکتبر ۲۰۰۰، برزوفسکی در مقالهای در واشینگتن پست، مدعی شده بود که در غیاب جامعه مدنی و طبقه متوسط، سرمایهدارن باید خود مستقیم وارد سیاست شوند تا جلوی کمونیستهای سابق را که قصد بازپسگیری مواضع سابق خود را دارند، بگیرند.
در نوامبر ۲۰۰۰، دادستانهای روسیه، پرونده فساد مالی در هواپیمایی ایرفلوت را به جریان انداختند و برزوفسکی را که در مسافرت لندن بود، به دادگاه احضار کردند. او به بهانه “وجود فشار سیاسی فزاینده بر خود از سوی شخص رییس جمهور” از بازگشت و حضور در دادگاه سرباز زد. شریک او در ایرفلوت به دلیل فساد مالی، دستگیر شد.
در لندن، برزوفسکی به اصلیترین دشمن پوتین بدل شد و امکانات خود را برای مخالفت با پوتین بسیج کرد. اما پوتین در ۲۰۰۱، هم گوزینسکی و هم برزوفسکی را واداشت که سهام عمده خود در تلویزیونهای «او آر تی» و «ان تی وی» را به مؤسسات تحت کنترل دولت بفروشند. پوتین در انتهای همان سال، برزوفسکی را تحت فشار قرار داد که سهام مدیریتی خود را در غول نفتی سیبنفت در ازای ۱.۳ میلیارد دلار به رومن آبراموویچ، چهره مورد اعتماد کرملین، واگذار کند. امپراتوری برزوفسکی اینچنین فروپاشید و او باقیمانده اموال خود در روسیه را هم فروخت، تا دست یکی از فاسدترین الیگارکها از اقتصاد و سیاست روسیه قطع شود.
اما ماجرای خودورکوفسکی جوان، با حدود ۱۶ میلیارد دلار دارایی و تسلط بر بزرگترین شرکت نفتی روسیه و ارتباطات گسترده با لابی صهیونیستها و مقامات آمریکایی و اروپایی، کمی بیشتر طول کشید. او تا سال ۲۰۰۳ در عرصه اقتصادی و سیاسی روسیه حضور داشت، تا اینکه در یک جلسه اقتصادی در کرملین، در فوریه ۲۰۰۳ با حضور دوربینها و خطاب به پوتین، کرملین را به فساد و رشوهگیری متهم کرد. پوتین همانجا پاسخ او را داد و با اشاره به اوراقی که در دست داشت، شرکت یوکوس را به فرارهای مالیاتی بزرگ متهم کرد. این شروع برخورد پوتین با این سومین ضلع مثلث الیگارکها بود که منجر به دستگیری خودورکوفسکی در نوامبر همان سال شد.
غول در قفس؛ خودورکوفسکی در دادگاه
در کیفرخواست دادستان کل روسیه، علاوه بر فرار مالیاتی، حیف و میل اموال دولتی، رشوه و پولشویی هم بود. اتهام دست داشتن در چند مورد قتل و ترور هم بعداً به کیفرخواست اضافه شد. او در دادگاه محکوم شد و به زندان افتاد. از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۷، مجموعهای از حراجها برگزار شد تا با فروش مجموعه داراییهای یوکوس، بدهیهای کلان مالیاتی آن پرداخت شود. شرکت دولتی رزنفت Roseneft عمده سهام آن را خریداری نمود.
مسالهای که به باور تحلیلگران، جلوهای از ملیسازی دوباره صنایع بزرگ در روسیه بود. و اینچنین پرونده بیش از یک دهه نقش آفرینی الیگارکهای سهگانه یلتسینی در روسیه بسته شد.
یک نتیجهگیری اجمالی
با لحاظ تمام ایرادات، انتقادات بر عملکرد ولادیمیر پوتین، دستکم سه نتیجه از عملکرد او درباره این موضوع خاص برای روسیه حاصل شد:
۱: گرچه با از بین رفتن الیگارکهای یلتسینی، الیگارکهای دیگری در روسیه سر برآوردند یا به جا ماندند، ولی این الیگارکها خود از کرملین خط میگرفتند، نه آنکه برای کرملین خط و ربط تعیین کنند. به این معنی که، پوتین خطی ممیز میان حوزه سیاست و تجارت کشید.
۲: گلوگاههای اقتصادی روسیه، در بخش انرژی و فلزات از کنترل غیرمستقیم صهیونیستها بیرون آمد. بهعبارتی، اختیار صنایع استراتژیک روسیه دوباره در اختیار دولت ملی قرار گرفت، و از تاراج اموال روسیه توسط شرکتهایی مثل اکسون موبیل در امان ماند.
۳: کنترل رسانههای ملی از دست صهیونیستهای مارکداری چون گوزینسکی بیرون آمد، و در اختیار یک دولت ملی، با همه ضعفها و نقایصش، قرار گرفت.
نویسنده: سهیل صفاری
منابع:
۱. http://www.sjsu.edu/faculty/watkins/oligarchs.htm
۲. https://www.rt.com/op-edge/berezovsky-history-yeltsin-russia-759/
۳. https://wikileaks.org/gifiles/attach/144/144365_RussianoligarchPDF.pdf
۴. http://edition.cnn.com/2013/03/25/world/europe/berezovsky-profile/
۵. http://www.jewwatch.com/jew-crime-mob-russia-ussr-oligarch-file.html
۶. https://www.greenleft.org.au/node/15952
۷. http://blogs.reuters.com/john-lloyd/2013/03/25/boris-berezovsky-an-oligarch-who-lost-his-oligarchy/
۸. http://www.ihr.org/jhr/v16/v16n3p21_michaels.html
۹. http://davidduke.com/tycoons-with-jewish-roots-accused-of-puppeteering-russian-leaders-of-puppeteering-russian-leader/
۱۰. http://russiapedia.rt.com/prominent-russians/business/boris-berezovsky/
۱۱. https://platosguns.com/2016/02/12/the-rise-of-putin-and-the-fall-of-the-russian-jewish-oligarchs/
۱۲. https://platosguns.com/2016/02/12/the-rise-of-putin-and-the-fall-of-the-russian-jewish-oligarchs/
۱۳. http://www.veteranstoday.com/2015/12/24/mikhail-khodorkovsky-wants-revolution-in-russia/25/
۱۴. http://www.britannica.com/biography/Vladimir-Gusinsky
۱۵. http://www.economist.com/node/82208
۱۶. http://www.thedailybeast.com/articles/2016/01/04/khodorkovsky-from-russian-multi-billionaire-to-murderer.html
۱۷. http://www.telegraph.co.uk/news/worldnews/europe/ukraine/12046015/Putin-critic-and-oil-tycoon-Mikhail-Khodorkovsky-charged-with-murder-of-town-mayor.html
۱۸. http://sputniknews.com/voiceofrussia/news/2013_12_21/Mikhail-Khodorkovsky-biography-6401/
۱۹. https://www.radioislam.org/thetruth/06money.htm#russia-1
۲۰. http://nationalvanguard.org/2012/05/the-silent-coup-putin-vs-the-oligarchs/
۲۱. http://sputniknews.com/voiceofrussia/news/2013_12_21/Mikhail-Khodorkovsky-biography-6401/
غولهای یهودی ، غولهای یهودی
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
غولهای یهودی ، غولهای یهودی
چقدر شبیه داستان خصوصی سازی در ایران بود با این تفاوت که خریداران افراد وابسته به قدرت هستند.
…ایده فروپاشی اتحاد شوروی از من بود که توسط رونالد ریگان با هزینه ۶.۵تریلیارد دلار عملی شد. از کتاب خاطرات مارگارت تاچر
آنچه مسلم است صهیونیستها در قالب باندهای ماسونی با برنامه های هوشمند خود ظرف مدت یک دهی میلیاردها ثروت ملی روسیه را به جیب زدند.
واین پوتین بود که با درایت ، البته با پرداخت و قبول این چپاول ، توانست به تصمیم سازی آنها در حوزه سیاست و امنیت ملی روسیه پایان دهد.
همچنین ادامه چپاول ….
در ایران نیز با شیب ملایمتری البته با عمق بیشتر !! این اتفاق متاسفانه افتاده و نه لزوما با یهودی های تابلودار! ولی اصل راهبرد یهود برای فروپاشی جوامع ، ایجاد و عمق بخشی به شکاف طبقاتی است!؟
که تا حد زیادی در ایران این نظام طبقاتی ، بخصوص دولت روحانی ، شکل گرفته است!؟؟؟؟
ما به یک پوتین قویتری !! و …. نیاز داریم