نگاهی به فیلم «تهاجم» The Invasion 2007 روح انسانی
جملهای که عنوان این مطلب قرار گرفته، نظر نگارنده نیست، بلکه حرف اصلی فیلم «تهاجم» است که چهارمین برداشت از رمان معروف «ربایندگان جسد» نوشته جک فینی محسوب میشود. فیلم نخست در سال ۱۹۵۶ با نام “هجوم ربایندگان جسد” توسط “دن سیگل” ساخته شد و فیلم دوم را با همین نام، “فیلیپ کافمن” در سال ۱۹۷۸ ساخت. “ابل فرارا”، کارگردان سومین نسخه بود و اینک الیور هرشبیگل (Oliver Hirschbiegel)، کارگردان آلمانیالاصلی که او را با فیلم «سقوط» (مربوط به دوران حکومت و مرگ هیتلر) در سال ۲۰۰۴ میشناسیم (که نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان هم شد) چهارمین ورژن از رمان یاد شده را جلوی دوربین برده است.
اما در کنار وی نام «جیمز مکتیگو» (James McTeigue) نیز بهعنوان کارگردان به چشم میخورد که در بسیاری از فیلمها مانند سهگانه «ماتریکس» کارگردان واحد دوم بوده (و احتمالا جوئل سیلور، تهیهکننده که در «ماتریکس»ها هم همین سمت را داشت، وی را به همکاری دعوت کرده) و گفته میشود، بعد از اینکه هرشبیگل، فیلم «تهاجم» را زیادی هنری از کار درآورده بوده، جناب مکتیگو به کمک فراخوانده شده تا چند صحنۀ تعقیب و گریز و بهاصطلاح اکشن هم به آن اضافه کند، مبادا تماشاگر پاپکورن خورِ آخرِ هفته، وسط فیلم خوابش بگیرد. گویا صحنههای پرهیجان آخر فیلم، یعنی اتومبیلرانیهای نفسگیر قهرمان فیلم با آدم بدها را همین جناب طراحی و اجرا کرده است.
اما فیلم «تهاجم» از نوع آثار زامبیگونه است به این معنی که باز هم ویروسی خطرناک، در میان جامعه اپیدمی شده و هرکس بهراحتی و با عطسه یا آب دهان، دیگران را مبتلا میسازد. اصل ویروس از سقوط ناگهانی یکی از شاتلهای فضایی به کرۀ زمین منتقل میشود. ولی ویژگی این ویروس این است که (برخلاف خصوصیت وحشیکردنِ آدمها در فیلمهای موسوم به زامبی)، انسانها را بسیار آرام ساخته، بهطوریکه از هرگونه احساس خالی میشوند و به تعبیری «روح انسانی» خود را از دست میدهند.
نیکول کیدمن (که این روزها کمتر در فیلمی رویت میگردد) در این میان، نقش دکتر روانپزشکی به نام کارول را بازی میکند که از شوهرش (یکی از مسئولین برخورد با بیگانههای فضایی) طلاق گرفته و با پسرش، الیور زندگی میکند بهعلاوه اینکه دوستی بهنام بن (با بازی دنیل کریگ) دارد که احتمالاً در آیندۀ نزدیک مزدوج خواهند شد. اما ویروسِ مزبور همه را دچار میکند بهجز کارول و پسرش (که بهدلیل ابتلای قبلی به سرخک دچار نوعی مصونیت شده و همین مصونیت، راه حل مقابله با ویروس مزبور را به دکتر گالنو که بر روی این پروژه تحقیق میکند ارائه میدهد) و کارول هم اگرچه مورد تهاجم مبتلایان قرار گرفته ولی از آنجا که در صورت نخوابیدن از تکثیر ویروس در خون جلوگیری به عمل میآید، سعی میکند برای ممانعت از تکثیر ویروس در بدنش، نخوابد که البته کار دشواری است و چندبار کنترلش را از دست میدهد.
اما اساس داستان اینجاست که با رواج ویروسِ مورد بحث که هر نوع احساسی را از انسانها سلب کرده و آنها را همچون یک ربات درمیآورد، کمکم وقایعی مثل جنگ و کشتار و ترور از جهان رخت برمیبندد. اخبار تلویزیون اطلاع میدهد که کره شمالی، آخرین کشوری است که قرارداد صلح امضاء کرده و همچنین نیروهای ارتش آمریکا از عراق و افغانستان، شروع به عقبنشینی نمودهاند. صلح و آشتی در بسیاری از نقاط جهان برقرار میشود. ولی تنها اشکالی که وجود دارد، آدمها دیگر هیچ احساس و عشقی ندارند. بن که خود نیز مبتلا شده، خطاب به کارول میگوید: «مگر تو نمیگفتی که آرزو داری همۀ آدمها مانند ردیف درختها در کنار هم در آرامش و صلح به سر ببرند؟»!!! او ادامه میدهد: «حالا دیگه جنگ و کشتاری وجود نداره…»
اما کارول در مقابل او و همۀ مردم شهر مقاومت میکند. چرا؟ این پارادوکسی است که فیلمساز در فیلم برای تماشاگر بهوجود میآورد. آیا آرامش را میطلبد با زندگی بدون روح و احساس یا اینکه به قول دکتر گالنو، خوب یا بد، همان آدم همیشگی باشد با جنگ و کشتار و ترور و وحشت؟
البته این تئوری و اندیشهای است که سازندگان فیلم «تهاجم» ارائه میدهند که اگر بخواهیم همین آدمِ با روح و احساس باشیم، بایستی جنگها و فجایع انسانی در عراق و یا قتلعام و نسلکشی دارفور سودان را نیز بپذیریم. آنها میخواهند اینگونه به مخاطب خود القاء نمایند که اگر طالب صلح و آشتی و آرامش هستید، بایستی از «روح انسانی» خود چشم بپوشید! در پایان فیلم، این جنگها و تجاوزات و ایجاد وحشت، جزیی از طبیعت انسان نمایانده میشود که بایستی آنها را پذیرفت!
آیا این همان تئوری حاکمان جنگطلب آمریکا نیست که تجاوزِ خود به افغانستان و عراق و کشتارهای وحشیانه در این دو کشور را بخشی از طرحِ حفظ امنیت جهانی قلمداد میکنند؟ آیا این همان توجیه سردمداران میلیتاریست آمریکا نیست که خروج از عراق را (علیرغم خواست جامعۀ جهانی) مصادف با تقویت نیروهای شرّ و ضدبشری میدانند؟ همچنانکه در فیلم «تهاجم» نشان داده میشود، فقط در صورتی که آن ویروس بیگانه «روح انسانی» را نابود کند، ارتش آمریکا از عراق و افغانستان خارج میشود!!
آیا فیلم «تهاجم» صلحطلبی و مقابله با جنگ و تجاوز را همچون ویروسی فرض نکرده که آدمها را از روح و احساس خالی مینماید؟! در واقع فیلم «تهاجم»، اگرچه ظاهری علمی – تخیّلی دارد ولی از دیگر آثارِ توجیهگرِ حضور نظامی آمریکا در غرب آسیا (خاورمیانه) بهشمار آمده و هرگونه اندیشه و تئوری صلح را با برچسبِ ویروسی که از سوی بیگانهها در جامعه تزریق شده، سرکوب مینماید.
نویسنده: استاد سعید مستغاثی
منبع: اندیشکده مطالعات یهود
روح انسانی ، روح انسانی
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: