تاریخ فرهنگی «قبیله لعنت»؛ قسمت دهم جادوگری
گفتوگو از کتب و منابع نظری یهود (تورات، تلمود، کابالا) و سیر تکوین مبانی آنها، گفتوگو از مبانی نظری و اعتقادی ویژهای است که در خود و با خود «حجّت عمل» فردی و جمعی یهود را پوشیده دارد؛ همان که در میان همهی معاملات و مناسبات آشکار و نهان، خود را مینماید.
همین منابع، پرده از لایههای تودرتوی آلودگی یهود به شرک و پرستش اصنام عهد فراعنه برداشته و زنجیرهی باور و عمل به علوم خفیه و ساحری در میان آنان را نمایان میسازد. چنانکه در جای خود مستند شده، میراث فراعنه از مسیر اشرار یهود (پیروان سامری)، به نسلهای بعدی منتقل شد. در «تلمود» میخوانیم:
ده پیمانهی جادوگری به دنیا فرود آمد که نُه پیمانهی آن را کشور «مصر» برگرفت و یک پیمانهی بقیه را همهی دنیا. (۱)
این سخن بدان معنا نیست که منابع توراتی و تلمودی همان منابع آموزشی ساحری و جادوگری هستند؛ بلکه این منابعِ تحریفشده، سبب بروز رویکردی به عالم و آدم شدند که بیش از هر زمان، یهود را به سمت علوم غریبه و رازوارانه سوق دادند. در واقع، یهود حجّتِ عمل و نظر خود را از این منابع اخذ نمود؛ همانکه با انحراف از مسیر حقیقی به سمت علوم خفیّه میل کرده بود.
مقصد اصلی یهود، در پیگیریِ عملی و نظری این آموزهها، چیزی جز «قدرت» نبود؛ بهعبارت دیگر، این منابع و مصادر از هر یهودی، یک تمثال و مجسّمهی «ارادهی معطوف به قدرت» میساخت؛ در حالیکه دیانت حقیقی موسوی (ع)، مقصد غایی انسان مؤمن را «عبودیّت» تعریف میکردند.
کتاب مقدس، هر نوع سحر و جادو و هرگونه غیبگویی و فالگیری را بهشدّت تقبیح و محکوم میکند و مبتنی بر آن ملاحظه میکنیم، گروهی از دانشمندان یهود، بهخصوص در دورانهای اولیهی تلمود، برای ریشهکن کردن فساد سحر و جادو که جامعه را مورد تهدید قرار داده بود، با شهامت و شدّت تمام مبارزه کردهاند؛ لیکن این مبارزات به جایی نرسید و سادهلوحی بر عقل و ایمان چیره شد. در آیههای ۱۰ و ۱۲ از فصل هجدهم «سِفر تثنیه» صورتی از اعمال سحر و جادو که میان ملل بتپرست آن زمان معمول و رایج بوده است، ارائه شده و تورات فرزندان اسرائیل را از انجام چنین اعمالی منع کرده است. از شرحی که دانشمندان یهود دربارهی اعمال فوق دادهاند، چنین برمیآید که آنها در عصر ایشان نیز معمول بوده است. (۲)
آبراهام کُهِن دربارهی عمومیّت یافتن فالگیری و ساحری در میان یهودیان مینویسد:
این حقیقت که «تلمود» پیوسته به فالگیری و جادوگری بهعنوان اعمال مخصوص بتپرستان اشاره میکند، نشانهی دیگری از این علاقه است که جامعه را از این اعمال بد به دور و پاک و منزّه نگهدارد… لیکن بهرغم همهی کوششهایی که از جانب دانشمندان یهود برای از میان بردن سحر و جادوگری به عمل آمد، این خرافات در زندگی تودهی مردم عوام نفوذ کرد و بر همهی طبقات چیره گشت. (۳)
مطالعهی «تلمود»، شواهد بسیاری از ابتلای مردم اسرائیل به جادوگری را در اختیار ما میگذارد:
تلمود شواهد بسیاری ارائه میدارد که همهگونه خرافات در میان مردم عوام آن ازمنهی کهنسال رایج بوده است. دربارهی انحطاط و زوال حیات ملّی، چنین گفتارهایی داریم:
اعمال منافی عفّت و زناکاری و جادوگری همه چیز را تباه کرد. (میشنا سوطا، ۱۳:۹) و نیز: وقتی کسانی که طلسمها و افسونها را بهعنوان حفاظت خود در مقابل خشم و قهر خداوند به کار میبردند، فراوان شدند، غضب الهی بر جهان نازل شد و شخینا از اسرائیل دور گردید. (توسیفتا سوطا، ۳:۱۴)
به رواج جادوگری در میان زنان اسرائیل در آن روزگار قبلاً اشاره شده است. دربارهی «شیمعون بن شطح» که در قرن اوّل پیش از میلاد میزیسته است، گفتهاند که او هشتاد زن جادوگر را در یک روز در شهر «اشقلون» حلقآویز کرد. (میشنا سنهدرین، ۴:۶)
«ابی یوحانیان» اظهار داشته است که هیچکس به عضویت «مجلس سنهدرین کبیر» قبول نمیشود؛ مگر آنکه علاوه بر داشتن صفات و معلومات گوناگون، از علم سحر و جادو مطّلع باشد. (سنهدرین، ۱۷ الف)
اعتقاد به تأثیر ستارگان در زندگی انسانها، بهشدّت میان مردم رایج بود. میگفتند که اختران بر سرنوشت حیوانات اثری ندارند. (شبات، ۵۳ب) (۴)
به بیان آدین اشتاین سالتز (متولد ۱۹۳۷م.) مؤسس «دانشگاه یهودی مسکو» و «سنپترزبورگ» و شارح و مفسّر «تلمود بابلی» و از حاخامهای معتقد به سنّت و یهودیّت تلمودی:
تلمود از بسیاری جهات، مهمترین کتاب در فرهنگ یهودی و ستون فقرات خلاقیت و حیات ملّی آن است. هیچ کتابی نمیتوان یافت که به اندازهی تلمود، بر نظریّه و عمل زندگی یهودی، شکلدهی به محتوا و مضامین معنوی آن و ایفای نقش راهنمای رفتار، تأثیر داشته باشد. قوم یهودی همیشه بهخوبی میدانسته است که ماندگاری و بالندگی او در مطالعهی تلمود است. (۵)
با مراجعه به مضامین و آموزههای تلمود، میتوان ریشههای نظری و عملی «یهودیّت صهیونیستی» و سران «مجامع مخفی» را دریافت و اساس سوگیریهای آنان را در برابر جهان، خداوندگار هستی و بندگان مستضعف، بهویژه مسلمانان مشاهده کرد. ویل دورانت دربارهی سرایت این آموزهها در فرهنگ عمومی یهود و لابهلای سنّتهای خانوادگی یهودیان مینویسد:
در یهودیّت، هر خانهای، یک کلیسا، هر مدرسهای، یک معبد و هر پدری، یک کاهن بود. عین دعاها و آئین مذهبی کنیسه، منتها بهطرزی موجزتر، در خانه اجرا میشد. در آنجا بود که ایام روزه و اعیاد مذهبی با تشریفات آموزندهای برگزار میشد که حال را با گذشته و زندگان را با مردگان و حتی با موجوداتی که هنوز قدم به عرصهی حیات ننهاده بودند، پیوند میداد. هر شب شنبه، پدر خانواده، زن و کودکان و خدمتکاران را به دور خویش جمع میخواند و آنها را یکیک تقدیس و در قرائت دعاها و تعالیم دینی و خواندن غزلهای مقدس رهبری میکرد… همین که کودک به سنّ چهار میرسید، او را به کنیسه میبردند و در مراحل اولیّهی رشد، دین در ذهن وی نقش میبست.
کنیسه تنها محل عبادت نبود، بلکه مرکز اجتماعی عموم یهودیان نیز محسوب میشد… در ادوار قبل از ظهور مسیحیّت، کنیسه اصولاً یک مدرسه بود… در دوران پراکندگی یهود، تصمیماتی را [از آن] منتشر میسازند که مجلس «بثدین» در طول هفته اتخاذ کرده، مالیاتها را جمعآوری کنند، جزئیات اشیاء مفقوده را اعلام دارند، شکایاتی را که یکی از اعضا علیه دیگری داشت، بشنوند و فروش قریبالوقوع مالی را به آگاهی عموم برسانند تا اگر کسی ادعایی یا حقّی نسبت به آن داشت، معترّض گردد. کنیسه کار یک انجمن خیریه عمومی را انجام میداد و در قاره آسیا، حکم مسافرخانه زائران را داشت…
هر کنیسه دارای مدرسهای بود که آن را به عبری «بثهامیدراش» (خانهی تدریس) مینامیدند. بهعلاوه، مربّیان خصوصی و مدارس خصوصی متعددی وجود داشت؛ شاید تعداد مردم باسواد بین یهودیان قرون وسطی نسبتاً زیادتر بود تا در میان مسیحیان. گو اینکه این رقم به پای مردم باسواد دنیای اسلام نمیرسید. حقوق معلّمان را عامهی مردم یا پدر و مادر کودکان میپرداختند؛ لیکن همهی آنها زیر نظارت جمعی انجام وظیفه میکردند. پسران صبح زود و قاعدتاً هنگام زمستان قبل از طلوع آفتاب به مدرسه میرفتند؛ چند ساعتی بعد، برای صرف ناهار به خانه میآمدند؛ ظهر دوباره به مدرسه عازم میشدند بین ساعات دو و سه مجالی برای تفریح داشتند؛ تا غروب را باز در مدرسه میگذانیدند و در این موقع، سرانجام مرخّص میشدند تا برای صرف شام، خواندن دعا و خفتن به خانههای خود برگردند. زندگی برای پسربچهی یهودی امری جدّی بود.
زبان عبری و اسفار خمسه موضوعات اساسی تحصیل بودند. در ده سالگی محصّل شروع به فراگرفتن «میشنا» میکرد و در سیزده سالگی به رسالات مهم «تلمود» میپرداخت. آن دسته از محصّلان که میخواستند در علم دین تتبّع نمایند، از سیزدهسالگی و حتی بعد از آن، به فراگرفتن میشنا و «گمارا» مشغول میشدند. (۶)
شایان ذکر است در این منبع آموزشی و الهامی عمومی یهود که جملهی یهودیان تحت آن تعلیم مییافتند:
شواهد درونمایههای عرفانی، هم عرفان نظری و هم عرفان عملی یا عرفان آمیخته با سحر و جادو، به فراوانی در ادبیات تلمودی یافت میشود. (۷)
ادامه دارد…
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
پینوشتها:
(۱) آبراهام کُهِن، «خدا، جهان و انسان در آموزههای یهود»، ص۲۳۴، بهنقل از: تلمود، قیدوشین، ح ۴ب.
(۲) آبراهام کُهِن، «خدا، جهان و انسان در آموزههای یهود»، ص۲۳۰-۲۳۱
(۳) همان، ص۲۳۴-۲۳۵
(۴) همان، ص۲۳۶-۲۳۷
(۵) آدین اشتاین سالتز، «سیری در تلمود»، مترجم باقر طالب دارایی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۳، قم، صص۱۶-۲۱
(۶) ویل دورانت، «تاریخ تمدن» عصر ایمان، ترجمه احمد آرام، ج۴، صص۴۸۸-۴۸۹
(۷) ایزیدور اپستاین، «یهودیت، بررسی تاریخی»، ترجمه بهزاد سالکی، ص۲۷۱
منبع: کتاب «تاریخ فرهنگی قبیله لعنت»، جلد۴، الیگارشی حاخامی، تلمود و کابالا، نوشته: اسماعیل شفیعی سروستانی، صفحات ۱۳۵-۱۴۲
جادوگری ، جادوگری ، جادوگری
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
جادوگری ، جادوگری ، جادوگری