اگر بخواهیم دیدگاه جان اف. کندی را در قبال ایران، و در واقع آن تحلیل تئوریکی را که در شالودهی استراتژی آن روز امریکا در کشورهای «جهان سوم» قرار داشت، بررسی کنیم، باید بدانیم که این دیدگاه با نام والت ویتمن روستو (Walt Whitman Rostow) جامعهشناس معروف آمریکائی و مشاور امنیتی کندی، پیوند خورده است. انقلاب سفید
والت روستو، که در سال ۱۹۱۶ در خانواده یهودی ویکتورهارون روستو به دنیا آمد، مدتهای مدید مشاور «کاخ سفید» بود و برای قریب به یک دهه (۱۹۶۰-۱۹۷۰) نام او بر جامعهشناسی دانشگاهی غرب سنگینی میکرد.
پروفسور والت ویتمن روستو در زمان کندی یک سلسله رفورمهای اقتصادی، و بهویژه طرح «اصلاحات ارضی»، را در کشورهای آمریکایجنوبی و خاورمیانه و آسیای جنوبشرقی پی ریخت و در دولت لیندون جانسون ریاست «شورای برنامهریزی سیاسی» وزارت خارجه آمریکا و ریاست سازمان «اتحاد برای ترقی» را به عهده گرفت.
اقتدار «آکادمیک» روستو، که در واقع بر اَهرُم دیوانسالاری آمریکا مبتنی بود، بهویژه در پنجمین «کنگره جهانی جامعهشناسی» (سپتامبر ۱۹۶۲) در واشنگتن نمایان شد، که در آن حدود یکهزار جامعهشناس از سراسر جهان شرکت داشتند و روستو کارگردان اصلی این نمایش بود. روستو تئوریهای خود را در سال ۱۹۶۰/ ۱۳۳۹ با انتشار کتاب «مراحل توسعه اقتصادی – یک مانیفست غیرکمونیستی» (۱) اعلام داشت. بررسی تئوری اجتماعی روستو میتواند بهخوبی ماهیت «دکترین کندی» و اهداف «انقلاب سفید» را روشن کند.
دیدگاه روستو یک دیدگاه «تاریخگرایانه» است. او برای رشد جامعهی بشری یک سیر تکاملی قائل است و ملاک این «تکامل» را سطح رشد تکنولوژی میداند. بهعبارت دیگر، روستو مانند بسیاری از تئوریسینهای غرب از یک منظر «غرب مرکزی» به جهان مینگرد. از این زاویه، روستو جامعهی بشری را به «جامعه سنّتی» و «جامعه صنعتی» تقسیم میکند.
او معتقد است که جامعه پس از طی مرحلهی «سنّتی» وارد مرحلهی «ماقبل طَیَران» میشود. این مرحله در واقع یک دوران گذار از «کهنه» به «نو» است. در این مرحله برای ایجاد یک ساختار نوین صنعتی تدارک دیده میشود و لذا باید در رشتههای غیرصنعتی، بهویژه کشاورزی، تحولات انقلابی صورت گیرد. روستو معتقد است که این تحولات عمیق باید به دست یک دولت مرکزی نیرومند صورت گیرد و مهمترین این دگرگونیها «اصلاحات ارضی» است.
مراحل رشد اقتصادی از نظر روستو را اینجا بخوانید.
در این مرحلهی «ماقبل طَیَران» یک گروه اجتماعی جدید (نخبگان – Élite) پدید میشود که دربرگیرندهی بازرگانان، روشنفکران و نظامیان است. این گروه اجتماعی جدید (نخبگان) نیروی محرکه جامعه از «مرحله سنّتی» به «مرحله صنعتی» است و میان آن با نیروهای «محافظهکار» و مدافعین «جامعه سنّتی» تصادم رخ میدهد. به اعتقاد روستو این تعارض اگر کانالیزه نشود ممکن است به انقطاع «وراثت اجتماعی» بیانجامد.
روستو نقش استعمار و نواستعمار غرب را در کشورهای تحت سلطه میستاید و معتقد است که «مدرنیزاسیون» دولتهای غربی جوامع عقبمانده را به مسیر گذار (مرحلهی ما قبل طَیَران) وارد ساخت. پس از این اصلاحات، جامعه وارد «مرحله طَیَران» (Take-off) میشود. در «مرحله طیران» حکومت در دست «نخبگان» است و حکومتگران «سنّتی» که عاجز از تطبیق خود با شرایط «طیران» هستند، از قدرت کنار زده میشوند و بهعلاوه بر اثر «اصلاحات ارضی» یک قشر جدید دهقانی پدید میشود که به توسعهی بازار یاری میرساند و «طیران» را سرعت میبخشد.
عالی ترین مرحلهی تکامل و در واقع «کمونیسم» روستو، که جامعه پس از «طیران» بدان خواهد رسید، «مرحلهی مصرف پایدار کالاها و خدمات» است، که الگوی کامل آن جامعهی ایالات متحده آمریکا میباشد!
والت ویتمن روستو (سمت راست) و لیندون جانسون
همانطور که دیده میشود، تئوری روستو در واقع نوعی «مانیفست» امپریالیستی برای کشورهای جهان سوم است. این تئوری فرهنگها و تمدنهای جوامع تحت سلطه امپریالیسم را تحقیر میکند و «شیوه زندگی آمریکایی» و «جامعهی مصرف انبوه» را بهعنوان الگو فراروی آنان قرار میدهد و راه گذارِ کشورهای تحت سلطه را به یک نظام سرمایهداری وابسته توصیه میکند و در این راه تمام جاذبهها و روشهایی را که مارکسیسم برای ارائه تئوری اجتماعی خود بهره جسته به کار میگیرد.
روستو در کتاب خود به این امر اذعان دارد و مینویسد: اکنون که این رساله را در دست تألیف دارم نه به ایالات متحده آمریکا بلکه به جاکارتا، رانگون، دهلی نو، کراچی، تهران، بغداد و قاهره میاندیشم!
امروزه، درک تئوری روستو برای ما آسان است؛ زیرا آن سرنوشت غمانگیزی را که نظام جهانی سلطه در سالهای ۱۳۴۰ – ۱۳۵۷ بر ایران رقم زد تصویر میکند و در واقع ایران دوران محمدرضا پهلوی را بهعنوان آزمایشگاه تئوریهای کج و معوج آمریکایی نشان میدهد.
کتاب «راسپوتین آمریکا؛ والت ویتمن روستو و جنگ ویتنام»
تئوری روستو آشکارا یک تئوری شبهمارکسیستی است و هر چند با نیّت رقابت با مانیفست کمونیستی تدوین شده، ولی دارای قدرت انطباق عجیبی بر مارکسیسم است. (۲) بیهوده نیست که در دههی ۱۳۴۰ نسل جدید روشنفکرانی که در مجامع دانشگاهی ایران پرورش یافتند، در خمیرمایه تفکرشان چنین بینشی نقش بست؛ بینشی که «جامعه سنّتی» را تحقیر میکرد و راه «تکامل» را در الگوهای غربی توسعه میجست.
تنها با شناخت تئوری روستو است که میتوان چپنماییهای عجیب ارسنجانی و امینی و سپس محمدرضا پهلوی و «تئوریسین»های او را درک کرد و راز پیوند مارکسیسم را با ایدئولوژی رسمی دانشگاهی در واپسین دوران سلطنت پهلوی در یافت.
با شناخت تئوری روستو، شناخت دیدگاه جان اف. کندی از ایران سال ۱۳۳۹ آسان است. در آن زمان، «کاخ سفید» جامعهی ایران را در مرحلهی «ما قبل طیران» میدانست و تنشهای اجتماعی و سیاسی آن را تعارض نیروهای «تحولطلب» (نخبگان) و نیروهای «محافظهکار» (سنّتگرایان) ارزیابی میکرد، که اگر توسط آمریکا هدایت و کانالیزه نشود به بروز انقلاب و قطع تسلسل و «وراثت اجتماعی» میانجامد.
روشن است که در این دیدگاه شبهمارکسیستی، سلطنت یک «ساخت سنّتی» محسوب میشد که حفظ آن هیچ اهمیتی در استراتژی آمریکا در ایران (و سایر کشورهای وابسته) نداشت. تنها در نیمهی دوم دههی ۱۳۴۰ بود که جامعهشناسان «کاخ سفید»، تحت تأثیر محقّقین انگلیسی، به این نظریه رسیدند که:
سنّت پادشاهی دیرین ایران نیرومندتر از هر دودمان و یا حاکم مفردی بوده است. ایران بدون سلطانی که بر آن حکومت براند و ملت را در برابر بیگانگان حراست کند، از نظر بسیاری از مردم امری ضد و نقیض به حساب میآید. (۳)
بدین ترتیب، دیدگاه تئوریک واشنگتن در قبال ایران در آخرین دههی سلطنت پهلوی، هرچند از تئوریهای «ناب»! آمریکائی نشئت میگرفت ولی دیدگاهی تعدیلشده و در واقع آمیزهای بود از شبهمارکسیسم روستو و «باستانگرایی» فروغی – ریپورتر.
از راست: لیندون جانسون، هنری کیسینجر و والت ویتمن روستو
بههر روی، در دههی ۱۳۳۰ و سالهای نخستین دههی ۱۳۴۰، هنوز استراتژیستهای واشنگتن چنین نظری نداشتند و شاه در چشم آنان موجودی «قدرتطلب»، «ضعیف» و «مذبذب» جلوه میکرد که هیچ توجیهی برای قربانی کردن «منافع» اساسی غرب در پیشگاه تاج و تخت او وجود نداشت. سقوط دردناک ملک فیصل و نخستوزیر انگلوفیل او، نوری سعید، در بغداد تجربهای فراروی آمریکا بود و به او هشدار میداد که در برابر نظریات «سنّتگرایانه» و «مونارشیستی» انگلیسیها تمکین نکند و هرگونه تعلّلی در این امر تنها و تنها راه «توسعه کمونیسم» را هموار خواهد ساخت. براین اساس بود که کندی در ۲۵ مه ۱۹۶۱ به صراحت اعلام داشت:
… پیمانهای نظامی نمیتواند در کشورهایی که بیعدالتی اجتماعی و هرج و مرج اقتصادی راه خرابکاری را در آنها باز کرده کمک نماید. آمریکا نمیتواند به مشکلات کشورهای کم رشد فقط از نظر نظامی توجه کند… این امر خاصه در مورد کشورهای کم توسعه که به میدان بزرگ مبارزه تبدیل شدهاند صادق است و به همین جهت است که باید پاسخ ما به خطراتی که متوجه این کشورهاست جنبهی خلّاق و سازنده داشته باشد. ما میخواهیم در این کشورها امیدواری پدید آید… اگر ما به مشکلات ملتها فقط از نقطه نظر نظامی توجه کنیم مرتکب اشتباه عظیمی خواهیم شد. زیرا هیچ مقدار اسلحه و قشونی نمیتواند به رژیمهایی که نمیخواهند و یا نمیتوانند اصلاحات اجتماعی کنند و اقتصاد خود را توسعه دهند ثبات و استواری ببخشد. پیمانهای نظامی نمیتواند به مللی که بیعدالتی اجتماعی و هرج و مرج اقتصادی مشوّق قیام و رخنه و خرابکاری است کمک کند، ماهرانهترین مبارزات ضدپارتیزانی نمیتواند در نقاطی که مردم محلی کاملاً گرفتار بینوایی هستند و به این جهت از پیشرفت خرابکار نگرانی ندارند با موفقیت روبهرو گردد. از طرف دیگر هیچ نوع خرابکاری نمیتواند مللی را که با اطمینان بهخاطر جامعهی بهتر میکوشند فاسد کند. این عقیدهی ما است. (۴)
والت ویتمن روستو (سمت چپ) و لیندون جانسون
منبع: عبدالله شهبازی؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، چاپ سیودوم، ۱۳۹۳، ج۲، ص۳۰۲-۳۰۶
بیشتر بدانیم:
واکاوی علل مخالفت مراجع با رفراندوم انقلاب سفید
پینوشتها:
(۱) W.W.Rostow, The Stages of Economic Growth: A Non – Communist Manifesto, Cambridge, 1969
(۲) تئوریسینهای مارکسیسم بر این امر اذعان دارند. در مبانی فلسفه مارکسیستی – لنینیستی، که درسنامه «رسمی» مارکسیسم در دهه ۱۹۷۰ محسوب میشد، چنین میخوانیم: «تلاش روستو در توجه به فرآیند تاریخی، مراحل عمدهی آن، در وابستگی [این فرآیند تاریخی] به تکامل نیروهای مولده جالب است. این امر گواه تأثیر معین مفاهیم مارکسیستی تکامل اجتماعی بر اندیشه جامعهشناختی بورژوائی امروز است.» (مأخذ فوق، مسکو، انتشارات پروگرس، سال ۱۹۷۴، ص۶۴۵ – متن انگلیسی)
(۳) ارنست آونی؛ نخبگان و توزیع قدرت در ایران، دفتر تحقیقات سیاسی سیا، فوریه ۱۹۷۶ – سرّی (مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج۱، ص۱۶)
(۴) سیدحمید روحانی؛ نهضت امام خمینی، چاپ یازدهم، ۱۳۶۰، ج۱، ص۱۲۰
انقلاب سفید ، انقلاب سفید ، انقلاب سفید
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: