مریمیه: از فریتیوف شوان تا سید حسین نصر (۸) ازدواج طولی
مؤنث برهنه: شیطان یا مریم مقدس؟
حلول نماد مؤنث برهنه بر شوان و فرارویی رسمی علاویه شوانی به مریمیه در سال ۱۹۶۵ رخ داد یعنی ۱۴ سال پس از فوت گنون.
آنگونه که شوان در «خاطرات و تألمات» بیان کرده، در سال ۱۹۶۵، زمانی که با کشتی از اروپا راهی طنجه در مراکش بود، دچار تنگی نفس و افسردگی شدید شد. در این وضع در حالت رؤیا و مکاشفه قرار گرفت و مهمترین مکاشفه زندگیاش را دید. مریم مقدس (ع)، که مسیحیان او را «مریم باکره» میخوانند، بر شوان ظاهر شد:
«ناگاه لطف الهی به شکلی ویژه بر من نازل شد؛ از راه درون به صورتی مؤنث که نمیتوانم توصیف کنم. و دانستم که او باکره مقدس است.»
در پی این مکاشفه، حال شوان خوب شد و خود را «سرخوش از عشق و شادی» یافت.
در بندر طنجه شک و تردید شوان را فراگرفت و در مسیر طنجه به تطوان (در شمال مراکش) بار دیگر افسردگی بر او غلبه یافت. در تطوان چنان خود را ضعیف دید که در اتاقش در هتل ماند و با همراهان بیرون نرفت. در تنهایی باز آن نماد مؤنث ظاهر شد و به او آرامش داد. به فاس، پایتخت مراکش، رسیدند. در فاس بار دیگر تردید بر او غلبه یافت ولی آن «مؤنث آسمانی» باز به سراغش آمد و در تمامی شب به او آرامش داد. این وضع روحی شوان تا بازگشت به سوئیس ادامه داشت.
طی سالهای ۱۹۴۲-۱۹۶۵ شوان چند بار از ارتباط فراطبیعی با نماد مؤنث، یا به تعبیر او «مریم باکره»، گفته است: «عشق کیهانی معشوق… به شکل عشق مادرانه» که با دیدن پسر خردسال مادلین تجربه کرد، کشش به سمت مجسمه مریم مقدس در ویترین مغازهای در لوزان (که آن را خرید و در مکانی شایسته در آپارتمانش جای داد)، پس از تلخکامی جدایی از گنون در سال ۱۹۴۹ نوشت: «لطف و برکت او [مریم باکره] را حس کردم.» و نیز در حین ذکر گفتن در آپارتمانش در حوالی سال ۱۹۵۳ بار دیگر از احساس «لطف و برکت» مریم باکره سخن گفت، و بعدها باز نوشت: حضوری قوی و نیرومند حس کردم و بلافاصله دانستم که [مریم] «باکره» است.
طبق نوشته شوان، او ابتدا نمیدانست چگونه باید تجربه سال ۱۹۶۵ (مکاشفه با نماد مؤنث) را تأویل کند. اوّلین پرسش برایش این بود که آیا این رؤیای صادقه است یا اوهام کاذب. شوان به این نتیجه رسید که رؤیای صادقه را باید از طریق نتایج آن از رؤیای کاذب تشخیص داد. این رؤیا مفید بود زیرا سبب شد علاقه شوان به کتاب، روزنامه و تئاتر، که به آنها دلبستگی شدید داشت، از بین برود و احساس آزادی کند. پیامد دیگر این رؤیا «تمایلی مقاومتناپذیر» بود که در شوان ایجاد شد: «تمایل به برهنه شدن بسان کودک او.» منظور شوان از «کودک» عیسی مسیح (ع) است. شوان میافزاید: «از آن زمان هر گاه ممکن بود برهنه میشدم». [۱]
سرانجام، شوان به این نتیجه رسید که رؤیای او صادقه بوده و کوشید آن را تعبیر کند. سرانجام به این نتیجه نهایی رسید که مکاشفه فوق سرآغاز «رابطهای خاص است با عالم الوهی» زیرا «مریم باکره» تجلی رحمت الهی و دین خالده است. در واقع، شوان رؤیای سال ۱۹۶۵ را سرآغاز ایفای مأموریت یا نقشی جدید برای خود میداند. او پیشتر، در ۱۹۳۷، در پی یک رؤیا خود را به مقام «شیخی» طریقت علاویه ارتقاء داد. ولی طریقت علاویه تنها یکی از طریقتهای تصوف در اسلام بود. اینک شوان برای خود نقشی جامع، فرادینی، فراتر و ماوراء اسلام، قائل بود و خود را حامل «دین خالده»، نه اسلام، میدید.
ارتباط شوان با «نماد مؤنث» ادامه مییابد. سال بعد، ۱۹۶۶، بار دیگر، و این بار نیز در مراکش، بر شوان ظاهر میشود:
«به آرامی و تأنی میخرامید و وحشت مرا فراگرفته بود. در عین حال عشق بر من غلبه یافته بود. این دیگر رؤیا نبود، واقعیت بود. مجاز نیستم بیش از این بگویم.»
شوان «مجاز نیست بیش از این بگوید» زیرا، چنانکه خواهیم دید، «نماد مؤنث» در مکاشفات شوان برهنه بوده است. برهنه زیستن شوان در خانه و مناسک برهنه او، که سرآغاز آن را به این رؤیا نسبت میدهند، و برهنه بودن «نماد مؤنث» در مکاشفات شوان، سبب شده که این رؤیاها را به شیطان نسبت دهند. [۲]
کاسلو ادعای شوان را، که سرآغاز برهنه زیستن خود را به مکاشفات سالهای ۱۹۶۵-۱۹۶۶ نسبت میدهد، مردود میداند و آن را جلوهای از «شیادیهای» شوان میخواند. او مینویسد: پیشینه مناسک برهنه شوان (مناسک نخستینگرا) به اوائل سالهای ۱۹۵۰ و شاید پیشتر میرسد. کاسلو میافزاید: در اوائل سالهای ۱۹۹۰ با افراد متعدد صحبت کردم که میگفتند کوتا، دوست دیرین شوان و بورکهارت از دوران جوانی ایشان، در اوائل سالهای ۱۹۵۰ از شوان جدا شد زیرا برای شام به خانه شوان رفت و شوان را با زنان برهنه بر سر میز شام دید. بهعلاوه، عکسهایی از شوان موجود است که او را در حال مراقبه در اتاق نیایش نشان میدهد. قدمت این عکسها به سالهای ۱۹۳۰ یا ۱۹۴۰ میرسد و شوان نیمه برهنه (بدون بالاپوش) است. [۳]
این نوشته کاسلو پاسخی است به پرسش سجویک که چرا کوتا، و نیز هارتنگ و واسلان، سالها پیش از ۱۹۶۵، در نامههای سالهای ۱۹۵۰ خود به گنون شوان را به «اسلامزدایی» متهم کردهاند. [۴]
نقاشی «مریم باکره» و عیسی (ع) توسط فریتیوف شوان!
سایر نقاشیهای شوان بهعلت برهنه بودن قابل انتشار نیست!!
فرقه مریمیه
بدینسان، فرقهسازی شوان وارد مرحلهای جدید شد: اینک شوان برای خود نقشی «جامع» (یونیورسال) و فراتر از ادیان مرسوم، از جمله اسلام، قائل بود و خود را منادی «دین خالده» و «حکمت خالده» (خرد جاودان) میدانست. او معتقد بود که دارای رابطه خاصی با «مریم باکره» است. از این زمان شوان و زنش، کاترین، نقاشیهای خود را بر ترسیم برهنه مریم مقدس متمرکز کردند. شوان، آنگونه که آیمارد در زندگینامه شوان نوشته، این نقاشیها را چنین تفسیر میکرد: «ارجاعی است به عریان کردن حقیقت به معنای گنوسی آن، و رها کردن برکت».
شوان در «خاطرات و تألمات» حتی نقاشیهای پیشین خود را از زنان سرخپوست تجلی این چهره از «مریم باکره» عنوان میکند و بدینسان میان تجربه سال ۱۹۵۹ در آمریکا با تجربه سال ۱۹۶۵ در مراکش پیوند میزند. از این پس، شوان دو نقش ایفا میکند: یکی شیخ طریقتی اسلامی و دیگری رهبر فرقهای فرادینی (یونیورسال) که طبق رسالتی که «مریم باکره» به او تفویض کرده بر اساس آئینها و مناسک سرخپوستان سو «دین خالده» را ترویج میکند. شوان آئینهای سو را نمادی از دین ناب و خالص اوّلیه و جلوهای بارز از «دین خالده» میدید. بهتدریج، نقش دوّم پررنگتر و نقش اوّل کمرنگتر شد. [۵]
در میان پیروان شوان تغییر نام طریقت به «مریمیه» عجیب ننمود. شوان طی سالها چهرهای اسلامی از خود نمایانده و ظاهراً تنها چیزی که رخ داد افزودن «مریمیه» به نام طریقت بود. به ادعیه روزانه نیز دعای کوتاهی خطاب به مریم مقدس افزوده شد. بهعلاوه، نقاشیهای شوان از «مریم باکره» به «شش اصل مراقبه» شوان اضافه شد؛ یعنی اعضای فرقه در مناسک مراقبه باید بر روی این نقاشیها تمرکز میکردند.
زمان وارد شدن نقاشیهای شوان به مناسک مراقبه روشن نیست ولی بهنظر میرسد از اواخر سالهای ۱۹۶۰ وارد این مناسک شده است. آیمارد در ایمیل به سجویک بهکارگیری نقاشیهای شوان را در مراقبه رد میکند ولی بسیاری از اعضای فرقه به سجویک گفتهاند که از نقاشیهای شوان استفاده میکردند. به این ترتیب، نام طریقت شوان به «علاویه مریمیه» تبدیل شد. [۶]
بهنظر نمیرسد تمامی اعضای فرقه از مکاشفات شوان و نیّات واقعی او مطلع بودند. تمرکز جدید طریقت بر مریم (ع) موجّه مینمود. در اسلام و قرآن کریم، مریم (ع) محترم و مقدس و از جایگاهی رفیع برخوردار است.
مارتین لینگز، «مقدم» شوان در لندن، و «شیخ» مریمیه پس از مرگ شوان، در تبیین این تغییر نام مینویسد: «مریم باکره» شخصیتی است که سه دین توحیدی در پیرامونش متحد شدهاند:
«شاهزاده خانم یهودی از خاندان داوود، مادر بنیانگذار مسیحیت، و زنی که در اسلام در رأس سلسله مراتب زنان جای دارد. مریم، همانند ما، دوستدار سه دین، و دین بهطور عام، است.» [۷]
نوشته لینگز بیان دیگر از مضمون همان رسالهای است که شوان در سفر اوّل مستغانم نگاشت درباره وحدت بنیادین مسیحیت، اسلام و یهودیت با عنوان «تجلی سه وجهی سنت توحیدی». همانگونه که سجویک توجه کرده، اگر واقعاً نیّت آن بود که شخصیتی مقبول سه دین فوق، و بهعنوان نماد وحدت سه دین، عرضه شود، قطعاً ابراهیم (ع) مقبولترین بود؛ پیامبری که در یهودیت و مسیحیت و اسلام مورد احترام فراوان است. سجویک میافزاید: بهعلاوه، مریم در یهودیت جایگاهی ندارد. در اسلام نیز چیزی بنام «سلسله مراتب زنان» وجود ندارد که مریم در رأس آن باشد. و اگر بود، نامزد مناسبتر برای تصدی این جایگاه میتوانست هاجر، زن ابراهیم، یا فاطمه، دختر پیامبر اسلام، باشد. [۸]
نقد سجویک بر نوشته لینگز را کامل میکنیم: مریم (ع)، همچون عیسی مسیح (ع)، در یهودیت نه تنها جایگاهی ندارد بلکه مبغوض حاخامهای یهودی، حداقل در دوران تدوین تلمود، است و لذا در تلمود از او به زشتی یاد شده. [۹]
بنیاسرائیل و یهود یکی نیستند هر چند یهودیان، بهویژه از سده نوزدهم میلادی، این دو نام را خلط میکنند و بنیاسرائیل را مساوی با یهود به کار میبرند که نادرست است. یهودی به کسی گفته میشد که به قبیله یهودا، یکی از قبایل دوازدهگانه بنیاسرائیل، تعلق داشت.
مریم از بنیاسرائیل بود ولی معلوم نیست از سبط یهودا و به این دلیل «یهودی» باشد. روشن نیست لینگز بر اساس کدام مأخذ مریم را از «خاندان داوود»، خاندان سلطنتی بنیاسرائیل از قبیله یهودا، خوانده. این روایت یهودیان است که مسیح موعود باید از «خاندان داوود» باشد و لذا «مسیح بن داوود» نامیده میشود. روایتی که در آغاز انجیل متی درج شده، و تبار عیسی مسیح را با ۲۸ طبقه به داوود وصل کرده، روایتی عمیقاً یهودی است. [۱۰] و حتی اگر این روایت معتبر باشد، تنها ثابت میکند یوسف از تبار داوود بود نه مریم. این روایت القاء میکند که یوسف پدر عیسی است. این در حالی است که قرآن کریم تصریح میکند مریم (ع) زمانی که عیسی (ع) را حامله شد باکره بود [۱۱] و بر اساس روایات اسلامی هیچگاه ازدواج نکرد. انجیل لوقا نیز مریم را باکره میخواند [۱۲] و به این دلیل مسیحیان حضرت مریم (ع) را «مریم باکره» [۱۳] مینامند. در این تبارنامه، بجز مریم (ع)، نام چهار زن دیده میشود که دو تن از بنیاسرائیل نیستند (راحاب و روت) و یکی، بتشبع مادر سلیمان، معلوم نیست از بنیاسرائیل باشد. [۱۴]
و همانگونه که سجویک توجه کرده، در اسلام چیزی بهنام «سلسله مراتب زنان» وجود ندارد که مریم (ع) در رأس آن باشد. در اسلام مریم (ع) مقدس و محترم است ولی کسی رتبهای برای تقدّس زنان وضع نکرده است. [۱۵]
ازدواج طولی و عرضی
گفتیم که شوان در «خاطرات و تألمات» عدم تقید خود را به «قوانین مقدس» بیان میکند و خویشتن را تنها ملزم به «دین خالده» میداند نه ادیان مرسوم؛ از جمله اسلام که شوان خود را پیرو آن اعلام میکرد. او مینویسد:
«من هماره در مسائل مربوط به قوانین مقدس دقت میکردم، ولی از سوی دیگر دین خالده را فراتر از همه اینها میدیدم و به خود اجازه نمیدادم خویشتن را در قالبهایی محصور کنم که برایم اعتبار نداشت؛ هر چند به دیگران اجازه نمیدادم این قانونها را نقض کنند». [۱۶]
پس از دیدار با «نماد مؤنث» این عدم تقیّد شکلی جدید به خود میگیرد گویی شوان شارع و بانی دینی جدید است با ایستارها و قواعد جدید. یکی از مهمترین این بدعتها «ازدواج عمودی و افقی» یا «طولی و عرضی» [۱۷] است. تا اواخر دهه ۱۹۸۰ وجود این نوع از «ازدواج» در فرقه شوان برای غیرمریمیها ناشناخته بود.
در سال ۱۹۶۵، یعنی پس از ارتباط با «نماد مؤنث»، شوان زن دوّم اختیار کرد. این کار هر چند از نظر قوانین سوئیس ممنوع است ولی از نظر شرع اسلام ممنوع نیست. مسئله اینجاست که این زن دوّم شوان شوهر داشت و زن و شوهر، هر دو، از پیروان شوان و نزدیکترین کسان به او بودند. دوّمین زن شوان همان باربارا پری (حمیده)، همسر ویتال پری، است که حدود پنج سال در مصر، تا زمان مرگ گنون، در کنار گنون میزیستند و گنون به ایشان، و نیز به مارتین لینگز، بهعنوان «جاسوس شوان»، مشکوک بود. شوان اجازه داد این دو بهعنوان زن و شوهر همچنان با هم زندگی کنند ولی زن به شکل «طولی» یا «عمودی» با شوان ازدواج کرد. از نظر شوان «رابطه طولی» انسان را به خدا وصل میکرد و «رابطه عرضی» صرفاً زمینی بود.
بعدها، پیروان شوان این رابطه جنسی را «ازدواج معنوی» [۱۸] نامیدند. کاترین شوان، زن قانونی شوان، این نوع «ازدواج» را تأیید و توجیه کرد و نوشت:
«این رویّهای بود برای راضی کردن قوانین غربی و ضرورتهای اجتماعی… که بر اساس نشانههای تخطیناپذیر الهی مجاز و متبرک شد.»
بورکهارت و لینگز، پس از تردیدهایی، بر این اقدام صحه گذاردند. بورکهارت میگفت: این مسئله، و مسائلی که برای برخی زنان پیش آمد، او را عمیقاً آزار میداد، ولی وی پس از کشاکشهای درونی به این نتیجه رسید که وظیفه وفاداری به شیخ مقدم بر هر چیز است. سالها پیش از این ماجرا، در ۴ اوت ۱۹۵۷، بورکهارت به یکی دیگر از اعضای مریمیه، بهنام «عبدالهادی» نوشت: مریدان شیخ درباره استاد خود نباید بر اساس دانستههای خویش از کردار او داوری کنند بلکه باید مبنای قضاوتشان تعالیم و روش شیخ باشد. او افزود:
«خداوند ما را گمراه نمیکند. او برای تحلیل کردار شخصی استاد به ما نیاز ندارد… اگر تعالیم استاد غلط یا روش او خلاف وحی است ترکش کن، ولی اگر بهنظرت میرسد که کردارش غیراخلاقی است به شک خود شک کن».
سجویک در کتابش درباره موضع نصر در قبال «ازدواجهای» شوان، که بر نصر پوشیده نبوده، سکوت کرده است؛ به احتمال قریب به یقین به دلیل هراس از اقتدار نصر در مجامع سیاسی و آکادمیک غرب.
این ازدواجهای «طولی» یا «عمودی» یا «معنوی» متعدد است. سجویک مینویسد نام این افراد را بر اساس اطلاعات موثق در اختیار دارد ولی اسامی را منتشر نمیکند. [۱۹]
معهذا، سجویک هفت سال پیش از انتشار کتاب فوق، در مقالهای که به یازدهمین کنگره بینالمللی مرکز مطالعات ادیان جدید در آمستردام (۹-۷ اوت ۱۹۹۷) ارائه داد، و در سال ۱۹۹۹ در مجله «مطالعات باطنیگرایی غربی» منتشر شد، [۲۰] نام «زنان طولی» شوان را ذکر کرده است. ظاهراً به دلیل این سخنرانی و مقاله بود که وکلای مریمیه او را تهدید به شکایت کردند و سجویک مجبور شد، برای پرهیز از گرفتاریهای قضایی، در کتابش سربسته به مسائل جنسی شوان بپردازد و نیز از درج عکسها و برهنهنگاریهای شوان و نزدیکانش اجتناب کند.
سجویک در مقاله فوق مینویسد: عنصر غیراسلامی دیگر در عملکرد شوان برهنگی است. پس از مکاشفه مریم در سال ۱۹۶۵، به گفته شوان، مانند کودک مریم، تمایلی مقاومتناپذیر در شوان ایجاد شد برای برهنه شدن؛ و «از آن زمان هر وقت ممکن بود برهنه میشدم.» سجویک میافزاید: هم شوان و هم مریم مقدس در شمایلهایی که شوان و شارلین رومین، یکی از زنان «طولی» شوان، کشیدهاند برهنه هستند.
بر اساس اسناد مریمیه، «دوسیه گلسه» و «پیوست دوسیه»، اسامی «زنان» شوان به شرح زیر است:
کاترین شوان (لطیفه)، زن اوّل و تنها زن قانونی شوان که در سال ۱۹۴۹ با شوان ازدواج کرد.
باربارا پری (حمیده)، «زن عرضی» ویتال پری که در سال ۱۹۶۵ «زن طولی» شوان شد.
ماد موری (امینه)، [۲۱] «زن عرضی» جان موری، [۲۲] که شوان در سال ۱۹۷۴ او را به زنی گرفت و به مدت پانزده سال «زن اوّل» (سوگلی) شوان بود. ماد موری در سال ۱۹۹۱ از شوهرش، جان موری، طلاق گرفت. جان موری، با نام «عبدالعلی»، عضو مریمیه و یکی از سه «مقدم» اصلی شوان، در کنار سیدحسین نصر و مارتین لینگز، بود که «نایب» خوانده میشدند.
شارلین رومین (بدریه) [۲۳] چهارمین «زن» شوان است. او زن باری مکدونالد، از اعضای مریمیه با نام «ثابت نورالدین»، بود. بهنوشته سیریل گلسه، پیش از این، شارلین حدود پنج سال اوقات خود را به تنهایی با شوان میگذرانید و مشترکاً به برهنهنگاری مشغول بودند و در اواخر سال ۱۹۸۸ رسماً به او اطلاع دادند که بهعنوان «زن» شوان برگزیده شده. شارلین مدعی بود که چند سال پیش «حال»ی به او دست داده و از آن پس با شوهرش، باری مکدونالد، مقاربت نکرده است. [۲۴] بهنوشته کاسلو، اعضای ثروتمند فرقه، مانند مایکل فیتزجرالد و مایکل پولاک، بهپاس خدمت شارلین به «شیخ»، چند صد هزار دلار خرج ساخت خانهای برای او کردند و ۵۰۰ هزار دلار نیز به او هدیه دادند که با سود آن زندگی کند. [۲۵]
شوانیها تمامی «ازدواجهای» شوان را به «عالم غیب» نسبت میدهند. بهنوشته سیریل گلسه، در ۲۳ نوامبر ۱۹۸۸، «لطیفه» (کاترین شوان) به داریل جونز [۲۶] گفت: شوان با «حمیده» (باربارا پری) ازدواج کرد زیرا «دستور قرآن بود»! [۲۷] و باز «لطیفه» گفت: مریم مقدس بر شوان ظاهر شد و از او خواست با «امینه» (ماد موری) ازدواج کند. [۲۸]
سیریل گلسه دعاوی شوان را به غلام احمد قادیانی، [۲۹] رهبر فرقه «احمدیه»، و عالیجاه محمد، [۳۰] رهبر فرقه افراطی «حزب ملّت اسلام» در آمریکا، و باب و بهاء، بنیانگذاران بابیگری و بهائیگری، شبیه میداند. [۳۱] گلسه در مقدمه اسناد مریمیه مینویسد: فرقه شوان در آغاز «گروهی دینی» بود که به تحقیق درباره باطنیگری و عرفان اشتغال داشت و سرانجام به لوسیفریانیسم [۳۲] و شیطانپرستی روشنفکرانه بدل شد. [۳۳]
ادامه دارد…
نویسنده: عبدالله شهبازی
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
پینوشتها: ازدواج طولی
۱. Koslow, “Varieties of Religious Delusions and Fictions,” p. 1006, and “Telling Truth to Power.” Sedgwick, ibid, p. 150.
2. Sedgwick, ibid, pp. 149-151.
3. Koslow, “Varieties of Religious Delusions and Fictions,” p. 227.
4. Sedgwick, ibid, p. 128.
5. Sedgwick, ibid, p. 151.
6. Sedgwick, ibid, pp. 150, 311.
7. Sedgwick, ibid, p. 152.
8. Sedgwick, ibid, p. 311.
۹. در روایات تلمود از عیسی مسیح (ع) با نام «عیسی بن پانتیرا» نام برده شده. پانتیرا گویا نام یک سرباز رومی است و منظور این است که عیسی فرزند نامشروع پانتیرا و مریم است. بنگرید به:
“Jesus”, Encyclopaedia Judaica, Second Edition, 2007, vol. 11, p. 250.
۱۰. انجیل متی، ۱/ ۱-۱۷.
11. سوره مریم، آیه ۲۰.
12. انجیل لوقا، ۱/ ۲۷.
۱۳. Blessed Virgin Mary
۱۴. از چهار زنی که در تبارنامه عیسی مسیح، در سرآغاز انجیل متی نام برده شده، دو تن نماد مکر جنسیاند (تامار و روت) و یکی (راحاب) فاحشهای است که به مردم خود خیانت کرد.
تامار عروس یهودا است که، پس از مرگ شوهر، به کسوت فاحشه درآمد و از طریق فریب دادن یهودا و زنا با او صاحب دو فرزند شد: فارص [پرز] و زارح؛ نیاکان دو طایفه از قبیله یهودا (سفر پیدایش، باب ۳۸/ ۱۴-۳۰، باب ۴۶/ ۱۲).
راحاب، مادر بوعز از شلمون، فاحشهای است غیراسرائیلی در شهر اریحا، نزدیک رود اردن، که به اسرائیلیان در اشغال اریحا کمک کرد و پس از سقوط اریجا بههمراه خانوادهاش به بنیاسرائیل پیوست. (صحیفه یوشع، باب دوّم و باب ششم/ ۲۲-۲۵. «زن زانیه که راحاب نام داشت». همان، ۲/ ۱؛ «یوشع… گفت به خانه زن فاحشه [راحاب] بروید…». همان، ۶/ ۲۲؛ «و یوشع راحاب فاحشه و خاندان پدرش را… زنده نگه داشت…». همان، ۶/ ۲۵) در کتب عهد عتیق هیچ اشارهای به رابطه یا ازدواج شلمون و راحاب نشده و روایت انجیل متی تنها روایت در این باره است. در تلمود گفته میشود که راحاب با یوشع بن نون، از تبار یوسف، ازدواج کرد که فرماندهی حمله به اریحا را به دست داشت. یوشع بن نون، سردار و جانشین موسی (ع)، در روایات اسلامی محترم است هر چند نامش به صراحت در قرآن کریم ذکر نشده.
راعوت، مادر عوبید از بوعز در ترجمه فارسی انجیل متی، همان روت است که یکی از کتابهای عهد عتیق بهنام اوست. طبق روایت «کتاب روت»، روت از بنیاسرائیل نبود؛ از طایفه موآبی بود که در جبال اردن، در شرق بحرالمیت، میزیستند. شوهر روت و برادرش در موآب مردند و نعومی، مادر شوهر روت، بههمراه روت و عروس دیگرش به میان بنیاسرائیل مهاجرت کردند. تنگدست بودند و روت، به توصیه نعومی، شبانه به خوابگاه بوعز در کنار خرمن رفت و با این مکر به همسری بوعز درآمد. حاصل این وصلت عوبید، پدر بزرگ داوود، است.
و سرانجام، در تبارنامه عیسی مسیح (ع) نام زن اوریاء برده شده که، طبق روایات یهودی، همسر داوود شد و مادر سلیمان است. نام این زن بتشبع است. داوود با این زن زیبای سردار خود آمیخت و سپس، به قصد تصاحب دائم این زن، سردار دلیر و وفادار خود را به قتل رسانید. (کتاب دوّم سموئیل، بابهای ۱۱-۱۲) شوهر بتشبع «اوریاء حتی» است یعنی از بنیاسرائیل نبود و به قبیله حتی، یکی از قبایل دوازدهگانه کنعانی، تعلق داشت. برخی مفسرین عهد عتیق کوشیدهاند اسرائیلی بودن بتشبع را ثابت کنند از این طریق که گویا بتشبع نوه اخیتوفل، مشاور خائن داوود، است. این در حالی است که در کتاب دوّم سموئیل (۱۵/ ۱۲) اخیتوفل اهل جیلو (اخیتوفل جیلونی) خوانده شده که سرانجام خود را در موطنش، جیلو، کشت. (همان، ۱۷/ ۱-۲۳) بهعبارت دیگر، حتی اگر ثابت شود که زن اوریاء کنعانی نوه اخیتوفل جیلونی بوده، نمیتوان اسرائیلی بودن اخیتوفل را اثبات کرد.
15. در احادیث منقول از پیامبر اسلام (ص)، معتبر در میان اهل سنت و تشیع، از چهار زن مقدس نام برده شده: «کمل من الرجال خلق کثیر و لم یکمل من النساء الا مریم، و آسیه امراة فرعون، و خدیجه بنت خویلد، و فاطمه بنت محمد» (از مردان گروه زیادی به کمال رسیدند ولی از میان زنان جز چهار زن کسی به مرحله کمال نرسید: مریم و آسیه همسر فرعون [نامادری موسی] و خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد». و در حدیث دیگر از پیامبر اسلام (ص) منقول است: «افضل نساء اهل الجنة خدیجه و فاطمه و مریم و آسیه.» (برترین زنان اهل بهشت خدیجه و فاطمه و مریم و آسیه هستند). و حدیث دیگر: «خیر نساءالعالمین اربع، مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه.». (بهترین زنان جهانیان چهار زن هستند: مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه.) و عجیب اینجاست که در انجیل متی نیز نام چهار زن، بجز مریم، در سلسله نسب عیسی (ع) دیده میشود.
۱۶. Sedgwick, ibid, p. 93.
17. Vertical, Horizontal Marriage
18. Spiritual Marriage
19. Sedgwick, ibid, pp. 152-153, 311.
20. Mark Sedgwick, “Traditionalist Sufism”, ARIES: Journal for the Study of Western Esotericism, 22 (1999), pp. 3-24.
21. Maude Murray (Aminah)
22. John Murray
23. Sharlyn Romaine (Badriyah)
24. The GlasseDossier, p. 550.
25. Koslow, “Telling Truth to Power.”
26. Darryl Jones
27. The Glasse Dossier, p. 547.
28. The Glasse Dossier, p. 548.
29. Ghulam Ahmad Qadiani (1835-1908)
http://en.wikipedia.org/wiki/Mirza_Ghulam_Ahmad
30. Elijah Muhammad [Elijah Robert Poole] (1897-1975)
http://en.wikipedia.org/wiki/Elijah_Muhammad
31. The Glasse Dossier, p. 549.
32. Luciferianism
33. ibid, p. 2.
ازدواج طولی ، ازدواج طولی ، ازدواج طولی
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
ازدواج طولی ، ازدواج طولی ، ازدواج طولی ، ازدواج طولی ، ازدواج طولی ، ازدواج طولی ، ازدواج طولی