تاریخ فرهنگی «قبیله لعنت»؛ قسمت سوم موسی (ع)
پس از وفات حضرت یوسف (ع) و سپریشدن مدت وزارت او، دیرزمانی وضع بنیاسرائیل بر همان منوال ادامه یافت؛ اما به زودی روزگار برگشت. در سالهای ۱۵۶۰-۱۵۸۰ پیش از میلاد مسیح (ع)، مردم مصر قیام کردند و با ساقط کردن هیکسوسها، سلطنت و حکومت بزرگی ایجاد کردند که تا نواحی شرقی دریای «مدیترانه» را در بر میگرفت.
در این سالها نیز بنیاسرائیل که دیگر در اثر زاد و ولد، به جمعیت بزرگی در مصر تبدیل شده بودند، از آسایش و راحتی برخوردار بودند تا آنکه، نوبت به یکی از فراعنه، به نام رعمسس یا رامسس (رامسس دوم) رسید.
او که مردی دیوانه مزاج، هوسباز و ستمگر بود و به مال و ثروت نیز چشم داشت و پیوسته در اندیشه افزایش قدرت و ثروت بود، همهی همت خود را مصروف استثمار بردهها کرد تا بر شکوه کاخهای سلطنتی خود بیفزاید. به همین منظور، بنیاسرائیل را تحت فشار قرار داد و از آنها بیگاری کشید.
رامسس با دامن زدن به حسّ قومیتگرایی و ایجاد شکاف و اختلاف میان مصریان و اسرائیلیانِ مهاجر، اقوام عبرانی را از چشم مصریان انداخت و جملگی آنها را به بردگی کشید.
ایزیدور اپستاین، مورّخ و نویسنده کتاب «یهودیت: بررسی تاریخی» در اینباره مینویسد:
یعقوب دوازده پسر داشت که نیاکان اسباط دوازدهگانه گردیدند که [پس از] مدتی، قوم «بنیاسرائیل» را تشکیل دادند. با یوسف، یکی از پسران جوانتر یعقوب، تقدیر امت ابراهیمی در تاریخ، وارد مرحلهای تازه گردید. طی رشتهای از حوادث و شرایط جدید، یوسف از بردگی و اسارت به مقام نایبالسلطنه «مصر» دست یافت. در زمانی که مصر تحت سلطه هیکسوسها (۱) (فرمانروایان بیگانه) بود که از حدود ۱۷۳۰ق.م. فرمانروایان آن کشور گردیده بودند. آنان که از نژاد سامی شمال غربی بودند، کاملاً به عبرانیان شباهت داشتند و این امر، دستیافتن به قدرت در دربار مصر را برای شخصی عبرانی، مانند یوسف ممکن میساخت. بعداً خانوادهاش (یوسف ع) بهسبب قحطسالی در «کنعان» به او پیوستند و در ناحیه «جوشن» (۲) نزدیک «اواریس» (۳) (بعدها تانیس (۴)) پایتخت هیکسوسها، سكنا گزیدند. بیرون رانده شدن مهاجمان هیکسوس بهدست احمس (۵) در حدود ۱۵۸۰ق.م. برای عبرانیان که بهخاطر خویشاوندی نژادی، مظنون به هواداری از هیکسوسها بودند، عاقبت خوشی بههمراه نداشت و پس از مدتی، اقوام خدیو پیشین (یعنی یوسف) که در این زمان تعدادشان بسیار افزایش یافته بود، به بردگی کشیده شدند و به مرور زمان، شرایط زندگی آنها بهگونهی فزایندهای غیرانسانی و خفتبار گردید.
بدترین دوره آزار و سرکوب در زمان فاتح بزرگ تحوتمس (۶) سوم (۱۴۸۵-۱۴۵۰ق.م.) آغاز گردید که در پیِ رشتهای از عملیات نظامی و فتوحات درخشان، امپراتوری خود را تا بخشهای شمالی رودخانه «فرات» گسترش داد و از مشخصات دوره فرمانرواییاش عملیات خانهسازیِ اجباری بیرحمانه بود. شورش دولتهای تحت سلطه سامی که پس از مرگ او اتفاق افتاد و سراسر «سوریه» و «فلسطین» را در برگرفت، پسر و جانشین او آمنحوتپ دوم یا آمنوفیس (۷) (۱۴۵۰-۱۴۲۱ق.م.) را ناگزیر ساخت که بیرحمانهترین اقدامات را علیه بردگان به اجرا گذارد، بردگانی که سرکوبگران آنها، اکنون بیش از هر موقع دیگر، دلایل متعددی برای بیم داشتن از آنها، در اختیار داشتند و به نظر میرسید در این زمان، آنان تا پرتگاه نابودی فاصله چندانی نداشتند. (۸)
در چنین موقعیتی، «بنیاسرائیل» برای رهایی از این وضعیت اسفبار، دو راه پیش روی داشتند، یا میبایست مصیبت و شکنجه را تاب آورده، منتظر قیامی از میان جامعه مصری میشدند یا آنکه خداوند بر آنها رحم آورده و نجاتبخشی بر ایشان میفرستاد. در آغاز «سِفر خروج تورات»، آمده است:
دوازده پسر حضرت یعقوب (ع)، در مصر زندگانی خوبی داشتند و نسل ایشان در آن سرزمین منتشر شد. مدت توقف آنان در مصر چهارصدوسی سال بود. (۹)
اما درست در اوج جزع و فزع «بنیاسرائیل» خداوند متعال بر آنان رحمت آورد.
در این لحظهی حساس، در تاریخ فرزندان اسرائیل بود که قهرمان نجاتبخش قوم در شخص موسی ظهور یافت. موسی، که فرزندخوانده شاهزادهای مصری بود که برخی او را حتشپسوت (۱۰) خواهر تحوتمس سوم دانستهاند، در دربار سلطنتی پرورش یافت و بدینسان، از تجربه بردگی مصون ماند؛ لیكن بخت و اقبال بلندش او را نسبت به وضعیت فلاکتبار خویشاوندانش، بیتفاوت نساخت. بهعکس، این موضوع باعث شد که هرچه بیشتر با مصائب و بدبختیهای آنان همدردی نشان دهد و او را تشجیع کرد که در مقابل ظلم و ستم اربابان به دفاع از آنها برخیزد. کمی بعد موسی مجبور شد از این کشور، بهسوی چراگاههای «مدین» (۱۱) که در آنجا، به چوپانی پرداخت، بگریزد. (۱۲)
حضرت موسی (ع) پس از اقامت هشت یا ده ساله در «مدین» و ازدواج با یکی از دختران شعیب نبی (۱۳) راهی مصر شد. در مسیر بازگشت راه را گم کرد؛ در حالیکه همسرش را درد سخت زایمان در خود گرفتار کرده بود. (۱۴) از دور نوری دید. گفت: همینجا بمانید. میروم تا کمکی بیاورم یا شعلهای آتش برای گرمکردنتان بیاورم. (۱۵) درختی دید سرسبز که در فصل سرما زیر باران، آتش از آن شعلهور بود.
چون نزد آتش آمد، ندا داده شد: ای موسی! من پروردگار تو هستم، پایافزارت را بیرون کن که اینک در وادی مقدس طوی هستی و من تو را برگزیدهام. پس به آنچه میشنوی گوش فرا دار. خدای یکتا من هستم. هیچ خدایی جز من نیست. پس مرا بپرست و تا مرا یادکنی نماز بگزار. (۱۶)
خداوند مأموریت بزرگی بر دوش موسی (ع) گذارده بود و به او فرمان داده بود که:
بهسوی فرعون برو که او سرکشی کرده است. (۱۷)
یک روز هنگامیکه گوسفندان خود را برای چرانیدن به «صحرای سینا» میبرد، به پشتهی «حوریب» (۱۸) رسید و در آنجا، از میان منظره شگفتانگیر بوتهی فروزانی که در عین اشتعال نمیسوخت، ندای خداوند را شنید که به او امر کرد برای نجات برادرانش از اسارت به «مصر» بازگردد و آنان را به سرزمین موعود هدایت کند.
در این نخستین دعوت الهی از موسی، خدا از خود، بهعنوان «خدای پدران، خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب» نام برد؛ اما موسی راضی نگشت. او آرزو میکرد که خدا نامی را به او بگوید تا بتواند آن را به قوم اسیر و ستمدیده خود با این اطمینان که او همچنین خدای ایشان است، ابلاغ کند. پاسخ آمد که «هستم آن که هستم.» (۱۹) این صورتی از نام الهی «یهوه» (او همان است که هست) بود. هنگامیکه خدا آن را در مورد خود میبرد که شامل تصوّر حضرت خداست؛ زیرا او همیشه در کنار امّت خود، همچون پدر در کنار فرزندانش از خلال تمامی رویدادهای گذشته و حال و آینده حاضر است. (۲۰)
حضرت موسی (ع) با آیات و نشانههای فراوان، بهسوی فرعون و «بنیاسرائیل» حرکت کرد، هارون (ع) برادر خویش را نیز به اذن پروردگار با خود همراه ساخت و با بیّنههای روشن و معجزات فراوان، فرعون را بهسوی خدای واحد فراخواند. یکی از بزرگترین موانع فراروی حضرت موسی (ع) ابتلای دربار فرعون، کاهنان و آنان که پایههای قدرت فرعون را محکم میداشتند، به سحر و جادوگری بود.
در بدو امر، فرعون، حضرت موسی را متهم به جادوگری ساخت. به مهتران قومش که در کنارش بودند، گفت:
این مرد جادوگر دانایی است که میخواهد به جادوی خود، شما را از سرزمینتان بیرون کند. (۲۱)
به همین دلیل، خطاب به موسی (ع) گفت:
گمان نکن که ما قادر نیستیم همانند این سحرهای تو را بیاوریم، به یقین بههمین زودی، سحری همانند آنچه تو آوردی، نشانت خواهیم داد. (۲۲)
حضرت موسی (ع) بی هیچ واهمه، برای مقابله اعلام آمادگی کرد. قرار دیدار گذارده شد و فرعون با یاران حیلهگر و ساحران زیردست خود حاضر شد.
فرعون بازگشت و در روز موعود، ساحرانش را به گرد خویش آورد. (۲۳)
نبیّ خداوند، حسب مأموریّت الهیاش، ابتدا اتمام حجّت کرد و حضّار را بهسوی حضرت حق فراخواند و جماعتی را متأثر ساخت؛ اما ساحران خطاب به حضرت گفتند:
ای موسی! آیا تو میافکنی یا ما بیفکنیم؟ گفتند: شما بیفکنید. ناگهان جادویی که کردند، چنان در نظرش آمد که آن رسنها و عصاها به هر سو میدوند. (۲۴)
آنقدر صحنهی سِحر طبیعی بود که حتّی حضرت موسی نیز ترسید؛ اما خطاب آسمانی رسید که:
مترس که تو برتر هستی. آنچه که در دست داری بیفکن تا هرچه را که ساحران ساختهاند، ببلعد. آنان حیلهی جادو ساختهاند و جادوگر هیچ پیروز نمیشود. (۲۵)
ساحران به سجده افتادند. آنها دریافتند که آنچه حضرت انجام میدهد، در اساس، با سِحر ساحران متفاوت است. فرعون رسوا شد و از سر زبونی، ساحران خود را متّهم به همدستی و شاگردی موسی (ع) معرفی کرد و واقعه را برنامهای از پیش طراحی شده خواند. (۲۶)
از این پس، حضرت موسی (ع) بنا بر دعوت «بنیاسرائیل» و سازماندهی آنان گذاشت تا در فرصتی مناسب، مجال مهاجرت بزرگ بنیاسرائیل از مصر به «سرزمین مقدس» فراهم شود.
ادامه دارد…
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
پینوشتها:
(۱) Hyksos
(۲) Goshen
(۳) Avaris
(۴) Tanis
(۵) Ahmose
(۶) Thethemes
(۷) Amenophis
(۸) ایزیدور اپستاین، «یهودیّت بررسی تاریخی»، ترجمه بهزاد سالکی، تهران، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول، ۱۳۸۵، صص۸-۱۱
(۹) عهد عتیق، سِفر خروج، ۱۲ / ۴۰
(۱۰) Hatshepsut
(۱۱) Madin
(۱۲) ایزیدور اپستاین، همان، ص۸
(۱۳) علی بن ابراهیم قمی، «تفسیر قمی»، ج۲، ص۱۳۷و۲۱۷؛ مجلسی، محمدباقر، «بحارالأنوار»، ج۱۳، ص۲۰
(۱۴) همان، ص۱۴۰؛ «تفسیر برهان»، ج۴، ص۲۱۷
(۱۵) «تفسیر برهان»، همان، ص۲۱۷؛ «نورالثقلین»، ج۴، ص۱۲۶
(۱۶) سوره طه، آیات۱۰-۱۴
(۱۷) سوره طه، آیه۲۴
(۱۸) Mount Horeb
(۱۹) سِفر خروج، باب۳، آیه۱۴
(۲۰) ایزیدور اپستاین، همان، صص۸-۱۱
(۲۱) سوره شعراء، آیات۳۴- ۳۵
(۲۲) سوره طه، آیه۵۸
(۲۳) سوره طه، آیه۶۰؛ سوره اعراف، آیه۱۰۹
(۲۴) سوره طه، آیه۶۵؛ سوره اعراف، آیات۱۱۵-۱۱۶
(۲۵) سوره طه، آیات۶۸-۶۹
(۲۶) سوره طه، آیه۷۱
منبع: کتاب «تاریخ فرهنگی قبیله لعنت»، جلد۳، بنیاسرائیل و پیامبری، نوشته: اسماعیل شفیعی سروستانی، صفحات ۴۳-۵۰
موسی (ع) ، موسی (ع) ، موسی (ع)
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: