پرتغالیها در شرق
در واپسین سالهای سده پانزدهم میلادی، ایزابل ملکه خونریز کاستیل، به همراه شوهرش، فردیناند شاه آراگون، سپاهی عظیم را به سوی آخرین بقایای دولتهای مسلمان اندلس به حرکت درآورد. مورخین مینویسند او کشتزارها را پایمال کرد و پس از غارت و تخریب روستاها، شهر مالقه (مالاگا) (۱) را چنان به محاصره گرفت که، به گفته ویل دورانت: «مردم اسبها و سگها و گربههایی را که در شهر یافت میشد کشتند و خوردند و سپس از گرسنگی دهها و صدها جان سپردند یا بر اثر ابتلا به امراض مردند.» مهاجمان پس از فتح شهر ۱۲ هزار تن از سکنه آن را به بردگی بردند. (۲)
در دوم ژانویه ۱۴۹۲ شهر غرناطه (گرانادا) (۳)، پس از محاصرهای سخت و مقاومتی قهرمانانه، که ۹ ماه به درازا کشید، تسلیم شد و واپسین امیر مسلمان غرب اروپا، با درد و رنجی جانکاه، به همراه مادر، همسر، خویشاوندان و پنجاه سوار، راهی تبعیدگاه خویش در کوهستانهای اندلس شد. ایزابل و فردیناند در میدان بزرگ شهر زانو زدند و خدای را سپاس گفتند که پس از ۷۸۱ سال اسلام را از اندلس برانداخته است. (۴) آنان سپس به کاخ افسانهای الحمرا، این نماد جادویی و شگفت تمدن اندلس، رفتند. (۵) بدینسان، شهری که چشم و چراغ و مایه مباهات سراسر اروپا بود سقوط کرد و این گوهر تابناک تمدن بشری خاموش شد.
هفت ماه بعد، در اوت ۱۴۹۲، یک ماجراجوی دریایی ایتالیایی به نام کریستف کلمب از سوی ایزابل و فردیناند راهی سفری دور و دراز شد تا با غارت هند افسانهای گنجینه انباشته حکمرانان آزمند اروپا را انباشتهتر سازد. کلمب، بیآنکه خود بداند، قاره آمریکا را «کشف» کرد و در بازگشت «افتخاری» دیگر بر «افتخارات» ایزابل و فردیناند افزود.
در این زمان، در گوشهای دیگر از شبه جزیره ایبری، مانوئل ثروتمند، شاه حریص پرتغال، با رشک نظارهگر پیروزیهای ایزابل و فردیناند بود. او خود از شهسواران جنگهای صلیبی علیه مسلمانان اندلس بود و همو بود که به سان همتایان اسپانیاییاش واپسین بقایای تمدن اسلامی را در غرب اروپا به خاک و خون کشید. دربار پرتغال، که پیشتر هنری دریانورد را راهی دریاها کرده و تجارت جهانی برده را بنیاد نهاده بود، نمیخواست در این مسابقهی تاراجگری عقب بماند. مانوئل، پنج سال پس از سفر کلمب، واسکو داگاما [ واسکو دوگاما ] را راهی دریاها کرد. گاما در سال ۱۴۹۸ به سواحل هند رسید.
بدینسان، تاریخ فصلی نوین را گشود که سال ۱۴۹۲ مبداء آن است؛ سال سقوط غرناطه و «کشف» آمریکا. این حوادث نقطه عطفی در تاریخ تمدن بشری است و آغاز ظهور پدیدهای است که زرسالاری جهانی نامیده میشود.
مأموریت واسکو داگاما
سفر واسکو داگاما به هند سرآغاز تأسیس امپراتوری مستعمراتی اروپا در شرق تلقی میشود؛ امپراتوری که در سده شانزدهم پایههای آن بنیان نهاده شد و در سده نوزدهم به اوج خود رسید.
واسکو داگاما (۶) (۱۴۶۰-۱۵۲۴) به یک خاندان اشرافی پرتغالی تعلق داشت. در ۳۲ سالگی به خدمت دربار پرتغال درآمد و در رأس ناوگان دریایی این کشور برای مبارزه با دزدان دریایی فرانسوی قرار گرفت. مانوئل پادشاه پرتغال، دو سال پس از آغاز سلطنتش گاما را برای مأموریتی مهم برگزید: ایجاد رابطه مستقیم دریایی با شرق. به نوشته دکتر ریان (۷)، استاد دانشگاه لیورپول، گاما به ماجراجویان دریایی بیدانش چون کلمب شباهت نداشت؛ یک شخصیت سیاسی و نظامی بود و مأمور اجرای «سیاستی برنامهریزی شده» (۸). انتخاب فردی چون گاما برای این مأموریت نشانگر اهداف درازمدتی است که کانونهای سیاسی و مالی پرتغال دنبال میکردند؛ این یک «سفر اکتشافی» ساده نبود.
در ۸ ژوئیه ۱۴۹۷، گاما در رأس ناوگانی مرکب از چهار کشتی، بندر لیسبون را به مقصد هند ترک گفت؛ در ماه نوامبر دماغه امید نیک را در جنوب آفریقا در نوردید و وارد آبهای قاره آسیا شد. در ۲۲ مه ۱۴۹۸ به بندر کالیکوت (۹) در ساحل مالابار هند رسید و سرانجام در اوایل سپتامبر ۱۴۹۹ پیروزمندانه به لیسبون بازگشت و به تعبیر لرد کرزن «برای پرتغال قرنی سرشار از شهرت و ثروت فراهم ساخت.» (۱۰)
مورخین مینویسند گاما پس از دور زدن قاره آفریقا، در دو بندر ممباسا (۱۱) و مالیندی (۱۲)، در شرق آفریقا، پهلو گرفت. او در مالیندی، که مانند سایر بنادر آفریقا و آسیا با خوشرویی پذیرفته شد، یک دریانورد بومی استخدام کرد تا راهنمای او به سوی هند باشد (۱۳). میگویند این دریانورد یک ایرانیِ شیعی به نام شهابالدین احمد بن ماجد، از اهالی بندر لنگه و ساکن جلفار (رأس الخیمه) بود. (۱۴)
در کالیکوت حکمران هندوی منطقه به نو رسیدگان پرتغالی با گشاده رویی برخورد کرد و آمادگی خود را برای ایجاد رابطه تجاری با پرتغالیها اعلام داشت؛ «هرچند هدایای او به سلطان چنان حقیر بود که درباریان در زمان اهداء آن میخندیدند» (۱۵). بندر کالیکوت در این زمان، به نوشته جرج امرسون، شهری «بزرگ و باشکوه» بود (۱۶) مشرف بر دریای عربی و مرکز دولتی کوچک و مستقل به همین نام. این سرزمین، که حکمرانان محلی هندو موسوم به سامری (۱۷) آنرا اداره میکردند، اقتصاد و صنعتی شکوفا داشت. کالیکوت از دیرباز در صلح و رفاهی کاملاً تجاری غوطه میخورد؛ چنان آرامشی بر آنان حکمروا بود که هیچگاه فرمانروایان یا تجار آن در اندیشه ایجاد قلعه یا ناوگان نظامی مقتدری برنیامدند.
شکوفایی کالیکوت مدیون تجار مسلمان بود که از نخستین سدههای هجری در آن مستقر شدند و تا زمان ورود پرتغالیها، در یک دوران طولانی، آن را به یکی از مراکز مهم تجاری جهان آن روز بدل ساختند. از آنجا بود که سیل کالاها به جنوب شرقی آسیا، چین، آفریقا، عربستان و ایران روانه میشد. کالیکوت از تولیدکنندگان بزرگ پوشاک مشرق زمین به شمار میرفت و از صادرکنندگان مهم ادویه و سایر کالاها. درباره اهمیت صنعت نساجی کالیکوت همین بس که پس از اشغال این بندر به دست پرتغالیها، آنان در سطحی وسیع به صادرات پوشاک آن به اروپا پرداختند. در سده هفدهم منسوجات کالیکوت یکی از اقلام مهم صادراتی کمپانی هند شرقی بریتانیا به انگلستان به شمار میرفت و پارچه کالیکو (۱۸) نامی شناختهشده در غرب بود. کالیکوت، در کنار مصر، از کهنترین سرزمینهایی است که به تولید پارچههای منقوش شهره بود. (۱۹)
حدود یک سده و نیم پیش از ورود گاما، یک جهانگرد مسلمان از اهالی طنجه مراکش به نام ابن بطوطه (۲۰) در گزارش سفرهای دور و دراز خود (۷۲۵-۷۵۳ق./۱۳۲۴-۱۳۵۲م.) توصیفی دقیق و ماندگار از بنادر مهم آفریقا و آسیا به یادگار نهاده است:
ابن بطوطه، که در سال ۱۳۴۲م. از بندر کالیکوت دیدن کرده، آن را از «بزرگترین بنادر دنیا» میخواند که «اهل چین و جاوه و سیلان و مهل (مالادیو) و یمن و فارس به آنجا روی میآورند و بازرگانان ممالک مختلف در آن جمع میشوند.» در زمانی که ابن بطوطه به کالیکوت میرسد، ۱۳ کشتی چینی در ساحل آن لنگر انداختهاند.
هرچند سلطان کالیکوت «کافری است سالخورده» که ریش خود را به سان رومیان میتراشد، ولی بزرگان شهر بیشتر مسلمان و بسیاری ایرانیاند. امیرالتجار شهر، ابراهیم، «از اهالی بحرین و مردی خیر و صاحب فضایل است». قاضی شهر، فخرالدین عثمان، «مردی فاضل و کریم است.» شیخ شهابالدین کازرونی «زاویه شهر را اداره میکند و نذرهایی که مردم هندوستان و چین در حق شیخ ابواسحاق کازرونی میکنند به او میرسد.» و ناخدا متقال، ثروتمند معروف زمانه، «که دارای ثروت هنگفت و کشتیهای تجارتی بسیار میباشد و در هند و چین و یمن و فارس به تجارت میپردازد»، در این شهر سکنی دارد. (۲۱)
عبدالرزاق سمرقندی، حدود یک قرن پس از ابن بطوطه و نیم قرن پیش از ورود گاما، کالیکوت را چنین میبیند: (۲۲)
«بندری است امن و آباد قرینه هرمز در جمعیت تجار هر بلاد و دیار و یافتن نفایس بسیار از اجناس دریابار خاصه از ممالک زیربار و حبشه و زنگبار. و گاه گاه از جانب بیتالله و سایر بلاد حجاز جهاز آید و مدتی به اختیار در آن بندر توقف نماید… جمعی مسلمانان در آن مقیم شدهاند و ده مسجد جامع ساخته، جمعهها به جمعیت خاطر نماز گذارند و قاضی متدین دارند و بیشتر شافعی مذهب باشند. و در آن شهر امن و عدل چنان است که تجار، که در ثروت نقش بحار دارند، به آنجا از دریا بار مال بسیار آرند و از کشتی به در آورده و در کوچه و بازار اندازند… امینان دیوان محافظت نمایند… و اگر فروشند زکات چهل یک ستانند والا به هیچ وجه تعرض نرسانند.» (۲۳)
واسکو داگاما تصادفاً کالیکوت را به عنوان مقصد سفر دور و دراز خویش برنگزید. این نقطهای بود که پرتغالیها از پیش آن را شناسایی کرده بودند. قریب به دوازده سال پیش، به سال ۱۴۸۶، یک مسافر یا جاسوس پرتغالی به نام پدرو داکاویلام (۲۴) به کالیکوت سفر کرده و در بازگشت آوازه ثروت و شوکت آن را به گوش کانونهای سیاسی و مالی پرتغال رسانیده بود. این نخستین سفر یک اروپایی به هند است و از این روست که کالیکوت را اولین نقطه از هند میدانند که یک اروپایی به آن گام نهاده است. (۲۵)
واسکو داگاما آنگاه به بنادر کوچن (۲۶) و کانانور (۲۷) در ساحل مالابار، رفت و سپس راهی پرتغال شد. (۲۸)
چنانکه خواهیم دید، سفر گاما به بندر کوچن در بنیانگذاری امپراتوری مستعمراتی غرب در قاره آسیا از اهمیت جدی برخوردار است زیرا کمی بعد، در این منطقه، که مانند سایر مناطق جنوبی هند آن زمان در زیر نظارت حکومتی مقتدر قرار نداشت، نخستین گروههای مهاجر یهودی به همراه بردگان آفریقاییشان، مستقر شدند و به رهبری یهودی به نام گاسپار داگاما (یوسف عادل) به پایگاهی استوار برای استعمار پرتغال در منطقه بدل گردیدند. تعلق واسکو داگاما به مرکز مهم سیاسی و تجاری کوچن تا بدانجا بود که بعدها وی در همین منطقه درگذشت.
چند ماه پس از بازگشت گاما به لیسبون، مانوئل ثروتمند پادشاه پرتغال، ناوگانی بزرگ و مجهز، مرکب از ۱۳ کشتی، به فرماندهی ماجراجویی به نام پدرو آلوارس کابرال (۲۹) (۱۴۶۰-۱۵۲۶) روانه شرق کرد؛ و این بار با هدف تسخیر!
کابرال، که در این سفر گاسپار یهودی نیز همراه او بود، به اشتباه راه غرب را پیش گرفت و در ۲۲ آوریل سال ۱۵۰۰ میلادی به سواحل برزیل رسید؛ متفرعنانه آن را به نام مانوئل تملک کرد و آنگاه راهی هند شد. چنین بود که کابرال با نام کاشف برزیل جایگاهی افتخارآمیز در تاریخ معاصر غرب یافت!
کابرال با دعاوی دور و دراز به کالیکوت رسید. او متکبرانه از حکمران هندو خواستار اخراج تجار مسلمان از این بندر شد و آنگاه که وی را با خفت و خواری راندند (و نمیدانیم چه کرد که گویا تنی چند از همراهانش نیز به قتل رسیدند) در کوچن مستقر شد و نخستین قرارگاه پرتغالیها را در آنجا به پا کرد؛ به کمک یهودیانی که همراه او بودند و بردگانی که از سواحل آفریقا به اسارت گرفته بودند. اینان، به یقین، نیاکان یهودیان سفید و سیاهپوست کنونی کوچناند. کوچن در سدههای بعد، چه در زمان پرتغالیها و چه انگلیسیها، یکی از پایگاه هی اصلی یهودیان در اقیانوس هند و مرکز مهم فروش برده در مشرق زمین بود.
ادامه دارد…
پینوشتها:
1.Malaga
2.ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه فریدون بدره ای و دیگران، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۸، ج۶، صص۲۴۷-۲۴۸.
3.Granada
4.ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه فریدون بدره ای و دیگران، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۸، ج۶، صص۲۴۷-۲۴۸.
5.محمد عبدالله عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران: کیهان، ۱۳۷۱، ج۵، صص۲۴۶-۲۴۷.
6.Vasco da Gama
7.A.N.Ryan
8.Encyclopedia Americana,USA:Grolier Incorporated,1985,vol.12,p.259
9.Calicut
10.جرج کرزن، ایران و قضیه ایران، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی چاپ دوم، ۱۳۶۲، ج۲، ص۶۳۲.
11.Mombasa
12.Malindi
13.Vincent Smith,The Oxford History of India,Oxford:Clarendon Press,1958,pp.327
14.بنگرید به: احمد اقتداری، کشته خویش، تهران: توس، ۱۳۵۷، صص۵۴۰-۵۴۲.
15.Ramkrishna Mukherjee,The Rise and fall of the East India Company,A Sociological Appraisal,Bombay:Popular Prakashan,1973,p.93.
16.George R.Emerson,The Dictionary of Geography,Biography,and History,London/New York:Ward,Lock,and Co.n.d.[1882?],vol.1,p.368.
17.پرتغالی ها این عنوان را «زامورین» (Zamorin) می گفتند.
18.Calico
19.George G.Chisholm[ed],The Times Gazetteer of the World,London:The Times Office,1899,vol.1,p.256;Edward Balfour,The Cyclopedia of India and of Eastern and South Asia,London:1885,vol.1,p.549;Americana,vol.5,p.195.
20.محمد بن عبدالله (۷۰۳-۷۷۹ق/ ۱۳۰۳-۱۳۷۷م).
21.ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمدعلی موحد، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم، ۱۳۵۹، ج۲، صص۶۵۲ -۶۵۴.
22.عبدالرزاق سمرقندی سفیر شاهرخ شاه گورکانی بود به دربار بیجانگر هند. سفر او از اول رمضان ۸۴۵ق. تا اول رمضان۸۴۸ ق. به درازا کشید. عبدالرزاق از راه قهستان به کرمان و هرمز رفت، با امیر فخرالدین تورانشاه امیر هرمز دیدار کرد، سپس به مسقط رفت و از آنجا با کشتی خود به کالیکوت. هدایای شاهرخ را به امیر کالیکوت داد و سپس رهسپار بیجانگر شد و پس از تحمل سختی های فراوان به هرات بازگشت.
23.همان مأخذ، صص۶۵۲-۶۵۳ (زیرنویس دکتر محمدعلی موحد).
24.Pedro da Covilham
25.Chisholm,ibid
26.Cochin
27.Cannanor
28.Smith,ibid,p.328
29.Pedro Alvares Cabral
منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران، ج ۱، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم ۱۳۹۰.
…
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
سلام، امکان دارد فایل یا هاردکپی از کتب تهیه کرد
سلام. نه متاسفانه