پرونده جادوی پول و بانک (قسمت سوم) بانکداران بزرگ
اربابان پول دنیا
در این بخش از گزارش، علاوه بر بررسی تاریخچه شکلگیری شبکه بانکی جهانی، به نقش بانکداران یهودی آمریکایی در جنگ اول جهانی، و همچنین تشکیل اسرائیل پرداخته خواهد شد.
در گزارش قبل تأکید شد بسیاری از تحولات راهبردی جهان در قرنهای بیستم و بیستویکم حول موضوع «پول» شکل گرفته است. در ادامه خواهیم دید بلافاصله پس از تشکیل «فدرال رزرو» (۱) طی سه دهه، حوادث مهمی شکل گرفت که فشارهای سخت و جهانی ناشی از آن حوادث، موجب جایگزینی و جهانروایی دلار آمریکایی بجای پوند انگلیس شد.
این سه دهه با جنگ اول جهانی آغاز میشود، با «رکود بزرگ» (۲) ادامه مییابد و با جنگ دوم جهانی پایان میپذیرد. همچنین رویدادهایی همچون «بیانیه بالفور» (۳) در سال ۱۹۱۷ اتفاق افتاد که تعهدنامه انگلیس برای تشکیل اسرائیل است.
در ادامه پیش از پرداختن به تحولات قرن بیستم، معرفی اولیهای از زمینهی سیاسی تشکیل بانکهای مرکزی آمریکا و مؤثرترین خانواده در این نهاد خواهیم داشت و سپس به واکاوی دو موضوع مهم جنگ جهانی اول و تأثیرات آن بر تشکیل اسرائیل میپردازیم. خواهیم دید حاصل جنگهای جهانی برای بانکداران بزرگ سه مزیت اساسی بود:
اول؛ بهرهبرداری از کانال تکنیک قدیمی «ایجاد بدهی برای طرفین درگیری»
دوم؛ گرفتن موافقتنامه رسمی از انگلستان برای تشکیل سرزمین اسرائیل
و سوم؛ نابود کردن «پوند استرلینگ» بریتانیا که طی یک قرن، ارز جهانروا بود و جایگزینی آن با «دلار»
در این یادداشت، دو مزیت اول و دوم بررسی خواهد شد و موضوع سوم به یادداشت بعدی موکول میشود.
انقلابهای غرب در ابتدای قرن نوزدهم
سالهای پایانی سده هجدهم، دوران انقلابها و دگرگونیهای سیاسی در اروپا و آمریکای شمالی است. از ۱۷۷۵ میلادی در آمریکایشمالی جنگ داخلی برای استقلال از بریتانیا، به فرماندهی «جرج واشنگتن» (۴) آغاز شد. پس از ۸ سال درگیری خونین، انگلستان در سال ۱۷۸۳ طی معاهده پاریس، استقلال آمریکا را بهرسمیّت شناخت.
مراسم سوگند جرج واشنگتن در والاستریت بهعنوان نخستین رئیسجمهور آمریکا
اندکی بعد، در سال ۱۷۸۹ انقلاب فرانسه آغاز شد. در ۱۷۹۲ سلطنت منتفی اعلام شد، و در ۲۱ ژانویه ۱۷۹۳ لویی شانزدهم (۵) پادشاه فرانسه، با گیوتین اعدام گردید. شرایط ناپایدار فرانسه ادامه یافت تا در ۱۷۹۹ «ناپلئون» (۶) کودتایی ترتیب داد. وی که اصالتاً اهل جزیره «کرس» (۷) ایتالیا بود، در ۲۴ سالگی در ارتش انقلابی فرانسه به درجه ژنرالی رسید، ناپلئون پس از تصرف ایتالیا و واتیکان، و همچنین شکست ارتش قدرتمند اتریش، و سیطره بر مصر و سوریه، توطئه کودتا در داخل فرانسه را نیز به شکست کشانید و یکی از بزرگترین امپراتوریهای تاریخ را بنا نهاد.
مراسم تاجگذاری ناپلئون بناپارت
وی سرانجام در سال ۱۸۰۴ بهعنوان امپراتور فرانسه تاجگذاری کرد. استاد عبدالله شهبازی مورّخ شهیر کشورمان درباره او مینویسد:
«در سال ۱۸۰۲ ناپلئون مقتدرترین فرمانروای اروپای قاره بهشمار میرفت و دولتهای اتریش و هلند و حکمرانان محلی آلمان در برابرش خاضع و لرزان بودند.» (۸)
بنابراین سه دههی پایانی قرن هجدهم و ابتدای قرن نوزدهم با تحولاتی عمیق در آرایش سیاسی غرب همراه بوده است.
ظهور روچیلدها (۹)
تاریخچه اقتصاد و سیاست جهان با نام خانواده متمول یهودی «روچیلد» آمیخته است. نیای این خاندان، «مایر آمشل روچیلد» (۱۰) صرّافی آلمانیتبار بود، که ۵ فرزند پسر داشت. پسر بزرگتر با نام «آمشل» (۱۱) در «بانک فرانکفورت» جانشین پدر شد؛ «سالومون» (۱۲) در «وین» مستقر شد؛ «ناتان» (۱۳)، که قدرتمندترین برادر بود فعالیتهای خود را در «لندن» پی گرفت؛ «کارل» (کالمان) (۱۴) در «ناپل» و «جاکوب» (جیمز) (۱۵) در «پاریس» متمرکز شدند. به این ترتیب شبکه اختاپوسی این خاندان به تمامی اروپا گسترش یافت.
مایر آمشل روچیلد و پسرانش
استاد شهبازی در خصوص این خانواده خاطرنشان میکند:
«در زمان صعود ناپلئون بناپارت «مایر آمشل روچیلد» نه یک یهودی معمولی بلکه یکی از صرّافان سرشناس اروپا بود.» (۱۶)
در سال ۱۸۱۵ ناتان مایر روچیلد اعلام میکند:
«برای من اهمیتی ندارد که چه دستنشاندهای در تخت پادشاهی انگلستان قرار بگیرد و بر این امپراتوری که خورشید در آن هرگز غروب نمیکند، حکمرانی نماید. فردی که کنترل عرضهی پول در انگلستان را بهدست داشته باشد، کنترل امپراتوری انگلستان را نیز به دست دارد و کنترل عرضهی پول در انگلستان، در دستان من است.» (۱۷)
در این زمان هرجا جنگی بزرگ وجود دارد ردّی از این خانواده میتوان یافت؛ «اندرو کارینگتن هیچکاک» (۱۸) در کتاب خود به نام «صهیونیسم در مسیر سلطه» مینویسد:
«روچیلدها عاشق جنگ هستند؛ زیرا جنگها مولد عظیمی برای «بدهی بدون ریسک» میباشند. این بدهیها از این لحاظ بدون ریسک تلقی میشوند که از سوی حکومت یک کشور و در نتیجه بر پایهی تلاش و جهد جمعیت آن کشور تضمین میشوند؛ علاوه بر این، مهم نیست که کدام کشور در جنگ مغلوب میشود، زیرا وامها به این تضمین اعطا شدهاند که فاتح جنگ بدهیهای شکستخورده را پرداخت خواهد کرد.» (۱۹)
ناتان مایر روچیلد
سیر تشکیل بانکهای مرکزی آمریکا قبل از «فدرال رزرو»؛ ۱۷۹۱ تا ۱۹۱۳
سیطرهی اولیه روچیلدها بر آمریکا در اواخر قرن هجدهم هم از طریق اقتدار سیاسی اقتصادی شبکه اروپایی این خانواده، و هم از کانال یکی از اعضای مستقیم خانواده آنان در آمریکا به نام «شونبرگ» (۲۰) یا «بلمونت» (۲۱) میسّر شده بود. روزنامه اسرائیلی «هاآرتص» ۲۴ نوامبر ۲۰۱۵ درباره او مینویسد:
«“آگوست بلمونت” زیر بال و پر روچیلدها قرار گرفت و بهسرعت در عرصهی سرمایهگذاری بسیار بزرگ شد. وی ادعا میکند از خانواده یهودیان پرتغالی “بلمونت” است؛ اخیراً نام این خانواده در آلمان به “شونبرگ” معروف شده که مانند بلمونت بهمعنی “کوه زیبا” است.» (۲۲)
در سال ۱۷۹۱ این خانواده موفق شدند مجوز فعالیت بیستساله اولین بانک مرکزی در ایالات متحده را اخذ کنند. این مهم از کانال «الکساندر همیلتون» (۲۳) – پایهگذار و اولین وزیر خزانهداری آمریکا – میسّر شد که او را عامل روچیلدها در کابینه «جرج واشگتن» میدانند. قرضهای هنگفت دولت آمریکا از این نهاد تازهتأسیس موجب تورّم فزاینده در آن مقطع شد.
تصویر الکساندر همیلتون بر روی اسکناسهای ۱۰ دلاری
در سال ۱۸۱۱ اعتبار مجوز این بانک به اتمام رسید و کنگره به تمدید مجوز آن رأی نداد. «ناتان مایر روچیلد» از این موضوع عصبانی شد و بهصراحت گفت:
«اگر درخواست تمدید امتیاز پذیرفته نشود، ایالات متحده خود را درگیر جنگی خانمانسوز خواهد دید.» (۲۴)
بنابراین در پی پافشاری و مخالفت کنگره، به تحریک روچیلدها، انگلستان در سال ۱۸۱۲ میلادی به ایالات متحده اعلان جنگ داد، اما از آنجایی که در جبههای دیگر مشغول نبرد با ناپلئون بود، از این جنگ باز ماند؛ این جنگ در سال ۱۸۱۴ بدون شکست آمریکا به پایان رسید. در عین حال در سال ۱۸۱۶ کنگره مجدداً مجوز بیستساله دومین بانک مرکزی آمریکا را به یکی دیگر از اعضاء خانواده روچیلد اعطا کرد.
در ادامه در سال ۱۸۲۸، «اندرو جکسون» (۲۵) رئیسجمهور آمریکا شد و طی هشت سال بعد، چنان به روشنگری و فعالیت علیه این بانک پرداخت که مجوز آن در سال ۱۸۳۶ تمدید نشد. اندرو جکسون در سال ۱۸۴۵ از دنیا رفت و بهعنوان سند افتخار و آنچه او «بزرگترین خدمتش به بشریّت» نامید، وصیّت کرد روی سنگ قبرش بنویسند: «من بانک را از بین بردم».
کشمکش روچیلدها با دولتهای گوناگون ایالات متحده ادامه داشت تا در ۲۳ دسامبر ۱۹۱۳، این خانواده سومین بانک خود در آمریکا، فدرال رزرو، را این بار بهصورت دائمی تأسیس کردند.
امضاء لایحه فدرال رزرو توسط رئیسجمهور وودرو ویلسون در سال ۱۹۱۳
به این ترتیب بیش از ۱۲۰ سال مبارزهی آنها با دولتها و مردم آمریکا برای تأسیس این نهاد خاص به بار نشست و این خانواده با فراز و نشیب فراوان و با جنگیدن با چند نسل از رؤسای جمهور آمریکا، و پس از اخذ مجوز موقّت چند بانک مرکزی، موفق شدند نهایتاً مجوز دائمی فدرال رزرو را دریافت کنند. اما نمیشد سرمایهداران و متموّلان آمریکایی را نادیده گرفت، لذا بعد از این تاریخ، طی پروسهای بخشی از این بانک به گروهی از این بانکداران آمریکایی واگذار شد.
اندرو کارینگتن هیچکاک در کتابش مینویسد:
«در پی تصویب حکم تأسیس بانک فدرال رزور در ۲۳ دسامبر، «چارلز لیندبرگ» (۲۶) نماینده کنگره آمریکا گفت: این حکم بزرگترین امتیاز انحصاری روی زمین را ایجاد خواهد کرد. زمانی که رئیسجمهور این لایحه را امضا میکند، یعنی به دولت نامرئی قدرت پول مشروعیت میبخشد … این لایحه بانکی و پولی، بزرگترین جرم و جنایت این سالیان را مرتکب خواهد شد.» (۲۷)
میز مرکزی فدرال رزرو ؛ سال ۱۹۱۷
سه بهرهبرداری شبکه بانکداران از جنگ اول جهانی
تنها ۷ ماه پس از صدور مجوز فدرال رزرو، در سال ۱۹۱۴ جنگ اول جهانی آغاز میشود؛ گفتیم که حاصل این جنگ برای این خانواده سه مزیّت اساسی «ایجاد بدهی برای طرفین درگیری»، «گرفتن موافقتنامه رسمی از انگلستان برای تشکیل سرزمین اسرائیل»، و «نابود کردن پوند استرلینگ بریتانیا و جایگزینی آن با دلار» بوده است.
پیماننامه اسرائیل
تحولات جنگ اول جهانی توسط خانواده روچیلدها بهگونهای مدیریت شد که سرزمین فلسطین توسط انگلستان به آنها واگذار شود. به این ترتیب که:
آلمان در سال ۱۹۱۶ با وجود اینکه دست برتر داشت، به انگلستان اعلام آتشبس کرد. سپس «لوئیس براندیس» (۲۸) قاضی یهودی دیوان عالی آمریکا هیئتی را به انگلستان فرستاد تا با این کشور معاملهای کند؛ آنها اعلام کردند در ازای اعطای فلسطین، به یهودیان به رهبری روچیلدها، به نفع انگلستان در برابر آلمان وارد جنگ خواهند شد. «وودرو ویلسون» (۲۹) که در این سال با شعار «فردی را دوباره انتخاب کنید که فرزندانتان را درگیر جنگ نخواهد کرد» به ریاستجمهوری انتخاب شده، تحت فشار قاضی دیوان عالی، لوئیس براندیس، در ششم آوریل ۱۹۱۷ به نفع انگلستان وارد جنگ میشود. (ر.ک: اینجا)
تصویر آرتور جیمز بالفور و بیانیهی مشهورش
در برابر این اقدام، وزیرخارجه یهودی انگلستان، «آرتور جیمز بالفور» (۳۰) پیشنویس سندی را تهیه میکند که در افواه به «بیانیه بالفور» مشهور است. متن بیانیه که خطاب به «لرد روچیلد عزیز» (۳۱) تهیه شده به این شرح است:
«وزارت خارجه
دوم نوامبر ۱۹۱۷
لُرد روچیلد عزیز
بسیار خرسندم که از طرف حکومت اعلیحضرت، بیانیهی مزبور را به نشانهی حمایت از آرمانهای یهودی صهیونیستی به شما ابلاغ نمایم. این بیانیه تسلیم کابینه گشته و از سوی اعضا به تصویب رسیده است.
دولت اعلیحضرت از تأسیس وطنی برای مردمان یهودی در فلسطین حمایت میکند و نهایت تلاش خود را بهکار میبندد تا تحقق این هدف را تسهیل نماید. این مسأله کاملاً مفهوم است که هیچ اقدامی در جهت تضعیف حقوق مدنی و مذهبی جوامع غیریهودی موجود در فلسطین یا حقوق و جایگاه سیاسی یهودیان در هیچ کشور دیگری صورت نخواهد گرفت.
ممنون خواهم شد اگر این بیانیه را به اطلاع فدراسیون صهیونیسم برسانید.
ارادتمند شما؛ آرتور جیمز بالفور»
لرد روچیلد عزیز (لیونل والتر روچیلد)
در هجدهم ژانویه، پس از پایان جنگ جهانی اول، «کنفرانس صلح وِرسای» (۳۲) آغاز میشود تا در خصوص غرامت جنگی که آلمانها ملزم به پرداخت به فاتحان جنگ هستند، تصمیمگیری نماید. هیئتی متشکل از ۱۷ یهودی به ریاست «برنارد باروخ» (۳۳) موضوع وعدهی سرزمین فلسطین را در این کنفرانس مطرح مینمایند. جالب اینکه میزبان کنفرانس صلح وِرسای، بارون «ادموند دی روچیلد» است.
«امیل جوزف دیلون» (۳۴) روزنامهنگار مشهور ایرلندی، در کتاب خود تحت عنوان «ماجرای پشتپردهی کنفرانس صلح» (۳۵) در خصوص کنفرانس صلح ورسای خاطرنشان میکند:
«شاید از منظر بعضی خوانندگان این مسأله عجیب به نظر برسد، اما این عین حقیقت است که شمار قابل توجهی از نمایندگان (حاضر در کنفرانس صلح وِرسای) بر این باور بودند که عوامل مؤثر در پشت مردمان آنگلوساکسون، در حقیقت یهودیان هستند… از اینرو فرمولی که اعضای کنفرانس [که کشورهای آنان از این جنگ متأثر شده بودند] در قبال این سیاست [که آن را برای روند صلح در شرق اروپا سرنوشتساز تلقی میکردند] مطرح کردند، به این نتیجه ختم شد: از حالا به بعد، جهان تحت نفوذ مردمان آنگلوساکسون قرار خواهد داشت که آنان به نوبهی خود تحت تأثیر عناصر یهودی خود قرار دارند.»
به این ترتیب اقدامات اولیه روچیلدها برای تصاحب فلسطین به ثمر نشست و این خانواده طی سه دهه بعد از آن به خریداری زمینهای فلسطین و سایر اقدامات لازم برای تصاحب این سرزمین پرداختند. اقداماتی که در انتهای دهه ۱۹۴۰ به غصب رسمی این سرزمین منجر شد.
در یادداشت بعدی نقش حاکمان فدرال رزرو در حوادث مهمی مانند «سقوط پوند» انگلیس، «رکود بزرگ» و همچنین «جنگ جهانی دوم» بررسی خواهد شد.
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
پینوشتها: بانکداران بزرگ
۱. Federal Reserve
2. Great Depression
3. Balfour Declaration
4. George Washington (1732-1799)
5. Louis XVI de France
6. Napoléon Bonaparte
7. Corse
۸. ر.ک: ظهور خاندان روچیلد (قسمت سوم)
۹. Rothschild
10. Mayer Amschel Rothschild (1744-1812)
11. Amschel Mayer Rothschild (1773-1855)
12. Salomon Mayer Rothschild (1774-1855)
13. Nathan Mayer Rothschild (1777–۱۸۳۶)
14. Carl Mayer von Rothschild (1788-1855)
15. James Mayer de Rothschild (1792–۱۸۶۸)
۱۶. ر.ک: ظهور خاندان روچیلد (قسمت سوم)
17. ر.ک: کنفرانس وین آغاز حاکمیت جهانی روچیلدها
۱۸. Andrew Carrington Hitchcock (born ca. 1973)
۱۹. ر.ک: کنفرانس وین آغاز حاکمیت جهانی روچیلدها
۲۰. Schoenberg
21. August Belmont
درباره بلمونت، ر.ک: روچیلدها و “بانکداری جنگل” در آمریکا
۲۲. https://www.haaretz.com/jewish/this-day-in-jewish-history/.premium-1.687836
23. Alexander Hamilton (1755 or 1757-1804)
۲۴. ر.ک: روچیلدها، اندرو جکسون و دو بانک ایالات متحد
۲۵. Andrew Jackson (1767-1845)
26. Charles Lindbergh
۲۷. ر.ک: روچیلدها و بانک فدرال رزرو
۲۸. Louis Dembitz Brandeis (1956-1941)
29. Woodrow Wilson (1856-1924)
30. Arthur James Balfour (1848-1930)
31. Lionel Walter Rothschild (1868-1937)
32. Versailles peace Conference
33. Bernard Mannes Baruch (1870-1965)
34. Emile Joseph Dillon (1854-1933)
35. The Peace Conference. London: Hutchinson & Co.,1919
بانکداران بزرگ ، بانکداران بزرگ ، بانکداران بزرگ
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
بانکداران بزرگ ، بانکداران بزرگ ، بانکداران بزرگ