جان استوارت میل و کلوپ آتنائوم
در سال ۱۸۲۴، در لندن کلوپی تأسیس شد به نام آتنائوم (۱) که کانون تجمع گروهی از متنفذترین چهرههای سیاسی و فرهنگی بریتانیای آن عصر بهشمار میرفت.
تعدادی از اعضای اولیه کلوپ آتنائوم عبارتند از: دوک ولینگتون (نخستوزیر بعدی)، سِر رابرت پیل (۲) (نخستوزیر: ۱۸۳۴-۱۸۳۵، ۱۸۴۱-۱۸۴۶)، لرد جان راسل (۳) (نخستوزیر: ۱۸۴۶-۱۸۵۲، ۱۸۶۵-۱۸۶۶؛ وزیر خارجه: ۱۸۵۲-۱۸۵۳، ۱۸۵۹-۱۸۶۵)، سِر هنری داوی (۴) (رئیس بعدی انجمن سلطنتی)، سِر توماس لارنس (۵) و فرانسیس پالگریو. (۶)
برخی از اعضای بعدی کلوپ عبارتند از: توماس ماکائولی، جان استوارت میل، توماس بارنز (۷) (سردبیر تایمز)، چارلز داروین، چارلز دیکنز و بالاخره لرد پالمرستون (نخستوزیر: ۱۸۵۵-۱۸۵۸، ۱۸۵۹-۱۸۶۵؛ وزیر خارجه: ۱۸۳۰-۱۸۴۱، ۱۸۴۶-۱۸۵۱). (۸)
چهار سال پس از تأسیس کلوپ آتنائوم یکی از اعضای نامدار آن، دوک ولینگتون، در رأس دولت بریتانیا جای گرفت. از آن پس، تا سالیان مدید، اعضای این کلوپ زمام دولت بریتانیا را به دست داشتند.
جان استوارت میل
در انگلستان نیمه اول سده نوزدهم کلوپهای متنفذ دیگری نیز وجود داشت، ولی آنچه کلوپ آتنائوم را متمایز میکند حضور گروهی از برجستهترین اعضای الیگارشی یهودی انگلیس در ترکیب بنیانگذاران و اعضای آن است:
ناتان مایر روچیلد و اسحاق لیون گلداسمید، دو زرسالار نامدار یهودی لندن، و اسحاق دیزراییلی، پدر بنجامین دیزراییلی نخستوزیر نامدار عصر ویکتوریا، از بنیانگذاران و اعضای اولیه این کلوپاند. مدتی بعد به درخواست ناتان روچیلد، موسس مونتفیوره (باجناق ناتان) و به درخواست اسحاق گلداسمید، فرانسیس گلداسمید (پسر بزرگ اسحاق) نیز به عضویت کلوپ فوق درآمدند. (۹)
با توجه به این ترکیب، که کلوپ آتنائوم را به محفلی کوچک و صمیمی از برجستهترین چهرههای مالی و سیاسی و فرهنگی آن عصر بدل میکند، اهمیت این کلوپ در سیاست بریتانیا و سراسر جهان کاملاً آشکار است. ترکیب اعضا به روشنی آمیزهای از زرسالاری یهودی و مستعمراتی و شخصیتهای فکری برجسته آن عصر (چون ماکائولی، جان استوارت میل، داروین و دیکنز) و ارباب متنفذترین رسانه آن عصر (سردبیر تایمز) را جلوهگر میسازد.
علاوه بر افراد فوق، نیاکان بسیاری از خاندانهای دیگر عضو الیگارشی جهانی معاصر را نیز در زمره اعضای این کلوپ مییابیم. اسمایسها و لاکهارتها از این جملهاند. (۱۰)
جان استوارت میل و استبداد روشنگرانه
از سده هفدهم تا پایان سده نوزدهم میلادی، کارکرد اشاعهی فرهنگ استعماری انگلیس را انجمنهای میسیونری پروتستان بهدست داشتند. از دههی ۱۷۹۰ «جنبش میسیونری» انگلیس اوج گرفت و در فاصلهی سالهای ۱۷۹۲-۱۸۶۲ دوازده سازمان مهم جدید میسیونری تأسیس شد. (۱۱) از اینروست که در نیمه اول سده نوزدهم هند به کانون تکاپوی بیسابقه میسیونرها بدل شد. تأثیر روح صلیبی بر توسعهطلبی اروپا تا بدان حد بود که در ۱۸۵۱، پرنس آلبرت، همسر ملکه ویکتوریا، در بازدید از نمایشگاه مستعمرات انگلیس آن را «فستیوال تمدن مسیحی» خواند. (۱۲)
تنها در نیمه دوم سده نوزدهم، زمانی که سلطه استعماری غرب بهطور کامل شکل گرفت، اندیشههای لیبرالی با امپریالیسم گره خورد. معهذا، حتی با حذف نفوذ کلیسا در دولتهای غربی در اواخر سده نوزدهم، تبلیغات مسیحی کارکرد خود را بهعنوان یک سلاح استعماری در شرق از دست نداد.
در این دوران ترویج لائیسیته در شرق تنها به معنای حذف نفوذ نهادها و کانونهای سنّتی دینی-سیاسی در حکومتهای شرقی بود و بدینسان هموار ساختن راه برای نفوذ کارگزاران غربگرای بومی. از دیدگاه استعمارگران بریتانیا، حکومتهای شرقی، چون مصر و چین، مانعی عمده در راه پیشرفت تمدن بشری بودند و لازمهی «آزادی معنوی و فردیت انسانی، درهم شکستن این حکومتها» بود. (۱۳)
در این دوران، اندیشهپردازان سیاسی غرب «استبداد روشنگرانه» را برای دنیای استعمارزده توصیه میکردند!! حکومت مطلقه و بیقانونی که زمام آن بهدست کارگزاران غربی یا بومی غرب باشد. یک نمونه از این نظریات به جان استوارت میل (۱۴) (۱۸۰۶-۱۸۷۳) تعلّق دارد.
جان استوارت میل اندیشهپرداز نامدار لیبرالیسم انگلیسی پسر جیمز میل (۱۵) از کارگزاران و اندیشهپردازان برجسته مستعمراتی بریتانیا در امور هند (۱۶) است. جان استوارت میل نیز، چون پدر، از سال ۱۸۲۳ به استخدام کمپانی هند شرقی در لندن درآمد و با انحلال کمپانی در سال ۱۸۵۸، پس از ۳۵ سال خدمت، با حقوق ۱۵۰۰ پوند استرلینگ در سال بازنشسته شد. (۱۷) او در اواخر دوران خدمت، دبیر دپارتمان امور سیاسی و مخفی [اطلاعاتی] هند (۱۸) بود. (۱۹)
جان استوارت میل مستعمرات بریتانیا را به دو گروه «مستعمرات اروپایینژاد»، چون استرالیا و کانادا، و «مستعمرات غیر اروپایینژاد» تقسیم میکرد. او درباره آن مستعمرات «که ساکنانشان به آن درجهی پیشرفت رسیدهاند که شایستگی حکومت انتخابی داشته باشند» (۲۰)، یعنی مستعمرات اروپایینشین، اصولی زیبا در باب حق خودگردانی داخلی و روابط برادرانه در یک فدراسیون سیاسی مطرح مینمود. (روشن است که سخن تنها بر سر اروپاییان مستقر در این مستملکات بود نه بومیان). ولی آنگاه که به مستملکات گروه دوم میپرداخت، میل یکسره شارح حکومت استبدادی و شاه-فیلسوفی افلاطون بود:
مردمی را که در دوران توحّش به سر میبرند باید فرمانبَری آموخت… آن نوع حکومت که برای حرکت هر مردم در مرحلهای از پیشرفت ثمربخشترین حکومت باشد، اگر چنان عمل کند که مرحلهی بعدی پیشرفت آنان را با مانع یا دشواری روبهرو سازد، نامناسبترین نوع حکومت برای آنها خواهد بود. (۲۱)
میل «نخستین درس تمدن» را، که این «وحشیان» باید بیاموزند، «درس اطاعت»، «اطاعت از مافوق» میدانست. (۲۲)
مردمی که در یک وضع آزاد تمدننایافته به سر میبرند… در واقع تا زمانی که اطاعت کردن را نیاموزند، قادر به هیچ پیشرفتی در تمدن نخواهند بود. بنابراین، فضیلت واجب یک حکومت که خود را بر چنین مردمی حاکم گرداند این است که بتواند رعایای خود را به اطاعت کردن وادارد… برای اینکه حکومتی توانای این کار باشد، تشکیلات سیاسی آن باید، کم و بیش، سر به سر استبدادگرانه باشد. یک تشکیلات سیاسی که تا هر میزان مبتنی به رأی مردم باشد، که در آن افراد جامعه به دلخواه از آزادی عمل فردی خود در برابر حکومت چشم پوشند، نخواهد توانست آن نخستین درسی را که شاگردان در این مرحله از پیشرفت خویش نیاز دارند به آنان بقبولاند. (۲۳)
میل تا بدانجا میتاخت که برای این بخش از جهان حتی بردگی را نیز مُجاز و عامل ترقّی میشمرد:
اقوام بیتمدن و بهویژه دلاورترین و پرنیروترین آنها، از کار پیوسته و عاری از هیجان بیزارند. ولی همهی تمدنهای راستین جز از این راه به دست نمیآیند. بدون چنین کاری نه روح و فکر میتواند با پذیرش عاداتی، انضباط بایستهی جامعه متمدن را به دست آورد و نه شرایط مادی پذیرش آن فراهم میشود. از این رو، حتی بردهداری ممکن است از راه ایجاد محرک نخستین زندگی صنعتی و تحمیل آن همچون تنها اشتغال پرشمارترین بخش اجتماع… گذر به آزادی برتر را شتاب بخشد. (۲۴)
در اینجاست که اندیشهی «استبدادگری خوب» بهعنوان مناسبترین شکل حکومت بر این مردمان توصیه میشود:
در کشوری که هیچگونه محرّکی برای بهبود خودانگیختهی مردم وجود نداشته باشد، تنها امید آنها به هر حرکتی در جهت پیشرفت، به فرصتهایی موکول است که استبدادگری خوب میتواند پدید آورد. (۲۵)
این «استبدادگر خوب» کمتر میتواند یک حکمران بومی باشد و لذا چه بهتر که ملل «متمدن» مستقیماً متکفل امور «استبدادگری خوب» شوند:
در یک استبداد بومی، وجود استبدادگری خوب پدیدهای نادر و گذراست، ولی هنگامی که آنان زیر حاکمیت کشوری متمدنتر قرار داشته باشند، کشور حاکم باید بتواند چنین حکمران مستبدی را به نحوی پایدار برای آنان تأمین کند. کشور حاکم باید بتواند همهی آنچه را که بهوسیلهی سلسلهای از پادشاهان مستبد فراهم میشود برای اتباعش انجام دهد که تضمینکنندهی قدرت مقاومتناپذیر در برابر تزلزل تصدی و حاکمیت استبدادهای توحشآمیز، و شرط صلاحیتش بصیرت و دانایی حاصل از تجربه ملتی پیشرفتهتر باشد. چنین است حاکمیت کمال مطلوب ملتی آزاد بر ملتی وحشی یا نیمه وحشی. (۲۶)
جان استوارت میل و لذتگرایی
بنیان اندیشه فلسفی جرمی بنتام (۲۷)، که از بزرگترین متفکرین سیاسی انگلستان شناخته میشود، بر هدونیسم (۲۸) (لذتگرایی) استوار است.
این نگرشی جدید به زندگی فردی و اجتماعی در عرصه اندیشه سیاسی است که جان لاک، توماس هابس، دیوید هیوم، جرمی بنتام و سرانجام جان استوارت میل شارحین بزرگ آن به شمار میروند و گاه پیشینهی آن را به اپیکور (۳۴۱-۲۷۰ پیش از میلاد) در یونان باستان میرسانند.
هدونیسم فلسفی لذت را هدف غایی زندگی انسان میداند و تنها آنگونه از شیوهی زیست و ایستارهای اخلاقی را مطلوب میشمرد که لذتآفرین باشد. (۲۹) هدونیسم در عرصهی اندیشه سیاسی بنیان فلسفی و اخلاقی یوتیلیتاریانیسم (سودمندگرایی) را میسازد. (۳۰)
برگرفته از آثار استاد عبدالله شهبازی
بهکوشش: اندیشکده مطالعات یهود
پینوشتها:
(۱) Athenaeum
(۲) Sir Robert Peel
(۳) Lord John Russell
(۴) Sir Henry Davy
(۵) Sir Thomas Lawrence
(۶) Francis Palgrave
(۷) Thomas Barnes
(۸) Sonia and V. D. Lipman [eds], The Century of Moses Montefiore, Oxford University Press, pp. 18-19
(۹) Robert Blake, Disraeli, London: Eyre & Spottiswoode, 1966, p. 82; Lipman, ibid, pp. 18-19
(۱۰) درباره تاریخ «کلوپ آتنائوم» مأخذ زیر موجود است که نگارنده به آن دسترسی نداشت:
The Athenaeuim: Club and Social Life in London, 1824-1974, London: Heinemann, 1975
(۱۱) Ronald Hyam, Britain`s Imperial Century, 1815-1914; A Study of Empire and Expansion, USA: Barnes & Noble Book, 1993, p. 91
(۱۲) ibid, p. 88
(۱۳) ibid, p. 109
(۱۴) John Stuart Mill
(۱۵) James Mill (1773-1836)
(۱۶) C. E. Buckland, Dictionary of Indian Biography, London: Swan Sonnenschein & Co., 1906, pp. 288-289
(۱۷) ibid, p. 289
(۱۸) Political and Secret Department
(۱۹) ibid, p. 230
(۲۰) جان استوارت میل، تأملاتی درباره حکومت انتخابی، ترجمه علی رامین، تهران: نشر نی، چاپ اول، ۱۳۶۹، ص ۲۸۱.
(۲۱) همان مأخذ.
(۲۲) همان مأخذ، ص ۸۴.
(۲۳) همان مأخذ، ص ۵۴-۵۵.
(۲۴) همان مأخذ، ص ۵۵.
(۲۵) همان مأخذ، ص ۲۸۲.
(۲۶) همان مأخذ.
(۲۷) Jeremy Bentham (1748 -1832)
(۲۸) Hedonism
(۲۹) Americana, 1985, vol. 14, pp. 47-48
(۳۰) بنگرید به:
https://jscenter.ir/jewish-history/formation/2359
««« پایان »»»
آشنایی با رنگهای بهکار رفته در مقالهی فوق:
رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوهای برای نقلقول استفاده میشود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده میشود.
رنگ قرمز برای لینکدادن استفاده میشود.
…..
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: