تحلیل و مقایسه جهاد اسلامی با قتلعامهای یهودیان:
با وجود این سه دلیل مشعشع و قانعکننده (!)، اشکالات و ایرادات اساسی بر این قتلعام ها و علف هرز شمشیر ساختن مردم (از زن و مرد و کوچک و بزرگ) وارد است؛ به این ترتیب:
۱ــ چرا و چگونه یهوه که «رحمتش تا ابدالاباد» [۱۱] و «مهربان و رحیم» [۱۲] است، راضی گردید برای به انحراف کشیده نشدن قومی سست عنصر، تعداد کثیری از اقوام که میانشان زن و بچه و پیر، فراوان بود، بالکل کشته شوند؟! رحمانیت و مهربانی یهوه کجا رفت؟! راه درست آن بود که ایمان بنیاسرائیل محکمتر میگشت تا تحت تاثیر جاذبههای کاذب و شهوات قرار نگیرند. ازطرف دیگر، باید این اقوام شریر و بت پرست، ابتدا ارشاد و هدایت میشدند. آیا بهخاطر بتپرستی و شرارت، باید خشک و تر با هم بسوزند و کوچک و بزرگ، شیرخوار و کهنسال همه نابود شوند، آنهم بدون ارشاد و اتمام حجت و دعوت به یکتاپرستی؟! آیا این است هدایت؟! حیوانات چه گناهی داشتند که سوزانیده شدند؟!
در مقام مقایسه جهاد اسلامی با این نسل کشی ها (یا به اصطلاح، جهادِ یهودی ) میبینیم که جهاد اسلامی، از قداست و انسانیت بس والایی برخوردار است. در جهاد اسلامی، در برابر اهل کتاب سه راه پیشنهاد میشد: اسلام ، جزیه و یا شمشیر. و در برابر کفار و مشرکین دو راه: اسلام و یا شمشیر. اگر کفاری که سد راه اسلام شده و در برابر مسلمانان، تیغ از نیام کشیده بودند، اسلام میپذیرفتند، تمامی حقوقی را که یک مسلمان مجاهدٍ زجردیده، رنج کشیده و اسلام آورده به دست پیامبر (ص) از آن برخوردار شده بود، بلافاصله صاحب میگردیدند! در جهاد اسلامی، فقط کسانی کشته میشدند که در برابر اسلام، سلاح در دست میگرفتند. در جهاد اسلام، کشتن زن، بچه، اسیران، اناث و نابودی کشتزارها، خانهها و شهرها وجود نداشت و ندارد. دستور جنگی پیامبر اسلام به رزمندگان عازم جهاد، بهترین دلیل قداست والای جهاد اسلامی است. آن حضرت هنگام وداع رزمندگان فرمودند: «بروید به نام خدا، کمک خواهید از خدا، جهاد کنید برای خدا و برای امت رسول خدا. هان ای مردم، مکر نکنید. از غنایم، سرقت روا مدارید. کفار را بعد از قتل، چشم و گوش و دیگر اعضا قطع نکنید. پیران و زنان و اطفال را مکشید. راهبان را که در معابدند، مکشید. درخت ها را مگر در صورت نیاز، از بیخ قطع مکنید. هرکس از مسلمانان که بر کافری امان دهد، امان او پذیرفته است تا آن که بر وی، دین خدا عرضه گردد. اگر اسلام را پذیرفت، برادر شما است و اگر نپذیرفت، او را به سلامت به اردوگاه خود برسانید و پس از آن، بر قتل او از خداوند، مدد خواهید. اسرا را به آب غرق نکنید. نخلستان ها را نسوزانید. درختان میوهدار را درنیاورید و کشتزارها را نسوزانید، شاید به آن محتاج شوید. جانوران حلال گوشت را نابود نکنید، مگر اینکه برای تامین غذا نیاز داشته باشید. دشمنان را به سه چیز دعوت کنید: اول، اسلام را به آنها عرضه دارید. اگر مسلمان شدند، به هجرت دعوتشان کنید؛ زیرا اگر هجرت را قبول کردند، از غنیمت بهره میبرند و اگر در خانه خود ماندند، حکم اعرابی را دارند که مسلمانند و در خانه خویشاند و از غنیمت قسمتی ندارند. دوم، اگر اسلام را قبول نکنند و از اهل کتاب باشند، باید حتما جزیه بدهند و چون جزیه دادند، مزاحمشان نشوید و گرنه ساز جهاد کنید. [سوم] اگر محلی را محاصره کردید و افراد تحت محاصره خواستند از محاصره بیرون آیند و از شما خواستند که حکم خدا را در مورد آنها جاری سازید، چون ممکن است حکم خدا را در آن مورد ندانید، لاجرم یک نفر حاکم از خودتان برای آنها معین کنید و اگر از شما امان خواستند، امان دهید. هرگز آب مشرکان را مسموم نسازید.» [۱۳] این است چهره نورانی و مشعشع اسلام و جهاد اسلامی و کلمات مهرآمیز و عطرآگین پیامبر اسلام. اسلام، به جای کشتار جمعی مردمِ بتپرست و کافر جهت پیشگیری از بهفساد کشیده شدن مسلمانان ، چنان نیرویی از ایمان و تقوا در آنها ایجاد مینماید که آنها خود از گناه دوری میگزینند و ازطرف دیگر، اسلام سعی میکند زمینههای گناه را در جامعه از بین ببرد. یعنی در آنِ واحد، هم به فردسازی میپردازد و هم به جامعه سازی. دین مبین اسلام، جاذبه محکمی دارد و کسانی را که اندک وجدانِ بیدار و فطرتِ حقیقت طلب داشته باشند، در خود جذب و همو را به شمشیری بْران علیه خصم و در موارد متعدد، علیه طایفه و قوم وخویش خود و نیز به عارف دل سوخته و شب زندهدار تبدیل مینماید.
۲ــ چگونه میتوان اقوامی هرچند بت پرست را بدون اتمام حجت و دعوت به دین حق ، علف هرز شمشیر نمود؟! حجت برای هر قوم، باید قبل از مجازات تمام گردد و این اتمام حجت، با ارسال رسولان بشیر و نذیر صورت میگیرد. از تورات چنین برنمیآید که پیامبرانی در میان این اقوام برای ارشاد و هدایت در نظر گرفته شده و یا رسولانی از طرف موسی (ع) به میان آنان رفته و به دین حق دعوت کرده باشند! حتی دیده نمیشود کسانی از جمعیت کثیر بنی اسرائیل (حدود یک میلیون نفر)، این اقوام را به راه راست هدایت نموده باشند! این سکوت در مورد هدایت و ارشاد اقوام گمراه، برای کتابی آسمانی مانند تورات ــ که اکنون طرفداران بسیار متعصبی دارد ــ ضعف بزرگی است!
متاسفانه، اعتقاد دینی و ایمان مذهبی بنیاسرائیل، چنان بیفروغ و سست بود که نتوانستند خود در دینِ موسی (ع) ثابت قدم بمانند، چه رسد به این که بتوانند مردمان کافرپیشه را هدایت نمایند! آنان، تحت تاثیر علایق دنیوی و شهوانی، به این گفته یهوه که میگوید «اگر آواز یهوه، خدای خود، را به دقت بشنوی و تمامی اوامر او را به جا آوری، آنگاه یهوه ، خدایت ، تو را بر جمیع امت های جهان بلند خواهد گردانید»، [۱۴] عمل ننمودند! مقدمه هدایت دیگران، خودسازی است که بنیاسرائیل در آن (خودسازی) وامانده بودند! به جرات میتوان گفت حضرت موسی (ع) در هدایت بنیاسرائیل، علیرغم کوشش و تلاش فراوان، توفیقی نیافت!
در قرآن مجید، هرجا سخن از عذاب و هلاک اقوام ناسپاس و کفرپیشهای مانند اقوام لوط، هود، نوح، سباء، انطاکیه و… به میان میآید، قبل از ذکر نزول عذاب، به فرستاده شدن رسولان و اتمام حجت اشاره میگردد. خداوند در آیات قرآن مجید صریحاً بیان میفرماید تا رسولی جهت ابلاغ حق و ارشاد و هدایت و اتمام حجت فرستاده نشود، عذاب الهی نازل نمیگردد!: ۱ــ «ای رسول ما، پیش از تو پیغمبرانی به سوی قومشان فرستادیم و برای آنها معجزات و ادلّه روشن آوردند. پس ( بعضی به راه کفر شتافتند ) ما هم از کافران بدکار، انتقام کشیدیم.» [۱۵] ۲ــ «همانا ما، نوح را به رسالت سوی قومش فرستادیم. او هزارسال پنجاه سال کم، میان قوم درنگ کرد ( و خلق را دعوت به خداپرستی کرد و اجابت نکردند ) و چون همه، ستمکار و ظالم بودند، غرق طوفان هلاک شدند.» [۱۶] ۳ــ «این [فرستادن] رُسل برای این است که خدا، اهل دیاری را تا [اتمام حجت نکرده و] آنان غافل و جاهل باشند، به ستم هلاک نگرداند.» [۱۷] ۴ــ «برای هر امتی، رسولی است که هرگاه، رسول آنها آمد و حجت تمام شد، حکم به عدل شود و بر هیچ کس ستم نخواهد شد.» [۱۸] ۵ــ «ما تا رسول نفرستیم، هرگز کسی را عذاب نخواهیم کرد.» [۱۹] ۶ــ «پروردگارِ تو اهل هیچ شهر و دیاری را تا در مرکز آن رسولی نفرستد که آیات ما را بر آنها تلاوت کند، هرگز هلاک نکند.» [۲۰]
در اسلام، اصل، بر لطف و رحمت است. خداوند متعال، رحمت را بر خود فرض نموده است. [۲۱] غضب، بعد از رحمت است. خداوند، مهربانتر از هر مهربان بوده و رحمتش بر خشمش پیشی دارد. [۲۲] الله، لطیف است و لطفش ایجاب میکند که رسولانی برای هدایت مردم گسیل فرماید.
موفقترین نبی الهی در انجام رسالت خویش، پیامبر اسلام بوده است که از اقوامی بیابان گرد، وحشی ، بینظم و بیقانون ، بتپرست و خون ریز، مردمی خداپرست ، پاکدامن ، منضبط ، تابعِ شریعت و قانون و بنیان گذار تمدن عظیم اسلامی به وجود آورد.
۳ــ اگر انتقام بنیاسرائیل از اقوام مذکور، بهخاطر ممانعت آنان نسبت به عبور بنیاسرائیل از سرزمینهایشان بود، از جمله قوانین انتقام در نزد انسان های منصف، رعایت عدالت است، خصوصاً از طرف قومی که توسط پیامبری اولوالعزم هدایت شده و برگزیده یهوه بودند! اما میبینیم که این اقوام، به دستور یهوه، قتلعام میشوند، «تا نام ایشان از زیر آسمان محو شود.» [۲۳] باید پرسید: عدالتی که به یهوه نسبت میدهند و او را عادل میخوانند، [۲۴] کجا رفت؟! درواقع باید گفت عدالت، کیمیایی بود که در میان بنیاسرائیل یافت نمیشد!
در اسلام و قرآن مجید، سفارشات فراوانی به رعایت عدالت در زمان انتقام وجود دارد و بر ظالمین و ستمکاران و ازعدالت خارج شدگان ــ هرکه باشند ــ عتاب میشود که انتقام صرفاً به اندازهای که بدی روا داشته شده، جایز است و نه زیادتر: «هرکس به همان قدرِ ظلمی که به او شده، در مقام انتقام برآید.»؛ [۲۵] «هرکه به جور و ستمکاری شما دست دراز کند، او را به مقاومت از پای درآورید به اندازه ستمی که به شما رسیده و از خدا بترسید.»؛ [۲۶] «انتقام بدی مردم به مانند آن بد، روا است.» [۲۷]
۴ــ گویی یهوه با این اقوام، پدرکشتگی داشت! و دشمن دیرینه آنان بود! که درصدد نابودی همه برآمد. یهوهای که به نوشته تورات «خدای تمام جهان و تمامی بشر بوده» [۲۸] و «آفریننده فلک الافلاک و تمامی جنود آنها، زمین و هرچه بر آن است و دریاها و هرچه در آنها است» [۲۹] میباشد، اگر میخواست این اقوامی را که همه، آفریدههای خود او بودند، بالکل نابود سازد و نام آنان را محو نماید، چرا اصلاً آنها را آفرید؟! اگر نابودی اقوام مذکور برای شرارت و بتپرستی بود، ایرادات گذشته باز مطرح میشود!
آیا یهوهای که «آسمان ها و زمین را آفریده»[۳۰] و «آسمان، خزینه او است» [۳۱] و «دولت و جلال نیز از او میآید»، [۳۲] آن قدر دستش بسته و سرزمینش کم وسعت بود که نمیتوانست بنیاسرائیل و اقوامِ مقابلشان را در یک سرزمین و یا سرزمین های متفاوت، اسکان داده، در میان آنها الفت برقرار سازد و نعمتش را بر همگی افزون ساخته، توسط قوم بنیاسرائیل، این اقوام را هدایت نماید؟!
در مقایسه میان اسلام و یهودیت، میبینیم که در قرآن، الله تبارک و تعالی، رب و آفریننده تمام خلایق و جمهور انسان ها است و از رگ گردن به انسان نزدیک تر و از مادر مهربان تر است اما متاسفانه یهوه جبار است و خون ریز، قهار است و نامهربان و البته بسیار کینه توز!
در تورات، یهوه به اوصافی مانند «غفار، کریم، رحیم، دیرغضب و کثیرالاحسان» متصف میگردد، اما در مطالعه دقیق تورات، درمییابیم که یهوه، غالباً چنین صفاتی ندارد و در مواقعی هم که یافت میشود، این صفات بسیار کم سو هستند!
الله اسلام، قادرِ مطلق است و به هر کار توانا. اگر اراده آفرینش چیزی را داشته باشد، به محض اراده، آفریده میشود (کن فیکون). آسمان و زمین و هرچه در آنها است، ملک او است. او روزی دهنده همه خلایق است؛ از پست ترین تا افضل ترین و از کوچک ترین تا بزرگ ترین. او بینیاز مطلق است و همه به او نیازمند هستند. او در دنیا بر مومن و کافر، اما در آخرت فقط بر مومن، بخشنده و مهربان و رزاق است. او با هیچ کس خصومت شخصی ندارد. خدای همه است بیتبعیض، ملاک فضیلت در نظرش، فقط تقوا و نزدیکی به او است و اگر اقوامی، مغضوب او میگردند، بهخاطر اعمال بد خودشان است؛ وگرنه خداوند به هیچکس ظلم نمینماید.
اکنون به یک مورد دیگر از قساوت و بیرحمی بنیاسرائیل (یهود) مینگریم: «در حمله بنیاسرائیل به شهر اریحا به فرماندهی یوشع ابن نون (جانشین حضرت موسی)، قوم صدا زدند و کرناها نواختند و چون قوم، آواز کرنا را شنیدند و قوم به آواز بلند صدا زدند، حصار شهر بر زمین افتاد و قوم به شهر اریحا برآمده و شهر را گرفتند و هرآنچه در شهر بود، از مرد و زن و جوان و پیر، حتی گاو و گوسفند و الاغ را به دم شمشیر هلاک کردند. شهر را با آنچه در آن بود، به آتش سوزانیدند.» [۳۳]
یهودیانی که کشتهشدن سیصد نفر از هم دینان عهدشکن و فتنه انگیز خود در صدر اسلام را [۳۴] بهانهای برای کوبیدن اسلام قرار داده و هنوز هم همان واقعه را بهانه قرار میدهند و از یادآوری جریان مذکور، اشک (!) میریزند، چه توضیحی در مورد این همه کشتار، قتلعام و نسلکشی که در کتاب آسمانی خودشان بهصراحت بیان شده است، دارند؟! آیا وقت آن نرسیده که با کنارگذاشتن حب و بغض ها و عداوت های کور و نیز کژاندیشی ها، راه هدایت را انتخاب نمایند؟ البته در میان یهودیان، بر طبق اشاره هوشمندانه قرآن مجید، «افرادی دانشمند، عالم و پرهیزکار» وجود دارند [۳۵] که راه حق را خواهند پویید و اعتقادات باطل را به دور خواهند ریخت. از میان این یهودیان «عالم و پرهیزکار»، کلیمیان ایران جایگاه ویژهای دارند و قطعاً مورد احترام هستند.
تعداد کلیمیان ایران بسیار محدود است و مانند دیگر اقلیت های مذهبی، از تمام حقوق اجتماعی و شهروندی برخوردارند و در انجام مراسم و شعایر قومی و مذهبی خود آزادند و در مجلس شورای اسلامی، نماینده دارند. آنان از دیرباز به مشاغل بازرگانی و تجارت اشتغال دارند و با توجه به گذشته پررنج و انزوا و احساس آسیب پذیری که این قوم همیشه در طول تاریخ ــ نه در ایران ــ در عرصه جهان احساس کردهاند، همیشه تلاش مینمایند در زمینه تجارت و خرید و فروش فعالیت داشته باشند. آنها علاقه دارند سرمایههایشان، قابل انتقال و بهصورت نقد باشد. یهودیان از دیرباز در ایران به مشاغل آزاد و خرید و فروش اشتغال داشتهاند. از سال ها پیش، یهودیان ایران چون یهودیان سایر کشورها به امریکا، استرالیا و به ویژه به اسرائیل مهاجرت کردهاند. اصولاً دین یهود، نوعی درون گرایی و جامعه بسته گذشته نگر را برای پیروان خود فراهم میسازد که این امر، یکی از عمدهترین عوامل آسیبپذیری این قوم است. آنان به دلیل جامعه بسته خود، مجبور به ازدواج درونی و خودی هستند و از این لحاظ، کمکم بر اثر محدودیت و انزوا، طراوت و جوانی جمعیت را از دست میدهند.[۳۶]
طبق آمار رسمی کشور تعداد یهودیان ایران در سال ۱۳۶۵، ۲۶۳۵۴ نفر، یعنی پنجدهم درصد کل جمعیت کشور را تشکیل میداد اما در سال ۱۳۷۵، این تعداد به ۱۲۷۳۷ نفر، یعنی به دودهم درصد جمعیت کل کشور، بالغ میشود.[۳۷]
نویسنده : اصغر حیدری
پینوشتها:
[۱۱]ــ تورات، کتاب اول تواریخ ایام، باب ۱۶ و کتاب دوم تواریخ ایام، باب ۷
[۱۲]ــ سفر تثنیه، باب ۴ و کتاب دوم تواریخ ایام، باب ۳۰
[۱۳]ــ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، گزیده تهذیب، ترجمه: محمدباقر بهبودی، ج۳، تهران، کویر، ۱۳۷۰، ص۲۳۷؛ واقدی، مغازی، ترجمه: محمود مهدوی دامغانی، ج۲، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۶، ص۴۲۴
[۱۴]ــ تورات، سفر تثنیه، باب ۲۸
[۱۵]ــ سوره روم، آیه ۴۷
[۱۶]ــ سوره عنکبوت، آیه ۱۴
[۱۷]ــ سوره انعام، آیه ۱۳۱
[۱۸]ــ سوره یونس، آیه ۴۷
[۱۹]ــ سوره اسراء، آیه ۱۵
[۲۰]ــ سورههای قصص /۵۹، سباء/۱۷، نساء/۱۶۵ و شعراء/۸
[۲۱]ــ سوره انعام، آیه ۱۲
[۲۲]ــ مفاتیحالجنان، دعای جوشنکبیر. امامسجاد(ع) میفرماید: «خدایا، تویی که بیش از آنچه عقاب کنی، ثواب روا داری و این تویی که همواره مهر تو از قهر تو پیشی گیرد… خدایا، تو بیش از آنچه بخواهی کیفر دهی، دوست داری ببخشی.» صحیفه سجادیه، ترجمه: جواد فاضل، صص۱۶۳ و ۱۶۵
[۲۳]ــ تورات، سفر تثنیه، باب ۷، بند ۲۴
[۲۴]ــ همان، کتاب ارمیاء نبی، باب ۱۱
[۲۵]ــ سوره حج، آیه ۶۰
[۲۶]ــ سوره بقره، آیه ۱۹۴
[۲۷]ــ سوره شوری، آیه ۴۰ و نیز رک: سورههای بقره/۱۹۰ و ۱۹۴، قصص/۵۰ و ۵۹، فرقان/ ۱۹ و ۲۷
[۲۸]ــ تورات، کتاب اشعیاء، باب ۵۴ و کتاب ارمیا، باب ۳۲
[۲۹]ــ تورات، سفر تثنیه، باب ۱۰ و کتاب دوم پادشاهان، باب ۱۹ و کتاب نحمیاء نبی، باب ۹
[۳۰]ــ همان، سفر خروج، باب ۲۰ و کتاب اول تواریخ ایام، باب ۱۶ و کتاب اشعیاء نبی، باب ۴۵
[۳۱]ــ همان، سفر تثنیه، باب ۲۸
[۳۲]ــ همان، کتاب اول تواریخ ایام، باب ۲۹
[۳۳]ــ همان، صحیفه یوشع، باب ۶، بند ۲۰ تا ۲۵
[۳۴]ــ آنان با کفار قریش در حمله به مدینه جهت کشتار مسلمین همدست شدند و بعد از شکست، توسط قاضیای که خود از میان مسلمانان برگزیدند به قتل محکوم گشتند.
[۳۵]ــ سوره مائده، آیه ۷۰ و ۸۳؛ سوره نساء، آیه ۱۶۴
[۳۶]ــ رک: اسماعیل یوردشاهیان، تبارشناسی قومی و حیات ملی، تهران، نشر و پژوهش فرزان، چاپ اول، ۱۳۸۰، صص۱۹۶ ــ۱۹۵
[۳۷]ــ مرکز آمار ایران، سالنامه آماری کشور، ۱۳۷۷، تهران، ۱۳۷۸، ص۷۱