یهود؛ دین یا قوم؟

یهود؛ دین یا قوم؟

ده‌فرمان جنبش صهیونیسم دین یا قوم
فرمان اول: یهود تنها یک دین نیست، بلکه یک جریان قوم‌گرایانه است!

قرن نوزدهم میلادی را به حق می‌توان قرن پیدایش جریان‌های قومی و اتحادیه‌های سیاسی نامید، که این اتحادها بر پایه‌های قومی، ریشه‌های تاریخی، نژادی، زبانی، فرهنگی و حتی مصلحتی استوار بودند. ظهور این اتحادها، انقلاب‌های مردمی و جنگ‌های بزرگی را در پی داشت که نهایتاً به تشکیل امپراطوری‌های عظیمی چون آلمان و ایتالیا منتهی شد.

همزمان دو گرایش عمده و کاملاً متفاوت با یکدیگر به منصه‌ی ظهور رسید؛ اول دیدگاهی که هیچ تفاوتی میان مردم یک کشور قائل نبود و همه را به یک چشم می‌نگریست و دوم گرایشی که با ترس و نفرت به اقلیت‌های قومی و نژادی درون یک امپراطوری یا کشور نگاه می‌کرد، که منجر به بروز نوعی ظلم و ستم علیه اقلیت‌ها گردید. به همین دلیل پس از مدتی اقلیت‌های ستمدیده در برابر این جریان از خود واکنش نشان دادند. که گاه معقول و منطقی بود و گاه بی‌منطق و نامعقول. به عبارت دیگر واکنشی منفی نسبت به ظلم و ستمی که در کشور بر آنان اعمال می‌شد.

همچنین قرن نوزدهم، قرن انقلاب صنعتی در اقصی نقاط قاره‌ی اروپا و حرکت سریع‌تر این قاره به سمت دستاوردهای علمی و فرهنگی بود. چرا که دانش، علم، فرهنگ و هنر رشد نموده، اختراعات و اکتشافات به سرعت گسترش یافته و مراکز، شرکت‌ها، بانک‌ها و سازمان‌های سیاسی جدید تشکیل گردید، و مردم طعم خوش پیشرفت و شکوفایی به‌ویژه در عرصه‌های علمی، تربیتی، اقتصادی و عمرانی را چشیدند. طعمی که در قرن قبل از آن یعنی قرن هجدهم اصلاً نچشیده بودند. ولی تمامی مردم از این خوان گسترده بهره نمی‌بردند و عده‌ی زیادی از آن بی‌نصیب ماندند. در حالی‌که عده‌ای از انواع سرمایه‌های ملّی به بدترین شکل ممکن سوءاستفاده کرده و سایرین را از غنیمت به‌دست آمده محروم ساختند. آری، هرقدر اوضاع سرمایه‌داری و بورژوازی بهتر می‌شد، وضع اقلیت‌ها بیشتر رو به وخامت می‌گذاشت.

سرمایه‌داری و استعمار

به موازات انقلاب صنعتی، استعمارگران اروپا بر بخش‌های وسیعی از آفریقا و آسیا سیطره یافتند و امپراطوری‌هایی که تنها چند قرن از عمرشان می‌گذشت، به مناطقی دست پیدا کردند که در گذشته اصلاً راهی به آن نداشتند.

این امر، استعمارگران را بر آن داشت تا به‌منظور تأمین امنیت خطوط مواصلاتی (نظامی و بازرگانی) و پیوند آن با کشور مادر (یعنی امپراطوری استعمارگر) اراضی بیشتری را تصاحب کنند. همین افزون‌خواهی از یک‌سو منجر به بروز رقابت شدید میان دول استعماری و در نهایت بروز جنگ‌های دو یا چندجانبه گردید و از سوی دیگر باعث شد آنان به‌منظور تقویت قدرت خود، بیش از گذشته بر سر جلب دوستی با ساکنان بومی مستعمراتشان، با یکدیگر رقابت کنند. که در این بازی انگلستان گوی سبقت را از سایر کشورهای استعمارگر ربود و علاوه بر ایجاد ارتباط با طوایف و قبایل محلی، زمین‌های زیادی را از آن خود ساخت.

در این میان احساسات مذهبی، آتش رقابت استعمارگران و جست‌وجوی آنان برای یافتن پایگاه‌ها و مناطق تحت نفوذ جدید را تندتر کرده و حتی برخی سیاستمداران، اقتصاددانان و اندیشمندان تحت تأثیر این فضا، مجری تمایلات توسعه‌طلبانه‌ی جناح‌های قدرتمند درون کشور خود شدند.

کلیسا (در انگلستان) از مهم‌ترین گروه‌های فشار بر هیئت‌های حاکم برای تقویت استعمار این کشور در بخشی از امپراطوری عثمانی و توجیه بشری و جغرافیایی آن، به‌شمار می‌رفت. در چنین فضایی بود که جنبش صهیونیسم در تابستان سال ۱۸۹۷ به شکل حرکتی فعال و سازمان‌یافته، متولد شد.

در آن دوران، یهودیان اروپا به دو گروه عمده تقسیم می‌شدند:
اول، یهودیان اروپای شرقی که اکثر آنان را افراد مستمند، طرد شده، فقیر و محروم از امکانات اولیه، تشکیل می‌دادند. [سفاردی] دوم، یهودیان اروپای غربی و شمال غرب اروپا که از بسیاری مزایای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی اکثریت جامعه (یعنی مسیحیان) برخوردار بودند و می‌توان گفت بخشی از جامعه‌ی آن روز به‌شمار می‌رفتند. [اشکنازی]

اسحاق یوسف سفاردی‌ و دیوید لاو اشکنازی

ربّی اسحاق یوسف (Yitzhak Yosef) رهبر سفاردی‌ها [سمت راست] و ربّی دیوید لاو (David Lau) رهبر اشکنازی‌ها [سمت چپ]

اما برای درک بهتر مسائل پنهانی تشکیل جنبش صهیونیسم باید یادآور شویم همان‌قدر که یهودیان اروپای شرقی مورد ظلم و ستم و بی‌مهری قرار می‌گرفتند، در عوض یهودیان اروپای غربی در ناز و نعمت به‌سر می‌بردند. به عبارت بهتر هر قدر که یهودیان متموّل در رشد و نمو امپراطوری‌ها سهیم بودند، برادرانشان در اروپای شرقی قربانی انقلاب صنعتی گشتند.

در زمانی‌که ملکه ویکتوریا یعنی حامی آیین مسیح، فردی یهودی چون دیزرائیلی را به بالاترین مقامات در دولتش رسانید و یهودیان دیگری چون مونت‌فیوره و روچلید را به‌عنوان دو ستاره‌ی تابناک جامعه‌ی مخملی‌اش پذیرفت، کشیشان ارتودکس و کاتولیک اروپای شرقی، پیروانشان را بر ضد قاتلان مسیح یعنی یهودیان تحریک می‌کردند!

همین امر سبب شد تا میان این دو جریان کاملاً متناقض یهودی در اروپا، فضایی مناسب برای برخورد با مسائل یهودیان در ابعاد دینی، قومی و سیاسی پدید آید. که اصل و پایه‌ی آن بر قواعد نژادی، طایفه‌ای، یا شبه‌نژادی و شبه‌قومی قرار داشت.

به این ترتیب در قرن نوزدهم میلادی بذر احساسات و گرایش‌های سیاسی در میان یهودیان، به ثمر نشست و «جمعیت دوستداران صهیون» [۱] در اروپای شرقی پا به عرصه‌ی اجتماع و سیاست نهاد.

وظیفه‌ی این جمعیت‌ها که بیش از ۲۵۰ شاخه و بخش داشتند و از مهم‌ترین رهبرانشان می‌توان به لئون پینسکر [۲] اشاره نمود، اخذ وجوه نقدی از یهودیان ثروتمند اروپا، برای فراهم نمودن زمینه‌ی مهاجرت یهودیان فقیر و ستمدیده از روسیه و لهستان به خارج از این کشورها به خصوص فلسطین بود.

لئون پینسکر رهبر دوستداران صهیون

لئون پینسکر از رهبران دوستداران صهیون

اما کار به همین‌جا ختم نشد و به‌دنبال صدور قوانین نژادپرستانه بر ضد یهودیان، سیل مهاجرت در دهه‌ی ۸۰ قرن نوزدهم به‌ویژه از روسیه، لهستان و رومانی تشدید شد. [برای اطلاع بیشتر از این فشارهای برنامه‌ریزی‌شده علیه یهودیان فقیر بنگرید به: اینجا]

دوستداران صهیون بیشتر شبیه برادران خیّری بودند که با پولی که از ثروتمندان یهودی غرب اروپا می‌گرفتند، زمینه‌ی مهاجرت محرومین و ستمدیدگان یهودی اروپای شرقی به نقاط مختلف جهان را فراهم می‌کردند.

در این مرحله که می‌توان آن را انعقاد نطفه‌ی تفکر صهیونیسم نامید، تمام تلاش‌ها در جهت کسب منابع مالی برای نجات یهودیان ستمدیده و مستمند بود، و تا مرحله‌ی بلوغ فکری و سیاسی فاصله‌ی زیادی داشت. زیرا تبدیل برنامه‌ای خیرخواهانه به یک نقشه‌ی سیاسی، نیازمند سازماندهی و اندیشه‌ای بود تا در جهان مطرح شده و تمام یهودیان جهان حول محور آن جمع گردند.

اما تئودور هرتزل [۳]، وکیل و روزنامه‌نگار یهودی مجارستانی که در اصل دارای اقامت اتریشی [۴] بود، کار تبدیل فعالیت‌های خیریّه به فعالیت‌های سیاسی و بین‌المللی را آغاز کرد. وی توانست پس از مدت‌ها یهودیان را از شکل یک دین به یک ملت واحد بدل سازد.

او معتقد بود، ملت یهود تنها یک طایفه یا دین نیست، بلکه یک جریان قوم‌گرایانه است. به همین دلیل یهودیان از هر نژاد، کشور، ملیّت، طبقه و فرهنگ، باید در راه یک هدف مانند ملتی واحد در کنار هم به فعالیت بپردازند. هرتزل برای یهودیان ستمدیده و فقیر مانند سپری دفاعی به حساب می‌آمد که می‌توانستند خود را در پناه آن از گزند ظلم و ستم حفظ کنند و برای یهودیان متموّل و ثروتمند بهانه‌ای بود تا از شرّ اتهام سوءاستفاده‌چی که به آنان زده می‌شد و همچنین احساس دِین نسبت به فقر و محرومیت سایر یهودیان، راحت شوند.

تئودور هرتزل

تئودور هرتزل

صهیونیسم روی دیگر سکه‌ی قومی-سیاسی یهود است. این همان فرمان اول از فرامین ده‌گانه جنبش صهیونیسم و صد البته بزرگترین و مهم‌ترین قاعده‌ی آن به‌شمار می‌آید.

یعنی: یهود تنها یک جریان دینی نیست، بلکه یک جریان قومی است. یهود، ملتی است کاملاً متمایز و برتر نسبت به سایر ملل!! به‌خصوص در کشورهایی که ملت یهود در آنجا مقیم و به آن وابسته اند. یهودیان می‌خواهند خود را تافته‌ی جدابافته در این جهان پهناور قلمداد کنند که البته حق دارند، زیرا یهود در اصل بافته‌ای از توهّم و گمان است!!

جالب این‌جاست که هرتزل در فرمان اول از ده‌فرمان صهیونیسم، تنها قائل به وجه تمایز ملت یهود از سایر ملل نیست بلکه اعتقاد دارد که یهود ملتی است ممتاز و برتر نسبت به سایر ابناء بشر!!

این‌گونه امتیازات نیاز به فلسفه و فتواهای بسیار محکم و مستدل دارد. در حالی‌که اجداد صهیونیسم که اکثراً مانند هرتزل یا از دین و احکام آن سر در نمی‌آورند یا مانند برخی دیگر ملحد بودند، تورات را منبع موثق خود قرار داده و اعلام کردند: خداوند ملت یهود را برگزید تا نماینده‌ی او بر روی زمین باشند و این خدا فقط خدای یهود است نه پروردگار سایر ملل!!

به‌خاطر وجود چنین رابطه‌ای میان ملت برگزیده‌ی یهود! با خداوند متعال، آنان برای خود جایگاهی بسیار رفیع و خدایی قائلند و همیشه خود را جدای از دیگران می‌دانند و معتقدند این خدا فقط متعلق به آنهاست!!

قسمت بعدی این مقاله

پی‌نوشت‌ها:

[۱] این جمعیت به «هواداران صهیون» یا «عُشّاق صهیون» [Hovevei Zion] نیز معروفند.

[۲] Leon Pinsker (Yehudah Leib Pinsker – Lev Semyonovich Pinsker – 1821–۱۸۹۱)
[۳] Theodor Herzl (Te’odor Hertsel – 1860–۱۹۰۴)

[۴] در آن زمان اتریش و مجارستان به‌صورت یک کنفدراسیون بودند.

منبع: انیس صایغ؛ ده‌فرمان جنبش صهیونیسم، ترجمه: سعید طبیعت‌شناس، تهران: انتشارات المعی، چاپ سوم

««« پایان »»»

آشنایی با رنگ‌های به‌کار رفته در مقاله‌ی فوق:

رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ نارنجی در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینک‌دادن استفاده شده.

دین یا قوم ، دین یا قوم ، دین یا قوم

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتاپیام رسان بلهپیام رسان سروشپیام رسان روبیکا

همچنین ببینید

صهیونیسم و نظامی‌گری

صهیونیسم و نظامی‌گری

نظامی‌گری صهیونیستی آن هم با ترور، تهدید، شکنجه، جاسوسی، سیطره، قلع و قمع و سرکوب، روی دیگر مار چند سر جنبش جهانی صهیونیسم و یکی از اصول ده‌گانه‌ی آن است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ده − یک =