قرآن کریم در سه سوره خبر از نزول مائدهای آسمانی برای یهودیان سرگردان در بیابان، بهنام «منّ و سلوی» میدهد:
«وَ أَنْزَلْنَا عَلَیکمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَى»؛ بقره:۵۷
«وَ أَنْزَلْنَا عَلَیهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَى»؛ اعراف:۱۶۰
«وَ نَزَّلْنَا عَلَیکمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَى»؛ طه:۸۰
در اینباره در احادیث و تفاسیر اسلامی مطالب فراوانی آمده است. اما در این یادداشت قصد داریم توصیف «منّ و سلوی» را در برخی منابع یهودی پی بگیریم. در کتاب «میراث یهود» در اینباره میخوانیم:
جمع کردن منّ توسط بنیاسرائیل، اثر: جیمز تیسوت
شانزدهم ماه ایار – شروع باریدن مان [منّ – منّا]
یکماه بعد از خروج یهودیان از مصر، در پانزدهم ماه ایار سال ۲۴۴۸، یهودیان به دشت آلوش رسیدند. این دوازدهمین مکانی بود که یهودیان بعد از خارجشدن از مصر در آنجا خیمه زدند و در آنجا بود که در روز یکشنبه، مان (۱) برای اولین مرتبه شروع به باریدن نمود.
مان نهتنها از نظر غذایی برای افراد یهود مفید بود، بلکه از نظر روحانی و معنوی نیز آنها را به درجات بالاتر رسانید. بیست روز بعد از اینکه مان برای ملت اسرائیل بارید، تورات به ملت یهود داده شد.
مان از روز شانزدهم ایار 2448 (۲) در دشت آلوش شروع به باریدن نمود و در روز ششم سیوان ملت یهود تورات را دریافت نمودند.
جمع کردن منّ توسط بنیاسرائیل، اثری از قرن پانزدهم
مان و مکان باریدن آن
مان در صحرا و خارج از خیمههای یهودیان میبارید و زیر و روی آن را شبنم پوشانیده بود. (۳) بههمین جهت است که امروزه یهودیان در شب و روز شبات [شنبه] نان را در میان دو پارچه میپوشانند. (۴)
هر روز صبح یهودیان به تفیلای شحریت [نماز صبح] رفته و پس از آن مان جمعآوری نموده و به خیمههای خود میآمدند و غذا میل مینمودند. (۵)
مان بهصورت گرم میبارید و پس از اینکه یهودیان به اندازهی کافی برای یکروز برمیداشتند، باقیماندهی آن را حیوانات میخوردند و بقیهی آن آب شده و با باران از روی صحرا شسته میگردید.
همانطور که متذکر شدیم، خوردن این مان افراد یهودی را هر روز پاک نموده و از نظر روحانی آنها را به درجهی عالیه میرسانید (۶) و یهودیان را آماده مینمود تا تورات را با روحانیت کامل از یَهُوَه قبول نمایند.
مان همهروزه بهجز شبات [شنبه] و موعدیم [اعیاد] میبارید. با اینکه در روز شبات مان نمیبارید، در روز جمعه بهاندازهی دو روز مان میبارید و ملت یهود در روز جمعه برای دو روز مان جمعآوری مینمودند.
ناگفته نماند که مان دارای ۵۴۶ نوع مزهی مختلف بود، بهجز طعم کدو کبابی، تره، خربزه، پیاز و سیر. که ملت یهود به این دلیل بر مشه ربنو [حضرت موسی] شورش نموده و به او شکایت نمودند.
علتِ نداشتنِ چنین مزههایی آن بود که آنها برای سلامتی نوزاد و زن حامله مضر است. همچنین اینگونه مواد غذایی از تمرکز فکری برای تحصیل جلوگیری مینمایند. (۷)
نقاشی جمع کردن منّ توسط بنیاسرائیل
منّ و بلدرچین در کتاب مقدس
کتاب خروج، فصل۱۶، آیات۱-۳۵
۱) تمام جماعت بنیاسرائیل از ایلیم کوچ کردند و در روز پانزدهم ماه دوم بعد از اینکه از مصر خارج شدند، به صحرای سین که بین ایلیم و سیناست، رسیدند.
[شکایت بنیاسرائیل]
۲) آنجا، در آن بیابان، همگی نزد موسی و هارون شکایت کردند 3) و گفتند: «ای کاش خداوند ما را در سرزمین مصر میکُشت. زیرا در آنجا میتوانستیم در کنار دیگهای گوشت بنشینیم و غذای سیری بخوریم. اما تو ما را به این بیابان آوردهای تا از گرسنگی بمیریم.»
[اجابت خداوند و امتحان بنیاسرائیل]
۴) پس خداوند به موسی فرمود: «من برای همهی شما از آسمان مثل باران غذا خواهم ریخت. مردم باید هر روز بیرون بروند و به اندازهی احتیاج آن روز از آن جمعآوری کنند. به این ترتیب من میتوانم ایشان را امتحان کنم که آیا دستورات مرا انجام میدهند، یا خیر. 5) آنچه در روز ششم جمع میکنند، دو برابر روزهای قبل خواهد بود.» 6) پس موسی و هارون به تمام مردم اسرائیل گفتند: «شما امشب خواهید دانست کسی که شما را از سرزمین مصر، بیرون آورده است، خداوند است. 7) هنگام صبح جلال خداوند را خواهید دید. خداوند شکایتهای شما را که بر ضد او کردهاید، شنیده است. زیرا ما چه کسی هستیم که شما از ما شکایت کنید؟» 8) سپس موسی گفت: «خداوند، غروبها گوشت و صبحها نان به هر اندازهای که بتوانید بخورید به شما خواهد داد، زیرا خداوند شکایتهایی را که علیه او کردهاید شنیده است. وقتی شما بر ضد ما شکایت میکنید در واقع بر ضد خداوند شکایت میکنید.» 9) و موسی به هارون گفت: «به تمام مردم بگو بیایند و در حضور خداوند بایستند، زیرا که او شکایتهای ایشان را شنیده است.» 10) همین که هارون با مردم صحبت کرد، آنها به بیابان نگاه کردند و جلال خداوند را که در ابر ظاهر شده بود دیدند. 11) خداوند به موسی به فرمود: 12) «من شکایتهای بنیاسرائیل را شنیدم. به آنها بگو غروبها گوشت و صبحها نان به هر اندازهای که بخواهند، خواهند داشت تا بدانند من خداوند خدای ایشان میباشم.» 13) هنگام غروب دستهی بزرگی از بلدرچین آمد و سرتاسر اردوگاه را پوشاند و هنگام صبح شبنم گرداگرد اردوگاه را فراگرفت. 14) چون شبنم بخار شد چیزهایی نازک و دانهدانه روی سطح بیابان را پوشانده بود که همانند شبنم لطیف بودند. 15) وقتی بنیاسرائیل آنها را دیدند نمیدانستند که آنها چه هستند. پس از یکدیگر میپرسیدند: «اینها چه هستند؟» موسی به آنها گفت: «این نانی است که خداوند به شما داده است تا بخورید. 16) خداوند دستور داده است که هریک از شما به اندازهی احتیاج خود یعنی یک پیمانهی دو لیتری برای هر نفر از اعضای خانوادهاش از اینها جمع کند.»
جمع کردن منّ توسط بنیاسرائیل، نقاشی ۱۴۴۰ میلادی
[اولین نافرمانی بنیاسرائیل]
۱۷) بنیاسرائیل شروع کردند به جمع کردن؛ بعضیها بیشتر و بعضیها کمتر. 18) وقتی آنها را وزن میکردند، کسانی که زیاد جمع کرده بودند زیاد نداشتند و آنهایی که کمتر جمع کرده بودند کم نداشتند، هرکس به همان اندازهای که احتیاج داشت جمع کرده بود.
[دومین نافرمانی بنیاسرائیل]
۱۹) موسی به آنها گفت: «هیچکس نباید چیزی از آن را برای فردا نگاه دارد.» 20) اما بعضیها به حرف موسی گوش ندادند و قسمتی از آن را نگاه داشتند. ولی صبح روز بعد همهی آنها کِرم گذاشته و گندیده بود و موسی نسبت به آنها خشمگین شد.
21) هرکس هر روز صبح به اندازهی احتیاجش جمع میکرد و وقتی خورشید بالا میآمد و گرم میشد آنچه که روی زمین باقیمانده بود آب میشد و از بین میرفت. 22) در روز ششم آنها دو برابر احتیاج روزانهی خود جمع میکردند، یعنی هرکس به اندازهی دو پیمانهی چهار لیتری. پس رهبران قوم آمدند و به موسی خبر دادند. 23) موسی به آنها گفت: «این دستور خداوند است. فردا، روز استراحت و روز مقدّس است. پس امروز هرچه میخواهید با آتش بپزید و هرچه میخواهید با آب بپزید. هرچه که باقی بماند آن را برای فردا نگاه دارید.» 24) همانطور که موسی دستور داده بود، هرچه را باقیمانده بود برای فردا نگهداشتند، ولی نه کِرم گذاشت و نه گندید. 25) موسی گفت: «این را امروز بخورید زیرا امروز سبت، روز خداوند و روز استراحت است و خارج از اردوگاه هیچ غذایی پیدا نخواهید کرد. 26) شما باید شش روز غذا جمعآوری کنید ولی در روز هفتم که روز استراحت است غذا نخواهد بود.»
[سومین نافرمانی بنیاسرائیل]
۲۷) در روز هفتم بعضی از مردم به بیابان رفتند تا غذا جمع کنند ولی چیزی پیدا نکردند. 28) سپس خداوند به موسی فرمود: «شما تا کی میخواهید از دستورات من سرپیچی کنید؟! 29) این را بهخاطر داشته باشید که من، خداوند، یک روز برای استراحت به شما دادهام و به همین دلیل است که همیشه در روز ششم به اندازهی دو روز به شما غذا میدهم. پس در روز هفتم هرکس در جای خود بماند و از خیمهاش بیرون نیاید» 30) بنابراین مردم در روز هفتم به استراحت پرداختند.
۳۱) بنیاسرائیل اسم این غذا را منّ گذاشتند. منّ شکل تخم گشنیز و مزهی آن مانند کلوچهی عسلی بود. 32) موسی گفت: «خداوند دستور داده است که مقداری از منّ را نگه دارید تا نسلهای آیندهی ما نانی را که خداوند پس از بیرون آوردن ما از سرزمین مصر، در بیابان به ما داد، ببینند.» 33) موسی به هارون گفت: «به اندازهی یک پیمانه دو لیتری، منّ در ظرفی بریز و آن را در حضور خداوند بگذار تا برای نسلهای آینده نگهداری شود.» 34) همانطور که خداوند به موسی دستور داده بود، هارون ظرف منّ را در مقابل صندوق پیمان گذاشت تا نگهداری شود. 35) بنیاسرائیل مدّت چهل سال منّ خوردند، یعنی تا زمانی که به مرز سرزمین کنعان رسیدند.
نقاشی «معجزه منّ»، اثر: جولیو بوناسونه
کتاب اعداد، فصل۱۱، آیات۴-۲۳ و۳۱-۳۴
[ناله و شکایت بنیاسرائیل]
۴) بیگانگانی که با قوم اسرائیل بودند، هوس خوردن گوشت کرده بودند و خود قوم اسرائیل نیز نالهکنان میگفتند: «ای کاش کسی به ما گوشت میداد! 5) به یاد داریم که در مصر ماهی رایگان میخوردیم، خیار، خربزه، تره، پیاز و سیر داشتیم. 6) اما اکنون اشتهای خود را از دست دادهایم و به غیر از این منّ چیز دیگری نیست که بخوریم.»
7) منّ مادهای بود، به اندازهی تخم گشنیز به رنگ سفید مایل به زرد. 8) مردم اسرائیل میرفتند و آن را از روی زمین جمع میکردند، در هاوَن میکوبیدند و آرد میکردند و بعد از آن آرد نان میپختند. و مزهی نان روغنی داشت. 9) منّ با شبنم شبانگاه بر زمین مینشست.
[ناشکیبائی و شکایت موسی!!]
۱۰) موسی صدای گریهی قوم اسرائیل را، که جلوی چادرهای خود نشسته بودند، شنید. موسی از اینکه خداوند خشمگین شده بود بسیار ناراحت شد 11) و به خداوند گفت: «چرا با این بندهات چنین رفتار میکنی؟! من چه کردهام که از من ناراضی هستی؟! چرا بار این قوم را به دوش من گذاشتهای؟! 12) آیا من آنها را آفریدهام و به دنیا آوردهام که میگویی مانند پرستاری که کودک را در آغوش میگیرد، آنها را به سرزمینی که به اجدادشان وعده دادهای ببرم؟! 13) برای این همه مردم از کجا گوشت تهیه کنم؟! زیرا آنها نزد من گریه میکنند و میگویند: «به ما گوشت بده تا بخوریم.» 14) من به تنهایی نمیتوانم، بار مسئولیت تمام این مردم را به گردن بگیرم. این بار برای من بسیار سنگین است. 15) اگر با من اینچنین رفتار میکنی، خواهش میکنم مرا بکُش، بکُش تا از این بدبختی رهایی یابم.» [!!]
نقاشی نزول منّ بر بنیاسرائیل
[اجابت خداوند]
۱۶) خداوند به موسی فرمود: «هفتاد نفر از رهبران برجستهی قوم اسرائیل را جمع کن و نزد دروازهی خیمهی عبادت به حضور من بیاور و در آنجا همراه تو بایستند. 17) آنگاه من نزول میکنم و با تو حرف میزنم و از روحی که به تو دادهام، میگیرم و به آنها میدهم تا در مسئولیت امور قوم با تو سهیم باشند و تو تنها نباشی. 18) به مردم اسرائیل بگو: “خود را برای فردا پاک کنید و به شما گوشت داده میشود که بخورید.” به آنها بگو که خداوند نالهی شما را شنید که میگفتید: “ای کاش کسی به ما گوشت میداد که میخوردیم. وقتی که در مصر بودیم، وضع بهتری داشتیم.” بنابراین خداوند به شما گوشت میدهد. 19) شما نه برای یک روز، دو روز، پنج روز، ده روز یا بیست روز، 20) بلکه برای یک ماهِ کامل، آنقدر گوشت خواهید خورد که از دماغهایتان بیرون بیاید و از خوردن آن بیزار شوید، زیرا خدایی را که بین شماست رد کردید و افسوس خوردید که چرا از مصر خارج شدید.»
[تعجب و عدم باور موسی به وعدهی الهی!!]
۲۱) اما موسی گفت: «تنها تعداد مردمی که پیاده هستند ششصد هزار است، باز هم تو میگویی که برای یک ماه کامل به آنها گوشت میدهی؟! 22) اگر ما همهی رمه و گلّهی خود را بکُشیم، برای این همه مردم کفایت نمیکند. یا اگر تمام ماهیان دریا را هم بگیریم، امکان ندارد که همهی این مردم را سیر کنیم.» 23) خداوند به موسی گفت: «آیا دست خداوند کوتاه است؟! حالا خواهی دید که آنچه گفتهام به انجام خواهد رسید یا نه.»
[خداوند، بلدرچین میفرستد و عذاب میکند]
۳۱) به فرمان خداوند بادی وزید که بلدرچینها را، از دریا با خود آورد. بهطوری که اطراف اردوگاه از هر طرف به ارتفاع یک متر و به مسافت چند کیلومتر از بلدرچین پُر شد. 32) قوم اسرائیل تمام شب و روز و فردای آن بلدرچین جمع کردند. هیچکس کمتر از سیصد من جمع نکرده بود. مردم بلدرچینها را در اطراف اردوگاه پهن کردند تا خشک شوند. 33) اما هنوز گوشت در زیر دندانشان بود که آتش خشم خداوند بر قوم اسرائیل شعلهور شد و بلای سختی را بر آنها نازل کرد و عدهای از آنها را از بین برد. 34) بنابراین آنجا را «قبروت هتاوه»، یعنی «قبرستان حرص و طمع» نامیدند، زیرا افرادی را که هوس گوشت کرده بودند، در آنجا دفن نمودند.
اندیشکده مطالعات یهود
تذکر: تمامی مطالب داخل کروشه یا قلاب [] در متن مقاله یا پینوشتها، توسط «اندیشکده مطالعات یهود» اضافه شده است.
پینوشتها: منّ و سلوی
(۱) «مان» یا «نان از غیب رسیده»، خوراک عمدهی بنیاسرائیل در ظرف چهل سال سرگردانی آنها در بیابان، پس از خروج از مصر (یِصیئَت میصرَییم) بود. / واژههای فرهنگ یهود، ص۲۱۸.
(۲) در منبع، پانزدهم ذکر شده که اصلاح شد.
(۳) شولحان عاروخ، جلد اول: اورَح حَئیم، ۹ : ۲۷۱ [شولحان عاروخ، بهمعنای سفرهی گسترده، تألیف شرعی بزرگ ربّی یوسف قارو در چهار مجلد است، که پایه و اساس فقه و قانونگزاری یهودی را تشکیل میدهد.]
(۴) توری ظاهاو (Turei Zahav) [شرح شولحان عاروخ از دیوید هالوی سگال (David ha-Levi Segal)].
(۵) میشنا، بخش موعدیم، یوما ۷۵ ب
(۶) سیفتی کهن (Siftei Kohen) [شرح شولحان عاروخ از شبتای بن مایر (Shabbatai ben Meir HaKohen)].
(۷) میراث یهود، ج۴، ص۷۵۹-۷۶۱
منابع: منّ و سلوی
(۱) کتاب مقدس؛ ترجمهی: مژده برای عصر جدید، ۲۰۱۵ میلادی.
(۲) میراث یهود، گلچینی از قانون، روحانیت و تاریخ یهود، خداشناسی و خودشناسی؛ نوشته: مشه حئیمپور، ۴جلد، چاپ: بروکلین – نیویورک، ۱۹۸۵.
(۳) واژههای فرهنگ یهود، نوشته: شلمو اشمیدت، سردبیر ترجمه: منشه امیر، ناشر: انجمن جوامع یهودی، چاپ اورشلیم، ۱۹۷۷.
««« پایان »»»
آشنایی با رنگهای بهکار رفته در مقالهی فوق:
رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوهای برای نقلقول استفاده میشود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ نارنجی در تیترهای فرعی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینکدادن استفاده شده.
رنگ سبز برای آیات قرآن استفاده شده.
منّ و سلوی ، منّ و سلوی ، منّ و سلوی
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
منّ و سلوی ، منّ و سلوی ، منّ و سلوی