«فیلم کارآموز» (The Apprentice 2024) روایتی است از شکلگیری دونالد ترامپ، اما شخصیت محوری و قهرمان واقعی این داستان، دونالد ترامپ نیست، بلکه «روی کوهن» (Roy Cohn) با بازی جرمی استرانگ است؛ یک یهودی بانفوذ که نقش استاد، راهنما و نجاتبخش ترامپ جوان را ایفا میکند. این فیلم بهوضوح نشان میدهد که چگونه کوهن، ترامپ را از ورطهی گمنامی، بدهیهای مالی سنگین و ورشکستگی نجات داد، «هنر کاسبی» را به او آموخت و همراهی کرد تا از او «هیولایی» به نام دونالد ترامپِ میلیاردر، صاحب برجها و امپراتوریهای تجاری بسازد.

روی کوهن و دونالد ترامپ در واقعیت (چپ) و در فیلم کارآموز (راست)
پیشینه روی کوهن: از مککارتی تا هالیوود
روی کوهن، دستیار ارشد سناتور جوزف مککارتی بود که در دههی ۱۹۵۰ میلادی، به بهانهی «کمیته فعالیتهای ضدآمریکایی»، تسمه از گُردهی آزادیخواهان و روشنفکران، بهویژه در هالیوود کشید. او سهمی عمده در ممنوعالکاری و تبعید هنرمندان بزرگی چون چارلی چاپلین، مارتین ریت و جوزف لوزی و… داشت. ردّپای همین گذشتهی تاریک را میتوان در صحنهای از مراسم اسکار ۱۹۹۱ دید، جایی که بسیاری از حضار به احترام الیا کازان کارگردان صاحبنام (و سازندهی آثاری چون «در بارانداز»، «اتوبوسی به نام هوس» و «شکوه علفزار») برنخاستند، بهدلیل اتهام همکاری او با کوهن و لو دادن همکارانش.



زمزمههای بیپایان روی کوهن در گوش جوزف مککارتی
ساخت قهرمان برای آمریکای امروز: یک پارادوکس هالیوودی
در آستانهی انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، هالیوودی که روزی قربانی چهرههایی مانند کوهن بود، فیلمی میسازد که همان «روی کوهن بدنام» را —مربی امثال ترامپ و معمار آمریکای پس از شکستهای دههی ۶۰ و ۷۰ در ویتنام، کوبا و رویارویی با خروشچف— بهعنوان قهرمانی برای آمریکای امروز معرفی میکند. فرمول موفقیت این آمریکا، در سکانس پایانی فیلم و در قالب «دکترین سهوجهی ترامپ» از زبان او بیان میشود: ۱. پوستکلفتی و حمله، ۲. تعریف حقیقت بر اساس گفتههای خود، و ۳. نمایش پیروزی حتی در شکست.

روی کوهن و دونالد ترامپ
الگوی تکرارشونده: صهیونیستهای سازنده آمریکای نوین
به نظر میرسد این فیلم، دومین اثر فصل جوایز پس از فیلم «بروتالیست» است که نقش «یهودیان صهیونیست» را بهعنوان معماران آمریکای مدرن برجسته میسازد:
* در «بروتالیست»، «لازلو تات» نجاتیافته از هولوکاست، به آمریکا میرود و پایههای معماری و ساخت آمریکای پس از جنگ را میریزد.
* در «کارآموز»، «روی کوهن» در دوران آشفتگی اوایل دههی ۷۰ (باتلاق ویتنام، رسوایی واترگیت، نیویورکِ رو به زوال)، یک چهرهی جاهطلب، پراگماتیست و کاسب مانند ترامپ را برمیکشد تا آمریکای نوین را بسازد؛ همان آرمانی که رونالد ریگان شعار میداد و ترامپ در انتخاباتش تکرار کرد: «بازگرداندن آمریکا به روزهای پرشکوهش».
فیلم با ظرافت و از طریق صحنههایی مانند جشن تولد تأثربرانگیز کوهن، سعی در جلب همدلی تماشاگر با این شخصیت دارد.

پوستر فیلم کارآموز (The Apprentice)
ترامپِ «کارآموز»: تبلور رویای آمریکایی
ترامپ در این فیلم، تاجری تمامعیار است که در آمیخته با ایدئولوژی صهیونیستی روی کوهن، آمریکای جدید را میسازد. آمریکایی که در تبلیغات غرب تصویر میشود: پُرزرقوبرق، مبتنی بر سرمایه، قدرت، سلطه، تفریح و قمار. این آمریکا، عمیقاً نژادپرست و با بنمایههای بنیادگرایی است؛ حتی اگر مانند مورد روی کوهن (که همجنسگراست) مخالفت علنی چندانی نشان ندهد، فضایی ناامن و پرتنش ایجاد میکند.
این منطق کاسبکارانه حتّی در زندگی شخصی ترامپ، مانند ازدواجش با ایوانا، نیز دیده میشود. منطقی که امروز نیز در مواضع او مشهود است: پیشنهاد فروش شهروندی آمریکا به بهای ۵ میلیون دلار، و سنجش تمام روابط بینالملل (با اوکراین، اتحادیه اروپا، عربستان و…) تنها بر اساس منافع مالی.

روی کوهن و دونالد ترامپ
یک فیلم تبلیغاتی در آستانه انتخابات
«کارآموز» در زمانبندی حسّاسی پیش از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا اکران شد و اگرچه با اعتراضات و تهدید به شکایت از سوی ترامپ و وکلایش مواجه گردید، اما در عمل شکایتی صورت نگرفت. این سکوت میتواند از اینرو باشد که فیلم در نهایت به نفع ترامپ عمل کرد و از او «قهرمانی» ساخت با وجود نقاط ضعفش؛ کسی که نیویورک را بهعنوان نماد آمریکا نجات داد.
ضعفهای ساختاری و روایی
با این حال، ساختار فیلم مانند اثر قبلی کارگردانش (علی عباسی) پراشکال و دوپاره است. نیمهی دوم فیلم با هارمونی نیمهی اول همخوانی ندارد و شخصیتهای کلیدی مانند روی کوهن بهطور ناگهانی محو و سپس ظاهر میشوند. برخی از خطوط داستانی مهم، مانند بحران بدهیهای ترامپ در پروژههای آتلانتیکسیتی و درگیریهای خانوادگی ناشی از آن، ناتمام رها شدهاند.
انتخاب این مقطع خاص از زندگی ترامپ، هرچند در شروع قوی است، اما پایانی بیحسابوکتاب دارد. فیلم میتوانست پس از ساخت برج ترامپ و نوسازی نیویورک به پایان برسد، یا به دهه ۹۰ و حتی نامزدی او برای ریاستجمهوری بپردازد، اما بهطور ناگهانی قطع شده و با جملات ترامپ درباره «قانون سهوجهی» به پایان میرسد. در نمای نهایی و در عمق چشمان ترامپ، پرچم آمریکا به اهتراز درمیآید؛ نمادی از همان اصلی که شعار تمام کمپین او بود.

پوستر فیلم کارآموز (The Apprentice)
نتیجهگیری: هیولایی که ساختند
«کارآموز» در نهایت، تصویری است از هیولایی که آمریکا میخواهد از خود به جهان نشان دهد: هیولایی ترسناک برای ایجاد رعب. علی عباسی در این فیلم به تبلیغ این چهره پرداخته است؛ هیولایی که توسط یهودیان صهیونیستی مانند «روی کوهن» و «لازلو تات» ساخته شد. هیولایی که ممکن است گاه بنیانگذاران خود را بهظاهر چندان به حساب نیاورد، اما در باطن قدردان آنان است.
به نظر میرسد سازندگان «کارآموز» تلاش کردهاند تا هر دو طرف ماجرا را بپذیرند، اما اگرچه از خلق یک اثر عمیق و منسجم ناتوان ماندهاند، اما تمام بضاعت خود را به کار گرفتهاند. با در نظر گرفتن سابقهی فاجعهبار فیلم قبلی عباسی (عنکبوت مقدس) که فاقد حداقل انسجام روایی بود، همین که در «کارآموز» تا این سطح گاف نداده، برای سفارشدهندگان میتواند غنیمتی باشد. زیرا در هالیوود امروز، چه فیلمسازی را میتوان یافت که حاضر به پذیرش چنین «تحقیری» برای ساخت یک فیلم تبلیغاتی باشد؟!
نویسنده: سعید مستغاثی
بازنویسی و ویرایش: اندیشکده مطالعات یهود
««« پایان »»»
رنگهای بهکار رفته در متن:
رنگ آبی ⇐ کلمات کلیدی.
رنگ بنفش ⇐ تیترهای اصلی.
رنگ قرمز ⇐ لینک به خارج.
رنگ قهوهای ⇐ نقلقول.
The Apprentice – The Apprentice
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
اندیشکده مطالعات یهود | Jewish Studies Center



