(از سری مقالات یهودیان، انگلیسیها و آغاز عصر نو) شبکه اطلاعاتی روچیلدها
در سال ۱۸۲۴، همان سالی که مجتمع آلیانس آغاز به کار کرد، در لندن کلوپی تأسیس شد به نام آتنائوم (۹۴) که کانون تجمع گروهی از متنفذترین چهرههای سیاسی و فرهنگی بریتانیای آن عصر به شمار میرفت.
تعدادی از اعضای اولیه کلوپ آتنائوم عبارتند از: دوک ولینگتون (نخستوزیر بعدی)، سِر رابرت پیل (۹۵) (نخستوزیر: ۱۸۳۴-۱۸۳۵، ۱۸۴۱-۱۸۴۶)، لرد جان راسل (۹۶) (نخستوزیر: ۱۸۴۶-۱۸۵۲، ۱۸۶۵-۱۸۶۶؛ وزیر خارجه: ۱۸۵۲-۱۸۵۳، ۱۸۵۹-۱۸۶۵)، سِر هنری داوی (۹۷) (رئیس بعدی انجمن سلطنتی)، سِر توماس لارنس (۹۸) و فرانسیس پالگریو. (۹۹)
برخی از اعضای بعدی کلوپ عبارتند از: توماس ماکائولی ، جان استوارت میل ، توماس بارنز (۱۰۰) (سردبیر تایمز)، چارلز داروین ، چارلز دیکنز و بالاخره لرد پالمرستون (نخستوزیر: ۱۸۵۵-۱۸۵۸، ۱۸۵۹-۱۸۶۵؛ وزیر خارجه: ۱۸۳۰-۱۸۴۱، ۱۸۴۶-۱۸۵۱). (۱۰۱)
چهار سال پس از تأسیس کلوپ آتنائوم یکی از اعضای نامدار آن، دوک ولینگتون، در رأس دولت بریتانیا جای گرفت. از آن پس، تا سالیان مدید، اعضای این کلوپ زمام دولت بریتانیا را به دست داشتند. نخستوزیرانی که از این کلوپ برخاستند هم به حزب ویگ (لیبرال) تعلق داشتند (لرد جان راسل و پالمرستون) و هم به حزب توری (ولینگتون و پیل).
در انگلستان نیمه اول سده نوزدهم کلوپهای متنفذ دیگری نیز وجود داشت، ولی آنچه کلوپ آتنائوم را متمایز میکند حضور گروهی از برجستهترین اعضای الیگارشی یهودی انگلیس در ترکیب بنیانگذاران و اعضای آن است: ناتان مایر روچیلد و اسحاق لیون گلداسمید، دو زرسالار نامدار یهودی لندن، و اسحاق دیزراییلی، پدر بنجامین دیزراییلی نخستوزیر نامدار عصر ویکتوریا، از بنیانگذاران و اعضای اولیه این کلوپاند. مدتی بعد به درخواست ناتان روچیلد، موسس مونتفیوره (باجناق ناتان) و به درخواست اسحاق گلداسمید، فرانسیس گلداسمید (پسر بزرگ اسحاق) نیز به عضویت کلوپ فوق درآمدند. (۱۰۲)
با توجه به این ترکیب، که کلوپ آتنائوم را به محفلی کوچک و صمیمی از برجستهترین چهرههای مالی و سیاسی و فرهنگی آن عصر بدل میکند، اهمیت این کلوپ در سیاست بریتانیا و سراسر جهان کاملا آشکار است. ترکیب اعضا به روشنی آمیزهای از زرسالاری یهودی و مستعمراتی و شخصیتهای فکری برجسته آن عصر (چون ماکائولی، جان استوارت میل، داروین و دیکنز) و ارباب متنفذترین رسانه آن عصر (سردبیر تایمز) را جلوهگر میسازد. علاوه بر افراد فوق، نیاکان بسیاری از خاندانهای دیگر عضو الیگارشی جهانی معاصر را نیز در زمره اعضای این کلوپ مییابیم. اسمایسها و لاکهارتها از این جملهاند. (۱۰۳)
کانون دیگری که این ترکیب به روشنی در آن جلوهگر است، انجمن سلطنتی بریتانیاست که از اوایل سده هیجدهم تا به امروز نمایندگان الیگارشی یهودی در آن حضور داشتهاند. آلوارو لوپز و موسس داکوستا در نیمه اول سده هیجدهم و بنجامین گومپرتز و موسس مونتفیوره (دو باجناق ناتان روچیلد) در نیمه اول سده نوزدهم نمونههایی از اعضای خاندانهای زرسالار یهودیاند که به عضویت انجمن سلطنتی بریتانیا درآمدند. اینکه چگونه میتوان موسس مونتفیوره “صراف” را “شخصیتی علمی” دانست و عضویت او را در انجمن سلطنتی “ارزشمند و نافع” شمرد (۱۰۴) رازی است که درک آن دشوار نیست. این سنتی است که تا به امروز تداوم داشته است.
الیگارشی یهودی از نفوذ دکتر نایتون و هریس در پادشاه بیمار بهره فراوان برد و با اتکاء بر این نفوذ بود که آرتور ولزلی (ولینگتون) در رأس دولت انگلیس جای گرفت.
در اوایل سال ۱۸۲۷، جرج چهارم هریس را به دولت لرد گادریچ (۱۰۵) تحمیل کرد و با اصرار نخستوزیر را واداشت تا وی را در مقام رئیس کل (وزیر) خزانهداری بریتانیا منصوب کند. این امر نارضایتی اعضای کابینه را برانگیخت، کار به اختلاف کشید و سرانجام نخستوزیر استعفا داد. جرج چهارم بلافاصله استعفای گادریچ را پذیرفت و در ژانویه ۱۸۲۸ ولینگتون را مامور تشکیل دولت جدید کرد. (۱۰۶)
در آن زمان، در محافل سیاسی انگلستان نقش ناتان روچیلد در صعود ولینگتون امری آشکار بود و این حادثه پیروزی کانونهای زرسالار لندن تلقی میشد. گواه ما کاریکاتوری است که در آغاز نخستوزیری ولینگتون در مطبوعات لندن به چاپ رسید. در این کاریکاتور، ولینگتون در حالی به تصویر کشیده شده که بر کرسی صدارت تکیه زده و صندوقچه طلای “وزارت خزانهداری” را بر زانوی خود نهاده است. کرسی حامل ولینگتون را کارگزاران دولت بریتانیا حمل میکنند. در یکسو ناتان روچیلد و یک حاخام یهودی با رضایت و در سوی دیگر سه تن از مردم عادی (نمادی از مردم انگلستان و ایرلند و اسکاتلند) با ناخشنودی نظارهگر حرکت این کارواناند.
در فوریه ۱۸۲۸ یکی از نمایندگان پارلمان بریتانیا به نام دانکومب (۱۰۸) در سخنرانی خود در مجلس عوام در پیرامون اختلافها و تعارضهایی که به سقوط دولت لرد گادریچ انجامید چنین گفت:
من به یقینی استوار رسیدهام که در پشت صحنه دست مرموزی در کار است که هر اقدامی را صحنهآرایی و سازماندهی میکند. چه کسی میتواند انکار کند که در پس تاج و تخت سلطنت نفوذی پنهانی وجود دارد که شکل آن دیده نمیشود، نام آن هیچگاه بر زبان جاری نمیگردد، به همه اسرار دولتی دسترسی دارد، و تمامی تحولات ناگهانی در دولت را سازمان میدهد.
دانکومب چنین ادامه داد:
در پیوند تنگاتنگ با این موجود نامرئی، یک قدرت جدید و هولناک، استوارتر از اولی، وجود دارد که تا سالهای اخیر در اروپا شناخته شده نبود: خدای پایانناپذیر ثروت. او مباهات میکند که داور صلح و جنگ است و اعتبار مالی ملتها به سر انگشتان او وابسته است؛ مکاتبات او غیرقابل شمارش است، پیکهای او بیش از پادشاهان و حکمرانان مطلقالعنان است، و وزرای دولتها با پول او زندگی میکنند. او، که بر دولتهای اروپای قاره چنگ انداخته است، اکنون میخواهد سلطه خود را بر دولت ما نیز تحمیل کند. حتی دن میگوئل بزرگ، که اخیراً درباره او این همه شنیده و دیدهایم، مجبور شد ابتدا به این فرد ملتجی شود و سپس به تاج و تخت سلطنت دست یابد.
دانکومب چنین نتیجه گرفت: “آقایان! این نفوذ پنهان به شکلی کاملاً چشمگیر وجود دارد.” او سپس سادهلوحانه از ولینگتون خواست که اجازه ندهد بیش از این سرنوشت بریتانیا به دست “یک یهودی و یک پزشک” باشد. (۱۰۹)
منظور دانکومب از “دست مرموزی که در پس تاج و تخت سلطنت وجود دارد” دکتر نایتون و منظور او از “خدای پایانناپذیر ثروت” ناتان مایر روچیلد است. دن میگوئل (۱۱۰) (۱۸۰۲-۱۸۶۶) فوقالذکر نیز پسر ژان ششم، پادشاه پرتغال، و برادر پدرو اول، امپراتور برزیل، است.
میگوئل که تا ۱۹ سالگی در برزیل پرورش یافت و سواد خواندن و نوشتن نداشت، در تاریخ اروپا به عنوان چهرهای “وحشی” و “فاسد” شناخته میشود. (۱۱۱) او در زمان مرگ پدر (۱۸۲۶) تلاش برای تصرف قدرت را آغاز کرد. در ژانویه ۱۸۲۸، کمی پس از صعود ولینگتون به نخستوزیری بریتانیا، به لندن سفر کرد و با ولینگتون ملاقات نمود. در پی این دیدار، ولینگتون نیروهای نظامی انگلستان را از پرتغال فراخواند. بدینسان، میگوئل با وام دریافتی از ناتان روچیلد تهاجم به لیسبون را آغاز کرد، به نام میگوئل اول سلطنت پرتغال را تصاحب کرد و حکومتی خودکامه و سرکوبگر بر پا نمود. این در حالی است که ماریا، برادرزاده میگوئل (دختر پدرو و خواهرزاده فرانتس امپراتور اتریش) رسماً به عنوان ملکه پرتغال شناخته میشد. این سرآغاز جنگی خونین در پرتغال است که تا سال ۱۸۳۴ ادامه یافت و با شکست کامل میگوئل به پایان رسید. (۱۱۲) دوران جنگهای دن میگوئل از سیاهترین و خونینترین ادوار تاریخ معاصر پرتغال است.
دکتر ریچارد دیویس یهودی در دفاع از روچیلدها مینویسد:
این اتهامات اغلب نادقیق یا گمراهکننده است. ناتان هیچگاه لاف نمیزد که داور صلح و جنگ است یا اعتبار مالی کشورها به سرانگشتان او وابسته است؛ او آنقدر نادان نبود که چنین لافهایی بزند حتی اگر به آنها باور داشت. بیشک، چنانکه دیدیم، پیکهای او بیش از پادشاهان بود ولی وزرای دولتها دقیقاً با پول او زندگی نمیکردند هرچند هریس بیتردید از همکاری با ناتان سود میبرد. ناتان درواقع به دن میگوئل وامی داده بود که به وسیله آن توانست به شکلی مناسب به پرتغال بازگردد؛ ولی این وام پنجاه هزار پوندی در هماهنگی با دولت بریتانیا و با ضمانت آن پرداخت شد. (۱۱۳)
پروفسور ریچارد دیویس، استاد تاریخ دانشگاه واشنگتن آمریکا و کریست کالج کمبریج و عضو “انجمن سلطنتی تاریخ” بریتانیا، (۱۱۴) علاوه بر کارکرد روچیلدها به عنوان منبع تغذیه مالی دولت بریتانیا و سایر دولتهای اروپایی، ارائه خدمات اطلاعاتی را به عنوان دومین کارکرد مفید آنان برای دربار و دولت بریتانیا ذکر میکند. او با اشاره با کارایی شبکه اطلاعاتی روچیلدها در دوران جنگهای ناپلئونی مینویسد:
شبکه گسترده اطلاعاتی روچیلدها در اروپا نه تنها ثابت شد که بسیار قابل اتکا است بلکه هر روز بیش از پیش به کانال رسمی ارتباطی دولت بریتانیا بدل گردید. برای نمونه، در ۲۰ اکتبر ۱۸۲۶ جرج کانینگ، وزیر امور خارجه، محرمانه به شاه [جرج چهارم] نوشت: “از طریق گزارشی که دیروز از قسطنطنیه [استانبول] به بنیاد روچیلد رسیده تأیید شده که دربار عثمانی با تمامی تقاضاهای روسیه موافقت کرده است.“ (۱۱۵)
بدینسان، کانینگ در یادداشت خود به پادشاه انگلیس اخباری را در اختیار او قرار میدهد که نه به وسیله سِر استراتفورد کانینگ، پسر عموی جرج کانینگ و سفیر بریتانیا در استانبول، یا شبکه جاسوسی این دولت، بلکه به وسیله روچیلدها ارسال شده است. این سند روشن میکند که در دوران حکومت سلطان محمود دوم (۱۲۲۳-۱۲۵۵ق./ ۱۸۰۸-۱۸۳۹م.) روچیلدها در دربار عثمانی عوامل متنفذی داشتهاند که اطلاعاتی چنین مهم را به لندن گزارش میکردهاند.
پیوند اطلاعاتی الیگارشی یهودی با قدرتهای اروپایی در دوران جنگهای ناپلئونی و به وسیله روچیلدها پدید نشد. پیشتر درباره کارکرد اطلاعاتی الیگارشی یهودی مکرر سخن گفتهایم و این نقش را از دوران پیوند یهودیان با الیگارشی صلیبی اروپا بررسی کردهایم. گفتیم که در دهه ۱۶۳۰ یهودیان برای دربار دانمارک یک “سرویس مخفی اطلاعاتی” ایجاد کردند. (۱۱۶) در حوالی نیمه سده هفدهم آنتونیو کارواخال برای اولیور کرومول، دیکتاتور انگلستان، یک “سازمان اطلاعات خارجی” ایجاد کرد که خود در رأس آن جای داشت. (۱۱۷) و گفتیم که در اوایل سده هیجدهم سِر سولومون مدینا “پیمانکار اطلاعاتی” دربار بریتانیا بود. (۱۱۸) بنابراین، این نوع از رابطه نیز پیشینهای طولانی دارد و قدمت آن به سدهها پیش از جنگهای ناپلئونی و پیوند ناتان روچیلد با دربار بریتانیا میرسد. آنچه ریچارد دیویس و ویرجینیا کاولس مفتخرانه از آن با عناوینی چون “شبکه اطلاعاتی روچیلدها” یاد میکنند درواقع نام رمز شبکه و کارکردی است که از دیرباز، از زمان وصلت زرسالاری یهودی و الیگارشی اروپا، وجود داشته است. همانگونه که صرافی یهودی را باید پدر بانکداری جدید دنیای غرب انگاشت، شبکه اطلاعاتی یهودیان را نیز باید پدر سازمانهای جدید اطلاعاتی غرب دانست.
ویرجینیا کاولس در کتاب خود مکرر از “سازمان اطلاعاتی روچیلدها” سخن گفته است. او از جمله به کارایی این شبکه در جنگهای ناپلئونی اشاره میکند و مینویسد:
حتی از زمان جنگ واترلو برادران روچیلد به سازماندهی بهترین شبکه از عوامل اطلاعاتی خود در قاره اروپا دست زده بودند و سریعترین ابزارهای انتقال اطلاعات از یک نقطه به نقطه دیگر را پدید آورده بودند. (۱۱۹)
کتاب کاولس در زمان نخستوزیری ادوارد هیث و اقتدار لرد ویکتور روچیلد در دولت بریتانیا منتشر شده است. مطالعه دقیق این کتاب و قراین متعدد مندرج در آن این اندیشه را به ذهن متبادر میکند که این کتاب به وسیله لرد روچیلد به دقت ویرایش شده است. تأکیدهایی که در این کتاب بر “سازمان اطلاعاتی روچیلدها” مندرج است نیز محتملاً به سلیقه و مشرب ویکتور روچیلد باز میگردد.
به نوشته دیویس، “منابع اطلاعاتی روچیلدها غالباً سریعتر و بهتر از دولتها عمل میکردند.” (۱۲۰) این امری است که مورد اذعان بسیاری از رجال سیاسی اروپا بود. برای نمونه، تالیران سالخورده و محیل، که در سالهای ۱۸۳۰-۱۸۳۴ به عنوان سفیر فرانسه در لندن حضور داشت و به سان ولینگتون از نزدیکترین معاشران ناتان روچیلد بود، (۱۲۱) به شدت تحت تأثیر “سرویس اطلاعاتی روچیلدها” قرار گرفت. او در نامهای به پاریس نوشت: “دولت انگلیس همیشه از همه چیز ۱۲ ساعت قبل از رسیدن مکاتبات لرد استوارت [سفیر انگلیس در فرانسه] به وسیله روچیلدها مطلع میشود.” (۱۲۲)
معهذا، دکتر دیویس میکوشد تا هرگونه شائبه بهرهگیری زرسالاران یهودی از این اهرمهای موثر قدرت سیاسی به سود خود را مرتفع کند و نقش ایشان را به ارائه خدمات به دولتهای غربی محدود کند. او سهم روچیلدها را در توسعه امپریالیسم بریتانیا تنها در حد “مشاورین محترم” دولتهای بریتانیا جلوه میدهد که “تسهیلات مهمی” در زمینه گردآوری اطلاعات و اجرای سیاستها برای این دولتها فراهم میآوردند. (۱۲۳) او میافزاید:
شبکه بینالمللی گردآوری اطلاعات آنها بینظیر بود و این حقیقتی بود که وزارت امور خارجه بریتانیا برای مدت طولانی، از زمان کانینگ، میدانست. آنچه تغییر کرد رشد تمایل دولتها از دهه ۱۸۶۰ به استفاده از این شبکه بود.
به نوشته پروفسور دیویس، “از این زمان” دولتهای بریتانیا به شکلی مطلوب از خدمات روچیلدها بهره بردند. (۱۲۴)
این شبکه بینالمللی روچیلدها چیست؟ اعضای آن کیستند؟ و کارنامه آن کدام است؟ در این پژوهش با برخی از وابستگان زرسالاری یهودی در هند، عثمانی، ایران و برخی کشورهای دیگر آشنا شده و خواهیم شد. در اینجا تنها بر این اصل تأکید میکنیم:
اگر بپذیریم عاملی موثر به نام زرسالاری یهودی در عرصه جهانی حضور داشته و دارد و اگر بپذیریم که این عامل دارای شبکه جهانی کارگزاران خود و منافع و اهداف خاص خویش بوده است، لاجرم باید بپذیریم که در سیاست ایران نیز این نیرو، مستقل از قدرتهای امپریالیستی غرب و شبکههای عوامل آنان، حضور داشته است.
ناتان مایر روچیلد در دوران بیست ساله زندگیاش پس از جنگهای ناپلئونی به شهرتی افسانهای دست یافت و به ملجأ استمداد مالی دولتها و حکمرانان سراسر اروپا بدل شد. بسیاری از شاهزادگان و اشراف و دولتمردان اروپایی در سفر به لندن به دیدار شاه یهود نیز میشتافتند و چاپلوسانه ارادت خود را ابراز میداشتند. (۱۲۵)
در این دوران، از درون انقلابهای اروپا گروه جدیدی به نام روشنفکران انقلابی نیز پدید شد که بطور عمده در عرصههای فرهنگی، به ویژه کتاب و مطبوعات، در تکاپو بودند. آنان بزرگترین دشمنان سلطه اتحاد مقدس قدرتهای ضد ناپلئون بر اروپای جدید، که آن را اتحاد نامقدس مینامیدند، و به تبع آن روچیلدها بودند. بدینسان، روچیلدها به عنوان برجستهترین نماد الیگارشی مالی به آماج اصلی حملات این گروه نیز بدل شدند و در میان عامه مردم شهرت فراوان یافت. نمونهای از این تلقی را در کاریکاتوری مییابیم که در حوالی سال ۱۸۴۰، چهار سال پس از مرگ ناتان روچیلد منتشر شد. کاریکاتوریست آلمانی روچیلدها را به سان هیولایی به تصویر کشیده که از درون کیسهای از طلا سر درآورده و پنجههای او در سراسر جهان، از اروپا تا آمریکا و آسیا، در کار است.
ناتان مایر روچیلد به رغم ثروت انبوه و اقتدار فراوانش، تا پایان عمر به سان یک صراف یهودی، چنانکه شکسپیر در شخصیت شایلوک به تصویر کشیده، زیست و تا پایان عمر از نظر دینی یک یهودی کاملاً مقید بود. (۱۲۷) دکتر ریچارد دیویس یهودی، ناتان را “بنده بیآزرم خدای تجارت” مینامد. (۱۲۸) منظور وی از این تعبیر ارائه ستایشی افتخارآمیز و شگفتیآفرین از شخصیت ناتان است نه تقبیح او.
ناتان مایر روچیلد عامی، خشن و متکبر بود. داستان زیر گویای سلوک و کردار اوست:
معروف است زمانی یک شاهزاده آلمانی در سفر به لندن برای عرض ارادت به روچیلد نامدار به دفتر کار او رفت. ناتان، که در پشت میز خود به دقت مشغول بررسی دفاتر مالیاش بود، به وی یک صندلی تعارف کرد و بیاعتنا به کار خود ادامه داد. شاهزاده برآشفت و گفت: “گویا نمیدانید من کیستم، آقا!” و سپس خود را با عناوینی مطنطن معرفی کرد. ناتان بیاعتنا پاسخ داد: “پس بفرمایید روی دو صندلی بنشینید!“ (۱۲۹)
به نوشته آنتونی الفری، ناتان مایر روچیلد تا پایان عمر یک “فرانکفورتی زمخت” باقی ماند و معاصرانش او را “نچسب، بیفرهنگ و نامطبوع” توصیف کردهاند. او در ۲۸ ژوئیه ۱۸۳۶ به علت مسمومیت ناشی از خراش یاقوت درگذشت. (۱۳۰) در ۸ اوت، تشییع جنازه او با شرکت شهردار و کلانتران لندن، گروهی از رجال سیاسی بریتانیا و سفرای روسیه، پروس، اتریش، ناپل و چند کشور دیگر با شکوه تمام برگزار شد. (۱۳۱)
در زمان مرگ ناتان، آمشل بانکدار دبیر کنفدراسیون آلمان در فرانکفورت و بانکدار دربار پروس بود، سالومون ستون مالی دربار هابسبورگ و اتحاد مقدس محسوب میشد، کارل در شبه جزیره ایتالیا حکومت مالی خود را گسترده بود، و بارون جیمز روچیلد امپراتوری مالی روچیلدها را در فرانسه میگسترد. در این میان جیمز برجستهترین فرد در میان برادران، پس از ناتان، به شمار میرفت و از این پس عملاً رئیس خاندان روچیلد شمرده میشد. (۱۳۲)
پینوشتها:
94. Athenaeum / 95. Sir Robert Peel / 96. Lord John Russell / 97. Sir Henry Davy / 98. Sir Thomas Lawrence / 99. Francis Palgrave / 100. Thomas Barnes / 101. Lipman, ibid, pp. 18-19.
102. Robert Blake, Disraeli, London: Eyre & Spottiswoode, 1966, p. 82; Lipman, ibid, pp. 18-19.
103. درباره تاریخ “کلوپ آتنائوم” مأخذ زیر موجود است که نگارنده به آن دسترسی نداشت:
The Athenaeuim: Club and Social Life in London, 1824-1974, London: Heinemann, 1975.
104. Lipman, ibid, p. 19. / 105. Frederick J. Robinson, Viscount Goderich / 106. Davis, ibid, p. 42.
108. T. P. Duncombe / 109. ibid, pp. 42-43. / 110. Don Miguel / 111. Emerson, ibid, vol. 2, p. 329. / 112. Franck Bright, ibid, pp. 1410-1412, 1463. / 113. Davis, ibid, pp. 43-44. / 114. Royal Historical Society / 115. ibid, p. 40.
116. بنگرید به: این مقاله
117. بنگرید به: این مقاله
118. بنگرید به: این مقاله
119. Cowles, ibid, p. 71. / 120. Davis, ibid, p. 134. / 121. Cowles, ibid, p. 59. / 122. ibid, p. 81. / 123. Davis, ibid, p. 141. / 124. ibid, p. 142. / 125. Cowles, ibid, p. 83.
127. درباره تقید دینی روچیلدها بنگرید به: این مقاله
128. Davis, ibid, p. 21. / 129. Cowles, ibid, p. 59. / 130. Allfrey, ibid, p. 29. / 131. Cowles, ibid, p. 91; Morton, ibid, p. 106. / 132. Cowles, ibid, p. 95.
منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج ۲، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم (پائیز ۱۳۹۰)
تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم: