ایده ارض موعود

استقبال از طراح ایده ارض موعود

سمبولیسم مذهبی – صهیونی در سینما (قسمت دوم) ایده ارض موعود

نویسنده: امیر اهوارکی

فیلم‌های بسیاری در هالیوود و غرب ساخته می‌شوند که در آنها از تورات و انجیل به صورت غیرمستقیم یا سمبولیک (تمثیلی) اقتباس شده است، به‌طوری‌که افراد ناآشنا با این کتب نمی‌توانند مفاهیم پنهان در این فیلم‌ها را کشف کنند. قصه‌ی این فیلم‌های تمثیلی معمولاً در عصر حاضر می‌گذرد ولی در لایه‌های پنهان خود یک قصه‌ی تاریخی بر وفق آموزه‌های تحریف شده‌ی دین یهود را روایت می‌کند. این فیلم‌ها موضوعات مختلفی را دستمایه‌ی خود قرار داده‌اند از قبیل: آموزه‌ی صهیونیسم، منجی ادیان، دوران آخر الزمان، تفوّق و  سیطره‌ی یهود بر جهان، تمسخر سایر ادیان و زندگی و قومیت یهود. ما در این سلسله مقالات قصد داریم تعدادی از این فیلم‌ها را در هریک از این موضوعات معرفی کرده و ضمن بازگشایی نمادها، اندیشه‌ی تحریف‌شده‌ی آنها را نقد کنیم.

*****

مردی در راه‌بندان یکی از اتوبان‌های شهر، اتومبیل خود را رها کرده و رو به رانندگان عقبی معترض فریاد می‌کند که او با پای پیاده به «خانه» خود خواهد رفت. لحظاتی بعد، از صحبت تلفنی او می‌فهمیم که در آن «خانه»، همسر مطلّقه‌ی این مرد زندگی می‌کند و در واقع آنجا اکنون خانه‌ی او نیست. مرد سالگرد تولد دختر شش ساله‌اش را بهانه‌ی بازگشت خود قرار داده است. در صحبت تلفنی همسر سابقش او را شدیداً از بازگشت بدان‌جا نهی می‌کند، اما او خیلی قاطعانه سخن خود را تکرار می‌کند: «بت! من دارم به خانه می‌آیم، بت! Beth». این جمله البته برای ما معنایی به جز یک گفت‌وگوی معمولی ندارد اما برای مخاطبان یهودی این فیلم حامل پیامی دیگر است. کلمه‌ی «بت» (Beth) در زبان عبری به معنی «خانه» است و معادل است با کلمه «بیت» در زبان عربی. (۱) لهذا سخنی که از دهان مایکل داگلاس در ابتدای فیلم بیرون می‌آید، برای یهودیان پراکنده در نقاط مختلف جهان، یادآور مسئله ارض موعود است، یعنی لزوم بازگشت به فلسطین، خاستگاه قوم یهود.
استقبال مفرط منتقدان غربی از فیلم سقوط (۱۹۹۳) Falling down و کشف یک‌باره‌ی جوئل شوماخر پس از ساخت هشتمین فیلمش، دلیلی جز مطرح کردن ایده ارض موعود به شکلی تمثیلی ندارد. البته این امر در اصل مرهون فیلمنامه‌نویس اثر، یعنی ابه رو اسمیت (Ebbe Roe Smith) است، که یک فیلمنامه‌نویس و بازیگر کم‌کار است. (۲)

falling down 1993 poster

مایکل داگلاس در این فیلم، در مسیر رفتن به خانه در مواجهه با افراد مختلف ظاهراً سعی دارد تا حقوق شهروندی خود را به طور تمام و کمال استیفا کند. وقتی برای تهیه‌ی سکه‌ی تلفن مجبور به خرید نوشابه می‌شود، به سبب گران‌فروشی با آن فروشنده کره‌ای درگیر شده و چوب بیسبال او را به غنیمت می‌برد. کمی بعد در یک سبزه‌زار خلوت برای نوشیدن نوشابه‌اش بر سنگی می‌نشیند. دو جوان سبزه‌رو که عرب‌تبار می‌نمایند با تهدید چاقو بدو تحکم می‌کنند که چون وی وارد حوزه‌ی استحفاظی آنها شده است لذا باید کیف دستی خود را به آنها بدهد. او ناگهان با همان چوب بیسبال بر سر آنها می‌کوبد و چاقویشان را به غنیمت می‌گیرد. دقایقی بعد که این دو جوان سوار بر اتومبیل سراسر پیاده‌رو را برای کشتن او به رگبار می‌بندند، او به قدرت خداوند به سلامت می‌گذرد! از قضا مهاجمان در همان لحظه تصادف می‌کنند و مایکل داگلاس پس از شلیک گلوله‌ای به یک فرد زخمی از آنها، بدو توصیه می‌کند که حتماً رفته و فن تیراندازی را بیاموزد.
او سپس ساک ورزشی حاوی سلاح‌های پیشرفته‌ی آنها را به غنیمت می‌برد. سازندگان آشکارا دست خود را رو کرده آن عرب‌تباران را تروریست و عصبی و بی‌منطق نشان می‌دهند. در همین لحظات به پاره شدن کفش این مسافر سرگردان در مسیری که در پیش گرفته است تأکید می‌شود. لذا او به جهت خرید کفش به یک مغازه‌ی سمساری وارد می‌شود که اتفاقاً صاحبش یک نئونازی است و از قضا در حضور او جملاتی نیز بر ضد یهودیان و نژاد سامی بر زبان می‌راند، بدون این‌که بداند چه کسی را به مغازه‌اش راه داده است. او حتی با حسن ظن نادرست خود قوطی‌های گاز زیکلون ب که در آشوویتس استفاده می‌شده است را به این غریبه نشان می‌دهد.
از آن‌سو، در اداره‌ی پلیس به تبع ماجرای تیراندازی و نیز شکایت آن فروشنده‌ی کره‌ای، افسر مهربانی به نام پِرِندِرگاسْت (رابرت دووال) در روز آخر خدمت خود مأمور شناسایی این جنتلمنِ سفیدپوشِ کراوات‌زده می‌شود. از قضا او صبح مایکل داگلاس را به وقت رها کردن اتومبیلش در بزرگراه، دیده بود و حتی آن را به کمک مردی دیگر (با بازی کوتاه جناب فیلمنامه‌نویس) کنار زده بود. کمی بعد مایکل داگلاس از مغازه‌ی سمساری به همسر سابقش زنگ زده و می‌گوید: «من از یک نقطه‌ی بدون بازگشت می‌آیم». این اصطلاح، آشکارا به آشویتس اشاره دارد. به همین دلیل آن سمسار در فیلم، تمثیلی است از نازی‌ها و تمام دشمنان قوم یهود که در راه رسیدن ایشان به ارض موعود بایست از میان برداشته شوند. لحظاتی بعد به اداره‌ی پلیس خبر می‌رسد که جنازه‌ی یک سمسار که با چاقو مقتول گشته، در ویترین مغازه‌اش پیدا شده است.
غنیمت مایکل داگلاس از این سمسار، یک دست لباس نظامی تیره‌رنگ است که او بر تن کرده و یک قبضه بازوکا، که او به مدد راهنمایی یک نوجوان نسل تلویزیون، آن را به سمت تأسیسات تعمیرکنندگان اتوبان شلیک می‌کند. یکی از آن تعمیرکاران که حتی اجازه‌ی عبور پیاده را نیز به او نداده بود، پس از رؤیت تصادفی اسلحه پنهان او، اعتراف می‌کند که این اتوبان هیچ عیبی ندارد. اینجا نیز بخشی از همان اتوبان ابتدای فیلم است که مایکل داگلاس اتومبیل خود را در مسیر آن رها کرده بود.
این سکانس با سکانس ابتدای فیلم حاوی این پیام هستند که راه اصلی و مستقیم که به ارض موعود ختم می‌شود، فعلاً به دلایل واهی مسدود است. لذاست که فیلم مجدداً به این مسیر غیرمتعارفی که جناب مایکل داگلاس برای رسیدن به «خانه» برگزیده است، تاکید می‌کند. وقتی که او وارد یک ملک خصوصی و زمین گلفِ وسیع آن می‌شود، صاحب زمین به وی اعتراض می‌کند. اما او تأکید می‌کند که صرفاً در حال عبور از آنجا است. سپس به تلافی ضربه‌ی تصادفی توپ گلف بدو، به سوی اتومبیل آن مرد ثروتمند شلیک می‌کند که به سکته‌ی وی می‌انجامد. کمی بعد، پس از عبور از نرده‌های باغ بزرگ منزل یک جراح پلاستیک، به سرایدار آنجا اعتراض می‌کند که چرا روی نرده‌ها سیم خاردار نصب کرده‌اید؟ (۳)
عبور از میان زمین‌های مردم برای رسیدن به خانه (ارض موعود) اشاره است به فرازهایی از تاریخ یهود در تورات کنونی، که ذیلاً بدان می‌پردازیم.

Joel Schumacher

خداوند مقرر کرده بود که بنی‌اسرائیل (یعنی پسران یعقوب) به سبب ظلمی که به حضرت یوسف (ع) روا داشتند، از زمین خود در فلسطین تبعید شده به مصر بروند و حدود چهارصد سال در آنجا بمانند تا از این گناه پاک گردند (سفر پیدایش ۱۵/ ۱۳ تا ۱۵). بنابراین موسی (ع) طبق آن وعده پدید آمد و پس از غلبه بر فرعون که با خروج آنها مخالفت می‌کرد، ایشان را به قوت خداوند و با معجزات عدیده بیرون آورد. وفق تورات کنونی در آن وقت شمار مردان بنی‌اسرائیل (به غیر از اطفال) ششصد هزار نفر بود (خروج ۱۲/ ۳۷)، که با احتساب زنان و کودکان، به بیش از ۱/۵ میلیون نفر بالغ می‌شده است، البته به جز آن مواشی و حیواناتی که با ایشان همراه بود. از اینجاست که خداوند تعالی این روز را گرامی داشت که عید فِصَح یهود است (و ذَکِّرْهُم بِأیّامِ الله – ابراهیم/ ۵ ـ سفر خروج ۱۲/ ۴۲). و نیز بنی‌اسرائیل را از این پس به یهود مسمّی فرمود. چرا که موسی آنها را روانه کرده و به سمت فلسطین «هدایت» نموده بود. (چنانکه فرمود: الذین هادُوا ـ بقره/ ۶۲). و خداوند برای اطمینان قلب آنها، فرشته‌ای فرستاد تا قوم را هدایت کند. ایشان البته فرشته را نمی‌دیدند، بلکه روزها ستونی از ابر را میان زمین و آسمان مشاهده می‌کردند که پیشاپیش آنها حرکت می‌کرد و در شب ستونی از آتش، که راه را بر ایشان می‌نمود. (خروج ۱۴/ ۱۹). گاهی لازم بود برای رسیدن به فلسطین از زمین برخی طوایف بگذرند. بنابراین وقتی بنی‌اسرائیل در قادِش اردو زدند، موسی (ع) افرادی را به نزد رئیس قوم اَدوم فرستاد تا از او اجازت بخواهد برای عبور:
و موسی رسولان از قادِش نزد ملک ادوم فرستاد که برادر تو اسرائیل چنین می‌گوید که تمام مشقتی را که بر ما واقع شده است تو می‌دانی، که پدران ما به مصر فرود آمدند و مدت مدیدی در مصر ساکن بودیم و مصریان با ما و با پدران ما بدسلوکی نمودند و چون نزد خداوند فریاد برآوردیم او آواز ما را شنیده، فرشته‌ای فرستاد و ما را از مصر بیرون آورد و اینک ما در قادش هستیم. شهری که در آخر حدود تو است. تمنا این‌که از زمین تو بگذریم. از مزرعه و تاکستان نخواهیم گذشت و آب از چاه‌ها نخواهیم نوشید، بلکه از شاهراه‌ها خواهیم رفت و تا از حدود تو نگذشته باشیم، به طرف راست یا چپ انحراف نخواهیم کرد. ادوم وی را گفت از من نخواهی گذشت و الا به مقابله‌ی تو با شمشیر بیرون خواهم آمد. بنی‌اسرائیل در جواب وی گفتند از راه‌های عام خواهیم رفت و هرگاه من و مواشی‌ام از آب تو بنوشیم، قیمت آن را خواهم داد. فقط بر پاهای خود می‌گذرم و بس. گفت نخواهی گذشت. و ادوم با خلق بسیار و دست قوی به مقابله ی ایشان بیرون آمد. بدین‌طور ادوم راضی نشد که اسرائیل را از حدود خود راه دهد. پس اسرائیل از طرْف او رو گردانید. (سفر اعداد ۲۰/ ۱۴ تا ۲۱)
لهذا بنی‌اسرائیل مجبور شدند زمین قوم ادوم را دور بزنند. نوبت به قوم اموری رسید و بنی‌اسرائیل باز اجازت خواستند برای عبور. اما اموریان مردان قوم خود را گرد آورده و به ایشان حمله کردند. در این جنگ بنی‌اسرائیل پیروز گشته شهرها و بلاد اموریان را متصرف شدند. (اعداد ۲۱/ ۲۱ تا ۲۵). این جنگ البته جنبه‌ی دفاعی داشت و بنی‌اسرائیل به مدد خداوند و رهبری حضرت موسی (ع) بر دشمنان خود پیروز شد.

می‌خواستم متذکر شوم که عبور مایکل داگلاس از زمین‌ها و املاک مردم در این فیلم، یک تمثیل است از برای وقایعی که در تاریخ قوم یهود در راه رسیدن به ارض موعود رخ داده است. ما بررسی صحت و سقم مسئله ارض موعود را به اشاره‌ای در انتهای مقال وامی‌گذاریم.
ممکن است سخن مایکل داگلاس که می‌گفت این زمین گلف باید به زمین بازی کودکان تبدیل شود، در ابتدا نوعی اندیشه‌ی برابری در اشتراکِ ثروت و املاک تلقی شود. اما در واقع چنین ایده‌ای در فیلم نیست. چون لحظاتی بعد خود او ضمن حسرت خوردن به داشتن چنان خانه‌ای که آن جراح پلاستیک مالک آن بود، از سرایدار آنجا می‌پرسید که چطور می‌توان این فن را آموخت تا بتوان ثروتمند شد.
فیلم تأکید فوق‌العاده‌ای دارد بر این که رفتارهای مایکل داگلاس را «دفاع» صرف قلمداد کند. افسر پلیس، پرندرگاست (دووال) متوجه می‌شود که این مرد تا یک ماه قبل در وزارت «دفاع» امریکا مشغول به کار بوده است. بر روی پلاک اتومبیل رها شده‌ی او نیز به طور غیرمعمول کلمه‌ی «D-fens» نوشته شده است که مشابه Defense (دفاع) تلفظ می‌شود. افسر پلیس وقتی این مسئله را کشف کرد، ضمن ابراز خوشحالی، با او همراهی نموده به یکی از همکارانش گفت که کارهای وی قابل درک است، چون او دارد به سمت «خانه»اش می‌رود. آنها این مرد را از آن پس «دی» نامیدند. چه این‌که در عنوان‌بندی پایانی نیز مقابل اسم مایکل داگلاس همین کلمه ی «D-fens» درج گردیده است.
اگر از سابقه‌ی فعالیت‌های سیاسی ـ صهیونیستی مایکل داگلاس و پدر یهودی‌اش کرک داگلاس باخبر باشیم، خواهیم دانست که انتخاب او برای غایات صهیونیستی فیلم بسیار مناسب و هوشمندانه بوده است. (۴) فیزیک چهره و موی خرمایی باربارا هرشی، بازیگر نقش همسر مطلّقه‌ی او، نیز در انتخاب شدنش برای این نقش دخیل بوده است. چه این‌که او در فیلم آخرین وسوسه مسیح / اسکورسیزی (۱۹۸۸) نیز در نقش مریم مجدلیه ظاهر شده بود. در فیلم سقوط دینفس او را مکرراً با نام «بت» خطاب می‌کرد که مخفف «الیزابت» است، که یک نام یهودی است و شکل عبری آن «الیصابات» است. والده‌ی حضرت یحیی (ع) (زوجه ی حضرت زکریا (ع)) بدین نام مسمی بوده است (انجیل لوقا ۱/ ۵).
دینفس نهایتاً به خانه می‌رسد اما «بت» در همان لحظه با دخترشان آدل از درب دیگر خارج ‌شده به سمت اسکله می‌دود. تماشای یک فیلم ویدیویی خانوادگی در منزل سابقش، دیفنس را به دوران خوش گذشته می‌برد. پلیس سرمی‌رسد و او به ناچار به سمت اسکله رفته و دختر شش ساله‌اش را  دیده در آغوش می‌گیرد. لحظاتی بعد پرندرگاست به کمک بت موفق می‌شوند او را خلع سلاح کنند. دینفس از افسر پلیس می‌خواهد که به او شلیک کند تا دخترش حق بیمه‌ی او را به ارث ببرد. اما افسر نمی‌پذیرد. دینفس او را با هفت‌تیری که مدعی است در جیب دارد تهدید کرده و او را به دوئل می‌طلبد. اما افسر نمی‌پذیرد و دینفس شروع به شمارش به قصد آغاز دوئل می‌کند. با پایان شمارش دیفنس هفت‌تیر اسباب‌بازی دخترش را بیرون کشیده و به او آب می‌پاشد. افسر نیز ناخواسته و شتاب‌زده دیفنس را هدف می‌گیرد و او لبخندزنان با گفتن جمله «هفت‌تیر من قلابی بود» از فراز اسکله به دریا «سقوط» می‌کند.

michael douglas falling down

به ترقی ابزارهای دفاعی دینفس توجه کنید. در ابتدای فیلم وقتی او در اتومبیل بود با روزنامه‌ی لوله‌شده به مگسی که او را آزرده بود حمله کرد. سپس سلاحش به چماق (چوب بیسبال)، چاقو، مسلسل، بازوکا و در نهایت یک اسلحه فوق مدرن تبدیل شد (که با آن به اتومبیل آن گلف‌باز شلیک کرده و باعث سکته او گشت). لحظاتی قبل نیز بت هفت‌تیر وی را به دریا انداخت، ولی او به وقت مرگ یک هفت‌تیر اسباب‌بازی آب‌پاش در دستش بود و مدعی صلح‌خواهی و دفاع! هرچند که او در مسیر خانه، دشمنان و مخالفانش را با این سلاح‌ها از پای در آورده بود، اما حال که بدان‌جا رسیده، هفت‌تیر آب‌پاش با خود حمل می‌کند. چه این‌که او علی‌القاعده نباید به این افسر پلیس که او را محق دانسته و با وی همدردی کرده است، شلیک کند. از آن سو طبق تصور این قوم، یک یهودی نباید به دست یک آدم فاسق، یا کافر و گمراه کشته شود. (و البته این مخالف است با تحذیری که خداوند در تورات آورده است که به سبب عقوبت گناهکاران ایشان، دشمنانی که از ایشان نفرت دارند بر آنها مسلط خواهند شد. (سفر لاویان ۲۶/ ۱۷- مزمور ۱۰۶/ ۴۱ و ۴۲) و در تاریخ هم عملاً همین طور واقع شده است: بخت نصر، تیتوس، هیتلر).
اولین نمای فیلم، دندان‌های کلیدشده از غضب دیفنس را نشان می‌دهد و او در سراسر فیلم این خشم خود را بروز می‌داد. به لحاظ فیلمنامه‌نویسی، این یک ضعف است که علت طغیان او بیان نشود. چنان‌که یادم هست وقتی این فیلم از برنامه ی «سینما یک» پخش شد، منتقدان آن برنامه این را خللی در فیلمنامه قلمداد کردند. اما اگر از منظر تمثیلی به این فیلم نگاه کنیم، خواهیم دانست که این قصه، قصه‌ای کهن است که عموم ما آن را شنیده‌ایم و فقط سبک بیان آن جدید و بدیع بوده است. نهایتاً اما خشم دینفس به رضایت تبدیل می‌شود و او با خرسندی و لبخندزنان به دریا سقوط می‌کند. چرا که او به ارض موعود بازگشته و توانسته دارایی خود را برای دخترش به ارث گذارد، لذا به آینده آنها امیدوار است. چه این‌که خود نیز در این ارض موعود جان داده است.
در غالب این‌گونه فیلم‌های تمثیلی همچون ای برادر کجایی؟ / برادران کوئن (۲۰۰۰)، که قصه‌ی اسارت بابلی قوم یهود را می‌گوید، جنسیت آن فرزند (یا فرزندان)، دختر انتخاب می‌شود. چون که کتاب مقدس، این قوم را با تعابیر دختر صهیون و دختر یهودا یا زنی که به شوهر خود خیانت می‌کند مورد خطاب قرار داده است. (مراثی ارمیاء ۲/ ۱ و ۲- ارمیاء ۳/ ۲۰ – ۴/ ۳۱). چه این‌که در باب شانزدهم کتاب حزقیال نبی (ع) نیز بیانی زیبا و حیرت‌انگیز در این خصوص از زبان خداوند تعالی مذکور است. اضافه بر این‌ها نام کتاب مقدس این قوم یعنی تورات نیز مؤنث است.
یکی از پیام‌های صریح این فیلم، در صداهای آن فیلم ضبط شده خانوادگی است، که جملات دینفس در آن مکرراً با این کلمات به گوش می‌رسد: «همه چیز مثل سابق می‌شه! دوباره اون روزها برمی‌گرده!» با این اوصاف پیام این فیلم به یهودیان سرگردان (Wandering Jews یعنی یهودیانی که در خارج از فلسطین زندگی می‌کنند) این است که چون بزرگراه‌ها و راه‌های معمول برای بازگشت به ارض موعود مسدود است، لذا بایست با تمام قوا در راه‌های غیرمتعارف و میان‌بر قدم نهاد و تا پای جان دادن هم ایستادگی نمود. البته این واقعیت که راه‌های متعارف و معمول برای بازگشت قوم یهود به فلسطین بسته است، تعبیر دیگری است از این حقیقت که نه‌تنها خداوند چنین چیزی را مقدر نفرموده، بلکه خود او ایشان را از این زمین بیرون رانده است. برای نمونه به فرازی از کتاب دانیال توجه فرمایید که می‌گوید ما به تحذیرهای تورات (مذکور در ابواب ۲۷ و ۲۸ سفر تثنیه کنونی) گوش نگرفته‌ایم:
زیر تمامیِ آسمان حادثه‌ای واقع نشده مثل آن که بر اورشلیم واقع شده است. تمامی این بلا وفق آنچه در تورات موسی مکتوب است بر ما وارد شده است. مع‌هذا نزد یهوه خدای خود مسئلت ننمودیم تا از معصیت خود بازگشت نموده راستی تو را بفهمیم. بنابراین خداوند بر این بلا مراقب بوده آن را بر ما وارد آورد. زیرا که یهوه خدای ما در همه کارهایی که می‌کند عادل است، اما ما به آواز او گوش نگرفتیم. (دانیال ۹/ ۱۲ تا ۱۴)
از آنجا که لزوماً میان قالب و محتوا نسبتی برقرار است، و از آنجا که این‌گونه فیلم‌ها به صورت تمثیلی و سمبلیک ساخته می‌شوند (که این شیوه‌ای غیرواقعی و خلاف معمول است) بنابراین نتیجه می‌گیریم که محتوای این فیلم‌ها نیز غیرواقعی و خلاف عرف بوده است که نمی‌توان آن را به صراحت بیان کرد. و چنان‌که خواهیم دید کتاب مقدس یهود هم به خلاف این اندیشه شهادت می‌دهد.
مرگ دینفس را می‌توان یک نوع عملیات استشهادی تلقی کرد که مرا به جهت برخی شباهت‌ها به یاد قصه «طوطی و بازرگان» در دفتر اول مثنوی می‌اندازد. آن طوطی هندی در ظاهر جان داد و بازرگان خبر مرگش را برای طوطی خود آورد بدون این‌که از محتوای آن پیام آگاه باشد. ارباب تلویزیون که این فیلم را مکرراً پخش کرده‌اند (۵) ظاهراً از محتوای پیام آگاه نبوده‌اند. ما حسن ظن خود را بدیشان کماکان حفظ می‌کنیم.

تورات آموزه‌ی صهیونیسم را تأیید نمی‌کند

آیا اندیشه صهیونیسم در تورات کنونی وجود دارد؟ در ابتدا بایست گفت وقتی خداوند بنی‌اسرائیل را از مصر بیرون آورد تا به فلسطین بازآورد، در واقع اولین دوره تبعید این قوم به سبب گناه عظیمِ فروختن یوسف، به پایان رسیده بود (سفر پیدایش ۱۵/ ۱۳ تا ۱۶). در میانه راه در کوه سینا حضرت موسی (ع) کتاب عظیم‌القدر تورات را برای ایشان آورد. طبق آنچه که در همین تورات کنونی مذکور است خداوند به بنی‌اسرائیل حکم کرده است که اگر در راه حق سلوک کنید در نفرات کثیر شده و در عمر و محصول خود برکت می‌یابید، و دشمنانتان منهزم گشته و شما برای ابد در این زمین سکونت خواهید کرد. لیکن اگر به گناهانی همچون بت‌پرستی، رباخواری، رشوه‌گیری، ظلم، قضاوت ناعدل، زنا، دزدی، شرارت و… و تحریف شریعت خدا بپردازید، آنگاه خداوند قادر متعال قوم را هلاک نموده و خودش ریشه ایشان را از زمین مقدس کنده و در جهان پراکنده خواهد ساخت (ابواب ۲۷ تا ۳۱ سفر تثنیه). اما چه می‌توان گفت در مورد این قوم که هنوز پایش به ارض موعود نرسیده مکرراً با حضرت موسی (ع) منجی خود درآویختند (سفر خروج ۱۴/ ۱۱ – ۱۶/ ۲ – ۱۷/ ۳ – سفر اعداد ۲۰/ ۳)، و به زنا با قوم موآب پرداختند (اعداد، باب ۲۵)، گوساله زرین و بت‌های دیگر پرستیدند (خروج ۳۲/ ۱۹ – اعداد ۲۵/ ۲ و ۳) و مکرراً لعنت خداوند را بر جان خود خریدند. حتی وقتی که به آستانه‌ی زمین فلسطین (کنعان) رسیدند، فرمان خداوند در جهاد و وعده نصرت او در آزادسازی زمین از شر عمالیق را نادیده گرفته منتظر می‌بودند تا همان‌طور که حضرتش برای هلاک فرعون عمل نموده بود (خروج ۱۴/ ۱۴)، این نوبت نیز خداوند ساکنان فعلی زمین را بدون دخالت ایشان منهزم کند (تورات: سفر اعداد ابواب ۱۳ و ۱۴ ـ قرآن: مائده/ ۲۰ تا ۲۶). لهذا به فرمان تکوینی خداوند، ایشان چهل سال در بیابان سرگردان گشته و نسل بعدی به رهبری یوشع (ع) وصی موسی (ع) به زمین مقدس داخل شدند.
خداوند در تورات بدیشان برای زندگی در این زمین تا دو نوبت مهلت داد. هشتصد سال بعد پس از شریر گشتن وافر قوم، نوبت اول با حمله بخت‌النصر و هلاکت اکثر یهود و اسارت بردن اندکی از ایشان به بابل به پایان رسید. اما خداوند وعده کرده بود که فرصتی دیگر به آنها خواهد داد ( عهد عتیق: نحمیا ۱/ ۷ تا ۱۰ ـ قرآن: إسراء/ ۶ – مائده/ ۷۱). با فتح بابل به دست کوروش و آزادی اسیران یهود به دست وی، ایشان به فلسطین بازآمده و ششصد سال دیگر در آن زندگی کردند. در انتهای این ایام حضرت عیسی (ع) از طرف خداوند کوشید تا قوم را موعظه کرده توبه دهد. اما در نهایت آن شد که عقوبت دوم نیز برای این قوم در سال ۷۰ میلادی با حمله تیتوس پسر امپراطور روم از راه رسید. تیتوس پس از محاصره پنج ماهه اورشلیم و قحطی شدید ایشان، کشتار عظیمی در آن صورت داد. از آن پس الباقی یهود به حکم خداوند از فلسطین رانده شده و در سراسر زمین پراکنده گشتند تا نمونه و مَثلی برای سایر ملت‌ها باشند (تثنیه ۲۸/ ۳۷ – ۲۹/ ۲۴ تا ۲۸ –ارمیا ۲۹/ ۱۸). اکنون فقط سه سبط از اسباط دوازده‌گانه بنی‌اسرائیل باقی مانده‌اند و نُه سبط دیگر به‌سان قوم لوط منقرض گشته‌اند، چنان‌که در تثنیه ۲۹/ ۲۳ نیز پیشگویی شده.
یهود خود بهتر از هرکس دیگر می‌داند که مهلت و نوبت ایشان برای زندگی در زمین مقدس، به سبب فساد کردن دائمی در آن، پایان رسیده است. مطابق آنچه در تلمود یهود مکتوب است، خداوند وعده کرده است که اگر ایشان صالح شده و توبه کنند او نیز الباقی ایشان را به ارض مقدس بازمی‌گرداند. این البته سخن حقی است و قرآن در سوره إسراء/۸ یهود را بدان دلالت کرده است. اما یهود نه‌تنها از اعمال شریرانه پدران خود تبرّی نجسته بلکه در این دو هزار سال نیز به همان قیاس عمل نموده و عملاً ثابت کردند که میراث‌بر واقعی اجداد خود هستند.
اما آنچه را که صهیونیست‌ها اکنون از کتاب مقدس در مورد وعده بازگشت به زمین مقدس به ما نشان می‌دهند، در واقع مربوط است به وعده‌ای که ۲۵۰۰ سال قبل با اتمام دوران اسارت بابلی محقق شده است. اما همین صهیونیست‌ها عبارت‌های کثیر تورات و کتب انبیائشان که در آنها مکرراً از عاقبت شوم یهود و لزوم بیرون راندن ایشان از زمین مقدس تذکار داده است، را مغفول می‌گذارند. مطالعه این عبارات و نیز صادق آمدن آنها، حیرت شدیدی را حتی در عقلا برمی‌انگیزد. بلکه بایست گفت که این از معجزات خداوند است که در این تورات کنونی که یهود به ما نشان می‌دهد این مطالب کثیر به شرارت این قوم شهادت می‌دهد. برای نمونه کلام خداوند از طریق حضرت موسی (ع) در خصوص نتایج زندگی شریرانه ایشان در زمین مقدس پیش از ورود بدان، حضوراً بدیشان ابلاغ شد و در تورات فعلی نیز مکتوب است:
اگر به‌ عمل‌ نمودن‌ تمامی‌ِ کلمات‌ این‌ شریعت‌ که‌ در این‌ کتاب‌ مکتوب‌ است‌ هوشیار نشوی‌ و از این‌ نام‌ مجید و مهیب‌ یعنی‌ یَهُوه‌ خدایت‌ نترسی‌ آنگاه‌ خداوند بلایای‌ تو و بلایای‌ اولاد تو را عجیب‌ خواهد ساخت‌. یعنی‌ بلایای‌ عظیم‌ و مزمن‌، و مرض‌های‌ سخت‌ و مزمن‌. و تمامیِ‌ بیماری‌های‌ مصر را که‌ از آنها می‌ترسیدی‌ بر تو باز خواهد آورد و به تو خواهد چسبید. و نیز همه‌ مرض‌ها و همه‌ بلایایی‌ که‌ در طومار این‌ شریعت‌ مکتوب‌ نیست‌ آنها را خداوند بر تو مستولی‌ خواهد گردانید تا هلاک‌ شوی‌. و گروه‌ قلیل‌ خواهید ماند برعکس‌ آنکه‌ مثل‌ ستارگان‌ آسمان‌ کثیر بودید زیرا که‌ آواز یهوه‌ خدای‌ خود را نشنیدید. و واقع‌ می‌شود چنانکه‌ خداوند بر شما شادی‌ نمود تا به‌ شما احسان‌ کرده‌ شما را بیفزاید همچنین‌ خداوند بر شما شادی‌ خواهد نمود تا شما را هلاک‌ و نابود گرداند و ریشه شما از زمینی‌ که‌ برای ‌تصرفش‌ در آن‌ داخل‌ می‌شوید کنده‌ خواهد شد. و خداوند تو را در میان‌ جمیع‌ امت‌ها از کران‌ زمین‌ تا کران‌ دیگرش‌ پراکنده‌ سازد. (تثنیه‌ ۲۸/ ۵۸ تا ۶۴)
آنگاه حضرت موسی (ع) به علم نبوتش عاقبت ایشان را به کاهنان قوم اینطور پیشگویی فرمود:
موسی به لاویانی که تابوت عهد خداوند را برمی‌داشتند وصیت کرده گفت: این کتاب تورات را بگیرید و آن را  در پهلوی تابوتِ عهد یهوه خدای خود بگذارید تا در آنجا برای شما شاهد باشد. زیرا که من تمرّد و گردن‌کشی شما را می‌دانم. اینک امروز که من با شما زنده هستم بر خداوند فتنه انگیخته‌اید. پس چند مرتبه زیاده بعد از وفات من؟ جمیع مشایخِ اسباط و سروران خود را نزد من جمع کنید تا این سخنان را در گوش ایشان بگویم و آسمان و زمین را بر ایشان شاهد بگیرم. زیرا می‌دانم که بعد از وفات من خویشتن را بالکل فاسد گردانیده، از طریقی که به شما امر فرمودم خواهید برگشت. و در روزهای آخر [اقامت خود در فلسطین] بدی بر شما عارض خواهد شد. زیرا که آنچه در نظر خداوند بد است خواهید کرد و از اعمال دست خود خشم خداوند را به هیجان خواهید آورد. پس موسی کلمات این سرود را در گوش بنی‌اسرائیل تماماً گفت. (تثنیه ۳۱/ ۲۵ تا ۳۰)

پی‌نوشت‌ها:
1- کلمه «بِت» همچنین در اسامی برخی از شهرهای فلسطین همچون بیت لحم، بیت صیدا، بیت شمس نیز به کار رفته است.
2- مطابق آنچه که در عنوان‌بندی پایانی آمده است، جناب فیلمنامه‌نویس در سکانس اول فیلم در نقشی کوتاه ظاهر شده و به همراه رابرت دووال ماشین رها شده ی دیفنس را از جاده کنار زده است.
3- این اقوال یادآور فیلم وسترن مرد بی‌ستاره /کینگ ویدور( ۱۹۵۵) است که کرک داگلاس (پدر مایکل) به صاحبان مزارع تگزاس همین اعتراض را داشت که چرا بر مزارع خود سیم خاردار نصب کرده‌اند.
4- از کارهای سینمایی کرک داگلاس در این خصوص، می‌توان به فیلم تلویزیونی بازماندگان هولوکاست /جک اسمایت (۱۹۸۳) Holocaust Survivors…Remembrance of Love / Jack Smight  اشاره کرد.
5- فیلم سقوط اولین نوبت در سال ۱۳۷۹ از شبکه سوم سیما پخش شد و دو نوبت نیز از برنامه سینما یک در سال ۱۳۸۳. تا آنجا که ما خبر داریم آخرین پخش این فیلم یکشنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۹ از شبکه اول سیما بوده است.

مقالات مرتبط :

قسمت اول: نقدی بر قصه و انیمیشن جوجه اردک زشت

قسمت سوم: جمعیت‌های صهیونی – ماسونی و نمادهای آبی و قرمز

قسمت چهارم: فرار مرغی ؛ تمثیلی از هولوکاست

…..

تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم:

تلگرام اندیشکده مطالعات یهود

همچنین ببینید

برتری تاریکی بر روشنایی؛ نقد انیمیشن اوریون و تاریکی

برتری تاریکی بر روشنایی؛ نقد انیمیشن اوریون و تاریکی

در انیمیشن «اوریون و تاریکی» که مخاطب کودک دارد، چون «معاد» انگار می‌شود، طبیعتاً هدف زندگی نیز زیر سؤال رفته و به همین دلیل فیلمساز در اثر پوچی را ترویج و تبلیغ می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهارده − نه =