در دنیایی که تنها جنایتکار هستهای تاریخ خود را در جایگاه قاضی دادگاه عاری سازی فعالیتهای اتمی در ابعاد نظامی جا زده، طبیعی است که رژیم صهیونیستی که رسماً به در اختیار داشتن سلاح اتمی اذعان کرده و کارشناسان از دستکم دویست کلاهک اتمی در آن خبر میدهند، خود را قربانی فعالیتهای صلحآمیز کشوری بخواند که بزرگترین میکروسکوپهای بینالمللی نتوانستند به مدت ۱۳ سال کوچکترین انحرافی در فعالیتهای صلحآمیز آن را نشان دهند.
موجودیت سلاح اتمی در دست هر کشوری خطرناک است و وقتی این موضوع را به ماهیت تجاوزطلبانه رژیم جعلی صهیونیستی و سابقه سیاه این رژیم در کشتار و سرکوب مردم و تجاوز به کشورهای همسایه اضافه کنیم، عمق خطرات آن بیش از پیش روشن میشود.
رژیم صهیونیستی در زمینه توسعه سلاحهای هستهای در جهان در رتبه ششم قرار دارد. این در حالی است که این رژیم با کشورهایی که قبل و بعد از آن به سلاح هستهای دست یافتهاند، در موارد زیر متفاوت است:
۱. اسرائیل تنها رژیمی است که در مدت کوتاه موجودیت ننگین خود ۶ جنگ فراگیر با کشورهای همسایه به راهانداخته و حملات موشکی متعددی بر ضد عراق و سوریه انجام داده است. این رژیم حتی برای حفظ موجودیت خود تا آستانه استفاده از بمب اتمی بر ضد کشورهای عربی نیز پیش رفته است.
۲. اسرائیل در بین دارندگان سلاح هستهای اولین رژیمی است که مخفیانه به ساخت یک زرادخانه هستهای اقدام نموده است. تنها این رژیم است که با آواره ساختن مردم فلسطین و ویران نمودن خانه و کاشانه آنها و تکمیل اشغال این کشور در سال ۱۹۶۷، برنامه هستهای خود را به پیش برده است. این رژیم همچنان به شهرکسازی در مناطق اشغال شده ادامه میدهد و تنها با دستیابی به صلحی پایدار و همه جانبه با تمام کشورهای عربی، عقب خواهد نشست.
۳. تنها این رژیم هستهای است که حد و مرز خود را مشخص نکرده است و با اینکه میداند بیش از هر کشور هستهای و غیرهستهای، از مسئله “خطر نابودی” سوء استفاده کرده است، اما هستی و موجودیت ملتی دیگر را به خطر انداخته است.
۴. تنها این رژیم هستهای است که نویسندگان و نظریهپردازان برنامه هستهایش، بدان درباره خطرات توجه زیاد به سلاح هستهای هشدار دادهاند و اعلام کردهاند که برخی از کشورها در مقام مقابله، از سلاحهای غیرهستهای همچون سلاحهای بیولوژیک استفاده میکنند.
۵. تنها این رژیم است که از زمان شکلگیری، بیشترین تجاوزات را به کشورهای همسایه و هرکسی که توان آن را داشته، انجام داده است.
۶. تنها این رژیم است که سلاح هستهای وارد منطقه خاورمیانه کرده است و تاکنون به انحصار این سلاح ادامه داده و با تمام توان در این راستا تلاش میکند.
۷. تنها این رژیم است که پیمان عدم گسترش سلاحهای هستهای را امضا نکرده و برخلاف دیگر کشورها بسیار تلاش نموده است تا دیگران را از دستیابی به این سلاح بازدارد. امری که انگیزه دولتهای منطقه را برای توسعه برنامه هستهای خود بیشتر کرده است.
اهداف رژیم صهیونیستی از تولید سلاح اتمی
کارشناسان اهداف رژیم صهیونیستی برای دستیابی به سلاح اتمی را در موارد زیر خلاصه میکنند:
الف: اهداف امنیتی و نظامی
مهمترین عوامل برای تلاش رژیم صهیونیستی جهت تولید سلاح اتمی، احساس فقدان امنیت از سوی سرکردگان این رژیم بود، چرا که موجودیت این رژیم جعلی و نامشروع بر پایه اشغال اراضی دیگران و تجاوز به همسایگان فلسطین اشغالی بنا نهاده شده و سرکردگان این رژیم حتی به حامیان بینالمللی خود با دیده تردید نگاه میکنند. آنها تنها ضامن بقا و موجودیت خود را دستیابی به انواع سلاحهای کشنده و ویرانگر از جمله سلاح اتمی میدانند.
با وجود اینکه گفته میشود دستیابی به بمب اتم تنها برای بازدارندگی دشمنان احتمالی به کار میرود، اما باید توانمندیهای نظامی و جنگی این سلاح کشنده را نیز در نظر داشته باشیم، رژیم صهیونیستی از نظر تعداد جمعیت و مساحت جغرافیایی رژیمی ضعیف است، لذا سعی دارد این ضعف را با سلاح اتمی جبران کند. این موضوع را مقامات رژیم صهیونیستی از جمله موشه آرنس به صراحت اعلام کردهاند. وی در اظهاراتی تاکید میکند: «آن چیزی که سرنوشت قدرتهای حاکم در خاورمیانه را تعیین میکند قدرت و سلاح است و نظر ملتها در این رابطه هیچ اهمیتی ندارد.»
ب: اهداف استراتژیک و سیاسی
رژیم صهیونیستی فاقد عمق استراتژیک است، این رژیم نوار ساحلی است و حدود ۸۰% زیرساختهای اقتصادی آن در سه شهر قدس و حیفا و تلآویو قرار دارد. این یک ضعف استراتژیک به شمار میرود که حتی اشغال اراضی سایر کشورهای عربی نیز نمیتواند آن را جبران کند. در همین راستا است که شلیک موشکهای اسکاد از سوی عراق و موشکهای حزبالله و گروههای مقاومت فلسطین این رژیم را تا آستانه هرج و مرج داخلی پیش میبرد. مقامات رژیم صهیونیستی با اذعان به این ضعف استراتژیک مدعی هستند که در اختیار داشتن سلاح اتمی میتواند این ضعف را جبران کند، چرا که اسرائیل میتواند نسبت به هر حمله فراگیر بر ضد خود از این سلاح استفاده کند.
ارتش اسرائیل از ورود به جنگهای فرسایشی طولانیمدت میترسد و ناتوانی خود را در ادامه جنگهای بیش از ۲۰ روز به اثبات رسانده است، بنابراین سعی دارد در کوتاهترین زمان ممکن نتیجه جنگها را به نفع خود رقم بزند. سلاح اتمی در این راستا عاملی مهم به شمار میرود.
از سوی دیگر رژیم صهیونیستی همواره سعی دارد خود را از سایر کشورهای منطقه در ابعاد نظامی قویتر نشان دهد. این رژیم از حمایت آمریکا و غرب برخوردار است و مدعی است برای تدوین سیاستها و سلطه خود بر سایر کشورهای منطقه نیازمند سلاح اتمی است. سران رژیم صهیونیستی معتقدند دستیابی به این سلاح میتواند به انزوای آنها پایان داده و موقعیت آنها را بین کشورهای منطقه تقویت کند.
روسای جمهور آمریکا و برنامه اتمی اسرائیل
برنامه اتمی رژیم صهیونیستی از سال ۱۹۴۸ تا زمان پایان ساخت زرادخانه هستهای دیمونا در سال ۱۹۶۳ با پنهانکاری مطلق توسعه پیدا کرد. این پنهانکاری تا حدی بود که آنها حتی به مکتوب کردن اهداف و تدوین اسناد و سیاستهای توجیهی برنامه اتمی اسرائیل نیز اقدام نکردند. در ابتدای سال ۱۹۶۱، بن گوریون سعی کرد با هدف دستیابی به تفاهم با دولت آمریکا درباره طرح زرادخانه هستهای دیمونا، نشستی فوقالعاده با جان اف کندی رئیس جمهور آمریکا برگزار نماید.
بن گوریون اعتقاد داشت که گذر زمان و عدم دستیابی به توافقات با ایالات متحده در اینباره برای اسرائیل مضر است، بخصوص آنکه اطلاع دولت آمریکا از اطلاعات مربوط به زرادخانه دیمونا، بحث برانگیز میشد. دولت آمریکا در راستای تلاش برای برگزاری نشست بین بن گوریون و کندی از رژیم صهیونیستی خواست به دو دانشمند هستهای این کشور اجازه دهد از زرادخانه دیمونا بازدید کنند. اما اسرائیل اجازه ورود این دو نفر به بخشهای حساس تأسیسات این زرادخانه را نداد. کندی گرچه قصد کمک به رژیم صهیونیستی در احداث این زرادخانه را داشت، اما سعی داشت ابعاد احتمالی نظامی آن را مهار کند.
اما بعد از گذشت یک و سال و اندی از نشست بن گوریون و کندی، اطلاعات مختلفی به دست دولت آمریکا رسید که نشان میداد تلاشهایی در زرادخانه دیمونا برای ساخت سلاح اتمی در جریان است. این اخبار سیاست نرمش و ملاطفت کندی در قبال برنامه هستهای رژیم صهیونیستی را به سیاست سختگیرانه تغییر داد.
جان کندی؛ قربانی مخالفت با برنامه اتمی اسرائیل
در ابتدای سال ۱۹۶۳، کندی با تغییر سیاست خود در قبال هستهای شدن اسرائیل، به رژیم صهیونیستی در اینباره فشار وارد آورد. در نیمه همین سال، فشارهای آمریکا در قالبهای مختلف نمود پیدا کرد. در همین راستا، کندی به ماک جورج باندی مشاور امنیت ملی دستور داد در اسرع وقت و به هر وسیله ممکن، فرایند دستیابی به اطلاعات در زمینه فعالیتهای هستهای رژیم صهیونیستی را بهبود بخشد. اصرار شدید کندی مبنی بر نظارت آمریکا بر تأسیسات دیمونا با وجود کارشکنیهای بن گوریون باعث شد سرکردگان رژیم صهیونیستی به این نتیجه برسند که کندی قصد دارد فعالیتهای هستهای در زرادخانه دیمونا را متوقف کند.
در ژوئن ۱۹۶۳ میلادی جان اف کندی با ارسال پیامی شدیداللحن به بن گوریون از وی خواست خیلی زود درب زرادخانه دیمونا را به روی ناظران آمریکایی باز کند، اما پیش از رسیدن این پیام به دست بن گوریون وی استعفا داد. بعد از این استعفا، إشکول دولت جدید را تشکیل داد و همزمان پست وزرات دفاع را رها نکرد. نامهنگاریها و مکاتبات بین اشکول و کندی از آن حکایت دارد که نخست وزیر جدید نیز به مانند همتای پیشین خود، به فعالیتهای هستهای در زرادخانه دیمونا ادامه داده و مانع از حضور دانشمندان آمریکایی در این زرادخانه میشود.
بالاخره اصرار شدید جان اف کندی در مورد اطلاع از ماهیت فعالیتهای دیمونا کار دست وی داد و ادامه اصرارهای او در شرایط بسیار حساسی که رآکتورهای دیمونا در آستانه راهاندازی قرار داشت، باعث شد کندی در ۲۲ نوامبر۱۹۶۳ در شرایطی مبهم که هرگز ماهیت آن فاش نشد، ترور شود.
گربهای که برای رؤسای جمهور آمریکا دم حجله کشته شد!
لیندن جانسون معاون کندی که جانشین وی شد، پیام این ترور را به خوبی فهمیده بود. به همین علت به حمایت و دلجویی از رژیم صهیونیستی و ارتباط با لابی صهیونیستی در ایالات متحده پرداخت. از سوی دیگر دوره انتقال قدرت در آمریکا و آشنایی جانسون با منصب جدید و زمان مورد نیاز وی برای اطلاع از برنامه هستهای رژیم صهیونیستی، فرصت بسیار خوبی را برای اشکول نخستوزیر این رژیم فراهم ساخت تا برنامه هستهای دیمونا را به پیش برده و برنامههای خود را با رئیس جمهور جدید ایالات متحده بازبینی کند.
جانسون در اولین دیدار خود با اشکول در واشنگتن در تاریخ ۱ ژوئن ۱۹۶۳ با برنامه هستهای رژیم صهونیستی به نرمی برخورد کرد و به مهمان خود در اینباره سخت نگرفت. در ۱۰ مارس ۱۹۶۵ رژیم صهیونیستی و ایالات متحده یک یادداشت تفاهم امضا کردند و متعهد شدند که محتویات آن را کاملاً مخفی نگه دارند. این یاداشت تفاهم، درباره روابط ایالات متحده با رژیم صهیونیستی و تعهدات امنیتی آمریکا نسبت به این رژیم و از همه مهمتر، تفاهم درباره برنامه هستهای آن بود. رژیم صهیونیستی در این یادداشت تفاهم، متعهد شد که اولین دولتی نخواهد بود که سلاح هستهای وارد منطقه خواهد کرد.
اشکول در سال ۱۹۶۵ و دو سال بعد از تکمیل زرادخانه دیمونا به نزدیکان خود تأکید نمود که در مورد وضعیت هستهای، ما باید به سه چیز توجه داشته باشیم. نخست، “بمب هستهای در مخزن باید آماده استفاده باشد“. دوم، باید عناصر تشکیل دهنده بمب آماده و قابل ترکیب باشد. سوم، توسعه برنامه هستهای در حوزه پژوهش باید ادامه یابد تا زمینهای برای تصمیمگیریهای آینده باشد. اسناد و اطلاعات فاش شده نشان می دهد وقتی رژیم صهیونیستی در آستانه شکست در نبرد ژوئن ۱۹۶۷ قرار گرفت، دو بمب هستهای تازه تولید شده آماده کرد تا در صورت شکست، از آن به عنوان آخرین تیر خود استفاده کند.
این رژیم بعد از پیروزی در نبرد و تقویت جایگاه منطقهای و بینالمللی خود، در آغاز سال ۱۹۶۸ زرادخانه دیمونا را برای ساخت سلاح هستهای توسعه داد و در همان سال ۴ الی ۵ بمب تولید کرد.
در بیستم ژانویه ۱۹۶۹ نیکسون بعد از جانسون رئیس جمهور آمریکا شد و هنری کسینجر به سمت مشاور امنیت ملی برگزیده شد. دو ماه بعد از آن، اشکول نخستوزیر رژیم صهیونیستی جای خود را به مایر داد. در نیمه همان سال، کسینجر که از نفوذ بالایی برخوردار بود با ارائه چندین یادداشت مهم به رئیس جمهور، مواضع حمایتی آمریکا در قبال برنامه هستهای رژیم صهیونیستی را تببین نمود.
در نشستی که در ۲۵ و ۲۶ سپتامبر ۱۹۶۹ بین گلدا مایر و نیکسون برگزار شد، دو طرف به طور مفصل درباره برنامه هستهای رژیم صهیونیستی صحبت کردند. مایر در این نشست ضمن بیان دلایل توسعه برنامه هستهای این رژیم، اعلام کرد که اسرائیل دارای سلاح هستهای است. وی همچنین درباره علل خودداری رژیم صهیونیستی از امضای معاهده عدم گسترش سلاحهای هستهای سخن گفت.
خروجی این نشست، دستیابی به تفاهمی شفاهی و کاملاً سری بود. به این معنا که نیکسون متعهد شد از اعمال فشار بر رژیم صهیونیستی بکاهد تا آن را تشویق نماید تا معاهده عدم گسترش سلاحهای هستهای را امضا کند. از دیگر تعهدات نیکسون پایان بخشیدن به بازدیدهای نیم بند دانشمندان آمریکا از زرادخانه دیمونا بود. اسرائیل نیز متعهد شد که درباره دستیابی به سلاح هستهای چیزی نگوید و آزمایشهای هستهای انجام ندهد.
اسرائیل همیشه نگران این بوده است که مبادا رؤسای جمهور بعد از نیکسون تفاهم بین وی و مایر در خصوص برنامه هستهای رژیم صهیونیستی را نادیده بگیرند، بخصوص آنکه این تفاهم وجهه قانونی برای ایالات متحده نداشته است. افزون بر آن، بسیاری از سردمداران ایالات متحده که بعداً سر کار آمدند برنامهها و ایدههایی برای جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای در جهان داشتهاند امری که در بطن خود امکان طرح دوباره برنامه هستهای رژیم صهیونیستی را به همراه داشته است. از همین رو مشی نخستوزیران رژیم صهیونیستی همیشه این بوده است که تفاهم مذکور را به رؤسای جمهور جدید ایالات متحده گوشزد نموده و به سیاست مخفیسازی برنامه هستهای خود ادامه دهند.
عوزی آراد رئیس پیشین شورای امنیت ملی اسرائیل و مشاور اسبق بنیامین نتانیاهو در یک نشست مطبوعاتی درباره چگونگی یادآوری این تفاهم به تمام رؤسای جمهور آمریکا از زمان جرالد فورد تا دوره ریاست جمهوری باراک اوباما سخن گفته است.
آراد توضیح میدهد که جیمی کارتر بعد از فورد بر سر کار آمد و زبیگنیو برژینسکی را به سمت مشاور امنیت ملی برگزید، تردید اسرائیلیها درباره مسئله محفوظ نگهداشتن اسرار تفاهم مذکور بیشتر شد. در حقیقت این تردیدها بیمورد بود و از زمان رونالد ریگان هیچ مشکلی در این زمینه وجود نداشت. بعد از روی کار آمدن بوش پدر به دلیل آنکه وی از خلع سلاح هستهای در خاورمیانه سخن گفت بار دیگر اسرائیلیها نگران شدند.
رژیم صهیونیستی برای مقابله با این امر، نشستی وزارتی به ریاست ژنرال دیوید عفری با حضور تنی چند از چهرههای امنیتی برگزار کرد. در این نشست بعد از کمی شور و مشورت، اقدام جرج بوش پدر خنثی شد، اما این مشکل همچنان ادامه پیدا کرد چرا که این تفاهم به صورت شفاهی بود. در کنفرانس وای بلانتیشن که در اکتبر ۱۹۹۸ برگزار شد، بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی در دیدار با کلینتون موفق شد از فرصت به دست آمده و توافقنامهای که با فلسطینیها به امضا رسانده بود، سوءاستفاده کرده و آمریکا را وادار سازد تا سندی مکتوب در حمایت از قدرت بازدارندگی رژیم صهیونیستی! ارائه کرده و با نادیده گرفتن مسئله مقابله با گسترش سلاحهای هستهای در خاورمیانه، اقدامی بر علیه برنامه هستهای آن انجام ندهد.
روشن بود که منظور از “توان بازدارندگی اسرائیل” همان سلاح هستهای است. با روی کار آمدن جورج بوش پسر، اسرائیلیها هیچ نگرانی نداشتند اما با به قدرت رسیدن اوباما در سال ۲۰۰۸بار دیگر نگرانی اسرائیلیها افزایش یافت چرا که وی درخصوص خلع سلاح هستهای سخنانی گفته بود. از ماه می ۲۰۰۹ یعنی اندکی بعد از روی کار آمدن اوباما و بنیامین نتانیاهو، تماسهایی بین آن دو برقرار شد. در پی این تماسها و گفتگوها که ماهها به طول انجامید، باراک اوباما در سال ۲۰۱۰ سندی را امضا نمود که بر اساس آن ایالات متحده متعهد میشد هیچ اقدامی بر علیه توان بازدارندگی رژیم صهیونیستی انجام ندهد.
در روز ۱۵ ژانویه سال ۲۰۱۴ روزنامه گاردین انگلیس به نقل از آفنار کوهین مؤلف دو کتاب در مورد بمب اتمی اسرائیل نوشت که سیاست سکوت آمریکا همچنان ادامه دارد. کوهین این موضوع را این چنین تفسیر کرد که در سطح سیاسی هیچ کس در آمریکا نمیخواهد با این موضوع تعامل کند، چرا که نمیخواهد صندوق پاندورا (براساس اساطیر باستانی یونانی مجموعهای از شرارتها در داخل این صندوق وجود داشته است) را به روی خود باز کنند. این موضوع از ابعاد مختلف بار سنگینی بر دوش آمریکا خواهد بود و از مردم عادی در واشنگتن پایتخت آمریکا گرفته تا باراک اوباما رئیس جمهور این کشور به علت ترس از تأثیرات منفی پرداختن به این موضوع بر تفاهمهای امضا شده بین آمریکا و اسرائیل، اشارهای به آن نمیکنند.
اوباما نیز در همین راستا همچنان متعهد به سرپوش گذاشتن بر ادامه نقض معاهده منع اشاعه هستهای از سوی رژیم اشغالگر قدس بوده و در اختیار گرفتن سلاح اتمی از سوی این رژیم را پیشگویی معرفی میکند، این در حالی است که قانون کمکهای خارجی آمریکا از دهه ۶۰ قرن گذشته میلادی ارائه هر نوع کمکهای این کشور به دولتهایی که سلاحهای اتمی را تولید میکنند، ممنوع کرده است، اما این کمکها همچنان به مقدار زیاد روانه کابینه رژیم اشغالگر قدس میشود.
…..
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
جالب بود
ممنون. جالب بود و ابهام من را برطرف کرد. چندین ماه بود که در جستجوی پاسخ آن بودم، گرچه حدس هایی زده بودم اما علت اصلی را نمی دانستم. به نظرم تحلیل از این دقیق تر نمی تواند وجود داشته باشد. بیچاره جان اف کندی و خانواده اش.