ظهور آریستوکراسی مالی (قسمت ششم) لویی فیلیپ
لویی فیلیپ که عوامفریبانه همشهری پادشاه خوانده میشد، حکومتی را بنیان نهاد که به سلطنت بورژوازی شهرت یافت و به گفته دکتر تامسون این تعبیری درست بود. (۱۰) در دوران لویی فیلیپ پول روح مسلط زمانه بود و طلا در همهجا یکهتازی میکرد. ویکتور هوگو (۱۱) در شاهکار خود، بینوایان، به زیبایی فرانسه عصر لویی فیلیپ را به تصویر کشیده است. بالزاک (۱۲) در کمدی انسانی تصویری گویا از جامعه فرانسه این دوران و حاکمیت بلامنازع “پول” به دست داده است. در این زمان، هر چند لندن قلب مالی جهان غرب محسوب میشد، ولی لویی فیلیپ، به تعبیر کاولس، پاریس را به “بهشت بانکداران” بدل کرد. (۱۳)
هم مارکس “انقلابی” و هم دوتوکویل (۱۴) “لیبرال”، به عنوان روشنفکران برجسته زمانه خود، سلطنت ژوئیه را در آثار خویش توصیف کرده و از آن به مثابه یک “شرکت سهامی” یاد کرده اند که در جهت سودرسانی به سهامداران خود کار میکرد. گفته میشود که در هیچ سرزمینی و در هیچ تاریخی چنین دورانی از انباشت فساد مالی و اخلاقی و سفتهبازی و توطئههای مالی سابقه نداشته است. در قلب این شرکت سهامی بارون جیمز روچیلد جای داشت (۱۵) که ثروتش در آن زمان بین ۴۰ تا ۵۰ میلیون پوند تخمین زده میشد. (۱۶) این بجز ثروت سایر برادران روچیلد است. پیشتر گفتیم که ثروت ناتان روچیلد لندن در پایان جنگهای ناپلئونی (۱۸۱۵) نیز حداقل ۵۰ میلیون پوند تخمین زده میشود.
به علاوه جیمز روچیلد مسئولیت به کار انداختن و ازدیاد ثروت شخصی لویی فیلیپ را به دست داشت همانگونه که ناتان در لندن سرمایه پادشاه و اعضای خاندان سلطنتی انگلیس را به جریان میانداخت. ویرجینیا کاولس مینویسد: “تردیدی نیست که لویی فیلیپ بر بارون جیمز روچیلد متکی بود.” لویی فیلیپ خشنود بود که روچیلد ثروت شخصی وی را به جریان انداخته و بطور دائم افزایش میدهد. پیوند لویی فیلیپ و جیمز روچیلد چنان گسترهای یافت که حتی مترنیخ، که خود رسواترین روابط را با سالومون روچیلد داشت، آن را “از نظر اخلاقی” نمیپسندید. او میگفت:
بنیاد روچیلد در فرانسه بیش از هر کشور اروپایی، احتمالاً جز انگلستان، نقشی بزرگ ایفا میکند. این امر دلایلی دارد که بنظر من نه خوب است و نه از نظر اخلاقی پسندیده. در فرانسه پول نیروی محرکه بزرگی است و فساد، که در عمل مهمترین عامل در سیستم مدرن حکومت انتخابی ماست، مبتنی بر آن است. (۱۷)
دوران سلطنت لویی فیلیپ به ویژه با نام دو چهره سیاسی نامدار فرانسه در پیوند است: تییر و گیزو.
لویی آدولف تییر (۱۸) حقوقدان جوانی از اهالی مارسی بود که از ۲۴ سالگی در پاریس اقامت گزید، به فعالیت مطبوعاتی پرداخت و به دلیل نگارش کتاب ده جلدی تاریخ انقلاب فرانسه (۱۸۲۳-۱۸۲۷) به شهرت فراوان رسید. در سال ۱۸۳۰ در انتشار روزنامه لوناسیونال مشارکت نمود که دارای مواضع انتقادی علیه دولتهای وقت بود. تییر یکی از ارباب جرایدی بود که در شورش ژوئیه و به قدرت رسیدن لویی فیلیپ نقشی برجسته ایفا نمود و در زمره دولتمردان حکومت جدید جای گرفت. در ۱۸۳۴ وزیر کشور شد و شورش مردم لیون و پاریس را به شدت سرکوب کرد. در دوران سلطنت لویی فیلیپ دو بار نخست وزیر شد ولی به علت اتخاذ سیاستهایی مغایر با خواست لویی فیلیپ سقوط کرد؛ بار اول در سال ۱۸۳۶ به دلیل حمایت از مداخله نظامی در اسپانیا و بار دوم در سال ۱۸۴۰ به علت سیاست خاورمیانهای او. از آن پس تییر خانهنشین بود و در همین دوران، از سال ۱۸۴۵، تألیف کتابی درباره تاریخ دوران ناپلئون را آغاز کرد. (این کتاب در سال ۱۸۶۱ در ۲۰ جلد به پایان رسید.)
در واپسین سالهای بحران سلطنت لویی فیلیپ، که گیزو به شدت منفور بود، تییر بار دیگر، از سال ۱۸۴۶، وارد صحنه شد و لویی فیلیپ در آخرین روز اقتدار خویش او را در سمت رئیس دولت منصوب کرد. تییر پس از سقوط لویی فیلیپ به یکی از متنفذترین رهبران جناح جمهوریخواه بدل شد و لویی بناپارت را به صحنه سیاست فرانسه وارد کرد. در سال ۱۸۵۱ به علت مخالفت با کودتای لویی بناپارت به تبعید رفت و در سال ۱۸۶۳ به فرانسه بازگشت. با سقوط ناپلئون دوم، ریاست دولت را به دست گرفت و از طریق سرکوب خشن کمون پاریس (۱۸۷۱) نظم را اعاده کرد. در سال ۱۸۷۳ به علت مخالفت شدید اکثریت سلطنتطلب پارلمان از قدرت کناره گرفت. زمانی که در ۱۸۷۷ درگذشت بیشتر مردم فرانسه در سوگش نشستند زیرا او را “ناجی” فرانسه و عامل تخلیه سرزمینهای تحت اشغال آلمان میدانستند. کارل مارکس، تییر را “خداوند زدوبند دولتی و استاد پیمانشکنی و خیانت” خوانده است. (۱۹)
فرانسوا گیزو (۲۰) نیز چون تییر به عنوان مورخ شهرت فراوان دارد. او به پدر و مادری مرفه تعلق داشت که هر دو در سال ۱۷۹۴ با گیوتین گردن زده شدند. فعالیت خود را با روزنامهنگاری آغاز کرد و مدتی بعد به عنوان استاد تاریخ معاصر در دانشگاه سوربن به کار پرداخت. در ژانویه ۱۸۳۰ به عنوان نماینده به مجلس راه یافت. او چون تییر از ارکان صعود لویی فیلیپ بود. بدینسان از سال ۱۸۳۲ به عنوان وزیر آموزش عمومی به کابینه راه یافت و به مدت ۵ سال در این سمت بود. سپس سفیر فرانسه در انگلستان شد و پس از بازگشت از این مأموریت، در سال ۱۸۴۰ وزیر امور خارجه شد و تا سال ۱۸۴۸ در این سمت بود. در این دوران گیزو از اقتدار و نفوذ فراوان برخوردار بود و عملاً نفر اول دولت فرانسه به شمار میرفت. در سال ۱۸۴۷ سمت نخست وزیری را نیز به دست گرفت. گیزو حکومت فرانسه را بر حلقه کوچکی از ثروتمندان و متنفذین، و در رأس آنها بارون جیمز روچیلد استوار ساخت و در سیاست خارجی راه دوستی با انگلستان را در پیش گرفت. به دلیل پیگیری اینگونه سیاستها، گیزو در میان مردم به شدت منفور بود. انقلاب ۱۸۴۸ با درخواست عزل او آغاز شد که به علت پاسخ دیرهنگام لویی فیلیپ به این درخواست به فرار هر دو به انگلستان انجامید. گیزو پس از مدتی به فرانسه بازگشت و در املاک خود در نورماندی سکنی گزید. گیزو، مانند تییر، از نامدارترین مورخین سده نوزدهم اروپاست و معروفترین کتاب او تاریخ تمدن فرانسه نام دارد.
گیزو نماد دوران هشت ساله پایانی سلطنت لویی فیلیپ است که اینک همشهری پادشاه به شکلی آشکار جای خود را به پادشاه بورژواها داده و سیاستی لجام گسیخته را به سود سوداگران بزرگ و علیه تودههای مردم به پیش میبرد. لویی فیلیپ به کمک بانکدارانی چون روچیلد و پریه و سیاستمدارانی چون گیزو در سال ۱۸۴۰ حکومت مطلقه خویش را استوار ساخت. گیزو برنامه حکومت جدید را “پایان دادن به عصر انقلابها” توصیف کرد (۲۱) و بورژوازی بزرگ فرانسه برای “بازسازی ” کشور تکاپویی شدید را آغاز نمود. این دوران به “عصر طلایی” بورژوازی فرانسه معروف است و سرمایهگذاری در عرصههای راهآهن و معدن اوجی بیسابقه گرفت. به نوشته اطلس تاریخی پنگوئن، شعار بورژوازی فرانسه در این دوران این بود: “Enrichissez vous!” (خود را ثروتمند کنید!) (۲۲) مقامات عالیرتبه دولتی در بسیاری از زدوبندهای بزرگ مالی مشارکت داشتند و فسادی کمنظیر ساختار سیاسی فرانسه را در بر گرفت.
در دوران سلطنت لویی فیلیپ، کاخ جیمز روچیلد در پاریس مأوای گروهی از روشنفکران برجسته آن زمان بود. بارونس بتی روچیلد، همسر جیمز، مشربی روشنفکرانه داشت و مایل بود خانهاش مأوای ادبا و هنرمندان باشد. به علاوه، پیوند با این گروه اجتماعی یکی از کارآمدترین ابزارهای سیاسی را در اختیار روچیلدها قرار میداد. علاوه بر هاینریش هاینه، که خود از یهودیان فرانکفورت بود و خانواده اش از دیرباز با روچیلدها رابطه دوستانه داشتند، (۲۳) از معروفترین هنرمندان و نویسندگانی که به محافل شبانه کاخ بارون جیمز روچیلد میرفتند باید به روسینی (۲۴) ژرژ ساند (۲۵) هوراس ورنه (۲۶) و انوره دو بالزاک اشاره کرد. (۲۷) کورتی مینویسد که روسینی، آهنگساز نامدار، را سالومون روچیلد در زمان کنگره ورونا (اکتبر ۱۸۲۲) به جیمز معرفی کرد. روسینی نیز در این زمان در شهر ورونا حضور داشت و برای شرکتکنندگان در کنگره کنسرت اجرا میکرد. آشنایی جیمز روچیلد با روسینی بعدها تداوم یافت و این دو به دوستانی صمیمی بدل شدند. (۲۸)
تأثیر سرمایهگذرای بارون جیمز روچیلد بر روشنفکران فرانسه را در ادبیات و هنر این دوران میتوان ردیابی کرد. یک نمونه بارز، تابلوی هوراس ورنه، نقاش نامدار، است به نام “در راه اسمالا“. (۲۹) در این تابلو، یهودی دورهگردی با چهره جیمز روچیلد تصویر شده که خرت و پرت خود را بر دوش گرفته و از برابر هجوم گلهای گاو زورمند و وحشی میگریزد و همسر زیبا و کودک خردسال و معصوم او در زیر پای مهاجمین در حال له شدناند. در پس گله گاو گروهی سوار مسلح در کسوت مسلمانان در تاخت و تازند که در واقع عامل فرار گاوان به شمار میروند. این نمادی است از آوارگی قوم یهود!
سلطنت لویی فیلیپ از آغاز مورد حمایت انگلستان بود و در سال ۱۸۳۰ با انعقاد پیمان تالیران-پالمرستون پیوند میان دو دولت استوار شد. معهذا، این روابط در اواخر دهه ۱۸۳۰ به دلیل اصطکاک سیاستهای فرانسه با انگلستان در مسئله خاورمیانه ظاهراً به وخامت گرایید. ماجرا بر سر حمایت لویی فیلیپ و تییر از تکاپوهای فردی به نام محمدعلی پاشا بود که زمام سرزمین مصر را به دست گرفته و سیاستهای مرموز و ماجراجویانهای را در منطقه پیش میبرد. با بازگشت گیزو از لندن این روابط بار دیگر حسنه شد. در سال ۱۸۴۳ گیزو اشغال سرزمین الجزایر را، که از زمان دولت پرنس پولیناک آغاز شده بود، به پایان برد و در همین سال ملکه ویکتوریا از فرانسه دیدن کرد.
پینوشتها:
10. Thomson, ibid, p. 185.
11. Victo Marie Hugo(1802-1885(.
12. Honore de Balzac (1799-1850(
13. Cowles, ibid, p. 95.
14. Charles Alexis de Tocqueville (1805-1859).
شارل آلکسیس دوتوکویل از اندیشمندان برجسته سده نوزدهم و از بنیانگذاران دانش جامعه شناسی جدید است. به یک خاندان اشرافی فرانسوی تعلق داشت که مقرشان قلعه توکویل بود و در جریان انقلاب فرانسه صدمه فراوان دیدند. آلکسیس دوتوکویل در دوران لویی فیلیپ نماینده مجلس (۱۸۳۹) و عضو فرهنگستان فرانسه (۱۸۴۱) شد. از ۱۸۴۴ به صفوف کارگزاران مستعمراتی فرانسه در رابطه با الجزایر پیوست. در انقلاب ۱۸۴۸ نماینده مجلس مؤسسان و از هواداران کاونیاک بود و کمی بعد وزیر امور خارجه (۱۸۴۹) شد. کنت گوبینو، متفکر معروف و وزیر مختار بعدی فرانسه در ایران، رئیس دفتر او بود. توکویل در اواخر این سال استعفا داد و کمی بعد از سیاست کناره گرفت. او به تمدن انگلوساکسون شیفتگی فراوان یافت و در کتاب معروف خود، دمکراسی در آمریکا، نظام سیاسی این کشور را به عنوان نظمی ایدهآل مطرح نمود. از نظر توکویل، عامل کامیابیهای دمکراسی در آمریکا اخلاق پوریتانی بنیانگذاران این دولت است که بر دو پایه برابری و آزادیطلبی مبتنی است. توکویل این کتاب را در فضای فکری سالهای نخستین سلطنت لویی فیلیپ و پس از سفری دو سه ساله به آمریکا و انگلستان نوشت و در سال ۱۸۳۵ منتشر نمود. کتاب معروف دیگر او نظام کهن و انقلاب (۱۸۵۶) است که در آن به بررسی نظری انقلابهای فرانسه پرداخته است. او در این اثر انقلاب فرانسه را تداوم و غایت محتوم تلاشهای سلطنت بوربن برای دمکراتیزه و لیبرالیزه کردن نهادهای سیاسی جامعه فرانسه میداند.
15. Cowles, ibid, p. 95.
16. , ibid, p. 97.
17. , ibid, p. 96.
18. Louis Adolphe Thiers (1797-1877).
19. کارل مارکس، کاپیتال، ترجمه ایرج اسکندری، لایپزیگ: حزب توده، ۱۳۵۲، ج۱، زیرنویس ص ۴۰۹.
20. Francois Pierre Guillaume Guizot (1787-1874).
21. Americana, 1985, vol. 17, p. 783.
22. The Penguin Atlas of World History, London: Penguin, 1978, vol. 2, p. 49.
23. بارونس بتی روچیلد، همسر جیمز روچیلد، دوست نزدیک هاینریش هاینه بود. (Judaica, vol. 14, p. 340(.
24. Gioacchino (Antonio) Rossini (1792-1868).
25. Georges Sand ]Amandine- Aurore- Lucile (Lucie) Dudevant[ (1804-1876).
26. Horace Vernet (1789-1863).
27. Cowles, ibid, pp. 97.
28. Corti. ibid, pp. 282-283.
29. “On the Way to Smala”.
منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج۳، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم: