ظهور آریستوکراسی مالی (قسمت نهم) محمدعلی پاشا
به رغم نفوذ و سعادتی که یهودیان طی سه سده حکومت عثمانی در مصر از آن بهرهمند بودند، دائرةالمعارف یهود با رضامندی از صعود محمدعلی پاشا یاد میکند و آن را مرحله نوینی از شکوفایی یهودیان در مصر و سرآغاز مهاجرت گسترده یهودیان اروپا به این سرزمین میداند. مینویسد: در پرتو “اصلاحات محمدعلی” دوران جدیدی از شکوفایی تجارت و سایر شاخههای اقتصاد مصر آغاز شد و به دلیل دگرگونی در تمامی عرصههای حیات اجتماعی جمعیت یهودیان افزایش یافت. یهودیان کشورهای اروپایی در مصر مستقر شدند و اسکندریه بار دیگر به یکی از مراکز مهم تجاری یهودیان بدل شد. طبق آمار سال ۱۸۹۷ در مصر ۲۵۲۰۰ بهودی سکونت داشتند که ۸۸۱۹ تن از ایشان (از جمله حدود ۱۰۰۰ نفر قرایی) در قاهره و ۹۸۳۱ نفر در اسکندریه بودند. در سال ۱۹۱۷ شمار یهودیان مصر ۵۹۵۸۱ نفر ذکر شده که ۲۹۲۰۷ نفر ایشان در قاهره سکونت داشتند. این رقم در سال ۱۹۳۷ به ۶۳۵۵۰ نفر رسید که ۳۴۱۰۳ نفر در قاهره و ۲۴۸۲۹ نفر در اسکندریه بودند. (۷۸)
ارقام فوق نشان میدهد که در دوران حکومت عثمانی و حتی در سده نوزدهم، به رغم مهاجرت وسیع یهودیان اروپا، یهودیان مصر هماره جماعتی بسیار کمشمار بودهاند و وزن سیاسی و اقتصادی ایشان بسیار فراتر از کمیّت ناچیزشان بوده است.
پس از تصرف قدرت سیاسی، دومین گام محمدعلی پاشا تحکیم پایههای حکومت نوپای خویش بود. به دلیل حضور نیرومند ساختار اجتماعی و سیاسی سامانمند و ریشهداری که در دوران اسلامی در مصر شکل گرفته بود و بیگانگی و تعارض حکمرانان جدید با این ساختار، این گام بجز از طریق ساختزدایی خشن و استقرار یک دیکتاتوری نظامی مهیب در مصر و تبدیل این سرزمین به یک سربازخانه بزرگ امکان نداشت. این روشی بود که محمدعلی در پیش گرفت.
هرچند گروه کثیری از شیوخ و بزرگان مملوک در جریان تهاجم فرانسویان وحشیانه قتلعام شدند، ولی هنوز بقایای ایشان متنفذترین نیروی اجتماعی و سیاسی جامعه مصر بودند. حضور ممالیک طبعاً راه استقرار نظام سیاسی مطلوب محمدعلی و کانونهای حامی وی را مسدود میساخت. در اواخر سال ۱۸۰۶ و اوایل سال ۱۸۰۷ در فاصله چهار ماه البردیسی و الالفی، دو چهره متنفذ ممالیک، به ناگاه درگذشتند و بدینسان خلاء عمیقی در رهبری ممالیک پدید شد. فردی که شایستگی و مقبولیت کافی برای متحد ساختن ممالیک علیه محمدعلی داشته باشد وجود نداشت و ممالیک به گروههای کوچکی از “بای”ها (بیگها) تقسیم شدند. محمدعلی برای پایان دادن به کار بقایای ممالیک سیاست “تفرقه و حکومت” را در پیش گرفت. او با این و آن بیگ علیه بیگ دیگر متحد میشد و پس از پایان کار خصم، اتحاد و جنگ جدیدی را آغاز میکرد. (۷۹) سرانجام محمدعلی نقشه فجیع یک نسلکشی تمام عیار را طراحی کرد و در ۵ صفر ۱۲۲۶ ق./ اول مارس ۱۸۱۱م. آن را اجرا کرد. او حدود ۵۰۰ نفر از سران ممالیک را به بهانه سفر خویش به حجاز به میهمانی در قلعه قاهره دعوت کرد؛ در جریان میهمانی آنان را ناجوانمردانه به قتل رسانید و هزاران تن از همراهان شان را در خیابانهای شهر قتل عام نمود. (۸۰)
محمدعلی پاشا نه تنها این گروه متنفذ از سران جامعه مصر و وارثین سنن سیاسی مصر اسلامی را به طول کامل امحاء نمود بلکه تمامی اموال آنان را به تصرف خود درآورد. بدینسان یک شبه به بزرگترین زمیندار مصر بدل شد. او در همین سال پسر خود، ابراهیم پاشا را مأمور اداره اين املاک پهناور و ریشهکن ساختن بقایای نفوذ محلی ممالیک در مصر علیا از طریق دگرگونی در ساختار سیاسی و ارضی روستاها کرد.
ابراهیم پاشا با روشهایی که هلن ریولین “فوقالعاده بیرحمانه” خوانده است، سلطه حکومت نوخاسته محمدعلی را بر مناطق روستایی و عشایری مصر علیا، پایگاه اصلی ممالیک، برقرار کرد. (۸۱)
محمدعلی پاشا که در آغاز با عوامفریبی توانست نظر مساعد گروههای متنفذ شهری را جلب کند و با حمایت ایشان، به رغم بزرگان مملوک، زمام امور مصر را به دست گیرد، پس از تحکیم کامل پایههای قدرت خویش تهاجم به ایشان را آغاز کرد. در این میان علما به عنوان متنفذترین نهاد سیاسی سنتی بازمانده در جامعه مصر از اهمیت خاصی برخوردار بودند.
ای. ر. تولدانو (۸۲) استاد دانشگاه تلآویو و نویسنده زندگینامه محمدعلی پاشا در دائرةالمعارف اسلام (لیدن)، مینویسد: در این مرحله محمدعلی تلاش برای کنار زدن بزرگان شهرنشین مصر از قدرت سیاسی را آغاز کرد که برجستهترین آنان “علما” بودند. “رهبری بسیار متنفذ” این گروه از طریق موقوفات، عواید شرعی (التزام) و بعضاً فعالیتهای تجاری ارتزاق میکردند. بدنه این گروه به ارائه خدمات دینی و آموزشی و قضایی اشتغال داشتند و از طریق حقالزحمهای که مستقیماً دریافت میکردند یا از عواید موقوفات به ایشان پرداخت میشد زندگی معتدلی داشتند.
بدینسان، محمدعلی تکاپو برای پایان دادن به نفوذ علما در سیاست مصر و کشانیدن ایشان به زیر سلطه حکومت خویش را آغاز کرد. نخستین آماج او عمر مکرم (۸۳) بود که در سمت “نقیب الاشراف” به عنوان محترمترین و متنفذترین روحانی مصر شناخته میشد. به نوشته تولدانو، عمر مکرم در جریان بحران ۱۸۰۴-۱۸۰۵ متحد محمدعلی بود و در جلب بزرگان قاهره به سود او کمک فراوان کرد. معهذا ثروت و اندیشه استوار و مستقل وی، او را به کانون بالقوهای برای جلب مخالفان والی بدل میساخت. لذا، در نیمه سال ۱۸۰۹ محمدعلی از طریق دستاندازی بر موقوفات شمال غربی ایالت بحیره تهاجم به علما را آغاز کرد. علما به رهبری عمر مکرم به این اقدام اعتراض کردند و به مخالفت با او برخاستند. محمدعلی با اتکاء به قدرت نظامی خویش و با ایجاد تفرقه در میان ایشان از طریق تهدید و تطمیع عمر مکرم را منزوی و سرانجام او را تبعید کرد. (۸۴)
خانم ریولین مینویسد محمدعلی به منظور حذف اقتدار روحانیون مسلمان مصر منابع درآمد آنان را قطع کرد و به نظارت ایشان بر نظام آموزش همگانی مصر پایان داد. او به جای نهادهای کهن آموزشی در مصر، به تأسیس مدارس دولتی جدید دست زد و میسیونرهای اروپایی را به این سرزمین وارد کرد. (۸۵)
محمدعلی با حذف گروههای اصلی نخبگان سنتی و انهدام نهادهای سیاسی ایشان عملاً مسلمانان را از قدرت سیاسی برکنار نمود و نظامی کاملاً بیگانه با جامعه مصر برپا کرد. در دستگاه محمدعلی مشاغل مهم اجرایی به قبطیان و فرانسویان داده میشد. (۸۶)
از سال ۱۸۱۵ محمدعلی فرایند سلب مالکیت و قدرت سیاسی از تمامی بقایای ملاکین و نخبگان مسلمان را ادامه داد و به تعبیر خانم ریولین “بیشتر سرزمین مصر را به یک مزرعه بزرگ دولتی تبدیل کرد که در تحت مدیریت دیوانسالاری دولتی قرار داشت“.
خانم ریولین میافزاید محمدعلی در دوران حذف نهادهای خصوصی سنتی مصر، در آغاز “شکلگیری املاک جدید خصوصی را تشویق نمیکرد زیرا میخواست سود حاصل از کشاورزی را برای خود حفظ کند. از سوی دیگر او مایل نبود که مقامات ترک موقعیتی بیابند تا نظارت یا نفوذ شخصی خود را بر مردم مصر اعمال کنند.” (۸۷) بدینسان، محمدعلی پاشا با حذف تمامی ساختهای کهن سیاسی و گروههای اجتماعی که حامل این ساختارها و سنن بودند یک نظام سیاسی متمرکز سربازخانهای مستقر نمود که در رأس آن شخص او قرار داشت. در این دوران میان ثروت دولتی و ثروت شخصی دیکتاتور مصر تمایزی وجود نداشت.
او از اواخر دهه ۱۸۲۰ بتدریج اجازه داد تا عوامل و نزدیکانش مالکیت اراضی کشاورزی را به دست گیرند و پایههای یک طبقه جدید نخبگان حاکم را پی ریزند. او از این امتیاز برای دگرگونی در ساختار جمعیتی مصر نیز بهره برد و در پرتو این سیاست بتدریج جوامع خارجی در مصر اسکان یافتند. محمدعلی به ویژه به گروههایی از تجار و صرافان یونانی اراضی وسیعی واگذار کرد و آنان را در مصر جای داد. گروههای فوق ثروتهای عظیمی اندوختند و همپای ورشکستگی و نابودی ملاکین و تجار سنتی مسلمان به ملاکین و تجار بزرگ مصر بدل شدند. وی از سال ۱۸۴۰ به برخی تجار انگلیسی نیز اراضی وسیعی (۲۵۰۰۰ آکر/ حدود ۶۲ هزار هکتار) واگذار کرد. اروپاییان مستقر در مصر؛ طبق فرمان بابعالی (دربار عثمانی)، از پرداخت هر نوع مالیات (اعم از جزیه و خراج) معاف و از حق کاپیتولاسیون برخوردار بودند. (۸۸) بدینسان، در عصر محمدعلی مصر به “بهشت” تجار و سرمایهداران اروپایی و کشتزار بزرگ پنبه و شکر و نیل برای بازارهای اروپا بدل شد.
نظام سیاسی جدیدی که محمدعلی بر جامعه مصر تحمیل کرد نظامی به شدت متمرکز و خودکامه بود. این نظم نوین با دوران حکومت عثمانی، دوران حاکمیت “قانون نامه”، تفاوت بنیادین داشت. (۸۹)
محمدعلی در سال ۱۲۴۰ ق./ ۱۸۲۴-۱۸۲۵ م. دو نهاد سیاسی تأسیس کرد؛ یکی المجلس العالی الملکی که باید بر کار دستگاه دولتی نظارت میکرد، دیگری مجلس الجهادیه که متولی امور نظامی بود. ولی این دو نهاد در واقع آلت دست محمدعلی بودند و بدون نظر او هیچگونه اقتداری نداشتند. (۹۰)
دستگاه دولتی محمدعلی شامل شش دیوان (وزارتخانه) بود: داخله، مالیه، جنگ، امور دریایی، امور عامه، و امور خارجه. یک دستگاه پلیسی مقتدر به نام دیوان تفتیش نیز از سوی محمدعلی بر امور کشور نظارت داشت. بعدها (۱۸۳۷) تغییراتی داده شد و دیوان صنعت افزوده شد. وزارت خارجه “دیوان التجارة المصریه و الامور الافرنجیه” نام داشت و در واقع، چنانکه نام آن نشان میدهد، به طور عمده معطوف به رابطه تجاری با اروپا بود. (۹۱) این دستگاهی بود به شدت فاسد و رشوهخوار و نامحبوب در میان مردم مصر (۹۲) که با “بیرحمانهترین روشها” از مردم مالیات میگرفت. (۹۳) هدف از تأسیس این دیوانسالاری خلق ابزاری مناسب برای اعمال قدرت شخصی او بود. محمدعلی بارها در نزد دوستان اروپاییاش شکوه میکرد که نمیتواند به هیچکس برای اجرای سیاستهایش اعتماد کند. (۹۴)
به نوشته خانم ریولین، برخلاف دوران اقتدار بزرگان مملوک که امور کشت و زرع را به طور کامل در اختیار دهقانان (فلاحین) قرار داده و به آنان اجازه میدادند که پس از پرداخت مالیات از مزایای کشت خود بهرهمند شوند، محمدعلی هیچ مفرّی برای کسب منافع شخصی برای دهقانان بر جای نگذارد. (۹۵) در دوران گذشته تنها شیخ روستا با دستگاه دولتی طرف بود و مردم روستا در امور داخلی خویش از خودگردانی کامل برخوردار بودند. در دوران محمدعلی “دستگاه دیوانسالاری در زیر فشار بیرحمانه پاشا” هرگونه خودمختاری را از دهقانان سلب کرد و نظامی استبدادی بر آنان مستولی ساخت. “نتیجه، فقر و محرومیت مردم کشاورز مصر بود.” بدینسان، “ترکیب دیوانسالاری ناکارا، فاسد و عبوس با مردم کشاورز زیر ستم” به عنوان عوامل اساسی در عدم موفقیت نظام سیاسی محمدعلی شناخته میشود. (۹۶) دوران سلطه محمدعلی در این ضربالمثل فلاحین عهد او به شکلی گوبا بازتاب یافته است: “یبنی قصراً و یهدم مصراً” (کاخهای خویش را برافراشتند و مصر را نابود کردند.) (۹۷) نتیجه این سیاست را از مقایسه درآمدهای سالیانه محمدعلی میتوان دریافت که از ۸ میلیون فرانک در سال ۱۸۰۵ (آغاز حکومت او) به بیش از ۷۵ میلیون فرانک در سال ۱۸۴۷ (اواخر حکومت او) رسید. (۹۸)
در نتیجهگیری پژوهش خانم هلن ریولین، محقق دانشگاه هاروارد، برخی از پیامدهای حکومت محمدعلی پاشا چنین شرح داده شده است:
محمدعلی تعداد کثیری از تجار اروپایی را به مصر جذب کرد و بدینسان پیوند تنگاتنگ تجارت مصر با اروپا را سبب شد. “او با وارد کردن مصر به مدار تجارت اروپا به شکلی اجتنابناپذیر مصر را به عرصه تمدن اروپایی وارد کرد.” محمدعلی “با گشایش راه نفوذ اروپا در مصر، با تشدید تجارت [اروپایی] و تسریع رشد شهرها در مصر، و با توسعه طبقات دیوانسالار و نظامی مصر، و با تأسیس یک سلسله موروثی حکومتگر، بنیانهای دولت ملی را در مصر پی ریخت.” او “امپراتوری عثمانی را تضعیف کرد و از این طریق راه را برای نفوذ استعماری غرب گشود. گرایشهای غربگرایانه او در تجارت مصر وابستگی این کشور را به بازارهای اروپایی افزایش داد.“
محمدعلی “طبقه روحانیون” مصر را نیز از اقتدارشان محروم نمود و “تنها طبقهای را که قادر بود نقش بازدارنده در قبال زیادهرویهای طبقه حاکمه داشته باشد از میدان به در کرد.” بدینسان، محمدعلی “تمامی نهادهایی را که طی سدهها به عنوان حامی مردم در برابر ستم نامحدود خدمت میکردند تخریب کرد.” او” رهبران مردم را تضعیف نمود و نهادهای حمایتگر را نابود نمود بی آنکه همزمان رهبری جدید و نهادهای جدیدی را پدید سازد که یک جامعه سالم در مصر باید بر آن بنا میشد.”
محمدعلی پاشا پس از حذف طبقه سنتی بزرگان روستایی و عشایری مصر، به ایجاد یک طبقه جدید زمیندار دست زد که به طور عمده مرکب از اعضای خانواده و عوامل او بود.
محمدعلی “طبقه تجار بومی و طبقه صنعتگران بومی مصر را نیز نابود کرد و بدینسان مانع توسعه طبقه متوسط و رشد صنعتی در این کشور شد. تجربه صنعتیکردن خود او نیز به شکستی دردناک انجامید؛ کارگاههای او تعطیل شد و کارگرانش به خانهها یا مزارعشان بازگردانیده شدند. بدینسان رشد طبقه کارگر صنعتی ماهر در مصر به طور جدی به تأخیر افتاد.“
بدینسان، محمدعلی در حالیکه به زعم خانم ریولین “بنیانگذار دولت ملی” در مصر است بنیانگذار تمامی مصایب اقتصادی و اجتماعی است که جامعه مصر تا به امروز از آن رنج میبرد. (۹۹)
هم ترفندهایی که محمدعلی در فرایند تصرف و تحکیم قدرت سیاسی به کار گرفت و هم سیاستهای اجتماعی که در دوران حکومت او پی گرفته شد، و به تعبیر تاریخنگاری رسمی غرب بنیانهای “دولت ملی” را در مصر بنا نهاد، شباهتی عجیب به اقداماتی دارد که در سدهی بعد از سوی رضا شاه پهلوی در ایران انجام گرفت. این شباهتها تا بدانجاست که میتوان از حکومت محمدعلی پاشا به عنوان پیش نمونه تاریخی حکومت پهلوی در ایران یاد کرد.
رضاخان، همچون محمدعلی پاشا از یک فرصت تاریخی بهره برد. او نیز در کوران آشوبهای منطقهای، در زمان انحطاط و ضعف حکومت قاجار، با اتکاء بر دولتمردان غربگرا در درون این حکومت و با حمایت پنهان کانونهای دسیسهگر غربی، ابتدا به عنوان قدرت نظامی برتر در صحنه سیاست ایران سربرکشید. وی نیز در نزد گروههای اجتماعی متنفذ شهری خود را به عنوان تنها امکان تحقق نظم و آرامش سیاسی جلوهگر ساخت؛ سپس از طریق دسیسه و بازی با گروههای متنوع نخبگان سیاسی سنتی سلطه خویش را استوار ساخت و سرانجام در مقام قدرت بلامنازع و خودکامه ایران جای گرفت.
رضاشاه، چون محمدعلی پاشا، راه حذف تمامی نهادها و ساختارهای سیاسی بومی جامعه ایران را در پیش گرفت و از طریق امحاء خشن گروههای سنتی بزرگان (نخبگان)، یک نظام سیاسی متمرکز و سربازخانهای مستقر ساخت. او نیز، چون محمدعلی پاشا همپای ساختزدایی و بیاندام کردن جامعه ایرانی، برای اداره کشور دیوانسالاری جدیدی تأسیس کرد که در خدمت قدرت شخصی او بود. این دیوانسالاری چون پیشنمونه مصری آن به شدت فاسد و ناکارا از آب درآمد. رضاشاه، همچون محمدعلی پاشا به سلب مالکیت از بخش کثیری از زمینداران ایران دست زد و با تملک املاک ایشان در مقام بزرگترین زمیندار کشور جای گرفت. او نیز با بازگذاردن دست اعضای خانواده و کارگزاران و وابستگان خویش در تاراج اموال مردم و کسب ثروت از طریق اهرمهای دولتی طبقه جدیدی از نخبگان سیاسی را در جامعه ایرانی بنیان نهاد.
رضاشاه، همچون محمدعلی پاشا خود را حکمرانی بیگانه با پیکره و سنن جامعه ایرانی میدانست و لذا کسانی را در مناصب مهم دولتی میگمارد که مانند خود او بیگانه یا معارض با این بافت بودند. بدینسان، افراد وابسته به گروههای دینی خاص (به ویژه بابیها و بهائیها) یا متعلق به خاندانهای مشکوکی که در سدههای هفدهم و هیجدهم و نوزدهم میلادی در ایران سکنی گزیده بودند، اهرامهای اصلی را در اداره دیوانسالاری پهلوی به دست گرفتند و به قدرت برتر سیاسی و اقتصادی ایران بدل شدند.
شباهتها فراوان است. از جمله، پیشینه و رویکرد تاریخی و جایگاه و نقش قبطیان در مصر سدههای نوزدهم و بیستم شباهتی عجیب به جایگاه و نقش پارسیان هند در تحولات معاصر ایران دارد. این تشابه در گرایشهای فرهنگی این دو گروه نیز نمایان است. در فرهنگ جدید مصر نیز فرایندی مشابه با ایران تحقق یافت و موجی از باستانگرایی به شکل رویکرد افراطی به تاریخ فراعنه و هلنی-رومی مصر و تخفیف و تحقیر تاریخ اسلامی این سرزمین رخ نمود.
در پایان، جمعبستی که خانم ریولین از پیامدهای سیاستهای محمدعلی پاشا به دست میدهد، و آن را عامل تمامی نگونبختیهای اجتماعی و اقتصادی جامعه مصر تا به امروز میشمرد، در مورد حکومت رضاشاه در ایران نیز صادق است. به گمان نگارنده، تمامی مصایبی که تا به امروز جامعه ایران از آن رنج میبرد، ناشی از ساختزدایی عمیق اجتماعی، امحاء وسیع نخبگان و نهادهای سیاسی بومی، جعل و تحمیل یک دیوانسالاری فاسد و ناکارا و بیگانه با بافت جامعه و سایر سیاستهایی است که رضاشاه مجری آن بود. این سیاستها فرایند طبیعی رشد جامعه ایرانی را منقطع ساخت و مولودی بیاندام پدید ساخت که در دهههای پسین عقیم و عقیمتر شد.
پینوشتها:
78. ibid, vol. 6, pp. 498-499.
79. The Encyclopaedia of Islam, ibid, vol. VII, p. 424.
80. ibid; Chirol, ibid, p. 4.
81. Rivlin, ibid, pp. 52-53.
82. E. R, Toledano.
شمای تبارشناسی خاندان تولدانو در دائره المعارف یهود (ج۱۵، صص ۱۱۹۵-۱۱۹۶) مندرج است. نویسنده فوق احتمالاً پسر حاخام باروخ تولدانو (۱۸۹۲-۱۹۷۱) است که از سال ۱۹۶۵ در اسرائیل ساکن شد.
83. Umar Makram.
84. The Encyclopaedia of Islam, ibid.
85. Rivlin, ibid, p. 253.
86. ibid, p. 76.
87. ibid, p. 61.
88. ibid, pp. 62-63.
89. ibid, p. 77.
90. ibid.
91. درباره ساختار دیوانسالاری مصر در عهد محمدعلی بنگرید به: کتاب خانم ریولین صص ۷۵-۱۰۴.
92. ibid, p. 112.
93. ibid, p. 117.
94.ibid, p. 105.
95. ibid, pp. 117-118.
96. ibid, p. 118.
97. ibid, p. 119.
98. ibid, p. 120.
99. ibid, pp. 253-254.
منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج۳، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
محمدعلی پاشا
تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم: