تحقیقی در مورد هولوکاست (۶) داستان هولوکاست
نویسنده: دیوید دیوک / مترجم: محمدحسین خدّامی
«بر نیروهای متفقین فشارهایی وارد شد تا پناهگاهی دائمی برای بازماندگان یهودی در فلسطین تأسیس کنند. از این رو تأسیس اسرائیل سه سال پس از شکست آلمان یکی از پیامدهای هولوکاست به شمار میرود.»
مقاله دائرةالمعارف «انکارتا» ذیل مدخل «هولوکاست» تألیف مورّخ پیشتاز یهودی در موضوع هولوکاست، رائول هیلبرگ.
در طول هر جنگی تبلیغات نیز وجود دارد. این تبلیغات در جنگهای امروزی به یک سلاح روانی قوی تبدیل شده است. تبلیغات که لزوماً مبتنی بر واقعیت نیست، میتواند هم در مورد نیروهای خودی و هم در مورد نیروهای دشمن به کار رود. در جنگ جهانی اول، ستاد جنگ بریتانیا اخباری را منتشر کرد که بر اساس آن سربازان آلمانی از بالا بردن کودکان بلژیکی بوسیله سرنیزههای خود لذت میبردند و سپس برای بدست آوردن فسفات مورد نیاز در مهمّات، بدن آنها را میجوشاندند! پس از جنگ، ستاد جنگ بریتانیا تأیید کرد که این داستانها دروغهایی محض بوده است.
در جنگ جهانی دوم (عصر رواج رادیو، فیلم، روزنامهها و مجلات پر تیراژ) تبلیغات کارآمدتر و قدرتمندتر شد. یهودیان که در رسانههای امریکا و بریتانیا از توان قابل توجهی برخوردار شده بودند، در مورد فجایع آلمانیها در دههی سی به داستانسرایی و داستانپراکنی پرداختند. داستانها با آغاز جنگ شدت گرفت. همانطور که یکی از تجدیدنظرطلبان در کتاب «بازبینی بارتز» میگوید: همانگونه که آلمانیها در جنگ جهانی اوّل به جوشاندن بدن کودکان متهم بودند، اکنون نیز به ساختن صابون از جنازه قربانیان خود متهم میشدند.
اما در هر حال اینبار نیم قرن طول کشید تا حقایق تاریخی دروغ بودن افسانهی صابون را برملا سازد. دروغپردازیهای فاحش همچنان تکرار میشود. در دوران تحصیل در دانشگاه ایالت لوئیزیانا، یکبار در زیرزمین کتابخانه دانشگاه تعداد بسیار زیادی از مجلات منتشر شده بین سالهای ۱۹۴۵ و ۱۹۵۰ را بررسی کردم. آنجا من دلیلهای قانعکنندهای برای عدم توقف تبلیغات پس از جنگ یافتم. هنوز چیزی از آرام شدن تفنگها در اروپا نگذشته بود که جنگ دیگری که برای جامعه جهانی یهود ضروری و حیاتی بود آغاز شد. یک تجاوز و سپس جنگ یهودی فراگیر برای تشکیل دولت صهیونیستیِ اسرائیل در فلسطین روی داد. موفقیت این جنگ تا حد زیادی به داستان هولوکاست وابسته بود…
رائول هیلبرگ در مقاله خود در دائرةالمعارف انکارتا تأسیس اسرائیل را دقیقاً پیامدی از پیامدهای داستان هولوکاست عنوان میکند. البته در واقع تأسیس دولت اسرائیل به تعبیر صحیحتر پیامد داستان هولوکاست است نه خود آن. حقایق هولوکاست به اندازهی این تصور که هولوکاستی وجود داشته است اهمیت نداشتند.
امروزه سؤالات تاریخی مهمی درباره وقایعی از قبیل وقایع ذیل مطرح است: غرق شدن کشتی بو اس اس مین پیش از جنگ اسپانیا و امریکا، درگیری خلیج «تونکین» پیش از درگیری شدید امریکا در ویتنام و اینکه آیا کشتی «لوسیتینیا» که آلمانیها در جنگ جهانی اول غرق کردند، حامل مهمّات بوده است؟ اهمیت این وقایع سرنوشتساز بیش از آنکه بر اساس واقعیت آنها استوار باشد، بر تصوّر عمومی از آنها مبتنی است. همین قضیه در مورد هولوکاست نیز صادق است. رویای صهیونیستها برای اسرائیل به داستان هولوکاست (آن هم تکاندهندهترین هولوکاستِ قابل تصور) نیازمند بود تا بتواند اهداف خود را پیش ببرد.
اسرائیلِ امروزی نمیتوانست بدون داستان شش میلیون تأسیس شود. ایجاد دولت یهودی نیازمند سرازیر شدن یهودیان از همهجای جهان به فلسطین بود. همچنین به جنگ هراسانگیز و پیروزمندانهای در برابر بریتانیا که منطقه را تحت قیمومت جامعه ملل اداره میکرد و نیز در برابر ساکنین بومی منطقه نیاز داشت.
جمعیت یهودی نقل مکان داده شده از اروپا منبع خوبی برای مهاجرت به فلسطین را تشکیل میداد. بدون چنین تهاجمی، بعید است جمعیت نسبتاً اندک یهودیان منطقه پیش از جنگ، توانسته باشند قدرت را از دست انگلیسیها و فلسطینیان بومی خارج کنند. غلبه نظامی صهیونیسم بر فلسطین به حمایت اقتصادی، نظامی و سیاسی از سراسر جهان نیاز داشت. ایجاد رعب و وحشت در اکثریت فلسطینی، برای راندن آنها از خانهها و سرزمین خود و انکار حقوق مدنی و سیاسیشان لازم بود. تنها استمرار داستان هولوکاست میتوانست چنین جنایاتی را در سطح جهان قابل تحمّل سازد. حسّ همدردی عمیق با یهودیان که با زنده کردن یاد هولوکاست حیاتی دوباره مییافت، تمام جنایات فجیع بر ضد فلسطینیان را هر اندازه که ناعادلانه بود، بیاهمیت مینمود.
داستان هولوکاست باعث سرازیر شدن دهها میلیارد دلار، کمک از طرف امریکا و بیش از این مقدار به عنوان غرامت از طرف آلمان شد. شاید بسیار مهمتر از همهی اینها، هولوکاست، آتش صهیونیسم یهودی را در سرتاسر جهان برافروخت. بازخوانی هولوکاست، یهودیان جهان را یکپارچه ساخت و حجم انبوهی از حمایت مالی و سیاسی را که برای تأسیس و تداوم حیات اسرائیل ضروری بود از طرف ایشان فراهم ساخت. پس از گذشت ۵۰ سال از درگیری تقریباً مداوم و بیوقفه با فلسطینیان و همسایههای غرب اسرائیل همچنان شدیداً به حمایت امریکا و آلمان وابسته است. اسرائیل از زمان تأسیس خود تا کنون بزرگترین دریافتکننده کمکهای سالانه خارجی امریکا است. نواختن مداوم آهنگ هولوکاست، همچنان پولها را از طرف یهودیان و غیریهودیان سرازیر نگه میدارد و دلیل موجّه و نامحسوسی برای تمام ظلمهایی که بر عربها روا داشته میشود، پدید میآورد.
ناحوم گلدمن (۶۷) رئیس کنگره جهانی یهودیان کتابی معروف به نام پارادوکس یهود نگاشت که در سال ۱۹۷۸ توسط انتشارات گراستاند دان لَپ به چاپ رسید. گلدمن به طور شگفتآوری در مورد تأثیر غرامت پرداخت شده توسط آلمان بر اسرائیل سخن میگوید:
«آلمانیها کل مبلغ ۸۰ میلیارد را پرداخت خواهند کرد. بدون غرامت آلمان که در ده سال نخست تأسیس اسرائیل بهعنوان یک دولت، پرداخت آن آغاز شد، اسرائیل قادر به ایجاد حتّی نیمی از تأسیسات زیربنایی فعلی خود نبود. تمام قطارهای اسرائیل آلمانی هستند. کشتیها آلمانی هستند. تأسیسات الکترونیکی و حجم وسیعی از صنعت اسرائیل نیز چنین وضعیتی دارند… البته غرامتِ پرداختی به افرادِ بازمانده کاملاً مجزاست. اسرائیل امروزه صدها میلیون دلار بر اساس واحد پول آلمان سالانه دریافت میکند… برخی سالها میزان پول دریافتیِ اسرائیل از آلمان دو یا سه برابر کمکهای جمعآوری شده از جامعهی یهودی بینالمللی است.» (۶۸)
گلدمن در این کتابِ جالب اذعان میکند که حتی در طول دوران جنگ، صهیونیستها نقشهی محاکمهی جنایات جنگی و درخواست غرامت از آلمان را در سر میپروراندند:
«در طول جنگ کنگره جهانی یهودیان مؤسسهای برای امور یهودیان در نیویورک تأسیس کرده بود (سران این مؤسسه اکنون در لندن به سر میبرند) گردانندگان این مؤسسه دو حقوقدان یهودی لیتوانیایی به نامهای یاکوب و نحمیا رابینسون بودند. به همّت این دو تن، مؤسسه توانست دو ایدهی انقلابى را عملی سازد: محاکمات نورمبرگ و غرامت آلمان. ایدهی مؤسسه این بود که نازیهای آلمان باید پس از شکستِ خود تاوان بپردازند. غرامت آلمان نخست باید به کسانی پرداخت شود که داراییهای خود را توسط نازیها از دست دادهاند. سپس اگر همانگونه که امیدواریم دولت یهود تأسیس شد، آلمانیها باید غرامتهای خود را برای ایجاد امکان اقامتِ بازماندگان در آن دولت بپردازند. نخستین بار این ایده در دوران جنگ در جریان کنفرانسی در بالتیمور ابراز شد.» (۶۹)
محاکمات نورمبرگ بهعنوان تلاشی از سوی متفقین برای اجرای عدالت در مورد جنایتکاران جنگی به افکار عمومی شناسانده شد. گلدمن در کتاب خود اعتراف میکند که محاکمات نورمبرگ و ایدهی غرامتپردازیِ آلمان توسط متفقین طرحریزی نشده بود بلکه صهیونیستها پیش از وجود هیچگونه مدرکی بر هولوکاست آن را طراحی کرده بودند و این غرامت برای تأسیس اسرائیل حیاتی بود.
از جنگ جهانی دوم تاکنون، داستان هولوکاست دهها میلیارد دلار از طرف امریکا و بیش از این مقدار به عنوان غرامت از طرف آلمان را موجب شده است. این ارقام سرسامآور که بهراحتی از مرز ۱۵۰ میلیارد دلار میگذرد، قطعاً انگیزهی بالایی برای تداوم بخشیدن به داستان جنجالی و بزرگنماییشده هولوکاست از طرف اسرائیل و صهیونیسم جهانی ایجاد میکند.
انگیزهی احتمالی دیگری برای زنده نگهداشتن تبلیغات، زمانی برایم آشکار شد که قفسههای مجلات دههی چهل را در کتابخانه دانشگاه ایالت لوئیزیانا مطالعه میکردم. من داستانهای بیشماری یافتم که تولد مجدّد نازیسم را به شکل برجسته و شایان توجهی پیشبینی میکرد. بسیاری از آنها به شکل خیالپردازانهای ادعا میکردند انبوهی از طلاهای مخفی وجود دارد که میتواند بودجهی جنبش نئونازیسم را در آلمان و همه جای جهان از جمله امریکای شمالی و جنوبی تأمین کند. قطعاً آمیختن هولوکاست با نازیسم مؤثرترین راه برای تخطئه فلسفه ناسیونال سوسیالیست است. البته هولوکاست نه تنها نازیها را سرزنش و توبیخ میکند بلکه یهودیان را عملاً از هر انتقادی مصون میدارد. همچنین این مسأله یک سلاح روانی در دست جنبشهای مساواتطلب به رهبری یهود است، زیرا رسانههای عمومی از هر فرصتی برای ارتباط دادن برداشتها و دانشهای نژادگرایانه به غوغای نازیها استفاده میکنند. (البته به استثنای غوغای نژادگرایانه یهود بر ضد فلسطینیان)
رسانههای تحت سیطره یهود در پیشبرد داستان هولوکاست همکار مشتاق و علاقمندی در دولتهای متفقین داشتند. در پایان جنگ زمانی که اروپا به ویرانهای تبدیل شده بود، دهها میلیون جان باخته بودند و نیمی از اروپا تحت استبداد کمونیسم قرار داشت، بسیاری از مردم در صورت مطرح کردن این سؤال که آیا دخالت در جنگ اولیهی لهستان-آلمان ارزش آنرا داشته است یا نه بخشیده میشدند.
داستان هولوکاست توجیه روانی قویای را تأمین نمود.
من در دوران تحصیل خود در دانشگاه از خواندن معماهای قتل ریموند چاندلر، لذت میبردم. هنگام بررسی هولوکاست به خاطر آوردم که در روند تشکیل یک پرونده جنایی، دادرسی انگیزه متّهم برای جنایت و فرصت او برای عملی کردن آن را مشخص میکند. قطعاً منافع مؤثر یهود انگیزه خوبی برای خلق و ترویج داستان هولوکاست بویژه در نسخه کاملاً افراطی آن ایجاد میکند. مطمئناً نفوذ و سیطره بر رسانهها فرصت لازم را در اختیار قرار میدهد.
حقیقتاً هزاران کتاب درباره جنبههای هولوکاست هم اکنون در حال چاپ است. تعداد بیشماری از مقالات مجلّات، سخنرانیها، مجالس وعظ و برنامههای مستند، رمانها، نمایشها و فیلمها به بیان رعب و وحشت هولوکاست میپردازند. تعداد قابل توجهی از نویسندگان هولوکاست خود یهودی هستند. آیا احتمال داده میشود که یهودیانی که با شور و حرارت تمام به فجایع بازگو ناشدنی هولوکاست، اعتقاد دارند، بتوانند با بیطرفی در مورد آن بنویسند؟ آیا الی ویزل میتواند بدون تعصب و جانبداری، جریان نازی آلمان یا هولوکاست را شرح دهد و یا آیا آدولف هیتلر زمانی که زنده بود میتوانست گزارش و شرح حالی خالی از تعصّب درباره ویزل و جنگ جهانی دوم ارائه کند؟
الی ویزل مینویسد:
«هر یهودی باید در بخشی از وجود خود گوشهای را به نفرت – نفرتی خروشان و مالامال – از آنچه آلمانیها مظهر آن هستند و در وجودشان پایدار است، اختصاص دهد. در غیر این صورت او به جانباختگان خیانت کرده است.» (۷۰)
تصور کنید یک بازماندهی روسی از زندانهای مرگبار گولاگ که تحت بلشویسم یهودی به وقوع پیوست، چنین جملاتی را اظهار کند:
«هر روسی باید در بخشی از وجود خود گوشهای را به نفرت – نفرتی خروشان و مالامال – از آنچه یهودیان مظهر آن هستند و در وجودشان پایدار است، اختصاص دهد در غیر این صورت او به جانباختگان خیانت کرده است.»
من فکر نمیکنم چنین شخصی بتواند جایزه نوبل را ببرد. [آنگونه كه الی ویزل جايزهی نوبل گرفت!] در واقع در اروپای امروز او زندانی خواهد شد و یک ضد یهود خبیث نام خواهد گرفت.
قدرت واقعی داستان هولوکاست در احساسات بشریِ برانگیخته از آن نهفته است. خاطرات غمبار سالخوردگان یهودیِ برجای مانده، کلمات دلربایِ آن فرانک، عکسها و فیلمهای خبری جنازههای پوست به استخوان چسبیده و تکه تکه شده است که در عمق ادراک و آگاهی ما جای گرفته است.
ثبت تصویری، سند واقعی هولوکاست است، زیرا ما قربانیان آن را در صحنههای دلخراش مرگ مشاهده کردهایم. امّا صحنههای مشابهی را نیز از هر جنگ دیگری میتوان نشان داد. ما میتوانیم میلیونها قربانیِ کمونیسم را در ارتش سرخ تروتسکی یا پاکسازیهای استالین مشاهده کنیم. ما میتوانیم هزاران زن و کودکی را که در اردوگاههای تحت کنترل بریتانیا در جنگ بوئر جان باختند مشاهده کنیم. ما میتوانیم جنازههای میدانهای اعدام کامبوج یا جنگلهای غرق در خون رواندا را مشاهده کنیم، ولی ما عکسها و فیلمهای این قربانیان را هر روز و هر سال نمیبینیم. آن قربانیان جنگهای دیگر در میان بناهای ملّی واشنگتن بنای یادبود چند میلیون دلاری ندارند و از لابی سیاسی یا تبلیغکنندگان هالیوودی برخوردار نیستند.
یاد کردن از آن قربانیان با برنامهی کار کسانی که تصمیم میگیرند مردم چه خبری را ببینند و بشنوند تناسبی ندارد!
در قرنی که پیش روست، با افزایش سهولت و سرعت ارتباطات، افراد بیشتری پیشفرضهای فراوان و ادعاهای هولوکاست را به چالش خواهند کشید. خطاها و دروغها در این چالش توانمند، عقلانی و پرسشگر افشا خواهد شد.
با برملا شدن تدریجی، این داستان بیش از پیش غیرقابل دفاع خواهد بود. حقیقت به شکل فزایندهای رشد خواهد کرد. دیگر ارعاب و سرکوب نمیتوانند مانع پیشرفت آن شود. حقیقت روزی پیروزمندانه با قدرت خالص خویش غلبه خواهد کرد. من نمیتوانم با اطمینان کامل بگویم بخشهایی از داستان هولوکاست دقیقاً همانطوری که طرفداران نظریهی ریشهکنی یهود ادعا میکنند رخ نداده است. اما یقیناً مدارک متضاد و سؤالات در خور تأمّلی وجود دارد که میطلبد تحقیق و مناظره فراگیر و آزادانهای در مورد عقیدهی جزمیِ هولوکاست انجام پذیرد. تا زمانی که ما به آرای مخالف و پژوهشهای آزاد اجازه ورود به هولوکاست را ندهیم نمیتوانیم به حقیقت کامل دست یابیم.
آن دسته از مورخان و دانشمندانی که در مورد جنبههایی از صحّت هولوکاست تردیدهایی در دل دارند، باید اجازه بررسی و تحلیل و ارائه یافتههای خود را داشته باشند، بدون هیچ هراسی از اقدامهای تلافیجویانه نظیر آنچه دیوید ایروینگ دچار آن شد. من پس از تحقیق و پرسوجو درباره مؤلّفههای داستان هولوکاست به این نتیجه رسیدم که عملکرد کسانی که بخشهایی از هولوکاست را به چالش میکشند، ناموجّهتر از عملکرد کسانی که برداشت نظام حاکم از اینکه ترور کندی توسط یک فرد با انگیزه شخصی صورت گرفته است مناقشه قرار میدهند، نیست. تفاوت تنها در این است که مناقشه کردن در مورد یافتههای کمیته وارِن، پیامدهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و یا دینی کمتری به دنبال داشت. تنها طرح چند سؤال مناسب و بجا در مورد هر جنبهای از داستان هولوکاست میتواند خشم عنانگسیخته حاکمان، رسانهها و حامیان اسرائیل را متوجه فرد سازد.
من تا کنون برای ارتداد خود بهای سنگینی پرداختهام و این کتاب ممکن است بهای سنگینتری را بر من تحمیل کند. در امریکا اگر یک پژوهشگر جرأت کند این موضوع را منتشر کند و سپس آن را در سطح عمومی مورد بحث قرار دهد، ممکن است در نتیجه وسیله امرار معاش خود را از دست بدهد و حتی با خطرات جانی روبرو شود.
در کانادا و اروپا این کار بهمعنای باز پس گرفتن مدارج دانشگاهی، لغو استخدام، از دست دادن جایگاه شغلی، حقوق بازنشستگی، داد و ستدها و علاوه بر همه اینها زندانی شدن و حملات فیزیکی است.
اکنون که من مشغول نگارش این کلمات هستم، خبرهایی به دستم رسیده است که رهبر ملیگرای فرانسوی ژان ماری لوپن تنها به خاطر اظهار این مطلب در گفتگو با یک روزنامهنگار که اتاقهای گاز یک پانوشت جنگ دوم جهانی است، توسط یک دادگاه فرانسوی به هزاران دلار جریمه محکوم شده است. (۷۱)
سر وینتسون چرچیل در اثر به یاد ماندنی خود به نام جنگ جهانی دوم (۷۲) که در شش جلد به چاپ رسید، هیچ اشارهای به اتاقهای گاز حتی در حد یک پانوشت ننموده است. همین قضیه در مورد کتاب جنگ صلیبی در اروپا (۷۳) نوشته آیزنهاور صادق است. شاید صهیونیستها بتوانند محاکمهای برای این دو نویسندهی متوفّی که هولوکاست مقدس را بزرگداشتِ درخوری ننمودهاند، ترتیب دهند!!
پس از اظهار نظر لوپن، مدیر اروپایی مرکز ویزنتال الغای مصونیت پارلمانی لوپن در پارلمان اروپا را درخواست کرد تا بدین ترتیب او مشمول پیگرد قرار گیرد و از صلاحیت اداره دفتر انتخاباتی محروم گردد. (۷۴)
جامعهای که اجازه بحث، تحقیق و مناظره آزاد را ندهد، آزاد نیست هر اندازه ترس از رسانهها و حکومت به خاطر یک نظریه بیشتر باشد، سرکوب شدیدتر خواهد بود.
این ترس در مورد نظریاتی که از نگاه سیاسی در مورد هولوکاست نادرست است، به مرز جنونآمیزی رسیده است.
دستاندرکاران یک حکومت یا رسانه که از نظریات خاصّی هراس دارند، آنها را سرکوب میکنند. نه به این دلیل که آن نظریات سست و بیپایهاند، بلکه به این دلیل که محکم و قوی هستند. و نه به این خاطر که ابطالپذیرند، بلکه به این خاطر که قانعکننده هستند. اگر واقعاً این نظریات را ضعیف بپندارند، پس نباید شتابی برای سرکوب آن داشته باشند. اگر قرار است ما داستان واقعی هولوکاست را بدانیم، باید آزادی تحقیق، آزادی پرسش و آزادی تردید وجود داشته باشد.
اگر من در زندگی سیاسی خود یک چیز یادگرفته باشم، آن چیز پرسیدن است. ما باید از آزادی بیان و مطبوعات و آزادی تحقیق و بحث برخوردار باشیم. پیش از آنکه ما واقعیت را از غیر واقعیت و حقیقت را از وهم و خیال تشخیص دهیم.
باید سخن همهی طرفها را بشنویم. این روند در مورد هر موضوعی فراروی ما معتبر است از جمله پدیدهای که چنین تعصب باور نکردنی را به وجود آورده است یعنی هولوکاست آن هم به حرف H بزرگ.
هولوکاست به طور فزایندهای در حال دارا شدن جنبههای یک دین است. نوعی مضمون مرگ و نجات و رهایی در تصویر انسانهای معصومی که کشته شدند امّا درهالهای از قداست خللناپذیر برخاستند، وجود دارد.
اردوگاههای دستکاری شده به منزلهی اماکن مقدّس و زیارتگاهها هستند و اسناد مقدس پر از نام قدیسان و گناهکاران است. و مکانهایی از قبیل موزه هولوکاست در واشنگتن بهمثابه معبد به شمار میروند. هرکس کوچکترین جزئیات آن را مورد تردید قرار دهد. مرتدّی است که دستکم سزاوار تحقیر و تمسخر است و بلکه ترجیحاً شایستهی محرومیت از امرار معاش و زندانی شدن است. نوشتههای کفرگویان، باید توقیف و سوزانده شود. اگر به هر شکلی این نوشتههای بدعتآمیز حتی در سطح محدودی در معرض اطلاع عموم قرار گیرد، مؤلّفان و آثارشان باید به طور نظامیافتهای مورد تحقیر و اهانت قرار گیرند.
نه تنها هولوکاست جنبههای دینی به خود گرفته است، بلکه تبدیل به صنعت عظیم جهانیای شده است که میلیاردها دلار را سرازیر میکند. داستان هولوکاست منبع درآمد میلیاردها دلار است. چند میلیارد دلار از راه غرامتهای آلمان و چند میلیارد دلار بیشتر از راه حمایتهای امریکا و چند میلیارد دلار بیشتر از راهی که تنها میتوان آن را یک اخّاذی هنگفت از طریق ارعاب نامید، عاید میشود.
دکتر نورمن فینکلشتاین در مصاحبهای که اخیراً با مجله کونتر پانچ داشته است از این اخاذی و باجگیری پرده برداشت. او علیرغم حملات شدیدی که از طرف سازمان «ای دی ال» و دیگر سازمانهای قدرتمند یهودی متوجه او شده است، جسورانه، رک و بیپروا سخن گفت:
«یک سخنگوی کنگره جهانی یهودیان اظهار داشت که شما باید از چنین سازمانهایی به خاطر غرامتهایی که پدر و مادرتان دریافت کردند، متشکر و سپاسگزار باشید. آیا این مطلب تا حدودی صحت ندارد که اگر به خاطر آگاهیهایی که نبردها و فعالیتهای این افراد را بر میانگیخت نبود بازماندگان هولوکاست هرگز غرامت دریافت نمیکردند؟ بیپرده میگویم این سازمانها مرا به یاد این نکتهسنجی مادر مرحومم میاندازد که اختراع واژه Chutzpah به معنای وقاحت توسط یهودیان تصادفی نیست. آنها ۹۵% پولهایی را که به قربانیان شکنجههای نازیها تخصیص داده شده بود دزدیدند. من این واژه را با تعمد به کار میبرم – و سپس خرده نانی را جلوی شما ریختند و گفتند باید سپاسگزار باشید. این خیلی سخت است که به حدّی خوار شویم که رنج عظیم یهودی طی جنگ جهانی دوم را در حد یک اخاذی و باجگیری همراه با ارعاب تنزّل دهیم. من واقعاً فکر میکنم حتی جولیوس استریچر (ناشر مهم ضد یهود در دهه سی در آلمان) اگر امروز مشغول چـاب «در استرومد» بود نمیتوانست تصویر یهودیان را اینگونه در خاطرهها زنده کند و مردگانشان را اینطور خوراک آگهیهای تبلیغاتی خود نماید.
امّا این دقیقاً همان چیزی است که این باند کلاهبرداران کثیف انجام دادهاند. آنها از یک طرف با مبدّل ساختن رنج یهودیان به یک اخّاذی و زورگیری، آنها را بدنام ساختهاند. اگر هنوز تردیدی باقی مانده است باید به مقاله اخیر مجله لندن تایمز با سرفصل «قضیه اموال سوئیسی هولوکاست افسانه از آب در آمد» اشاره کنم. در این مقاله گفته شده تمام ادعاهایی که بر ضد بانکهای سوئیسی اقامه شده بود، سرهمبندی و جعل آشکاری از سوی کلاهبرداران هولوکاست بوده است.
اما آنها از طرف دیگر پس از تنزّل دادن رنج یهودیان در حد یک اخّاذی، از تحویل این اموال اخاذی شده به قربانیان واقعی خودداری میکردند. تصوّر تنزّل یافتن مجدّد از این مرتبه پست اخلاقی بسیار دشوار است. به نظر من اگر همه آنها را پشت نردههای محکم قرار دهند باز هم مجازاتی عادلانه نیست.» (۷۵)
فینکلشتین در ادامه میگوید اگر او یهودی نبود کتابش هرگز منتشر نمیشد.
وی در جواب این سؤال که شما فکر میکنید اگر فرزند یهودیِ بازماندگان هولوکاست نبودید کتاب «صنعت هولوکاست» شما به چاپ میرسید؟، گفت:
«(خنده) نه، من هیچ تردیدی در این مورد ندارم. اولاً این کتاب من اصلاً به عنوان کتاب فرزند بازماندگان هولوکاست به چاپ رسید. اگر من چنین موقعیتی نداشتم هیچ شانسی وجود نداشت و در آن صورت من زنده دفن میشدم. دقیقاً چند روز پیش من داشتم با شخصی که نمیتوانم در این مصاحبه نام او را ببرم صحبت میکردم او با یک مسئول بلندپایه دولتی در آلمان که هر دویمان او را میشناختیم ملاقات کرده بود. دوست من از او درباره سؤالاتی که در کتاب من در زمینه تعداد بازماندگانی که در آن دوران به بیگاری گماشته میشدند، سؤال کرده بود، همچنین پرسیده بود آیا دولت آلمان مطلع است که این ارقام به جهت توجیه مقادیر هنگفت اخّاذی شده، به شکل حیرتآوری بزرگنمایی شدهاند. او پاسخ شنیده بود که: البته ما میدانیم آنچه او میگوید صحیح است، امّا پیش از این تصمیم گرفته شده است که با این باجگیری کنار بیاییم زیرا از راهافتادن موج سهمگین در آلمان در واکنش به یهودستیزی میهراسیم.»
افسانه هولوکاست همچنان زنده است و اتحاد قومی عمیق یهودیان را محکمتر میسازد و نفرت جمعی بر ضد غیریهودیان را شعلهور میکند. در میان غیریهودیان، بازپردازی مداوم داستان هولوکاست ابتداییترین دفاعهای روانی ما را در برابر نژادپرستی یهودی نابود میسازد.
در واقع بزرگترین حادثه زاییده نژادپرستی هولوکاست قتلعام دهها میلیون مسیحی توسط بلشویکهای تحت فرمان یهودیان در اتحاد جماهیر شوروی و اروپای شرقی بوده. متأسّفانه خیلی مسخره است که به این واقعه که سرآمد هولوکاستها است اینقدر کم توجه میشود؛ با همهی این احوال در دوران ما، حوادث و اهمیت آنها آنگونه که یهودیان نژادپرست میپسندند، تعریف میشود.
واژگان هولوکاست حق مسلّم و ویژهی قربانیان یهودی جنگ جهانی دوم است. هولوکاست یهودی در هالهای از قداست جدای از دیگر تلفات انسانی باقی میماند. در جهان یهودیان وجود دارند و سپس بقیهی بشریت، یعنی غیریهودیان و gentiles که با حرف «g» کوچک نوشته میشود.
مادر تمام هولوکاستها
توصیف کردن کلّیت جنگ جهانی دوم با عنوان هولوکاست بسیار شایستهتر است تا اینکه تنها رنج و آزار یهودیان را هولوکاست بنامیم.
بمباران و در آتش سوزاندن زیباترین شهرهای اروپا و کارهای هنری، مرگ دهها میلیون از شجاعترین و رشیدترین مردان، قلع و قمعهای بیرحمانه، جان دادن از گرسنگی، تجاوز به عنف و قتل دهها میلیون غیرنظامی بیگناه از تمام ملیتها و قومیتهای اروپا، عظیمترین هولوكاستی بوده است که جهان به عمر خود دیده است. جهان متمدن پیامدهای فرهنگی و وراثتی جنگ جهانی دوم را تا نسلهای بعدی شاهد خواهد بود.
نخستوزیر انگلیس، نویل چمبرلین، این مطلب را به اختصار چنین گفت که مناقشات مرزی آلمان و لهستان ارزش ریختن خون حتی یک سرباز پیاده را نداشت. همهی کسانی که از زمان درگیری و در طول آن به دنیا آمدند، با سلسله سؤالاتی از طرف والدین خود و مطبوعات در رابطه با «جنگ خوب» بزرگ شدند. اگر مرگ ۵۰ میلیون انسان جنگ خوبی است پس دقیقاً جنگ بد چه نوع جنگی است؟! طبیعتاً همان نیروهایی که در مورد هولوکاست تبلیغات میکنند، بر ضرورت جنگ نیز تأکید میورزند. محاکمات نورمبرگ تقصیر نهایی جنگ را متوجه آلمانیها دانست.
آلمان برای پایان دادن به گرفتاری ۲۰ ساله قلمرو شرقی خود از بابت لهستان به این کشور حمله کرد. در آن مرحله این جنگ یک جنگ مرزی همراه با حداقل تلفات انسانی و بمباران اندک شهرها و شهروندان غیرنظامی بود. با اعلام جنگ فرانسه و انگلستان بر ضد آلمان، عرصهی درگیری گسترده شد و در اندک زمانی به یک جنگ جهانی و نهایتاً به عظیمترین قتلعام بشری در طول تاریخ تبدیل شد. (نگاه کنید «بازبینی بارتز» نوشته ویلیس کارتو)
در بسیاری ملّتها افرادی وجود داشتند که خواستار جنگ بودند. برخی از آلمانیها به سوی لبنسرام در شرق چشم میدوختند. لهستانیهایی بودند که ترجیح میدادند بجنگند امّا قلمرو آلمانی «وارسی» را که به تصرف در آورده بودند، پس ندهند. در میان فرانسویها برخی به هماوردان آلمانی حسادت میورزیدند و در میان انگلیسیها کسانی بودند که از قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی اروپای یکپارچه بیمناک بودند. این نیروها به همراه سایرین دست به دست هم دادند تا هولوکاست جنگ جهانی دوم پدید آید.
ضمناً نباید گروه دیگری را که مسئولیت سنگینی در قبال این هولوکاست بر عهده دارد فراموش کنیم: نیروهای سازماندهی شده یهود در سرتاسر جهان.
در سال ۱۹۳۲ کنگره جهانی یهود بر ضدّ آلمان اعلام جنگ کرد. آنها به مدت شش سال در میان تمام ملّتهای اروپا هرگونه بدگمانی و شکوهها و نارضایتیهای ملّی را تشدید کردند. آنها مقالات تحریکآمیزی درباره آلمان در مطبوعات تحت مالکیت یا کنترل و نفوذ یهودیان منتشر کردند. آنها توان مالی عظیم خود را بهکار گرفتند. آنها از نفوذ بالای سیاسی و رسانهای خود برای تحریک به سوی درگیری استفاده کردند و آتش نفرت را شعلهور نمودند. آتشی که پس از گذشت ۵۵ سال همچنان توسط رسانهها فروزان نگهداشته شده است.
جنگ جهانی دوم ویرانگرترین و کوبندهترین رویداد در تاریخ بشری دراز مدت اروپاست. کمونیسم نیمی از اروپا را مورد تجاوز قرار داد و بر روی کره خاکی براه افتاد تا میلیونها انسان را پیش از آنکه خود را از پای در آورد، بکشد و به بردگی بگیرد. یهودیان نژادپرست با پیروزی بدتر از شکست خود، قدرت خویش را تحکیم کردند تا در نتیجه قرن ۲۱ با تفوق و سلطه صهیونیسم در عالیترین ردههای رسانهای و قدرت سیاسی آغاز شود. در پایان جنگ جهانی دوم زمانی که یهودیان نژادپرست به فلسطین حمله کردند، متحدین اروپایی و آمریکایی آنها قالب جدیدی از تجاوز را برای سرزمینهای اروپایی و آمریکایی طراحی کردند. تجاوز به شکل مهاجرت بهعنوان بخشی از تاکتیک قدیم آنها یعنی «تفرقه بینداز و حکومت کن» بهشمار میرفت. اکنون در نخستین سالهای قرن ۲۱ ما میتوانیم به آسانی فاجعهی جمعیتشناختی که برای خیلی از ملتها در شرف وقوع است را پیشبینی کنیم. نفرتی کهنه اکنون توسط انسانهایی که هرگز فراموش نمیکنند و هرگز نمیبخشند.
امروز، اگرچه دشمنان و هماوردان یهودی ما که به شدت مشغول پایهریزی بنیادهای نظم نوین جهانی هستند، در آستانه پیروزی کامل ظاهر شدهاند، اما بازهم آنچه ما را تهدید میکند قدرت آنها نیست، بلکه ضعف ماست.
ثابت شده است که پاشنه آشیل ما، سادهلوحی ماست. اگر ما واقعیت هولوکاست را بدانیم، این سادگیها تمام میشود و شاید بتوانیم نقشههایی را که برای ریشهکنی و نابودی جلوههای بیهمتا و متنوع بشری طراحی شده است را خنثی کنیم.
نورمن فینکلشتاین تزویر و فریبکاری «صنعت هولوکاست» را در استفادهی آنها از هولوکاست بهعنوان توجیه نهایی قتل، حبس، شکنجه و مصادره اموال صدها هزار فلسطینی نشان میدهد. اما این تنها فلسطین نیست که اشغال خود را مدیون گرز هولوکاست است، بلکه اشغال بسیاری از جایگاههای کلیدی قدرت در جهان اروپایی – آمریکایی توسط یهودیان نژادپرست نیز مدیون همین گرز است.
فلسطینیها، اروپاییها، امریکاییها و در واقع همهی مردم جهان نباید آزادی و بقای خود را در مذبح هولوکاست قربانی کنند.
…پایان.
لینک قسمتهای مقاله:
قسمت اول ؛ قسمت دوم ؛ قسمت سوم
قسمت چهارم ؛ قسمت پنجم ؛ قسمت ششم
پینوشتها:
۶۷- Nahum Goldman
68- Goldman, N. (1978). The Jewish paradox. Newyork. Grosset Dunlap
69- Ibid. P. 122-123
70- Wiesel, E. (1982). Legands of our Time. (Chapter 12: Appoointment with Hate). Newyork; shocken Books. P. 142
71- Dina Kyriakidou. (1996). Le pen fights fin. Reuters wire service. June 21
72- Churchill, Winston, sir. (1989). The second world. Norwalk, Connecticut. Easton press. Indexres: 1. Gathering storm. 2. Their finest hour. 3. Grand Alliance. 4. Hinge of fate. 5. closing the ring. 6. Triumph and tragedy.
73- Eisenhower, Dwight, D. (1997). Crusade in Europe. Baltimore, London: Johns Hopkins university press.
74- Wisental center press release (1997) December. 8.
75- Counter punch. (2001). A. Conreration with Norman Finkelstein. Dec. 3
منبع: کتاب «گریز از آینده»، ترجمه و تحقیق: پایگاه صهیونیسم پژوهی رصد. قم: ابتکار دانش، چاپ دوم.
داستان هولوکاست ، داستان هولوکاست
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
داستان هولوکاست ، داستان هولوکاست