سلسله مقالات یهودیان و حیات اقتصادی مدرن (قسمت بیستویکم) فعالیتهای اقتصادی یهودیان
نکتهای که حالا میخواهم به آن اشاره کنم، مشابهت خیرهکنندهای است که در فعالیتهای اقتصادی یهودیان در تقریباً قرون و اعصار تاریخ آنها به چشم میآید. طرح این نظر گواه آن است که ویژگیهای خاصّ یهودیان در طول تاریخ کم و بیش ثابت ماندهاند. این نظر نه تنها مخالف عقیدهی کسانی است که بر این باورند که فعالیتهای اقتصادی یهودیان در طی تاریخ تغییر یافته است، بلکه حتی مخالف نظر افرادی است که با من موافق هستند که این فعالیتهای اقتصادی، عامل ثابتی در توسعه و تحول یهودیان بوده است. تفاوت دیدگاه من با گروه اخیر در این است که ما با هم بر سر نوع این فعالیتهای اقتصادی اختلاف نظر داریم.
دیدگاه پذیرفته شده و عموماً مقبول در مورد تاریخ فعالیتهای اقتصادی یهودیان چیست؟ به عقیدهی من ریشهی آن را باید در نزد هاینه جست و در مجموع چیزی شبیه این است:
یهودیان در اصل کشاورز بودند. گفته شده است که یهودیان حتی در دوران آوارگی، روی زمین کار میکردند و از توسل به مشاغل دیگر ابا داشتند، اما در سدهی ششم و هفتم میلادی آنها ناگزیر شدند دار و ندار خود را بفروشند و خواه و ناخواه دنبال راههای دیگری برای کسب درآمد باشند. چه کردند؟ تمام وقت خود را به تجارت گذاشتند و در حدود پانصد سالی در این حرفه ماندند. یک بار دیگر دست سرنوشت، صفحهی تازهای به روی آنها گشود و صلیبیون در محافل تجاری و بازرگانی، احساسات ضدّ یهودی را رواج دادند و طبقهی بازرگانان کشورهای مختلف که در حال رشد بودند، در اتحادیههای صنفی متحد شدند و از بازارهای تحت کنترل یهودیان فاصله گرفتند. یهودیان یک بار دیگر ناگزیر شدند که مشاغل تازهای را تجربه کنند، اما همهی درها به روی آنها بسته بود و تنها راهی که پیش پای آنها ماند این بود که پول قرض بدهند. بنابراین، آنها به بازار وام و اعتبار رو آوردند و از آنجا که قوانین مربوط به ممنوعیت ربا و بهره شامل حال آنها نمیشد، موقعیت ممتازی به دست آوردند.
دیدگاه کم و بیش نیمه رسمی رایج در محافل یهودی و بیتردید در میان هواداران نظریهی جذب و تحلیل یهودیان در میان اقوام و مللی که با آنها زندگی کردند، چیزی شبیه به این بوده و در عین حال بخش قابل توجهی از یهودیان ملیگرا هم به این دیدگاه تمایل نشان میدادند.
دیدگاه دیگری هم وجود دارد که برخی مورخان؛ چه یهودی و چه غیر یهودی، از جمله هرتسفلد، مورخ یهودی، مروّج آن بودهاند. این دیدگاه حاکی از آن است که یهودیان در طول تاریخ، از زمان سلطنت سلیمان به اینسو، در تمام دوران آوارگی تا زمان حاضر، آدمهای اهل تجارت بودهاند.
به عقیدهی من، هر دو نظریهی فوق نادرست و دستکم یکسویه است و امیدوارم که بتوانم در یک بررسی اجمالی از تاریخ اقتصاد یهودیان دلایل ابطال این دو نظریه را تشریح کنم.
یهودیان از دوران پادشاهان تا پایان استقلال ملی – شاید حتی بتوان گفت تا دورهی تنظیم و تدوین تلمود – از نظر اقتصادی مردمانی خودکفا و مستقل بودند. آنها تولیدات اضافی خود را به سرزمینهای دیگر میفرستادند و خود بهاندازهی نیاز خانوادههایشان تولید داشتند و در بهترین حالت، با همسایههای خود معاملات پایاپای انجام میدادند. در واقع میتوان گفت که آنها واحدهای اقتصادی مستقلی بودند که نیازهای خود را تأمین میکردند و در این رهگذر کارگرانی هم داشتند که به آنها دستمزد میدادند و به نوعی یک نظام ارباب و رعیتی در میان آنها جریان داشت و البته صنایع دستی هم باب بود و تولید میشد. طبعاً تجارت هم بخشی از زندگی آنها بود، ولی مگر آن همه تاجری که در فلسطین زندگی میکردند و در عصر پادشاهان از آنها صحبت شده است، تاجر نبودند؟ اینکه همهی تاجران فلسطین و یهودیان را تحت عنوان کلی تاجر دستهبندی کنیم، مشکلی حل نخواهد کرد و سرشت واقعی نظام اقتصادی در دوران حکومت سلیمان را به خوبی نشان نخواهد داد. نظام اقتصادی آن ایام، نظام ارباب و رعیتی بود و طبعاً توزیع کالا را هم در برمیگرفت، اما نمیتوان عنوان تجارت را بر آن اطلاق کرد. در عهد عتیق در کتاب اول پادشاهان، بخش نهم چنین آمده است:
«سلیمان پانصد و پنجاه نفر به عنوان سرپرست بر گروه کارگران گمارده بود… سلیمان در عصیون جابر (Ezion – geber) که از بنادر سرزمین ادوم است، کشتیها ساخت. حیرام (Hiram) پادشاه، دریانوردان با تجربهی خود را فرستاد تا در کشتیهای سلیمان با ملاحان او همکاری کنند. آنها با کشتی به اوفیر (Ophir) مسافرت کردند و برای سلیمان طلا آوردند. مقدار این طلا بیش از چهارده تن بود.»
منظورم از اشاره به این بخش از عهد عتیق و بخشهای مشابه دیگر این است که نشان دهم یک رابطهی تجاری بینالمللی در حال اوجگیری بود، با این فرض که حال و هوای انحصاری داشت. وقتی خاندان سلطنتی را بهعنوان ارباب در یک مقیاس وسیع در نظر میگیریم که آدمهای خود را همراه با خادمان اربابان دیگر به سرزمینهایی میفرستادند تا برای دربار پادشاه غنایم به همراه آورند، کار سادهتر میشود. استقلال اقتصادی دربار بعدها و در ماجرای بنا نهادن معبد بزرگ نیز ظاهر میشود.
«سلیمان قاصدی نزد حیرام پادشاه صور فرستاد و چنین پیام داد؛ صنعت گر ماهری برایم بفرست که زرگری، نقره کاری و فلزکاری بداند و در بافتن پارچههای ارغوانی، قرمز و آبی ماهر باشد. در ضمن او باید حکاکی نیز بداند تا در کنار صنعت گران من کار کند. همچنین چوبهای سرو، صنوبر و صندل از جنگلهای لبنان برای من بفرست، زیرا افراد تو در بریدن چوب ماهرند و مردان من نیز به ایشان کمک خواهند کرد… بدان و آگاه باش که من ده هزار تن گندم و دو هزار تن جو، چهارصد هزار لیتر شراب و چهارصد هزار لیتر روغن زیتون به کارگران تو خواهم داد.» (کتاب دوم تواریخ، بخش۲)
همین نکته در بخش دیگری از همین کتاب هم قابل مشاهده است، آنجا که میگوید:
«او شهر تدمر (Tadmor) را در بیابان و شهرهای نواحی حمات (Hamath) را که مراکز مهمات و آذوقه بودند، بنا کرد.»
حدیث این شهرهای انبارگونه بیشتر گواهِ وجود روابط ارباب و رعیتی است تا روابط تجاری.
نظریهی وجود رابطهی تجاری در میان یهودیانِ باستان به دلایل چندان مستدل و محکمی متکی نیست. البته این درست است که در بخشهای مختلف عهد عتیق میخوانیم که تبعیدیان بابل آدمهای ثروتمندی بودند، ولی هیچکجا اشارهای به حرفهی آنها نشده است. در عهد عتیق حتی یک سر سوزن مدرک معتبر در تأیید نظریهی گراتس وجود ندارد که آنها مال و منال خود را از راه تجارت به دست آوردند. شاید الواح موجود به خط میخی که در نیپور پیدا شده است، چنین فرضیهای را تأیید کند، اما ارجاع به پیشگویی حزقیال (Ezekiel) در مورد ارتباط انهدام صور به حسادت فنیقیها و سپس با تکیه به آن، طرح این نظریه که فلسطین حتی در دورهی پیش از مهاجرت نیز یک مرکز بزرگ تجاری بوده است، به عقیدهی من اصل و پایهی چندان مستدلی ندارد.
اینکه نمیتوان به استدلالاتی از این دست چندان اعتماد کرد، از تفسیری مشخص میشود که این محققان از قطعهی مشهوری از کتاب «امثال» ارائه کردهاند که در آن ترفندهای زن خیانتکاری شرح داده شده است:
«بیا از یکدیگر لذت ببریم و تا صبح از عشق لبریز شویم. شوهرم در خانه نیست و به سفر دوری رفته است. او بهاندازهی کافی با خود پول برده و تا آخر ماه باز نمیگردد.»
آیا این نشان میدهد که همسر این زن بی وفا تاجر بوده است؟ شاید، ولی شاید هم کشاورز بوده که برای پرداخت اجارهی زمین به سراغ مباشر ارباب رفته و در ضمن میخواسته در سر راه گاوی برای شخم زدن زمین خریداری کند.
بنابراین، هیچ دلیل روشن و صریحی در مورد وجود تجارت، به عنوان یک شغل تخصصی، در دست نیست. از سوی دیگر، بخشهایی در عهد عتیق هست که دیدگاه من را در مورد سلطهی یک نظام ارباب رعیتی، نظامی که تا مدتها بعد هم ادامه داشت، به اثبات میرساند. برای مثال به نحمیا (Nehemiah)، بخش دوم از عهد عتیق نگاه کنید، آنجا که در آن به نامهای اشاره میشود که در آن از اصاف (Ashaph)، متصدی محافظت از جنگلهای پادشاه، خواسته میشود تا برای ساختن در ورودی قصر چوب لازم فراهم آورد. در کتاب لاویان (Leviticus)، بخش نوزده نیز آنجا که دستور داده میشود تا ترازو و معیارهای صحیح مورد استفاده قرار گیرد، صحت نظریهی من تأیید میشود.
اما این امر به آن معنا نیست که در آن ایام هیچ تاجری وجود نداشت. حتماً، حتی در دورهی پادشاهان تاجرانی بودهاند، اما این افراد به طور عمده به خردهفروشی اشتغال داشتند. دربارهی آنها در کتاب پادشاهان، بخش بیستم، میخوانیم:
«آنجا که بن حدد (Ben – hadad) پادشاه سوریه، که در جنگ شکست خورده است، به اخاب (Ahab) پیشنهاد میدهد که همتای کاری که پدرش در سامره کرده بود، در بازارهای دمشق خیابان بسازد.»
یا در کتاب نحمیا آمده است که زرگران و تاجران در محلههای مخصوصی مغازه دایر میکردند، اما چطور میتوان همتای برتولت از این عبارات چنین استنتاج کرد که در آن ایام اتحادیههای صنفی بزرگ و آبرومندی وجود داشت؟ من نمیفهمم، اما قبول دارم که احتمالاً مغازهداران ریز و درشتی اینجا و آنجا حضور داشتند.
اینکه حتی در ایام بسیار بسیار دور، نظام تبادل کالا در سطح بینالمللی وجود داشت، محل تردید نیست. حتماً تجارت گسترده و بازرگانان بزرگی بودند که تولیدات اضافی فلسطین را در بازارهای کشورهای دیگر میفروختند و در مقابل، اجناس تجملی و زینتی با خود همراه میآوردند. در کتاب حزقیال آمده است:
«یهودا و اسرائیل تجار خود را با گندم، حلوا، عسل و روغن زیتون نزد تو میفرستند.»
اما نکتهی بسیار مهم این است که این تاجران بزرگ و ثروتمند یهودی نبودند، بلکه غریبهها بودند. کاروانهایی که جادههای مختلف کشور را درمینوردیدند، متعلق به اقوام دیگر بودند، نه یهودیان. حتی در زمانی که کتاب «امثال» نگارش میشد، بازار خردهفروشی در دست اهالی کنعان بود. یهودیان که از سرزمین خود تبعید شده بودند، در آن ایام در موقعیتی قرار نداشتند که تأثیری بر تجارت بینالمللی برجا گذارند. بزرگترین تاجران آن ایام را فنیقیها، سوریها و یونانیان تشکیل میدادند. یکی از کارشناسان معتبر در اینباره چنین مینویسد:
«طرح این ادعا که مهاجرت و تبعید یهودیان صرفاً بهخاطر دستیابی به منافع تجاری بوده، هیچ پایه و اساس منطقی ندارد.»
بنابراین، با توجه به نکات مطرح شده و با عنایت به اینکه یهودیان در آن ایام نه به کشوری مجاور ساحل دسترسی داشتند و نه علاقهای به تجارت از خود نشان میدادند، هیچ دلیلی ندارد که بپنداریم یهودیان آن ایام تاجران بزرگی بودند و تجارت گستردهای داشتند.
در قرون بعد هم تحولات خاصی در این زمینه رخ نداد. در تلمود هم بیش از هر چیز به این نکته برمیخوریم که یهودیان قادر بودند نیازهای اقتصادی خود را برآورده سازند و از این نظر مستقل بودند، در نتیجه، درست نخواهد بود که آنها را تاجر بنامیم. البته این را هم نباید از نظر دور داشت که از سوی رهبران دینی به آنها توصیه میشد به جای توسل به کارهای جسمی، به خرید و فروش که آسانتر و کم زحمتتر است رو آورند، اما منظور این رهبران دینی خردهفروشی بود، نه تجارت گسترده. در واقع ربیها به تجارت و بهویژه به تجارت با کشورهای خارجی نظر چندان مساعدی نداشتند. حتی بعضی از آنها تا به آنجا پیش رفتند که تجارت بینالمللی را مذموم شمردند و بر آن دسته از فعالیتهای اقتصادی مهر تأیید زدند که در آن به تبادل کالا نیازی نبود. ربی آشای بن جوشیا (Achai ben Joshia) میگفت:
«تاجران چون اطفال یتیمی هستند که هیچگاه بهاندازهی کافی محبت نمیبینند و از نظر احساسی ارضا نمیشوند. تاجران مانند افرادی هستند که گورهای خود را با دست خود حفر میکنند.»
ربی دیگری میگوید:
«چهار دسته پول است که برکت ندارد؛ اجری که به کاتب پرداخت میشود، پولی که به مترجم میدهند، ثروتی که از فریب یتیمان حاصل میشود و درآمدی که از معامله با کشورهای خارجی به دست میآید.»
این از دیدگاه یهودیان غرب، اما در شرق چه دیدگاهی جریان داشت؟ یهودیان در سراسر عصر باستان تا اوایل قرون وسطا، همتای سوریها، اگر تاجر بودند، فقیر بودند و در برابر تاجران بزرگ رم تاب سر بلند کردن نداشتند، درست همتای بازرگانان لهستان در سدههای هفدهم و هجدهم میلادی که موی دماغ تاجران بزرگ روز بودند. تمامی مدارک و اسنادی که از فعالیتهای یهودیان در اوایل قرون وسطا وجود دارد، با دیدگاههای ما کاملاً منطبق است. یهودیان تا عصر حاضر، هیچوقت بازرگانان بزرگی نبودند، البته در میان آنها تاجران خردهپای زیادی پیدا میشد، اما وسعت فعالیتهای آنها به بازارهای داخلی محدود بود و تجارت خارجی نداشتند.
اگر این امر صحت داشته باشد که یهودیان از قدیمالایام بازرگان و اهل تجارت نبودند، آیا لاجرم این صحت دارد که آنها کشاورزی را پیشهی خود کرده بودند؟ البته، اما با توجه به این نکته که نظام اقتصادی رایج در میان آنها نظام ارباب و رعیتی بوده است، اما فقط همین هم نیست. حرفهای که یهودیان سالها بعد خود را وقف آن کردند و به زعم مورخان یهودی، برخلاف میل و ارادهی ایشان بر آنها تحمیل شده بود، حرفهای بود که با آن آشنایی داشتند و در عصر باستان هم به آن میپرداختند. منظورم حرفهی پول قرض دادن است و معتقدم که این نکته اهمیت فراوان دارد و از همینرو، برای اثبات این مدعا تلاش فراوان خواهم کرد و دلایل متعددی را عرضه میکنم.
تاریخ اقتصادی یهودیان در قرون و اعصار گذشته چنین مینمایاند که حرفهی وام دادن در حیات اقتصادی این مردم نقش مهم و بلکه حتی نقش بسیار مهمی ایفا کرده است. در تمامی مراحل تاریخ یهودیت با این موضوع برخورد میکنیم و سابقهی آن حتی به دورهی آوارگی یهودیان هم میرسد. همیشه، دستکم از عهد مهاجرت به بعد، چنین به نظر میآمد که یهودیان وامدهنده بودند، اما در خود مصر آنها وامگیرنده بودند و وقتی مصر را ترک گفتند، هر آنچه را که وام گرفته بودند نیز با خود همراه بردند. در کتاب خروج، بخش سوم آمده است:
«همچنین کاری میکنم که مصریها برای شما احترام قائل شوند، به طوری که وقتی آن سرزمین را ترک میگویید، تهی دست نخواهید رفت.»
در بخش دیگری از همین کتاب نیز آمده است:
«و خداوند بنیاسرائیل را در نظر اهالی مصر محترم ساخته بود، بهطوری که هرچه از آنها خواستند به ایشان دادند. به این ترتیب، آنها ثروت مصر را با خود بردند.»
اما بعد از مهاجرت وضع عوض شد. بنیاسرائیل وامدهنده شدند و سایر مردم از آنها وام گرفتند. به این ترتیب، وعدهی خداوند تحقق یافت؛ وعدهای که آن را میتوان حرف اصلی تاریخ اقتصادی قوم یهود خواند، وعدهای که در کتاب تثنیه، بخش پانزده نیز آمده است:
«او چنان که وعده داده است، برکتتان خواهد داد، به طوری که به قومهای زیادی پول قرض خواهید داد، ولی هرگز احتیاجی به قرض گرفتن نخواهید داشت.»
کهنترین بخش از عهد عتیق که به یک نظام پیشرفته از اعطای وام و نحوهی بازپس دادن آن اشاره دارد، در کتاب نحمیا آمده است:
«در این وقت جنجال بزرگی برپا شد. عدهای از مردان و زنان از یهودیان همنژاد خود شکایت کردند. بعضی از آنها میگفتند، تعداد افراد خانوادهی ما زیاد است و ما نان کافی نداریم که بخوریم و زنده بمانیم. عدهای دیگر میگفتند، ما مجبوریم مزرعه، باغ انگور و حتی خانهی خود را به گرو بگذاریم تا بتوانیم گندم تهیه کنیم و از گرسنگی تلف نشویم. برخی دیگر نیز میگفتند، ما پول قرض کردهایم تا مالیات مزرعه و تاکستان خود را به پادشاه بپردازیم. ما برادران ایشانیم و فرزندان ما هم مثل فرزندان ایشان یهودیاند، اما ما مجبوریم بچههای خود را بفروشیم. قبلاً بعضی از دختران خود را فروختهایم و اکنون پول نداریم تا آنها را بازخرید کنیم، چون مزرعهها و تاکستانهای ما در گرو است.
وقتی این شکایت را شنیدم، بسیار عصبانی شدم و پس از فکر کردن، رؤسا و بزرگان قوم را سرزنش کردم و گفتم، چرا به برادران یهودی خود ظلم میکنید، چرا از آنها ربا میگیرید؟ از شما میخواهم به برادران یهودی، بدون سود، پول و غله قرض دهید. مزرعهها، تاکستانها، باغهای زیتون و خانههایشان و نیز سودی را که از ایشان گرفتهاید، همین امروز پس بدهید.»
تصویری که در اینجا ترسیم شده، بهاندازهی کافی صریح و روشن است. مردم به دو دسته تقسیم شده بودند؛ طبقه بالادست ثروتمند و مرفه که با وامدهی پولدار شده بودند و بخش عظیم جمعیت کارگر و کشاورزی که تحت استثمار آنها قرار داشتند. قاعدتاً اوضاع و احوال در سراسر تاریخ حضور یهودیان در فلسطین و بابل، علیرغم کوششهای نحمیا و دیگر اصلاحطلبان همینگونه بوده است و برای تأیید این نظر میتوان به خود تلمود مراجعه کرد. در بخشهایی از تلمود فقط بحثهایی در مورد قواعد و مقررات پول قرض دادن و بازپرداخت وام به چشم میخورد. ربیها نیز به این موضوع دامن زدهاند و گاه چنین به نظر میرسد که حرفهی پول قرض دادن در انحصار آنها بوده است. در بخشهایی از تلمود، نمونههای متعددی از حرفهی پول قرض دادن، بحث در مورد اخذ ربا یا عدم اخذ آن، تعیین میزان نرخ بهره و مسائل و مشکلات مربوط به این حرفه ذکر شده است. خوانندهی غیرمتعصب تلمود شاید به این نتیجه برسد که در جهانِ تفکر تلمودی، حرفهی پول قرض دادن اهمیت بهسزایی داشته و جای خاصی به خود اختصاص داده بود.
با آغاز دوران سرگردانی، آوارگی و تبعید یهودیان، این حرفه نه تنها محدود نماند، بلکه بیش از پیش گستردهتر شد. اینکه حرفهی پول قرض دادن در میان یهودیان مصر در عصر آوارگی چگونه و به چه صورت قاعدهمند شده بود، از مثال زیر روشن میشود:
«ای پسر جتمه (Jatma)، تو به من پول قرض دادی؛ هزار سیگل نقره و من آمادهام که آن را با بهرهی دو هالور نقره در ماه به ازای هر سیگل بازپردازم تا اینکه همهی بدهی من تسویه شود. بنابراین، بهرهی پولی که وام گرفتهام، دو هزار هالور در ماه است. تعهد میکنم که اگر در ماهی بهرهی مورد نظر را پرداخت نکردم، مبلغ بهره را به اصل وام بیفزایم و روی آن بهره بدهم. در ازای آن رسیدی دریافت خواهم کرد که نشان میدهد اصل بدهی و بهرهی متعلق به آن را پرداختهام. تعهد میکنم که ماه به ماه اصل وام و بهره را پرداخت کنم تا اینکه سرانجام تمام وام پرداخت شود.»
در ادوار اوج حکومت یونان، یهودیانِ ثروتمندی بودند که نیازهای مقامات عالیرتبهی دربار را مرتفع میکردند و یهودیانِ فقیرتر نیز به افراد تهیدستتر از خود وام میدادند. مقامات رم نیز با این کسب و کار یهودیان بیگانه نبودند. همین وضع در میان اعراب در سالهای پیش از ظهور اسلام رواج داشت و یهودیان به آنها وام میدادند و اعراب نیز اعتقاد داشتند که این حرفه مختص یهودیان است و ظاهراً در خون آنها جریان دارد.
وقتی سر و کلهی یهودیان برای اولین بار در اروپای غربی پیدا شد، کسب و کار آنها پول قرض دادن بود. پیشتر دیدیم که آنها به مقامات درباری پول قرض میدادند و در واقع اصلیترین منبع تأمین نیازهای مالی شاهان و شاهزادگان بودند. آنها سپس به اسپانیا کوچیدند و با توجه به آزادیهای عملی که داشتند، طولی نکشید که مردم عادی هم از آنها وام میگرفتند. اسناد و مدارکی در دست هست که نشان میدهد مقامات حکومتی در کاستیل (Castile)، بهطور جدی با این موضوع برخورد کردهاند و ظاهراً چنین به نظر میآید که موضع مورد نظر، وسعت و اهمیت چشمگیری داشته است. بسیاری بر این عقیدهاند که بعد از جنگهای صلیبی، حرفهی پول قرض دادن به حرفهی اصلی یهودیان بدل شد.
پس به این نتیجه میرسیم که حرفهی پول قرض دادن، از قدیمالایام یکی از عوامل اصلی و مهم در حیات اقتصادی یهودیان بوده است.
حال وقت آن فرا رسیده است که به این افسانه بپردازیم که یهودیان در اروپای قرون وسطا، بهویژه بعد از دوران جنگهای صلیبی مجبور شده بودند که به این حرفه رو آورند و اجازه نداشتند که حرفهی دیگری در پیش بگیرند یا به عبارت دیگر، یهودیان ملزم شده بودند در حرفهی پول قرض دادن باشند و این به میل و اختیار خود آنها نبوده است. به اعتقاد من، این نظریه باید دور ریخته شود.
سابقهی وجود حرفهی پول قرض دادن در میان یهودیان به پیش از جنگهای صلیبی میرسد و دو هزار سال سابقهی تاریخی دارد و همین امر باید سبب شود که نظریهی فوق را برای همیشه بایگانی کرد. این دیدگاه که یهودیان نمیتوانستند جز این حرفه، شغل دیگری در پیش بگیرند و مجبور بودند، حتی در مواردی علیرغم میل باطنی خود، فقط به این حرفه بپردازند، اصلاً صحّت ندارد. درهای حرفههای دیگر هرگز به روی آنها بسته نبود. واقعیت این است که خود یهودیان ترجیح میدادند که این کار را دنبال کنند.
پروفسور بوشر (Bücher) این نکته را در مورد یهودیان فرانکفورت به اثبات رسانده و عین همین بررسی را میتوان در شهرهای دیگر هم انجام داد و به نتایج مشابهی رسید. یهودیان نسبت به این حرفه تمایل ذاتی خاصی داشتند و چه در ایام قرون وسطا و چه بعد از آن، حاکمان و فرمانروایان به سختی میکوشیدند تا آنها را به حرفههای دیگر بکشانند، اما تلاش آنها ناکام میماند.
ادوارد اول (Edward I) همین کوششها را در انگلستان انجام داد و در سدهی هیجدهم میلادی در شهر پوسن (Posen) نیز مقامات شهری کوشیدند تا یهودیان را به حرفههای دیگری بکشانند و حتی پیشنهاد کردند که به آنها جایزه و پاداش هم بدهند، اما علیرغم همهی این تمهیدها و علیرغم وجود این امکان که یهودیان میتوانستند به کشاورزی یا صنعتگری رو آورند، در سال ۱۷۹۷ و در شهرهای جنوبی پروس حدود ۴۱۶۴ صنعتگر یهودی در کنار یازده تا دوازده هزار تاجر یهودی زندگی میکردند! اهمیت این ارقام هنگامی بیشتر خودنمایی میکند که به خاطر بیاوریم که کلّ جمعیت یهودیان این منطقه از پنج تا شش درصد کلّ جمعیت فراتر نمیرفت. تعداد کلّ مسیحیانی که به حرفهی تجارت میپرداختند، فقط هفده تا هیجده هزار نفر بود.
اما البته میتوان این استدلال را مطرح کرد که رباخواری را نمیتوان به نژاد و قومیّت خاصی ربط داد. بشر بهطور طبیعی به این سمت تمایل دارد. هر کجا و هر موقع که یک جمع پولدار در کنار افرادی نیازمند به پول زندگی کردهاند، موضوع وام دادن و وام گرفتن پیش آمده و همراه با آن مسألهی بهره مطرح شده و چنین فضایی به طور طبیعی، جمعی وامدهنده و جمع بزرگتری وامگیرنده پدید آورده است.
این درست است، هر کجا که فقیر و غنی در کنار هم زیستهاند، فقرا از اغنیا وام گرفتهاند و حتی در مواردی هم که این داد و ستد مالی نبوده است، شکل غیرنقدی و جنسی به خود میگرفت. در دوران آغازین تمدن ایامیکه این دو گروه خود را برابر و برادر میپنداشتند، موضوع بهره و ربا در میان نبود. بعدها و بهویژه از ایامیکه معامله با افراد خارجی مطرح شد، وامگیرنده مقداری ذرت یا روغن یا طلا، هر کجا که اقتصاد مبتنی بر طلا و پول تثبیت شده بود، اضافه بر اصل وام به وامدهنده پرداخت میکرد و بهتدریج، این سنت پرداخت بهره گستردهتر شد و جنبهی جهانی یافت.
از این نظر، تفاوتی در میان ادوار باستانی، قرون وسطا و دورهی معاصر وجود ندارد. در همهی این ادوار مردم با فرآیند وام گرفتن و وام دادن و موضوع بهره آشنا بودند و این امر به هیچوجه به یک نژاد، قوم یا دین خاص محدود نمیشد. میتوان به اصلاحات ارضی در یونان و رم اندیشید که خود نشان از آن دارد که اوضاع اقتصادی در این مناطق در دورانهای خاصّ تاریخی دقیقاً مشابه اوضاع اقتصادی در فلسطین در دوران نحمیا بوده است.
در جهان باستان معابد مراکز پول قرض دادن بودند و گنجینههای عظیم مالی در آنجاها نگهداری میشد. این امر در مورد معابد یهودیان هم صدق میکرد، معابد بابل نیز همتای بزرگترین تجارتخانههای آن ایام فعال بودند. همین امر در معابد دیگر هم جریان داشت. در قرون وسطا نیز کلیساها، صومعهها و دربار شاهزادگان یا مقامات مذهبی جای معابد را در این عرصه اشغال کردند. علیرغم ممنوعیتی که کلیسای رم برای اخذ بهره قائل شده بود، کلیساهای مناطق مختلف مراکز پررونق تجاری به حساب میآمدند. این امر تا سالهای بعد نیز ادامه یافت. آن دهقان آلمانی که در سواحل دریای شمال زندگی میکرد و توانسته بود کمی پول پسانداز کند، ترجیح میداد که آن را به همسایهای نیازمند قرض دهد و بهره بگیرد.
افزایش ثروت از راه اخذ بهرهی وام چنان دلچسب و آسان است که هر کسی که میتواند از عهدهی آن برآید، به چنین کاری دست میزند. در هر دورهای که در آن نیاز به پول زیاده بوده است، فرصتهای کافی برای این کار فراهم شده است.
به این ترتیب، همه دست به چنین کاری میزنند و از آن ابایی ندارند. میل به اخذ بهره، تمایلی جهانی است و به قشر یا گروه خاصی تعلق ندارد. اما آیا این کار از عهدهی هر کسی برمیآید؟ پاسخ به این پرسش من را به سمت طرح نکتهی دیگری میکشاند که در تأیید نظریهی قبلی من در مورد اینکه ویژگیهای خاصّ یهودیان در طول تاریخ ثابت و دستنخورده مانده است، به کار میآید. (این نكته را در قسمت بعد مطالعه كنید.)
منبع: ورنر سومبارت ، یهودیان و حیات اقتصادی مدرن ، ترجمه رحیم قاسمیان ، تهران، نشر ساقی، چاپ دوم.
فعالیتهای اقتصادی یهودیان
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
فعالیتهای اقتصادی یهودیان ، فعالیتهای اقتصادی یهودیان ، فعالیتهای اقتصادی یهودیان ، فعالیتهای اقتصادی یهودیان ، فعالیتهای اقتصادی یهودیان ، فعالیتهای اقتصادی یهودیان