نادرستی فرضیههای نژادی آریا، سامی و ترک (قسمت هشتم) نژاد سامی
تا قرن هیجدهم میلادی در محافل فرهنگی اروپای غربی در زمینهی زبانشناسی نظر عمده این بود که در مطابقت با متن عهد قدیم (تورات)، پس از فرونشستن طوفان نوح و تا زمان ساختن برج بابل «تمام جهان را یک زبان و یک لغت بود… خداوند گفت اکنون نازل شویم و زبان ایشانرا در آنجا مشوش سازیم تا سخن یکدیگر را نفهمند… خداوند لغت تمام اهل جهان را مشوش ساخت.» (۱) و از این زمان به زبانهای مختلف در جامعه بشری سخن گفته میشود.
در جریان رشد و توسعهی فلسفه، علوم اجتماعی، تاریخ، بررسیهای تاریخی و زبانشناسی در اروپا، زبانشناس آلمانی لودویگ فن اشلتسر (Ludwig Von Schlozer 1735-1808) در سال ۱۷۷۱ با توجه به وجود شباهتها و تفاوتها در گروههای زبانی دو گروه زبانهای خویشاوند سامی و یافثی را نامگذاری کرد. اشلتسر با این پیشنهاد برای نخستینبار اصطلاح (زبانهای) سامی را در تقسیمبندی گروههای زبانهای خویشاوند به کار برد. (۲)
پس از او آیشهورن (Eichhorn) در انتشار این نامگذاری در زبانشناسی سعی بلیغ نمود. (۳)
نامگذاری سامی در زبانشناسی بهسرعت معمول و متداول گردید و تا امروز هم به صورت یک دگم باقی مانده است.
همراه با مفهوم سامی در زبانشناسی، نام زبانهای خویشاوند هند و اروپایی، هند و ژرمنی، و آریایی نیز وارد علوم اجتماعی شد. (۴)
چنانکه گفته شد، گروه زبانهای آسیایی که اشلتسر آنرا گروه زبانی یافثی نام نهاده بود، رفته رفته در آثار زبانشناسان دورهی روشنفکری اروپا و اومانیستها بهنام گروه زبانهای هند و اروپایی، یا هند و ژرمنی خوانده شد.
به نامگذاری اشلتسر (زبانهای سامی) ایرادهای فراوان گرفته شده است. یکی اینکه فهرست اسامی قبایل و اقوام و مردمی را که امروزه زبانشناسان در گروه زبانهای سامی قرار میدهند با فهرست اسامی قبایل و اقوامی که در فهرست تورات بهعنوان اولاد و احفاد سام نام برده شدهاند، مطابقت ندارند و پارهای از اقوام و قبایل که در گروه زبانهای سامی قرار داده میشوند، در فهرست تورات جزء اولاد حام (فرزند دیگر نوح) آمدهاند. (۵)
این نکات نشان میدهد که نمیتوان فهرست قبایل تورات را هم از نظر خویشاوندی قومی و هم از نظر خویشاوندی زبانی یکی دانست و به کار برد (۶) زیرا:
«این ردهبندی و تقسیم [فهرست تورات] نه از نظر قومی و مردمشناسی و نه از نظر زبانشناسی بلکه از نظر تاریخی ـ سیاسی تنظیم شده است. بهطور مثال، کنعانیها بهعنوان اولاد حام شمرده شدهاند و برعکس ایلامیها، لیدیها، آشوریها و آرامیها یکجا آورده شدهاند. باید به این نکات افزود که در باب ۱۰ سفر پیدایش از عهد عتیق تعداد زیادی زبانهای مرده یا زبانهایی که در همان زمان بدان صحبت میشد ذکر نشدهاند (زبانهایی که از وجود آنها در دورههای جدید مطلع شدهایم) اما از نظر زبانشناسی تمام اینها جزء زبانهای سامی محسوب میشوند.» (۷)
با آمیختن و تعمیم زبانشناسی به مردمشناسی در چارچوب فرضیههای نژادی، لغت و مفهوم سامی نیز رفته رفته مانند کلمه و مفهوم آریا از زبانشناسی وارد مردمشناسی و نژادشناسی شد (۸) و بهتدریج سخن از اقوام سامی و نژاد سامی به میان آمد در حالیکه:
«اقوام ریشههای دیگری دارند تا زبانها و تمام آنهایی که در یک گروه فامیل زبانی هستند، خویشاوند قومی نیستند.» (۹)
در طول قرون ۱۸ و ۱۹ :
«… کوشش شد یک مقایسهی زبانشناسی علمی با روش و نمونه هند و ژرمنی انجام گیرد و از این امر همانطور که در مورد اجداد اولیهی هند و ژرمنها رخ داده، موطن اولیهی سامیان را نیز تعیین کنند.» (۱۰)
درهم بودن و اختلافنظر فاحشی که در باب وطن اولیهی سامیان وجود دارد، نشان میدهد که چگونه مانند کوشش صاحبنظران در یافتن وطن اولیه برای «آریاها» به دنبال تصورات و اعتقادهای سیاسی و خیالات شاعرانه در همه احوال در چارچوب فرضیههای نژادی (اثبات وجود نژاد برتر)، در این مورد نیز نظریهپردازان با تعمیم فرضیههای زبانشناسی به مردمشناسی و تاریخ، در پی یافتن محل اقامت اولیه برای قوم اولیهی سامی برآمدهاند و به هیچ نتیجهی علمی و مستندی هم نرسیدهاند.
وطن اولیهی سامیان از جنوب اسپانیا و آفریقا (موریتانی، حبشه، سومالی، شمال آفریقا) و از عربستان، بابل، و ارمنستان تا فلات پامیر و سرزمینهای آسیای مرکزی نزدیک سیحون و جیحون جستجو شده (۱۱) و تاکنون نیز مانند وطن اولیهی «آریاهای اولیه» پیدا نشده است!
بهنظر جیمز مونتگومری (James Montgomery):
«سرزمین سامیان در تمدنهای باستانی در درّههای دجله و فرات و سوریه و فلسطین و بهمانند کمربندی در صحرای شمال عربستان قرار دارد. عربستان محل ذخیرهی نژاد سامی است که فرهنگش را با خون سامی تازه میسازد و تکرار میکند.» (۱۲)
سخنان مونتگومری را در بسیاری از کتب و تألیفات دیگر دربارهی «سامیان» میتوان یافت، اما تاکنون کسی توضیح نداده که مراد از خون سامی چه بوده و چیست و این خون چه ترکیبی داشته و دارد، چنانکه دربارهی خون آریایی نیز تاکنون توضیحی داده نشده است؛ و باز هم این سؤال که چگونه میتوان «خون» را با «فرهنگ» در رابطه قرار داد بدون پاسخ مانده است.
به نظر فیلبی (Philby):
«عربستان جنوبی خاستگاه نژاد مردمانی است که ما آنان را به نام سامیان میشناسیم.» (۱۳)
این استدلال شبیه همان است که دربارهی «انسان اولیه» و «نژاد آریا» عنوان شده و میشود. آیا این نژاد انسانی (سامیان) در عربستان جنوبی پا از عدم به وجود گذاشته بودند و خلقت در این سرزمین صورت گرفته بوده؟! یا اینکه این گروه از سرزمین دیگری بدانجا آمده بودند؟!
از دیده عدهای از صاحبنظران، عربستان موطن اولیهی سامیان بوده است (۱۴) و چنانکه یادآوری شد بهنظر برخی دیگر فلات پامیر که در آنجا:
«در تماس نزدیک با آریاها زندگی میکردند و سپس از آنجا از طریق جنوب دریای خزر به جنوبغربی مهاجرت کردهاند.» (۱۵)
به این ترتیب عربستان یا آفریقا نمیتوانسته خاستگاه اولیه سامیان باشد (۱۶) بلکه طبق این نظر «سامیان» و «آریاها» هموطن بودهاند و شاید چون نزدیک هم زندگی میکردهاند روابطی هم داشتهاند.
خیالپردازی نه فقط در باب خاستگاه اولیهی «سامیان» همچون خاستگاه «آریاها» حد و حدودی نمیشناسد، بلکه پارهای از صاحبنظران به رسم خطوط مهاجرت قومی «سامی» و مناسبات دوستانهاش با قوم «هند و ژرمن» نیز پرداختهاند:
«این دو قوم [سامی و ژرمن] در زمانهای تاریخی دور تقریباً در جنوبشرقی یا مرکز اروپا یک قوم و یک زبان بودند. بعداً سامیها جدا شدند و به طرف راههایی در آسیای صغیر و سوریهی غربی به سرزمینهای میان دریای مدیترانه و فرات و سرزمین آمور رفتند.» (۱۷)
این نظر مقدمهی «همنژاد» دانستن سامیان و آریاها بود. در فرضیههای نژادی، نژاد سفید بهعنوان نژاد برتر به دو گروه آریایی و سامی تقسیم میشود. بلونچلی (۱۸۵۷) نژاد سفید را به دو بخش آریایی و سامی تقسیم کرد و سامیان را تنها گروه و قومی دانست که در داشتن تفاوت و اختلاف فاحش با نژادهای پست [سیاهان، زردها، سرخها و…] با آریاییها قابل مقایسهاند. (۱۸)
هاینریش فون ترایچکه / تایچکو (Heinrich von Treitschke) نیز مانند بسیاری دیگر نژاد سفید را به دو بخش اقوام آریایی و اقوام سامی تقسیم میکرد. (۱۹)
در مقابله با نظرات نژادی که «آریا»ها و «سامی»ها را بر پایهی صفات نژادی (شکل بینی، جمجمه و…) از هم جدا میکنند، نظریهپردازانی هم هستند که معتقدند «آریا» و «سامی» از نظر صفات نژادی با هم اختلافی نداشته و ندارند (۲۰) و در چارچوب نژاد سفید بر سایر «نژادها»ی انسانی برتری دارند (!) اما بررسیهای علمی نشان میدهد که:
«تقسیم گروههای انسانی به نژادهای پست و برتر و سپس تقسیم نژاد سفید به آریا و سامی به کمک زبانشناسی در حقیقت و عمل یک ردهبندی و تقسیمبندی سیاسی با مقاصد اقتصادی طبقاتی و استعماری است و پایه و اساسی در علوم طبیعی، علوم اجتماعی و تاریخ ندارد.» (۲۱)
دربارهی نژاد «سامی» و «آریا» میتوان در بررسی چگونگی استدلالهای نظریهپردازان نشان داد که هر وقت زبانشناسان خواستار نشان دادن حدود و ثغور یا محل زندگی اولیه یا خطوط مهاجرتی گروههای زبانی معینی هستند، از اقوامیکه بهنظرشان بر پایهی مشترکات زبانی در یک گروه قرار میگیرند یاد میکنند، و هر وقت نظریهپردازان نژادی در صدد اثبات «همنژادی» اقوامی برمیآیند از مشترکات و مشابهات زبانشناسی آنان سخن میگویند.
البته در طول تاریخ و از زمانهای بسیار دور در مناطق مختلف جهان اقوام و قبایل و گروههای انسانی متعدد و مختلفی زندگی میکردهاند که زبان، فرهنگ و نام خودشان را داشتهاند و با یکدیگر چه از نظر فرهنگی بهمناسبت مهاجرتها، مبادلات تجاری، جنگها و صلحها مربوط بودهاند، اما در هیچ کتیبه یا سند تاریخی، هیچ قومی به خود نام «سامی» نداده است:
«عهد عتیق از اقوامی سخن میگوید که از سام منشأ گرفتهاند، بی آنکه آنان را سامیها یا سامی بنامد.» (۲۲)
با توجه به آنچه گفته شد، این پرسش مطرح میگردد که امروزه چگونه میتوان در تعیین هویت تاریخی، قومی و فرهنگی، تعلق داشتن به یک قوم را که اصولاً بدین نام و نشان وجود نداشته است، ملاک و پایهی استدلالها و بررسیها قرار داد.
دانش امروزی اثبات میکند که فرضیههای نژادی از بیخ و بن نادرست است و نمیتوان جامعهی انسانی را به استناد تفاوتها در مشخصات ظاهری جسمانی، به «نژادها» ردهبندی نمود، سپس این ردهبندی را به فرهنگ و تمدن و استعدادهای فکری و ذهنی تعمیم داد و در درون یک «نژاد» معین نیز دست به تقسیم داخلی زد و آنرا به گروههای کوچکتری، که باز هم باید از لحاظ صفات جسمانی و مشخصات فرهنگی متفاوت بوده و یکی بر دیگری مزیت و برتری داشته باشد تقسیم نمود.
همچنین، بررسیهای زبانشناسی نشان میدهد که زبانشناسی نمیتواند پایه و اساس قومشناسی یا چیزی شبیه آن باشد و با مقایسهها و تحلیلهای زبانشناسی نمیتوان نوعی ردیابی و «فسیلشناسی» زبانی راه انداخت و بر اساس آن انسانها را به «نژادها»ی مختلف تقسیم و برایشان «وطن اولیه» و «زبان اولیه» تعیین کرد. (۲۳)
پینوشتها:
۱- سفر پیدایش باب یازدهم.
۲- Poliako. León: Der Arische Mythos. Hamburg 1993, S. 215
3- Eichhorn, John Gottfreid: Einleitung in das alte Testament. Bd I. Leipzig 1787
Thomas Nipperdy, Reinhard Rurup: Antisemitismus in Geschichtliche Grundbegriffe historisch. Lexikon zur politisch-soziaren Sprache in Deutschland. Stuttgart 1972, S. l30
4- Thomas Nipperdy: a.a. O.
5- Hommel, Fritz: Die semitischen Völker und Sprachen. Bd I. Leipzig 1883, S.0-9
6- همانجا، S. 9 und 10.
7- Soden W. v.: Semiten. In: Die Religion in Geschichte und Gegenwart. Bd 5, 3. Aufl. (Hsg). Kurt Galling. Tübbingen 1961, S. 1694
8- Bariton, George, Aaron: Semitic and Hamitic Origins (Social and Religious). London 1934,p.1
9- Weil, Gustav: Artikel. Semitische völker. In: Rotteck-Welckers Staatslexikon. 3. Aufl. 1865-66, S. 327
10- Hommel: a. a. O. (…) S.7
11- Bariton: a. a. O. (…) 1-12
12- Montgomery, James A.: Arabia and rhe Bibel. Philadelphia 1934, P. 54
13- Philby, H.: STG. The Background of Islam. Alexandria 1947 , P. 9
14- Nielsen, Ditlef: Alaarabische Kultur. Bd I. In: Handbuch der Al-tarabische Altertumskunde. Kopenhagen 1927, S. 55
15- Hommel, Fritz: Die Namen der Säugetiere bei dem Südsemitischen Völkern. Leipzig 1879, S.406
16- Ungnad, Arthur: Die ältesten Völkerwanderungen Vorderasiens. Bereslau I923, S.4
17- King, Leonard: A History of Sumer and Akkad. London 1916, P. 230
18- Bluntchli: Artikel. Arische Völker und arische Rechte. Bruntschli/Barter, Bd. I. 1857, S. 322
19- Treitschke, Heinrich: Politik, Vorlesungen. Geharten an der Univesität zu Berlin. By v. Max Cornicflius. Bd. i. Leipzig 1899, S. 273ff.
20- Mieses, Mathias: Der Ursprung des Judenhasses. Berlin I923, S. 23-28.
«… چیزی به نام نژاد سامی وجود ندارد.» / هنری لوکاس، تاریخ تمدّن…، ص۸۱.
۲۱- Conzer, werner: Entstehung und Entfartung des Rassenbegriffs in Geschichte.
ن.ک:
Grundbegriffe Historische Lexikon zur politisch-sozialen Sprache in Deutschland. B.d. 5. (Hsg) Otto Brummer/Werner Conze. Stuttgart: 1984, S. 174
Arens: Sprachwissenschaft. Der Gang ihrer Entwicklung von der Antike bis zur Gegenwart. Frankfurt/Main 1974
22- Kamel, Salibi: Die Bibel aus dem Land Asir. Hamburg 1985, S. 16 Fu ssnote
23- Stölting-Richert, Wilfried: Kriminalistische Methode und Kriminalität in der indoeuropäischen Sprachwissenschaft. In: Beginnt eineneue Ära der Weltgeschichte? Bd. II. (Hrsg.) Schapour Ravasani. Oldenburg 1993, S. 62-81. Sammelband mit Beiträgen zur gleichnamigen Ringvorresung im Wintersemester 1991/1992 an der Carl von Ossietsky Universität Oldenburg.
منبع: شاپور رواسانی ، نادرستی فرضیههای نژادی آریا، سامی و ترک، تهران: نشر اطلاعات.
نژاد سامی ، نژاد سامی ، نژاد سامی
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
نژاد سامی ، نژاد سامی ، نژاد سامی
با سپاس از پروفسور شاپور رواسانی و همچین سپاس از گرداننگان این صفحه خوب
اقا کاملا درسته بنظر بنده سام و حام و مع ذالک اریایی و غیره ساخته ذهن بشره وغالبا بیشتر این اقوام منشا یکسانی دارند وبعدها با اشعار واستوره سازی روی خود را از علم پنهان کردند باتشکر
قطعاً چنین دیدگاههای برخاسته از تورات و متون دینی و اغراض سیاسی، فاقد اعتبار است و شواهد علمی و تجربی ندارد. مثلاً از طریق بررسی ژنتیکی مشخص شده مردمان ایرانی عرب یا عربزبان ساکن جنوب غرب ایران یا مردمان ایرانی آذریزبان، از نظر ژنتیکی همانقدر ایرانی هستند که مردمان ایرانی فارسیزبان و کردزبان و لرزبان.
Interestingly, Iranian Arabs and Azeris are nearly indistinguishable from other Iranian groups, suggesting that linguistic identity is less relevant within Iran.
دوستان علاقهمند میتوانند با قرار دادن متن فوق میان “” و جستجوی گوگل، منبع نقلکننده و منبع اصلی را بیابند.