در سالهای پایانی قرن نوزدهم میلادی، فرانسه با بحران سیاسی سهمناکی روبهرو شد که ماجرای دریفوس نام گرفت و نتایجی به این شرح داشت:
(۱) تسریع در جدا شدن دین و سیاست از یک دیگر؛
(۲) زدودن حساسیتهای مذهبی، سیاسی و فرهنگ نسبت به یهودیان و تجلیل از آنها؛
(۳) فراهم آوردن مقدمات تأسیس رژیم جعلی اسرائیل؛
(۴) تثبیت حضور گروهی به نام «روشنفکر بیدین»، با وظیفهی سست کردن و تخریب اخلاق و اعتقاد مخاطبانشان در فرانسه و سراسر جهان، از راه تعلیم و تربیت غیر رسمی؛
(۵) غیر مذهبی کردن تعلیم و تربیت رسمی؛
و…
تاریخچهی رسمی تفکیک دین از سیاست در فرانسه، با نام آلفرد دریفوس (Alfred Dreyfus) و محاکمهی او به جرم خیانت در سال ۱۸۹۴ میلادی پیوند خورده است. غالباً در کتابها و فیلمهای عوام پسند، از دریفوس چهرهی انسان تحت ستمی تصویر میشود که حرکتی عدالتخواهانه و مردمی، او را از ظلم ارتش آن روز فرانسه، رهایی میبخشد.
به این ترتیب، هرکس که جستوجوی دقیقی در تاریخ غرب نداشته باشد، نام دریفوس در ذهنش با «رفع ظلم و ستم» پیوند میخورد و بعدها که میفهمد این ماجرا زمینهساز جدایی دین از سیاست در اروپا بوده است، به این جدایی هم نگاه مثبت خواهد داشت.
آلفرد دریفوس افسر یهودی
ماجرا از این قرار بود که در اواخر سال ۱۸۹۳، بخش ضدجاسوسی از طریق بررسی محتویات سطلهای زباله سفارت آلمان، کوشید تا اطلاعاتی دربارهی این دشمن قویپنجهی فرانسه بهدست آورد. چندی بعد نامهی تکه تکه شدهای یافت که اطلاعات نظامی ارتش؛ از جمله، یادداشتی دربارهی ترمزهای هیدرولیک توپخانه ۱۲۰ میلیمتری و طرز به کار انداختن آنها، واحدهای پوششی که تغییراتی در آنها داده شده، اطلاعات دقیقی دربارهی وضع جغرافیایی و سوقالجیشی جزیره ماداگاسکار، و طرحی درباره استفاده از توپخانه کوهستان، در آن درج شده بود.
در جستوجوی صاحب خط و نویسنده نامه، به دریفوس یهودی که افسر توپخانه بود و درجهی سروانی داشت، مشکوک شدند، او را کاملاً محرمانه به وزارت جنگ، احضار کردند و پس از بازپرسی، بازداشت نمودند. دلایل گناهکار بودن دریفوس چندان که باید، محکمهپسند نبود و درست زمانی که رؤسای ارتش مردد بودند که آیا او را آزاد کنند یا خیر، خبر دستگیریاش بهصورتی کاملاً عجیب و ناگهانی، در روزنامهای منتشر شد.
انتشار این خبر و گسترش آن در میان افکار عمومی فرانسه، مسیر پرونده را به جایی رساند که دستکم ده سال از زندگی فرانسویها را مختل کرد. سروان دریفوس، بارها محکوم و تبرئه شد، ولی با احکامی کاملاً متناقض؛ از خلع درجه و زندان و حبس در «جزیره ابلیس» گرفته تا ارتقای درجه و دریافت مدال «لژیون دونور».
مراسم خلع درجه آلفرد دریفوس ؛ ۵ ژانویه ۱۸۹۵
«عجاج نُوَیْهِض»، محقق و مبارز پرسابقهی فلسطینی مینویسند:
«تقدیر این بود که جهان در قرن نوزدهم میلادی شاهد سه رسوایی بزرگ باشد. در دو رسوایی اول، یهودیان (بی دین) بیشترین سهم را داشتند و سومی تماماً از آنِ یهودیان بود:
(۱) رسوایی پروژه احداث کانال پاناما توسط فرانسویان (که قریب به هزاروپانصدمیلیون فرانک از داراییهای مردم فرانسه، غارت شد)؛
(۲) رسوایی کاپیتان یهودی ارتش فرانسه، دریفوس؛
(۳) رسوایی پروتکلهای دانشوران صهیون که نمایندهی اکسیر پلیدی و خباثتی بود که دوهزار سال از ریشههای تلمودی تغذیه کرده است.» [۱]
«ویلیام شایرر» در توصیف موقعیت کشور فرانسه در زمان ماجرای دریفوس مینویسد:
«فرانسه حدود دوازده سال درگیر آشفتگی و کشمکش بر سر درستی یا نادرستی این قضیه بود که گاه تا سرحد یک جنگ داخلی پیش میرفت. خانوادهها از هم گسیختند، دوستیهای قدیمی نابود شدند، دوئلهای فراوانی به راه افتاد، دولتها سقوط کردند و زندگیها تباه شدند، برخی به زندان رفتند و برخی خودکشی کردند، بارها در خیابانها بلوا شد و شورشیان خیابانی بر رئیسجمهور آب دهان انداختند و او را با چوب زدند؛ سرتاسر کشور در آتش نفرت میسوخت.» [۲]
تقریباً همهی نخبگان تحصیلکرده فرانسه به دو جبههی موافق و مخالف دریفوس تقسیم شدند؛ پشتیبانان جمهوری علیه کلیسا و ارتش، روشنفکران چپگرا علیه ملیگرایان، دانشگاه «سوربن» علیه دستگاه قضایی، و معلم علیه کشیش ساکن در منطقه، بسیج شدند!
دو قطبی شدن نیروهای سیاسی که بهدنبال این ماجرا پیش آمده بود، رژیمی ضدمذهبیتر را بهرهبری حزب رادیکال «کلمانسو» بر سر کار آورد [۳] و از نتایج مستقیم ماجرای دریفوس، بی اعتبار شدن طرفداران کلیسا و ترویج جدایی دین از سیاست بود. [۴]
«برتراند راسل» در کتاب «آزادی و سازمان» مینویسد:
«دریفوس مردی بی گناه بود که به خاطر یهودی بودن محکوم شد.» [۵]
در اینصورت از تبرئه دریفوس میشد تبرئه یهودیان را نتیجه گرفت. فرانسویها با ماجرای سازمان یافتهی دریفوس سوءظن خود را علیه یهودیان از دست دادند و همین موضوع در طول سالهای بعد، بیشترین کمک را به قضیهی برپایی مراکز قدرت فرانسه توسط یهودیان صهیونیست کرد.
امیل دورکیم ؛ جامعهشناس یهودی
بهعنوان مثال «امیل دورکیم» که از تباری یهودی بود و پدرش حاخام اعظم بود، با تکیه بر مقامش در دانشگاه پاریس و عضویت در شورای مدیریت سوربن [۶] قدرتمندترین فرد در نظام آموزشی فرانسه شد. تأثیر وی بر آموزش ابتدایی، حتی از آموزش متوسطه نیز بیشتر بود. گزافه نیست اگر گفته شود که در آن سالها آیین «دورکیمی» معیار رهنمودهای درس اخلاق مدنی در دبستانهای فرانسه بود و روح دورکیمی، دبستانهای این کشور را تسخیر کرده بود. او علاوه بر تأثیرگذاشتن بر آموزش ابتدایی و متوسطه، بر دانشگاههای پاریس نیز نفوذ نیرومندی داشت. سوربن نوین، دژ لیبرالیسم و گرایشهای ضد دین شده بود. دورکیم با ظرافت و دقت، مسیری را برگزید که آموزشهای غیرمذهبی بهشکلی مؤثر تا امروز ادامه یابد. او در جهان اجتماعی آن زمان، فعالانه شرکت داشت و با سیاستمداران، صاحبان صنایع، روزنامهنگاران و حتی نظامیان، در تالارهای گوناگون ملاقات میکرد و افکارش را بهوسیلهی آنها گسترش میداد. [۷]
اهیمت این قضیه وقتی مشخص میشود که از میزان تأثیر فرهنگ فرانسه بر فرهنگ و تمدن غرب و کل جهان آگاه باشیم. پس از سالها به بازی گرفتن افکار عمومی فرانسه و اروپا بر سر ماجرای این افسر یهودی که مثلاً مظلوم هم واقع شده بود، نوبت به خود یهودیان کل جهان میرسید که باید با استفاده از این بحران ساختگی، وجدان و ارادهی خفتهشان بیدار شده و به حرکت درمیآمد؛ آنهم در راستای اهداف صهیونیسم جهانی!
بنابراین جناب «تئودور هرتسل» که در فرانسه بود و گزارش جریانهای محاکم و واکنش آنها را در روزنامه مینوشت، کم کم به این فکر افتاد که به این بهانه، ملت یهود هم باید مثل ملل دیگر مملکت و دولت مستقلی تشکیل بدهد تا از عذاب و تحقیر رهایی یابد!
او با ارزیابی صحنهی سیاسی آن روز فرانسه و بررسی ضعفها و قوتهای یهودیان و مخالفانشان، به این نتیجه رسید که گام نهادن در مسیر تشکیل سرزمینی به نام «اسرائیل»، نتیجهی مثبت خواهد داشت؛ بههمین دلیل دست به کار شد و نخستین کنگرهی صهیونیسم را تشکیل داد. نخستین کنگرهی بینالمللی در سال ۱۸۹۷ در شهر «بال» منعقد شد. بقیهی داستان هم که معلوم است…
بهمرور و پس از ماجرای دریفوس، نویسندگان و ناشران بسیاری برای حساسیتزدایی عمومی نسبت به یهودیان بسیج شدند و با پول سرمایهداران یهودی و کمک عناصر فراماسون و دستنشانده یهودیان در مراکز گوناگون قدرت، به توفیق چشمگیری دست یافتند؛ چون مظلوم نمایاندن دریفوس، بهمعنای رفع اتهام و مظلوم نشان دادن تمام یهودیان بود.
البته آنها وقاحت را به جایی رساندند که فلسطینیها نیز به زور به این قصه سنجاق شده و بهدلیل مبارزه با یهود صهیونیست و البته مظلوم! ظالم و تروریست نامیده شدند! در یکی از شعرهای معروف «یوگنی یفتوشنکو» به نام «بابی یار» در مورد جریان دریفوس آمده است:
«درست چون قوم یهود/ احساس میکنم، اکنون/ که از بنیاسرائیلم/ اکنون در مصر باستان، در اسارتم/ و اکنون بر فراز صلیب/ و تا امروز جای میخها بر تنم باقی مانده است/ اکنون دریفوسم/ احساسم چنین است/ جاسوس و قاضی من/ فلسطینی…» [۸]
پس از اختراع سینما و تلویزیون، سردمداران فرهنگ غرب کوشیدهاند تا هر آنچه که به نظر خودشان اهمیت دارد، با بیان تصویری و به مؤثرترین شکل ممکن، به دیگران منتقل کنند؛ ماجرای دریفوس از جملهی این موارد است. اینکه بهطور دقیق تا به حال چند فیلم در آمریکا و اروپا پیرامون این ماجرا و بهمنظور تحریف آن ساخته شده است، روشن نیست، ولی بر پایهی اخبار رسیده، غرب همچنان در این زمینه فعال است.
جالب این جاست که پروندهی واقعهای که تأثیری عمیق و شگرف در تحولات جهان معاصر داشت و در اختیار سرویس اطلاعاتی بود، در سال ۱۹۱۴ نابود شد!
البته نکات جالب دیگری در این ماجرا به چشم میخورد که مرگ «فلیکس فوره»، رئیسجمهور فرانسه که مخالف تجدیدنظر دربارهی دریفوس بود. از جملهی آنهاست. او در شامگاه روز ۱۶ فوریه ۱۸۹۹، ناگهان بر اثر حملهی قلبی در دفتر کارش در قصر «الیزه» درگذشت. [۹]
مرگ فلیکس فوره، پس از مرگ «سرهنگ هانری» -که تأثیر زیادی بر پروندهی دریفوس داشت- و حتی «لومر سیهپیکار» که در اتاقش حلقآویز پیدا شد، فضا و جو را بهشدت بهنفع موافقان دریفوس تغییر داد.
این در حالی بود که روزنامهی «پل درولد»، رهبر آتشینمزاج ناسیونالیست، یهودیان را متهم به قتل رئیسجمهور میکرد. [۱۰]
نویسنده: علی علویپیام
پینوشتها:
(۱) «پروتکلهای دانشوران صهیون»، عجاج نویهض، ص ۶۶.
(۲) «سقوط جمهوری سوم»، ص ۶۰.
(۳) «زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی»، ص ۲۲۴.
(۴) «دائرةالمعارف فارسی»، ج ۱، ص ۹۷۷.
(۵) «آزادی و سازمان: پژوهشی در بنیاد سوسیالیسم و لیبرالیسم»، ص ۵۱۹.
(۶) «زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی»، ص ۲۳۷.
(۷) همان، ص ۲۳۸.
(۸) «۱۴ ماجرای شگفتانگیز تاریخ»، ص ۵۵۴ و ۵۵۷.
(۹) «سقوط جمهوری سوم، بررسی شکست فرانسه در ۱۹۴۰»، ص ۷۰، ۷۱.
(۱۰) همان، ص ۷۱.
دریفوس ، دریفوس ، دریفوس ، دریفوس ، دریفوس
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: