دولت سازندگی و طبقه متوسط جدید

دولت سازندگی و طبقه متوسط جدید

ارتش سرّی روشنفکران (قسمت سی‌ویکم) دولت سازندگی
سیاستمداران عملگرا و دولت سرمایه‌داری (۷)

آیا رئیس‌جمهور راه دیگری جز استقراض خارجی از صندوق بین‌المللی پول داشت یا می‌توانست مجری اصلاحاتِ پیشنهادی آنان نباشد؟ مثلاً چنان‌که تیم او در مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری می‌خواستند یک توسعه لیبرال متوازن در اقتصاد و سیاست را همزمان پیش ببرد؟ چنین به نظر می‌رسد که هاشمی رفسنجانی به‌تدریج در فکر پیاده‌سازی یک «فرهنگ مدرن» بود؛ مانند همان پروژه‌ای که سیدمحمد موسوی خوئینی‌ها در زمان او دنبال می‌کرد، با این فرق که ادبیات هاشمی رفسنجانی و شیوه‌ی عملش با دیگر سیاستمداران تفاوت‌های زیادی داشت.

می‌توان با دسته‌ای از دیدگاه‌های جدیدِ تحلیل‌گرانی مانند ولی‌رضا نصر یا فرید زکریا و ری‌ تکیه هم‌صدا گشت که: شخصیت سیاسی وی یک «عمل‌گرا» (پراگماتیست) است و به همین خاطر گزینه مقبول تکنوکرات‌ها و بروکرات‌هاست، زیرا با شیوه‌ی مدیریتی‌اش منافع آن قشرها بیشتر تأمین می‌گشت، ولی غیر از این تحلیل‌گران آمریکایی عده‌ای دیگر از پژوهشگران امنیتی مانند کنت پولاک [یهودی] هستند که نظریاتی رادیکال دارند.

مثلاً پولاک در کتاب معمای ایرانی پس از روان‌شناسی سیاسی «سردار سازندگی»، شخصیت او را هم یک «میانه‌روی لیبرال واقعی» و هم موجودی «جاه‌طلب» که «سیاست‌های وی همواره تابع منافع زندگی سیاسی حرفه‌ای‌اش است» تشخص داده و مدعی است: «همواره از آشتی با ایالات متحده طرفداری می‌کند.» (۱)

کنت پولاک در کتابش لیستی از سیاست‌های دولت سازندگی را برای نزدیکی به ایالات متحده آمریکا ارائه می‌دهد؛ لیستی که البته هاشمی رفسنجانی هیچ‌گاه در مقام انکار اهداف آن برنیامده و خودش بارها اذعان کرده که در پی «بهبود و برقراری ارتباط با آمریکا» بوده است، اما «هربار رهبر انقلاب اسلامی مانع از این کار شده‌اند.» (۲)

کنت پولاک و کتاب معمای ایرانی

تصویر «کنت پولاک» یهودی و کتاب «معمای ایرانی»

از دل همین استراتژی، سیاست‌های «مدرنیزاسیون» كه شامل ایده‌هایی مانند «تمرکز دولت بر اصلاحات اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد رقابتی» یا «سرمایه‌گذاری بی‌رویه‌ی کمپانی‌های خارجی» و «کاهش یارانه‌های دولتی» در شرایط پس از جنگ تحمیلی و همچنین «واردات بی‌رویه کالا» بود، (۳) چندین بحران شدید مانند «تورم بی‌سابقه‌ی ۵۰ درصدی» و «بدهی‌های سنگین خارجی» درآمد. (۴)

مدیریت اصلاحات هاشمی رفسنجانی هم در دست کابینه‌ای بود که به تدریج با «فرسایش ایدئولوژیک» دست و پنجه نرم می‌کرد و به قول پولاک:

رفسنجانی به محض دست گرفتن قدرت، کابینه‌ای را روی کار آورد که «رادیکال‌های کلیدی» در آن حضور نداشتند. این کابینه شامل «چهره‌های جدیدی» بود که «انجام تغییرات» در سیاست‌های ایران را وعده داده بودند و بیشتر به توانایی‌های «تکنوکراتیک» باور داشتند تا به «وفاداری و پاسداری از انقلاب اسلامی». (۵)

«چهره‌های جدیدی» که کنت پولاک از آنان به عنوان «مدیران تکنوکرات» یاد می‌کند، همان طبقه «یقه سفیدان» هستند و نمایندگان این «طبقه‌ی جدید» را نیز می‌توان حلقه‌ی مدیران مشهور به «کارگزاران سازندگی» مانند محمدتقی بانکی، غلامحسین کرباسچی، عطاءالله مهاجرانی، سیدحسین مرعشی، محمدعلی نجفی، محسن نوربخش، بهزاد نبوی، محسن سازگارا و… نامید. آنان در دولت، نزدیک‌ترین فراکسیون به هاشمی رفسنجانی بودند و اولین‌بار پس از انقلاب اسلامی، همان‌ها خود را «لیبرال دموکرات‌های مسلمان» خواندند.

مثالی واضح برای توضیح عملکرد آنان می‌توان آورد: رابین رایت، نویسنده روزنامه لس‌آنجلس تایمز که برای نگارش کتاب آخرین انقلاب بزرگ ماه‌های متوالی را در ایران دهه‌ی ۱۳۷۰ سپری کرده، می‌نویسد: آقای رفسنجانی پس از دست گرفتن قدرت، کرباسچی را به سمت «شهردار تهران» رساند تا این شهر را «زنده» کند و فرهنگسراهای جدیدی مانند فرهنگسرای بهمن «جایی بود که در آن ایران با غرب می‌آمیخت.» (۶)

رابین رایت و کتاب آخرین انقلاب بزرگ

تصویر «رابین رایت» و کتاب «آخرین انقلاب بزرگ»

روند نامحسوس این آمیزش به‌تدریج به چشم می‌آمد؛ خصوصاً وقتی تبعات برنامه‌های اقتصادی و اجتماعی غلامحسین کرباسچی بروز کرد:

کرباسچی به‌عنوان یک چهره‌ی «لیبرال» و «تکنوکرات» پیش از هرگونه فعالیت سیاسی به ایجاد دگرگون‌سازیِ زیرساخت‌های اجتماعی و سیاسی پرداخت. او کوشید بافت «سنتی» فرهنگ را به‌سوی «مدرنیزاسیون» سوق دهد. ایجاد فرهنگسراها به‌ویژه در مناطق جنوب شهر تهران سبب‌ساز آشنایی صریح مردم با «زندگی مدرن» شد. انتشار «روزنامه همشهری» به جریان‌سازی این فرهنگ جدید کمک کرد. شگفت آن‌که کرباسچی در همه‌ی این اقدامات سعی آشکاری بر «غیرسیاسی» جلوه کردن اقدامات خود داشت! (۷)

ناظران خارجی با دقت ادبیات و پروژه تکنوکرات‌ها را رصد می‌کردند و به نتیجه رسیدند که باید آنان را سیاستمدارانی «عمل‌گرا» دانست. افسران جمع‌آوری اطلاعات سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا و اعضاء ارشد شورای روابط خارجی آمریکا، هردو روی یک ارزیابی اتفاق‌نظر داشتند:

«عمل‌گرایان» بنا به «فطرت» خود چندان روی مسائل اسلام و انقلاب متمرکز نیستند. جهت اصلی آنان ادامه سیاستی بود که تصور می‌کردند اجرای آن برای ایران نتایج خوب «تکنولوژیک» و «فن‌سالارانه» به بار می‌آورد و در این مسیر، توجهی به «مذهب» یا «خلوص مذهبی سیاست‌هایشان» نداشتند. (۸)

این طیف به زعم ولی‌رضا نصر: «شامل عمل‌گرایان و محافظه‌کاران تکنوکراتی است که در کلام سکولارند و علاقه‌مند به ایالات متحده هستند.» (۹) شدت این علاقه، ری تکیه و کنت پولاک را در مقاله‌ی مشترک «همان عمل‌گراهای خوب» در مجله سیاست خارجی به این نتیجه رساند که «محافظه‌کاران عمل‌گرا آمریکا را بی‌نیاز از دخالت نظامی برای تغییر رژیم در ایران می‌کنند.» (۱۰)

غلامحسین کرباسچی

هاشمی رفسنجانی بنا به سرشت عمل‌گرایی خود برای پیشبرد سیاست‌هایش دست به ائتلاف‌های سیاسی جدیدی می‌زد و کوشید تا بخشی از منتقدانش را یا با خود همراه کند یا در حاشیه نگه دارد.

اولین رگه‌های پیوند نیروهایی که خیلی زود به نام‌های حلقه کیان و حزب کارگزاران سازندگی شناخته شدند را می‌توان در زمان آغاز انتشار روزنامه همشهری دید؛ وقتی غلامحسین کرباسچی در سال ۱۳۷۱ انتشار روزنامه شهرداری تهران را به ماشاالله شمس‌الواعظین سپرد.

شهردار تهران، بهروز غریب‌پور را نیز به سمت رئیس فرهنگسرای بهمن منصوب کرد (۱۱) و بدین‌ترتیب پس از پیوند با روشنفکران دینیِ حامی عبدالکریم سروش، این‌بار هنرمندان لائیک را به صحنه‌ی مدیریت فرهنگی پایتخت برگرداند.

حتی کرباسچی از شراره صالحی لرستانی، دختر شایسته ایران در سال ۱۳۵۶ هم برای کار دعوت کرد. اغلب چهره‌های فرهنگی و مطبوعاتی مورد حمایت «کارگزاران سازندگی» (مانند غریب‌پور) در دهه‌ی ۱۳۸۰ به‌نحوی علنی بخش‌هایی از پروژه «کودتای مخملی» را پیش بردند. (۱۲)

سپس قرعه به نام منتقدان شدیدِ سابق هاشمی رفسنجانی افتاد که در پایان دهه‌ی ۱۳۶۰ در قامت یکی از مخالفان سرسخت سیاست‌های تعدیل اقتصادی دولت ظاهر شدند و روزگاری در نقد رئیس جدید دولت در روزنامه سلام به عنوان ارگان مجمع روحانیون مبارز می‌نوشتند:

ما نمی‌توانیم «گرسنگان» خود را با تکه نانی که «غرب» به ما قرض می‌دهد، «راضی» کنیم. (۱۳)

چندی نگذشت همین منتقدان که سر از مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری یا برخی از بخش‌های وزارت اطلاعات درآوردند، دیگر به هزینه‌های زیان‌بار «توسعه اقتصادی لیبرالیستی» اعتراضی نمی‌کردند، بلکه برای دوره‌ی زمانیِ پس از آن هم پشبرد فاز جدیدی از «دموکراتیزاسیون» را در سر داشتند.

هفته‌نامه بیان و روزنامه سلام نیز مواضع «ضد سرمایه‌داری» و «ضد آمریکایی» خود را فراموش کردند و به تریبونی برای ترویج اندیشه‌های سکولار تغییر مسیر دادند. این تغییر موضع که جناح موسوم به «روشنفکران دینی» مانند عبدالکریم سروش نیز آن را می‌پسندیدند، از قضاء توسط برخی از اعضاء بلندپایه‌ی حلقه‌های سیاسی سکولار و بالاخص حلقه‌ی ماهنامه کیان و فصلنامه نگاه نو مدیریت می‌شد.

روزنامه سلام و ماهنامه کیان

کسانی چون علی میرزایی، محمدتقی بانکی، محسن سازگارا و بهزاد نبوی یا اقتصاددانانی مانند فخرالدین عظیمی به‌سبب ضریب نفوذ و مناصبشان در شرکت‌های عظیم صنعتی مانند شرکت ملی فولاد ایران یا مراکزی مثل سازمان برنامه و بودجه، وزارت صنایع و معادن و وزارت امور اقتصادی و دارایی در مرکزیتِ سیاستگذاری‌های اصلاحی «دولت سازندگی» حضور داشتند. آن‌ها همزمان مجلاتِ مبلّغ «سکولاریزم دینی» را با تکیه بر آراء فلاسفه انگلیسی یهودی از جمله سِر کارل پوپر و سِر آیزایا برلین نیز نشر می‌دادند و برای اشاعه‌ی این تفکر، سرمایه‌گذاری کلانی را متقبل گشتند.

یک لایه عمیق‌تر برویم. اسناد تاریخی به ما می‌گویند عبدالکریم سروش هم در کسوتِ حامی اکبر هاشمی رفسنجانی و هم تحت حمایت او زندگی‌اش را می‌گذراند. اصلاً سروش در نامه‌هایش عنوان «سردار بزرگ آزادگی» را به لقب «سردار سازندگی» افزود و از ابتدای دهه ۱۳۷۰ با او دیدارهای خصوصی داشت. (۱۴)

رئیس دولت نیز در پاسخ به برخی شکوائیه‌های سروش، از علی فلاحیان (وزیر وقت اطلاعات) به‌سبب ایجاد محدودیت‌های سیاسی برای او بازخواست می‌کرد و در آخر، هاشمی رفسنجانی وزارت اطلاعات را به حمایت از این چهره‌ی کلیدیِ حلقه کیان واداشت؛ چنان‌که پیوندهای سروش با سعید امامی از همین مقطع آغاز شد. (۱۵)

همچنین به پیشنهاد سیدمحمد خاتمی در سال ۱۳۷۱ و همزمان با اوج انتقاد انقلابیون نسبت به رواج سکولاریسم دینی، رئیس‌جمهور حکم عضویت در هیات امنای انجمن آثار و مفاخر فرهنگی را به او داد. (۱۶) این چنین، عبدالکریم سروش نیز نه یک «روشنفکر» یا به تعبیر خودش «قدرتمندی بدون مسند و سمت» بلکه شخصیتی حاضر در قشر صاحب‌منصبانِ «دولت سازندگی» به حساب می‌آید؛ هر چند مسئولیتش مانند وقتی سخنگوی ستاد انقلاب فرهنگی در آستانه‌ی دهه ۱۳۶۰ بود، به چشم نمی‌آمد.

عبدالکریم سروش

بنابراین اغلب اینان، علیرغم ادعاهای امروز خود، هیچ‌وقت در «بیرونِ قدرت» حضور نداشتند یا «حاشیه‌نشین» نبودند، بلکه «بازی در متنِ» سیاست را تجربه کرده‌اند. آن‌ها «مغز» اصلاحات اقتصادی را به‌گونه‌ای ساختند که سرنوشت و سرشت آن پیوند ناگزیری با مرحله‌ی ظهور «سیاستمداران تجدیدنظرطلب» داشت و خودشان را هم آماده‌ی بازی در این نقش تازه می‌کردند. شکّی نیست که این یک پروژه بود و سیدحسین مرعشی (رئیس وقت دفتر هاشمی رفسنجانی) ضمن افشای پیوند پنهان کارگزاران سازندگی با سکولارها درباره‌اش می‌گوید:

ما به‌عنوان کسانی که در دولت آقای هاشمی رفسنجانی حضور داشتیم، متوجه بودیم که دوره‌ی ایشان هم در حال تمام شدن است و باید «انتقال قدرت» بعد از خود را «مدیریت» کنیم. این مسایل مرتب در حاشیه جلسات دولت و جلسات مختلف مطرح می‌شد. (۱۷)

رایزنی‌های سرنوشت‌ساز شورای عالی امنیت ملی

همین ایام، یک جدال پنهان و وسیع در نقطه‌ای حساس درگرفت. در کنار تبعاتِ اجرای سیاست‌های تعدیل اقتصادی، پروژه «استحاله از درون» در عرصه «فرهنگ» نشانه‌های بارزی از پیشرفت خود نشان می‌داد و سیدمحمد خاتمی به‌عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی کابینه‌ی هاشمی رفسنجانی نقش مؤثری را در «پروژه استحاله» ایفا کرد.

سعید حجاریان روایت می‌کند وزارت ۱۱ ساله‌ی خاتمی با تجربه‌ی حضور در ۳ دولت متفاوت از زمان نخست‌وزیری میرحسین موسوی او را در مقابل نقد رسانه‌هایی نه صرفاً مانند روزنامه کیهان، بلکه در جلسات محرمانه شورای عالی امنیت ملی و با حضور منتقدانی کار کشته قرار داد.

منتقد سرسخت او این بار نیز حسین شریعتمداری بود که غیر از حضور فعال در کادر رهبری دفتر سیاسی سپاه پاسداران از سال‌های نخست دهه ۱۳۶۰ ابتدا در نشریه داخلی رویدادها (ویژه فرماندهان سپاه پاسداران و مسئولان ارشد نظام) و سپس در نشریه رویدادها و تحلیل (ویژه اعضاء سپاه پاسداران) می‌نوشت؛ نوشته‌هایی در تحلیل گروه‌هایی مانند جنبش مسلمانان مبارز، انجمن حجتیه یا نهضت آزادی که خیلی زود به محافل سیاسی راه می‌یافت. به واسطه حضور در مقطعی سرنوشت‌ساز در زندگی احسان طبری (رهبر تئوریکِ حزب توده ایران) شریعتمداری اعتبار فراوانی یافت، چون در یک سلسله بحث‌های ایدئولوژیک توانست او را به تأمل و تجدیدنظر در عقاید مارکسیستی‌اش رهنمون سازد.

حسین شریعتمداری

همزمان با انتشار روزنامه همشهری و دعوت کرباسچی از چهره‌های نزدیک به سروش مانند احمد ستاری، ماشاالله شمس‌الواعظین و رضا تهرانی، رهبر معظم انقلاب در سال ۱۳۷۱ به حسین شریعتمداری ماموریت دادند تا به «تحلیل محتوا» سرمقاله‌های ۱۰ شماره از روزنامه همشهری (ارگان شهرداری تهران) بپردازد. شریعتمداری تحلیل را در ۱۱ صفحه دست‌نویس به محضر آیت‌الله خامنه‌ای ارائه کرد و مقام معظم رهبری پس از مطالعه آن در یادداشتی خطاب به حجةالاسلام حجازی مرقوم فرمودند:

این تحلیل، بسیار خوب، تیزبینانه و دقیقاً منطبق بر همان برداشتی است که من از مطالعه‌ی آن چند شماره داشتم. البته آنچه من مجملاً درک می‌کردم، در این نوشته به‌روشنی تبیین و برای آن اتخاذ شواهد شده است. به ایشان [حسین شریعتمداری] بگویید این نوشته را ویرایش لفظی اگر می‌خواهند بکنند، شاید لازم باشد در زمانی نزدیک به نحوی انتشار یابد. (۱۸)

سال ۱۳۷۱ اتفاقی بحث‌برانگیز افتاد که شکاف میان مدیران تکنوکرات دولت سازندگی با انقلابیون را آشکار می‌کرد. حسین شریعتمداری که به‌عنوان یکی از اعضاء کمیسیون ویژه بررسی «تهاجم فرهنگی» انتخاب شده بود، در جلسات محرمانه‌ای که در شورای عالی امنیت ملی برگزار می‌گشت با سید محمد خاتمی (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و عضو کمیسیون ویژه) انتقادات مستندی را از پیامدها و طبعات شیوه مدیریت فرهنگی دولت و سیاست‌های تکنوکرات‌ها در میان می‌گذاشت، اما این جلسات خیلی سریع به صحنه مباحثه‌ی دوجانبه خاتمی و شریعتمداری تبدیل شد.

وزیر، هوادار «لیبرالیسم فرهنگی» بود و آن را اقتضاء سیاست‌های تکنوکراتیک دولت در دیگر حوزه‌ها می‌دانست. در برابر، شریعتمداری خواهان اجرای «اصول» بود و مانند قضیه‌ی سعیدی سیرجانی، به‌شدت با باج دادن به سکولارها مخالفت می‌کرد.

چهره‌های سرشناس دیگری هم در صحنه‌ی این مباحثات حضور داشتند. حسن روحانی در مقام دبیر شورای عالی امنیت ملی، مسئول برگزاری این جلسات ویژه نیز بود و گزارشِ نتایج آن را به رهبری و رئیس جمهوری می‌داد. سرانجام خاتمی پس از اعتراضات گسترده‌ای که به تریبون نماز جمعه نیز کشیده شد، روز ۳ خرداد ۱۳۷۱ از سمتش استعفاء داد. (۱۹) سعید حجاریان می‌گوید خاتمی پس از خاتمه‌ی بحثی مفصل و پرالتهاب با حسین شریعتمداری گفت:

مشکل آقایان من هستم. «تهاجم فرهنگی» امثال بنده‌ایم و برای همین می‌روم استعفاء می‌دهم. (۲۰)

تهاجم فرهنگی

سیدمحمد خاتمی و همچنین عبدالله نوری (وزیر کشور) و مصطفی معین (وزیر علوم) استعفاء دادند، ولی هاشمی رفسنجانی راه خودش را می‌رفت. او در مسیر تقویت خاستگاه‌های طبقه‌ی جدید سکولاری افتاد که ۱۶ سال قوه مجریه را در سیطره‌ی خود داشتند؛ چه در عصر سازندگی چه در دوره‌ی اصلاحات و منطقاً تعابیری مانند «حاشیه‌نشینی نخبگان سکولار» یا «رانده شدگان از درون قدرت» درباره‌شان معنا نمی‌یابد.

وانگهی، این طیف ابتدا تحت عنوان جمعی از کارگزاران سازندگی در انتخابات مجلس پنجم وارد عرصه «رقابت سیاسی» شدند. پس در این مقطع نه فقط «حاشیه‌نشین» نبودند، بلکه درگیر تجربه‌ی اولین «رقابت سیاسی» فراگیر هم شدند. لیست نامزدهای آن شامل بخشی از «کابینه‌ی کار» آقای هاشمی و حتی شامل نام دخترش فائزه هاشمی رفسنجانی بود که از نظریه‌های فمینیستی سکولار هواداری می‌کرد و تنها ۱ سال پس از دوم خرداد، ابراهیم نبوی (طنزنویس فراری روزنامه‌های زنجیره‌ای) را به سردبیری روزنامه زن رساند (۲۱) یا خبرنگارانی مانند کاملیا انتخابی‌فرد را که اکنون در بنیاد جرج سوروس حضور دارد، (۲۲) دعوت به کار کرد. او روی دومین کرسی مجلس پنجم در استان تهران نشست و کارگزاران به یک فراکسیون اقلیت، اما قدرتمند در مجلس تبدیل شد.

نقش رئیس دولت در این جمعیت به هیچ عنوان یک «راز پنهان» به شمار نمی‌رود. اکثریت کاندیداهای این «حزب نوپا» و برخاسته از «سرمایه‌داری نوپا» را فعالان سیاسی‌ای تشکیل می‌دادند که جامعه روحانیت مبارز تهران حاضر به حمایت انتخاباتی از آنان نشد. از این رو، هاشمی رفسنجانی با حمایت غیررسمی از کارگزاران میانی و بعضاً کلان دولت خود، آنان را تشویق به ارائه لیستی جداگانه برای کاندیداتوری در پارلمان کرد. (۲۳)

با پیروزیِ نه چندان چشمگیر آنان، یک پیام سیاسی جدید هم مخابره می‌گشت و این‌که «سرمایه‌داری نوکیسه» دیگر در قامت یک «حزب سیاسی عمل‌گرا» حاضر می‌شود. جز این هم انتظار نمی‌رفت. به عبارتی، نوع کنش همراه با «رانت‌جویی» و «سودانگاری» آنان ما را به یاد تئوری «نهادسازی لیبرال» می‌اندازد، نه به یاد یک رقابت منصفانه‌ی سیاسی. طبیعتاً از درون این طیف‌ها و قشرها دوباره ردپای همان «سیاستمداران عمل‌گرا» دیده خواهد شد. این اتفاق نیز افتاد؛ جایی که نیکی آر. کدی استاد ایران‌شناسی دانشگاه تل‌آویو نتیجه گرفت: «در انتخابات مجلس پنجم اتحاد محافظه‌کاران و عمل‌گرایان پایان یافت.» (۲۴)

نیکی کدی

نیکی کدی

دیگر بوی تأسیس یک ائتلاف سیاسی جدید به مشام می‌خورد و احتمال می‌رفت جمعیت نوپای کارگزاران سازندگی با پشتوانه‌ی رئیس دولتی که سعی در «بهبود رابطه با غرب» داشت، بتواند نقش‌های مهمتری را در ساخت سیاسی کشور برعهده گیرد. عقبه‌های تئوریک و مخزن معرفتی آنان هم به فلسفه‌های سکولار حلقه‌های کیان و آئین گره خورد (همه‌ی آن‌ فلسفه‌ها ترجمه‌های دست سوم از آراء فلاسفه غرب است) و یک جبهه‌ی سیاسیِ به‌شدت ناهمگون خود را آماده اعلام موجودیت می‌کرد که به گفته‌ی نیکی آر. کدی:

«در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۷۶ با پشتیبانی هاشمی، عمل‌گرایان با چپ‌گرایان به نحو شگفت‌انگیزی همراه یکدیگر شدند.» (۲۵)

ظاهراً هشدارهای حسین شریعتمداری در شورای عالی امنیت ملی جرقه‌ی یک هوشیاری نسبی را در میان برخی از مدیران عالی‌رتبه‌ی دولتی زد. (۲۶) با این همه، «سیاستمداران تکنوکرات» و «طبقه بورژوازی»، ایران را همچنان زیستگاه خوبی برای تنفس و رشد می‌دیدند!

ادامه دارد…

قسمت قبلی این مقاله  ؛  قسمت بعدی این مقاله

پی‌نوشت‌ها:

۱. Kenneth M. Pollack. The Persian Puzzle: The Conflict Between Iran and America. New YorK: Random House, 2005, P 512.
2. Ibid., Pp 512 – 513.

۳. آر. کدی، نیکی. نتایج انقلاب ایران، صص ۵۶ – ۵۴.
4. پیشین، ص ۵۴.

۵. Kenneth M. Pollack. The Persian Puzzle: The Conflict Between Iran and America, P 511.

۶. رایت، رابین. آخرین انقلاب بزرگ. ترجمه احمد تدین و شهین احمدی. چاپ دوم. تهران: انتشارات رسا، ۱۳۸۴، ص ۱۲۷.
7. «طبقه جدید: پرونده کرباسچی از منظر جامعه‌شناختی». ماهنامه گوناگون، شماره ۵، شهریور ۱۳۷۷.

۸. Kenneth M. Pollack. The Persian Puzzle: The Conflict Between Iran and America, P 499.
9. Ali Gheissari and Vali Nasr, Iran’s Democracy Debate, p 103.
10. Kenneth Pollack & Ray Takeyh. Foreign affairs (USA). 7 March 2005, Pp 111-136.

۱۱. «زندگینامه». سایت رسمی بهروز غریب‌پور، از:

http://fa.behroozgharibpour.com/Biography.aspx

۱۲. برای مطالعه بیشتر، نک: الف) فضلی‌نژاد، پیام. شوالیه‌های ناتوی فرهنگی. مجموعه نیمه پنهان. جلد سی‌ام. چاپ سیزدهم. تهران: دفتر پژوهش‌های موسسه کیهان، ۱۳۸۹.
ب) فضلی‌نژاد، پیام. «خانه از پای‌بست ویران است». روزنامه کیهان، ۲۱ تیر ۱۳۸۶، ص ۱۴.

۱۳. Kenneth M. Pollack. The Persian Puzzle: The Conflict Between Iran and America, p 513.

۱۴. برای دیدن متن نامه‌های عبدالکریم سروش به اکبر هاشمی رفسنجانی و دیدن سند. نک: – سروش، عبدالکریم. سیاست‌نامه. تهران: انتشارات طرح‌نو، ۱۳۷۸، صص ۱۳ – ۱۲.
15. «گفتگوی مولف با حسن شایانفر درباره همکاری اطلاعاتی عبدالکریم سروش با تیم سعید امامی (معاون وقت امنیت داخلی وزارت اطلاعات دوران فلاحیان) در ماجرای نشر مطلب انتقادی روزنامه کیهان درباره سخنرانی سروش در وزارت امور خارجه آلمان». تهران: دفتر پژوهش‌های موسسه کیهان، تابستان ۱۳۸۹. (فایل آرشیوی). آقای حسین شریعتمداری نیز در گفتگو با مولف کتاب (بهار ۱۳۹۰) جزییاتی بر این روایت افزوده‌اند
16. روز ۲۳ آبان ۱۳۷۰ به پیشنهاد سیدمحمد خاتمی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و مصطفی معین، وزیر فرهنگ و آموزش عالی و با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی و حکم رئیس جمهور هاشمی، عبدالکریم سروش به عضویت هیئت امنای انجمن آثار و مفاخر فرهنگی منصوب شد. ریاست هیئت امناء با رئیس جمهور بود که به پیشنهاد محمد خاتمی و معین (وزرای وقت) و در اوج انتقادات به سروش این حکم را داد.
17. خجسته رحیمی، رضا و مریم شبانی. «انتخابات مجلس پنجم و شکل‌گیری کارگزاران در گفتگو با حسین مرعشی». شهروند امروز، ۱۶ اسفند ۱۳۸۶، ص ۷۰.
18. الف) تحلیل حسین شریعتمداری از سرمقاله‌های ۱۰ شماره روزنامه همشهری در بهمن ۱۳۷۱ هنگامی ارائه گشت که وی هنوز توسط رهبر معظم انقلاب به سرپرستی موسسه کیهان منصوب نشده بود.
ب) انتقادات درباره سیاست‌های فرهنگی دولت سازندگی و خصوصاً عملکرد روزنامه همشهری را حسن شایانفر (مشاور فرهنگی سرپرست موسسه کیهان) در دیدار و گفتگویی ۱ ساعته که زمستان سال ۱۳۸۲ با آقای اکبر هاشمی رفسنجانی داشت، در میان گذاشت. برای مطالعه این گفتگو و پاسخ‌های رئیس دولت سازندگی نک: رحمانی، قدرت‌الله بی‌پرده با هاشمی رفسنجانی. تهران: انتشارات کیهان، ۱۳۸۲، صص ۲۴۳ – ۲۰۵.
19. حجاریان، سعید و مصطفی تاج‌زاده. «خاتمی و اصلاحات ایرانی». هفته‌نامه شهروند امروز، ص ۷۴.
20. پیشین.
21. «شرح حال حرفه‌ای سید ابراهیم نبوی». سایت رسمی سید ابراهیم نبوی، ۲ مهر ۱۳۸۵، از:

http://www.doomdam.com/archives/000126.php

۲۲. Source Description. European Country of Origin Information(ecoi). Ref:
http://www.ecoi.net/index.php?id=0&command=help&about=assessment&source=103

۲۳. آر. کدی، نیکی. نتایج انقلاب ایران، صص ۶۰ – ۵۹.
24. پیشین، ص ۵۹ .
25. پیشین، ص ۶۰.
26. «گفتگوی مولف با حسین شریعتمداری (نماینده رهبر انقلاب در موسسه کیهان) درباره جلسات کمیسیون ویژه شورای عالی امنیت مالی با حضور وزیر ارشاد، تاج‌زاده و امین‌زاده (۲ معاون خاتمی)، حسن روحانی (دبیر وقت شورای عالی)، علی ربیعی و … در سال ۱۳۷۱». تهران: دفتر پژوهش‌های موسسه کیهان، شهریور ۱۳۹۰.

منبع: پیام فضلی‌نژاد ، ارتش سرّی روشنفکران ، تهران: شرکت انتشارات کیهان.

دولت سازندگی ، دولت سازندگی

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتاپیام رسان بلهپیام رسان سروشپیام رسان روبیکا

دولت سازندگی ، دولت سازندگی ، دولت سازندگی

Check Also

اهمیت کلیدواژه دروغ در جنگ نرم

اهمیت کلیدواژه «دروغ» در «جنگ نرم»

غرب با «دروغ‌گویی رسانه‌ای» و با تمرکز بر شگرد «خبررسانی جعلی» (Fake news) با تلفیق میان راست و دروغ و تغییر حقایق به «مدیریت افکار عمومی» مبادرت می‌ورزد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 × 4 =