گارتن‌اش و حجاریان زوج‌های ناکام براندازی

گارتن‌اش و حجاریان: زوج‌های ناکام براندازی

ارتش سرّی روشنفکران (قسمت سی‌ودوم) گارتن‌اش
سیاستمداران عملگرا و دولت سرمایه‌داری (۸)

پس از دوم خرداد 1376، اصلاح‌طلبان به سرعت کوشیدند تا «پایگاه اجتماعی» خود را نهادینه کنند؛ پایگاهی که «نیروی سازمانی» پروژه‌ی اصلاحات باشد و قدرت «بسیج توده‌ها» را به نفع آنان بیابد. این تمام ماجرا نیست. مأموریت مشخص دیگری نیز برای همین پروژه تعریف شده بود:

آنان به‌دنبال مصادره منابع کلانِ اقتصاد شهری و روستایی ایران بودند تا پروژه‌شان برای گسترش «سکولاریسم ذهنی/عینی» را [بر اساس یکی از سندهای «توسعه جامعه مدنی» مصوب سازمان ملل متحد و نظارت مرکز اطلاعات سازمان در تهران] به عمق لایه‌های اجتماعی و فرهنگ سیاسی کشور ببرند. (۱)

در نخستین سالگرد دوم خرداد، جلسه‌ای میان سیدمحمد خاتمی و سعید حجاریان به‌عنوان نزدیک‌ترین مشاور سیاسی او برگزار شد. این ملاقات را باید منشاء اتفاقات شگفتی دانست. حجاریان در آن روزها بیشتر وقتش را در نهاد ریاست جمهوری می‌گذراند تا تحولات سیاسی را از خیابان پاستور تهران در مرکز حکومت و قلب دولت رصد کند، به‌جای آن‌که هفته‌ای دو روز به محل کار رسمی‌اش برود؛ ساختمان تشریفاتی «گروه مشاوران رئیس‌جمهور» در خیابان آفریقا (جردن) که گاهی جمیله کدیور، عباس عبدی، هادی خانیکی، رجبعلی مزروعی، حجةالاسلام محمد عبایی خراسانی، حجةالاسلام مصطفی درایتی و… به آن سر می‌زدند.

او از خاتمی خواست تا هر چه زودتر دستور برگزاری انتخابات شوراهای شهر و روستا را صادر کند و ضمناً استعفایش را نیز از مقام مشاورت رئیس‌جمهور بپذیرد تا به دنبال سازماندهی «جنبش اصلاحات» برود:

همه رفتند به «دولت» اما من بال بال زدم که چرا حواس‌تان به «جنبش» نیست. برای همین هم «استعفاء» دادم و به «شورای شهر» رفتم. شوراها را «بهانه» کردم و گفتم که من می‌خواهم به دنبال «شورایاری» بروم تا شاید بتوانم بخشی از «جنبش» را در شوراهای محلی «نهادینه» کنیم. (۲)

انتخابات شورای شهر

اصلاح‌طلبان به‌دنبال مصادره منابع کلانِ اقتصاد شهری و روستایی ایران بودند!

ایده‌ی اصلاح‌طلبان برای ساخت «سرمایه‌ی اجتماعی» و «نهادینه‌سازی جنبش اصلاحات» با بسته پیشنهادی فرانسیس فوکویاما در کتاب جدیدش که تابستان ۱۳۷۶ در ایالات متحده منتشر شد، همخوانی نزدیک داشت. (۳) بعدها طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا سر از مطبوعات درآورد و فاش شد که حجاریان و هم‌فکرانش طرح انتخاباتی‌اش به خاتمی را بر اساس سند توسعه‌ی سیاسیِ مصوب کشورهای گروه ۸ ارائه داده است. (۴)

پروژه مرسوم به «نهادینه‌سازی جنبش‌های مدنی» از رهگذر قبضه کردن قدرتِ شوراهای شهر و روستا یکی از مقدمات ساخت «نیروی سازمانی براندازی نرم» است و راه به استراتژی تیموتی گارتن‌اش، فیلسوف سیاسی و تاریخ‌دان اینتلیجنس سرویس انگلستان می‌برد. می‌توان گفت او از جوان‌ترین وارثان نسل آخر نظریه‌پردازان «فروپاشی اروپای شرقی» به شمار می‌رود که به ایران آمد.

پروفسور تیموتی گارتن‌اش روز ۱۲ جولای ۱۹۵۵.م در لندن به دنیا آمد. از سال ۱۹۸۶، یعنی ۳ سال پیش از «فروپاشی اروپای شرقی» با پیوستن به مرکز محققان وودرو ویلسون در واشنگتن. دی. سی کاربست‌های استراتژی «فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا» را صورت‌بندی کرد؛ (۵) همان‌جایی که رامین جهانبگلو و لادن برومند نیز در کنار هاله اسفندیاری (مدیر «دپارتمان خاورمیانه» مرکز ویلسون) از دهه ۱۳۷۰ سرگرم پژوهش درباره راه‌های تحقق «فروپاشی از درون» نظام بودند. (۶)

او این‌چنین حضوری فعال در صحنه‌ی سیاستگذاری برای سلطه کودتاهای مخملی در شرق اروپا یافت. همین ایفای نقش مؤثر مدال ملی کشورهای لهستان، چک و آلمان به‌همراه جایزه جورج اورول (داستان نویس MI6) را برایش به ارمغان آورد (۷) و سِر آیزایا برلین (فلسفه‌دان یهودی MI6) نیز گارتن‌اش را به‌عنوان دستیار ارشد خود برگزید؛ (۸) همکاری او با برلین که نزدیک به یک دهه تا سال ۱۹۹۷ و زمان مرگِ این فیلسوف جاسوس ادامه داشت، به درک عمیق‌تر گارتن‌اش از سیاست‌های سِرّی انگلستان در حوزه تئوری‌های سیاسی انجامید. علاقه‌‌ی گارتن‌اش در ایران بیشتر متوجه سعید حجاریان بود، چون ذائقه‌های سیاسی انگلیسی – آمریکایی را به واسطه‌ی آموزش‌های حسین بشیریه می‌دانست.

تیموتی گارتن‌اش

تیموتی گارتن‌اش فیلسوف سیاسی و تاریخ‌دان اینتلیجنس سرویس انگلستان!

حجاریان استراتژی مشهور «فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا» از این استراتژیست MI6 را راهبرد اصلی «جناح چپ» اعلام کرد (۹) و اکثر ناظران سیاسی آن را تا سال ۱۳۷۹ دستور کار اصلی جبهه اصلاحات برای پیگیری مطالباتش می‌شناختند. حتی تحلیل‌های حجاریان از پیدایش زمینه‌ها و نتایج انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ نیز برگرفته از آراء اوست؛ تئوری‌هایی که ابتدا در زمان ریاست ویلیام کیسی در CIA نخستین مرحله‌ی اجرای آزمایشی‌اش را در صحنه‌ی عمل سیاسی در کشورهای «چکسلواکی» و «لهستان» گذراند (۱۰) و حالا وارثان او آن را در ذهن رهبران اصلاح‌طلب ایران می‌پروراندند.

پس از فروپاشی بلوک شرق، تیموتی گارتن‌اش با سال‌ها اندوخته‌ی مطالعات مدرن امنیتی از دهه ۱۹۹۰ همراه جان کین و فرد هالیدی مثلث نظریه‌پردازان انگلیسی برای «براندازی نرم» ایران را ساخت و تا این هنگام ۴ کتاب از جمله «انقلاب لهستان: همبستگی» (۱۹۸۴)، «فواید بدبختی: در باب سرنوشت اروپای مرکزی» (۱۹۸۹) و «فانوس جادویی: انقلاب ۱۹۸۹ در ورشو، بوداپست، برلین و پراگ» (۱۹۹۰) را در کارنامه‌اش داشت. (۱۱)

گارتن‌اش با تحلیل منحنی تحول و دگرگونی اروپا در ربع قرن اخیر، توصیفی متفاوت از کودتاهای مخملی اروپای شرقی به دست می‌داد و آن را پدیده‌‌ای میان «اصلاح» و «انقلاب» می‌دانست. (۱۲) گارتن‌اش معتقد است:

آنچه که در کشورهای لهستان و مجارستان به وقوع پیوست را به دشواری می‌توان «انقلاب» نام نهاد. در واقع آن ترکیبی از اصلاحات و انقلاب بود. در آن هنگام من آن را Refolution نامیدم. در این پدیده، یک عنصر نیرومند و بنیادین «تغییر از بالا» وجود داشت که تحت رهبری «اقلیتی روشن‌بین» درون احزاب کمونیست عمل می‌کرد؛ اما یک عنصر زنده‌ی «فشار توده‌ای از پایین» نیز حضور داشت. رابطه متقابل میان این دو عنصر عمدتاً با میانجی‌گری میان نخبگان حاکم و مخالف شکل گرفت. (۱۳)

انقلاب مخملی لهستان و مجارستان

دو کتاب تیموتی گارتن‌اش درباره لهستان و مجارستان

استراتژی «فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا»

به گمان گارتن‌اش برای تحلیل «انقلاب‌های مخملی» باید از اصطلاح Refolution (رفولوسیون) که تلفیقی از ۲ اصطلاحِ «اصلاحات» (رفرم) و «انقلاب» (رولوسیون) است استفاده کرد. (۱۴) Refolution تکاپویی است بر اساس استراتژی «فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا» و رویدادها را به‌گونه‌ای سامان می‌بخشد که پیامد آن عدم «مشروعیت قانونی» حاکمیت سیاسی و جابه‌جایی بسیاری از شخصیت‌های دولتی در «پست‌های کلیدی» می‌شود. نتیجه‌ی این استراتژی در یک نظام حکومتی ابتدا به «فروپاشی ایدئولوژیک» (دگردیسی و استحاله ارزش‌ها) و سپس به «دگرگونی‌های ساختاری» خواهد انجامید.

در نخستین سالگرد انتخابات دوم خرداد، وقتی سعید حجاریان به گفت‌وگو با اکبر گنجی در هفته‌نامه راه نو نشست، گفت ما راهی جز اتکا به این استراتژی نداریم:

«فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا» معطوف به دو پویش جمهوریت و مشروطیت است؛ یعنی حضور گسترده مردم در صحنه و نخبگانی که بتوانند از این انرژی و نیرو استفاده کرده و با بازکردن فضایی سیاسی، مطالبات را طرح کنند و به اصطلاح «انسداد سیاسی» را برطرف کنند. هردوی این‌ها شرط لازم تداوم مردم‌سالاری است. (۱۵)

حجاریان با اتکاء به چارچوب نظریه‌ی گارتن‌اش می‌گوید: «دوم خرداد یک یوم‌الله و یوم‌الناس» و «نقطه‌ی تلاقی جمهوریت و مشروطیت» است که در آن، هر دو «رود» به یک «دریا» ریختند. (۱۶) در چنین فرآیندی از یک طرف «نخبگان به دنبال تحدید قدرت از بالا» هستند؛ نخبگانی که به گفته‌ی او در زمان دولتِ هاشمی رفسنجانی به حاشیه رانده شدند، مثل سیدمحمد خاتمی که «پس از استعفاء از وزارت ارشاد از دستگاه رسمی حذف شد.» (۱۷) این نخبگان با «چانه‌زنی از بالا» سبب تأیید صلاحیت خاتمی گشتند و از طرف دیگر بسیج اجتماعی از پایین که زمینه‌ی این تحدید را فراهم می‌کنند. (۱۸)

حجاریان ادامه می‌دهد: «فشار توده‌ها از پایین مانع شد تا خاتمی از میدان رقابت انتخاباتی حذف نشود.» در نگاه او، این توده‌ها که به واسطه‌ی «سیاست‌های تعدیل اقتصادی هاشمی» به حاشیه و زیر خط فقر رانده شدند، خود را متضرر از این سیاست‌ها می‌دانستند و «با نخبگان بیرون از حکومت جفت شدند.» (۱۹) در نتیجه «ترکیبی از نخبگان و توده‌ها دوم خرداد را به وجود آورده است.» (۲۰)

فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا

طراحی «میثم محمد حسنی» از استراتژی «فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا»

این گفتارها از تناقضی بنیادین رنج می‌بَرد و یک «تحلیل پارادوکسیکال» با ساختاری بی‌انسجام به حساب می‌آید؛ زیرا «طبقه متوسط جدید» زاده‌ی سیاست‌های «دولت سازندگی» پس از پایان دفاع مقدس بود و این بورژوازی سکولار است که خود را پیشاهنگ اندیشه‌های «لیبرال دموکراسی» می‌داند و بشیریه هم بر نقش آنان صحه می‌گذارد.

پس برخلاف تحلیل حجاریان، هم بخشی مهم از نخبگان وابسته به طبقات متوسط و سرمایه‌دار مانند علی میرزایی (معاون وزیر اقتصاد، سردبیر فصلنامه نگاه نو و از مروجان تئوری‌های آزادی انگلیسی) و محمدتقی بانکی (وزیر نیرو کابینه میرحسین موسوی، رئیس شرکت ملی فولاد ایران و از اعضاء مرکزیت حلقه کیان و فصلنامه نگاه نو) در مرکزیت دولت حضور داشتند.

حتی نمی‌‌توان تجربه و موقعیت شخص خاتمی را به‌عنوان شیفته‌ی تئوریسین‌های سرمایه‌داری انگلیسی دارای وزن سیاسی ناچیزی دانست. او هم ۱۱ سال صدارت و هم بیش از ۳ سال مشاورت رئیس‌جمهور را در کارنامه‌اش داشت و از مدیران عالی‌رتبه‌ی هاشمی رفسنجانی به حساب می‌آمد؛ چندان که همواره با حکمی از او در «دولت سازندگی» مسئولیت داشت؛ حتی همان زمانی که روی صندلی ریاست «کتابخانه و اسناد ملی ایران» کنار دست محمد مجتهد شبستری و سیدجواد طباطبایی می‌نشست یا با عبدالکریم سروش مراوده‌های نزدیک داشت. (۲۱) پس خاتمی کاندیدایی در حاشیه زمین قدرت نبود، بلکه شخصیتی برخاسته از درون ساخت رسمی دولت بود.

قشرهایی که آنان را حاملان و حامیان نظام ارزشی لیبرالیسم می‌شناختند، از دل نتایج عینی و اجتماعی سیاست‌های توسعه‌ی «دولت سازندگی» متولد گشتند؛ چه این‌که از دل منطق «سرمایه‌داری مدرن» جز ایدئولوژی «لیبرال دموکراسی» بیرون نمی‌آید و برای همین، «بورژوازی نوخاسته» ایران پس از فرآیند «توسعه‌ی اقتصادی» دولت سازندگی، حامل و حامی پروژه «توسعه سیاسی لیبرال» شد تا همه «منابع قدرت» را قبضه کند.

دولت سازندگی و سرمایه‌داری

«طبقه متوسط جدید» زاده‌ی سیاست‌های «دولت سازندگی» پس از دفاع مقدس بود!

صرفاً در یک جا می‌توان با حجاریان توافق داشت و این‌که شکل‌گیری انتخابات سال ۱۳۷۶ را باید واکنشی انتقادی به علمکرد «دولت سازندگی» دانست، ولی او پایگاه اجتماعی بانیان و حاملان هر دو پویش «مشروطیت» و «جمهوریت» را در طبقاتی می‌جوید که تولدشان نتیجه‌ی اجرای سیاست‌های «تعدیل اقتصادی» هاشمی رفسنجانی بود!

به تعبیر سعید حجاریان، این «طبقه متوسط» در انتخابات دوم خرداد 1376 برای تعقیب و تحقق «مطالبات سکولار» خود به حرکت درآمد:

«پویش جمهوریت» هنگامی آغاز می‌شود که توده‌های مردم برای طرح «مطالبات این جهانی» (سکولار/ عرفی) به صحنه بیایند… «جمهوری‌خواهی» بر این اصل مبتنی است که توده‌ها «باروت» هستند. تنها باید با کبریت زدن به انبار باروت تور اختناق را پاره کرده تا انرژی توده‌ها آزاد شود و سیاست، توده‌ای شده و مردم به صحنه بریزند. حاملین این پویش «روشنفکران» متعلق به «طبقات متوسط شهری» هستند… دو پویش «مشروطه‌خواهی» و «جمهوری‌خواهی» در آستانه‌ی دوم خرداد همدیگر را پیدا می‌کنند و با همکاری یکدیگر «حماسه دوم خرداد» را خلق می‌کنند. (۲۲)

برخلاف این پندارها، روند به‌گونه‌ای دیگر بود. از درون خاستگاه‌های طبقات «محروم» و «مستضعف» (که هاشمی رفسنجانی با تغییر نام انقلابی‌شان همواره آنان را «اقشار آسیب‌پذیر» خطاب می‌کرد و حقوق‌شان برخلافِ آموزه‌ها و توصیه‌های مؤکد امام خمینی (ره) و رهبری نادیده گرفته می‌شد) یک حرکت انتقادی علیه آن سیاست‌های لیبرالی در انتخابات با هدف «بازگشت به اصول انقلاب اسلامی» شکل گرفت.

هاشمی رفسنجانی می‌پنداشت زیر چرخ توسعه اقتصادی، طبقه‌ای «له» می‌شوند و البته این از «هزینه‌های ناگزیر سازندگی» کشور است؛ ولی آن «طبقه فراموش شده» در دوم خرداد ۱۳۷۶ برای استیفای حقوق خود به حرکت درآمد و دوباره در سوم تیر ۱۳۸۴ به پا خاست؛ همان «طبقه‌ی محروم» که به فرموده‌ی امام خمینی (ره) تنها «گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلاب‌ها هستند.» (۲۳)

انتخابات دوم خرداد

رسوایی تئوری مشروطه‌خواهی اسلامی

سعید حجاریان برای دستیابی به اهداف دموکراتیکِ اصلاحات مدل «مشروطه‌خواهی اسلامی» را پیشنهاد کرد که در آن یک قدرت در مقابل قدرت مطلقه‌ی دیگری ظهور کرده و سعی می‌کند که آن قدرت مطلق را «قانون‌مند» کند! (۲۴) البته طرح گزاره‌ی «قانون‌مندی قدرت مطلق» صرفاً یک تاکتیک جنگ روانی و شعار تبلیغاتی بود، نه یک التزام دموکراتیک.

وانگهی حجاریان در جلسات خصوصی خود با سیدمصطفی تاج‌زاده، عباس عبدی، علیرضا علوی‌تبار، حمیدرضا جلایی‌پور و… صریحاً می‌گفت:

در «مشروطه‌طلبی» ممکن است «قانون‌گرایی» (لگالیسم) به‌عنوان یک تاکتیک مطرح شود که به نظر من چندان مؤثر نیست. در کشور ما که مشروعیت «لَنگ» می‌زند، لگالیسم معنا ندارد. ما مشکلِ مشروعیت داریم و در مشروعیت دوگانه اصلاً «قانون‌گرایی» معنایی ندارد و تکیه به «قانون اساسی» فایده‌ای ندارد. ابتدا باید قانونیتِ قانون محرز شود. (۲۵)

حجاریان اعتقاد داشت «دوم خرداد، سرآغاز حاکمیت دوگانه» است پس باید به هر قیمتی این دوگانگی را به‌عنوان محصول استراتژی «فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا» حفظ کرد؛ (۲۶) زیرا سبب «شکاف در رأس هرم حاکمیت» می‌شود و به «سازماندهی توده‌ها در پایین» می‌انجامد. (۲۷) این چنین، مردم می‌توانند «در شکاف حاکمیت سنگربندی اجتماعی کنند» (۲۸) تا امکان ظهور «آلترناتیوهای دموکراتیک» به جای نظام فعلی پیدا شود!

این درس «فروپاشی اروپای شرقی» است و به قول حجاریان رهایی آنان در زمان جنگ سرد «مدیون شکاف در میان قدرتمندان» بود (۲۹) که در ایران نیز قابل بازتولید است:

از ملزومات تاکتیکی «مشروطه‌طلبی» در این مرحله حضور اصلاح‌طلبان در «بالا» و «پایین» است. باید «فشار» و «چانه‌زنی» را هم محور کرد. «فشار از پایین» باید هم‌محور با «چانه‌زنی در بالا» باشد؛ لذا اصلاح‌طلبان باید هم در NGO ها، شوراها و میان مردم باشند و هم در دولت. جنبش نیز هم در بالا ستاد می‌خواهد، هم در پایین. «فشار» و «چانه‌زنی» هر دو ستاد می‌خواهد و باید تقسیم کار شود. (۳۰)

جمهوریت افسون زدایی از قدرت

قبضه کردن منابع قدرت توسط اصلاح‌طلبان هم در عرصه عمومی جامعه و هم در حیطه‌ی اقتدار دولتی به نتیجه‌ای جز ظهور یک «استبداد سکولار» نمی‌رسید و شعارهای انتخاباتی سیدمحمد خاتمی نیز مبنی بر «حکومت قانون» و «جامعه مدنی» تنها بازی‌ای فریبنده بود؛ کارکرد آن شعارها برای اصلاح‌طلبان صرفاً مانند رو کردن برگ برنده‌ای با هدف بردن بازی باخته «پُکر انگلیسی» بود.

وانگهی آراء حجاریان پرده از طرح «فروپاشی از درون» جمهوری اسلامی برداشت، زیرا استراتژی «فشار از پایین، چانه زنی از بالا» را سرویس‌های جاسوسی CIA و MI6 در دهه ۱۹۸۰.م برای «فروپاشی اروپای شرقی» به محک آزمون گذاشتند. گرچه در ایران واضع این استراتژی سعید حجاریان معرفی شد، (۳۱) اما او صرفاً از یک مدل کلاسیکِ انگلیسی و سپس از یک نسخه‌ی مکمل آمریکایی برای «گذار به دموکراسی» (دموکراتیزاسیون) تغذیه می‌کرد که یک رونویسی ترکیبی از نظریه‌های تیموتی گارتن‌اش و ساموئل هانتینگتون محسوب می‌گشت.

این استراتژی انگلیسی – آمریکایی تنها راه به «براندازی نرم» و «فروپاشی از درون» می‌برد و برای نمونه، ۲ حادثه سهمگین از دل آن درآمد: یکی حادثه‌ی «کوی دانشگاه تهران» در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ که سعید حجاریان و سیدمصطفی تاج‌زاده جرقه‌اش را زدند و دیگری حادثه دفتر تحکیم وحدت در «خرم‌آباد» در ۳ شهریور ۱۳۷۹. دومین‌بار عبدالکریم سروش و محسن کدیور جای حجاریان را (پس از ترور) گرفتند و تاج‌زاده نیز همچنان آنان را برای بحران‌سازی جدید همراهی می‌کرد.

تاج زاده در کوی دانشگاه 18 تیر

مصطفی تاج زاده در حادثه‌ی «کوی دانشگاه تهران» ۱۸ تیر ۷۸

البته حجاریان اعتراف جالبی هم دارد. او می‌گوید نخستین‌بار استراتژی «فشار از پایین، چانه زنی از بالا» در جریان محاکمه غلامحسین کرباسچی، شهردار تهران به اتهام فساد مالی، به کار گرفته شد؛ (۳۲) یعنی این تکنیک سیاسی خرجِ فشار برای منعِ پیگرد شخصیتی شد که سمبلِ طبقه‌ی سرمایه‌داری دولتی‌ای است که آن را نسلِ «مدیران تکنوکرات» می‌نامند و همیشه به دنبال قبضه‌ی مطلق قدرت‌های سه‌گانه‌ی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در کشور بودند.

…پایان.

قسمت قبلی این مقاله

پی‌نوشت‌ها:

۱. «متن کامل طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا». کتابخانه دیجیتالی دید، ۳ مه ۲۰۰۴، کد بازیابی: PP00020040503032715 .
2. حجاریان، سعید و مصطفی تاج‌زاده. «خاتمی و اصلاحات ایرانی»، ص ۷۴.

۳. Fukuyama, Francis. The End of the Order. September 1997

۴. «متن کامل طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا». کتابخانه دیجیتالی دید، ۳ مه ۲۰۰۴، کد بازیابی: PP00020040503031715 .
5. برای مطالعه بیوگرافی رسمی تیموتی گارتن‌اش نک:

http://www.timothygartonash.com/biography.html

۶. برای دیدن اسناد این بحث، نک: فضلی‌نژاد، پیام. شوالیه‌های ناتوی فرهنگی، فصل اول.

۷. Timothy Garton Ash biography in his official website. Ref:
http://www.timothygartonash.com/biography.html
8. Wikipedia contributors. “Timothy Garton Ash.” Wikipedia, The Free Encyclopedia. Wikipedia. The Free Encyclopedia, 16 Jul. 2011. Web. 1 Oct. 2011.

۹. حجاریان، سعید. «دوم خرداد: بیم‌ها و امیدها، پیامدها و چشم‌اندازها». هفته‌نامه راه‌نو، ص ۱۹.

۱۰. A) Garton Ash, Timothy. The Polish Revolution: Solidarity. 1983.
B) Garton Ash, Timothy. The User of Adversity: Essays on the Fate of Central Europe. 1989.
11. Timothy Garton Ash biography in his official website.
12. Garton Ash. Timothy. The Magic Lantern: The Revolution of ’۸۹ Witnessed in Warsaw, Budapest, Berlin, and Prague. Vintage. New York, 31 August 1993.
13. Timothy Garton Ash. Velvet Revolution: The Prospects. The New York Review of Books. Vo. 1. 2010, Pp 118 – 129.
14. The Magic Lantern: The Revolution of ’۸۹ Witnessed in Warsaw, Budapest, Berlin, and Prague.

۱۵. حجاریان، سعید. «دوم خرداد: بیم‌ها و امیدها، پیامدها و چشم‌اندازها»، ص ۱۹.
16. پیشین، ص ۱۷.
17. حجاریان، سعید. «تلاقی جمهوریت و مشروطیت» در: انتخاب‌نو (تحلیل‌هایی جامعه‌شناسانه از واقعه‌ی دوم خرداد)، ص ۵۰.
18. پیشین.
19. حجاریان، سعید. «دوم خرداد: بیم‌ها و امیدها، پیامدها و چشم‌اندازها»، ص ۱۸.
20. حجاریان، سعید. «تلاقی جمهوریت و مشروطیت» در: انتخاب نو، ص ۵۱.
21. حجاریان، سعید و مصطفی تاج‌زاده. «خاتمی و اصلاحات ایرانی»، هفته‌نامه شهروند امروز، ص ۷۳.
22. حجاریان، سعید. «دوم خرداد: بیم‌ها و امیدها، پیامدها و چشم‌اندازها»، صص ۱۷-۱۶.
23. «پیام قطعنامه ۵۹۸». صحیفه امام خمینی (ره). جلد ۲۱، ص ۸۷.
24. حجاریان، سعید. «تلاقی جمهوریت و مشروطیت». انتخاب‌نو، صص ۴۹ – ۴۸ و ۶۷.
25. این مذاکرات بعدها در کتابی منتشر شد، نک: حجاریان، سعید. اصلاحات در برابر اصلاحات (گفتگوی انتقادی). چاپ دوم. تهران: انتشارات طرح‌نو، ۱۳۸۴، ص ۱۳۱.
26. پیشین.
27. پیشین.
28. پیشین. ص ۱۲۷.
29. پیشین.
30. پیشین. ص ۱۳۰.
31. قوچانی، محمد. برادر بزرگتر مرده است، صص ۱۲۶ – ۱۲۵.
32. حجاریان، سعید. «دوم خرداد: بیم‌ها و امیدها، پیامدها و چشم‌اندازها»، ص ۱۷.

منبع: پیام فضلی‌نژاد ، ارتش سری روشنفکران ، تهران: شرکت انتشارات کیهان.

گارتن‌اش ، گارتن‌اش ، گارتن‌اش ، گارتن‌اش

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتاپیام رسان بلهپیام رسان سروشپیام رسان روبیکا

همچنین ببینید

اهمیت کلیدواژه دروغ در جنگ نرم

اهمیت کلیدواژه «دروغ» در «جنگ نرم»

غرب با «دروغ‌گویی رسانه‌ای» و با تمرکز بر شگرد «خبررسانی جعلی» (Fake news) با تلفیق میان راست و دروغ و تغییر حقایق به «مدیریت افکار عمومی» مبادرت می‌ورزد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 − پنج =