کمپانی ساسون (۱) یکی از عظیمترین مجتمعهای تجاری ـ صنعتی آسیا در نیمه دوم قرن نوزدهم است که در اواخر این قرن به یکی از مهمترین و معتبرترین شرکتهای بریتانیا بدل شد. تأسیس این کمپانی در سال ۱۸۳۲م./۱۲۴۸ ق؛ یعنی حدود شش سال پیش از نخستین جنگ ایران و انگلیس، رخ داد و از آن پس ایران از مهمترین عرصههای فعالیت آن بود. (تریاک ایران)
علیرغم اهمیت ساسونها (+) تاکنون پژوهش مستقلی در این زمینه صورت نگرفته و محققین تاریخ قاجاریه بیعنایتی عجیبی به آن نشان دادهاند. آنچه به کمپانی ساسون جایگاه ویژه میبخشد، چهار عامل است:
اول، پیوند ساسونها بهعنوان رهبران الگیارشی یهودی آسیا با امپراتوری مالی روچیلدها بهعنوان رهبران یهودیان اروپا؛
دوم، نقش ساسونها بهعنوان بزرگترین سرمایهداران تجاری وصنعتی هندوستان و خاور دور در حکومت انگلیسی هند و دولت بریتانیا؛
سوم، علایق اقتصادی و به تبع آن سیاسی ساسونها در ایران؛
چهارم، ارتباط ساسونها با برخی چهرههای سیاسی ایران در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی.
ساسونها کیستند؟
دائرةالمعارف یهود، دودمان یهودی ساسون را منشأ تأثیرات عظیم در هندوستان و سپس انگلیس و چین میداند و مینویسد که آنان به همین دلیل به «روچیلدهای شرق» و سلاطین تجارت مشرقزمین شهرت دارند. (۲)
اصل خانواده ساسون از یهودیان بغداد (+) است و نخستین چهره سرشناس آنان، شیخ ساسون بن صلاح (۱۷۵۰ ـ ۱۸۳۰)، قریب به چهل سال ریاست جامعه یهودی بغداد را به دست داشت و در دستگاه پاشاهای عثمانی خزانهدار بود. در سال ۱۸۲۸م./۱۲۴۴ق. شیخ ساسون به همراه جمعی از یهودیان از بغداد گریخت و در بندر بوشهر اقامت گزید. علت این گریز جمعی روشن نیست (دایرةالمعارف یهود آن را به ظلم و تعدّی داوودپاشا، والی بغداد، منتسب میکند.) بههر روی، شیخ ساسون پس از دو سال در بوشهر درگذشت و ریاست این جمع به پسر بزرگ او، دیوید ساسون، رسید.
دیوید ساسون و پسرانش: الیاس دیوید، عبدالله (آلبرت) دیوید و ساسون دیوید
دیوید ساسون (۱۷۹۲ ـ ۱۸۶۴) دو سال دیگر در بوشهر ماند و سپس در سال ۱۸۳۲م./۱۲۴۸ق. به بمبئی رفت و در آنجا تجارتخانهای تأسیس کرد که پس از چندی به یکی از مهمترین کمپانیهای هند و سراسر آسیا بدل شد. اینکه ساسونها در دوران اقامت چهارساله خود در بوشهر با چه کسانی از تجار و دولتمردان ایرانی معاشر بودند، برخورد حکومت قاجار با آنان چگونه بود، و این ارتباطات در سالهای پسین در پیدایش علائق وسیع مالی ساسونها در ایران چه نقشی داشت، بر ما پوشیده است.
دیوید ساسون
پس از مرگ دیوید ساسون، کمپانی او توسط پسر بزرگش عبدالله (آلبرت) ساسون (۱۸۱۸ ـ ۱۸۹۶)، و با همکاری هفت پسر دیگر دیوید ساسون، اداره میشد. در این زمان بود که آلبرت ساسون، بهعنوان مهمترین شخصیت مالی بمبئی به صنعت روی آورد و یکی از بزرگترین کارخانههای نساجی هندوستان را در بمبئی بنا کرد و در دهه ۱۸۷۰ نخستین اسکله غربی هند، به نام «اسکله ساسون»، را ایجاد نمود. این ثروت هنگفت از کجا پدید شد؟ همانطور که بعداً خواهیم دید، در این زمان حدود بیست سال از انحصار کشت تریاک ایران توسط ساسونها و صدور آن به چین و انگلیس میگذشت و بیتردید این تجارت سهم بزرگی در انباشت سرمایه ساسونها داشت.
آلبرت (عبدالله) ساسون
آلبرت (عبدالله) ساسون در نیمه دهه ۱۸۷۰ در لندن مستقر شد و در این زمان به همراه لُرد ناتانیل مایر روچیلد (لرد روچیلد اول و رئیس «بانک آواینگلند») از نزدیکترین دوستان خصوصی پرنس ولز (پسر بزرگ ملکه ویکتوریا که در سالهای (۱۹۰۱ ـ ۱۹۱۰) با نام ادوارد هفتم به سلطنت رسید) بود. آلبرت در سال ۱۸۹۰ به دلیل نقش برجستهاش در صنعت و تجارت هندوستان و آسیا «بارونت» شد. سایر برادران سِر آلبرت (عبدالله) ساسون نیز در دربار ادوارد هفتم مقام شامخ داشتند، از جمله خانهی آرتور ساسون اقامتگاه میهمانان ادوارد هفتم بود.
ادوارد هفتم، پادشاه بریتانیا، و حلقه خصوصی دوستانش در شکارگاه. نفر اول از سمت راست (با عصا) سِر آرتور ساسون (۱۸۴۰- ۱۹۱۲) است. سِر آرتور ساسون از اعضای اصلی هیئت مدیره بانک هنگکنگ شانگهای HSBC و از مالکان بانک شاهنشاهی انگلیس و ايران (بانک شاهی) بود و از صميمیترین دوستان ادوارد هفتم از دوران ولیعهدی او. بهنوشته سر سیسیل روث، مورخ نامدار یهودی، علاوه بر جاذبه فردی و مالی سر آرتور ساسون، یکی از مهمترين علل صميميت ادوارد هفتم با وی همسر زیباروی آرتور بود. ادوارد هر ساله در فصل پائيز در کاخ ييلاقی آرتور ساسون به سر میبرد و وی را «آرتور عزیز» خطاب میکرد.
عكسی دیگر از آرتور ساسون و ادوارد هفتم
بنیاد ساسون، که در این زمان حوزه فعالیت آن سراسر آسیا را دربرمیگرفت، از شرکا و همکاران نزدیک امپراتوری مالی روچیلدها بود و این پیوند از طریق ازدواج پسر سِر آلبرت (عبدالله) ساسون با الین کارولین روچیلد تحکیم پذیرفت. بخشی از سرمایه ساسونها به شانگهای و هنگ کنگ انتقال یافت و بدینسان ساسونها به یک امپراتوری مالی گسترده در شرق بدل شدند. صرفنظر از پیوند ساسونها با روچیلدها و الیگارشی یهودی اروپا، نفوذ شخصی آنان در شئون اجتماعی جامعه انگلیس نیز گسترش یافت.
راشل ساسون بییر، برادرزاده سر آلبرت (عبدالله) ساسون، در دهههای نخستین قرن بیستم سردبیری نشریات ساندی اُبزرور و ساندی تایمز را به عهده داشت. سِر ادوارد آلبرت ساسون (۱۸۵۶ ـ ۱۹۱۲) داماد روچیلدها، از سال ۱۸۹۹ تا پایان عمر نماینده مجلس عوام انگلیس، از حزب محافظهکار، بود. پسر او به نام سِر فیلیپ ساسون (۱۸۸۸ ـ ۱۹۳۹) از سال ۱۹۲۲ بهعنوان کاندیدای حزب محافظهکار نماینده مجلس شد و تا پایان عمر در این سمت ماند. او در سالهای جنگ اول جهانی منشی نظامی فیلدمارشال سِر داگلاس هیگ (۳) ـ فرمانده کل نیروهای بریتانیا در غرب اروپا ـ بود و در سالهای ۱۹۲۴ ـ ۱۹۲۶ و ۱۹۳۱ ـ ۱۹۳۷ معاونت وزارت دریاداری بریتانیا را به عهده داشت.
در قرن بیستم نیز نفوذ ساسونها در هندوستان ادامه داشت و این خانواده رهبر جامعه یهودیان هند محسوب میشوند. سِر ویکتور (الیاس) ساسون سالها عضو مجمع قانونگذاری هند بود. او از سال ۱۹۳۱ هدایت «بانک ساسون» در شانگهای را به دست گرفت و پس از اشغال این شهر توسط کمونیستها در سال ۱۹۴۸ به باهاماس رفت و کمپانی جدیدی تأسیس نمود. (۴)
آغاز تریاککاری در ایران
فریدون آدمیت مینویسد:
میدانیم که کشت خشخاش از قرون پیش در ایران وجود داشت و در عهد صفویان محلولی از شراب و کوکنار مینوشیدند. اما نه خشخاشکاری زیاد بود و نه نوشیدن آن محلول متداول مردم. تا نیمه سدهی گذشته نیز کشت خشخاش رواجی نداشت و در نوشتههای مؤلفان خارجی که در این زمان به ایران آمدهاند، هیچ اشارهای به تریاک کشیدن نیافتیم. و حال آنکه از عادت غلیان کشیدن و کشت تنباکو اغلب سخن گفتهاند. اما در این سالهاست که میبینیم به کشت تریاک توجهی شده است. مثلاً در ۱۲۶۷ تریاککاری در اطراف تهران به مرحله آزمایش درآمد که حاصل آن را بسنجند. نتیجهای که میگیریم این است که مقدمه بسط تریاککاری در این زمان آغاز گردید. و باید دانسته شود که پس از ده سال یعنی از حدود سال ۱۲۷۷ به بعد است که در آثار مؤلفان اروپایی به عادت تریاک کشیدن [ایرانیان] اشاره گردیده؛ تا اینکه دامنه آن گسترده شد و اغلب ولایات ایران را فرا گرفت. ظاهراً از ۱۲۸۷/۱۸۷۰ تریاک ایران بهعنوان ماده صادرات بینالمللی درآمد، و کشاورزان رفتهرفته قسمتی از اراضی گندمخیز را به کشت خشخاش تخصیص دادند. (۵)
آدمیت تریاککاری سال ۱۲۶۷ را ناچیز میشمرد و آن را تنها «مقدمه بسط تریاککاری» و «آزمایشی» میخواند، ولی همو چند صفحه بعد گفته پیشین را فراموش میکند و روشن میسازد که ابعاد مسئله وسیعتر از این بوده و در این سال کشت تریاک نه «آزمایشی» بلکه جنبه «صادراتی» داشته است:
در بخش پیش دانستیم که با افزوده شدن خشخاشکاری، تریاک ایران در ۱۲۶۷ بهصورت صادراتی درآمد. حکومت هندوستان از ورود آن جلوگیری کرد و این برهان را آورد که: صدور تریاک به هند ممنوع است، و پیش از آن نیز تریاک ایران به بازار آنجا صادر نگشته. امیر در گفتوگوی با شیل منع ورود محصول ایران را به کلی ناموجّه شمرد و رفع آن را خواست. بازرگانان ایرانی هم شکایت کردند که دولت هند نه تنها اجازه ورود تریاک را نمیدهد، بلکه مانع آن است که به بندر بمبئی برسد و از آنجا به چین صادر گردد. (۶)
خلاصه اینکه، شیل به سود گشایش باب صادرات تریاک ایران به بمبئی و از آنجا به چین به مکاتبه با حکومت هند و لرد پالمرستون ـ وزیر خارجه وقت در دولت حزب ویگ (لیبرال) ـ پرداخت و چنین وانمود کرد که اگر این منع برداشته نشود امیرکبیر به عمل متقابل دست خواهد زد و مانع ورود «متاع انگلیسی و هندی» به ایران خواهد شد. «پس ناگزیر این منع برداشته شد.» (۷)
از توضیحات آدمیت روشن شد که:
۱ـ پیش از سال ۱۲۶۷ق./۱۸۵۰م. تریاککاری در ایران اهمیتی نداشت.
۲ ـ پیش از این تاریخ اعتیاد به تریاک بهعنوان یک پدیده اجتماعی چشمگیر نبود.
۳ـ بنای کشت تریاک بهصورت وسیع و با هدف صدور آن به چین در سال فوق گذارده شد و ده سال بعد اعتیاد به تریاک در ایران یک پدیده اجتماعی گردید.
۴ـ دولت حزب ویگ (لیبرال) در انگلستان و حکومت تابع آن در هند، در آغاز با صدور تریاک ایران به چین موافقت نداشت، ولی به دلیل فشارهایی که وارد شد این منع را برداشت. مکاتبات و مواضع شیل به سود صدور تریاک ایران نقش مهمی در این تغییر رویه ایفا نمود.
آدمیت تنها به ذکر مقصد این تجارت شوم (بمبئی و سپس چین) بسنده میکند و دو نکته اساسی را فرو میگذارد:
نخست، اینکه عامل ظهور این پدیده در اقتصاد ایران کمپانی ساسون مستقر در بمبئی بوده؛
دوم، اینکه میرزا حسینخان مشیرالدوله (سپهسالار) دلالی این معامله را به عهده داشته است.
ساسونها و میرزا حسینخان سپهسالار
گفتیم که فریدون آدمیت نقش میرزا حسینخان سپهسالار (۱۲۴۳ ـ ۱۲۹۸ ق.) را بهعنوان آغازگر کشت تریاک در ایران، حتی در بیوگرافی اجتماعی که بهمنظور تزئین چهرهی او نگاشته، مسکوت میگذارد. این امر مکتومی نیست و مهدی بامداد در شرح حال رجال ایران بدان اشاره صریح دارد. بامداد مینویسد که میرزا حسینخان در سالهای ۱۲۶۶ق./۱۸۴۹م. ـ ۱۲۶۹ق./۱۸۵۲م. کارپرداز اول (سرکنسول) ایران در بمبئی بود. او در یکی از گزارشهای خود منافع زیاد کشت خشخاش در ایران را از نظر صادرات گوشزد نمود و دولت هم بنابراین گزارش کشت خشخاش را ترویج نمود و ابتدا در سال ۱۲۶۷ ق. بنای تریاککاری در اطراف تهران گذاشته شد. (۸)
میرزا حسینخان سپهسالار
میدانیم که میرزا حسینخان پس از سه سال مأموریت بمبئی با ثروت هنگفتی بالغ بر ۱۵۰ هزار روپیه به ایران بازگشت و در توجیه آن شهرت یافت که گویا «حسنعلی شاه معروف به آقاخان محلاتی ملقب به عطاشاه به مناسبت اینکه با هم باجناق و هر دو داماد فتحعلیشاه بودند…. در شرطبندی اسبدوانی بمبئی مبلغ ۱۵۰ هزار روپیه به او داده و گفت در شرطبندی برای او بلیط خریده و به اسم او اصابت کرده است.» (۹) در وابستگی آقاخان اول به دستگاه استعماری بریتانیا در هند تردیدی نیست، ولی آن «خدمتی» که میرزاحسینخان مشیرالدوله را در طول مأموریت سهسالهاش در بمبئی سزاوار دریافت این مبلغ کلان نمود کدام بود؟ آیا این وجه توسط کمپانی ساسون و بابت دلالی کشت تریاک در ایران پرداخت نشد؟! مهدیقلی خان هدایت (مخبرالسلطنه) در سفرنامه مکه مینویسد:
میگویند مکنت ارفعالدوله، میرزاحسین خان سپهسالار و امثال اینان از کجاست. بمبئی، تفلیس، اسلامبول برای مأمورین دولت گنج بادآورده است. بدبخت ملت با این زمامداران. (۱۰)
میرزا حسین خان سپهسالار
مأموریت سهساله سپهسالار در بمبئی هرچند نقطه عطفی در پیوندهای او با الگیارشی یهودی انگلیس و هندوستان است، ولی پایان راه نیست، سِر دنیس رایت نگرش سپهسالار و هممسلکان او در دربار قاجاریه به استعمار انگلیس را چنین بیان میدارد:
آنان از عقبماندگی و ضعف کشورشان در مقایسه با کشورهای فرنگ به خوبی آگاه بودند و امید داشتند که شاه و اطرافیانش با دیدن وضع فرنگستان چشمشان باز شود و لزوم اصلاح و نوسازی نظام کهنه سیاسی و اقتصادی کشور را احساس کنند. انگلستان بهعنوان قدرت بزرگ صنعتی آن زمان و یکی از منابع اصلی سرمایه در جهان، برای مشیرالدوله و برخی دیگر مشاوران شاه جاذبه خاصی داشت. اینان عقیده داشتند که مشارکت مالی و اقتصادی انگلیسیها در ایران این حُسن را خواهد داشت که چون سپری استقلال ایران را از تهدید روسها حفظ خواهد کرد. (۱۱)
و میافزاید:
صدراعظم جدید ایران [سپهسالار] یکی از سردمداران مکتب «انگلیسخواه» [انگوفیل] محسوب میشد و عقیده داشت که دوستی و حمایت انگلیس برای حفظ استقلال ایران در برابر توسعهطلبیهای روسیه ضروری است. (۱۲)
قضاوت دربارهی صحت و سقم این دعوی رایت و نویسندگان هممسلک او دال بر «وطنپرستانه» بودن عملکردهای سپهسالار و مکتب «انگلوفیلی» در دولتمردی ایران چندان دشوار نیست.
میدانیم که میرزاحسین خان سپهسالار مشوّق سفرهای ناصرالدینشاه به انگلستان بود و در همین سفرها بود که شاه قجر با لرد روچیلد و برادرانش آشنایی یافت و در ملاقاتی به سبیل مزاح طرح تأسیس یک دولت یهودی را به روچیلد پیشنهاد نمود. آدمیت گفتار ناصرالدینشاه را در این باب، به نقل از سفرنامه او، چنین میآورد:
روچیلد حمایت یهودیها را زیاد میکرد، و از یهودیهای ایران حرف میزد، و استدعای آسایش آنها را مینمود. به او گفتم: شنیدهام شما برادرها هزار کرور پول دارید. من بهتر آن میدانم که پنجاه کرور به یک دولت بزرگی یا کوچکی داده، مملکتی را خریده و یهودیهای تمام دنیا را در آنجا جمع کنید و خودتان رئیس آنها بشوید، و همه را آسوده راه ببرید که اینطور متفرق و پریشان نباشید. بسیار خندیدم، و هیچ جوابی نداد. (۱۳)
چه بسا این ریشخند تلخ شاه قجر در تکوین اندیشه دولت یهود و خرید اراضی فلسطین و بالاخره پیدایش دولت اسرائیل بیتأثیر نبوده است.
ناصرالدین شاه و میرزا حسین خان سپهسالار صدراعظم در کالسکه دوک آلبانی “لئوپولد” که پسر کوچک ملکه ویکتوریا است؛ این عکس مربوط به سفر اول ناصرالدین شاه به فرنگ است.
معاشرین ناصرالدینشاه در سفرهای انگلیس، تنها روچیلدها نبودند. ساسونها نیز بهعنوان نزدیکترین دوستان ولیعهد انگلیس در این معرکه جایگاه خاص داشتند:
شاه به اتفاق ولیعهد انگلیس و همسرش و دیگر اعضای خانواده سلطنتی به تماشاخانه امپایر رفتند و برنامه سرگرمکننده بسیار مجللی را تماشا کردند. تئاتر را اختصاصاً برای این برنامه اجاره کرده بودند و هزینه نمایش را سر آلبرت عبدالله ساسون پرداخته بود، که پس از اندوختن مال و مکنت فراوان در هندوستان و خاور دور اینک در انگلیس اقامت گزیده بود و در کنار روچیلدها از معاشران نزدیک ولیعهد به شمار میرفت. ساسون به زبان فارسی نیز صحبت میکرد و با علائق تجاری خود در ایران خوشحال بود که هر چه از دستش برآید برای شاه انجام دهد و از او و همراهانش در خانه ییلاقیاش نزدیک برایتن پذیرایی کند. (۱۴)
و میدانیم که ۸ ماه پس از آغاز صدارت سپهسالار (۱۲۸۸ق./۱۸۷۱م. – ۱۲۹۷ق./۱۸۸۰م.) بود که امتیازنامه معروف رویتر یهودی، که در واقع به معنای فروش سرزمین ایران بود، منعقد شد. (۱۵) کار در اینجا به پایان نرسید و آنگاه که امتیاز رویتر، به دلیل رقابت کمپانیهای اروپایی و روسها و نیز به دلیل بیمیلی دولت لیبرال گلادستون در ورود به این مخمصه، به شکست انجامید، با نقش مؤثر سپهسالار این دعوی کهنه در پوشش طرح «کمپانی بینالمللی راهآهن ایران» تجدید شد و اینبار دست لرد روچیلد اول ـ بهعنوان شریک اصلی این توطئه ـ نمایان گردید و با وساطت لرد راندولف چرچیل ـ وزیر وقت هندوستان و پدر سر وینستون چرچیل ـ تلاش شد تا پای دولت آلمان، بهعنوان حامی امتیاز، به این معرکه کشانده شود. (۱۶)
مهدیقلی خان هدایت (حاج مخبرالسلطنه) مینویسد:
میرزا حسینخان سپهسالار با رُتشیلد [روچیلد] قراردادی بسته بود که سیمنس برلنی به او گفت سرنمیگیرد، سنگ بزرگ است، و نظر سیمنس به امتیاز دور و دراز بوده است. از میزراحسینخان بستن آن قرارداد محل تعجب است، اگر سرگرفته بود مملکت به اختیار کمپانی میرفت. (۱۷)
بارون دو رویتر (پاول یولیوس فرایهر فون رویتر)
و بالاخره در آستانه دومین سفر ناصرالدینشاه به انگلیس قضیه «فیصله یافت» و بهعنوان غرامت لغو امتیاز رویتر، «امتیازنامه گرانبهای» دیگری به الیگارشی یهودی انگلیس واگذار شد:
بهعنوان پیشدرآمدی بر این سفر، با بارون رویتر بر سر دریافت غرامت برای لغو ناگهانی امتیازنامهای که بعد از سفر ۱۸۷۴/۱۲۹۰ شاه بهنام وی صادر شده بود فیصله یافت. بهعنوان غرامت اکنون امتیازنامهی گرانبهایی برای عملیات بانکی و بهرهبرداری از معادن به رویتر اعطا شد که با مشارکت ساسون و شرکا به تأسیس بانک شاهنشاهی ایران انجامید. (۱۸)
ساسونها و «اقتصاد ملی»
فریدون آدمیت در بیان اندیشه «اقتصاد ملی» در «عصر سپهسالار» و اقداماتی که توسط او در این زمینه صورت گرفت، نمونهای ذکر میکند که، به عکس داوری او، بارزترین مصداق یورش سرمایه غارتگر امپریالیستی ـ آنهم از نوع یهودی آن ـ است. در این «تاریخنگاری عینی» یکسره وابستگی ماجرا به کمپانی ساسون مسکوت گذارده میشود و حادثه چنان تصویر میشود که گویی عدهای تاجر ایرانی با تشویق یک «روشنگر اندیشه ترقی»، یعنی آقا محمدمهدی ارباب اصفهانی، به تأسیس نخستین کمپانیهای ملی در ایران دست زدند:
آن افکار [افکار «اقتصاد ملی»] رواج گرفتند. از نخستین کمپانیهایی که در ایران برپا شد برای صدور تریاک به اروپا و چین بود. مقرر گردید «آقا محمدمهدی ارباب اصفهانی، جمعیتی از کبار تجار به سمت کمپانی تشکیل دهد تا ملاحظه لازمه این متاع در تحت مراقبت آن اجماع قرار گیرد.» محصول تریاک ایران ترقی کرده بود. شیندلر در مقالهای که در روزنامه نوشت محصول کل تریاک ایران را در ۱۲۹۳ [۱۸۷۶م.] به میزان ۲۰۶۰ صندوق ثبت کرده است و از این مقدار ۱۴۱۹ صندوق به چین صادر شد و ۵۸۳ صندوق به انگلستان. و در انگلستان تریاک را «به جهت کشیدن مرفین شیره تریاک میخرند.» (در این زمان تریاک معمول گشته بود. مقالهای در انتقاد «کشیدن غلیان تریاک» منتشر شده است.) بازرگانان بوشهر هم کمپانی دیگری برای تجارت داخلی و با اروپا ایجاد کردند. بانی آن حاجی محمدمهدی ملکالتجار بوشهر از سرمایهداران معتبر بود. در «اشتهار» چاپی آن آمده: «محض خیرخواهی ملت در مجلس محترم تجارت بوشهر تشکیل کمپانی تجارتی ایران داده شد مبنی بر ده هزار حصه، هر حصه موازی یکصد روپیه سکه که کلاً مبلغ ده لک روپیه باشد.» این کمپانی «داد و ستد معاملات با صرفه در هر جا جاری نمود.» و در شهر منچستر انگلستان و شهرهای ایران «افیسهای متعدده» قرار خواهند داد. و هر کجا وکیلی خواهد گماشت که مواجب از کمپانی دریافت نماید. از دولت هم تقاضای «تقویت و حمایت» برای تخفیف گمرک و غیره شده است. (۱۹)
در پی «رواج افکار اقتصاد ملی» در دوران صدارت سپهسالار، نه تنها کشت تریاک «ترقی» بسیار کرد، بلکه، به تصریح آدمیت، اعتیاد نیز بهعنوان یک پدیدهی شایع برای نخستینبار چنان رواجی یافت که شرح فضیحت آن به سفرنامههای خارجیان کشید. (۲۰)
بدینسان شالوده «اقتصاد ملی» گذارده شد، ولی به چه بهایی؟ این آن نکته ظریفی است که مسکوت گذارده شده.
تابلو «سوارکاری سپهسالار» توسط «اسماعیل جلایر» از نقاشان دوره قاجار
کنسول انگلیس در بوشهر در گزارش خود شرح میدهد که در نخستین سالهای صدارت سپهسالار تریاککاری چنان توسعهای یافت که به بروز قحطی انجامید:
چند سال قبل سود حاصله از تریاک توجه ایرانیان را جلب کرد و تقریباً تمام اراضی موجود و مناسب در یزد، اصفهان و جاهای دیگر به کشت خشخاش اختصاص یافت و کشت غلات و سایر محصولات پشت گوش انداخته شد… [این مسئله] با خشکسالی و سایر عوامل تلفیق شد و منجر به قحطی سال ۱۸۷۱ ـ ۱۸۷۲ گردید. (۲۱)
و اما درباره ماهیت «ملّی» این تجار ایرانی. احمد اشرف در زمرهی کمپانیهای خارجی که در دوران قاجار در ایران فعالیت داشتهاند، از کمپانی ساسون یاد میکند:
شرکت دیوید ساسون که به تجارت خارجی و واردات و صادرات میان بریتانیا و ایران و بهخصوص صادرات تریاک اشتغال داشت و در شهرهای بوشهر و اصفهان دارای نمایندگان تجارتی بود. (۲۲)
در مأخذ فوق دو تن از عوامل ایرانی کمپانی ساسون چنین معرفی میشوند:
حاجی میرزامحمود کازرونی بزرگترین تاجر شیراز عامل شرکت ساسون بود و حاجی آقا محمد صدر ملکالتجار اصفهانی ثروتمندترین و منتفذترین تاجر اصفهان شریک و عامل شرکت دیوید ساسون بود. (۲۳)
بدینسان، نام سرشناسترین دودمانهای تجاری عهد قاجار در زمرهی عوامل بومی کمپانی ساسون درآمد.
و اما دربارهی آقا محمدمهدی ارباب اصفهانی، که به گفته آدمیت نخستین گامها را برای تجمع تجار ایرانی و جلب آنان به تجارت تریاک برداشت.
آقا محمدمهدی ارباب اصفهانی (۱۲۳۴ق./۱۸۱۸م. – ۱۳۱۴ق./۱۸۹۶م.) پدر محمدحسین فروغی (ذکاء الملک) و جد محمدعلی و ابوالحسن فروغی است. محمدعلی فروغی در شرح زندگی او مینویسد:
در جوانی به هندوستان رفت و ۱۵ سال در آن دیار توقف کرد و با انگلیسها یا هندیهایی که به معارف جدید آشنا بودند آمیزش داشت و از معلومات اروپایی و سیاست دنیا آگاه شد و برتری اوضاع مغرب را بر احوال مشرق زمین دریافت و یکی از اولین اشخاص بود که ایرانیها را به این مسائل آشنا کرد. (۲۴)
محمدعلی فروغی آغاز سفر محمدمهدی ارباب را سه سال پس از تولد پسرش، محمدحسین فروغی، ذکر میکند. با این حساب او در حوالی سال ۱۲۵۸ق./۱۸۴۲م. یعنی ده سال پس از تأسیس کمپانی ساسون در بمبئی، در سن ۲۳ سالگی عازم هندوستان شد و به احتمال قریب به یقین در بمبئی سکنی گزید و با الیگارشی یهودی و پارسی این شهر محشور شد. از اشتغال او در هندوستان اطلاعی نداریم ولی میدانیم که زمانیکه او به سال ۱۲۷۳ق./۱۸۵۶م. به اصفهان بازگشت به دنبال تجارت و کاسبی بود. محمدعلی فروغی مینویسد:
همین که ارباب از هندوستان مراجعت کرد کار پدرم از جهت تحصیل به جای اینکه بهتر شود بدتر شد زیرا از عجایب امور اینکه ارباب با اینکه خواد اهل فضل بود پسر را از تحصیل علم منع کرد و اصرار داشت که به تجارت و کسب معاش مشغول شود. (۲۵)
توضیح آدمیت روشن ساخت که این «تجارت و کاسبی»، که احتمالاً بازگشت ارباب به ایران به خاطر آن صورت گرفت، چیزی نبود بهجز راه انداختن بساط تریاک کاری در ایران و ترغیب و تشکل تجار و ملاکین در این کار.
اهمیت تریاک ایران
در مقدمه این جستار، تریاک ایران را عامل مهمی در انباشت سرمایه ساسونها خواندیم. در اسناد مندرج در کتاب چارلز عیسوی اهمیت تریاک صادراتی ایران در اقتصاد دنیای آن روز آشکار است و این اهمیت زمانی روشنتر میشود که دریابیم تریاک ایران به دلیل مرغوبیت، بازار تریاک ترکیه را در چین شکست داده و رقیب تریاک هند محسوب میشد. (۲۶) این تریاک به سه مصرف میرسید:
اول، صدور آن به بازار وسیع چین؛
دوم، صدور به انگلیس و تبدیل آن به مرفین؛
سوم، فروش آن در بازار داخلی ایران.
در مطالب پیشین دیدیم که در آغاز این «بازار داخلی» وجود نداشت، ولی ده سال پس از اقدام میرزاحسین خان مشیرالدوله از بمبئی برای کاشت تریاک در ایران، کار به جایی رسید که اعتیاد به تریاک به یک پدیده اجتماعی وسیع بدل شد. برای آنکه این اهمیت اقتصادی ملموس شود، خلاصهای از آمارهای مندرج در کتاب عیسوی را به همراه توضیحاتی دیگر میآوریم:
۱۲۶۷ق./۱۸۵۰م.: گزارش میرزا حسینخان مشیرالدوله (سپهسالار) از بمبئی و ترغیب حکومت قاجار به تریاککاری و آغاز این کشت و صدور آن.
۱۲۷۶ق./۱۸۵۹م.: تولید تریاک ۳۰۰ جعبه و هر جعبه به وزن ۱۹۵ پوند بود.
۱۲۷۷ق./۱۸۶۰م.: آغاز ثبت اعتیاد ایرانیان به تریاک در سفرنامههای خارجیان.
۱۲۷۸ق./۱۸۶۱م.: صادرات تریاک ایران بالغ بر ۱۰۰۰ جعبه بود.
۱۲۸۴ق./۱۸۶۷م.: طبق گزارش کنسول انگلیس در تهران حدود ۱۰۰۰۰ من شاهی معادل ۱۳۰۰۰۰ پوند تریاک ایران به چین صادر شد.
۱۲۸۶ق./۱۸۶۹م.: طبق گزارش جانشین کنسول فوق، مقدار تریاک ایران ۵۴۰۰۰۰ پوند و مقدار صدور آن ۲۵۰۰۰۰ پوند بود.
۱۲۸۸ق./۱۸۷۱م.: آغاز صدارت میرزاحسینخان مشیرالدوله (سپهسالار).
صادرات تریاک ایران از طریق خلیجفارس هفت برابر شد و از ۸۷۰ جعبه در سال قبل به ۷۷۰۰ جعبه به ارزش ۸۴۷۰۰۰ روپیه رسید.
در اولین سال زراعی پس از صدارت سپهسالار توسعه کشت تریاک سبب رکود کشت غلات و سایر محصولات و بروز قحطی شد.
۱۲۹۷ق./۱۸۸۰م.: پایان صدارت سپهسالار.
در این زمان کل محصول تریاک ایران ۸۰۰۰ جعبه بود که حدود ۷۷۰۰ جعبه صادر میشد. تریاک ایران در هنگ کنگ جعبهای ۴۵۰ الی ۵۲۰ دلار به فروش میرسید. یک جعبه تا ۵۳۹ دلار نیز فروش رفته است. (۲۷)
میرزا حسین خان سپهسالار و درباریان ناصرالدین شاه
با این حساب، اگر صادرات تریاک ایران را در دوران ده ساله صدارت سپهسالار حداقل ۷۰۰۰ جعبه و بهای هر جعبه را ۴۵۰ دلار حساب کنیم، ارزش تریاک صادراتی ایران سالیانه ۳۱۵۰۰۰۰ دلار بوده است. ثمرهی همین «ترقی» بود که میرزاحسینخان سپهسالار، نوهی یک پیشهور بیچیز، را در پایان صدارتش در زمرهی یکی از متمولین طراز اول کشور قرار داد. (۲۸)
این ناشناختهترین – و به گمان ما اصلیترین – منبع ثروت سپهسالار بود. درباره سایر منابع ثروت او سخنها گفته شده. دکتر جواد شیخالاسلامی، بهنقل از محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، مینویسد که سپهسالار در ماجرای امتیاز رویتر مبلغ ۵۰۰۰۰ لیره رشوه از بارون رویتر دریافت داشت و میافزاید: «دقت کنید: این لیرهها به نرخ امروز طلا، سر به میلیونها میزند!» (۲۹)
و چنین نتیجهگیری میکند:
سپهسالار موقعی که مُرد بیگمان یکی از ثروتمندترین رجال ایران بود. جویبار ثروت کلانش به سرچشمههای مختلف میپیوست و اغلب این سرچشمهها متأسفانه کدر و مشکوک و آلوده بود. در زمان صدارت میرزاآقاخان نوری، موقعی که سرکنسول ایران در تفلیس بود، گندم به قیمت خیلی ارزان از آذربایجان وارد میکرد و به روسها که مشغول جنگ در شبهجزیره کریمه بودند به قیمتهای هنگفت و سرسامآور میفروخت. خودش روزی در حضور ناصرالدینشاه که صحبت از منشاء تموّل سرشارش بود، به صراحت اعتراف کرد که در زمان سفارتش در استانبول، در سفری که به اروپا میکرده یکی از ثروتمندان معروف عثمانی را که مرتکب قتلی شده بوده است، با استفاده از مصونیت دیپلماتیک سفرا، در لباس پیشخدمتی سفارت ایران در کشتی نشانده و با خود به اروپا فرار داده است و قاتل ترک (به اعتراف خود سپهسالار در حضور شاه) صد هزار لیره طلا بهعنوان سپاسمزد این عمل به وی تقدیم کرده است.
ثروتهای نامشروع وقتی که انباشه شدند، اصل و منشأشان بهتدریج فراموش و پس از گذشت یکی دو نسل کلاً به بوته فراموشی سپرده میشود. دیگر کسی نمیپرسد که جمعکنندگان آن ثروتها چگونه و از چه راهی به دارائی و مکنت کلان خود دست یافتهاند. حتی امروز هم از میان کسانی که در مسجد سپهسالار نماز میخوانند یا مجلس ختم میگذارند، یا از میان طلابی که در آن مسجد حجره دارند، شاید یک در هزارشان ندانند که بنیانگزار این مسجد که بوده و هزینه بنای آن را از چه راههایی تأمین کرده است؟! (۳۰)
نویسنده: استاد عبدالله شهبازی
پینوشتها:
۱. Sasoon and Company
2. Encyclopaedia Judaica. Jerusalem, 1971, vol.14, p.894.
3. Field marshal sir douglas haig (1861-1928)
۴. بیوگرافی دودمان ساسون براساس مقاله مفصل مندرج در دائرةالمعارف یهود (ج۱۴) تهیه شد.
5. فریدون آدمیت. امیرکبیر و ایران. تهران: خوارزمی، چاپ پنجم، ۱۳۵۵، ص۳۹۹-۴۰۰.
6. همان، ص۴۰۸.
7. همان، ص۴۰۸-۴۰۹.
8. مهدی بامداد. شرح حال رجال ایران. ج۱، تهران: کتابفروشی زوار، ۱۳۴۷، ص۴۱۱.
9. همان مأخذ. و نیز مراجعه شود به: مهدیقلی هدایت (حاج مخبرالسلطنه). گزارش ایران. تهران: نقره، جاپ دوم، ۱۳۶۳، ص۹۵.
10. بامداد. ج۱، ص۴۱۱.
11. دنیس رایت. ایرانیان در میان انگلیسیها. ترجمه کریم امامی. تهران: نشرنو، ۱۳۶۸، ص۲۳۸.
12. همان، ص۲۹۶.
13. آدمیت. اندیشه ترقی و حکومت قانون – عصر سپهسالار. تهران: خوارزمی، چاپ دوم، ۱۳۵۶، ص۲۶۳.
14. دنیس رایت. همان، ص۲۶۷-۲۶۸.
15. برای آشنایی با دامنه «بسیار پهناور» امتیاز رویتر مراجعه شود به: فریدون آدمیت. اندیشه ترقی و حکومت قانون – عصر سپهسالار. ص۳۴۹-۳۵۰. آدمیت بر آن است که گویآ در امتیاز رویتر هیچ ترفندی از سوی دولت انگلیس در کار نبوده و این دولت در جریان انعقاد آن بیطرف بوده است (همان، ص۳۴۷). این ادعا که دولت گلادستون از حزب لیبرال نقشی در این ماجرا نداشته میتواند صحیح باشد، ولی منافی نقش جناحهای قدرتمند سیاسی – مالی استعمار انگلیس، بویژه محافظهکارانی که در پیوند با الیگارشی یهودی بودهاند، نمیتواند باشد. آدمیت انگیزه سپهسالار از انعقاد این قرارداد را حفظ استقلال ایران در مقابل «خطر روسیه» میداند: «میرزا حسین خان یقین میانگاشت که با به کار انداختن سرمایه انگلیسی در سطح پهناور قرارنامهی رویتر میتواند تمامیت مرزهای ایران را در مقابله تعدی روس، از دولت انگلیس به دست آورد.» (همان، ص۳۵۵).
همین مورخ علیه مورخ دیگر (فیروز کاظمزاده)، از آنرو که وی سپهسالار را به دلیل انعقاد قرارداد رویتر به «حرص و خیانت» و «مکنتاندوزی» متهم کرده و دعوی ترقیخواهی او را «تزویر و ریا» خوانده، سخت برمیآشوبد و با لحنیکه شایسته اهل تحقیق نیست به وی هتاکی میکند، او را دارای «کینه تعصبآمیز نسبت به ایران و ایرانی» میخواند و حتی وی را به «بهائیگری» متهم مینماید! (همان، ص۳۴۸).
16. مراجعه شود به: آدمیت. اندیشه ترقی…، ص۳۶۰-۳۶۹.
17. مهدیقلی هدایت. خاطرات و خطرات. تهران: زوار، چاپ چهارم، ۱۳۶۳، ص۲۲۶.
18. دنیس رایت. همان، ص۲۷۰.
19. آدمیت. اندیشه ترقی…، ص۳۲۵.
20. آدمیت. امیرکبیر و ایران، ص۴۰۰.
21. چارلز عیسوی. تاریخ اقتصادی ایران (عصر قاجار، ۱۳۳۲-۱۲۱۵ هـ.ق.). ترجمه یعقوب آژند. تهران: گستره، ۱۳۶۲، ص۳۶۷.
22. احمد اشرف. موانع تاریخی رشد سرمایهداری در ایران – دوره قاجاریه. تهران: زمینه، ۱۳۵۹، ص۵۴.
23. همان، ص۵۵.
24. محمدعلی فروغی. مقالات فروغی. ج۱. تهران: توس، چاپ دوم، ۱۳۵۴، ص دو.
25. همان، ص شش
26. محمدعلی جمالزاده. گنج شایگان یا اوضاع اقتصادی ایران. تهران: کتاب تهران، ۱۳۶۲، ص۳۱.
27. چارلز عیسوی. همان، ص۳۶۶-۳۷۱.
28. برایآشنایی با ثروت سپهسالار از جمله به: مهدیبامداد. شرح حال رجال ایران. ج۱، ص۴۲۳-۴۲۶ مراجعه شود.
29. جواد شیخالاسلامی. تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران. جزوهی درسی، سال تحصیلی ۱۳۶۸-۱۳۶۹، ص۱۴۰.
30. همان، ص۱۷۲-۱۷۳. (سپهسالار بلاعقب بود و لذا بخشی از ثروت خود را وقف نمود.)
تریاک ایران ، تریاک ایران ، تریاک ایران
تریاک ایران ، تریاک ایران ، تریاک ایران
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: