سلسله مقالات یهودیان و حیات اقتصادی مدرن (قسمت پانزدهم) دین در حیات اقتصادی
اهمیت دین در میان یهودیان
در این، جای هیچ بحث و تردید نیست که دین قومی یا مجموعهای از آدمها در میان هر قوم خاص، میتواند تأثیر بسیار گسترده و جامعی بر حیات اقتصادی آن مردم داشته باشد. همین اواخر بود که ماکس وبر ارتباط میان پیوریتانیسم (۱) و سرمایهداری را نشان داد. در واقع، این کتاب ثمرهی تحقیقات ماکس وبر است چون هر کسی که این بحث را تعقیب میکند، احتمالاً از خود میپرسد که آیا هر آنچه را ماکس وبر به پیوریتانیسم منتسب میکند، نمیتوان به همان ترتیب در مورد یهودیت هم به کار برد و حتی شاید در مورد یهودیت مصداق بهتر و بیشتری هم داشته باشد یا شاید بتوان پا را از این هم فراتر نهاد و پیشنهاد کرد که منظور از آنچه پیوریتانیسم خوانده میشود، در واقع یهودیت بوده است. دربارهی این ارتباط، در موقع مناسب آن بیشتر سخن خواهیم گفت.
حال، اگر پیوریتانیسم میتوانسته تأثیری اقتصادی بهجا گذاشته باشد، پس تأثیر دین یهود چقدر بوده است، به ویژه آنکه در میان هیچ مردم متمدن دیگری دین به اندازهای که در میان مردم یهود نفوذ کرده و بر تمامی عرصههای زندگی روزمرهی ایشان تأثیر گذاشته، با نفوذ نبوده است. برای مردم یهود، دین یک ماجرای عادی مربوط به یکشنبهها و ایام مقدس نبوده است. در میان آنها، دین بر تمامی ارکان زندگی روزمرهشان حتی در ریزترین جزئیات هم اثر نهاده و تمامی فعالیتهای انسانی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد و تنظیم میکند. هر یهودی در هر قدمی که برمیدارد، از خود میپرسد آیا این کاری که انجام میدهم، به شکوه نام پروردگار میافزاید یا آن را مورد هتک حرمت قرار میدهد؟ قوانین دین یهود نه تنها تنظیمکنندهی روابط میان انسان و خداوند است و برداشتهای متافیزیکی از آن را فرمولبندی میکند، بلکه قواعد رفتاری بعدی برای تمام روابط، چه روابط انسانها با یکدیگر و چه رابطهی انسان با محیط را در اختیار مینهد. در واقع، قوانین دین یهود به اندازهی اخلاقیات دین یهود، جزیی از نظام دینی آن هستند. قانون دین از سوی خداوند فرمان داده شده است و در دین یهود قوانین اخلاقی و فرامین الهی از هم جدایی ناپذیرند. در نتیجه، در عمل در دین یهود، جایی برای اخلاقیات ویژه وجود ندارد و اخلاقیات دین یهود اصول زیربنایی دین به حساب میآیند.
هیچ قومی به اندازهی یهودیان در تأمین زمینههای لازم برای آموزشهای دینی اصرار نداشته است. همانطور که جوزفوس (۲) میگوید:
«به اولین فرد یهودی که برخوردید، از او دربارهی قوانین دین یهود پرسش کنید و خواهید دید که او آنها را حتی از اسم و رسم خود بهتر بلد است.»
دلیل این امر را شاید بتوان در آموزشهایی که یهودیان به فرزندان خود میدهند، پیدا کرد. افزون بر آن، این واقعیت را هم نباید نادیده گرفت که مراسم عبادی آنها در ضمن شامل روخوانی و تفسیر بخشهایی از کتابهای مقدسشان است. یهودیان در طی سال، تورات را از ابتدا تا به انتها میخوانند. یکی از وظایف اصلی و اساسی یهودیان مطالعهی تورات است. در کتاب مقدس آنها آمده است:
«وقتی در خانهات نشستهای یا وقتی پیاده به جایی میروی، وقتی دراز کشیدهای و وقتی که از خواب بیدار شدی، باید این کتاب را بخوانی.»
از سوی دیگر، به عقیدهی من، هیچ امتی به وسواس و با کمال یهودیان شریعت دینی خود را رعایت نمیکنند و هیچ امتی به اندازهی آنها در تبعیت از اصول و فرایض دینی خود، به این اندازه دقیق و مصّر نبودهاند. اینجا و آنجا گفته میشود که یهودیان از همهی مردم دیگر به دین کمتر توجه نشان میدهند. این حرف چنان پوچ است که حتی ارزش تکذیب هم ندارد. در این تردیدی نیست که یهودیان خداترسترین مردمی هستند که تاکنون به کرهی ارض پا نهادهاند. آنها همواره در ترس، ترس از غضب پروردگار زندگی کردهاند. در یکی از دعاهای آنها آمده است: «تن من از هراس غضب تو میلرزد و من از داوریهای تو خوف دارم.» این مطلب در مورد یهودیان تمام ادوار مصداق دارد. در دعایی دیگری آمده است: «شاد کسی است که همواره در ترس از خداوند به سر برده است. زاهد کسی است که هرگز ترس خود را کنار نمینهد.» درک این مطلب تنها وقتی میسر است که لحظهای به خدای یهودی بیندیشیم؛ یهوهای که بسیار باجبروت، ترسناک، انتقامگیر و ناسزاگو است. در تاریخ ادبیات جهان، چه قبل و چه بعد از دین یهود، هرگز بشریت به این جدیت و هولناکیای که یهوه وعده میدهد، تهدید نشده است. او در فصل مشهور ۲۸ از تثنیه، در عهد عتیق در بخش مربوط به عواقب نااطاعتی، کسانی را که با فرامین او گردن ننهند، به شدت تهدید میکند.
اما فقط همین عمل، یعنی ترس از پروردگار هم نبود. عوامل دیگری هم وجود داشت که در ترکیب با آن، عملاً این تمایل را پدید آوردند که یهودیان را مجبور کنند تا فرامین دینی خود را با دقت و وسواس تمام به انجام برسانند. یکی از پایهایترین این عوامل بانفوذ، سرنوشت ملی آنها بود. وقتی کشور یهود ویران شد، فریسیان (۳) و کاتبان، یعنی کسانی که بیش از بقیه در حفظ سنن دینی کوشا بودند و اطاعت از قوانین دینی یهود را تنها هدف زندگی خود قرار داده بودند، عملاً زمام امور را به دست گرفتند و طبعاً مسیر رویدادها را به سوی جریانهایی هدایت کردند که باب میل خودشان بود. یهودیان بدون کشور و بدون عبادتگاههای خود، تحت رهبری این رهبران دینی دور اصول اعتقادات دینی خود که هاینه آن را وطن متحرک خوانده است، گرد آمدند و به یک برادری دینی بدل شدند که تحت رهبری و هدایت گروهی از کاتبان زاهد و دیندار بودند. در این مرحله، این رهبران دینی بودند که راه را مشخص میکردند. ربیهای شاخص قوم یهود عملاً به فقهای برجسته تبدیل شدند که امور دینی و دنیوی تمامی یهودیان سراسر عالم را تعیین و تنظیم میکردند.
قدرت ربیها از اینجا و به این ترتیب آغاز شد و سرگردانیها و ناملایماتی که یهودیان در قرون وسطا تحمل کردند، صرفاً مایهی تقویت آنها شد، اما وظایفی که این ربیها بر دوش مردم مینهادند، گاه چنان دشوار و طاقتفرسا میشد که خود یهودیان هم از آن شِکوه میکردند، اما هرچه تعداد یهودیانی که شِکوه میکردند کمتر میشد، قدرت و اقتدار ربیها نیز افزایش مییافت و بقیهی یهودیان را راحتتر میشد به اطاعت از قوانین واداشت. اما رعایت قانون که در اصل توسط ربیها بر ایشان اعمال میشد، قاعدتاً میبایست بنا به دلایلی درونی هم از نیازهای اولیهی یهودیان بوده باشد. این اطاعت و پیروی از قوانین، در واقع آرزوهای قلبی ایشان را برآورد میکرد و به نظر میرسید ارزشمندترین هدیهای است که زندگی میتوانست عرضه کند. چرا چنین بود؟ چون در بینابین تمامی فشارها و ناملایماتی که از هر سو به یهودیان وارد میآمد، همین یک عامل به آنها امکان میداد تا غرور خود را که بدون آن زندگی ارزشی نداشت، حفظ کنند. برای مدتی طولانی آموزههای دینی در تلمود برای تلمود و از خلال تلمود، محفوظ و مصون نگه داشته میشد. تلمود ارزشمندترین مایملک هر یهودی بود. به مثل نفس او عزیز و محترم بود، روح و روان او بود. تلمود به تاریخ خانوادگی برای نسلهای متمادی بدل شده و همهی اعضای خانواده با آن آشنا بودند. گراتس مینویسد:
«هر متفکری از اندیشهها و هر شاعری از آرمانگرایی ناب آن الهام میگرفت. جهان بیرونی، جهان طبیعت و انسان، عناصر قدرتمند روی زمین و رخدادهای تاریخی در نظر هر یهودی سانحه یا اوهامی بیش نبودند. در نظر او واقعیت فقط در چهارچوب تلمود تجلی مییافت.»
تلمود را به یک پوستهی بیرونی تشبیه کردهاند که یهودیان آواره و سرگردان در پهنهی جهان، زیر پوشش آن زندگی میکنند. این پوستهی بیرونی، آنها را در برابر تمام عناصر نفوذی بیرونی حفظ میکرد و از درون به آنها قدرت و نیرو میبخشید.
بنابراین میبینیم چه نیروهایی در کار بودند که تا به امروز سبب شدهاند تا یهودیان خداترسترین مردم و تا بطن وجود خود مذهبی باشند و تا آنجا که به اصول اعتقادات مذهبی مربوط میشود، در مراتب مختلف اجتماعی خود حسّ پذیرش مذهب و تبعیت از اصول اعتقادی آن را جا بیندازند و برای کار و هدفی که ما داریم، باید که این ویژگی را در میان تمام قوم یهود و در هر شرایطی که بودهاند، مرعی بداریم و از جمله آن گروه یهودیانی که در سدههای شانزدهم تا هیجدهم میلادی در ظاهر به مسیحیت گرویدند، اما در باطن همواره یهودی ماندند (یهودیان مخفی) نیز در این رده به حساب آوریم. به آنها نیز باید به عنوان یهودیان متعصب بنگریم. کایزرلینگ یکی از موثقترین و معتبرترین کارشناسان در مورد این دورهی خاص از تاریخ یهود چنین میگوید:
«اکثریت عظیمی از یهودیان به ظاهر مسیحی شده (۴)، خیلی بیشتر از آنچه که معمولاً فرض میشود، به اصول اعتقادات دینی یهود پایبند مانده بودند. آنها به خاطر فشارهای اجتماعی ظاهراً از دین خود دست کشیده بودند، ولی در باطن تا عمق وجود خود یهودی ماندند. آنها شیوهی زندگی یهودی خود را حفظ کردند و تمامی مراسم دینی یهود را به مورد اجرا درمیآوردند و ایام مقدس دین یهود را گرامی میداشتند… . این ثبات قدم و استواری قابل تحسین هنگامی به طور کامل درک خواهد شد که دستمایههای غنی موجود در کتابخانههای آلکالیا دو هنارس (۵)، کتابهای خانوادهی سیمانکا (۶) و مناطق دیگر، دستهبندی، مطالعه و کاوش شود.»
اما در میان یهودیانی که به صراحت یهودی مانده بودند، ثروتمندترین ایشان معمولاً بهترین و خبرهترین کارشناسان تلمود هم بودند. آیا علم و آگاهی به تلمود، خود راهی سریع برای دستیابی به افتخار، ثروت و جلب توجه در میان یهودیان نبود؟ آنها که بیش از همه به تلمود تسلط داشتند، در ضمن هوشمندترین سرمایهگذاران، بهترین پزشکان، جواهرسازان و کاسبکاران هم بودند. برای مثال، در منافع مختلفی آمده است که برخی از وزرای خزانهداری، بانکداران و پزشکان دربار اسپانیا کسانی بودند که نه تنها تمام روز یکشنبهی خود را به مطالعه این کتاب دینی اختصاص میدادند، بلکه دستکم هفتهای دو شب نیز وقف مطالعهی تلمود میکردند. در عصر حاضر نیز آمشل روچیلد (۷)، که به سال ۱۸۵۵ درگذشت، همواره همین برنامه را رعایت میکرد. او با وسواس تمام بر اساس قوانین دین یهود زندگی کرد، هرگز در منزل آدمهایی که نمیشناخت، حتی اگر امپراتور بودند، از بیم آنکه گوشت مطابق قوانین دین یهود تهیه نشده باشد، غذای گوشتی نمیخورد. یکی از کسانی که از نزدیک با او آشنایی داشت، تعریف میکند که:
«به او به عنوان دیندارترین یهودی تمام فرانکفورت نگاه میکردند. من هرگز آدمی به وسواس و سختگیری او ندیدهام. او هنگام دعا و مناجات در روز توبه گریه میکرد و به سر و سینهی خود میکوفت. او آنقدر دعا میکرد و مناجات میخواند که بعضی اوقات حالت غش و ضعف به او دست میداد. در این مواقع گیاهان معطری که در باغچهی خانهاش کاشته بود، جلوی بینی او میگرفتند، تا به حال آید.»
ویلیام چارلز روچیلد (۸) برادرزدهی او نیز که به سال ۱۹۰۱ درگذشت و آخرین عضو خانوادهی روچیلد فرانکفورت بود نیز تمامی دستورات دینی را با وسواس تمام و همهی جزییات آنها به مورد اجرا درمیآورد. هر یهودی مقید و اهل وسواسی میداند که نباید به چیزی که احتمالاً و تحت شرایط خاصی ناپاک شده است دست بزند و به همین خاطر او مستخدمانی داشت که جلوی او راه میرفتند و دستگیرههای درها را پیش از آنکه او آنها را لمس کند، پاک میکردند. افزون بر آن، او هرگز اسکناسی را که به دست افراد دیگری خورده بود، لمس نمیکرد و تنها پولی که او به آن دست میزد، پولی بود که تازه از چاپ خانه بیرون آمده بود.
فقط روچیلدها نبودند که به این روش زندگی میکردند. در کتابهای مختلف به بازرگانان یهودی سیاری برمیخوریم که حتی شده ششماه تمام گوشت نمیخوردند، مگر آنکه اطمینان حاصل میکردند که گوشت مزبور متعلق به حیوانی باشد که مطابق قوانین دین یهود ذبح شده باشد.
اما اگر کسی بخواهد مشرب یهودیان ارتدوکس را مورد مطالعه قرار دهد، بهتر آن است که به اروپای شرقی برود که هنوز اصول و مبانی این مشرب به صورت اصیل و دست نخورده باقی مانده است. چنین کسی یا باید شخصاً به آنجا سفر کند یا دربارهی یهودیان ارتدوکس آنجا کتاب بخواند. یهودیان ارتدوکس در غرب اروپا اقلیت کوچکی هستند، ولی وقتی از تأثیر مذهب یهود حرف میزنیم، منظور ما مذهبی است که تا یک نسل قبل نیز تأثیر عام و جامع خود را کماکان حفظ کرده بود؛ مذهبی که یهودیان را به پیروزیها و موفقیتهای متعددی رهنمون شد.
سرچشمههای دین یهود
(حضرت) محمد (ص) یهودیان را اهل کتاب خوانده است. حق با او بود. هیچ امت دیگری نیست که به وسواس و دقت نظر یهودیان مطابق کتاب دینی خود، زندگی و رفتار کنند. مذهب یهود در تمامی مراحل و وجنات آن، در کتابهای مختلف گنجانده شده است و این کتب را میتوان منابع اصلی دین یهود دانست. در زیر فهرستی از این کتب عرضه میشود که هر کدام در عصر خاصی پدید آمدهاند و مکمل یکدیگرند:
۱. عهد عتیق، تا زمان انهدام معبد دوم یهودیان. این کتاب در فلسطین به زبان عبری و در دوران آوارگی قوم یهود به زبان یونانی مطالعه میشد.
2. تلمود، به ویژه تلمود بابلی از سدهی دوم تا ششم که گنجینهی اصلی آموزههای دین یهود بود.
3. مجمعالقوانین ابن میمون و میمونیان که در سدهی دوازدهم گردآوری شد.
4. مجمعالقوانین یعقوب ابن عاشر (۱۳۴۰-۱۲۴۸) که «توریم» (۹) نام دارد.
5. مجمعالقوانین جوزف کارو (۱۰). (سدهی شانزدهم)
این منابع که حیات دین یهود به آنها وابسته بوده است، بسته به اینکه از منظر علمی یا دیدگاه یهودیان مؤمن و معتقد به آنها نگریسته شود، به نحو متفاوتی به نظر خواهد رسید. از منظر اول، همانطور که هستند دیده خواهند شد و از منظر دوم، برداشتی آرمانگرایانه را عرضه میدارند.
اما این منابع در واقع چه هستند؟ عهد عتیق، زیربنا و پایهای است که کلّ ساختار دین یهود، بر پایهی آن بنا استوار شده است. دستهای متعددی در نگارش آن در ادوار مختلف دخالت داشتند و لاجرم در نهایت، یک اثر ترکیبی خلق شده است. مهمترین بخش این مجموعه تورات یا اسفار خمسه است. این اثر شکل حاضر خود را از ترکیب دو اثر کامل، در دورهی بعد از عزرا (۱۱) به دست آورد. یکی از آنها کتاب «قانون قدیم و جدید» یا تثنیه مربوط به سال ۶۵۰ قبل از میلاد و دیگری کتاب «قانون عزرا» در سال ۴۴۰ قبل از میلاد است. تورات شکل ویژهی خود را مدیون عزرا و نحمیا (۱۲) است که نظام قانونی سفت و سختی مطرح کردند. دین یهود به آن شکلی که امروزه صاحب آن است، با عرزا و مکتب کاتبان (فقیهان) که او بنا نهاد، آغاز شده است و عملاً از آن دوره تاکنون ثابت باقی مانده است.
ما علاوه بر تورات باید به مجموعه آثار شامل «مزامیر حضرت داوود»، کتاب «ایوب»، کتاب «جامعه» و کتاب «امثال» هم که در مجموع به ادبیات خرد مشهور هستند، اشاره کنیم. این بخش از ادبیات یهود، به طور کامل به دورهی بعد از بازگشت به بابل مربوط میشود. این کتاب فقط در این دوره میتوانسته نوشته شده باشد، چون در آن از وجود و تثبیت قوانین و تأکید بر این باور صحبت میشود که خداوند بر اطاعت از قوانین حکم کرده و فقط بعد از آن بوده که حیات را جاری ساخته است. مجموعه کتاب خرد، برخلاف آثار دینی، بر اصول و مبانی زندگی روزمره تأکید دارد. برخی از آنها شامل عصارهی برداشتهای خردمندانه و تجربههای آموزندهای هستند که طی نسلهای متمادی به دست آمده و به دوران نسبتاً قدیمی نظر دارند. مثلاً کتاب «امثال» که برای کار ما مفیدترین است، به سال ۱۸۰ قبل از میلاد مربوط میشود.
از عهد عتیق دو جریان مختلف سرچشمه گرفت؛ یکی به طور عمده از طریق ترجمهی یونانی تورات، از یک سو به فلسفهی یونان و از سوی دیگر به مسیحیت پولسی راه یافت. این بخش به بررسیهای ما نامربوط است و به آن کاری نداریم.
بخش دیگر، عمدتاً از طریق عهد عتیق عبری که در فلسطین رایج بود، در نهایت به قوانین یهودی منتهی شد و این بخش است که مورد توجه ما قرار خواهد گرفت.
توسعه و تکوین برداشت صرفاً یهودی از کتاب مقدس، از زمان عزرا آغاز شده بود. این امر ناشی از اولین مکاتب کاتبان (فقیهان) و مکاتب بعدی هیلل (۱۳) و شامای (۱۴) است که آنها فقط کاری را که در زمان عزرا آغاز شده بود، ادامه و توسعه دادند. توسعهی عملی و واقعی شامل توصیف و تشریح کتاب مقدس بود که در واقع، ثمرهی مناظرههایی بود که انجام میشد. این مناظرهها در مجموعهی فلسفهی یونان بسیار متداول بود، اما باید توجه داشت که توسعهی مورد نظر در اصل، چیزی جز تنگتر کردن چهارچوبهای قانونی نبود و هدف آن نیز حفظ و مراقبت از دین یهود در برابر تاخت و تازهای فلسفه یونان عنوان میشد. در اینجا هم مثل همیشه دین یهود بیانگر واکنشی در برابر عناصر و نیروهای متلاشی کننده بود. قانون تثنیه واکنشی در برابر بتپرستی بود. مجمعالقوانین کاهنان نیز عنصری در مقابله با نفوذ بابلیها به حساب میآمد. مجمع القوانین بعدی که توسط اصحاب ابن میمون، آشر و کارو تدوین شدند نیز سدّ مقاومی در برابر نفوذ فرهنگ اسپانیایی بودند.
سنت دیرین و شفاهی ادبیات خرد در حدود سال دویست میلادی بود که توسط آر. جودا هاناسی (۱۵)، ملقب به شاهزاده، تدوین و تنظیم شد. اثر او «میشنا» (۱۶) نام دارد. بعد از این اثر، توضیحات و اضافات بیشتری جمعآوری و در سدهی ششم میلادی به شکل نهایی تدوین شد. این کار توسط «سابورایم» (۱۷) یا صاحبان عقیده و نظر انجام گرفت. آن بخشهایی که فقط به «میشنا» نظر داشت، تحت عنوان «گمارا» (۱۸) نام گرفتند و نویسندگان آنها، آمورایم به معنای سخنوران لقب داشتند. «میشنا» و «گمارا» در کنار همدیگر، مجموعهی تلمود را تشکیل دادند که از آن دو نسخهی اصلی موجود است؛ نسخهی فلسطینی و نسخهی بابلی که نسخهی بابلی اهمیت بیشتری دارد.
تلمود به آن صورتی که توسط سابورایم گردآوری و تدوین شده است، به گنجینهی اصلی آموزشهای دینی یهود بدل شده است و مرجعیت جهانی آن ناشی از کشورگشایی مسلمانان است. اول از همه اینکه، تلمود به زیربنای حقوقی و اساسی حیات اجتماعی یهودیان در بابل بدل گشت که در رأس آن شاه داوودی و رؤسای دو مکتب تلمودی قرار داشتند. با پیشروی اسلام در مناطقی که یهودیان در آنها میزیستند، ارتباط یهودیان آن مناطق با این مکاتب دینی در بابل بیشتر شد. آنها از سردمداران این مکاتب پرسشهای دینی، اخلاقی و قوانین روزمره میپرسیدند و بر تصمیماتی که اتخاذ میشد و همه براساس تلمود بود، وفادارانه گردن مینهادند. کار به آنجا رسید که یهودیت بابلی به عنوان مرکز جدید دین یهود شناخته شد.
به مجرد آنکه «گمارا» نوشته شد و شکل نهایی خود را پیدا کرد، توسعهی دین یهود از نظر احکام دینی متوقف ماند. با این همه، باید به دو دلیل سه مجمعالقوانینی را که در دورهی بعد از تلمود، تجسمبخش تمامی اصول دین یهود بودند نیز متذکر شویم. دلیل اول اینکه آنها دین یهود را در کسوت تازهای مطرح کردند و دوم اینکه در تنظیم مقررات زندگی روزمره میبایست به تحولات رخ داده نیز توجه نشان میدادند. هر سهی این مجمعالقوانین همتراز تلمود، مورد شناسایی و قبول یهودیان است و مجمعالقوانین سوم از نظر یهودیان متعصب یا ارتدوکس، امروز به عنوان منبع رسمی وظایف دینی شناخته میشود. آنچه در مورد این کتابهای سهگانه برای ما اهمیت دارد این است که این آثار زندگی دینی یهودیان را حتی بیش از پیش متحجر کردند. تا آنجا که گراتس دربارهی مجمعالقوانین ابن میمون چنین میگوید:
«بخش وسیعی از قوانین و آدابی که در تلمود هنوز قابل تحول بودند، در این کتاب به قوانین غیر قابل تغییر بدل شدند… . ابن میمون با این کار سبب شد تا دین یهود قدرت تحول و دگرگونی خود را از دست بدهد… او بدون ملاحظهی عصری که در آن قواعد و قوانین تلمودی پا به عرصهی وجود نهادند، همان قوانین را بر تمامی اعصار و شرایط تحمیل میکند و عملاً راه را بر تحولات بعدی میبندد.»
یعقوب بن عاشر حتی از ابن میمون و هواداران او هم پافراتر مینهد و جوزف کارو از او هم سبقت میگیرد و این محدودیتها را به حدّ اعلای خود میرساند. کتاب او سرشار از وسواسها و مراقبتهای موشکافانه است. به گفتهی یکی از محققان:
«حیات دینی یهودیان با کتاب جوزف کارو از تنوع افتاد و یکدست شد، اما این کار به قیمت از دست رفتن زمینههای تفکر جدید پدید آمد و دین یهود درهای بیروننگری را به روی خود بست. کارو به دین یهود شکل ثابتی داد که همان شکل تا به امروز هم دست نخورده باقی مانده است.»
به این ترتیب، این مجموعه آثار، جریان اصلی حاکم بر حیات دینی یهودیان را تشکیل میدهند و منابعی هستند که دین یهود اندیشهها و آرمانهایش را از آن اخذ میکند. البته پای یک رشته جریانهای فرعی هم در میان بود که از آن جمله میتوان به ادبیات آخرالزمانی عصر پیش از مسیحیت اشاره کرد که هوادار نوعی یهودیت آسمانی، جهانشمول و فردگرایانه بود یا میتوان به مشرب عرفانی کابالا (۱۹) اشاره کرد که بیش از هر چیز خود را به اعداد و نمادها سرگرم داشته است. اما این جریانهای فرعی در توسعهی کلی حیات دین یهود سهم اندکی داشتند و تا آنجا که به تأثیر آنها بر تاریخ یهودیت مربوط میشود، میتوان از آنها صرفنظر کرد. از سوی دیگر، هیچوقت سردمداران رسمی دین یهود هم این شاخههای فرعی را به عنوان منابع اصلی دین یهود، مورد شناسایی قرار ندادند.
این از برداشت واقعگرایانه از این منابع، ولی از نقش این منابع در محافل یهودیت متعصب چه باید گفت؟ از خیلی نظرها، اینکه برداشت درست از نظام دینی یهود، برداشت یهودیان متعصب است، پیآمدهای فراوانی دارد که باید سعی کنیم این باور را مورد مطالعه قرار دهیم.
دیدگاه سنتی که مورد قبول همهی یهودیان ارتدوکس است، از این قرار است که نظام یهودی دارای دو منشأ است؛ یکی وحی و دیگری الهام ناشی از مجموعهی ادبیات خرد. منظور از وحی، مطالبی است که مکتوب شده یا دهان به دهان منتقل شده است. مکتوبات آنهایی هستند که در بخشهای عهد عتیق ثبت شده است و سه بخش دارد؛ تورات یا اسفار خمسه، کتابهای نبوی و «مکتوبات» یا باقیماندهی مطالب مکتوب.
طبق باور یهودیان، تورات در کوه سینا به موسی داده شد و او طی دورهی سرگردانی چهلسالهی قوم یهود، بهتدریج مطالب آن را به قوم خود آموخت و در اواخر عمر خود بود که آموزش تورات یا اسفار خمسه را به پایان رساند و آنها را برای قوم اسرائیل باقی گذاشت. یهودیان بر این باورند که باید هر حرف و کلمه از تورات مکتوب را وحی پروردگار بدانند. بقیهی کتب هم از سوی خداوند وحی شده بودند یا دستکم منبع الهام آنها خداوند بوده است، اما دیدگاه یهودیان نسبت به این آثار و اخبار و سیرهی سایر اولیای دین یهود، تا حدودی آزادتر از دیدگاههای آنها نسبت به تورات است.
تورات شفاهی در واقع شرحی است بر تورات مکتوب. آن هم در کوه سینا به موسی الهام شد، اما بنا به دلایل ویژهای موسی مجاز نبود تا همهی آن را در یک نشست مکتوب کند. این کار مدتها بعد، یعنی بعد از انهدام معبد دوم انجام گرفت و در کتابهای «میشنا» و «گمارا» متجلی است که به این ترتیب، حاوی تنها شروح صحیح بر توراتند. در تلمود در ضمن فرامین و احکام مربوط به امور و وظایف ربی (حاخام) و نیز هاگاده (۲۰) یا شروع بخشهایی از کتاب مقدس، سوای فرامین حقوقی، هم مندرج است. شرح و توصیف این بخشها هالاچه (۲۱) نام دارد و هالاچه و هاگاده همدیگر را کامل میکنند. این آثار در کنار سه مجمعالقوانینی که پیشتر مورد اشاره قرار گرفتند، مجموعه قوانین و احکام دین یهود را پدید میآورند.
اهمیت این آثار در حیات دینی یهودیان چه بود؟ یهودیان به چه اعتقاد داشتند و فرامینی که به آن گردن مینهادند، چه بود؟
در وهلهی اول باید خاطرنشان شود که تا آنجا که من میدانم، در دین یهود نظام اعتقادات جزمی جایی ندارد. هر کجا کوشیده شده است تا چنین نظامی پدید آید، همواره دست غیریهودیان در کار بوده است. سرشت دین یهود و بهویژه ساختار درونی تلمود که ویژگی بارز آن فقدان نظم است، با فرمولبندی رایج در نظامهای جزمی همآهنگی ندارد. با این همه، برخی اصول جزمی را میتوان در دین یهود پیدا کرد و روح آن را میتوان در آداب دینی یهودیان دید. در واقع حتی برشمردن این عوامل چندان دشوار نخواهد بود، زیرا از همان ابتدا تاکنون، دستنخورده و بدون تغییر باقی ماندهاند. آنچه به عنوان روحیهی ازکیل (۲۲) نامیده شده است، از دوران عزرا تاکنون، مقام مهمی در دین یهود داشته است. این اصول به مرور زمان توسعه یافت و به پیآمدهای منطقی خود رسید. بنابراین، برای آنکه کشف کنیم این روحیه چیست، فقط کافی است که به اصل و منشأ دین، یعنی عهد عتیق، تلمود و آثار برجستهی بعدی نگاهی بیندازیم.
کار دشوارتر آن است که بخواهیم معین کنیم که این یا آن نظریه، هنوز تا چه حد مورد قبول و پذیرش است. برای مثال، آیا این توصیهی تلمودی که: «حتی بهترین غیریهودیان را هم باید هلاک کرد.» هنوز هم معتبر است؟ آیا کلمات قصار وحشتناک دیگری که در ادبیات دین یهود از زبان پفرکون (۲۳)، آیزنمنگر (۲۴) رولینگ (۲۵)، دکتر یوستوس (۲۶) و بقیهی افراد نظیر آنها بیان شده، هنوز به قوت خود باقی است، یا آنطور که ربیهای امروز با خشم و تغیر میگویند، کاملاً بیپایه و چرند است؟ البته کاملاً روشن است که نظریههای منفرد در اعصار مختلف و به انحای گوناگون بیان میشوند و اگر کل آثار دینی مورد مطالعه قرار گیرند و به ویژه تلمود به دقت خوانده شود، نقاط مثبت و منفی در آنها پیدا خواهد شد. به عبارت دیگر، به احتمال زیاد میتوان هر چیزی را در تلمود اثبات کرد و بنابراین، ضدّ یهودیان و مخالفان یهودی یا غیریهودی ایشان، میتوانند تا ابد به منازعات خود ادامه دهند. به همین خاطر ممکن است که یکی براساس ارجاعات مختلف به تلمود ثابت کند که فلان چیز صحت دارد و گروهی دیگر هم با اشاره و ارجاع به تلمود ثابت کنند که همان نکته صحت ندارد. این مسأله اصلاً جای تعجب ندارد، بهویژه اگر به یاد داشته باشیم که تلمود تا حدّ زیادی چیزی جز مجموعهای از مباحث بحثانگیز بیان شده توسط محققان دینی مختلف نبوده است.
برای کشف آن دسته از احکام دینی که زندگی روزمرهی مردم را شکل میدادند، باید تمایزی را قایل شویم و درک کنیم، که به عقیدهی من خیلی واقعی و ملموس است. این تمایز میان آدمهایی است که براساس مطالعات و دریافتهای شخصی میکوشند تا قوانین و احکام دینی را درک کنند و خود را با آنها تطبیق دهند و آنهایی که تحت مرجعیت دیگران این احکام را میپذیرند یا به عبارت دیگر، تمایز میان کسی که خود صاحبنظر است و کسی که فقط پیروی میکند. در مورد دستهی اول، نکتهی مهم این است که افکار تازهای مطرح خواهند شد. در عین حال، تعجبی نخواهد داشت که افکاری دقیقاً خلاف آنها هم وجود خارجی داشته باشد. در نظر یهودی متعصب و خشکمقدسی که خود براساس مطالعات خویش به نتایج مورد نظر خود میرسد، یک دیدگاه مشخص کافی است. این دیدگاه میتواند در او انگیزهای برای در پیشگیری یک جهت خاص پدید آورد یا دلیل دیگری به او بدهد تا در مسیری که از پیش انتخاب کرده بود، با اصرار و عزم راسختری قدم پیش بنهد. در نظر او تأیید کتاب کافی بود؛ که در اغلب موارد عهد عتیق میبود و چه بهتر که میتوانست این تأیید را از تورات هم بگیرد. از آنجا که هر دوی این کتابها از سوی پروردگار نازل شده بودند، بیانات حاضر در آنها به یک اندازه لازمالاجرا میبودند. همین نتیجهگیری در مورد عهد عتیق، تلمود و سایر کتابهای بعدی ربیانی نیز مصداق دارد.
اما زمانی وضع فرق میکند که اگر فرد نتواند یا نخواهد که شخصاً به مطالعهی کتابهای مذهبی بپردازد و در عوض، به مسیری که مشاور معنوی او پیشنهاد میکند گردن مینهد یا احکام مندرج در کتابهایی را که او پیشنهاد میکند، مورد قبول قرار میدهد. چنین فردی فقط با یک دیدگاه مواجه میشود؛ دیدگاهی که ماحصل تفسیر مناسب و صحیح متونی متناقض است. بیتردید این دیدگاه براساس سنتهای ربیانی هر عصر و دورهای، در طی زمانهای مخلتف با هم متفاوت بودهاند. لاجرم برای یافتن قوانینی که در هر دورهی خاصّ خود حاکم بودند باید سنتهای ربیانی آن دوره را پیدا کنیم که این کار از زمان انتشار مجمعالقوانین ربانی کار دشواری نیست. از سدههای یازدهم تا چهاردهم، کتاب «دست قوی» اصحاب میمون را داریم. از سدههای چهاردهم تا شانزدهم کتاب «تور» یعقوب ابن عاشر و بعد از سدهی شانزدهم نیز کتاب جوزف کارو موجود است. هر کدام از این آثار حاوی تعالیم پذیرفتهشدهی عصر خود هستند و هر کدام اقتدار و مرجعیتی تردیدناپذیر دارند. در سه سدهی اخیر قرن و در هر کجا که اختلاف نظری موجود بوده است، کتاب کارو مرجع حل اختلافات بوده است. یکی از صاحبنظران یهودی در اینباره چنین مینویسد:
«تمامی امت اسرائیل در وهلهی اول و مهمتر از همه، به کتاب کارو و در کنار آن به یادداشتهای آر. موزس ایسرلین و شروح و حواشی دیگر اعتقاد دارند و آن را مجمعالقوانینی میدانند که الگوی سنتهای دینی است.»
ال. استرن مینویسد:
«براساس سنت آموزگاران ما، خداوند به دست موسی ۶۱۳ حکم به قوم اسرائیل اعطا کرد که ۲۴۸ حکم آن جنبهی مثبت داشت و ۳۶۵ حکم جنبهی نهی. این احکام تا ابد برای همه لازمالاجرا خواهد بود. تنها اعضای دولت یهود، کشاورزانی که در فلسطین زراعت میکنند و خادمان معبد در اورشلیم و یهودیان سرگردان و آوارهای که نمیتوانند این احکام را به مورد اجرا درآورند، مستثنا هستند. ما یهودیان سرگردان میتوانیم از ۳۶۹ حکم تبعیت کنیم که ۱۲۶ مورد آن جنبهی مثبت و ۲۴۳ حکم جنبهی نهی دارند و علاوه بر آن باید به ۷ فرمان ربیانی نیز گردن نهیم.»
زندگی یهودیان متعصب تا سدهی پیشین (سدهی نوزدهم) و حتی تا به امروز (اوایل سدهی بیستم)، مادام که هدایت قوانین ربیانی مورد قبول بود و دیدگاههای شخصی براساس مطالعات فردی شکل نگرفته بود، براساس این احکام و فرامین تعیین و تنظیم میشد. بنابراین باید براساس این احکام و فرامینی که در بالا به آنها اشاره شد، به قوانینی برسیم که در تک تک موارد حیات دینی هر یهودی لازمالاجرا بودند. به این ترتیب، ما را با یهودیت مورد تجدیدنظر قرار گرفته کاری نیست و کتبی که برای تطبیق با اندیشههای جدید دستکاری شدهاند، که از جمله بخش اعظم کتابهای تازه منتشر اخلاقیات دین یهود را تشکیل میدهند، به هیچوجه به درد مطالعات ما نمیخورند؛ مطالعاتی که طی آن قصد داریم ارتباط میان سرمایهداری و تعالیم اصلی دین یهود را نشان دهیم و بر اهمیت آن در حیات مدرن اقتصادی انگشت بنهیم.
ادامه دارد… ورنر زمبارت
پینوشتها:
۱. Puritanism
2. Josephus
3. Pharisees
4. Marannos
5. Alcalia de Henares
6. Simanca
7. Amschel Rothschild
8. William Charles Rothschild
9. Turim
10. Joseph Caro
11. Ezra
12. Nehemiah
13. Hillel
14. Shammai
15. R. Judah Hanass
16. Mishna
17. Saboraim
18. Gemara
19. Kabbala
20. Haggada
21. Halacha
22. Ezekiel
23. Pfefferkon
24. Eisenmenger
25. Roling
26. Justus
منبع: ورنر سومبارت ، یهودیان و حیات اقتصادی مدرن ، ترجمه رحیم قاسمیان ، تهران، نشر ساقی، چاپ دوم.
دین در حیات اقتصادی ، دین در حیات اقتصادی
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
دین در حیات اقتصادی ، دین در حیات اقتصادی ، دین در حیات اقتصادی ، دین در حیات اقتصادی ، دین در حیات اقتصادی ، دین در حیات اقتصادی ، دین در حیات اقتصادی ، دین در حیات اقتصادی ، دین در حیات اقتصادی ، دین در حیات اقتصادی ، دین در حیات اقتصادی