سلسله مقالات یهودیان و حیات اقتصادی مدرن (قسمت شانزدهم) یهود و سرمایهداری
اندیشههای پایهای دین یهود
اجازه بدهید همین اول یک نکته را اعلام کنم که به اعتقاد من، دین یهود و نظام سرمایهداری دارای اندیشههای راهگشای یکسانی هستند که مسیر حرکت آنها را روشن میکنند. در هر دوی آنها، یک روحیهی مشابه وجود دارد.
در تلاش برای درک دین یهود که در ضمن نباید آن را با دین امت اسرائیل اشتباه گرفت، این دو در برخی موارد متضاد یکدیگرند. هیچوقت نباید از یاد ببریم که کاتبی، ناسخی سختسر و متعصب، نویسندهی آن بوده و کار او توسط گروههای بعدی از کاتبانی که بعد از او آمدند، کامل شده است. همینجا بگویم که این کار توسط پیامبری صورت نگرفته، حتی کار آدمی خیالپرداز یا پادشاهی مقتدر هم نبوده است. تکرار میکنم که متون دین یهود به دست مجموعهای از کاتبان نگاشته شده است.
از سوی دیگر، نباید فراموش کرد که چگونه پا به عرصهی وجود نهاد؛ نیرویی مقاومتناپذیر بود و نه برخاسته از عمیقترین نیازهای یک روح نادم و پشیمان و نه تجسمبخش وحی و الهام الهی. نه، دین یهود براساس یک برنامهی مشخص متولد شد و استنتاجات منطقی و خط مشیهای سیاستمدارانهای که بر این اصل استوار بودند که «این دین باید برای مردم حفظ شود.» زمینهساز آن بودند. همین ملاحظات موقر و همین توجه به هدف غایی در سدههای بعدی و در افزودن سطر به سطر احکام و فرامین آن، مدّنظر بودهاند. آنچه در چهارچوب ذهنی کاتبان از ایام قبل از عزرا نمیگنجید و به همین ترتیب هر آنچه که بعد از آن در این چهارچوب قرار نمیگرفت، حذف میشد.
بقایای شرایط ویژهای که در تولید آن مؤثر بودند، هنوز در دین یهود مشهودند. این دین در استدلالات خود جذابیتهای ویژهای دارد و به نظر میرسد که محصول هوش و خرد است، ماحصل تفکر و هدف است که به صورت دنیایی از ارگانیزمهای فعال تجلی یافته که به زیبایی و مهارت تمام طراحی شده و موتور آن به خوبی کار میکند و هدف آن تسلط و انهدام عرصهی طبیعت و قرار گرفتن به جای آن است. این درست همان شیوهای است که سرمایهداری در پیش گرفته است. سرمایهداری نیز همتای دین یهود، عنصری غریبه در میانهی جهان طبیعی و مخلوق است و درست به مانند آن، طرح و نقشهای در این جهان پر ازدحام و شلوغ دارد. مجموعهی خصوصیات ویژهی آن را در یک کلمه میتوان خلاصه کرد؛ خردگرایی. خردگرایی یا روشنفکری هر دو دشمنان سرسخت عرفان و آن قدرتهای خلاقهای هستند که الهامات هنری خود را از جهان پر شور احساسات اخذ میکنند.
دین یهود به هیچ وجه با اسرار میانهای ندارد و احتمالاً تنها دینی در عرصهی این جهان است که اسرار و عرفان را قبول ندارد. دین یهود با حالتهای شور و شوق و خلسه که در آن عابد خود را در یگانگی کامل با پروردگار مییابد و تمامی ادیان دیگر از آن حالت بهعنوان عالیترین و قدسیترین احساس یاد میکنند، بیگانه است. برای نمونه میتوان به حالت سوما (۱) در میان هندوها، حالت جذبهی ایندرا (۲) و نمونههای مشابه آن در فرهنگ و ادیان یونانی و رُمی اشاره کرد.
تا آخرین روزهای حیات امپراتوری روم، آن ویژگی حیات دینی که در تمام تجلیات غیر دینی کماکان خودنمایی میکرد یکسان مانده بود و آن همان ویژگیای بود که گسترش فراوان یافت و بر تودههای عظیمی از مردم اثر نهاد و حامل این پیام بود که بشر باید روی خود کار کند و خود را به شور و شوق جسمی یا ذهنی برساند و در این رهگذر گاه لازم خواهد بود که حتی میگساری کند و بپندارد که این کار پروردگار است و جزیی از خدمت و عبادت نسبت به او محسوب میشود. کم و بیش همگان بر این عقیده بودند که برخی شور و هیجانهای خاصی که در روح آدمی پدید میآید، ماحصل خواست و نیت این یا آن خدا است و گاه اگر انسان از انجام عملی احساس شرم یا تأسف میکند، آن را به تأثیر و نفوذ خدایی ربط میدهد. کما اینکه در یکی از نمایش نامههای اساطیری رُمی، شخصیتی که بانویی را اغوا کرده است، چنین میگوید: «تقصیر من نبود، این خدایان بودند که من را به انجام این کار سوق دادند.»
احتمالاً حضرت محمد (ص) هنگام روبهرو شدن با فرشتهی خداوند در غار حرا نیز حالتی از ترس و حیرت آمیخته با هیجان داشته است و به همین خاطر است که این جذبه و هیجان در عرفان اسلامی جایگاه خاصی دارد. دراویش عارف مسلمان نیز همین جذبه و شوق را حس میکنند.
در مسیحیت نیز فضای کافی برای بروز احساسات عاطفی وجود دارد. که از آن جمله میتوان به نظریه تثلیث، پرستش مریم مقدس، استفاده از عودها و عطرها و نظایر آنها نام برد. اما دین یهود با غرور تمام به این عناصر به دیدهی تحقیر مینگرد و تمامی عوامل و احساسات عرفانی را مردود میشمارد. در یکی از کتب دینی یهود آمده است:
«وقتی مؤمنان ادیان دیگر با سر و صدای فراوان در پیشگاه خداوند خود عبادت میکنند، در کنیسههای یهودیان در سکوت و آرامش تمام، تورات خوانده میشود. این دستور عزرا است و به همین خاطر این کار در نهایت ادب و احترام و سکوت برگزار میشود.»
در کتاب دیگری آمده است:
«بعد از سقوط دولت یهود، مطالعه به جوهر و روح دین یهود بدل شد و در تمامی ایام و مراسم مذهبی مطالعهی علت وجودی آنها اهمیت فراوان یافت و اگر روز خاصی بدون آگاهی به علت وجودی آن گرامی داشته میشد، آن مراسم ارزش خود را از دست میداد. جنبهی اصلی و مرکزی انجام خدمات عام المنفعه در روزهای یک شنبه و سایر ایام مقدس، قرائت درسی از کتابهای دینی یهودیان بوده است.»
دین یهود به امور رمزی و سرّی با دیدهی تحقیر مینگریست. این دین حالتهای شور و شوق عرفانی برای نزدیک شدن به خداوند را هم به دیدهی تحقیر و تردید مینگرد. در این دین از الهههای خرد و زیبایی و معصومیت اثری نیست. دین یهود تمامی هنرهای تصویری را مردود میشمارد…
ارتباط میان دین یهود و سرمایهداری را میتوان در قالب روابط قاعدهمند حقوقی بین خداوند و قوم اسرائیل هم پیدا کرد. کم مانده بود که به جای روابط قاعدهمند حقوقی، از روابط تجاری استفاده کنم، اما میدانم که از روابط تجاری معانی دیگری مستفاد میشود که دشوار بتوان بر سر آنها به توافق رسید. کلّ نظام دینی یهودیت در واقع چیزی نیست، جز قراردادی میان یهوه و قوم منتخب او، قراردادی با تمام پیآمدها و وظایف هر قرارداد دیگر. یهوه وعدهای میدهد و چیزی میدهد و مؤمنان نیز باید در ازای آن، چیزی عرضه دارند. در واقع هیچ ارتباطی میان انسان و پروردگار نبود که نتوان آن را در قالب این تمثیل تشریح کرد. انسان وظایفی را که تورات از او خواسته است به انجام میرساند و در قبال آن، از پروردگار پاداش دریافت میکند. به همین ترتیب، هر فردی در عبادات خود نباید بدون همراه آوردن چیزی که از آن خود یا آبا و اجداد خویش است، به او نزدیک شود و اگر از خداوند چیزی میخواهد باید چیزی هم در قبال آن بدهد.
قرارداد بین انسان و پروردگار معمولاً این چنین است که اگر انسان وظایفی را که بر عهده او است به انجام برساند، جایزه میگیرد و اگر از انجام آنها سر باز زند، مجازات میشود. بخشی از این پاداشها و مجازاتها در این دنیا و بخش دیگر آن، در جهان آخرت عرضه خواهد شد. لزوماً دو نتیجه در پی خواهد آمد؛ یکی توزین مستمر ضرر و منفعت هر کار و دوم، نظام پیچیدهای از حساب و کتاب کار هر کسی را داشتن و در دفتری ثبت کردن.
کلّ این مفهوم، به نحوی درخشان در حرفهای یکی از ربیهای سرشناس دین یهود که در سالهای ۱۶۴ تا ۲۰۰ بعد از میلاد میزیست و به نام ربی مشهور بود، تشریح شده است. او میگوید:
«راه صحیح برای هر فرد کدام است و او باید کدام راه را برگزیند؟ البته راهی که احساس میکند برای او غرور و افتخار به همراه میآورد و در عین حال احترام دیگران را نیز نسبت به او جلب میکند. انسان باید در همه حال، احکام اخلاقی را جدی بگیرد و حتی احکام آسان را هم چون احکام دشوار در نظر آورد، چون هرگز نمیداند که رفتار به هر حکمی، چه پیآمدهای منفی یا تبعات مثبتی برای او به همراه خواهد آورد. انسان باید متوجه باشد که اگر به احکام اخلاقی توجه نکند، ضرر بزرگی نصیب او میشود و متقابلاً اگر آنها را مراعات کند، فایدههای فراوانی خواهد برد. سه چیز را همواره مدّنظر داشته باشید و بدانید که در این صورت از وسوسهی گناهان در امان خواهید بود. همواره بدانید که پروردگار از بالا بر اعمال شما نظارت میکند. او به چشمان خود میبیند، با گوشهایش میشنود و تمام اعمال و رفتار شما در دفتری یادداشت میشود.»
بنابراین اینکه فردی پرهیزکار یا گناهکار به حساب بیاید، به موازنهی میان احکامی که مراعات کرده و احکامی که نادیده گرفته است، ربط پیدا میکند و کفهی ترازو است که آن دو را از هم متمایز میدارد. این امر به وضوح نیازمند نگهداشتن تمامی حساب و کتابها است و هر فردی دفتر اعمال خاصّ خود را دارد و در آن تمامی حرفها و کارهایشان حتی حرفهایی که به شوخی گفته است، به دقت ثبت و ضبط میشود. به قول روت ربا (۳)، یکی از منابع صاحب اقتدار دین یهود، این حساب و کتابها را الیجای (۴) پیامبر نگه میدارد و به قول «استر ربا» (۵)، یکی دیگر از این منابع، این وظیفه به عهدهی فرشتگان آسمانی است.
بنابراین، هر فردی در عرش اعلا دارای دفتر اعمالی است و به ویژه دفتر اعمال قوم اسرائیل بسیار حجیم و گسترده است (سفره، ۴۴ ب). در کتاب «کوهلت ربا» (۶)، بخش ۷۷، آمده است که یکی از راههای آماده شدن برای ترک این جهان آن است که حساب سود و زیان خود را داشته باشی. بعضی اوقات بنا به درخواست شخصی میتوان خلاصهای از کتاب اعمال را مشاهده کرد. وقتی فرشتگان علیه اسماعیل شکایت کردند، پروردگار از آنها پرسید: «موقعیت او در حال حاضر چیست؟ آیا او فرد پرهیزکاری است یا گناهکار؟» به عبارت دیگر، کفهی ترارزوی او به کدام طرف سنگینی میکند؟ فرشتگان پاسخ دادند: «او فردی پارسا و پرهیزکار است.» مار اوکبا (۷) پیش از مرگ خواهان خلاصهای از دفتر اعمال خود شد. میخواست بداند چقدر پول به مؤسسات خیریه اهدا کرده است. جمع پرداختیهای او معادل هفت هزار زوزیم بود. او که نگران بود مبادا این میزان هدیه برای جبران گناهانی که کرده کافی نباشد، برای کسب اطمینان از رستگاری خود، نیمی از داراییهای خود را به مؤسسات خیریه بخشید تا خیالش راحت باشد. تصمیم نهایی در مورد رستگار شدن یا نشدن هر فرد، بعد از مرگ او اتخاذ میشود. بعد از آنکه دفتر حساب و کتاب هر فرد بسته شد، حساب نهایی سود و زیان استخراج میشود. ماحصل آن در سندی درج میگردد و بعد از آنکه بر فرد خوانده شد، به او داده میشود.
درک این نکته که حفظ همهی این حساب و کتابها اصلاً کار آسانی نبوده دشوار نیست. در ایام قدیم تا زمانی که پاداشها و تنبیهها در مورد بخش این جهان زندگی مدّنظر بود، کار نگهداری حسابها آنقدرها هم دشوار نبود، اما به تدریج که این پاداشها و مجازاتها که بخشی از آن در این جهان و بخشی در جهان بعد از مرگ به فرد تعلق میگرفت، رو به گسترش نهاد، موضوع پیچیدهتر و دشوارتر شد و در تعالیم دینی ربیانی، نظام پیچیده و هنرمندانهای از ثبت و ضبط حسابهای اعمال مردم پا به عرصهی وجود نهاد. در این نظام پیچیده بین اصل سرمایه و ثمرات یا بهره، تمایزی وجود داشت؛ اولی برای آخرت حفظ میشد و دومی برای جهان زمینی و برای آنکه به پاداشی که خداوند در آخرت برای پرهیزکاران در نظر میگیرد، خدشهای وارد نیاید و از ارزش آن کاسته نشود، وقتی پروردگار به کسی که کار خیری انجام داده پاداشی زمینی عطا میکند، در عین حال آن را از پاداش آخرت او کم نمیکند. هر انسان پرهیزکار فقط در مواردی که پاداشهای خارقالعاده مانند معجزه دریافت میکند، از پاداش آن جهانی او کسر میشود. افزون بر آن، اگر پرهیزکاری خطا یا گناهی انجام دهد، گوشمالی داده میشود، کما اینکه اگر گناهکاری کار خیری انجام دهد، پاداش آن را نیز دریافت خواهد کرد. بنابراین هر آن که خوبی کند، در آخرت بهره آن را خواهد برد و هر که بدی کند، تنبیه خواهد شد.
مفهوم دیگری نیز با این ثبت و ضبط آسمانی حساب و کتابها همراه است که با اصول سرمایهداری سازگاری دارد و آن هم مفهوم منفعت است. گناه یا نیکی چیزی است مستقل از فرد گناهکار یا نیکوکار. طبق مبانی دینی ربیانی، هر گناهی به طور مستقل مورد نظر قرار میگیرد. بر این اساس، مجازات مطابق نیت گناه در نظر گرفته میشود، نه فردی که مرتکب آن شده است. برای نمونه، تعداد دفعاتی که از فرامین اصلی دین یهود سرپیچی شده است، در نظر گرفته میشود. شخصیت فرد گناهکار یا وضعیت اخلاقی او اصلاً به حساب نمیآید. از سوی دیگر، هر فرد پرهیزکار نهایت تلاش خود را به خرج میدهد تا به میزان پاداشهای خود بیفزاید. از آنجا که هیچکس نمیتواند با اطمینان تام و تمام بداند که آیا مشمول الطاف الهی واقع خواهد شد یا خیر و آیا پاداشهایش بر نمرات منفی او میچربد یا نه، هدف او باید این باشد که به طور مستمر و تا آخر عمر کارهای خیر انجام دهد تا همواره کفهی پاداشهایش را سنگینتر کند. در نتیجه، درک محدود همهی ارزشهای فردی به جهان اندیشههای دینی او راه ندارد و جای آن را کمیّت محض گرفته است.
در اخلاقیات دین یهود و به موازات این تمایل روند دیگری هم وجود دارد که کسب پول را به عنوان وسیلهای برای توجیه هدف در نظر میگیرد. این مفهوم را به وفور میتوان در کتابهای آموزشی دینی مشاهده کرد و نویسندگان این آثار معمولاً متوجه نیستند که اخطارهای آنها علیه ثروتاندوزی، در عمل به تقدیس این کار منتهی میشود. معمولاً این بحث تحت عنوان حرص مطرح میشود که در فرمان دهم از «ده فرمان» مذموم شمرده شده است. یکی از پرطرفدارترین کتابهای آموزش تعالیم دینی، در اینباره چنین مینویسد:
«اسرائیلی واقعی از حرص و طمع دوری میکند او به ثروت خود فقط بهعنوان وسیلهای برای جلب رضایت خداوند نگاه میکند. مگر این نیست که کلّ هدف و مقصود او در زندگی این است که همهی داراییها و اموال خود را برای رضایت پروردگار خرج کند و مگر غیر از این است که ثروت فقط وسیلهای است برای دستیابی به هدفی خاص که چیزی جز رضای خداوند نیست؟ در واقع وظیفهی هر یهودی دستیابی به ثروت است، ولی نه به قصد لذت بردن از آن ثروت، بلکه به عنوان وسیلهای برای انجام کار خیر و اجرای کارهایی که خداوند مقرر فرموده است.»
اما حتی اگر این هم دلیل قانعکنندهای برای وجود ارتباط میان این اندیشهی دینی و اصول سرمایهداری نیست، نگاهی به یک مراسم دینی ویژه، به خوبی دلیل محکمی برای وجود این پیوند عرضه میکند. در یکی از مراسم دینی یهود، یک حراج عمومی تمام و کمال انجام میشود و طی آن افتخار قرائت از روی کتاب دینی به کسی تعلق میگیرد که حاضر باشد تا بیشترین پول را برای نیل به این افتخار بپردازد. پیش از آنکه متون دینی از گنجینهی محفوظ در کنیسه بیرون آورده شود، خادم کنیسه در میان حاضران میچرخد و با صدای بلند اعلام میکند:
«چه کسی حاضر است وظیفهی بیرون آوردن طومار دینی از درون گنیجنه و بازگرداندن آن را به گنیجنه انجام دهد؟ چه کسی حاضر است آن را به مردم نشان دهد؟ چه کسی حاضر است طومار را بعد از خواندن آن، دوباره بپیچد و ببندد؟»
اینها افتخاراتی است که به کسانی تعلق میگیرد که حاضر باشند بیشترین پول را در میان جمع حاضر بپردازند و این پول در صندوق اعانات کنیسه نگهداری میشود. البته گفتن ندارد که این امر امروزه در تمام کنیسهها منسوخ شده است، اما تا مدتی پیش کاملاً مرسوم بود و انجام میشد.
دوباره تکرار میکنم که کلمات برخی از مبلغان تلمود که به دفعات در مورد پیچیدهترین مسائل اقتصادی با مهارت و تجربه تاجران ورزیده سخن گفتهاند، جز این دلالت و مفهومی ندارد و الزاماً به این نتیجهگیری منتهی میشود که آنها کسب سود و منفعت را تبلیغ میکردند. بسیار جالب خواهد بود که آن بخشهایی از تلمود که در آن فرآیند امروزی کسب منفعت در داد و ستدهای تجاری، از سوی این یا آن ربی توصیه شده است، گردآوری شود و باید اضافه کرد که بسیاری از این شخصیتهای دینی، خود در زمرهی مشهورترین بازرگانان عصر خود بودند. من به عنوان نمونه، به یکی دو مورد اشاره میکنم. آر. آیزاک در ضمن تعلیم میداد که هر فرد باید همواره پول خود را در گردش تجاری داشته باشد. همین آر. آیزاک بود که این نصیحت ارزنده را هم عرضه داشته بود که هر فرد باید ثروت خود را به سه بخش قسمت کند؛ یک سوم آن را در زمین و ساختمان سرمایهگذاری کند، یک سوم را در کالاهای منقول و یک سوم آخر را هم به صورت پول نقد پیش خود نگهدارد. در یکی از اسناد دینی یهود آمده است:
«ربی به فرزند خود گفته بود بیا تا نصیحتی در امور دنیوی به تو عرضه دارم. تا جنسی را خریدی، در فکر فروش آن باش.»
آیا این توصیه غیر از توصیه به گردش سریع نقدینگی است؟ در جای دیگری آمده است:
«اول پول را بگیر و بعد جنس را تحویل بده… . آیا در کیسهات خرما داری؟ به سرعت و تا فاسد نشده، آن را بفروش.»
معنای این توازی میان دین یهود و سرمایهداری چیست؟ آیا به این امر تصادف محض است؟ شوخی ابلهانهای است که سرنوشت مقدر دیده است؟ آیا یکی متأثر از دیگری است یا ردّ پای هر دو را میتوان تا سرچشمهی مشترک و واحدی تعقیب کرد؟ طبعاً چنین پرسشهایی برای ما مطرح میشوند و امیدم این است که به تدریج همهی آنها را پاسخ دهم. در حال حاضر، صرف توجه دادن به وجود چنین پرسشهایی کفایت میکند.
گام بعدی ما گامی نسبتاً سادهتر خواهد بود و آن هم این است که نشان دهیم چگونه عادات، برداشتها، عقاید و مقررات دین یهود بر عملکرد اقتصادی یهودیان تأثیر نهاد و نشان دهیم که چگونه این امور در نهایت به گسترش سرمایهداری توسط یهودیان کمک کرد و اگر بتوانیم این نکته را اثبات کنیم، آنگاه نشان خواهیم داد که دخالت آنها تا چه حد مؤثر بود. ما در این مورد باید خود را به انگیزههای اصلی روانشناسانه محدود کنیم و از درافتادن در ورطهی فرضیات اجتناب ورزیم. اولین گام ما این خواهد بود که اهدافی را که دین یهود مشخص داشته، پیدا کنیم و اثر آنها را بر حیات اقتصادی یهودیان دریابیم.
اندیشهی پاداش و کیفر
فکر رابطهی قراردادی میان انسان و پروردگار که از اصول پایهای و اساسی دین یهود است، باید این نتیجهی منطقی را حاصل کند که هر آنکه به این قرارداد عمل میکند، پاداش خواهد دید و هر آنکه این قرارداد را زیر پا میگذارد، تنبیه خواهد شد. به عبارت دیگر، این فرضیهی حقوقی و اخلاقی که نیکوکاران نتیجهی خوبیهای خود را خواهند دید و کامیاب میشوند و بدکاران نیز به سزای اعمال خود خواهند رسید، در همهی قرون و اعصار از باورهای اساسی و ریشهای دین یهود بوده است. تنها تغییر و تحولی که در این زمینه حاصل آمده، تفسیر پاداش و کیفر بوده است.
دین یهود در قدیمیترین شکل خود، غیر از جهان زمینی هیچ جهان دیگری را نمیشناسد. بنابراین، هر کیفر و پاداشی که بود، در همین جهان تعلق میگرفت. اگر ارادهی پروردگار بر این تعلق میگرفت که کیفر و پاداشی بدهد، این کار را در همین جهان انجام میداد. بنابراین، پرهیزکاران در همین جهان از ثمرات کار نیک خود بهره میگرفتند و بدکاران نیز در همین جهان کیفر اعمال زشت خود را میدیدند. پروردگار در همین رابطه میفرماید:
«از فرامین من اطاعت کنید تا عمری طولانی داشته باشید و در زمینی که خداوند به شما اعطا کرده است، خوشبخت شوید.»
در همین زمینه ایوب چنین شکوه میکند:
«آیا واقعیت غیر از این است که بدکاران تا سن پیری و کهولت زنده میمانند و کامیاب میشوند؟ ولی خداوند راهم را سد کرده و روشنایی من را به تاریکی مبدل نموده است. او از هر طرف من را خرد کرده است. او من را از پا درآورده و درخت امیدم را از ریشه برکنده است. خشم او علیه من شعله ور است و او من را دشمن خود به حساب میآورد. چرا این همه بر من فشار اعمال شده، حال آنکه میداند که من جز در راه او، گامی برنداشتهام.»
کمی بعد از دورهی عزرا، اندیشهی جهان دیگر به جهان یهودیت راه یافت و این هم زمان شد با ورود اندیشهی جاودانگی روح و زنده شدن دوبارهی جسم در قیامت، اما این باورها با دین یهود غریبه بودند و احتمالاً منشأی ایرانی داشتند، ولی این عناصر نیز همتای بسیاری عناصر غریبه دیگر در دین یهود، همآهنگ با سایر مفاهیم دینی معنایی اخلاقی یافتند. این نظریه رایج شد که فقط جسم افراد نیکوکار و پرهیزکار بعد از مرگ به جهان باقی خواهد رفت. به این ترتیب، این بار و به دست کاتبان، با اندیشهی پاداش و کیفر همآهنگ شد تا به تدریج مفهوم مسئولیت اخلاقی را مشخصتر کند و در فرد موضوع ترس از داوری خداوند را پیش آورد.
به این ترتیب، اندیشهی کامیابی در این جهان گستردهتر شد. پاداش فقط پاداش این جهانی نیست و پرهیزکاران در دنیای بعدی نیز پاداش میگیرند. البته رحمت خداوند در این جهان، بخش کوچکی از مجموع پاداش هر فرد نیست. افزون بر آن، صرف همین واقعیت که فردی در این جهان پاداش میبیند، خود گواه صادق آن است که خداوند از نحوهی زندگی او راضی بوده است و در نتیجهی او میتواند انتظار آن را داشته باشد که در جهان بعدی هم پاداش دریافت کند. به این ترتیب، اندیشهی تقدیر کور دیگر مسألهساز نبود. آنچه به عنوان تقدیر در نظر گرفته میشد، به تنبیه فرد از سوی خداوند در این جهان به خاطر انجام کارهای خلاف تعبیر میشد.
موضوع نظریهی تملک (البته اگر بتوان این عبارت را در ارتباط با دین یهود به کار برد) تا حدودی شکل گرفت و این امر تا حدّ زیادی ناشی از کتابهای حاشیهای دین یهود بود. بر این اساس، هدف اصلی زندگی اطاعت از فرامین الهی است. شادمانی این جهانی، جدای از جلب رضایت خاطر پروردگار، معنا و مفهومی ندارد. لاجرم احمقانه خواهد بود که صرف کسب مال و ثروت هدف زندگی باشد و همه چیز زندگی در خدمت این هدف قرار گیرد. در عوض، به دست آوردن ثروت برای آنکه در راه جلب رضایت پروردگار خرج شود و در واقع برای این منظور به کار آید و شادمانی خاطر خداوند را به همراه آورد و در اثر آن پاداشی به فرد تعلق گیرد، موجه و درست خواهد بود. مایملک این جهانی به این تعبیر، شامل خانههای مناسب و اموال یا به طور خلاصه، دارایی و ثروت است.
به ادبیات دین یهود بنگرید و به ویژه کتب عهد عتیق و تلمود را بخوانید، بیتردید چند قطعه در مورد ستایش از فقر و اینکه فقر بهتر از ثروت است، خواهید یافت. اما از سوی دیگر، صدها قطعه هم خواهید دید که در آن ثروت به عنوان لطف الهی نام برده شده و فقط سوءاستفاده از آن یا خطرات آن، مورد اشاره قرار گرفته است. البته این را هم ناگفته نگذاریم که در این آثار، به دفعات آمده است که ثروت به تنهایی خوشبختی نمیآورد و عناصر دیگری مثل، سلامت و تندرستی هم لازم هستند و نیکی کردن بهاندازهی ثروت ارزش دارد، اما در مجموع، چیزی در مذمت ثروت گفته نشده است.
من زمانی در یک سخنرانی عمومی به این نکته اشاره کردم و بلافاصله با انتقادهای تندی از جوانب مختلف مواجه شدم. این نکته که ثروت در دین یهود به عنوان چیز خوبی قلمداد میشود، بیش از هر نکتهی دیگری مورد بحث و مجادله قرار گرفت. بسیاری از منتقدانم، از جمله چندین ربی سرشناس دین یهود، به خود زحمت دادند و فهرست جامعی از قطعات مندرج در کتاب مقدس و تلمود گرد آوردند که در آنها خلاف نظر من نشان داده است. من این را میپذیرم که در بخشهای مختلفی از کتاب مقدس و تلمود قطعات متعددی هست که در آنها خطرات ثروت برای پرهیزکاران شرح داده شده و در عوض، به نکات مثبت فقر اشاره شده است. دستکم نیم دوجین از این موارد را میتوان در کتاب مقدس یافت و در تلمود حتی موارد بیشتری مشاهده میشود، اما نکتهی مهم این است که در برابر هر کدام از این قطعات، ده قطعهی دیگر وجود دارد که به طور کلی، حال و هوای دیگری دارند و در تأیید ثروت آمدهاند.
من مسأله را به این صورت عرضه میکنم. فرض کنید غروب جمعه است و آمشل روچیلد بعد از کسب یک میلیون مارک در بازار سهام، در خانهی خود استراحت میکند و به قصد تهذیب، کتاب مقدس به دست میگیرد. او در آن چه خواهد یافت که دربارهی تأثیر و تأثیر پالایش دهندهی ثروت بر روح و روان او باشد؟ تأثیری که این یهودی پیر و پرهیزکار در خلوت خود، در آرزوی آن بود؟ آیا پول به دست آمده وجدان او را عذاب خواهد داد؟ آیا او نخواهد توانست چنین بگوید که: لطف خداوند در این هفته شامل حال من بود. خداوندا، از تو سپاسگزاری میکنم که این لطف و مرحمت را بر من ارزانی داشتی و بندهی خدمتگزار خود را شاد کردی.
چشم او به احتمال زیاد به مضامینی مشابه این برمیخورد. او در تلمود محبوب خود نیز میتوانست بارها و بارها نمونههای لطف الهی را پیدا کند. در سِفر تثنیه، بخش هفتم، آیات ۱۳ تا ۱۵ چنین آمده است:
«او شما را دوست خواهد داشت و برکت خواهد داد و از شما قومی بزرگ به وجود خواهد آورد. او شما را بارور نموده، زمین و حیواناتتان را برکت خواهد داد تا محصول زیادی از گندم، انگور و زیتون و گلههای گاو و گوسفند داشته باشید… . شما بیشتر از تمامی قومهای روی زمین برکت خواهید یافت.»
او بسیار شادمان خواهد شد که در بخش دیگری از همین سِفر تثنیه خواهد خواند:
«او چنانکه وعده داده است، برکتتان خواهد داد، به طوری که به قومهای زیادی پول قرض خواهید داد، ولی هرگز احتیاجی به قرض گرفتن نخواهید داشت.»
سپس فرض کنید که هم او به بخش مزامیر از عهد عتیق مراجعه کند، در آنجا خواهد خواند:
«ای همهی عزیزان خداوند، او را گرامی بداریم، زیرا کسانی که ترس و احترام او را در دل دارند، هرگز محتاج و درمانده نخواهند شد.» و: «آمرزیده کسی است که ترس از خداوند را در دل دارد… . در این صورت سلامتی و ثروت با او خواهد بود.»
او بعد از خواندن ماجرای محاکمهی ایوب خشنود خواهد شد، چون درمییابد که آخر و عاقبت ایوب به مراتب بهتر از آغاز زندگی او بود که: «چهارده هزار گوسفند، شش هزار شتر، هزار گاو نر و هزار یابو داشت.» خوشبختانه دوست ما، آمشل، از بررسیهای جدید انتقادی در مورد کتاب مقدس اطلاعی نداشت و لاجرم نمیدانست که این بخش خاص از قصههای ایوب، بعدها به آن اضافه شده بود.
ایوب در ضمن به قوم اسرائیل وعده داده بود که اگر به حرفهای پروردگار گوش کنند و در راه او قدم بردارند، این قوم بهرههای فراوان خواهند برد. اگر آمشل به فصل شصتم کتاب «اشعیا» (۸) مراجعه میکرد، این پیشگویی را میخواند که یک روز تمامی غیر یهودیان، طلاها و نقرههای خود را به قوم اسرائیل خواهند داد.
اما احتمالاً مهمترین بخش مورد علاقهی آمشل، بخش کتاب «امثال» خواهد بود که یکی از ربیهای منتقد من به آیات متعددی از آن اشاره کرد تا خلاف ادعاهای من را ثابت کند. آمشل در این کتاب خواهد خواند که:
«من را از دروغ گفتن حفظ کن و من را نه تهیدست بگردان و نه ثروتمند، بلکه روزی من را به من بده، چون اگر ثروتمند شوم، ممکن است تو را انکار کنم.»
او همچنین خواهد خواند که:
«ثروت تنها خوشبختی نمیآورد و اشخاص درستکار کامیاب خواهند شد، اما کسانی که برای ثروتمند شدن عجله میکنند، بیسزا نخواهند ماند.»
آمشل احتمالاً به خود خواهد گفت که او برای ثروتمند شدن عجله نشان داد. تنها آیهای که شاید مایهی اضطراب خاطر او شود، این آیه است که:
«عاقل باش و برای به چنگ آوردن ثروت، خودت را خسته نکن، زیرا ثروت ناپایدار است.»
اما این اضطرابخاطر دیری نخواهد پایید، چون در آیات بعدی و کتب دیگر مشاهده خواهد کرد که حرفهای بسیار زیادی در مورد ستایش و تمجید از ثروت زده شده است. تعداد این موارد چنان زیاد است که به جرأت میتوان ادعا کرد که کلّ مجموعه کتاب امثال حاکی از آن است. در زیر چند نونه را ذکر میکنیم:
طول شب و روز در دست راست او و ثروت و افتخار در دست چپ او است. (بخش ۳، آیهی ۱۶)
ثروت و احترام، اموال و موفقیت، در اختیار من است. (بخش ۸، آیهی ۱۸)
ثروت ثروتمند او را محافظت میکند. (بخش ۱۰، آیهی ۱۵)
ثمرهی اصلی تواضع و خداترسی، ثروت و احترام و عمر طولانی است. (بخش ۲۲، آیهی ۴)
مجموعهی ادبیات خرد شامل کتاب «جامعه» و «غزل غزلهای سلیمان» از عهد عتیق است. کتاب «جامعه» اثر یکدست و یکپارچهای نیست و در آن تناقضهای متعددی به چشم میآید، اما حتی در این کتاب نیز یهودی پرهیزکار آیهای نمییابد که در نکوهش ثروت باشد. برای مثال میتواند بخواند که:
«خداوند به هر کسی که دارایی و ثروت ارزانی داشته است، او باید شکرگزار باشد و آنها را هدیهی خداوند بپندارد.» و: «جشن یعنی شادی و شراب و خوشگذرانی و پول لازمهی همهی اینها است.»
در کتاب «غزل غزلهای سلیمان» نیز به همین ترتیب، از ثروت تمجید شده است. همینطور در کتابهای متعددی که در دین یهود از مراجع اصلی به حساب میآیند، از ثروت خوب گفته شده است. اگر هر ربی یهودی به آمشل روچیلد میگفت که در کتابهای بن سیراخ (۹)، به افراد ثروتمند چون گناهکاران و به ثروت چون سرچشمهی فساد نگریسته میشود، آمشل نیز در جواب میگفت:
«ربی عزیز من، اشتباه میکنی. آن بخشها در واقع هشداری هستند علیه خطراتی که ثروتمند شدن میتواند با خود همراه آورد، اما ثروتمندی که از آن خطرات باخبر است و از آنها اجتناب میکند، انسان پرهیزکارتری است.»
افزون بر آن، در همان کتاب دهها قطعهی دیگر هم هست که در آن از ثروتمندان به نیکی یاد شده است و از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
انسان فقیر به مهارت خود فخر میفروشد و انسان ثروتمند به ثروتش.
کامیابی و ناکانی، مرگ و زندگی، فقر و ثروت از جانب خداوند نصیب میشود.
طلا و نقره باعث تثبیت جایگاه انسان میشود.
ثروت و سلامت، روحیهی انسان را بالا میبرد.
مرگ بهتر از گدایی است.
آمشل احتمالاً گفتوگوی خیالی خود را با ربی به این صورت خاتمه میدهد:
«ربی عزیزم، حال آیا باید از ثروت عظیم خود شرمگین باشم؟ یا به آن به عنوان مرحمت الهی نگاه کنم؟ مگر غیر از این است که یشوع بن سیراخ (۱۰) این مرد خردمند، از حضرت سلیمان نقل میکند «به خداوندی خدا، که پروردگار اسرائیل است، قوم اسرائیل چنان ارزش و اعتباری خواهد یافت و آن چنان ثروتمند خواهد شد که در نظر آنها طلا، چون مس و نقره چون سرب خواهد بود و از ثروت دنیا بهرههای فراوان خواهند برد.» پس، ربی عزیزم، من هم میخواهم همانطور که خداوند وعده داده است، آنقدر طلا و نقره جمع کنم که در نظرم به اندازهی مس و سرب، بی مقدار به نظر آیند.»
در تلمود نیز قطعاتی که همین دیدگاه را مطرح میکنند، به وفور وجود دارد. ثروت اگر جمعکنندهی آن در راه پروردگار قدم بردارد، برکت است و فقر به شدت تقبیح میشود. در تلمود به ندرت به موردی برمیخوریم که در آن ثروت مذموم شناخته شود. به عنوان نمونه به چند قطعه از تلمود اشاره میکنیم:
هفت ویژگی شایسته و برازندهی فرد پرهیزکار وجود دارد و یکی از آنها، ثروت است.
هر فرد هنگام دعا باید به سوی خدا متوجه باشد که ثروت و دارایی در اختیار او است… . در واقع هیچکدام از این دو با تجارت به دست نمیآید، بلکه براساس شایستگی فردی به افراد تعلق میگیرد.
آر. الزار گفته است «پرهیزکاران پول خود را از جان خویش گرامیتر میدارند.»
انسان در هنگام تنگ دستی است که یاد میگیرد ارزش دارایی و ثروت را بهتر بداند.
نظراتی از این دست در مورد ثروت، طبعاً دیدگاهی زمینی نسبت به زندگی را تشویق میکنند. دیدگاه یهودیان علیرغم اعتقاد به دنیایی دیگر، اینچنین بود. البته در دین یهود نیز کوششهایی برای زندگی زاهدانه درگرفت. از جمله، در سدهی نهم گروهی از یهودیان شیوهی زندگی راهبانه را در پیش گرفتند و در سدهی یازدهم نیز گروهی در اسپانیا در همین زمینه گام برداشتند، اما هیچکدام از این گروهها هرگز به طور محسوس پا نگرفتند. بهودیان حتی در دوران پریشانی و محنت نیز بسیار خوشبین بودهاند. یهودیان از این نظر که دینشان کوشیده است تا تمام لذات زمینی را از آنها سلب کند، تفاوت دارند.
هر چهقدر در عهد عتیق دربارهی ثروت خوب گفته شده، در عهد جدید به آن انتقاد شده و در مقابل، فقر مورد تمجید قرار گرفته است. حال و هوای کلی کتاب «جامعه»، روبرگرداندن از جهان و لذات جسمی است و این امر در اناجیل چهارگانه نیز به خوبی منعکس است. انبوهی موارد نمونه در این زمینه وجود دارد که میتوان به آنها اشاره کرد. خلاصهی کلام مسیحیت در مورد ثروت و فقر این است که «شتر با بارش از دروان سوراخ راحتتر رد میشود تا ثروتمند از دروازهی بهشت.» همین خود در تشریح تفاوتهای مسیحیت با دین یهود در این مورد خاص کافی است. در عهد عتیق اصلاً جملهای همتای این سخن عیسی مسیح پیدا نمیشود و احتمالاً در تمامی کتابهای ربیانی نیز مشابه آن پیدا نخواهد شد.
لزومی ندارد که به تفصیل در مورد تفاوت دیدگاههای میان یهودیان پرهیزکار و مسیحیان مؤمن در مورد فعالیتهای اقتصادی بحث کنیم. مسیحی مؤمن و ثروتمند خود را ناگزیر میبیند تا به شیوههای متفاوت از برداشت دینی از ثروت فاصله بگیرد و حتماً برای او دشوار است که تصور کند درهای بهشت به روی او بسته است، اما یهودی ثروتمند وضعیت دیگری دارد و همانطور که دیدیم، به فرمودهی پروردگار آنقدر طلا و نقره جمع میکند که آنها در نظر او چون مس و سرب جلوه کنند.
در این تردیدی وجود ندارد که مذهب مسیحیت سر راه فعالیتهای اقتصادی مسیحیان موانع زیادی ایجاد کرد. در عین حال، این نکته نیز کاملاً واضح است که یهودیان در این زمینه، هیچگاه با هیچ مانعی روبه رو نبودند. هر یهودی هرچه پرهیزکارتر و هرچه با ادبیات دینی آشناتر، بیشتر ترغیب و تشویق میشد که فعالیتهای اقتصادی خود را گسترش دهد. این نکته را که چگونه دین و تجارت به نحو کاملی در اذهان یهودیان مؤمن در هم آمیخته شده است، به زیبایی تمام میتوان در کتاب «خاطرات گلوکل فن هاملن» پیدا کرد. او در جایی در این کتاب مینویسد: «درود بر پروردگار، که میدهد و میگیرد، خدای وفاداری که همواره ضررهای ما را به منفعت بدل میکند.» هم او در جای دیگری از این کتاب چنین مینویسد: «همسرم نامهای طولانی و اطمینان بخش برایم فرستاد و از من خواست تا آرام باشم، چون خداوند که نامش مبارک باد، آنچه را که از دست دادهایم، به ما باز خواهد گرداند.»
ادامه دارد… ورنر زمبارت
پینوشتها:
۱. Soma
2. Indra
3. Ruth Rabba
4. Elijah
5. Esther Rabba
6. Kohelt Rabba
7. Mar Ukba
8. Isaiah
9. Son of Sirach
10. Jesus ben Sirach
منبع: ورنر سومبارت ، یهودیان و حیات اقتصادی مدرن ، ترجمه رحیم قاسمیان ، تهران، نشر ساقی، چاپ دوم.
یهود و سرمایهداری ، یهود و سرمایهداری ، یهود و سرمایهداری ، یهود و سرمایهداری
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: