سلسله مقالات یهودیان و حیات اقتصادی مدرن (قسمت هفدهم) حیات اقتصادی یهود
تداخل منطق در زندگی
از آنجا که دین یهود بر مبنای قراردادی بین پروردگار و قوم او استوار است که یک قرارداد دو جانبه به حساب میآید، دو طرف این قرارداد باید مسئولیتهای مشخص و تعیین شدهای داشته باشند. مسئولیت یهودیان چه بود؟
پاسخ به این پرسش به دفعات از طریق بندهاش، موسی به مردم داده شده است. به اطلاع قوم اسرائیل رسانده شد که مسئولیت بزرگی بر عهدهشان است. آنها باید پارسا و پرهیزکار باشند و قوانین خداوند را مراعات کنند. خداوند نیازمند قربانی کردن نیست، بلکه تبعیت از فرامین الهی را مدّنظر دارد.
اما کاملاً روشن است که یهودیان در جریان رخدادهایی که برایشان به وقوع پیوست، بهتدریج پرهیزکاری را جزیی از رعایت قانون خداوندی دانستند. آن پرهیزکاری رو به درون و فردی، که در اوایل تاریخ یهود وجود داشت، به تدریج در برابر فرمالیسم و سلطهی موازین قانونی رنگ باخت و ناپدید شد. رفته رفته پرهیزکاری و مدّنظر داشتن قانون به عبارات مترادف همدیگر بدل شدند. این نکته نیز کاملاً مشهود و معلوم است که این موازین قانونی تمهیدی بودند که توسط ربیها و برای حفاظت دین یهود در برابر روحیه یونانیگرایی و سپس مسیحیت و در وهلهی بعد و پس از آنکه معبد دوم نیز نابود شد، به نیت حفظ روحیهی ملی در میان مردم پراکنده و آوارهی یهود ابداع شدند.
مقابله با روحیهی یونانیگرایی و سلطهی آن، به تعصب و خشکهمقدسی انجامید. مقابله با مسیحیت رو به گسترش نیز سبب شد تا قوانین الهی با ایمان دینی جایگزین شود و به تدریج، مذهب متعصبان را به سوی تلمود پیش ببرد و خطمشی قدیمی سردمداران دین یهود مبنی بر اینکه تمامی جزئیات و مجموعهی زندگی از مقررات خاصی پیروی کنند، بیش از پیش رواج یافت و هوادار پیدا کرد. جوامع یهودی در انزوای سیاسی خود عملاً خود را به طور تمام عیار به این سلسله مراتب دینی تسلیم کردند. آنها میخواستند ببینند که هدف نهایی به دست میآید و لاجرم وسیله را پذیرفتند. بعد از انهدام معبد و دولت، مکتب و قانون دینی یهود کماکان زنده ماند و ربیهای متعصب، سلطهی پایانناپذیری به دست آوردند.
به این ترتیب، تقوا و پرهیزکاری با زیستن مطابق قوانین و رعایت تمام و کمال آن، مترادف شد. پرهیزکاری در این ایام و تحت سلطهی رهبران دینی متعصب و سختگیر، دارای معنای ضمنی حقوقی شد. مذهب به قانون عام و عرف جامعه بدل شد. این نکات در «میشنا» تشریح شده و با تحسین و ستایش از آن یاد میشود. فرامین مندرج در کتابهای پنجگانهی یهودیان و فرامین منشعب از آنها، به عنوان فرامین الهی در نظر گرفته میشدند که باید بی چون و چرا اطاعت شوند. بیش از پیش بر این قوانین بیرونی تأکید نهاده میشد و بین فرامین مهم و کماهمیت، تفاوتهای کمی قائل میشدند.
به این ترتیب، این روحیه در دو هزار سال گذشته بر دین یهود حاکم بوده و تا به امروز نیز چنین است. تعصب سفت و سخت هنوز بر آن حاکم است و اصول بنیانی دین یهود تغییر و تحول نمیشناسد. تورات امروز همانقدر مقیدکننده و لازمالاجرا است که در روزی که بر فراز کوه سینا بر موسی نازل شد. قوانین و احکام آن، دشوار یا آسان، منطقی یا غیرمنطقی، باید از سوی مؤمنان دین یهود مورد اطاعت قرار گیرد. دلیل اطاعت سفت و سخت از آنها هم این است که از سوی خداوند نازل شدهاند. این اطاعت متأدبانه و دقیق است که فرق بین پرهیزکاران و گناهکاران را مشخص میکند و از مردم عادی قدیس میسازد.
به تعبیر تورات، قدیس یا پارسا کسی است که میتواند ارادهی آشکار خداوند را بدون هیچ زحمتی و با همان شادمانی و نشاطی که ارادهی خود را به اجرا درمیآورد عملی سازد. این پرهیزکاری، ادغام کامل ارادهی فردی و ارادهی الهی، هدفی بسیار خطیر است و فقط عدهی معدودی بودهاند که توانستهاند از عهدهی آن برآیند. بنابراین، قانون پرهیزکاری در وهلهی اول به تلاش در سمت دستیابی به این هدف نظر دارد. این تلاش باید همهجانبه باشد و نیازمند مراقبتی دایمی و خودآموزی است. فرد در این راه به مبارزهای بی پایان علیه هر آنچه شر و حقیر است، علیه تمام نفسانیات و غرایز حیوانی و غیربشری دست میزند، اما اطاعت از فرامین و احکام مندرج در تورات، قطعیترین نردبان است که به مدد آن میتوان به مدارج بالاتری از پرهیزکاری دست یافت.
همین عبارات به صراحت نشان میدهد که چگونه پرهیزکاری و رعایت قوانین به یکدیگر مرتبط شدهاند و نشان میدهد که عالیترین هدف قوم یهود کماکان آن است که جایگاه راهبان و مأوای پرهیزکاران باشد و راه دستیابی به این هدف هم اطاعت سفت و سخت از فرامین الهی است. وقتی این امر روشن شد، آن وقت میتوانیم اهمیتی را که دین یهود برای کلّ زندگی قائل است، مدّنظر آوریم. قانونمندی بیرونی در درازمدت بیرون نمیماند و تأثیری مستمر بر زندگی درونی را نیز اعمال میکند و زندگی درونی نیز ویژگی خاصّ خود را از رعایت قوانین بیرونی به دست میآورد.
به عقیدهی من، آن فرآیند روانی که به شکلگیری دین یهود انجامید، از این قرار بوده است؛ در وهلهی اول، فرامین و احکام خداوند صرفنظر از محتوای آنها، مهم و لازمالاجرا بودند اما به تدریج محتوا اهمیت پیدا کرد و آرمانِ به دقت تعریفشدهای از زندگی براساس کلام خداوند استخراج شد و تکامل یافت. به دنبال این آرمان رفتن، پرهیزکار بودن، تقوا داشتن، به آرزوی قلبی هر مؤمنی بدل شد.
اما پیش از ادامهی این بحث، بیایید کوشش کنیم تا دریابیم که منظور یهودیان مؤمن از تقوا و پرهیزکاری در قالب و چهارچوب فرآیندهای دنیوی چه بوده است.
باید آنچه را که قبلاً و در مورد این جهانی بودن دین یهود گفته شد، به یاد آورد. در همین ارتباط، نفی غرایز طبیعی یا سرکوب کردن آنها که ادیان دیگر مثل بودیسم و مسیحیت اولیه بر آن اصرار میورزند، نمیتواند امری مقدس باشد. تعصب نسبت به جهان دیگر همواره در تضاد با یهودیت بوده است. یهودیان بر این باورند که «از روحی که به تو داده شده است، محافظت و مراقبت کن. هرگز آن را از بین نبر.» این شعاری برخاسته از تلمود است که براساس آن میتوان زندگی فردی را بنا نهاد و در همهی قرون و اعصار هم مصداق داشته است.
بنابراین، نفی زندگی نمیتواند مترادف پارسایی و تقوا باشد. از سوی دیگر، پیروی از شور و حال انسانی نیز نمیتواند پارسایی و تقوا باشد چون اگر چنین میبود، هرگز به عنوان هدفی آرمانی پیش روی مؤمنان قرار داده نمیشد و همه به آن دسترسی میداشتند. بنابراین، فقط یک احتمال دیگر باقی میماند؛ زندگی خود را براساس هدفی از پیش تعیین شده و در هماهنگی کامل با برنامههای آرمانی بر پایهی قوانین ماوراء الطبیعه به پیش ببر و آرزوهای نفسانی خود را یا برای رسیدن به هدف خود مورد استفاده قرار بده یا سرکوب کن.
خلاصهی کلام آنکه، تقدس به معنای منطقی کردن شیوهی زندگی است. باید تصمیم بگیری که حیات طبیعی را با آرزوها و تمایلات نسبت به زندگی اخلاقی جایگزین کنی. تنها موقعی به پرهیزکاری دست مییابی که پالایش یابی و برای دستیابی به این هدف باید با توسل به اصول اخلاقی، بر تمام غرایز طبیعی خود چیره شوی.
نوعی ثنویت زمخت، ویژگی خاص برداشت دین یهود از ارزش اخلاقی است. طبیعت غیرمقدس نیست، مقدس هم نیست. البته میتواند مقدس شود، آن هم با واسطهی انسانی. تمامی نطفههای گناه در طبیعت وجود دارد. مار هنوز هم در عرصهی طبیعت میچرخد و وسوسه میکند، کما اینکه در باغ عدن هم چنین کرد. در تلمود آمده است «تردیدی وجود ندارد که خداوند تمایل به بدی و شر را خلق کرد، ولی در عین حال تورات، این کتاب قوانین اخلاقی را هم پدید آورد که در واقع پادزهر آن است.»
کلّ زندگی انسان یک منازعهی عظیم علیه نیروهای پلید طبیعت است؛ چکیدهی اصل راهنمای قوانین اخلاقی دین یهود این است و براساس همین است که نظام قواعد و مقررات وضع شد تا زندگی را منظم و منطقی، بری از سلطهی طبیعت، خالص و متبرک کند؛ بی آنکه لازم شود تا جوانب آن مورد سرکوب قرار گیرد یا نکوهش شود. در اینجا است که تفاوت بارز بین برداشتهای مسیحیان و یهودیان از اخلاق خودنمایی میکند، اولی با تکیه بر منطق خاصّ خود، فرد را از جهان دور میکند و به زندگی زاهدانه در صومعهها، اگر نه مرگ، هدایت میکند و دومی، مؤمنان را با هزار زنجیر به زندگی فردی و اجتماعی دینی گرفتار میآورد. مسیحیت مؤمنان را به سمت صومعه میکشاند و یهودیت مؤمنان خود را بندهی منطق میکند. اولی به تعصب غیر این جهانی مبتلا میشود و دومی به تعصب این جهانی؛ تعصب را در اینجا به عنوان مطیع بودن نسبت به هر آنچه برای انسان طبیعی است، گرفتهام.
اگر قوانین اخلاقیات دین یهود را یکی پس از دیگری مورد مطالعه قرار دهیم، به بینش روشن و شفافی از اخلاقیات این دین و لاجرم خود دین یهود، دست خواهیم یافت.
تأثیر قانون دو جنبه دارد. صرف موجود بودن آن تأثیر خاصّ خود را دارد و در نتیجه، محتوای آن نیز تأثیرات ویژهی خود را بر جای مینهد.
همین که اصلاً و اساساً قانونی وجود دارد و وظیفه حکم میکند که این قانون اجرا شود و فرد باید مطیع آن باشد، در انسان این تفکر را پدید میآورد که نسبت به اعمال خود فکر کنیم و آنها را هماهنگ با آنچه که خرد حکم میکند، به اجرا درآوریم. در برابر هر آرزو و اشتیاقی، یک تابلوی نهی و اخطار هم وجود دارد. در برابر هر غریزهی طبیعی، میلیونها هشدار وجود دارد که راه درست را به مؤمن نشان میدهد، اما چون تبعیت از مجموعهی گوناگونی از قوانین (مجموعهی قوانین دین یهود ۳۶۵ حکم به انجام کار و ۲۴۸ حکم نهیکننده است.) کم و بیش غیرممکن است، مگر آنکه دانش کافی از ماهیت آنها موجود باشد، بنابراین، حکم شده است که هر یهودی مؤمنی باید کتابهای دینی و به ویژه تورات را مطالعه کند. صرف همین مطالعه به عنوان مقدمهای برای نیل به پرهیزکاری در نظر گرفته شده است. در تلمود آمده است «اگر هوسهای شیطانی گریبانت را گرفت، با خواندن تورات آنها را از خود دور کن.»
این اندیشه که تمامی احکام و فرامین دینی برای آن صادر شدهاند تا زندگی مؤمنان را متبرک سازند، در تمام قرون و اعصار پذیرفته شده است و هنوز هم که هنوز است، بسیاری از یهودیان متعصب به آن باور دارند.
خداوند در طلب آن بود تا قوم اسرائیل را بپالاید، بنابراین، بر تعداد احکام خود افزود.
فرامین از سوی خداوند نازل شدند تا نوع بشر را رستگار کنند.
برای انسان بهتر بود که زاده نمیشد، اما حالا که شده بهتر است همواره مراقب اعمال خود باشد.
هر فرد هر شب با نظری انتقادی، عملکرد روزانهی خود را مورد بررسی قرار میدهد.
«مشاهده کن و مراقب باش» شعار یهودیان مؤمن است. اگر او شاهی را ببیند یا با کوتولهی سیاهپوستی مواجه شود، از برابر ساختمانی ویران بگذرد یا دارو بخورد یا حتی حمام کند، متوجه فرارسیدن توفان شود یا صدای رعد را بشنود، صبح که از خواب برمیخیزد و لباس میپوشد و صبحانه میخورد، وارد خانه میشود یا آن را ترک میگوید، به دوستی سلام میکند یا با دشمن خود مواجه میشود؛ برای هر کار ضروری، فرمانی هست که باید مراعات شود.
اما تعداد این فرامین چندتا است؟ تمامی این فرامین به قصد تحت انقیاد درآوردن غرایز حیوانی در انسان طراحی شدهاند. هدف آنها غلبه کردن بر آرزوها و تمایلات و جایگزین کردن آنها با اقدامات فکورانه است. خلاصهی کلام اینکه، هدف احکام و فرامین دینی یهود، ایجاد تعادل اخلاقی در انسان است.
بدون ملاحظهی اینکه قانون دین چه میگوید، نه باید فکر کرد، نه حرف زد و نه کاری انجام داد و فرد باید قوانین مربوطه را به قصد تطهیر و تقدیس خود به مورد اجرا درآورد. بنابراین، کسی نباید کاری را چه ناخودآگاه و چه براساس غرایز طبیعی، صرفاً به نیت خودِ آن کار انجام دهد.
کسی حق ندارد از مواهب طبیعت صرفاً به نیت لذت بردن از آن، لذت ببرد. تنها در صورتی میتوان از مواهب طبیعت لذت برد که دربارهی آن به فکر نشست و عظمت خداوند را در نظر آورد. در بهاران که درختان سرسبز میشوند و شکوفه میدهند، یهودی مؤمن و معتقد چنین میگوید «خداوندا، شکر و سپاس از آن تو است؛ تویی که این جهان را پدید آوردی و به آن زیبایی بخشیدی تا مایهی مسرّت بشریت باشد.» او با مشاهدهی رنگینکمان که یادآور میثاق با پروردگار است، بر فراز کوهستانهای رفیع و هر کجا قلب او در اثر مشاهدهی زیباییهای طبیعت به تپش میافتد، باید مشاهدات خود را با دعا همراه کند و از خداوند بابت خلق این جهان زیبا سپاسگزاری کند.
حتی از مشاهدهی آثار هنری نیز به خاطر صرف هنر نباید لذت برد. آثار هنری سنگی، چوبی و نظایر آن، از آنجا که به نقض فرمان دوم از ده فرمان منجر میشود، به کلی مذموم است. ولی حتی لذت از هنر شاعران نیز اگر به حمد و ثنای پروردگار مربوط نباشد، مجاز نیست. خواندن خوب است، اما مشروط بر اینکه از آن فایدهای حاصل آید. یکی از مراجع مهم دین یهود در اینباره میگوید «بهتر از همه آن است که تورات یا آثاری که به تورات ارجاع میدهند، خوانده شود. اگر هوس کردیم برای سرگرمی اثری بخوانیم، بیایید کتابی را برگزینیم که نکتهی مفیدی به ما یاد میدهد. در میان کتابهای سرگرمکننده، آثاری هست که آرزوهای گناهآلود را در ما زنده میکند. خواندن این کتابها ممنوع است.»
بشر نباید خود را تسلیم آرزوهای بیضرر کند. رفتن به سیرک و تئاتر هیچ فایدهای دربرندارد. آوازخوانی، رقص و میگساری، مگر در مراسم مذهبی، ممنوع است. ربی دوسا بن هیرکانوس (Dosa ben Hyrkanus) همیشه میگفت «خواب تا دیروقت صبح، میگساری در وسط روز و حرفهای لوس و جلف به زبان آوردن و ورود در خانهای که در آن افراد غافل حضور دارند، انسان را از جهان خود دور میکند.» در کتاب «امثال» از عهد عتیق آمده است «کسی که خوشگذرانی را دوست دارد، تهی دست میشود و آدم میگسار و عیاش هرگز ثروتمند نخواهد شد.»
اگر چنین است، پس آن کیفیاتی که انسان را به سمت اتخاذ رفتارهای ناشایست رهنمون میشوند، بیفایده و مضر هستند. بنابراین باید از شور و شوق (چون وقتی فردی در چنین حالتی است، احتمالاً کارهای بیفایدهای خواهد کرد.) رقت قلب، (انسان فقط وقتی خوبی میکند که اصل آن بر نیکوکاری و خیرخواهی باشد، وگرنه هرگز نباید اجازه داد که تسلیم شفقت و افسوس شویم.) احساساتیگرایی، (زیرا گفته شده است که سرچشمهی شور و گناه در احساساتیگرایی است.) سادگی و بیریایی و به طور خلاصه هر آنچه که نشانهی انسان طبیعی و در نتیجه، ناپرهیزکاری است پرهیز کرد.
از سوی دیگر، فضایل اصلی هر مؤمن معتقد عبارتند از کنترل بر نفس و ملاحظهکاری، عشق به نظم و کار، رعایت اعتدال و صرفهجویی، تقوا و هوشیاری.
کنترل بر نفس و ملاحظهکاری، به ویژه و در ارتباط با حرفهایی که انسان بر زبان میآورد، از نظر اخلاقگرایان بسیار مهم است. در کتاب «امثال» از عهد عتیق آمده است «پرحرفی انسان را به سوی گناه میکشاند. عاقل کسی است که زبانش را مهار کند.»
این اصرار و پافشاری، در اعصار بعد هم کماکان پابرجا بود. از یکی از ربیهای سرشناس چنین نقل شده است «هر آنکه پرحرفی میکند، از فرامین الهی سرپیچی کرده است.» در یکی از کتابهای معاصر دین یهود که برای درک عام نوشته شده، چنین آمده است «تطهیر انسان تا حدّ زیادی به کنترل زبان و قدرت حفظ آرامش درونی، بستگی دارد. خداوند هدیهی سخنگفتن را به این خاطر به بشر داد تا از آن برای اهداف الهی بهره ببرد. بنابراین، خردمند کسی است که بیهوده حرف نمیزند و بر کلام خود تسلط دارد.»
کنترل بر نفس و ملاحظهکاری بهشدت به یهودیان متدین اصرار میشود. در این مورد میتوان به موارد مثالی زیر اشاره کرد:
قویترین انسان کیست؟ کسی که احساسات خود را کنترل میکند.
زیرکی و کوشش، انسان را توان گر میکند، اما شتابزدگی باعث فقر میشود.
عجله باعث اشتباه و گناه میشود.
در مورد بهرهبرداری از صنایع و به طور کلی داشتن عقل معاش، سفارشها و توصیههای بیشماری شده است. ربیهای متعددی در این مورد که یهودی واقعی کسی است که سرنوشت خود را به دست میگیرد، نه اینکه بازیچهی سرنوشت است، گفتهاند. چه بسیار بر این نکته تأکید شده است که قویترین غرایز بشری هم باید تحت کنترل قرار گیرند و در مسیر درست بیافتند و مؤمنان باید غرایز بشری را از خود دور کنند و آنها را در خدمت اقدامات مفید قرار دهند. خلاصهی کلام اینکه، به این غرایز باید جنبهی منطقی بخشید.
برای نمونه، به غریزهی ارضای گرسنگی اشاره میکنیم. در دین یهود قدغن شده است که احساس و غریزهی گرسنگی را چون غریزهای انسانی است، برآورده کرد. با گرسنگی فقط باید به خاطر جبران ضعف بدن برخورد شود و وقتی یهودی مؤمنی مینشیند تا غذا بخورد باید این کار را مطابق با اوامر و فرامین پروردگار انجام دهد. قوانین و فرامین متعددی در مورد غذا وجود دارند و این فرامین را باید کاملاً جدی گرفت، از جمله آنکه در آغاز و پایان هر وعدهی غذا باید خدا را شکر کرد، به همین سبب است که باید سر سفره آرام بود و حرص نزد و لذت غذا خوردن به خاطر غذا را در خود سرکوب کرد.
در کتابهای معتبر یهودی آمده است «این لطف خداوند است که به انسان اجازه میدهد تا موجوداتی را که خلق کرده است، به عنوان غذا طبخ کند و بخورد، لاجرم خوردن و نوشیدن انسان نباید جنبهی حیوانی داشته باشد، بلکه باید متین و موقر باشد. غذا خوردن باید به عنوان عامل کسب نیرو و انرژی برای تداوم خدمتگزاری در نزد پروردگار در نظر گرفته شود.» در کتاب دیگری آمده است «هر یهودی باید غذاخوردن را چون عبادت در نظر آورد. میز غذاخوری خود را محرابی بداند و غذا را صرفاً وسیلهای برای کسب نیرو در جهت انجام وظایف خود، در نظر گیرد.»
سرانجام – و این نکته اهمیت بسیار دارد – درست همتای غریزهی گرسنگی، عشق هم باید در چهارچوب منطق قرار گیرد یا به عبارت دیگر، ابراز طبیعی آن باید تحت کنترل درآید. این ثنویت دشوار در هیچ کجا بهتر و بیشتر از جهان عشق جسمانی خودنمایی نمیکند. جهان و به ویژه کشورهای متمدن جهان این برداشت از عشق جسمانی را به یهودیان مدیون هستند، البته از خلال مسیحیت که این اندیشه را از یهودیت وام گرفت. تمامی ادیان پیش از یهود در روابط جسمانی، احساسی الهی میکردند و همخوابگی را از جنس الهامات آسمانی میدانستند. هیچکدام از این ادیان، احساسات جسمی را مذموم نمیدانستند یا به زن به عنوان منبع گناه نگاه نمیکردند، اما یهودیان از زمان عزرا به این سو، دیدگاهی مخالف با آن اتخاذ کردند.
موسی برای تطهیر خویش، برای آنکه شایستهی همسخنی با پروردگار باشد، از همسر خود دوری میکرد و ایوب نیز با غرور تمام مدعی بود که با خود عهد بسته است که به هیچیک از زنان خدمتکارش نگاه هم نکند. کتابهای دینی یهود سرشار از هشدار علیه زنان خبیث است و همین روحیه را در تلمود هم میتوان مشاهده کرد. از آن جمله در تلمود آمده است «مرگ بهتر از گناه ناپاکدامنی است.» در واقع سه جنایت بزرگی که حتی مرگ هم کفارهی کافی برای آن نیست، عبارتند از قتل، بتپرستی و زنا. در یکی دیگر از کتابهای دینی یهود آمده است «اگر لازم بود تا با زنی معامله کنی، بهتر است که هرگز با او تنها نباشی.» بر مردان ممنوع شده است که اجازه بدهند تا زنی از آنها پذیرایی کند یا خاله و حتی خواهر خود را در آغوش گیرند.
اما در عین حال این نکته را هم نباید از یاد برد که مذاهب دیگری هم به چنین برخوردهایی با زنان اشاره دارند. از زمانی که این نکته رایج شد که گناه توسط زن آغاز شد، همواره افراد مضطرب و نگرانی بودهاند که تمام زندگی خود را در اجتناب از زنان گذراندهاند و طوری از آنها دوره جستهاند، گویی که زنان، شیطان مجسم هستند. چه بسیار مردان که به غارهای انزوا پناه برده یا به درون صومعه خزیدهاند تا از شرّ زنان در امان باشند. مذهب آنها تقوا و پاکدامنی را به آنها تحمیل کرده و خوب میدانیم که در صومعهها دانشآموختگان علوم دینی با چه مصائب دشواری روبه رو بودهاند. البته دین یهود هم به آن به عنوان عملی گناه آلود مینگرد، اما در عین حال برای آن شرایط و مقررات خاصی وضع میکند. برای مثال، دین یهود ازدواج در سنین پایین را تشویق کرده و خواهان تنظیم روابط زناشویی به نحوی است که با فرامین و احکام الهی منطبق باشد…
شاید بپرسید که چرا به این تفصیل به این جنبه از زندگی یهودیان پرداختهام؟ پاسخم بسیار ساده خواهد بود. من جداً بر این عقیدهام که منطقی و عقلانی کردن زندگی و به ویژه زندگی زناشویی و همبستر شدن با همسر که دین یهود تأکید خاصی بر آن دارد، تأثیر چندانی بر فعالیتهای اقتصادی یهودیان نداشته است. اگر اساساً بتوان مدعی شد که مذهب عامل مؤثری در حیات اقتصادی یهودیان بوده است، بنابراین، تردیدی وجود ندارد که منطقی کردن رفتارهای یهودیان بهترین تجلی آن است.
اما برای شروع بحث این نکته را مطرح میکنم که شماری از کیفیات یا فضایل پسندیده که از مسائل مهم و اساسی هر رفتار اقتصادی به حساب میآیند، اصل وجودی خود را به این منطقی کردن مدیون هستند. به عنوان مثال میتوانم به علم، صنعت، مهارت و صرفهجویی اشاره کنم، اما کلّ زندگی اگر مطابق احکام و قوانینی که عالمان بزرگ دینی تعیین کردهاند طی شود، در نهایت به کسب مال و ثروت منتهی خواهد شد. تردیدی وجود ندارد که متانت، اعتدال و دینداری از فضایلی هستند که هر بازرگانی را خوشنام و موفق میکنند. خلاصهی کلام آنکه، کلّ رفتار و کردار آرمانی توصیه شده در کتاب مقدس و سایر کتابهای دینی قدیمی یهودیان در نهایت، حال و هوای خرده کاسبان را با خود دارد؛ به زندگی خود راضی و دلخوش باش، قرضهایت را سر وقت پرداخت کن، شنبهها یا یکشنبهها (بسته به مورد) به کلیسا یا کنیسه برو، مرتکب گناه نشو و هر آنچه را که به اعمال گناهآلود مربوط میشود، خوار و خفیف بدار.
اصلاً بنا نبود که آموزههای اخلاقی دین یهود، صرفاً به بازآفرینی این قسم موجودات واجد روحیه و اخلاقیات کاسبهای خردهپا محدود شود. حتی اینکه اصلاً چنین موجودی ساخته و پرداختهی آموزههای اخلاقی دین یهود باشد، محل تردید است. به هر حال، تربیت چنین موجوداتی فایدهی چندانی برای توسعهی اقتصادی دربرنداشت. در واقع، حرمت و احترام طبقهی متوسط، اصل و نسب خود را به دیدگاه محدود طبقهی تاجران خردهپا مدیون است. در نتیجه، این آموزهها نمیتوانست با سرمایهداری ارتباطی داشته باشند، مگر اینکه کیفیات و ویژگیهایی که این طبقه دارا بود، میتوانست پایه و اساسی باشد که بتوان سرمایهداری را بر آن پایه استوار کرد، اما سرمایهداری از دل ویژگی و کیفیات بیرون نیامد، لاجرم برای یافتن زمینههایی که سبب شدند تا یهودیان پیشتاز سرمایهداری شوند باید به جاهای دیگری سر کشید.
یکی از اولین عرصههایی که در ایجاد و پرورش روحیهی سرمایهداری مفید و مؤثر بود، زندگی خانوادگی و اهمیت آن در میان یهودیان است که انرژیهای لازم برای رشد و توسعهی سرمایهداری را فراهم میآورد. توسعه و تهذیب زندگی خانوادگی بیتردید ثمرهی تلاشهای ربیهای یهودی است که البته عامل پراکندگی قوم یهود در سراسر عالم نیز به آنها کمک کرد. در دین یهود برای زن ارزش و جایگاهی عالی قائل هستند و او را اصل مسلم و شرط لازم وجود یک زندگی خانوادگی سالم و اطمینانبخش و زمینهساز رفتارها و عملکردهای مرد خانواده میدانند. ربیها به مدد قوانین و مقررات خود در مورد ازدواج، روابط زناشویی و تعلیم و تربیت فرزندان و بقیهی اعضای خانواده، هر کاری که عملاً ممکن بود انجام دادند تا یک زندگی خانوادگی سالم و پاک و مقدس را جا بیندازند و محدودیتها و مقررات آن را مشخص کنند. اینکه نهاد ازدواج در میان یهودیان مؤمن بیش از سایر پیروان مختلف مقدس و محترم است، از روی آمار تعداد زاد و ولدهای نامشروع نمایان میشود. تعداد فرزندان نامشروع در میان یهودیان به مراتب کمتر از مسیحیان است.
اگر ارقام مربوط به روسیه با دقت نظر بیشتری مورد مطالعه قرار گیرد، مشخص خواهد شد که تعداد فرزندان نامشروع در میان یهودیان به مراتب کمتر از پیروان ادیان دیگر است. در عین حال نباید فراموش شود که اخلاقیات جنسی در میان یهودیان، رو به نزول قرار دارد. جدول زیر درصد تعداد نوزادان غیر مشروع در روسیه را نشان میدهد.
این یکی از پیآمدهای تعلقخاطر دائمی یهودیان به کانون گرم خانواده بود. مرد خانواده بهترین و بیشترین تلاش خود را در این زمینه به کار میبست و در مقابل به آن متکی بود و از آن قدرت، شهامت و انگیزهی بهبود موقعیت اجتماعی و تقویت موضع اقتصادی را کسب میکرد. کانون خانواده از این دست مراکز پر انرژی، فراوان فراهم آورد که آنقدر قوی و پربار بودند که بتوانند نظام اقتصادی عظیمی چون سرمایهداری را به راهاندازند. چون نظام سرمایهداری نیازمند انرژی فراوانی است و نمیتوان تصور کرد که این انرژی جز از طریق تأثیرات روانشناسانهای که مطابق انگیزههای اجتماعیاند و در عین حال، با آرمانهای خانوادگی هم جور میآیند، به نحو دیگری تولید شود.
شاید لازم باشد که به پدیدهی نفوذ روان بر قدرتهای جسمی نگاهی دوباره بیندازیم. این منطقی کردن زندگی زناشویی، تأثیری بس عمیق بر اخلاقیات و روحیات یهودیان نهاده و به آن قالب و شکل خاصی بخشیده است. این پدیده کاملاً محسوس و علنی است؛ مردمی با تمایلات جنسی قوی، بر اساس موازین دینی ناگزیر میشوند تا این غرایز خود را به طور کامل کنترل کنند. برقراری روابط با غیر همسر نیز به کلی ممنوع است، هر کسی باید فقط یک همسر اختیار کند و همبستر شدن با او نیز محدود به قوانین و مقررات خاصی است.
پیآمد آن کاملاً عیان است؛ ذخایر عظیم انرژی که از فوران در یک جهت منع شده بودند، در مسیر دیگری به جریان افتادند. با توجه به شناختی که از شرایط و موقعیت یهودیان در سراسر ایام قدیم داریم، این فرض که فعالیتهای اقتصادی، اصلیترین بستر فعالیتهای آنها بودند فرض خطایی نخواهد بود، ولی حتی میتوان از این هم پا فراتر نهاد. اثبات این نکته امکانپذیر است که محدود کردن انگیزههای جنسی و عطش کسب درآمد، با هم ارتباط تنگاتنگ دارند. در حال حاضر فقط بررسیهای محدودی در این عرصه انجام گرفته، حال آنکه این امر در تمام مشکلات اجتماعی معاصر جایگاه و اهمیت ویژهای دارد. اینکه شیوهی زندگی پر زرق و برق و مجلل معمولاً با دست و دل بازیهای مالی و عشقی ملازم است و برعکس، کیفیاتی چون بخل، مالپرستی و حرص از جنبههای حتمی زندگی جنسی محدود و مقید است، نکتهای است که همه با آن آشنا هستند و گرچه هرگونه کوششی برای حل این مسألهی بسیار جالب توجه، با توجه به مشاهدات محدود و بررسیهای سطحی، اقدامی جسورانه و جاهطلبانه خواهد بود؛ با این همه، به خاطر ادامهی بحثی که در اینجا مطرح است، نمیتوان از این جسارت صرفنظر کرد و حتی لازم میدانم که آن را حتی اگر شده باشد در حدّ یک فرضیهی کلی، مطرح کنم.
در آن صورت خواهیم دید که بخش قابل توجهی از ظرفیت و استعداد سرمایهدارانهای که یهودیان واجد آن بودهاند، تا حدّ خیلی زیادی ناشی از محدودیتهای جنسیای بود که آموزگاران دینی ایشان بر آنها اعمال کردند. تأثیر منطقی کردن کلّ زندگی بر قوای جسمانی و فکری یهودیان، موضوعی است که باید دانشمندان دربارهی آن تحقیق و بررسی کنند و در حال حاضر، ما در مراحل ابتدایی چنین مطالعاتی قرار داریم. من در اینجا به تأثیر مقررات خردمندانه در مورد روابط جنسی و حتی خوردن و آشامیدن و نظایر آنها اشاره دارم. جالب اینجا است که طبق قوانین یهودی، ازدواج زن و مردی که با هم جور نبودند، کاملاً ممنوع بوده است.
یک نکتهی ضروری دیگر؛ منطقی کردن زندگی سبب شد تا یهودیان به یک شیوهی زندگی که متضاد یا همتزار با طبیعت بود عادت کنند و در نتیجه، به یک نظام اقتصادی خاصی هم عادت کردند که درست همتای سرمایهداری، آن هم مخالف جریان طبیعت یا همتراز با آن است. در واقع، اساساً فکر سود و سودساختن از کجا ناشی شد؟ مگر خردگرایی اقتصادی چیزی جز کاربرد همان قوانینی در مورد فعالیتهای اقتصادی است که پیشاپیش دین یهود با تکیه به همانها حیات مردم یهود را شکل داده بود؟ پیش از آنکه سرمایهداری بتواند توسعه یابد، نوع بشر میباید به طور کلی تغییر و تحول مییافت و میباید یک مکانیزم ذهناً عقلگرایانه جانشین آن میشد. از سوی دیگر، تمامی ارزشهای مطرح در اقتصاد هم باید تغییر مییافت و دگرگون میشد. نتیجه چه شد؟ پدید آمدن انسان سرمایهدار که رابطهی تنگاتنگی با انسان یهودی دارد و هر دوی آنها زیر مجموعهای از انسانِ دارای خرد مصنوع، هستند.
به این ترتیب، منطقی کردن زندگی یهودیان بر پایهی اصول و احکام دین یهود، اگر هم واقعاً ظرفیت و استعداد یهودیان برای سرمایهداری را پدید نیاورده باشد، بیتردید این توانایی را تقویت کرده و به شدت آن را افزایش داده است.
ادامه دارد… ورنر زمبارت
منبع: ورنر سومبارت ، یهودیان و حیات اقتصادی مدرن ، ترجمه رحیم قاسمیان ، تهران، نشر ساقی، چاپ دوم.
حیات اقتصادی یهود ، حیات اقتصادی یهود ، حیات اقتصادی یهود ، حیات اقتصادی یهود
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: