سلسله مقالات یهودیان و حیات اقتصادی مدرن (قسمت هجدهم) امت اسرائیل
امت اسرائیل و ملل دیگر
همانطور که خوانندگان به خاطر دارند، یکی از دلایل پیشرفت اقتصادی یهودیان را این واقعیت در نظر گرفتیم که امت اسرائیل نسلهای متمادی در هرکجا که زیستند، امتی غریبه و بیگانه بودند. اگر بخواهیم سرچشمههای این انزواطلبی را بشناسیم، باید ریشههای آن را در احکام و اصول اعتقادی دین یهود پیدا کنیم. باید دنبال آن باشیم که چرا و چگونه این دین این فاصله را همواره حفظ کرده و گهگاه به آن عمق بیشتری بخشیده است.
صرف این حقیقت که یهودیان قانون خاصّ خود را داشتند، به آنها فشار میآورد تا جدای از غیریهودیان زندگی کنند. چون اگر میخواستند براساس موازین قانون خود ادامه حیات دهند، باید رازدار میبودند و آن را مخفی میداشتند. یهودیان بودند که گتو (۱) ها را ساختند تا در آنها سکنا گزینند که از دید غیریهودیان نوعی امتیاز و مزیّت به حساب میآمد، نه اینکه ماحصل خصومت غیریهودیان و مجبورکردن یهودیان به زندگی در این محلههای خاص باشد.
یکی دیگر از دلایلی که یهودیان آرزو داشتند تا از بقیه جدا زندگی کنند، این بود که خود را از مردم عادی دور و اطراف خود برتر میپنداشتند. آنها خود را نژاد برگزیده و مردم اهل دین میدانستند. ربیها تا آنجا که مقدور بود، این احساس غرور را پروراندند و به آن دامن زدند. از عزرا که ازدواج یهودیان با غیریهودیان را ممنوع و مایهی بیاحترامی به اصالت و پاکی یهودیان اعلام کرد، گرفته تا به امروز که هر یهودی مؤمن و متعصبی این دعا را هر روز صبح زیر لب زمزمه میکند:
خداوندا تو را سپاس میگویم. خدایا، ای پادشاه جهان، درود بر تو که من را در زمرهی غیر یهودیان قرار ندادی.
این احساس غرور در آنها احساس میشود.
و به این ترتیب، آنها در تمامی سدههای متمادی آوارگی و دربهدری، علیرغم این آوارگی و به لطف پیوندهایی که قانون بر آنها تحمیل کرد و بهخاطر این آوارگی از بقیه جدا و متفاوت ماندند و گروه خاصی پدید آوردند و جدا و دور از بقیه به حیات و بقای خود ادامه دادند.
آنها از مدتهای مدید، حتی از عصر مهاجرت از بابل که در واقع پایهگذار گسترش جهانی دین یهود و پراکندگی یهودیان در سراسر جهان شد، این وابستگی گروهی را داشتند. بسیاری از یهودیان بهویژه آنها که ثروتمندتر بودند، به میل و ارادهی خود در بابل باقی ماندند، اما کماکان به دین یهود وفادار ماندند و مشتاقانه ایمان و اعتقاد خود را به آن ابراز میکردند. آنها با برادران و خواهران دینی خود که به وطن باز میگشتند، روابط متقابل پرشور و هیجانی را ادامه میدادند، به سرنوشت آنها علاقمند بودند، در صورت نیاز به آنها کمک میکردند و هر از گاهی ساکنان جدیدی به محل سکونت آنها میفرستادند.
این پیوند نزدیک و صمیمانه در دوران آوارگی یونانی هم کماکان پابرجا ماند و زوال نیافت. ولهاوسن (۲) در اینباره مینویسد:
آنها در شهرها و نقاط مختلف جهان ارتباط تنگاتنگ خود را با همدیگر حفظ میکردند. هر کجا که چادرهای خود را برپا میداشتند، ارتباطشان با امت اسرائیل و ارض موعود کماکان پابرجا بود. آنها در قلب سرزمینهای ناشناس و بیابانهای خالی از سکنه، سرزمینی مخصوص به خود داشتند که در آن احساس راحتی میکردند و آن را وطن و خانهی خود میدانستند… . آنها از طریق این آوارگی و سرگردانی در واقع، به عرصهی جهان پا نهادند. آنها در شهرهایی که فرهنگ و زبان یونانی جریانی داشت، به سرعت زبان و آداب و رسوم یونانی را فراگرفتند و دست کم از آن به عنوان روپوشی برای یهودیت خود بهره جستند.
این وضع در تمامی قرون و اعصار آوارگی و سرگردانی آنها ادامه یافت. این پیوند درونی میان آنها حتی مستحکمتر هم شد. سیسرو (۳) در این باره میگوید: «شما خوب میدانید که این جماعت چگونه به هم وابستهاند.» اینچنین بود و کماکان اینچنین هست. دربارهی شورش سال ۱۳۰ قبل از میلاد چنین نوشته شده است:
تمامی یهودیان ساکن در عرصهی امپراتوری و حتی ورای آن، نگران و مضطرب بودند و در کرانهی رود اردن، کم و بیش به طور علنی، از قیامکنندگان حمایت کردند.
مگر امروزه غیر از این است که وقتی حتی یک یهودی از شهری در روسیه یا هر کجای دیگر اخراج میشود، بقیهی یهودیان اصلاً ساکت نمینشینند؟
آنها در میان خود هم گروه و یکپارچه بودهاند و لاجرم جدا و دور از بقیه و این امر از قدیمیترین ایام تاکنون پابرجا مانده است. تمامی ملل مختلف از میزان نفرت آنها از دیگران در حیرت بودند و نویسندگان زیادی به این نکته اشاره کردهاند که اغلب ایشان همان جملات و عبارات یکسان را به کار بردهاند، اما شاید آشناترین قطعه از آنِ تاسیوس (۴) باشد که نوشته است:
آنها در میان خود بسیار مهربان و وفادارند، اما غریبهها را چون دشمن میپندارند و از ایشان نفرت دارند. آنها نه با بیگانگان میآمیزند و نه با ایشان ازدواج میکنند. آنها مردمی بسیار پرشور و با ارادهاند و در عین حال، به همسران مردان دیگر، چشم ندارند.
آن دسته از یهودیان که بعدها کوشیدند تا بابت این مواضع عذرخواهی کنند، هرگز به ردّ این نکته نپرداختند. بنابراین، احتمالاً پایه و اساس مستدلی برای این نظریات وجود دارد.
تردیدی وجود ندارد که در خیلی از مواقع یهودیان به خاطر رفتار غیردوستانه و خشونتآمیز مردمی که آنها را میان خود میپذیرفتند، پیوندهای درونی خود را محکم نگه میداشتند و از اختلاط با غیریهودیان خودداری میکردند، اما اوضاع از ابتدا اینچنین نبود. یهودیان به خاطر رعایت موازین دینی خود، میخواستند که جدا از دیگران زندگی کنند و از بقیه دور باشند. صحت این مدعا از آنجا مسلم میشود که به دیدگاههای آنها در کشورهایی که با خوشرویی یهودیان را در خود پذیرفته بودند، نگاه کنیم. به یکی دو مورد در ایام باستان که پیشتر به آنها اشاره کردم، دقت کنید. همان تمایل را در قرون وسطا هم میشود دید یا به عربستان در سدهی اول میلادی نظر کنید. یهودیانی که در این سرزمین زندگی میکردند، دقیقاً مطابق قوانین و مقررات دینی خود میزیستند، قوانین مربوط به خورد و خوراک را رعایت میکردند و مراسم خود را برپا میداشتند و گفته میشود:
آنها گرچه نمیتوانستند در این سرزمینی که آنها را با مهربانی در خود پذیرفته بود از چیزی شِکوه کنند، با این همه، باز هم در آرزو و حسرت بازگشت به ارض موعود بودند و هنوز رسیدن ناجی خود را انتظار میکشیدند… . آنها با یهودیان فلسطین ارتباطی دائمی داشتند.
یا به اسپانیای قرون وسطا و ایامی که این کشور تحت نفوذ و سلطهی مسلمانان بود نگاه کنید. در حالیکه مسیحیانی که در آنجا در میان مسلمانان زندگی میکردند، حتی زبان خود را به دست فراموشی سپرده بودند و دیگر حتی قادر به درک مفاهیم مندرج در کتابهای دینی خود نبودند و تا حدودی از مسیحیبودن خود احساس شرمندگی میکردند، اما یهودیان این سرزمین بیش از پیش به زبان ملی، کتابهای دینی و مذهبی باستانی خود وابستگی عمیق نشان میدادند.
همین دیدگاه به صراحت در شعر و فلسفهی یهود در آن دوران مشهود است که از غرورآمیزترین ادوار شعر و فلسفه در یهودیت قرون وسطا به حساب میآمد. آنها در بطن یک جهان عربی – اسپانیایی که در آن میزیستند و از احترام و محبت همشهریان خود بهرهمند بودند، به شدت به مذهب خود پایبندی نشان میدادند و به آن تعصب داشتند. آنها به سرزمین اسرائیل و دین یهود تعلقخاطری عمیق که به هیچوجه جانشینپذیر نبود، نشان میدادند و از امیدها و آرزوهای آن الهام میگرفتند. تنها کافی است به اشعار یهودا هالوی (۵)، شاعر بزرگ این دوره اشاره کنیم که «قصیدهای برای اسرائیل» او نشانگر عالیترین درجات نبوغ شعری در میان یهودیان است.
یهودیت درست همتای ابری که در آسمان آبی در حال گذر است، در سراسر تاریخ به حرکت مستمر خود ادامه میدهد و خاطرات کهن و قدسی آن همچون نسیمی دلنواز به آن تحرک تازهای میبخشد. هر یهودی مؤمن و معتقدی تا به امروز، فرزندان خود را با این عبارات دعا میکند: «خداوند شما را همچون افراییم و منسه بگرداند.»
این انزواطلبی و جدایی ارگانیسم اجتماعی یهود از بقیهی جامعه، چه تأثیراتی بر حیات اقتصادی یهودیان به جا نهاد؟
یهودیان وقتی از گتو یا محلههای یهودینشین پا بیرون مینهادند، به طور مستقیم با غریبهها در تماس قرار میگرفتند. ما در جای دیگری به این موضوع پرداختهایم. هدف من از جلب توجه دوباره به این مسأله این است که نشان دهم موضعگیری و رفتار ویژهی یهودیان با مردمی که در میان ایشان میزیستند، پیآمد مستقیم آموزشهای دین یهود بود و یهودیان از فرامین دینی خود اطاعت میکردند که به ایشان یاد میداد تا با آن مردم چگونه برخورد و رفتار کنند. در این مورد هم رفتار ایشان براساس موازین دینی بود و در نتیجه، از نظام ویژهی قوانین مربوط به غریبهها تبرک مییافت.
مهمترین موضوع و مسألهای که بیش از هر چیز دیگری مورد پرسش و بررسیهای حقوقی قرار گرفته، موضوع اخذ ربا است. در جامعهی دینی قدیمی یهود، درست همتای هر جامعهی دیگری در تمدنهای اولیه، وام بیبهره از جمله روشهای مرسوم و رایج کمک به همسایهها و نیازمندان بود، اما میتوان تصور کرد که حتی در قدیمیترین موازین قانونی هم به وامدهندگان اجازه داده میشد تا از غریبهها بهره بگیرند.
دین یهود هم از این موضوع مستثنا نبود. بهترین نمونهی آن را میتوان در تثنیه/ ۲۳، ۲۰ «از یک غریبه میتوانید بهره بگیرید، ولی از یک اسراییلی نه» مشاهده کرد. در خروج/ ۲۲، ۲۵ «اگر به یکی از افراد قوم خود که محتاج باشد پول قرض دادی، مثل یک رباخوار رفتار نکن و از او سود نگیر.» در لاویان / ۲۵، ۳۵ تا ۳۷ «اگر یکی از همنژادان اسراییلی تو فقیر شد، برای پولی که به او قرض میدهی، از او هیچ سودی نگیر.» به این نکته اشاره شده است.
اینها همگی مضمون بحث زندهای را مطرح میکنند که از قدیمالایام تاکنون ادامه داشته است. نکتهی اصلی و کانونی این موضوع در تلمود (باها مزیا، ۷۰ ب) آمده و احساس شخصی من این است که هدف آن کوشش در این سمت است که به هر وسیلهای شده، حتی با توسل به سفسطه و مغلطه، حرفهای صریح و روشن در عهد عتیق را بیاهمیت جلوه دهد و نادیده بگیرد. مگر در تثنیه گفته نشده است که: «از برادر دینی خود ربا نگیر، ولی از غریبهها میتوانی ربا بگیری.» تنها مورد مشکوک، نحوهی جملهبندی مندرج در نسخهی اصلی تثنیه است که «میتوانی» تفسیر شود یا «باید». هیچ مفسری در مورد معنای ربا که همان سود است، کمترین تردیدی نشان نداده است.
به هر حال، یهودیان مؤمن و متعصب اجازه داشتند که از غیریهودیان ربا بگیرند و تا آنجا که به کار ما مربوط میشود، این مهمترین نکتهی مورد نظر ما است. تا زمان قرون وسطا هیچ مشکل خاصی برای یهودیان وجود نداشت، حال آنکه قوانین منع اخذ ربا، بر مسیحیان فشار زیادی وارد میآورد. تا آنجا که من میدانم، هرگز ربیها قانون یهود در این مورد را زیر سؤال نبردند. از سوی دیگر، ادواری هم بود که «میتوانی» مندرج در تثنیه به عنوان «باید» تفسیر میشد و اینها ادواری بودند که طی آنها به یهودیان اصرار میشد که در عرصهی وامدهی، نقش مهمی به عهده بگیرند.
نویسندگانی که در اعصار جدید به این موضوع پرداختهاند، ظاهراً این واقعیت را دست کم یا نادیده گرفتهاند که این فرمان مندرج در تثنیه به عنوان یکی از قوانینی که زندگی یهودیان را تنظیم و قانونمند میکند، به کار آمده است و از سوی دیگر، طبق سنت، اخذ ربا از غریبهها ممنوع بوده است. از مجموع ۶۱۳ قانون حاکم بر زندگی یهودیان، قانون مندرج در تثنیه قانون شمارهی ۱۹۸ است که در ادبیات دیگر دین یهود نیز تکرار شده است. ربیهای امروزی که ظاهراً هضم فرمان صریح تثنیه را بی هیچ دلیلی دشوار مییابند، کوشش دارند تا این موضوع را اینچنین تفسیر کنند که منظور از «غریبهها» در آن، همهی غیریهودیان نیست بلکه فقط آدمهای بیدین یا بتپرستان را شامل میشود. در جواب این عده باید گفت که نباید فراموش شود که در تثنیه هرگز تمایزی صریح میان بتپرستان و غیر بتپرستان بیان نمیشود. افزون بر آن، یهودی مؤمن و متعصبی که قانون شمارهی ۱۹۸ را از بر کرده است، احتمالاً قادر نیست که تمایز ظریف مورد نظر ربیها را در عمل به کار بندد. برای او همین کفایت میکند کسی که از او پول قرض میکند یهودی نباشد، برادر و همسایه نباشد، بلکه غیریهودی باشد و این غیریهودی باید بهره بدهد.
اینک به دورهای که پول قرض دادن در اروپا به یک نیاز بدل شد و در نهایت، زمینهی تولد سرمایهداری را پدید آورد و موقعیت یهودیان مؤمن و متعصب در قیاس با مسیحیان مؤمن و متعصب در آن دوره توجه کنید. مسیحی مؤمنی که به اخذ ربا عادت کرده بود، در بستر مرگ میکوشد تا این بهرههای گناهآلود را از خود دور کند تا بتواند به آرامش روحی دست یابد. اما یهودی مؤمن چه حالی دارد؟ او در بستر مرگ خود به صندوقچههای مملو از این بهرهها مینگرد که از مسیحیان یا مسلمانان نیازمند اخذ کرده است و از مشاهدهی آنها دلشاد و دلگرم میشود! چون هر سکهای که بهدست آورده، مطابق فرامین و احکامی است که به او گفته شده و در واقع قدمی است که او در راه خدای خود برداشته است.
سوای این مسألهی خاص، در قوانین حقوقی دین یهود جایگاه ویژهای برای بیگانگان و غریبهها در نظر گرفته شده است. وظایفی که هر یهودی در قبال غیرخودیها بهعهده دارد، هرگز بهاندازهی قوانین مشابه در مورد خودیها و همسایههای الزامآور نیست. هرکسی که مخالف این مدعا است یا غافل است یا قصد قلب حقیقت را در سر دارد. البته این درست که برخوردها و برداشتهای قانونی و اخلاقی با غیرخودیها در هر عصری با عصر دیگری متفاوت بود، ولی این اندیشهی پایهای و اساسی همیشه وجود داشت که نسبت به غیرخودیها تعلّقخاطر و توجهی کمتر از خودیها نشان داده شود. این اصل از اولین روزی که تورات رواج یافت تا به امروز ثابت و پایدار مانده است. هر مطالعه و بررسی غیرمغرضانهای از تلمود و دیگر کتابهای دینی یهود، همین برداشت را به دست میدهد. بیتردید بخشهایی در تورات هست که در آن عدم تفاوتگذاری میان خودی و غیرخودی تأکید شده است. مثلاً:
خروج / ۱۲، ۴۹ «تمام مقررات عید پسح شامل غریبههایی که در میان شما ساکن هستند نیز میشود.»
خروج / ۲۳، ۹ «به اشخاص غریبه ظلم نکن، چون خود تو در سرزمین مصر غریبه بودی و از حال غریبان آگاهی.»
تثنیه / ۱۰، ۱۹ «خداوند غریبان را دوست میدارد و به آنها لباس و غذا میدهد و شما هم باید غریبان را دوست بدارید، زیرا خودتان هم در سرزمین مصر غریب بودید.»
اما در مورد یک موضوع حقوقی نظیر آنچه در اینجا مطرح است، سنن شفاهی را نمیتوان نادیده گرفت و در ضمن، تمامی قطعاتی که در بالا به آنها اشاره شد، ناظر به غریبهها یا غیریهودیانی است که در فلسطین سکونت داشتند و نشان از آن دارد که یهودیان با آن آشنا بودند: «خود شما هم در سرزمین مصر غریب بودید.» با گذشت زمان کاملاً طبیعی بود که تعداد موارد در قوانین یهودی که در آن غیریهودیان نسبت به یهودیان در موقعیت ضعیفتری قرار دارند، فزونی بگیرد تا آنجا که در تازهترین مجموعه قوانین، بخش نسبتاً مفصلی به آن اختصاص مییابد.
اهمیت این قوانین ناظر به غریبهها در حیات اقتصادی یهودیان چه بوده است؟
این موضوع دو وجه دارد؛ اول اینکه، معاملهی تجاری با غریبهها بری از هرگونه مسئولیت اخلاقی بود و اخلاقیات تجاری (اگر بتوانم این ترکیب را به کار ببرم) در واقع متغیر و انعطافپذیر میشد. البته میپذیرم که چنین امری الزاماً اتفاق نمیافتاد و لزومی هم نداشت که همه چنین کنند، ولی شرایط آن فراهم شده بود و احتمالاً در برخی محافل همهروزه انجام میشد و خلاصه اینکه، دستزدن به آن منعی نداشت. در یکی از کتابهای دینی یهودیان چنین آمده است:
اگر یک فرد غیریهودی در پرداخت صورتحسابی خطایی مرتکب شود، یهودیِ طرف معاملهی او باید آن اشتباه را به نفع خود به کار گیرد و وظیفهی او نیست که اشتباه ارسالکننده را تصحیح کند.
البته جوزف کارو چنین نکتهای را در کتاب خود نیاورده است، اما بعدها در شروحی که بر کتاب او نوشته شد، به این نکته اشاره شده است. آیا کاملاً واضح و آشکار نیست که هر یهودی خوب و عاقلی به این نتیجه میرسد که در رابطهی خود با غیریهودیان دلیلی ندارد که خیلی عادل و مقید به اصول اخلاقی باشد؟!
او در معاملهی با یهودیان باید اطمینان حاصل کند که وزن و طول اجناس کاملاً دقیق و معین باشد، اما در مورد تجارت با غیریهودیان لزومی ندارد که وجدان خود را زیر فشار قرار دهد تا ذرهای اشتباه نکند. البته نمیتوان منکر آن شد که در بعضی موارد، به رعایت صداقت و درستکاری نسبت به غیریهودیان نیز تأکید شده است، ولی این تأکید الزامآور نبوده است. هرچه باشد، این عین کلمات مندرج در کتاب قوانین یهودیان است:
از آنجا که خداوند فرمان داده است که نباید از برادران دینی خود سوءاستفاده کنی، پس میتوان نتیجه گرفت که این کار را میتوان در مورد غیریهودیان انجام داد.
البته در اینجا هدف زیادهروی نیست، بلکه فروختن اجناس به قیمتی بیشتر از آن چیزی است که به مشتریان یهودی میفروشند.
این مفهوم قاعدتاً باید در آن مناطقی مثل شرق اروپا که در آنها مطالعهی تلمود و مغلطههایی که پدید میآورد بسیار رواج داشت، بیش از سایر مناطق به کار میآمد. تأثیر آن را بر معاملات تجاری یهودیان، گراش به خوبی تشریح کرده است که شاهد بیطرفی به حساب میآید و تعصبی ندارد. او مینویسد:
از جمله ویژگیهای بارز یهودیان لهستان، سفسطه و بازیکردن با کلمات، دوز و کلک جور کردن و خود را به نادانی زدن است. او صداقت و تفکر عادلانه را درست همتای راستی و عدالت به دست فراموشی سپرده است. او خود را به مقام استادی فلسفه و مغلطه رسانده تا بتواند از افرادی که بهاندازهی او زیرک و باهوش نیستند، بهرهجویی کند. او از کلک زدن به مردم و کلاه گذاشتن بر سر مشتری لذت میبرد و از این پیروزی احساس غرور میکند، اما هم او در برخورد با سایر یهودیان هرگز چنین کاری نمیکند چون میداند که آنها نیز از تمام دوز و کلکهای او خبر دارند. بنابراین فقط غیریهودیان بودند که باید پیآمدهای ذهن تعلیمیافتهی یهودیان لهستان از آموزشهای تلمود را به ضرر خود، تحمل میکردند.
از سوی دیگر، برخورد دوگانهی یهودیان با یهودیان و غیریهودیان در قوانین تجاری سبب بروز دگرگونی بارزی در کل اندیشهی تجارت و صنعت شد و بهطور کلی، آن را به سوی آزادی عمل بیشتر سوق داد. بیهوده نبود که ما یهودیان را پدران تجارت آزاد خواندیم و در نتیجه، آنها را پیشگامان سرمایهداری دانستیم. پس اجازه دهید که در همینجا اشاره کنیم که آنها به واسطهی روحیهی تجارت آزاد در عرصهی قوانین تجاری و صنعتی برای ایفای چنین نقشی آمادگی داشتند و بهواسطهی داشتن همین روحیه و دیدگاهها نسبت به تجارت با غیریهودیان بود که برای دستیابی به خطیمشی اقتصاد آزاد دارای انگیزههای کافی و لازم بودند. آشکار است که ثمرهی معامله با غیرخودیها این بود که قید و بندهای وظایف و مسئولیتهای شخصی، سست و در نهایت، با قواعد و قوانین اقتصاد آزاد جایگزین شدند. در اینجا لازم است که با شرح جزئیات بیشتری به این موضوع بپردازیم.
نظریهی قیمتگذاری در تلمود و دیگر کتابهای مهم دینی یهودیان تا آنجا که به معاملهی تجاری میان یهودیان مربوط میشود، دقیقاً مطابق با نظریهی قدیمیِ قیمت عادلانه است که در سراسر قرون وسطا در اروپا رایج بود، اما در مورد معاملات تجاری میان یهودیان و غیریهودیان سیستم قیمت عادلانه وجود نداشت. قیمتِ هر چیز براساس نیاز روز و نرخ بازار تعیین میشد.
با توجه به این اصل، نکتهی مهمی که باید به آن توجه داشت این است که در تلمود و در عین حال در دیگر کتابهای معتبر دینی یهودیان، مفاهیم آزادی عمل در صنعت و سرمایهگذاری که در قوانین مسیحی اروپای قرون وسطا کمترین اشارهای هم به آن نشده است، برای یهودیان امری متعارف و آشنا به حساب میآمد. این موضوعی است که به بررسی دقیق نیاز دارد و متخصصان اهل فن باید به آن بپردازند. من به سهم خود کاری جز اشاره به چند مورد نمونهای نمیتوانم کرد. این موارد گرچه معدودند، اما به عقیدهی من مدارکی غیر قابل انکار در تأیید صحت ادعاهای من هستند. اولین مورد نمونهای من، ارجاعی به قطعهای در تلمود است که در آن رقابت آزاد میان فروشندگان را به صراحت مورد تأیید قرار میدهد.
«میشنا»؛ آر. جودا (۶) بر این باور بود که مغازهداران نباید به کودکان آجیل بدهند چون این کار سبب میشود که آنها برحسب عادت برای گرفتن آجیل به او مراجعه کنند، اما ربیهای دیگر این کار را مجاز دانستهاند. افزون بر آن، دستکاری قیمتها، کاری خلاف قانون است، اما ربیهای دیگری میگویند: «رحمت به حواسش باد!»
«گمارا» (۷)؛ پرسشی که فوراً خودنمایی میکند این است که چرا ربیها چنین موضعی در پیش گرفتند؟ پاسخ این خواهد بود که هر مغازهداری میتواند به رقبای خود چنین پاسخ بدهد: «من به بچهها آجیل میدهم، شما هم میتوانید به آنها میوه بدهید.» در مورد دوم، استدلال ربیها چگونه بود؟ میشنا دستکاری در قیمت را ممنوع میدارد، ولی با این همه میگوید، رحمت به حواسش باد! پاسخ این است که ربیها به این خاطر به حواس او رحمت میفرستند که او فراموش کرده بود که قیمتها را کم کرده است.
در کتابهای قانون، دلایل حذف شده و فقط به ذکر فرمان قانونی بسنده شده است:
هر مغازهداری آزاد است که به بچههایی که برای خرید به مغازه او میآیند، آجیل یا میوه یا هر چیز دیگری هدیه کند تا بتواند آنها و والدین آنها را به خرید در مغازهاش ترغیب کند. افزون بر آن، او میتواند کالای خود را به زیر قیمت رایج بفروشد و رقبای او نمیتوانند اعتراضی در اینباره داشته باشند.
به همین ترتیب، در مورد قوانین ناظر به رفتار تاجرانی که کالاهای خود را به بازار اصلی شهر میرسانند، چنین آمده است:
اگر غریبهها اجناس خود را از تاجران محلی ارزانتر بفروشند یا کالاهایی با کیفیت بهتر عرضه کنند، تاجران محلی حقّ اعتراض ندارند و نمیتوانند مانع از کسب و کار ایشان شوند چون در نهایت، مشتریان یهودی هستند که نفع میبرند.
این هم یکی دیگر:
اگر یک یهودی بخواهد پولی به یک غیریهودی به نرخی کمتر از نرخ رایج بازار قرض دهد، کسی نمیتواند مانع او شود.
سرانجام اینکه، قوانین دینی یهود هوادار رواج اقتصاد آزاد در عرصهی صنعت است. در یکی از کتب دینی یهودیان چنین آمده است:
اگر کسی کالایی صنعتی در بازار عرضه کرد و با اعتراض همسایههای تجاری خود روبهرو نشد و سپس یکی دیگر از کسبهی محل همان کالا را برای فروش عرضه داشت، فرد اول نمیتواند اعتراض کند که کسبه در فکر قطع روزی او است و نمیتواند جلوی او را بگیرد.
بنابراین، به صراحت میبینم که قوانین تجارت آزاد و آزادی صنعت با قوانین یهودی هماهنگ بودند و لاجرم، در توافق با ارادهی پروردگار قرار داشتند. چه انگیزهی تجاریای قویتر از این!
یهودیت و پیوریتانیسم
پیشتر به این نکته اشاره کرده بودم که بررسیها و مطالعات ماکس وبر در مورد اهمیت پیوریتانیسم در نظام سرمایهداری انگیزهای شد تا اهمیت دین یهود در سرمایهداری (کاپیتالیسم) را مورد مطالعه قرار دهم، به ویژه آنکه احساس میکردم که اندیشههای مسلط در پیوریتانیسم که در سرمایهداری نقس بسیار قدرتمندی داشتند، به نحو کاملتری در چهارچوب دین یهود توسعه یافتهاند و از سوی دیگر، سابقهی تاریخی آنها نیز کهنتر است.
اما مقایسهی کامل و همهجانبهی این دو «ایسم» در اینجا در دستور کار و صلاحیت من قرار ندارد، اما معتقدم که اگر چنین کاری صورت پذیرد، به وضوح نشان داده خواهد شد که چه وحدت دیدگاه یگانهای میان یهودیت و پیوریتانیسم، دستکم در مورد مسائلی که به آنها اشاره کرده و مورد مطالعه قرار دادهایم، وجود دارد. برای مثال، در هر دوی آنها وفور علایق دینی، اندیشهی پاداش و مجازات الهی، مزایای پرهیزکاری و تقوا در این جهان، ارتباط تنگاتنگ میان دین و تجارت، مفهوم حسابی و عددی گناه و ثواب و مهمتر از همه، منطقیکردن چهارچوبهای زندگی به چشم میخورد.
اجازه بدهید در اینجا به ذکر چند نمونه بپردازم. برای مثال، نحوهی برخورد یهودیت و پیوریتانیسم با موضوع سکس را در نظر بگیرید. خود من در یکی از بهترین هتلهای شهر فیلادلفیا یادداشتی به این مضمون در اتاقم دیدم که در آن نوشته شده بود:
از میهمانانی که قصد پذیرایی از بانوان را دارند، محترمانه خواسته میشود تا مادام که آن خانم در اتاق حضور دارد، در اتاق خود را باز بگذارند.
این توصیه با فرمان مندرج در تلمود که در آن آمده است:
آیا ناگزیر هستید با زنی معامله کنید؟ در آن صورت باید اطمینان یابید که در محل انجام معامله، جز شما دو نفر، فرد یا افراد دیگری هم باشند.
چه تفاوتی دارد؟
از سوی دیگر، مگر یکشنبهی انگلیسیها همان شنبهی یهودیها نیست؟
در اینجا میخواهم در ضمن به جملاتی از هاینه اشاره کنم که آدم روشنبین و بافراستی بود. او در کتاب «اعترافات» خود این پرسش را مطرح میکند:
آیا اسکاتلندیهای پروتستان شبیه یهودیان نیستند؟ آنها نیز نامهای یهودی بر فرزندان خود میگذارند، از ارض موعود حرف میزنند و همتای بسیاری از یهودیان، تعصب دینی ریاکارانهای دارند. آنها نیز همتای یهودیان خوردن گوشت خوک را حرام میدانند.
پیوریتانیسم جداً همان یهودیت است، اما اینکه پیوریتانیسم تحت نفوذ یهودیان بوده و اگر هم چنین بوده، این نفوذ تا چه عمقی ریشه داشته، از جمله پرسشهایی است که پاسخ به آنها بسیار دشوار مینماید. البته در این تردیدی نیست که در دورهی نهضت اصلاح دینی، بین یهودیان و برخی شاخههای دین مسیحیت ارتباط تنگاتنگی وجود داشت و مطالعهی دین یهود و آشنا بودن به خط و زبان یهودی بسیار مرسوم شده بود و در انگلستان سدهی هفدهم میلادی یهودیان از سوی پیوریتنها مورد احترام بودند و ارج و قرب خاصی داشتند. در آن دوره، چهرههای شاخص انگلیس، نظیر الیور کرامول دیدگاههای دینی خود را براساس عهد عتیق استوار کردند و خود کرامول در آرزوی آن بود که بین عهد عتیق و عهد جدید آشتی پدید آورد و کنفدراسیونی از مردم منتخب خداوند و انگلستان پیوریتن ایجاد کند.
ناتانیل هولمز (۸) که از کشیشان صاحبنام پیوریتن در آن ایام بود، آرزو میکرد که یهودیان هم به جلسات موعظهی او بپیوندند و خود او بتواند با تمام وجود در خدمت آنها باشد و اگر سخنرانیهای ایراد شده در پارلمان انگلیس به زبان عبری انجام میگرفت، شک میکردی که در لندن هستی یا سرزمین اسرائیل! گروهی مسیحی در انگلستان اصلاً خود را یهودی مینامیدند و اعتقاد داشتند که تورات باید زیربنای موازین حقوقی و قانونی انگلیس باشد!
در سال ۱۶۵۳ بود که ژنرال تامس هاریسن (۹) خواهان رعایت قوانین دین یهود در قوانین حقوقی و قانونی انگلیس شد! در سال ۱۶۴۹ طرحی به مجلس عوام برده شد که طی آن مراسم دینی (لوردز دِی) (۱۰) به روال رایج در یهودیت، در انگلیس بهجای یکشنبهها روزهای شنبه انجام شود. پیوریتنها در پرچمهای پیروزی خود این جمله را مینوشتند: «لشکر شیران یهود.» در آن ایام، در محافل بزرگ روحانیون و مردم انگلیس، در کنار انجیل کتابهای دینی یهودیان نیز خوانده میشد!
بنابراین، روی هم رفته میتوان به این نتیجه رسید که مدارک کافی برای نشاندادن تأثیر یهودیت بر اندیشههای پیوریتانیسم وجود دارد. البته در این مورد متخصصان فن باید نتیجهگیری کنند. کار من فقط این بوده است که یکی دو مورد نمونهای را به نمایش بگذارم. در خاتمهی این بحث، مایلم توجه خوانندگان را به یک رسالهی طنزآمیز جلب کنم که در سال ۱۶۰۸ به چاپ رسیده و چنین به نظر میآید که محتوای آن نشانگر ارتباط نزدیک میان یهودیت و فرقهی کالوینیسم است که خود شباهت فراوان به پیوریتانیسم دارد. این کتاب «آیینهی یهودی کالوینیسم» نام دارد و در صفحهی ۳۳ آن، مقایسهای بین این دو مذهب، با حال و هوای طنزآمیزی انجام گرفته است. در آن چنین آمده است:
اگر قرار باشد صادقانه اعتراف کنم که چرا کالوینیست شدهام، باید بگویم که به عقیدهی من هیچ مذهب دیگری بهاندازهی کالوینیسم به مذهب یهود شباهت ندارد و در دیدگاههای دین یهود نسبت به زندگی و ایمان، شبیه به آن نیست. در اینجا به چند مورد تشابه اشاره میکنم؛ یهودیان از نام «مریم» بیزارند و فقط وقتی آنرا تحمل میکنند که چهره یا نام او را روی سکههای طلا و نقره یا سکههای پول میبینند! ما کالوینیستها هم همینطور هستیم. ما هم مریم را روی سکهها دوست داریم و میدانیم که او در کسب و کار و تجارت تا چه حد مهم است. یهودیان هرجا که باشند، برای اینکه سر مردم کلاه بگذارند، حاضرند هر زحمتی را تحمل کنند، ما هم همینطور. به همینخاطر بود که سرزمین خود را ترک گفتیم و به جاهایی رفتیم که مردم ما را نشناسند و در نتیجه به راحتی فریب ما را بخورند… . ما هستیم که باید آدمهای سادهلوح و کودن را رهبری کنیم، سرشان کلاه بگذاریم و آنها را به سوی خود بکشانیم.
پینوشتها: ورنر زمبارت
۱. Ghetto
2. Wellhausen
3. Cicero
4. Tacitus
5. Jahuda Halevy
6. R. Judah
7. Gemara
8. Nathaniel Holmes
9. thomas Harrison
10. Lord’s Day
منبع: ورنر سومبارت ، یهودیان و حیات اقتصادی مدرن ، ترجمه رحیم قاسمیان ، تهران، نشر ساقی، چاپ دوم.
امت اسرائیل ، امت اسرائیل ، امت اسرائیل ، امت اسرائیل ، امت اسرائیل ، امت اسرائیل
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: