گزارش ویژه «ایران؛ ایری؛ راکفلر» – قسمت چهارم نورمن بورلاگ
اسناد اقدامات ضدبشری بورلاگ
تاکنون سه شماره از گزارش ویژه «ایران؛ ایری؛ راکفلر» در سایت اندیشکده مطالعات یهود منتشر شده است. این گزارش ویژه به بررسی ابعاد جهانی سرمایهگذاری بنیادها و نهادهای امپریالیستی همچون بنیاد راکفلر (۱) و جریانهای وابسته به آنها در مقوله «غذا» میپردازد.
در شماره اول از این گزارش (اینجا) دیدیم که مؤسسه غیرانتفاعی ایری (۲) یک مؤسسه تحقیقاتی ژنتیک غذاست که راکفلرها طی ۶ دهه گذشته میلیاردها دلار بر آن سرمایهگذاری کردهاند تا «غذا» را تحت کنترل داشته باشند.
در شماره دوم (اینجا) روایت خود «ایری» را در مورد ارتباطات عمیق چهل سالهاش با ایران بررسی کردیم.
در گزارش سوم (اینجا) ابعاد پروژه عظیم انقلاب سبز (۳) روشن شد؛ اما نمیتوان از انقلاب سبز سخن گفت و از نورمن بورلاگ (۴) یاد نکرد.
او از سال ۱۹۴۴ تا زمان مرگش در سال ۲۰۰۹ محقق برجسته و نفر دانشی سه نسل از راکفلرها در حوزه ژنتیک گیاهی به شمار میرفت. در گزارش ذیل به سرگذشت پدر انقلاب سبز و اسطوره ژنتیک گیاهی راکفلرها، نورمن بورلاگ و همچنین سرنخهای ارتباطی او با داخل ایران مروری خواهیم داشت.
بخش اول؛ زندگی و زمانه «نورمن ارنست بورلاگ»
تولد و تحصیلات
نورمن بورلاگ از نسل خانواده امریکایی است که اصالتاً مهاجران نروژیتبار هستند. وی ۲۵ مارس ۱۹۱۴ -در آستانه جنگ اول جهانی- در «سوده» (۵) از توابع «کرسکو» (۶) در ایالت «آیوا» (۷) دیده به جهان گشود.
خواهیم دید در زمان تولد بورلاگ، برنامههای غذای جامع راکفلرها آغاز شده بود.
او تا ۱۹ سالگی در مزرعه ۱۰۶ هکتاری پدربزرگ و مادربزرگ خود زندگی میکرد. مهمترین فعالیتهای این مزرعه را ماهیگیری، شکار، پرورش ذرت و جو و همچنین پرورش گاو، خوک و مرغ نوشتهاند. نورمن تا کلاس هشتم را در یک مدرسه روستایی یک کلاسه گذراند؛ این مدرسه که قدمتش به ۱۸۶۵ میلادی بازمیگردد هماکنون توسط بنیاد میراث نورمن بورلاگ (۸) خریداری شده است.
در سال ۱۹۳۳ نورمن موفق شد علیرغم مردود شدن در آزمون ورودی، با شرایطی در کالج عمومی «دانشگاه مینهسوتا» (۹) ثبتنام کند. پس از دو فصل، او به کالج جنگلداری کشاورزی منتقل شد. وی در این زمان عضو تیم کشتی دانشگاه مینهسوتا بود. بورلاگ برای تأمین مخارج تحصیلش بهنوعی در سازمان جنگلداری بورسیه شد.
بورلاگ به فوتبال و بیسبال علاقهمند بود و عضو تیم کشتی دانشگاه به شمار میرفت
تنها یک ماه مانده به پایان دوره کارشناسی، نقطه عطفی در زندگی نورمن اتفاق افتاد. وی در یک ارائه (۱۰) با عنوان دشمنان کوچک متغیر و نابودگر محصولات غذایی ما (۱۱) توسط استاد پیشتاز ژنتیک گیاهی الوین استکمن (۱۲) شرکت کرد. او نظر استاد ارائهدهنده را درباره این که در آینده روی آسیبشناسی جنگلها کار کند جویا شد. استکمن به او توصیه کرد روی بیماریشناسی گیاهی کار کند.
الوین چارلز استکمن؛ از پیشتازان ژنتیک گیاهی، انقلاب سبز و استاد نورمن بورلاگ
این سرآغاز تحصیل نورمن بورلاگ در زمینه بیماریشناسی (کارشناسی ارشد) و ژنتیک گیاهی (دکتری) بود. وی در سال ۱۹۴۰ مدرک کارشناسی ارشد و در سال ۱۹۴۲ دکترای خود را در این رشته دریافت کرد. این ایام مقارن با جنگ دوم جهانی و در آستانه اعلام رسمی برنامه انقلاب سبز توسط راکفلرها بود؛ گرچه نام انقلاب سبز تا سال ۱۹۶۸ به این برنامه منسجم و سریع اطلاق نشد.
او در همان دانشگاه با همسر آیندهاش، مارگارت گیبسون (۱۳) آشنا شد و زندگی مشترک ۶۹ سالهاش را با او آغاز کرد. حاصل ازدواج آنها سه فرزند، پنج نوه و شش نتیجه تا ۸ مارس ۲۰۰۷ بود؛ در این تاریخ همسر بورلاگ در ۹۵ سالگی درگذشت.
تصویری قدیمی از نورمن بورلاگ و مارگارت بورلاگ
بورلاگ جوان درحالیکه کمتر از ۳۰ سال داشت درخلال سالهای ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۴، برای طی دوره سربازی خود، بهعنوان میکروبیولوژیست در کمپانی «دوپونت» (۱۴) در «دلور» (۱۵) مشغول به کار شد. او قرار بود در زمینه باکتریکشها، قارچکشها و مواد نگهدارنده صنعتی و کشاورزی پژوهش کند؛ اما با آغاز جنگ او جهت حل برخی مسائل فنی جنگ به تحقیق پرداخت.
برنامه مکزیک
ارتباط نزدیک راکفلرها در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی با محققانی همچون الوین چالرز استکمن و ژاکوب (یعقوب) جورج هرار (۱۶) و همچنین هنری والاس (۱۷) -وزیر کشاورزی امریکا در سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۰- نشان میدهد برنامههای کشاورزی راکفلرها در سالهای دهه ۱۹۳۰ به آنجا رسید که لازم بود این برنامهها در یک کشور به عنوان پایلوت پیاده شود، تا در صورت موفقیت برنامههای گستردهتر راکفلرها برای کشاورزی بر همان اساس شکل بگیرد؛ قرعه اجرای این برنامه به مکزیک افتاد.
سال ۱۹۴۰، آویلا کاماچو (۱۸) به عنوان چهل و پنجمین رئیسجمهور مکزیک قدرت را به دست گرفت. او هدف اصلی دولت در کشاورزی را رشد صنعتی و رشد اقتصادی اعلام کرد. در این شرایط هنری والاس، که در آن زمان از وزیر کشاورزی به معاون رئیسجمهور امریکا ارتقا یافته بود، هماهنگیهای لازم را با بنیاد راکفلر برای سرمایهگذاری در مکزیک انجام داد. بنیاد راکفلر نیز «استکمن» -استاد بورلاگ- و دو محقق پیشرو در کشاورزی را برای تهیه پروپوزال یک برنامه جامع همکاری با دولت مکزیک مأمور کرد. آنها پیشنهاد تشکیل یک سازمان جدید به نام دفتر مطالعات ویژه (۱۹) را مطرح کردند؛ به این ترتیب که این سازمان بهعنوان بخشی از دولت مکزیک تشکیل شود و بنیاد راکفلر با مشارکت دانشمندان مکزیکی و آمریکایی آن را اداره کند. موضوع پیشنهادی این سه محقق برای این سازمان جدید، تمرکز بر توسعه خاک، ذرت و گندم و بیماریشناسی گیاهی بود.
مشارکت راکفلر در کشورهای هدف طی یک قرن گذشته تاکنون عموماً با همین ساختار انجام میشود: تشکیل نهاد یا پژوهشکده دولتی؛ با سرمایه و پشتیبانی راکفلر؛ و با مشارکت دانشمندان طرفین. قابل توجه اینکه باید پرسید آیا این ساختار در ایران نیز رعایت شده است؟
نورمن بورلاگ به همراه هنری والاس وزیر سابق کشاورزی و معاون رئیسجمهور امریکا و مارتیر وزیر کشاورزی مکزیک در مزرعه «دفتر مطالعات ویژه» در دهه ۱۹۴۰ میلادی
استکمن در سال ۱۹۴۳ میلادی از طرف راکفلر، ژاکوب هرار را برای رهبری این پروژه انتخاب کرد. هرار بلافاصله استخدام بورلاگ را -بهعنوان رئیس برنامه تحقیقات مکزیک- در دستور کار قرار داد. بورلاگ بلافاصله پس از پایان خدمتش در دوپونت، در ژوئیه ۱۹۴۴ و پس از رد پیشنهاد دو برابری حقوق و دستمزد این کمپانی، سراسیمه به مکزیک رفت؛ او آنچنان عجله داشت که حتی همسر باردار و کودک چهارده ماهه خود را نیز برای رسیدن به مکزیک تنها گذاشت. او بهعنوان متخصص ژنتیک و آسیبشناس گیاهی در مکزیک مشغول به فعالیت شد و تا شانزده سال بعد از آن بهطور پیوسته مسئول فنی این برنامه بود؛ گرچه تا سالهای انتهایی عمرش، دو سوم هر سال را در مکزیک میگذراند.
درخلال این سالهای طولانی دشواریهای بسیاری برای اجرای برنامه گندم راکفلرها در مکزیک پیش آمد که بعضاً غیرقابل حل مینمود. عدم وجود تجهیزات و نفرات آموزش دیده و رویکرد خصمانه کشاورزان محلی به برنامه گندم از جمله مشکلات راکفلرها در مکزیک بود. بورلاگ خود در کتابش نورمن بورلاگ در گرسنگی جهانی (۲۰) مینویسد: «خیلی وقتها بهنظرم میرسید که پذیرش سمت در مکزیک یک اشتباه وحشتناک از سوی من بوده است.» (۲۱) همچنین بروز اختلاف بین بورلاگ و هرار بعضاً بر مشکلات میافزود. در یکی از این موارد اختلافات تا آنجا بالا گرفت که بورلاگ از کارش استعفا کرد و با پادرمیانی استکمن به کار بازگشت.
با وجود این مشکلات نهایتاً برنامههای این تیم در خلال دهههای ۴۰ و ۵۰ به نتیجه رسید و بخش اعظم تولید گندم در مکزیک در سالهای ابتدایی دهه ۱۹۶۰ از انواع پاکوتاه تولید شده توسط تیم راکفلر بود. این بذرها میتوانست سود تجاری قابل ملاحظهای برای راکفلرها به همراه داشته باشد. همچنین موفقیت نسبی در این طرح سبب شد راکفلرها به فکر بیفتند که به سرعت بخشهای بعدی برنامهشان را اجرا کنند. تأسیس مرکز تحقیقات برنج فیلیپین (IRRI) -که در این سلسله گزارشها به آن پرداخته شد- توسعه انقلاب سبز مکزیک به افریقا و هند و همچنین تأسیس مرکز بینالمللی اصلاح ذرت و گندم (۲۲) از جمله فعالیتهای توسعهای راکفلرها به شمار میرود که پس از موفقیت در مکزیک کلید خورد.
بورلاگ در جنوب آسیا
در خلال دهه ۱۹۶۰ میلادی، منطقه پرجمعیت شبهقاره هند چندین جنگ را با طرفهای مختلف -از جمله پرتغال، بوتان، پاکستان و چین- تجربه کرد. بنابراین ترس از قحطی در این کشورها، بهترین زمینه را برای دستاندازی راکفلر به مزارع این کشورها فراهم کرد.
در مارس ۱۹۶۲ تعدادی از لاینهای پاکوتاه گندم بهاره نورمن بورلاگ در مزارع مؤسسه تحقیقات کشاورزی هند در «پوسا» (۲۳) کاشته شد. یک سال بعد در مارس ۱۹۶۳ بنیاد راکفلر با هماهنگی دولت هند نورمن بورلاگ و رابرت گلن آندرسن (۲۴) را جهت توسعه مسیری که در مکزیک آغاز شده بود به هند اعزام کرد. در پی این سفر آندرسن بهعنوان رئیس برنامه گندم بنیاد راکفلر تا سال ۱۹۷۵ در هند باقی ماند.
نورمن بورلاگ (راست) به همراه رابرت گلن اندرسون (چپ) در مزارع راکفلر
تیم راکفلر در هند با تلاش و مراقبت زیاد توانستند در سال ۱۹۶۵ دو گونه از ارقام گندم را به هند و پاکستان بفروشند. در این سال تنها ۲۰۰ تن بذر گندم راکفلرها به هند و ۲۵۰ تن به پاکستان وارد شد. درباره قیمت بذرهای هند در آن سال رقمی منتشر نشده اما با اینکه این اقلام در مکزیک آسیب دیده بود در ازای ۲۵۰ تن بذر پاکستان، ۱۰۰ هزار دلار دریافت شده است. به این ترتیب پیشقراولان راکفلر موفق شدند راه بذرهای تغییر یافته را به شبه قاره هند باز کنند. هند در سال ۱۹۶۶ میلادی ۱۸ هزار تن و پاکستان در سال ۱۹۶۷ میلادی ۴۲ هزار تن از این بذور وارد کرد. این یک موفقیت دیگر برای نورمن بورلاگ و تیم راکفلرها به شمار میرفت.
در این زمان، پس از موفقیت تجارت بذرها در مکانی خارج از مکزیک، توسعه بیشتر این بذرها به تبلیغات و پروپاگاندای جهانی نیاز داشت. لذا بلافاصله در سال ۱۹۶۸ ویلیام گاد (۲۵) از آژانس پیشرفتهای بینالمللی ایالات متحده (۲۶) کار نورمن بورلاگ را انقلاب سبز نامید.
پروفسور حمید مولانا استاد برجسته علوم ارتباطات، تلاشهای آمریکاییها در دهه ۶۰ میلادی را به یاد میآورد. او در این خصوص خاطرنشان میکند: «به خاطر دارم «ویلیام گاد» رئیس یک آژانس آمریکایی، در آن موقع که جنگ سرد بین آمریکا و شوروی ادامه داشت، اعلام کرد توسعه کشاورزی جدید یک انقلاب است. این انقلاب نه انقلاب خشونتآمیز قرمز شورویهاست و نه انقلاب سفید شاه ایران؛ بلکه ما نام آن را «انقلاب سبز» میگذاریم.»
پس از این نامگذاری بلافاصله در سال ۱۹۷۰ جایزه صلح نوبل (۲۷) به بورلاگ اعطا شد. رئیس وقت کمیته جایزه نوبل هنگام اهدای جایزه به او گفت: «نورمن بورلاگ، بیش از هر فرد دیگری برای گرسنگان جهان نان فراهم کرده است و دلیل دادن جایزه صلح نوبل به او این است که ما امیدواریم رفع گرسنگی، صلح به همراه آورد.»
راکفلرها برای نجاتبخش خواندن این تکنولوژی، از بورلاگ یک قدیس و اسطوره ساختند و او را پدر انقلاب سبز نامیدند؛ با تبلیغات وسیعی شایع کردند که خدمات بورلاگ در صنعتی شدن کشاورزی کشورهای فقیر طی سالهای دهه ۶۰ قرن بیستم میلادی جان (تعداد رُندِ) یک میلیارد انسان را نجات داده است.
همزمان با این موفقیت هنری آلفرد کیسینجر (۲۸) استراتژیست ارشد و صهیونیست آمریکایی، تلاش کرد تا اذهان سیاستگذاران آمریکایی را نیز نسبت به این برنامه روشن کند. وی در سال ۱۹۷۴ از طرحی موسوم به NSSM پرده برداشت. او «انرژی» و «غذا» را دو اهرم کاربردی کنترل ملتها معرفی کرد. او در کنگره به سیاستمداران آمریکایی اعلام کرد که اگر نفت را کنترل کنند دولتها را تحت کنترل در میآورند و اگر غذا را کنترل کنند، مردم را تحت سیطره خواهند گرفت.
با این تمهیدات در دهه ۱۹۷۰ میلادی کشورهای زیادی در امریکای لاتین، آسیای غربی و آفریقا تحت برنامه انقلاب سبز قرار گرفتند.
توسعه به افریقا
بورلاگ در سال ۱۹۸۶ نهادی به نام انجمن افریقایی ساساکاوا (۲۹) تأسیس کرد تا فعالیتهای بنیاد راکفلر به آفریقا نیز توسعه یابد؛ او تا سال ۲۰۰۹ مسئولیت آن را بر عهده داشت. از میان کشورهای افریقایی این برنامه دستِکم در کشورهای بنین، بورکینافاسو، اتیوپی، غنا، گینه، مالی، مالاوی، موزامبیک، نیجریه، تانزانیا و اوگاندا اجرا شده است.
توسعه به ارقام دیگر گیاهی
کار بورلاگ بر دستاندازی راکفلرها به گونههای گیاهی دیگر نیز بسیار مؤثر بود. ویکیپدیا در این زمینه مینویسد: «کار بورلاگ در زمینه گندم به توسعه ارقام نیمهکوتاه برنج هندی و ژاپنی در مؤسسه «ایری» و همچنین «مؤسسه تحقیقات برنج هونان چین» کمک کرده است. همچنین همکاران بورلاگ در «گروه مشورتی تحقیقات بینالمللی کشاورزی» نیز ارقام توسعهیافته بیشتری از انواع برنج را در آسیا معرفی کردند.» (۳۰)
همچنین با توسعه این مطالعات به گونههای گیاهی دیگر -ازجمله ذرت- در سال ۱۹۶۴ بورلاگ به سمت مدیر برنامه بینالمللی بهبود گندم (۳۱) نیز منصوب شد. بودجه این برنامه ذیل مرکز تازه تأسیس «مرکز بینالمللی اصلاح ذرت و گندم (CIMMYT)» بودجه بهطور مشترک توسط بنیادهای فورد و راکفلر و همچنین دولت مکزیک تأمین میشد. از سال ۱۹۸۴، بورلاگ بخشی از سال را در مؤسسه CIMMYT مشغول بود و ماههای دیگر سال را در دانشگاه «ای اند ام تگزاس» (۳۲) به تدریس میپرداخت.
وی سرانجام در سال ۲۰۰۹ هنگامی که ۹۵ سال داشت در اثر بیماری سرطان در تگزاس درگذشت.
توسعه برنامه راکفلر در «انبار جامع بذرهای قیامت» (۳۳)
برنامه راکفلرها در زمینه غذا به همین موارد ختم نشد؛ برای نمونه در ژوئیه سال ۲۰۰۶ با مشارکت بنیاد بیل و ملیندا گیتس (۳۴)، بنیاد راکفلر، کمپانی مونسانتو (۳۵)، بنیاد سینجنتا (۳۶) و «دولت پادشاهی نروژ» و چند مؤسسه و نهاد همسوی دیگر، ساخت یک انبار منحصر به فرد آغاز شد. این انبار که به نامهای انبار بذرهای سوالبارد ، تالار جهانی بذر سوالبارد ، انبار روز رستاخیز یا انبار روز مبادا مشهور است در فوریه سال ۲۰۰۸ رسماً آغاز به کار کرد.
تصویری از داخل انبار بذرهای قیامت
در خبرها و گزارشات بینالمللی بزرگترین تأمینکنندگان مالی این مرکز، بنیاد بیل و ملیندا گیتس ، فائو (۳۷) و سایر نهادهای بینالمللی مانند CGIAR ؛ (۳۸) معرفی میشوند. دولت نروژ اعلام کرد این بذرها برای «روز مبادا»، یعنی روزی که آذوقه مردم جهان تمام شود، نگهداری میشوند.
اما سؤال اینجاست که بنیادهای متمول امریکایی از چه زمانی به فکر نجات بشریت افتادهاند؟
این بانک بذر، حائز ویژگیهای عجیب و منحصر به فردی است که در گزارشی مجزا به آن پرداخته خواهد شد.
بخش دوم؛ واقعیتهای نهان درباره نورمن بورلاگ
متمرکز شدن مدیریت کلان کشاورزی، توسعه کشت تکمحصولی، مکانیزاسیون و صنعتی شدن مزارع، در اختیار گرفتن نهادهها مانند بذر، کود و سموم کشاورزی، افزایش مصرف سموم و کودهای شیمیایی در کشاورزی، تجارت محصولات کشاورزی و نیز استفاده از تکنولوژیهای نوین که در انحصار راکفلرها قرار داشت مهمترین موارد پیگیری شده در انقلاب سبز است. سیطره بر این منابع اساسی علاوه بر سود هنگفت تجاری، در افزایش قدرت اعمال نفوذ آمریکا در این کشورها بسیار مؤثر بود.
این سیاست به نابودی بنیانهای کشاورزی در کشورهای هدف انجامید و تأمین «غذای سالم» و «خودکفایی در تأمین غذا» را با چالش جدی مواجه کرد. برای مثال طی هزاران سال گذشته در مناطق مختلف جهان، کشاورزی بهصورت ارگانیک و طبیعی تولید میشده است. ورود گسترده آفتهای کشاورزی به کشورهای هدف -که به همراه بذرها و کودهای شیمیایی آمریکایی وارد این کشورها میشد- یکی از سیاستهایی بود که در انقلاب سبز پی گرفته شد تا کشاورزان مجبور باشند سموم شیمیایی کمپانیهای خاص را برای دفع این آفات استفاده کنند. تغییر الگوهای استفاده از منابع آب (مانند چاههای عمیق)، تغییر مدلهای کشاورزی از «سنتی، خودکفا و داخلی» به «صنعتی و وابسته» و همچنین گسترش بیماریهای صعبالعلاج مانند سرطان که در اثر مصرف سموم و کودهای شیمیایی پدید آمدند از تبعات انقلاب سبز بود.
اقدامات بورلاگ گذشته از سود سرشاری که برای راکفلرها به ارمغان آورد و بازار بذر را در انحصار آنها قرار داد اثرات زیانبار بیسابقهای را برای محیط زیست و سلامت انسانها به ارمغان آورد.
پروفسور مولانا در توضیح اهداف سیاسی، مالی و ایدئولوژیک انقلاب سبز میگوید: «هدف انقلاب سبز این اعلام شد که با توسعه ماشینآلات جدید کشاورزی و شیوههای نو در کشورهایی مانند هند و پاکستان که جمعیت فوقالعادهای داشتند کاشت گندم و موادغذایی افزایش یابد؛ اما انقلاب سبز آن روز آمریکاییها برای از بین بردن گرسنگی در هند نبود، بلکه انگیزه سیاسی، مالی و ایدئولوژیک داشت. آمریکا و غرب میخواست کشورهایی مانند هند الگوهای صنعتی، اقتصادی و مالی سرمایهداری مدرن را که بر جهان تسلط داشت انتخاب کرده و دنبال کنند.»
مولانا با رد ادعای راکفلرها مبنی بر «کمک به رفع گرسنگی در جوامع فقیر» به افزایش ۱۱ تا ۲۲ درصدی گرسنگی در کشورهای آفریقایی و امریکای لاتین بعد از اجرای این طرح اشاره کرد و افزود: «با افزایش مواد کشاورزی و به کار بردن شیوههای جدید، میلیونها هندی از مزارع رانده شده و به شهرها هجوم آوردند. انقلاب سبز شاید میزان تولید گندم و ذرت را بالا برده بود، ولی بنیاد اجتماعی روستایی و علاقه هندیها به زمین و خانواده و زندگی را به هم زده بود.»
این شرایط باعث شد انقلاب صنعتی در کشاورزی با مخالفتهای گسترده نهادهای مردمی و غیرتجاری در کشورهای مختلف روبهرو شود؛ ویکی پدیا -با وجود ارائه گزارشهای جهتدار به نفع راکفلرها- اذعان میکند: «در اوایل دهه ۱۹۸۰، گروههای زیستمحیطی که با روش بورلاگ مخالف بودند در برابر توسعه برنامهریزی شده خود کمپین تشکیل دادند. آنها راکفلر، فورد و بانک جهانی را به متوقف کردن بودجه بسیاری از پروژههای کشاورزی در آفریقا وادار کردند.» (۳۹)
همچنین پروفسور واندانا شیوا (۴۰) فعال هندی محیط زیست و یکی از تدوینکنندگان پروتکل بینالمللی کارتاهنا (۴۱) با انحصار تجارت بذرها و نهادههای کشاورزی شدیداً مخالف است. او تصریح میکند: «در سال ۱۹۰۵ آلبرت هاوارد -یکی از پیشتازان کشاورزی ارگانیک- به هندوستان آمد و دید که علیرغم انبوه حشرات، هیچ آفتی محصولات کشاورزی هند را تهدید نمیکرد. اما در خلال قرن بیستم شرکتهای تولیدکننده بذر به اسم «انقلاب سبز» وارد اراضی هند شدند و نوعی بردهداری جدید را رایج کردند. در نتیجه کلیه رودخانههای پنجاب به موادشیمیایی آلوده شد و منابع آبی زیرزمینی منطقه رو به نابودی رفتند؛ همچنین آمار سرطان بهشدت رو به افزایش گذاشت و بسیاری از مردم و کشاورزان بر اثر مصرف سموم شیمیایی به سرطان مبتلا شدند.» وی افزود: «غذا از دانههای گیاهان بهوجود میآید؛ از بدو خلقت همه غذاها از بذر بهوجود آمدهاند. هرگونه تهدید، انحصار و تحریم بذرها حیات بشر را به خطر خواهد انداخت؛ نابودی بذرها یعنی پایان حیات بشر.»
بسیاری از دانشمندان از بین رفتن بخش قابل توجهی از تنوع زیستی روی زمین را حاصل رویآوردن به کشاورزی صنعتی میدانند. سازمان ملل نشستِ معروف «زمین» را در سال ۱۹۹۲ در ریودوژانیرو برگزار کرد؛ چهار سال بعد، کنفرانس بینالمللی سازمان ملل در منابع ژنتیک گیاهی در لایپزیگ، برآورد کرد که ۷۵ درصد تنوع زیستی جهان در کشاورزی به علت انقلاب سبز -روی آوردن گسترده به سموم کشاورزی و کاشت غلات پربازده- و کشاورزی صنعتی، نابود شده است.
بخش سوم؛ رد پای نورمن در ایران
حضور بورلاگ در ایران را از چند منظر میتوان تحلیل کرد؛ گذشته از حضور مستقیم او در ایران در زمان اوج موفقیت جهانی طرح راکفلر، در سالهای اخیر نهادهایی مانند ایری، «بنیاد جایزه جهانی غذا» (۴۲) و… که تحتتأثیر برنامهها و توسط بنیاد راکفلر تأسیس شدهاند، در ایران حضوری پر رنگ دارند؛ برنامههای ایری برای دستیابی به منابع ژنتیک گیاهی ایران در گزارشهای قبلی بررسی شد؛ ذیلاً بر دو اتفاق دیگر که به این برنامه مرتبط است اشارهای خواهیم داشت.
حضور «کنت کوئین» (۴۳)، مقام امنیتی امریکایی، در ایران
نورمن بورلاگ در سال ۱۹۸۶ دفتر «بنیاد جایزه جهانی غذا» را با تأمین مالی مستقیم راکفلر در «ایالت آیوا» دایر کرد که هر سال جایزهای ۲۵۰ هزار دلاری را به فرد برجسته برنامههای راکفلر اهدا میکند. این نهاد خصوصی، موقوفه راکفلر و یکی از کانونهای اصلی پیگیریهای راکفلرها در زمینه ژنتیک گیاهی در سراسر جهان است. مسئول بنیاد جایزه جهانی غذا کنت کوئین -عضو شورای امنیت ملی آمریکا و رفیق پنجاه ساله هنری کیسینجر- است. وی چندی پیش مهمان وزارت جهاد کشاورزی بود.
تجلیل از مقام ارشد راکفلر با تابلو فرش «بورلاگ» در سال ۹۳؛ حضور افراد خاص در این مراسم درخور توجه است!
ابعاد سفر کوئین در بخشهای بعدی گزارش «ایران ؛ ایری ؛ راکفلر» بررسی خواهد شد.
حضور مستقیم بورلاگ در ایران
گرچه حضور شخص شناختهشدهای مانند نورمن بورلاگ در ایران در فضای تنشآلود سیاسی میان ایران و آمریکا عجیب مینماید، اما در کمال تعجب وی نهتنها در اوج شهرت به ایران دعوت شد، بلکه مورد تجلیل قرار گرفت و «مدال طلای کشاورزی ایران» توسط «وزیر کشاورزی وقت ایران» به وی اعطا شد.
سال ۱۳۷۸؛ تصویر اهداء مدال طلای کشاورزی ایران به نورمن بورلاگ
اشارهای به جریان «آیوا»
طی قرنهای بیستم و بیست و یکم، ایالت آیوا امریکا کانون تحولات بیشماری در حوزه ژنتیک گیاهی بوده است. تمرکز دانشمندانی چون بورلاگ، استکمن، ژاکوب هرار و نیز سیاستمدارانی همچون هنری والاس که طی قرن بیستم راه را برای اجرای برنامه غذایی راکفلر باز کردهاند قابل توجه است؛ همچنین این ایالت محل استقرار «بنیاد جایزه جهانی غذا» است. اما اظهارنظر کنت کوئین درباره این ایالت قابل توجه است.
کنت کوئین به عنوان مسئول این بنیاد و همچنین عضو شورای امنیت ملی آمریکا در گزارش سفرش به ایران در سال ۹۳ میگوید طی یکصد سال اخیر برنامههای راکفلرها در کشاورزی کشورهایی مانند شوروی سابق، ژاپن، هند، پاکستان و همچنین ایران از این ایالت هدایت شده است.
از سوی دیگر در گزارشهای پیشین «ایران ؛ ایری ؛ راکفلر» دیدیم که نقش جریانی خاص برقراری ارتباط مراکز داخلی با سرشاخههای راکفلر نقشی بیبدیل است؛ اعطای دو مدال طلای کشاورزی ایران به دو محقق برجسته راکفلرها، نورمن بورلاگ و گوردیو خوش توسط این جریان، اولین برقراری ارتباط با مؤسسه «ایری» بنا بر تاریخچه خود ایری (اینجا)، حضور در مراسم تقدیر از مقام امنیتی امریکایی در سال ۹۳، حضور مؤثر در همایشهای مرتبط با این جریان تا سال ۹۵، پشتیبانی و معاضدت سیاسی مؤثر نسبت به دانشآموختگان راکفلر و دهها مورد دیگر موارد سؤالبرانگیزی است که در گزارشی مستقل به آن پرداخته خواهد شد؛ اما جالب است که یکی از وزرای سابق جمهوری اسلامی که پیگیر راهیابی این جریان بوده نیز دانشآموخته کشاورزی «دانشگاه ایالتی آیوا» بوده است.
گزارش ویکیپدیا از تحصیل جناب وزیر در ایالت آیوا
به هر رو بررسی نقش ایالت آیوا در کشاورزی ایران، نیاز به بررسی جامع در گزارشی مستقل دارد.
نورمن بورلاگ در مارس ۲۰۰۵ درباره برنامه تولید غذا تا سال ۲۰۵۰ توضیحاتی داد. او گفت ما نیاز داریم که تولید غذا را با روشهای خاص دو برابر کنیم. (۴۴)
در بخشهای بعدی این گزارش خواهیم دید که برنامههای راکفلر برای «غذا» ادامه دارد…
قسمت قبلی این گزارش ؛ قسمت بعدی این گزارش
منبع: تسنیم
پینوشتها:
۱. The Rockefeller Foundation
2. International Rice Research Institute (IRRI) / Non-profit organization
3. Green Revolution
4. Norman Ernest Borlaug: March 25, 1914 – September 12, 2009
5. Saude
6. Cresco
7. Iowa
8. Project Borlaug Legacy
9. University of Minnesota
10. lecture
11. These Shifty Little Enemies that Destroy our Food Crops
12. Elvin Charles Stakman (May 17, 1885 – January 22, 1979)
13. Margaret Gibson
14. DuPont
15. Delaware
16. Jacob George “Dutch” Harrar (December 2, 1906 – April 18, 1982)
راکفلرها عمیقاً پایبند هستند که یهودی معرفی نشوند. درباره مذهب هرار نیز اطلاع دقیقی در دست نیست؛ اما با توجه به نامش او احتمالاً یک یهودی است. رد پای ژاکوب هرار را بهعنوان یک فرد مؤثر در برنامههای «ایری» نیز میبینید. سایت بنیاد راکفلر مینویسد: ژاکوب هرار به سرعت سلسله مراتب موفقیت را در این بنیاد طی کرد. هرار در سال ۱۹۵۱ به سمت معاون بخش کشاورزی، در سال ۱۹۵۵ به سمت مسئول این بخش، در سال ۱۹۵۹ به عنوان معاون مدیرعامل و در سال ۱۹۶۱ به سمت «امین» و مدیرعامل بنیاد راکفلر برگزیده شد و تا سال ۱۹۷۲ در این سمت باقی ماند. او پس از بازنشستگی در خلال سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۹ ریاست از سال ۱۹۷۳ تا سال ۱۹۷۹، ریاست شورای حکومتی راکفلر را بر عهده داشت.
۱۷. Henry Agard Wallace (October 7, 1888 – November 18, 1965)
18. Manuel Ávila Camacho (Spanish pronunciation: [maˈnwel ˈaβila kaˈmatʃo]; 24 April 1897 – ۱۳ October 1955) served as the President of Mexico from 1940 to 1946.
19. The Office of Special Studies
20. Norman Borlaug on World Hunger
21. “It often appeared to me that I had made a dreadful mistake in accepting the position in Mexico,”
22. Centro Internacional de Mejoramiento de Maíz y Trigo, or CIMMYT
23. Pusa
24. Robert Glenn Anderson
25. William Gaud
26. the United States Agency for International Development
27. Nobel Peace Prize
28. Henry Alfred Kissinger (/ˈkɪsɪndʒər/;Heinz Alfred Kissinger [haɪnts ˈalfʁɛt ˈkɪsɪŋɐ]; May 27, 1923
ویکیپدیا هنری کیسینجر را یک یهودی متولد آلمان معرفی میکند:
Kissinger was born Heinz Alfred Kissinger in Fürth, Bavaria, Germany, in 1923 during the Weimar Republic, to a family of German Jews.
29. Sasakawa Africa Association (SAA)
30. Borlaug’s work with wheat contributed to the development of high-yield semi-dwarf indica and japonica rice cultivars at the International Rice Research Institute and China’s Hunan Rice Research Institute.
31. The International Wheat Improvement Program
32. Texas A&M University
33. The Svalbard Global Seed Vault
34. Bill & Melinda Gates Foundation
35. Monsanto
36. Syngenta
37. Food and Agriculture Organization of the United Nations (FAO)
38. Consultative Group for International Agricultural Research
39. In the early 1980s, environmental groups that were opposed to Borlaug’s methods campaigned against his planned expansion of efforts into Africa. They prompted the Rockefeller and Ford Foundations and the World Bank to stop funding most of his African agriculture projects.
40. Vandana Shiva: November 5, 1952 (age 64)
۴۱. کشورهای عضو کنوانسیون تنوع زیستی در سال ۱۹۹۵ با آغاز مذاکرات درباره موافقتنامههای قانونی که بتواند مسائل مربوط به خطرات احتمالی محصولات دستکاری شده ژنتیک (تراریخت) را بررسی کند، به این نیاز پاسخ دادند. این مباحثات نهایتاٌ در ۲۹ ژانویه سال ۲۰۰۰ منجر به قبول پروتکل ایمنی زیستی «کارتاهنا» شد. این پروتکل مشتمل بر ۴۰ ماده و ۳ ضمیمه است.
۴۲. The World Food Prize
43. Kenneth M. Quinn (born 1942)
۴۴. بخشی از سخنان او این بود:
“we will have to double the world food supply by 2050.”
تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم: