لایههای زیرین تکاپوهای فعالان بابی (ازلی) در دورهی قاجار
با توجه به آنچه [در قسمتهای قبل] آمد، میتوان دانست که بابیان (ازلیان)، و از آن جمله، کسانی از ایشان که بر ضد حکومت قاجار تکاپو داشتند، آیندهای روشن را پیش روی خویش میدیدند. ایشان، براساس تعالیم باب، مطمئن بودند که پادشاهانی خواهند یافت، و توسط آنان، بر دشمنان خود، پیروز خواهند شد.
با توجه به بشارتهایی که در کتاب «هشت بهشت» آمده، و نیز با تأمل در سیر تکاپوهای فعالان بابی ضد قاجار، تأثیر دو بشارت از آن نویدها را در افزایش تکاپوهای ایشان میتوان دید، گو اینکه بیشتر آن بشارتها عملی نشد. نخستین بشارت، به «ذلت اعداء الله، و نصرت و ظفر اهل الله» بازمیگشت، و دومی، به «انقراض دولت قاجار» اشارت داشت.
بشارت نخست: ذلت اعداءالله و نصرت و ظفر اهلالله
پیش از این گذشت که در کتاب «هشت بهشت»، آمده:
«[خداوند،] بشارت میدهد ذلّت اعداء الله را قبل از انقضای شصتوپنج سال از ظهور بیان، و نصرت و ظفر اهل الله را.» [۱]
در ادبیات باب، واژهی «بیان»، هم به تمام آثار او، و هم بهطور ویژه، به دو کتاب «بيان عربی» و «بیان فارسی» گفته میشد. [۲] در حالت نخست، شروع نگارش بیان، آغاز دعوت باب، و در حدود سال ۱۲۶۰ق است، [۳] و در حالت دوم، شروع نگارش بیان، حدود سال ۱۲۶۴ق است. [۴] بنابراین، بابیان، بر آن بودند که پیش از گذشت شصتوپنج سال از سال ۱۲۶۰ یا ۱۲۶۴ق، به «نصرت و ظفر» دست یافته، «ذلّت اعداء الله» را خواهند دید.
در این مرحله، برای محاسبهی شصتوپنج سال، دو حالت، وجود دارد. محاسبه بر اساس تقویم هجری قمری، و محاسبه بر اساس تقویم بیانی. در حالت نخست (سال = ۱۲ ماهِ در حدود ۳۰ روزه)، به دو سال ۱۳۲۵ و ۱۳۲۹ق میرسیم. [۵] در حالت دوم (سال = ۱۹ ماهِ ۱۹ روزه) نیز به حدود همان دو سال میرسیم. [۶]
با توجه به آخرین حدّ زمان پیروزی (۱۳۲۵ یا ۱۳۲۹ق)، و با نگاه به نوع حکومت در آیین باب (پادشاهی مشروطهی مرآت)، و نیز در نظر داشتن اینکه مرآت آن زمان، میرزا یحیی صبح ازل بود، سخن یکی از بهائیان معاصر با مشروطیت را میتوان پذیرفت:
[در واقعهی نبرد مجاهدین با نایب حسین کاشی،] نُه نفر از مجاهدین کشته میشوند که یکی از آنها، حامدالملک بود که ازلی بود، و بسیار آدم متهوّری بود، و در واقعهی به هم خوردن مشروطه و خرابی مجلس، چند نفر را کشته بود، ولی آدم خوشطینتی نبود، و خیلی خیالات در دیگ خیال میریخت. ازجمله، خیالش این بود که: «بعد از آنی که مشروطه، استقراری پیدا کرد، ما، حضرت ازل را به طهران دعوت میکنیم، و بعد از ورود، مسلماً، او سلطان میشود!» [۷]
این گفتار، با تمام آنچه از متون بابی آورده شد، همخوانی دارد، و باید مورد پذیرش قرار گیرد. میرزا احمد حامدالملک شیرازی، از نوادگان ملا محمدعلی حجّت زنجانی (رهبر بابیان در جنگ زنجان) بود. [۸] وی، همچنین، نسبت دامادی با میرزا نورالله (پسر صبح ازل) داشت، [۹] و برای دیدار با صبح ازل، به قبرس نیز رفته بود. [۱۰] وی، سرانجام، از تکاپوگران بابی ضد قاجار بود، و در میان اعضای «انجمن باغ میرزا سلیمانخان میکده»، جای گرفت. [۱۱] (در آینده، دربارهی نقش اساسی اعضای این انجمن در شکلگیری جنبش مشروطیت ایران گفتوگو خواهیم کرد.) بنابراین، کسی که این گفتار را – که با اندیشهی سیاسی بابیان همسانی تام و تمام دارد – برای آن بهائی گفته، یکی از تکاپوگران بابی ضد قاجار – که با دو شخصیت مهم بابیان (حجّت زنجانی و صبح ازل) نیز نسبت داشت – بوده است.
بر همین اساس است که سخنان مهدی ملکزاده (تاریخنگار ازلی)، دربارهی «آزادمردان ایران» که «برای طلوع صبح سعادت در تکاپو بودند»، بهشکلی عمیقتر فهمیده میشود. باید گفت که «طلوع صبح سعادت»، همان «ذلّت اعداء الله» و «نصرت و ظفر اهل الله» بود که به پادشاهی صبح ازل میانجامید، نه صِرفِ تأسیس نظام مشروطیت. این بشارت، اکنون، به حدّ پایانی خود (۱۳۲۵ یا ۱۳۲۹ق) نزدیک میشد.
بر همین اساس، تکاپوگران بابی چون میرزا نصرالله ملکالمتکلمین، سید جمالالدین واعظ، و حاج میرزا یحیی دولتآبادی، «آزادی خواهان»، یعنی دیگر تکاپوگران بابی و یا هممسلکانشان در مخالفت با حکومت قاجار را در باغ میرزا سلیمانخان میکده جمع کردند، تا با تمرکز بیشتری به فعالیت بپردازند. تکاپوهای ایشان، سرانجام، به نقشآفرینی اساسی در تکوین جنبش مشروطیت، و نیز دخالت در پیشرفت آن، انجامید. باید گفت که ملکزاده، همین وعده و بشارت را در نظر داشته، اما بهسبب روش نهاننگارانهی خود، نخواسته تا مقصود خویش را آشکارا بیان کند. [۱۲]
از راست: میرزا نصرالله ملکالمتکلمین، سید جمالالدین واعظ، حاج میرزا یحیی دولتآبادی
بشارت دوم: انقراض دولت قاجار
دیده شد که در کتاب «هشت بهشت» آمده:
«[خداوند،] بشارت میدهد انقراض دولت قاجار را قبل از انقضای هزار ماه از دین بیان (ليلة القدر خير من الف شهر).» [۱۳]
پیش از این گذشت که بابیان، خاندان قاجار را «رجعت بنیامیه» میدانستند، و «خبر زوالشان را مانند زوال بنیامیه بهدست بنيالعباس، متداول میداشتند.» [۱۴] در روایات شیعی، در تفسیر آیهی «ليلة القدر خير من الف شهر»، [۱۵] دربارهی هزارماه از دوران حکومت بنیامیه، سخن به میان آمده است. [۱۶]
باید گفت که بشارت بابی بالا نیز بهسبب همان اعتقاد بر بنیامیه بودن آل قاجار بود، و دیده میشود که در پایان آن، به آیهی یادشده نیز اشاره شده است.
برای بهدست آوردن زمان این بشارت نیز ابتدا، همان دو معنی بیان را باید در نظر گرفت، و دو سال ۱۲۶۰ و ۱۲۶۴ق را باید نقطهی آغاز قرار داد. سپس، با بهرهگیری از دو تقویم هجری قمری، و بیانی، محاسبه را باید پی گرفت. در حالت نخست، هزارماه، در حدود هشتادوسه سال هجری قمری بوده، و در حالت دوم، در حدود پنجاهودو سال بیانی است. با این حساب، به چهار عدد میرسیم: ۱۳۴۳ و ۱۳۴۷ق (با تقویم هجری)، [۱۷] و ۱۳۱۲ و ۱۳۱۶ق (با تقویم بیانی). [۱۸]
دیده میشود که ناصرالدینشاه قاجار (قاتل باب)، در پایان سال ۱۳۱۳ق کشته شد، [۱۹] و سلسلهی قاجار نیز در سال ۱۳۴۴ق جای خود را به سلسلهی پهلوی داد. [۲۰] بر همین اساس است که گفتار دیگر همان وقایعنگار بهائی را نیز میتوان پذیرفت. این گفتار، دربارهی هدف غایی بابیان از کُشتن ناصرالدینشاه است:
از روضهخوانها، یکی، آقا سید جمال [واعظ اصفهانی] نام داشت؛ و یکی، حاجی میرزا نصرالله [ملکالمتكلمين]. هردو از اهل اصفهان، و هردو از معتقدین به یحیی. با پسرهای حاجی میرزا هادی دولتآبادی [یعنی حاج میرزا یحیی و حاج میرزا علیمحمد] همدست شده، و در عقب مرام و اعتقاد مذهبی … خیال کردند که اگر سلطان کشته شود، سلطنت به ازل میرسد. [لذا،] تیر به ناصرالدینشاه زدند. [۲۱]
تصویرسازی ترور ناصرالدین شاه بر روی جلد روزنامه فرانسوی لو پتی پاریزین (گرچه این تصویرسازی با واقعیات چندان همخوانی ندارد، چون ترور در حرم شاهعبدالعظیم صورت گرفت)
(دخالت اساسی تکاپوگران بابی ضد قاجار در کُشتن ناصرالدینشاه، در آینده، به تفصیل بررسی خواهد شد.) [۲۲] با این ترتیب، باید نتیجه گرفت که آن تکاپوگران، شاید بر آن بودند که ممکن است کُشتهشدن ناصرالدینشاه (قاتل باب)، زوال سلطنت قاجار (رجعت بنیامیه) باشد، چرا که با در نظر گرفتن هزار ماه بیانی، زوال دولت قاجار باید در همان حدود زمانی رخ میداد. نمودِ این باور را در گفتاری از میرزا آقاخان کرمانی – که از ارکان گروه کُشندگان ناصرالدینشاه بود – میتوان دید. وی، این نامه را در ذيالحجه ۱۳۱۱ق (دو سال پیش از کشتهشدن ناصرالدینشاه)، برای میرزا ملکمخان – که صبح ازل، او را رجعت عیسای مسیح خوانده بود [۲۳] – نوشته است:
بنده، آنچه یقین دارم، نهایت، دو سال دیگر، عمر ایران بیشتر نیست، و مطلق، تغییرات کلی در وضع آن به هم خواهد رسید. درین دوسال باید همت کرد، و کار صورت داد. تمام اشخاصی را که امروز، از هر جهت، فریفتهاند، و هر یک، به راهی، خواه از جهت رجا، و خواه از جهت خوف، ساکت و صامت نشستهاند، به دو سال نمیکشد که حوصلهی اینان، از سر بیرون خواهد آمد، و یکدفعه، بلوای عظیم و هرج و مرج بزرگی، در مملکت روی میدهد. از آن طرف، تمام عمّال و رعیت و مباشرين، بهقسمی فقیر و پریشان و گدا شدهاند، که يقيناً تا دو سال دیگر مجبورند یکدفعه به حکومت جواب بدهند، و ابا از دادن مالیات بکنند، زیرا به هیچوجه از دستشان برنمیآید مالیات را ادا کنند.
این را که عرض میکنم، از روی خیال و خواب نیست، از روی معلومات یقینیه و اخبار جوهریهی مطابق واقع است… باز همین است که عرض میکنم. نهایت عمر این اوضاع، دو سال است! مطلق، از هم خواهد پاشید… آب به جوی آخر است. این ته بساط، چیز کمی مانده است که برچیده شود…. [۲۴]
بر همین مبنا، آگاهی عمیقتری نسبت به آنچه میرزا رضا کرمانی (قاتل بابی ناصرالدینشاه)، در مسیر راهش به تهران، دربارهی آیندهای روشن، برای یکی از بابیان بادکوبه گفته بود، حاصل میشود: «به زودی، روزگار بهتری خواهد رسید که «م. ک.»، چنین امر فرموده است!» [۲۵] (این احتمال جدّی است که «م. ک.»، همان میرزا آقاخان کرمانی باشد.) [۲۶]
میتوان حدس زد که تکاپوگران بابی، چون در محاسبهی آن هزارماهِ وعده داده شده، تقویم بیانی را مبنا قرار داده، و به آن حدود زمانی رسیدند، ناصرالدینشاه را کُشتند. اما، چون دیدند که سلطنت قاجار به اضمحلال نرسید، تقویم هجری قمری را مبنا قرار دادند، و از قضا، توانستند همراه با دیگر صاحبان نفع در زوال سلطنت قاجار – و ازجمله، پادشاهی بریتانیا – به آن هدف نیز دست یابند، و «بنیامیه» را از صفحهی روزگار برچینند!
میرزا رضا کرمانی (راست) و میرزا آقا خان کرمانی
بر همین اساس است که نامهی میرزا حسن رشدیه (فعال بابی ضد قاجار، و عضو انجمن باغ میرزا سلیمانخان میکده) به رضاخان سردار سپه، معنی دیگری مییابد. وی، ضمن نامهی خود به سردار سپه، نوشته:
«اگر حضرت اشرف – روحی فداه – این اولین قدم را بردارد، بالقطع، قدم چهارم را بر روی همان مسندی که آرزوی همهی نیکخواهان است، خواهند گذاشت!» [۲۷]
نمود این واقعیت را در بخشی دیگر از همان نوشتهی سید هدايةالله شهاب فردوسی – که از بابیان (ازلیان) بود – میتوان دید:
باب، در آثار خود – بر طبق نقل کتاب «هشت بهشت» – وعده داده است که قبل از انقضای شصتوپنج سال از ظهور او، در ایران، حادثهای پیش خواهد آمد که بابیّه عزّت خواهند یافت، و دشمنان ایشان خوار خواهند شد. و این حادثه را بابیان، مشروطهی ایران میپندارند.
و نیز، باب، گفته است که قاجاریه، رجعت بنیامیه هستند … [لذا] قبل از انقضای هزارماه از ظهور او، منقرض خواهند شد. بابیه، این موضوع را بر ظهور شاه فقید، که سبب انقراض قاجاریه شد، تطبیق میکنند. [۲۸]
با این ترتیب، میتوان دریافت که بیشتر تکاپوهای آزادیخواهی بابیان – و بهویژه، مشروطهخواهی ایشان – پلی گذار برای تأسیس یک سلطنت بابی، با پادشاهی نخستین «مرایای الهی»، و نخستین «صاحب ولایت مطلقهی کلیه» بعد از باب، یعنی میرزا یحیی صبح ازل، بوده است. ایشان، بهدنبال آن بودند که با برقراری نظام مشروطیت، نفوذی پیدا کرده، و پس از آن، صبح ازل را به ایران بیاورند. پس از آن، چون بشارت بر «نصرت و ظفر اهل الله»، در همان حدود زمانی – که آخرین حد شصتوپنج سال بعد از ظهور بیان بود – داشتند، بر آن بودند که او، پادشاه ایران خواهد شد. با این توصیف است که دیگر مبارزههای ایشان در عصر قاجار نیز باید در همین مسیر معنی شوند.
ادامه دارد…
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
پینوشتها:
[۱] میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، هشت بهشت، ص۱۶۱.
[۲] اسدالله فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، ج۲، صص۹۸ و۹۹.
[۳] این، از آن روست که برخی آثار باب، که در نگاه پیروان او، آیات الهی بود، پیش از شروع دعوتش نگاشته شده است، مانند تفسیر سورهی بقره. (نک: ابوالقاسم افنان، عهد اعلى، ص۴۵۵)
[۴] بیان عربی و بیان فارسی، در زمان زندانیبودن باب در ماکو نوشته شدند. (اسدالله فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، ج۲، صص۹۸ و۹۹) باب، از شعبان ۱۲۶۳ تا جمادیالاول ۱۲۶۴ق، در ماکو بود (اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج۳، ص۶۹)، و تمام بیان فارسی را آنجا نوشت. (اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج۲، ص۱۹۴)
[۵] ۱۳۲۵=۱۲۶۰+۶۵ و ۱۳۲۹=۶۵+۱۲۶۴.
[۶] این از آن روست که نسبت (۳۰×۱۲×۶۵) به (۱۹×۱۹×۶۵)، با ۰/۹۹۷۲۳ (نزدیک به ۱) برابر است.
[۷] حاجآقا محمد علاقبند، تاریخ مشروطیت، صص۴۱۹ و۴۲۰.
[۸] عطیه روحی (نوهی میرزا نورالله)، بر روی نسخهای از یک تاریخ که به جنگ بابیان و حکومت قاجار در زنجان اشاره دارد، نوشته: «تاریخ وقایع زنجان، از روی نسخهای که یکی از اهالی زنجان نوشته، و پیش نوهی جناب شهید [یعنی ملا محمدعلی حجت زنجانی] که والدهی میرزا احمدخان حامدالملک مرحوم (شوهرعمهی من [و] داماد آقای نور)، بود، [نگهداری میشد.]»
[۹] عطیه روحی، شجرهنامهی نوادگان صبح ازل.
[۱۰] ناصر دولتآبادی، فهرست زائران صبح ازل، ص۲.
[۱۱] مهدی ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۲، ص۲۳۹.
[۱۲] نک: کتاب «تاریخ مکتوم»، فصل «زندگانی ملکالمتکلمین»، بخش «تهیهی انقلاب، و مجمع آزادمردان»، ص۲۶۰.
[۱۳] میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، هشت بهشت، ص۱۶۱.
[۱۴] اسدالله فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، ج۱، ص۲۲۵.
[۱۵] سورهی قدر، آیهی سوم.
[۱۶] بهعنوان نمونه، نک: السيد هاشم الحسيني البحراني، البرهان في تفسير القرآن، ج۵، صص۷۱۲ و۷۱۳، ذیل آیهی «ليلة القدر خير من الف شهر».
[۱۷] ۱۳۴۳=۱۲۶۰+۸۳ و ۱۳۴۷=۸۳+۱۲۶۴.
[۱۸] ۱۳۱۲=۱۲۶۰+۵۲ و ۱۳۱۶=۵۲+۱۲۶۴. با توجه به مجموع تفاوت اندک میان سالهای ۳۶۱ روزهی بیانی با سالهای کمتر از ۳۶۰ روزهی هجری قمری در مدت ۵۲ سال، پاسخ، با توجه به مبنای شمارش سال به تقویم بیانی نیز همان حدود ۱۳۱۲ و ۱۳۱۶ خواهد بود.
[۱۹] قهرمانمیرزا عینالسلطنه، روزنامهی خاطرات عينالسلطنه، ج۱، ص۹۳۰.
[۲۰] پیشین، ج۱۰، ص۷۳۷۶.
[۲۱] حاجآقا محمد علاقبند، تاریخ مشروطیت، ص۴۱.
[۲۲] نک: کتاب «تاریخ مکتوم»، فصل «دربار شاهی و قتل ناصرالدینشاه».
[۲۳] برای شرح این موضوع، نک: سیدمقداد نبوی رضوی، نقش وقایعنگاران بابی در گزارشگری جنبش مشروطیت ایران، فصل مربوط به حاج میرزا یحیی دولتآبادی.
[۲۴] نامههای تبعید [= مجموعهی نامههای میرزا آقاخان کرمانی به میرزا ملکم خان]، صص۱۶۳ و۱۶۴.
[۲۵] و. ا. کاساکوفسکی، خاطرات کلنل کاساکوفسکی، ص۹۳.
[۲۶] برای آگاهی بیشتر دربارهی مسیر حرکت میرزا رضا کرمانی از اسلامبول به تهران، و نیز گفتوگو دربارهی اعتقاد بابی او، نک: کتاب «تاریخ مکتوم»، فصل «دربار شاهی و قتل ناصرالدینشاه».
[۲۷] پهلویها (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، ج۱، ص۱۲۹، سند شمارهی ۲۹.
[۲۸] سیّد هداية الله شهاب فردوسی، حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی، ص۴۱۵.
منبع: سیدمقداد نبوی رضوی؛ تاریخ مکتوم؛ نگاهی به تلاشهای سیاسی فعالان ازلی در مخالفت با حکومت قاجار و تدارک انقلاب مشروطه، تهران: انتشارات شیرازه کتاب ما، چاپ سوم، مهر ۱۳۹۸، صص۳۷-۴۴.
««« پایان »»»
آشنایی با رنگهای بهکار رفته در مقالهی فوق:
رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوهای برای نقلقول استفاده میشود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینکدادن استفاده شده.
بابی ازلی ، بابی ازلی ، بابی ازلی
بابی ازلی ، بابی ازلی ، بابی ازلی
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: