سفرها و سخنها رسوایی
جیدو کریشنامورتی سراسر دنیا را گشت و علاوه بر ایراد سخنرانیهای متعدد در زادگاهش هندوستان، به کشورهایی چون امریکا، انگلستان، استرالیا، فرانسه، سوئیس و هلند بارها سفر کرد و به نشر اندیشهها و آموزههایش پرداخت.
کریشنا اولین سخنرانی خود را به سال ۱۹۲۷ انجام داد و این روند برای سالها ادامه یافت و تا ده روز قبل از آنکه از دنیا برود، یعنی در هفتم فوریه ۱۹۸۶، آنها را به پایان رسانید.
این سخنرانیها رهاورد اوست برای مردمانی که به شهرها و کشورهایشان سفر میکرد و از نزدیک با ایشان به بحث و گفتوگو میپرداخت. اهم سفرها و دیدارهای کریشنامورتی عبارت است از:
۱) Eerde، هلند، ۲ اوت ۱۹۲۷ – ۲) بنارس، هندوستان، ۷ نوامبر ۱۹۲۹ – ۳) اوهایو، کالیفرنیا، ۴ ژوئن ۱۹۳۲ – ۴) زلاندنو، ۳۱مارس ۱۹۳۴ – ۵) برزیل، ۱۸ می ۱۹۳۵ – ۶) پنسیلوانیا، ایالات متحده، ۱۹۳۶ – ۷) مدرس، هندوستان، ۱۹۴۷، در این سال سه سخنرانی دیگر نیز در همین شهر ایراد نموده است. – ۸) بمبئی، هندوستان، ۱۹۴۸ – ۹) لندن، ۱۹۴۹ – ۱۰) بمبئی، فوریه ۱۹۵۰ – ۱۱) اوهایو، ۱۹۶۱، در این سال چهار سخنرانی دیگر نیز در همین شهر ایراد نموده است. – ۱۲) سوئیس، ۱۹۶۱ – ۱۳) پاریس، ۱۹۶۱، در این سال دو سخنرانی دیگر نیز در همین مکان ایراد نموده است. – ۱۴) فلورانس، ایتالیا، ۱۹۶۱ – ۱۵) انگلستان، ۱۹۷۳ – ۱۶) رم، ایتالیا، ۱۹۷۳ – ۱۷) اوهایو، ۲۲ مارس ۱۹۷۷ – ۱۸) براک وود پارک، اوت ۱۹۷۷ – ۱۹) اوهایو، ۳۰ مارس ۱۹۸۴ – ۲۰) سوئیس، ۱۹ ژوئیه ۱۹۸۵ – ۲۱) مدرس، ۴ ژانویه ۱۹۸۶ (آخرین سال حیات کریشنامورتی) – ۲۲) اوهایو، ۷ فوریه ۱۹۸۶
و آخرین سخن و گفتوگوی کریشنامورتی ده روز قبل از مرگ وی به تاریخ ۱۷ فوریه ۱۹۸۶ انجام پذیرفته است. (۱)
کریشنامورتی بیش از ۹۰ سفر انجام داده است. یعنی بهازای هر یک سال از عمرش یک مسافرت داشته است. او پیوسته در سفر بود. از قارهای به قارهای و از شهر و مملکتی به شهر و دیاری دیگر. او هرگز مکان خاصی را برای اقامت دائم یا طولانیمدت در نظر نمیگیرد. تا آنجا که در پاسخ به هوادارانی که از او میخواستند تا محل سکونت دائمیاش را هندوستان قرار دهد پاسخ داد:
من همهی دنیا را خانهی خود قرار دادهام. (۲)
البته تعبیر «همهی دنیا» تا حدی مسامحهآمیز است. دنیای او منحصر به کشورهای آمریکایی و اروپایی است. کریشنامورتی هرگز به کشورهای فقیر سفر نکرده است. او هرگز روی قارهی آفریقا را ندیده است. کریشنا در هیچکدام از کشورهای اسلامی سخنرانی نکرده است و با آنها بیگانه بود، حتی رایحهای از اسلام مشام او را نوازش نداد.
[محمد جعفر مصفا مترجم و مروّج آثار جیدو کریشنا مورتی مینویسد:
با توجه به اینکه در آثارش (آثار کریشنا مورتی) دیده بودم که نظری چندان موافق با اسلام ندارد (اگر چه از اسلام صحبت نمیکند. بلکه «تشکیلات مذهبی» را زیر سؤال میبرد!) یک روز در هندوستان، در «ریشی والی» (Rishi Valley)، از او پرسیدم: شما به کدامیک از کشورهای اسلامی سفر کردهاید؟ گفت: هیچکدام! منظور من از سؤال این بود که: وقتی از نزدیک و بهطور مستقیم با هیچ جامعه اسلامی آشنایی ندارید، بر چه اساسی تشکیلات مذهبیِ چنان جوامعی را نفی میکنید؟! منظور مرا درک کرد و پاسخ داد: من نظر به مذهب خاصی ندارم، مذهب را رد و نفی نمیکنم. حرف من دربارهی «اتوریته» است: نه مذهب!!
منبع: کریشنا مورتی، کتاب: «تعالیم کریشنا مورتی»، ترجمه: محمدجعفر مصفا (قسمت توضیح مترجم)، ص۳۶-۳۷]
او به ازدواج تن نداد، اما….
در پی انتخاب کریشنامورتی توسط لیدبیتر و آنی بزانت بهعنوان مسیح دوباره تولد یافته و معلم جهانی، او از خانواده پدری دور شد و پس از آن هرگز خانوادهای نداشت. هیچگاه ازدواج نکرد و بارها در ضمن صحبتها و در بیان مثالهایش به این معنا اشاره نمود که:
اگر یکی از شما ازدواج کرده باشید و صاحب همسر باشید، خود را با زن یا شوهر خود همگون و مرتبط میدانید… آیا هر دو شما یکی میشوید؟
سؤال: شما بردهی زن میشوید.
کریشنا: من که این را نمیدانم. شما حتماً بهتر از من میدانید. (خندهی حضار) (۳)
او معتقد بود که اغلب علاقهی انسانها به یکدیگر مربوط به احساس تملّک، ترس از تنهایی و انزوا و نیاز به امنیتخاطر است و اینها عامل برقراری بسیاری از پیوندها از جمله ازدواج میباشد. حال آنکه روابط زن و مرد در تشکیل خانواده باید مبتنی بر عشق باشد. عشقی که سوزانندهی تصویرهای ذهنی طرفینی است. این عشق هرگز به تضاد و گسستگی درونی نخواهد انجامید و به تبع آن به نفرت بدل نخواهد شد.
وقتی که زن من – البته من ازدواج نکردهام – از من دوری میکند یا به مرد دیگری نظر دارد – البته طبق قانون او به من تعلق دارد و من مالک او هستم – وقتی از من میگریزد، من حسادت میورزم؛ زیرا مالک او هستم و بهخاطر این مالکیت حسّ خشنودی و رضایت به من دست میدهد. احساس خاطرجمعی دارم. (۴)
او بر این باور بود که در این نوع ازدواجها، بهکار بردن عباراتی از قبیل «عزیزم» یا «دوستت دارم» دروغی بزرگ است و تعارفی کماهمیت، چرا که عمقی از حقیقت و واقعیت نخواهد داشت.
او هرگز ازدواج نکرد، اما در زندگی کریشنا یک نقطهی تاریک و مبهم رخ عیان میکند و آن اتهامی است که از سوی دختر یکی از طرفدارانش در خصوص ارتباط نامشروع کریشنامورتی با مادر وی مطرح گردیده که منجر به دعوای بزرگی شد. بهگونهای که این مسأله به دستگاه قضایی کشانده شد تا قضات دربارهی صحت و سقم آن به داوری بشینند. آنگونه که از شواهد برمیآید، این مسأله همچنان لاینحل باقیمانده است.
رسوایی بزرگ
در سال ۱۹۹۱، رادا راجاگوپال اسلاس (Radha Rajagopal Sloss) دختر یکی از هواداران و همکاران کریشنامورتی که والدینش روزالین (Rosalind) و دسیکا چاریا راجاگوپال (Desika charya Rajagopal) بودند، سالها روابط بسیار نزدیکی با کریشنامورتی داشتند؛ او کتابی مینویسد با نام «زندگی در سایه، با جی کریشنامورتی». (۵)
این دختر، در نوشتههایش از روابط مخفی کریشنامورتی با مادرش روزالین که در قالب برنامههای سرّی بین این دو نفر صورت میپذیرفته، پرده برمیدارد. او اذعان میدارد که این روابط مخفی برای سالها ادامه داشته است.
این اظهارات هراس و شگفتی بسیاری را در میان طرفداران کریشنامورتی آفرید و موجب بروز تحریکاتی علیه وی شد. چرا که او مدعی بود کریشنامورتی در پردهی تجرّد به زندگی مشترک دیگران چشم دارد و تنها با زندگی مجرّدانهاش هواداران مجرّدش را فریب میدهد، حال آنکه در زندگی مشترک سایرین روابط نامشروعی برقرار میکند.
روزالین راجاگوپال
این مطالب و سخنان دیگری از این دست، رابطهی نزدیک کریشنا با راجاگوپالها را برای سالهای متمادی به زوال و نابودی کشاند، هرچند که کینهی شخصی آنان در زندگی و حیات کریشنامورتی تأثیر خاصی نگذاشت. در پی این تحرکات، بیوگرافر معروف کریشنامورتی، یعنی خانم مری لوتینز در کتاب «کریشنامورتی و راجاگوپالها» (۶) که به سال ۱۹۹۶ انتشار یافت، این ادعاها و تحریکات را کذب محض و دروغ صرف خواند.
اما مسأله به همینجا ختم نگردید، بلکه در یک جلد بیوگرافی دیگری که از کریشنامورتی با عنوان «کریشنامورتی، ستارهای در شرق و مسیح موعود» (۷) توسط «رولند ورنون» منتشر شد، در بخش پایانی به طرح پرسشهایی پرداخت که آن روز در میان مخالفان و موافقان کریشنامورتی بر سر زبانها بود.
سرانجام دادگاهی برای روشن شدن حقایق و بررسی واقعی این رابطهی مرموز و پنهانی تشکیل گردید و اسنادی از مکالمات خصوصی کریشنا و روزالین، نوشتهها و نامههای شخصی وی توسط راجاگوپالها به دادگاه ارائه شد. اما باز هم تنها کسی که در میانهی این محاکمهی زننده که لطمات قابل توجهی به آبروی کریشنامورتی وارد آورد، برای دفاع از آبروی صدمهدیدهی کریشنا کوشید، بیوگرافر معروف وی خانم مری لوتینز بود.
این منازعه همانطور که آغازش توأم با وضوح نبود، پایان روشنی نیز نیافت و سالها مجادله و گفتوگو به طول انجامید.
گفتگو با همروزگاران (عمرم را هدر دادهای)
یک) گفتگو با دیوید بوهم (۸)
در سال ۱۹۴۸ کریشنامورتی، در نشستی با دانشمندان هستهای مرکز پژوهشهای آزمایشگاهی ملل در لوس آلموس (Los Almos) ایالت نیومکزیکو به سخنرانی پرداخت.
در این جلسه پروفسور دیوید بوهم، استاد فیزیک کوانتوم دانشگاه لندن، شاگرد و دوست آلبرت انیشتین با کریشنامورتی، به گفتوگو میپردازد. این آشنایی و گفتوگو منجر به سالها بحث میان آن دو گردیده که از آن به عنوان پلی میان عرفان و علوم تجربی یاد میشود. (۹)
دو) گفتگو با یوجی کریشنامورتی
طی سالهای ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۳، یوجی کریشنامورتی (که خود از جمله تئوسوفیان بوده و سپس از مسلک ایشان بیرون میآید) مدتی تحت تعلیمات جیدو کریشنامورتی قرار میگیرد، سپس همهچیز را انکار نموده و تنها به خویشتنشناسی فرا میخواند و دوری از هر استاد و معلم و مرشدی را بهترین راه رهایی میداند.
او از جیدو کریشنامورتی میخواهد تا با هم مکالماتی داشته باشند. سرانجام به سال ۱۹۵۳، او با کریشنامورتی به گفتوگو میپردازد و آن را اینگونه توصیف میکند:
ما هیچوقت به تفاهم نمیرسیدیم، برای مثال من اعتقادات او در مورد دنیا و آموزشهایش که مدعی بود برای ۵۰۰ سال میتواند بر افکار و عملکرد بشریت تأثیر بگذارد را قبول نداشتم… این بحثها ادامه داشت تا اینکه بالاخره وقفهای در آنها پیدا شد. من به او گفتم: هفت سال از عمرم را با گوش کردن به حرفهای تو هدر کردهام. پس از این وقت با ارزشت را به دیگران بده. (۱۰)
مدال صلح و پایان زندگی
جیدو کریشنامورتی پس از سالها مسافرت و ایراد سخنرانی، در سال ۱۹۸۴ مفتخر به دریافت مدال صلح از سوی سازمان ملل متحد گردید. (۱۱) او پس از این در ۱۱ آوریل ۱۹۸۵ درست در نودمین سال حیاتش یک سال قبل از آنکه زندگی را بدرود بگوید، در همین سازمان به مناسبت چهلمین سال تأسیس سازمان ملل متحد به ایراد سخن پرداخت. (۱۲)
جیدو کریشنا، در ماه نوامبر سال ۱۹۸۵ به محل زادگاهش در هندوستان رفت و آخرین سخنرانی خود را ایراد نمود. این سخنان بهنوعی آخرین کلمات، آموزهها و باورهای او بودند که در سرزمین مادریش بیان میکرد. هرچند که برخی منابع تاریخ آخرین سخنرانی او را ۴ ژوئیه سال ۱۹۸۶ ذکر کردهاند.
گفتنی است که کریشنامورتی، بر اثر ابتلا به بیماری سرطان پانکراس، هر ماه تقریباً ۶ کیلوگرم از وزن خود را از دست میداد و نمیدانست تا کی بدنش تاب و تحمل بیماری را خواهد داشت. به همین دلیل نمیتوانست بهمدت طولانی سخن بگوید.
سرانجام جیدو کریشنامورتی در ۱۷ فوریه ۱۹۸۶ (۱۳۶۵ش) در ۹۱ سالگی در شهر اوهایو کالیفرنیا درگذشت. بدن او بهدست دوستانش سوزانده شد و خاکسترش در سه کشور (هند، انگلستان و آمریکا) که بهنوعی بیشترین سالهای حیاتش را در آنها سپری کرده بود، پراکنده گردید.
…پایان.
پینوشتها:
۱. برگرفته از منابع ذیل:
کریشنا مورتی، «تعالیم کریشنا مورتی»، ترجمه: محمدجعفر مصفا
کریشنا مورتی، «عشق و تنهایی»، ترجمه: محمدجعفر مصفا
کریشنا مورتی، «خشونت و خلاقیت»، ترجمه: پیمان آزاد
2. کریشنا مورتی، «سکون و حرکت»، ترجمه: محمدجعفر مصفا، ص۱۴۰
3. کریشنا مورتی، «خشونت و خلاقیت»، ترجمه: پیمان آزاد، ص ۲۰
4. کریشنا مورتی، «حقیقت و واقعیت»، ترجمه: حبیبالله صیقلی، ص۹۶
۵. Lives in the Shadow With j. Krishnamurti
6. Krishnamurti and Rajagopals
7. Star In East: Krishnamurti, The Invention Of messiah
۸. بسنجید با مطالب مندرج در:
http://www.Kfa.org/biography.php
۹. البته گزارشی از این گفتوگوها در بخش نخست کتاب «حقیقت و واقعیت»، برگردان: حبیبالله صیقلی، نشر میترا، چاپ سال ۱۳۸۲ و نیز «رهایی از دانستگی»، برگردان: مرسده لسانی، نشر بهنام، چاپ ۱۳۸۴ موجود میباشد.
10. بنگرید به:
http://www.kfa.org/biography.php
11. http://www.krishnamurti.australia.Org
12. http://www.kfa.Org/biography.php
منبع: محمدتقی فعالی؛ نگرشی بر آراء و اندیشههای کریشنا مورتی، تهران: سازمان ملی جوانان، چاپ اول، اسفند۱۳۸۸.
رسوایی ، رسوایی ، رسوایی ، رسوایی
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
رسوایی ، رسوایی ، رسوایی ، رسوایی