مشخصات کتاب: پائولو کوئلیو، کوه پنجم، برگردان آرش حجازی، تهران، انتشارات کاروان، چاپ چهارم، ۱۳۸۴.
الف) خلاصه
در کتاب «کوه پنجم»، نویسنده به شک ذهنی «ایلیا» از انبیاء بنیاسرائیل میپردازد. او از سوی خدا دستور دارد در برابر کفر و بیایمانی شاه آحاب، شاه وقت بایستد ولی در این مبارزه متواری میشود و در سرگردانیهای فرار از شهری که در آن بهدنیا آمده بزرگ میشود. ایلیا دچار شک نسبت به عدالت خداوند میشود! این فرد زندگیکردن را بسیار دوست دارد و از مرگ میترسد، گویی با اینکه نبی است و از مفهوم شهادت هم خبر دارد ولی تسلیم امر خداوند نیست و دائماً چرا چنین و چرا چنان میکند. بنابراین در بخش اول و دوم کتاب بسیار دیده میشود که این پیامبر از شک به یقین و از یقین به شک میرسد:
ایلیا گفت: خدمت خدایی را کردهام که در چنگ دشمنان رهایم میکند. (ص۱۶)
ایلیا نجّاری است ۲۳ساله که از کودکی دچار تجلّیهایی است و صدای فرشتههایی را میشنود. در بزرگسالی به او الهام میبخشند که باید از شاه کافرکیش، آحاب بخواهی از بعلپرستی (بتپرستی) دست بردارد تا قحطی و خشکسالی نشود و او این کار را میکند و تحت تعقیب واقع میشود. دستور دارند سر او را برای ایزابل زن شاه آحاب ببرند. ولی او میگریزد و با الهامات بعدی به بیوهزنی در شهر اکبر (صَرَفه) پناهنده میشود و آن شهر سیصد سال بوده که از جنگ برکنار و اهالی آن تجارت پیشه کرده ولی کافر بودند (ایزدانِ کوه پنجم را میپرستیدند) لذا او را بهعنوان غنیمتی که در معامله با دشمنان ارزشمند است، پذیرفتند و پناهش دادند.
پس از مدتی اقامت پیش آن بیوهزن و پسر کوچکش، ناگهان پسر مریض میشود و چون میمیرد او را به کوه پنجم تبعید میکنند و میگویند اگر ایزدان تو را تنبیه نکنند خودمان اعدامت میکنیم چون ورودت نحس بوده است، ولی او بالای کوه پنجم باز با فرشتهای روبهرو میشود و فرشته به او میگوید برگرد و رسالتت را انجام بده و او با معجزهای پسر را زنده میکند ولی مردم بیدین میگویند این مهم نیست و ایمان نمیآورند. کاهن اعظم و حاکم و سپهسالار آن شهر متوجه ورود سپاهیان آشوری در درههای کوه پنجم میشوند. ولی کاهن و سپهسالار خواهان جنگ بودند، در حالیکه حاکم و ایلیا خواهان صلح و میخواستند که شهر را از جنگ نجات بدهند، ولی کاهن و سپهسالار جنگی بهخاطر اینکه بیایمانی و سنّت ایزدان بر جای بماند، خواهان جنگ بودند.
به هر حال با کشتن سردار سپاه آشوری که پیامآور مذاکره برای صلح بود، آشوریها یکباره شبانه و بیاطلاع حمله میکنند و بدون اینکه از خودشان کسی بمیرد با سپاهیان بسیاری که برای جنگ عظیمتری برای گذر از آن درّه و رسیدن به شهرهای بعدی ترتیب داده بودند، شهر اکبر را نابود میکنند. در این میان بیوهزن که در آن موقع به ایلیا علاقمند شده بود و ایلیای ۲۳ساله هم به او علاقه پیدا کرده بود و به دستور ایلیا خط آموخته بود، میمیرد. وی دم مرگ از ایلیا میخواهد که برای او اشک نریزد.
ایلیا که قبل از ورود به آن شهر دچار تردید و دودلی نسبت به عدل خداوند و جبر و اختیار شده و بعد دوباره ایمانش را بازیافته بود اینبار با یادآوری کُشتیگرفتن یعقوب با خداوند که در کتاب تورات آمده فکر میکند که باید با خدا مبارزه کند و در این مبارزه سعی میکند شهر را بازسازی نماید؛ زیرا قبل از آن واقعه با زن و پسر از شهر خارج شده بود ولی کمی نرفته بود که فرشته به او میگوید الان نباید بیایی و با ایزابل به جنگ بپردازی. برگرد به شهر اکبر. سپس در این منازعه به کمک بازماندگان، پاکسازی و بهسازی شهر صورت میگیرد، مدتی حاکم آنجا میماند و سرپرستی پسر را تا سن رشد بر عهده میگیرد و سرنوشتش را میپذیرد و به خداوند در روزی از روزها که روز آمرزش بوده میگوید:
«خداوندا تو گناهان مرا ببخش، من هم گناهان تو را میبخشم.» (ص۲۲۴)
روزی دوباره آشوریها از دور دیده میشوند که قصد حمله دارند، ایلیا تصمیم میگیرد برای جلوگیری از جنگ و ویرانی، شهر را تسلیم کند ولی در راه بازگشت به اسرائیل میفهمند که آشوریها بهدست سپاه دیگری سر به نیست شدهاند. سپس پسر که مرد بالغ شده بعد از سالیانی حاکم شهر اکبر میشود.
در همان حال است که شهر اکبر از طریق فروش آب به کسانی که نیاز دارند، در آن سالیان خشکسالی، شهر آبادی میشود، آن شهر دارای خط هم هست، ایلیا به اسرائیل بازمیگردد و پادشاه آحاب را سپاهیانی غیر از او میکشند و ایزابل خود را از پنجره به بیرون میافکند و میمیرد، ایلیا به بالای کوه پنجم میرود و با فرشتگان همسخن میشود ولی سرانجام به آسمان صعود میکند و حضرت مسیح در مورد او میگوید: «او پس از بازگشت الیاس نبی، باز خواهد گشت.»
داستان ظاهراً در سال ۸۷۰ پیش از میلاد رخ میدهد، در سرزمینی بهنام فینیقیه که اسرائیلیان آن را لبنان میخواندند. این سرزمین سه قرن صلح و آرامش را پشت سر گذاشته ولی چون در سیاست قدرتمند بودند، مهارت مذاکرهی بالایی را در خود پرورانده و از آن در برابر جنگها برای اطمینان از بقایشان استفاده میکردند. آنها دارای ناوگان تجاری و توسعهی بازرگانی بودند. بازرگانان فینیقی، شیشه، سدر، اسلحه، آهن و عاج مبادله میکردند. در مقابل، اهالی شهر صور، صیدا، جبیل از محاسبات نجومی سر در میآورند و دویست سال بود که الفبایی برای نوشتن داشتند.
به هر حال در ۸۷۰ پیش از میلاد در نینوا شورای جنگی تشکیل شد و گروهی از سرداران آشوری برای فتح ملتهای مقیم ساحل مدیترانه فرستاده میشوند که فینیقیه اولین کشور مورد حملهی آنها انتخاب میشود. و با این توضیح داستان با دو شخصیت فراری که در طویلهای در جلعاد اسرائیل منتظر بودند تا دستگیر شوند آغاز میگردد.
کتاب کوه پنجم اثر پائولو کوئلیو به زبان پرتغالی
ب) اصول و محورها
۱) خداوند تحریف شده
پائولو کوئلیو کتاب کوه پنجم را با جملهای از انجیل لوقا آغاز میکند. در این داستان تراژدیهایی بیان میشود که انسانها در زندگی با آن روبهرو هستند و همهی آدمیان را بهسوی افسانهی شخصی خویش هدایت میکند. دستیابی به افسانهی شخصی، دستیابی به رؤیایی اجتنابناپذیر بوده، گریزی از آن نیست. در این کتاب ایلیای نبی شخصیت اصلی و قهرمان داستان است که علیرغم وابستگیاش به دنیا، فرشتهای با او در تماس است. یکی از محورهای اصلی داستان ایلیا، خداوند است، خداوندی که در این رمان به تصویر درآمده است بر اساس تورات و انجیل و نیز بافتههای ذهنی نویسنده شکل گرفته است. مروری بر مهمترین موارد در این رمان، ما را به نتیجهای رهنمون میشود.
در فصول نخستین کتاب بین لاوی و ایلیا سخنانی رد و بدل میشود. آنها برای دور کردن ترس از مرگ باید بین دو چیز یکی را انتخاب کنند؛ یکی پرستش بعل یا ایزد فینیقی و دیگری اعدام. لاوی حق انتخاب دارد، اما ایلیا که فرشتهی خدا او را مجبور کرده بود با شاه آحاب حرف بزند، حق انتخاب نداشت. ایلیا که پیامبری برگزیده است به عدل الهی شک میکند و میگوید:
خدا خیلی آهسته عمل میکند؛ تا قحطی بخواهد از راه برسد، ملکه ایزابل هم وفاداران به خدا را از بین برده است. (ص۱۷)
لاوی همچنین به او پاسخ میدهد:
تو که به تصمیم خدا شک داری، از خودش بپرس. من سرنوشتم را پذیرفتهام. (ص۱۷)
ایلیا با پافشاری باز پاسخ میدهد که:
نمیشود خدا بخواهد ما بیرحمانه قتلعام بشویم. (ص۱۷)
این گفتهها که ادامه پیدا میکند یادآور سخنان برخی از فیلسوفان ملحد غربی است که معتقدند اگر خدا قادر مطلق است، پس چرا کارهایی انجام میدهد که برای ما رنجآور است، در اینصورت او از عدالت خارج میشود (العیاذ بالله) لذا او که قادر مطلق است، نمیخواهد از رنج انسان بکاهد. به این جمله توجه کنید:
اگر او قادر مطلق است، چرا از رنج دوستدارانش نمیکاهد؟! (ص۱۸)
در این فراز، از نظر کوئلیو میان قدرت مطلق و عدالت ناسازگاری وجود دارد. به بیان دیگر حاصل تعابیر فوق این است که صفات خداوند خودمتناقضند.
نمونهای دیگر از خداوند تحریفشده در مورد نجار ۲۳سالهای است که از جانب خدا به نبوت برگزیده شده است. او از مرگ میترسد؛ زیرا که از صحنهی جنگ به دلیل ترس میگریزد. از سوی دیگر او به همهچیز از جمله کار، ازدواج، دنیا و حتی زن بیوهی سالخوردهای عشق میورزد و طعنگونه میگوید:
فکر کرد مردن در بیستوسه سالگی چهقدر احمقانه است، آن هم بی آنکه آدم هرگز عشق زنی را شناخته باشد. (ص۲۷)
این فراز سخنی دربارهی برگزیدهی خدا است. چنین عقایدی دربارهی فردی که انتخابشدهی خداست، هرگز نمیتواند تصویری درست و راست از خودِ خدا ارائه کند.
مورد دیگر از خداوند تحریفشده فراز معروف کُشتی یعقوب با خدا از کتاب مقدس است. کوئلیو بیان میکند که این داستان نسل به نسل نقل شده تا هیچکس از یاد نبرد، چرا که:
گاهی لازم است آدمی با خدا منازعه کند، فاجعه، زمانی به زندگی هر انسانی راه مییابد. این فاجعه ممکن است نابودی یک شهر باشد، یا مرگ فرزند، با اتهام بیدلیل، با بیماریای که آدم را برای همیشه فلج میکند. در آن لحظه، خدا انسان را به مبارزه میطلبد و او را وامیدارد تا به این سوال پاسخ بدهد: چرا محکم به این هستیِ کوتاه و سرشار از رنج چسبیدهای؟ معنای تلاش تو چیست؟ (ص۲۱۰)
آن زمان که جنگ شعله کشید ایلیا اجساد را آتش میزد و از این طریق میخواست رسم کهن آن سرزمین را به مبارزه بطلبد. ایلیا که در صدد سنّتشکنی بود:
با انتخاب، خدا و سنّت را به مبارزه طلبیده بود. خدا رحیم مطلق بود و در برابر کسانی که فاقد شهامت عمل بودند، قهّاری کینهتوز! (ص۲۱۰)
ایلیا دوباره به میدان نبرد نگریست، زمان ترس و امید گذشته بود. بعضیها نخوابیده بودند. هرکدام باید نامی برای خود انتخاب میکردند. ایلیا با کمال شهامت برخاست، نگاه به آسمان کرد و به خدا چنین گفت:
پروردگارا با تو جنگیدم و شرمنده نیستم و در این جنگ، دریافتم که من بر راه خویشم، زبرا خود چنین میخواهم، پدر و مادرم، یا سنّت سرزمینم آن را بر من تحمیل نکرده و نه حتی تو. برای آنکه رسالت خطیر خویش را بر دوش من نهی، باید به نبرد بر علیه تو ادامه دهم، تا آن زمان که تبرکم کنی. (ص۲۱۳)
کوئلیو در فرازی دیگر از زبان ایلیا خطاب به خدا چنین میگوید:
خدایا، من فهرستی از گناهان تو نیز دارم. تو مرا واداشتی بیش از حدّ انصاف رنج ببرم، زیرا عزیزترین کسم را در این دنیا از من گرفتی. تو شهری را که مرا پذیرفت، نابود کردی۔ اگر فهرست گناهان مرا با گناهان خودت مقایسه کنی، میبینی که تو به من بدهکاری، اما امروز روز آمرزش است، پس بخشش خود را نثارم کن و من نیز تو را میبخشم، تا همچنان در کنار هم حرکت کنیم. (ص۲۴۴)
آخرین فرازی که در اینجا مرور میشود، کلامی است از قهرمان داستان یعنی ایلیا که چنین گفت:
خدمتِ خدایی را کردهام که در چنگ دشمنان رهایم میکند. (ص۱۶)
کوئلیو فرازهای فراوانی مشابه تعابیر پیشگفته در این اثر دارد که هریک تصویری و ترسیمی از خداوند ارائه میکند؛ از جمله: دربارهی خداوند میتوان شک داشت و از عدالتش میتوان پرسید. شواهدی در جهان وجود دارد که نشان میدهد خداوند چندان هم عادل نیست، قدرتش با عدلش سر سازگاری ندارد، برگزیدگانش او را چندان که باید نمیپذیرند، او با برگزیدگان خودش سر سازش ندارد و گاهی با آنها میجنگد. خداوند چندان که میگویند مهربان نیست؛ زیرا بیش از حدّ انصاف به انسان رنج میدهد. او میتواند معصوم نباشد و گناهان بیشماری را انجام داده باشد.
اینها نمونههایی از توصیفات کوئلیو از خداست. چنین خدایی شاید با کتابهای تحریفشده سازگار باشد، اما هرگز با تصویری که قرآن کریم از خداوند عرضه میکند، همخوان نیست. مروری اجمالی بر آیات قرآن کریم و نیز نگاهی گذرا به بعضی ادعیه بهویژه دعای جوشن کبیر کافی است تا تصویری درست و سالم از خدا بهدست آورد. از اینکه بگذریم خدای تحریفشدهای که کوئلیو عرضه میکند با ایمان دینی هم سازگار نیست و بوی کفر میدهد. لذا ضروری بود مترجم این اثر یا از ترجمهی آن صرفنظر میکرد یا نقد جدّی و محکم بر این اثر مینگاشت و هرگز به این جمله اکتفا نمیکرد که:
به لحاظ جلوگیری از اطناب از آن خودداری کند. (ص۷)
ترجمه انگلیسی کتاب کوه پنجم اثر پائولو کوئلیو
۲) جنگ و جبر و خودمحوری
در داستان کوه پنجم نویسنده میکوشد تا تراژدی جنگ را در میان ملل به مفهوم سرنوشت اجتنابناپذیری که باید آن را پذیرفت، معرفی کند. حتی با خدا هم باید منازعه کرد تا بر اجتنابناپذیرهای دیگر بتوان غلبه کرد و نیز بتوان به بازسازی و بهسازی فردی و اجتماعی برای صلح و عشق دست یافت.
پروردگارا، در این لحظه بهسوی تو بازمیگردم. میخواهم با تمام ارادهام تو را بستایم و نه با جبن آنان که راهی دیگر را نتوانند. اما برای آنکه رسالت خطیر خویش را بر دوش من نهی، باید به نبرد بر علیه تو ادامه دهم! (ص۲۱۳)
در اینگونه موارد که کم نیست، کوئلیو کوشیده است اشراق و معنویت خودمحورانه را ترویج کند، در حالیکه اصل اول عرفان، رهایی از خودیّت و نفسانیّت است. شعار عرفان ناب این است که: برای وصول به خدا باید از خود جدا شد.
نویسنده در جای جای داستان سعی دارد چنین القا کند که هر کاری دلتان میخواهد انجام دهید و به رؤیاهای شخصی خود جامهی عمل بپوشانید تا شاد زندگی کنید. فرقی نمیکند از چه مذهب و طریقتی باشید:
آزادی همین بود: اینکه آدمی، بیتوجه به نظرات دیگران، چیزی را که دلش میخواهد، احساس کند. (ص۹۵)
از نظر کوئلیو سرنوشت انسانها مکتوب است، بنابراین پذیرفتن آن لازم میآید و بر این اساس جبری قطعی و نیز تعصّبی کور بر زندگی انسانها حاکم است:
ایلیا گفت: دیگر اینجا کاری از دستم نمیآید. کی به اسرائیل برمیگردم؟ فرشته گفت: آنگاه که بیاموزی دوباره ساختن را، اما به یادآور کلام پروردگار را به موسی پیش از نبرد. از هر دمی بهره جوی، تا از ندامت بگریزی. مویه مکن بر شباب از دست رفتهات. پروردگار شبهاتی ودیعه گذارده است در هر سال از عمر آدمی. (ص۱۲۴)
در کوه پنجم نویسنده با تأکید بر خودمحوری در صدد است تا بگوید که سرنوشت چنین است که باید به اسرائیل بازگشت و آن را بازسازی نمود. آن زمان که ایلیا تصمیم گرفته بود بهعنوان نجّار کار کند، خداوند راهش را تغییر داد و او را به راه دیگر بازگرداند:
خدا تو را برای بازسازی اسرائیل میخواهد. هنگامی سرزمینت را لگدکوب میکنی که بازساختن آن را آموخته باشی. (ص۷۲)
۳) به خاطر اسرائیل
پائولو کوئلیو در کتاب کوه پنجم با پیش کشیدن داستان ایلیای نبی که از پیامبران بنیاسرائیل است، بهصورت ظریف و نامحسوس گریزهایی به اسرائیل و قوم یهود هم میزند، او گاهی سخن از بازسازی اسرائیل میکند:
فرشته گفت: خدا تو را برای بازسازی اسرائیل میخواهد. (ص۷۲)
کوئلیو گاهی هم مقصد نهایی ایلیا را اسرائیل معرفی میکند. آنگاه که ایلیا کارهای خویش را به انجام رسانید، چنین گفت:
دیگر اینجا کاری از دست من نمیآید «کی به اسرائیل برمیگردم». (ص۷۲)
ایلیای نبی طعنهای متعددی هم به کاهنان و راهبان مسیحی دارد که میتوان آنها را با بیانهای مختلف در کتاب دید، (ص۲۱۰-۲۱۴و۲۴۹) حتی مهمترین اصل مسیحیان یعنی تثلیث هم زیر سؤال میرود. اگر این تفکرات با ایدههای جنگطلبانهی کوئلیو ضمیمه شود، در نتیجه به تعصّبات یهودیت میرسیم که میتوان نمونههای بارز آن را در حکومت غاصب اسرائیل دید. بهنظر میرسد نویسنده تفکراتی را در راستای اندیشههای صهیونیسم مطرح میکند و در صدد است این تصویر را القا کند که فینیقیه (لبنان) باید بهدست بنیاسرائیل آزاد و بازسازی شود و این مسئله مستلزم جنگی است که اجتنابناپذیر است. (ص۲۱-۴۰)
ترجمه فارسی کتاب کوه پنجم اثر پائولو کوئلیو
۴) وابستگی به جای وارستگی
در تمام داستان، ایلیای نبی وابستگی به دنیا دارد و آن را ترغیب مینماید و این اصلی است که بدون آن، تفکر نویسنده تحقق نمییابد. اصل وابستگی به دنیا به موازات اصل خودمحوری پیش میرود.
در فصول اولیهی کتاب، ایلیا شک به عدالت خداوند دارد، علت اصلی، وابستگی شدید به دنیا و حسِ ماندن در آن و خواستههای دنیوی است یعنی عشق به زندگی، نجاری و ازدواج:
فکر کرد مردن در بیستوسه سالگی چقدر احمقانه است، آن هم بی آنکه هرگز عشق زنی را شناخته باشد. (ص۲۷)
عرفان کوئلیو لذتطلبی و وابستگی دنیوی است، حال اگر در این میان گهگاه کاری هم در ارتباط با دنیا برای مرتبط شدن با خداوند پیش آمد، سراغ خدا هم باید رفت. نیاز به خدا برای نیازهای دنیاست، نه برای نیازهای آخرت تا چه رسد به اینکه انسان شُکر و بندگی خدا کند؛ چون او لایق است و بدون اینکه انسان بهدنبال تجارت باشد، خدا را برای خودش بخواهد.
۵) صلحطلبی رسوا
کوئلیو همواره در تمامی کتابهایش میکوشد که خود را فردی صلحجو و دارای عشق معرفی کند و عشق و صلح بپراکند. این دو خصیصه بسیار جذاب و گیراست و زمینهساز گفتوگوی ملتها. شعار گفتوگو میان ملتها شعار جالب، زیبا و فریبندهای است که در سازمان ملل هم انجمنی به همین منظور پدید آمده است و کوئلیو عضو آن است. این ظاهر ماجرا است، اما آنچه در زیر پوست داستانها بهویژه داستان کوه پنجم به چشم میخورد مسئلهی جنگپذیری است. در روساخت جملات، ترویج صلح و نیز بهرهمندی از عشق و محبت موج میزند، اما در زیرساخت، سفارش به پذیرش اجتنابناپذیرها از جمله جنگ دیده میشود. جنگ، جبر تاریخ است و باید برای مبارزه آماده بود حتی مبارزه با خدا. او یکبار از زبان کاهن میگوید:
تنها راه برای زنده نگهداشتن دین حقیقی، راحتشدن از شرّ انبیاء بود. [ایزابل] هرچند زن آرامی بود و با بردباری و ترس از جنگ بزرگ شده بود، میدانست لحظهای وجود دارد که خشونت تنها پاسخ ممکن است. (ص۱۵۸)
اینگونه جملات در کنار صحبتهایی که از زبان ایلیا شد، ما را به زیرساخت خشونت و جنگطلبی رهنمون میگردد. فرشته از ایلیا سؤال میکند که آیا خداوند تو را خوانده است تا معجزه را اظهار کنی؟ ایلیا کمی بعد شاهد جنگ است و شاهد آتشی که خانه را میسوزاند.
لحظهها گذشت، هنوز صدای فریاد میآمد، هنوز خون از زخمش جاری بود، اما ضربهی کشنده فرو نیامد. (ص۱۶۵)
نویسنده: محمدتقی فعالی
««« پایان »»»
آشنایی با رنگهای بهکار رفته در مقالهی فوق:
رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوهای برای نقلقول استفاده میشود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ نارنجی در تیترهای فرعی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینکدادن استفاده شده.
کوه پنجم
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: