مریمیه: از فریتیوف شوان تا سید حسین نصر (۱۴) مناسک مریمیه
سرمد کاشانی و آئین برهنگی
شوان در رسالهی «برهنگی قدسی»، و نیز در گفتوگویی که مایکل فیتزجرالد در زندگینامهی شوان نقل کرده، از زنی بهنام لالا یوگیشواری، «قدّیسهی بزرگ کشمیری»، میگوید و برهنگی او. در اینترنت و منابع مکتوب جستوجو کردم و فردی بهنام لالا یوگیشواری، یا نامی شبیه به آن، نیافتم. [۱]
شوان در رسالهی «برهنگی قدسی» مینویسد:
«حتی در سدهی نوزدهم در کشورهای مسلمان قدّیسان [اولیاء] کاملاً برهنه وجود داشتند و شاید هنوز هم در بعضی جاها باشند. در مورد آنها سنّت ظاهری اعتلاء یافته و طبق قانون درونی “فطرت” زندگی میکنند و کسی هم ایشان را خارج از اسلام نمیداند».
تا آنجا که من میدانم، در جهان اسلام، «تقدیس برهنگی» رویّهای است که سرمد کاشانی در حوالی نیمهی سدهی هفدهم میلادی کوشید در هند رواج دهد، و در نیمهی دوم سدهی هفدهم «دونمهها»، پیروان شابتای زوی در عثمانی، و سپس فرانکیستها، پیروان یعقوب فرانک در اروپا، [۲] و در سدهی بیستم انواع فرقههای «شیطانپرست» مروّج آن بودهاند. نظر شوان دربارهی «برهنگی قدسی» به آموزههای سرمد کاشانی و شابتای زوی و یعقوب فرانک و آلیستر کرولی [۳] «پیامبر» شیطانپرستی جدید، شبیه است نه به عرفای مسلمان. به آثار شیطانی کرولی مراجعه کنید و ببینید.
بهنوشتهی والتر فیشل، سرمد در اوائل سدهی هفدهم میلادی در خانوادهی خاخامی یهودی در کاشان بهدنیا آمد. فیشل نام او را «محمد سعید سرمد» و زمان مرگش را ۱۶۶۱ میلادی ذکر کرده است. [۴] نام یهودیش معلوم نیست. در شیراز به اسلام گروید، به کسوت صوفیان درآمد و نام «سرمد» را برگزید و به «سرمد کاشانی» معروف شد. راهی هند شد. ابتدا در حیدرآباد دکن بود و در سال ۱۶۵۴ در دهلی. این مقارن است با نخستین سالهای گشایش دفتر کمپانی هند شرقی انگلیس در بنگال. سرمد بهصورت درویشی ظاهر شد که برهنه در خیابانهای دهلی راه میرفت. او کاملاً برهنه بود و ادعا میکرد چیزی بهنام «ماده» وجود ندارد و لذا دلیلی ندارد که آدمی از برهنگی خود شرمسار باشد!
نقاشی سرمد کاشانی (وسط) و داراشکوه (راست) در یک نسخه خطی
نقاشی سرمد کاشانی (چپ) و داراشکوه (راست) در یک نسخه خطی
سرمد هم از برهنگی قدسی میگفت، هم همجنسگرا و مبلّغ همجنسگرایی بود، و هم خود را پیرو شیطان میخواند و مدعی بود از جانب شیطان به او وحی میرسد. این شعر منسوب به اوست:
سرمد تو حدیث کعبه و دیر مکن
در کوچهی شک چو گمرهان سیر مکن
رو شیوهی معرفت ز شیطان آموز
او را بپرست و طاعت غیر مکن
رباعیات زیبایی را به سرمد منسوب کردهاند، از جمله این رباعی معروف را:
در مسلخ عشق جز نکو را نکُشند
لاغرصفتان زشت خو را نکُشند
گر عاشق صادقی ز کُشتن مگریز
مُردار بود هر آنکه او را نکُشند
احتمال دارد این رباعی، و رباعیات مشابه منسوب به سرمد، مانند اشعار زیبای منسوب به قرةالعین، از دیگران باشد که برای تبلیغ سرمد به او منتسب کردهاند. [۵]
دیوان اشعار سرمد کاشانی در سال ۱۸۹۷ میلادی به انگلیسی منتشر شده و در سال ۱۳۸۹، با مقدمهی ۶۰ صفحهای در معرفی سرمد، با عنوان «عاشقانه های یک یاغی»، در ایران انتشار یافته است. [۶]
مناسک شوان
گفتیم که مناسک شوان دو لایه داشت. مناسکی مختصّ تمامیِ مریمیها در بلومینگتن بود و مناسکی مختصّ خواص؛ یعنی حلقهی نزدیکان و محارم شوان.
مناسکی که تمامی اعضای کُلُنی بلومینگتن در آن شرکت میکردند «رقص خورشید» بود. شوان این مناسک را در جشنی موسوم به «روزهای سرخپوستی» انجام میداد. قبلاً، توصیف سجویک را از این جشن بیان کردیم. [۷]
«رقص خورشید» [۸] در میان سرخپوستان لاکوتا [۹]، یکی از شاخههای سهگانهی «ملّت بزرگ سو» [۱۰]، مرسوم بود، ولی نسخهی شوان با اصل تفاوتهای جدّی داشت. این «رقص» در اصل متعلق به قبیله اوگلالا [۱۱] از قبایل لاکوتا، است و «مناسک چپق مقدس» [۱۲] خوانده میشود که طیّ آن «زن بوفالوی سفید» [۱۳] چپق مقدس را به رئیس قبیله تقدیم میکند.
یکی از نقاشیهای شوان از «زن بوفالوی سفید»
سه نقاشی نمادین از «زن بوفالوی سفید» در مناسک «چپق مقدس» سرخپوستان سو
شوان این مناسک را از تحقیقات جوزف اپس براون گرفت و، چنانکه گفتیم، خود را، در مقام «منجی» و رئیس «برگزیده» سرخپوستان از سوی عالم غیب، با زن اسطورهای مقدّس سرخپوستان «سو» مرتبط کرد و حتی مدعی مکاشفات «برهنه» با او شد؛ همانگونه که مدعی چنین دیدارهایی با مریم مقدس (س) و الههی کالی هندوها و الههی تارا بوداییهای تبّت بود.
مناسک تقدیم «چپق مقدس» به شوان را شارلین رومین، در نقش «زن بوفالوی سفید»، انجام میداد در حالیکه برهنه بود و شوان، در کسوت رئیس سرخپوستان سو، کلاه پَردار بر سر داشت. در زمان رقص شارلین و تقدیم «چپق مقدس» به شوان، دبورا ولزی [۱۴]، که او نیز برهنه بود، یکی از مقدّسترین آوازهای دینی سرخپوستان سو را میخواند. این آوازی است که جوزف اپس براون از «گوزن سیاه» [۱۵] آموخته و متن آن را به شوان داده بود.
از «روزهای سرخپوستی» و سایر مناسک فرقه مریمیه عکسهای متعدد در اختیار دارم که انتشار آن ممکن نیست. در این عکسها کاترین شوان در حال آمادهکردن مراسم و شارلین رومین در حال رقص نیمهبرهنه، و سایر مردان و زنان، نیمهبرهنه، همه در کسوت سرخپوستان، دیده میشوند. یکی از عکسهای شارلین رومین، در حال رقص نیمهبرهنه، را مایکل پولاک در لاکوتا تایمز 29 ژوئیه ۱۹۹۲ منتشر کرده است تا این مراسم را عادی جلوه دهد. ولی این عکس نیمهبرهنه، برخلاف نوشتهی زیر آن، به مناسک اصلی «چپق مقدس» فرقه شوان تعلق ندارد. در عکسهای مناسک «چپق مقدس» شارلین رومین، در نقش «زن بوفالوی سفید»، کاملاً برهنه است در حالیکه کلاه پَردار سرخپوستان را به سر دارد و «چپق مقدس» را در دست دارد. شوان نیز کاملاً برهنه است در حالیکه کلاه پَردار سرخپوستان را به سر دارد.
مقالهای که پس از ماجرای دادگاه شوان برای عادی کردن مناسک مریمیه در هفتهنامه لاکوتا تایمز (۲۹ ژوئیه ۱۹۹۲) منتشر شد.
در این مقاله عکس شوان در کسوت رئیس سرخپوستان سو و عکس شارلین رومین در حال رقص در مناسک «روزهای سرخپوستی» درج شده و ادعا شده که مناسک «تقدیم چپق مقدس» توسط «زن بوفالوی سفید» همین رقص شارلین است، در حالیکه چنین نیست! عکس کاملاً برهنهی شارلین در کسوت «زن بوفالوی سفید» موجود است. در زیرنویس، از شارلین رومین بهعنوان «زن معنوی شوان» نام برده شده. عکاس مایکل پولاک، از گردانندگان کلنی مریمیه، است.
ابداع مناسک جدید «روزهای سرخپوستی» در فرقه شوان [۱۶]
یادداشت خطی صفحهی دوم از مارک کاسلو است:
خانواده «رد کلاود» [۱۷] [ابر سرخ، رئیس قبیله اوگلالا و قهرمان نامدار قبایل لاکوتا] ادعای پذیرفتن فریتیوف و کاترین شوان را تکذیب کرده و گفتهاند اگر حتی چنین نیز باشد، اکنون شوان ربطی به آنها ندارد. آنها شوان را به سوءاستفاده از مناسک دینیشان متهم کردهاند و نقاشیهای [برهنه] شوان را از «زن بوفالوی سفید» توهینآمیز میدانند.
رایموند دمالی [۱۸]، مردمشناس سرشناس آمریکایی و متخصص سرخپوستان لاکوتا، [به کاسلو] گفت: مناسک «من درآوردی» [خودساخته] که برای شوان و زنش گرفته شد، در سالهای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ در سرخپوستان سو مرسوم بود و هیچ معنای خاصی ندارد و مطمئناً این حق را به شوان نمیدهد که از مناسک سرخپوستان استفاده کند.
آمیختگی جنسی در فرقه شوان
در محافل نخستینگرا، یعنی اجتماع خواص و محارم شوان، مناسک دینی سرخپوستان لاکوتا با برهنگی خدایان هندو آمیخته شده و مناسکی جدید پدید آمده بود. در مناسک «رقص خورشید» درخت «مرکز» است، همانگونه که شارلین در رسالهی «تجلیل شیخ» شوان را «مرکز» خوانده است. شوان بهسان کریشنا، خدای هندو، برهنه در «مرکز» میایستاد و زنان برهنه، در حضور شوهرانشان، او را حلقه میکردند و با شوان به «وحدت» میرسیدند! در اینجا، شوان نماد همان درخت است که سرخپوستان لاکوتا در مناسک دینی خود با حلقهزدن در پیرامون آن به «وحدت» میرسند؛ و او مانند کریشنا سینهی آنان را لمس میکرد و آلت تناسلی خود را بر آلت تناسلی آنان میفشرد و با این کار زنان را «متبرّک» میکرد!! این مناسک دینی بود زیرا شوان مدعی بود که جسم او همانند نام خداست!
شوان، در حضور والدین، دختران کم سن و سال کاملاً برهنه را نیز به همین روش «تبرّک» میداد! در ماجرای سال ۱۹۹۱، پلیس در خانهی گارسیا وارلا، یکی از «مقدّم»های شوان و همو که سیریل گلسه به طنز وی را «مأمور انکیزیسیون اسپانیا» خوانده، عکسهای کاملاً برهنهی دو دختر نوجوانش را به دست آورد. گارسیا وارلا و زنش (نامادری دختران فوق) به اتهام «پورنوگرافی کودکان» بازجویی شدند ولی ادعا کردند که در اسپانیا رسم است از زمان بلوغ دختران عکس بگیرند و بهعنوان یادگار حفظ کنند. [۱۹]
پیشتر دیدیم که آلدو ویدالی در شهادتنامهی رسمی ۲۹ اوت ۱۹۹۲ شوان را متهم کرد به «دزدیدن» پسرش «با ابزارهای روانی» با این هدف که «یک زن شوهردار دیگر را (همسر پسرم) به مناسک برهنهی فرقهی خود، که با حلقهی نزدیکانش برگزار میشود، وارد کند». [۲۰]
چند نمونهی دیگر ثابت میکند که این روش رایج بود و شوان و «زنان» و نزدیکان او با روشهای گوناگون زنان زیبای جوان، مجرد یا متأهل، را گزینش کرده و به مناسک خصوصی شوان وارد میکردند. برای زنان و شوهران ایشان، ورود به این مناسک «لطف» و «تبرّک» استثنایی از سوی «شیخ» جلوه داده میشد.
شوان، پس از ناکامی در تصاحب کاترین پری جوان، به شارلین رومین (بدریه) زن باری مکدونالد (ثابت نورالدین)، طمع کرد. گفتیم که شارلین، در حالیکه زن مکدونالد بود، پنج سال اوقات خود را در خانهی شوان میگذرانید و نقاشیهای برهنهی یکدیگر را میکشیدند تا سرانجام، در اواخر سال ۱۹۸۸، شارلین رسماً از شوهرش طلاق گرفت و «زن معنوی» شوان شد. و گفتیم که شارلین مدعی بود چند سال پیش «حال»ی به او دست داده و از آن پس با شوهرش مقاربت نکرده است. [۲۱]
ربکا (باطنه) زن گوستاوو پالیت (جنید)، «مقدّم» شوان در بلومینگتن، بود که بهدلیل ماجرای ارتباط پالیت با یاسمین ۱۵-۱۶ ساله، کار این دو به طلاق کشید. شوان ترتیبی داد که ربکا با باری مکدونالد، شوهر سابق شارلین، ازدواج کند. ایندو اعضای ثابت محافل خصوصی شوان بودند و این محافل بیشتر در خانهی آنها برگزار میشد. [۲۲]
زن جوان و سیاهپوست آمریکایی بهنام جودی تایلور، با نام «جمیله نور»، عضو فرقه شوان بود. شوان به او طمع داشت و گویا نقاشی برهنهای نیز از او کشید. در ژوئیه ۱۹۸۷ سیریل گلسه بخشی از یادداشتهای خود را دربارهی مناسک خصوصی شوان به این زن نشان داد و او فرقه را ترک کرد. [۲۳]
مارک پری، پسر ویتال و باربارا پری، با نام «حسین» عضو مریمیه و ساکن کُلُنی بلومینگتن است. او با کلارا، خواهر کوچک گلوریا زاپاتا (ورده)، زن پل یاکنس انگلیسی (صفوان)، ازدواج کرد. این دو خواهر اهل کلمبیا (آمریکای جنوبی) بودند. زن مارک پری با نام «شمسی» عضو مریمیه شد. کار زن پل یاکنس به بیماری روانی کشید و «شمسی»، که حاضر به شرکت در محافل خصوصی شوان نبود، به کلمبیا بازگشت ولی مارک پری به دنبالش رفت و او را به بلومینگتن بازگردانید و سرانجام راضی کرد در محافل «نخستینگرا» حضور یابد و خود را با آلت شوان «متبرّک» کند! [۲۴]
علاوه بر رسالهی «تجلیل شیخ»، رسالهی دیگری وجود دارد بهنام «پیام شمایلها» [۲۵] که این نیز نوشتهی شارلین رومین، به کمک شوان، است. در این رساله نحوهی پذیرش «شیخ» از سوی «مریم مقدس» بیان شده. تأمل در این دو رساله روشن میکند که شوان در مناسک فوق همانگونه با زنان «واحد» میشد و به آنها «برکت» میداد که زن برهنهی مکاشفاتش بر او ظاهر میشد و او را متبرّک میکرد.
در فرقه مریمیه نقاشیهای کاملاً برهنه از شوان و مریم مقدس و کودکی عیسی مسیح (ع) «شمایل مقدس» نامیده میشود. این شمایلها را در عبادتگاه و در خانهها نصب کرده و در برابر آن زانو زده و نیایش میکنند. اعتقاد به «شمایل مقدس» بسیار راسخ بود. قبلاً، بهنقل از کاسلو، نوشتیم: «شاهد بودم ماد موری، از پیروان شوان، که قبلاً “زن” او بود، در ماههای پایانی اعتقادش به فرقه شوان، در مقابل شمایل برهنه شوان دعا میخواند». سیریل گلسه در شرح وقایع سال ۱۹۸۶ مینویسد:
«۱۷ ماه مه و هنوز ماه رمضان است. از هفتهd قبل تلفن کردهاند به “زاویه” بیایید و نمایشگاه نقاشی است. تأکید میکنند فقط خودت بیایی، شیخ فرمودهاند پیروان مسیحی او نباید این نقاشیهای مریم مقدس را ببینند. هشت تا از ده نقاشی از بدریه شیخ است؛ شاکتی [معشوقه] جدید شیخ که هر روز هشت ساعت در خانه شیخ است. لطیفه [کاترین شوان] میگوید: عبداللطیف به بدریه [شارلین رومین] گفته: چرا شیخ را به صورت سَنیاسین [۲۶] نمیکشی؟… لطیفه میگوید: شیخ به بدریه کمک میکند و نیمی از نقاشیها کار شیخ است؛ گاه حتی ۹۰ درصد. حالا شما شمایل شیخ را ببینید: برهنه کامل، مثل نقاشیهای کمپ لختیها… با این شروع، عبادت [مریمیها] به سمت پرستش خدایی بهنام شوان میرود. در یکی از نقاشیها، که شوان به شکل سنیاسین است، زیرش نوشته شد: و لذکر الله اکبر…». [۲۷]
فریتیوف شوان در کسوت «سَنیاسین»
نقاشی شارلین رومین که سیریل گلسه به آن اشاره کرده.
(این نقاشی برای غیرمریمیها است. شمایل درونفرقهای شوان بهکلی برهنه است).
صفحهی آخر رسالهی «تجلیل شیخ»
صفحهی اول رسالهی «پیام شمایلها»
ادامه دارد…
نویسنده: استاد عبدالله شهبازی
قسمت قبل ⇒ لینک مرتبط ⇐ قسمت بعد
پینوشتها:
[۱] فرد مورد نظر شوان، لعل ایشوری (Lalleshwari) است که زندگینامهی او در آدرس زیر در ویکیپدیای انگلیسی درج شده:
https://en.wikipedia.org/wiki/Lalleshwari
[۲] بنگرید به: عبدالله شهبازی، زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران، ج۲، ص۳۴۲ (اینجا) و صص۳۵۲-۳۵۴ (اینجا).
[۳] Aleister Crowley (1857-1947)
https://en.wikipedia.org/wiki/Aleister_Crowley
[۴] Walter Joseph Fischel, “Muhammad Said Sarmad,” Judaica, Second Edition, 2007, vol. 18, p. 57.
[۵] بنگرید به: عبدالله شهبازی، “قرةالعین و اشعار او“:
https://www.shahbazi.org/blog/Archive/9001.htm
[۶] عاشقانههای یک یاغی: دیوان سرمد کاشانی، بهکوشش عبدالحمید ضیایی، تهران: نشر هزاره ققنوس، ۱۳۸۹.
[۷] Sedgwick,ibid, p. 173.
[۸] Anpetu Oihanke Wanica (Jeffrey Zelitch), “The Lakota Sun Dance,” Expedition, Volume 13, Number 1, Fall 1970, pp. 17-23,
[۹] https://en.wikipedia.org/wiki/Lakota_people
[۱۰] https://en.wikipedia.org/wiki/Great_Sioux_Nation
[۱۱] https://en.wikipedia.org/wiki/Oglala_Lakota
[۱۲] Rite of the Sacred Pipe
[۱۳] The White Buffalo Calf Woman
[۱۴] Deborah Willsey
[۱۵] بلک الک (Black Elk) یا “گوزن سیاه” نام طبیب و روحانی معروف سرخپوستان “سو” است. علاوه بر ترجمه فارسی کتاب جوزف اپس براون، که مشخصات آن را قبلاً ذکر کردیم، بنگرید به: جان ج. نیهارت، پایان یک رؤیا: سرگذشت گوزن سیاه مرد مقدسی از اوگلالاسو، ترجمه ع. پاشایی، تهران: تندر، ۱۳۶۴.
[۱۶] “On the Subject of the Indian Days.” The Glasse Dossier, pp. 252-253.
[۱۷] Red Cloud [Lakota: Maȟpíya Lúta] (1822-1909)
https://en.wikipedia.org/wiki/Red_Cloud
[۱۸] Raymond J. DeMallie (1946-2021)
https://en.wikipedia.org/wiki/Raymond_J._DeMallie
[۱۹] در این زمینه شهادت شهود و اسناد متعدد در «پیوست دوسیه» وجود دارد.
[۲۰] Aldo Vidali, Declaration, August 29, 1992. in: Appendix, p. 6.
[۲۱] The Glasse Bossier, p. 550.
[۲۲] Koslow, “Varieties of Religious Delusions and Fictions,” p. 274.
[۲۳] The Glasse Dossier, p. 434.
[۲۴] Koslow, “Telling Truth to Power.”
[۲۵] “The Message of the Icons.” in: Appendix, p. 73.
[۲۶] Sannyasin (بالاترین مرحلهی عرفای هندو)
[۲۷] The Glasse Dossier, p. 544.
««« پایان »»»
رنگهای بهکار رفته در متن:
رنگ آبی ⇐ کلمات کلیدی.
رنگ بنفش ⇐ تیترهای اصلی.
رنگ قرمز ⇐ لینک به خارج.
رنگ قهوهای ⇐ نقلقولها.
مناسک مریمیه ، مناسک مریمیه
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
مناسک مریمیه ، مناسک مریمیه ، مناسک مریمیه ، مناسک مریمیه ، مناسک مریمیه ، مناسک مریمیه