یک موج تهاجم علیه فرهنگ ایرانی و اسلامی از دههی ۱۸۵۰ میلادی در ایران اوج گرفت و این زمانی است که در کوران جنگ کریمه یک مأمور اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا به نام مانکجی لیمجی هاتریا در ایران مستقر شد.
مانکجی از پارسیان هند بود و بهعنوان رئیس شبکه اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران کار میکرد و روابط نزدیکی با دیپلماتهای سرشناس دولت انگلیس در ایران، یعنی سِر رونالد تامسون و ادوارد ایستویک و سِر هنری راولینسون داشت. این سرآغاز یک دوران نفوذ بسیار جدّی استعمار انگلیس در ایران است و در پیامد فعالیتهای مانکجی و شبکه او بود که سرانجام میرزاحسینخان مشیرالدوله (سپهسالار) به عنوان صدراعظم ایران منصوب شد. دوران صدارت سپهسالار اوج فعالیتهای فرهنگی و سیاسی این کانون در ایران است.
فعالیت فرهنگی مانکجی در چهار شاخه صورت گرفت:
اول، حمایت و تقویت بابیگری و کمک به گسترش آن؛
دوم، تأسیس و گسترش فراماسونری در ایران؛
سوم، اشاعه باستانگرایی در فرهنگ ایرانی؛
چهارم، تقویت برخی از فرقههای اهل تصوف در ایران.
مجسمه مانکجی لیمجی هاتریا ، موزه زرتشتیان کرمان
مانکجی و بابیگری
حدود سه سال قبل از استقرار مانکجی در ایران علیمحمد باب اعدام شده بود. حرکت باب از همین کانون استعماری سرچشمه میگرفت. ادعای محققینی که بابیگری را بهعنوان یک جنبش دینی خودانگیخته و طبیعی و یک شورش مردمی مطرح میکنند و سرآغاز پیوند این جنبش با استعمار انگلیس را از زمان تبدیل آن به دو فرقهی ازلی و بهائی میدانند، صحّت ندارد. دلایل متعددی در دست است که بابیگری را از آغاز بهعنوان یک حرکت مشکوک و مرتبط با کانونهای استعماری جلوه میدهد. در اینباره در جلد هفتم کتاب زرسالاران بهطور مفصل بحث کرده و مستندات و دلایل خود را عرضه خواهم کرد. در اینجا فقط اشاره میکنم به اهمیت دورهی اقامت علیمحمد شیرازی (باب) در بندر بوشهر. باب از ۱۸ تا ۲۱ سالگی در بوشهر به تجارت مشغول بود و سپس به کربلا رفت و شاگرد سیدکاظم رشتی، از سران شیخیه شد و بعد از مرگ سیدکاظم رشتی ادعاهای خود را شروع کرد.
در سالهای اقامت باب در بوشهر، این بندر مرکز مهم فعالیت کمپانیهای انگلیسی و اروپایی و یهودی و پارسی بود. در آن زمان، مهمترین کمپانی مستقر در این بندر به خانواده یهودی ساسون تعلق داشت که رهبر یهودیان بغدادی بودند. بعدها، نقش یهودیان را در گسترش بابیگری و بهائیگری بسیار مهم مییابیم تا حدی که میتوانیم ادعا کنیم که گسترش بابیگری و بهائیگری تنها با حمایت یک شبکه فعال یهودی وابسته به خانواده ساسون امکانپذیر بود. بابیگری و بهائیگری به بسیاری از نقاط ایران به وسیله یهودیان و جدیدالاسلامهای یهودی وارد شد و رشد کرد.
به هر حال، مانکجی پس از استقرار در ایران نقش مهمی در تقویت بقایای بابیها و گسترش بابیگری ایفا کرد و در دبیرخانه مفصل و فعال او کتب اعتقادی متعددی در ترویج بابیگری تألیف شد. فهرست “گنجینه مانکجی” در کتابخانه موسسه کاما (بمبئی) نشان میدهد که مانکجی در این زمینه تا چه اندازه فعال بوده است. در دوران فعالیت مانکجی میان او و فعالین یهودی و بابی ارتباطات گسترده برقرار بود و اینان با بمبئی، که مرکز نشر آثارشان محسوب میشد، روابط منظم داشتند. میرزا ابوالفضل گلپایگانی، یکی از سران بابیگری و بهائیگری، در آن زمان منشی مانکجی بود. آقا عزیزالله، از یهودیان بهائیشدهی مشهد هم با مانکجی و گلپایگانی ارتباط داشت.
مانکجی لیمجی هاتریا (درویش فانی)
پیوند مانکجی با بابیها و بهائیها در حدّی است که منابع بهائی از مانکجی به عنوان بهائی یاد میکنند و مینویسند که وی بعد از ملاقات با میرزا حسینعلی نوری (بهاء) در بغداد به این مذهب گرویده بود. بهاء هم در الواح خود به این ملاقات با مانکجی اشاراتی دارد. اسنادی وجود دارد که نشان میدهد دستگاه اطلاعاتی ناصری از روابط پنهان مانکجی با بابیها تا حدودی مطّلع بوده و در مقاطعی، مانند توطئه ترور ناصرالدین شاه در سال ۱۳۰۰ ق. / ۱۸۸۲م.، نسبت به آن حساس بوده است.
مانکجی و فراماسونری
بخش مهمی از کارنامه مانکجی در ایران به تأسیس فراماسونری اختصاص دارد. نقش مانکجی در این ماجرا تاکنون مورد غفلت کامل بوده است و تمامی محقّقین، اولین نهاد فراماسونری ایران را، که به “فراموشخانه” معروف است، با نام میرزا ملکم خان میشناسند. نقش ملکم در فعالیت فراموشخانه مورد تردید نیست ولی مسئله پیچیدهتر است.
در واقع، مانکجی نقش اصلی را در تأسیس فراموشخانه داشت و ملکم دستیار او بود. بهعبارت دیگر، همانطور که در زمان انقلاب مشروطه، سازمان فراماسونری بیداری ایران در پیرامون اردشیر ریپورتر شکل گرفت، فراموشخانه هم در پیرامون مانکجی تکوین یافت. توجه کنیم که بهطور رسمی رئیس فراموشخانه، یا استاد اعظم، یکی از پسران فتحعلیشاه به نام جلالالدین میرزا بود. ملکم در کنار برخی از رجال عصر ناصری در این انجمن مخفی عضویت داشت. میرزا محمدتقی سپهر کاشی (لسانالملک) و رضاقلیخان هدایت هم عضو این نهاد بودند.
جلالالدین میرزا و مانکجی لیمجی هاتریا
مانکجی و باستانگرایی
محفل یا شبکه مانکجی اولین کانون جدّی و متشکّلی محسوب میشود که ترویج باستانگرایی را در ایران آغاز کرد. یکی از اقدامات مانکجی تجدید چاب و پخش کتاب دساتیر در ایران در یکهزار نسخه بود. تا این زمان دساتیر در ایران چندان شناخته شده نبود و در واقع تأثیر جدّی آن از زمان مانکجی آغاز شد. جلالالدین میرزا، استاد اعظم فراموشخانه، هم بهعنوان یک شاهزاده فرنگیمآب شناخته میشد و هم مروّج سرهنویسی و ناسیونالیسم ضدعربی بود. او کتابی نوشت بهنام نامه خسروان که شامل یک دوره تاریخ ایران باستان است. البته این کتاب به نام او منتشر و معروف شد. ولی نویسندهی واقعی آن فردی است بهنام شیخ علی یزدی که در سفارت انگلیس سمت منشیگری داشت و در دستگاه انگلیسیها در ایران فرد متنفّذی بود.
کتاب نامه خسروان نوشتهی جلالالدین میرزا
رضاقلیخان هدایت، نیای خاندان هدایت و عضو دیگر فراموشخانه، هم تألیفات متعددی با روح باستانگرایی منتشر کرد. از مهمترین آثار او فرهنگ انجمنآرای ناصری است. هدایت این کتاب را به سفارش مانکجی نوشت و نام آن فرهنگ انجمن آرای هوشنگ بود. هوشنگ، نامی است که مانکجی بر خود نهاده و خویشتن را در ایران با اسامی چون “هوشنگ هاتریای کیانی” و “درویش فانی” معرفی میکرد. ولی بعداً ترجیح دادند که این فرهنگ را به ناصرالدینشاه منتسب کنند و لذا آن را فرهنگ انجمنآرای ناصری نامیدند. این فرهنگ در سال ۱۲۸۸ ق. / ۱۸۷۱ م. یعنی در اولین سال صدارت میرزاحسینخان سپهسالار و اندکی بعد از فوت رضاقلیخان هدایت با پول مانکجی چاپ شد. خود مانکجی نیز مقدمهای بر این کتاب نوشته است. این فرهنگ سرشار از جعلیات دساتیری است و در کنار فرهنگهای دستکاری شدهای مانند برهان قاطع سهم بزرگی در اشاعه باستانگرایی در ایران داشت. مثلاً، با اقتباس از دساتیر، فهرست مفصلی از پیامبران عجم اراده کرده است. این کتاب سرشار است از ارجاع به پارسیان و زرتشتیان و دساتیر و دبستانالمذاهب و غیره و در مقابل در آن مدخلهایی چون “اسلام” و “قرآن” وجود ندارد و آیات و شواهد قرآنی و احادیث بهندرت دیده میشود. روح این فرهنگ کاملاً غیراسلامی است بهنحوی که آنرا در کنار نامه خسروان باید مهمترین تلاش مانکجی برای ترویج باستانگرایی در ایران دانست. برای مثال، خانه کعبه را مقرّ یک پیامبر باستانی ایرانی به نام مهآباد معرفی میکند. نام آدم ابوالبشر را فارسی میداند و مدعی است که گویا در زمان حمله اعراب به ایران به دستور عمر بن خطاب، خلیفه مسلمانان، تمامی کتابهای باستانی ایران سوزانیده شدند.
مانکجی لیمجی هاتریا از پارسیان هند
منشیان و کارگزاران مانکجی نیز در زمینهی اشاعهی باستانگرایی بسیار فعال بودند. میرزا ابوالفضل گلپایگانی، منشی مانکجی و از سران فرقه بهائی، از مروّجین سرهنویسی و باستانگرائی بود و برای مثال در رسالهای تبار میرزا حسینعلی نوری (بهاء) را به یزدگرد ساسانی رسانیده است. میرزا محمدحسینخان ثریا و حاجی میرزا حسن خوشنویس اصفهانی و میرزا لطفعلی دانش و محمداسماعیلخان زند هم در پیرامون این محفل به سرهنویسی اشتغال داشتند. محمداسماعیلخان زند نویسنده کتابی است با همین مضمون به نام فرازستان. گلپایگانی مینویسد که او نام خود را به هرمزدیار تغییر داد و نژاد خویش را به «خسروان کیان رساند و در زنده کردن آئین آبادیان و تازه نمودن روش نیاکان کوشش بیاندازه دارد». البته باید این را هم عرض کنم که بعدها گلپایگانی از مخالفان مانکجی شد و در نامههای خود مطالبی علیه او و باستانگرایان و سرهنویسان بیان کرد.
محفل فرهنگی مانکجی با میرزا فتحعلی آخوندزاده در تفلیس نیز رابطه نزدیک داشت در حدی که آخوندزاده در مکاتباتش از رضاقلیخان هدایت با عناوینی چون «پدر بزرگوار» و «پدر مغفور» یاد میکند. در این زمان آخوندزاده سرهنگ ارتش روسیه و کارمند عالیرتبه دفتر نایبالسلطنه تزار روسیه در قفقاز بود و به نظر من همان جایگاه مانکجی در حکومت هند بریتانیا را در دستگاه اطلاعاتی نایبالسلطنه قفقاز داشت، یعنی مسئول امور ایران بود.
میرزا فتحعلی آخوندزاده
چنانکه میدانیم، آخوندزاده از مروجین باستانگرایی، اسلامستیزی و عربستیزی و تئوری استبداد شرقی در تاریخنگاری ایران بود و در این زمینه تأثیر بزرگی بر جای نهاد. مثلاً در نامهای به جلالالدین میرزا مینویسد:
«به اصطلاح اهل یوروپا اسم حقیقی پادشاه به کسی اطلاق میشود که تابع قانون بوده، در فکر آبادی و آسایش وطن و در فکر تربیت و ترقی ملت باشد. در مملکت ایران، بعد از غلبه تازیان و زوال دولت پارسیان و فانی شدن پیمان فرهنگ و قوانین مهبادیان سلطنت حقیقی نبوده است. در مدت تاریخ هجری فرمانروایان این مملکت کلاً دیسپوت و شبیه حرامی باشیان بودهاند.»
آخوندزاده بنیانگذار جریانی است که تغییر الفبا را به عنوان راه توسعه و پیشرفت ممالک اسلامی معرفی میکرد. او این نظر را در عثمانی از طریق منیف پاشا و در ایران از طریق محفل مانکجی پیش میبرد. منیف پاشا در زمان حکومت سپهسالار به مدت چهار سال سفیر عثمانی در ایران بود و در دورهی مظفرالدین شاه نیز دو سال در این سمت بود. او با مانکجی و آخوندزاده و میرزا یوسف خان مستشارالدوله و میرزا ملکم خان رابطه نزدیک داشت.
مانکجی و تصوف
چهارمین شاخهی فعالیت مانکجی در ایران به اهل تصوف معطوف بود و لذا اعضای محفل یا شبکه مانکجی با بعضی از سران اهل تصوف رابطهی نزدیک داشتند. مانکجی خود را درویش معرفی میکرد، “درویش فانی” لقب داشت و با سران برخی از طریقتهای اهل تصوف از جمله رحمتعلیشاه (حاج میرزا کوچک شیرازی) معاشرت داشت. رضاقلیخان هدایت عضو طریقت نعمتاللهی بود و جالب است بدانیم که وی در فرهنگ انجمن آرای ناصری نام “داریوش” را به معنی “درویش” دانسته است.
رضاقلیخان هدایت عضو طریقت نعمتاللهی
رابطهی کانونهای استعماری با فرقههای دراویش سابقهی تاریخی مفصل دارد. از دوران ایلخانان مغول، دسیسهگران یهودی کوشیدند تا از طریقتهای اهل تصوف برای مقاصد خود استفاده کنند و تصوف یهودی معروف به کابالا (قباله) با همین هدف تدوین شد و بعدها شهرهای بیتالمقدس (اورشلیم) و دمشق به مراکز فعال استقرار یهودیان صوفینما بدل گردید. دربارهی طریقت کابالا و جایگاه بزرگ آن در پیدایش فرقههای دسیسهگر و رازآمیز در کتاب زرسالاران بحث مفصل و مستندی عرضه کردهام.
در قرون بعدی، فعالیت جاسوسان غربی در لباس اهل تصوف ادامه داشت و این روش فعالیت در قرن نوزدهم در سراسر سرزمینهای اسلامی اوج گرفت. از جمله باید به فرقهای از اهل تصوف اشاره کنم که در سال ۱۸۲۱ میلادی در مشهد به وسیله یک یهودی به نام ملا محمدعلی اشکپوتی تأسیس شد. این گروه با صوفیان کرمان و مشهد و شیراز رابطه نزدیک داشتند و مرشد آنها میرزا ابوالقاسم شیرازی معروف به میرزای سکوت بود. در قصص العلما آمده است که زمانی آخوند ملا علی نوری، که از فقها و حکما و عرفای بزرگ عصر خود بود، به شیراز رفته بود و مردم به دیدن او میرفتند. میرزا ابوالقاسم سکوت هم به محل اقامت آخوند رفت و خواست با ایشان ملاقات کند. آخوند ملا علی نوری گفت این مرد نجس و کافر است و از مجلس من بیرون رود. سکوت هم از خانه خارج شد. بعدها، وصال شیرازی و وقار شیرازی (پسر وصال) رابطه نزدیکی با محفل مانکجی و خاندان نواب هندی داشتند.
برگرفته از مصاحبه استاد عبدالله شهبازی
««« پایان »»»
آشنایی با رنگهای بهکار رفته در مقالهی فوق:
رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوهای برای نقلقول استفاده میشود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینکدادن استفاده شده.
مانکجی لیمجی هاتریا ، مانکجی لیمجی هاتریا
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: