تاریخچه فراماسونری (قسمت چهارم) اسطوره هیرام
اسطوره هیرام بدین قرار است: هیرام ابیف هر روز هنگام ظهر، رأس ساعت ۱۲ طبق رسوم ماسونها برای نیایش به معبد میرفت. سه تن از صنعتگران زیردست وی که آرزو داشتند معمار و سنگتراش بزرگی شوند، روزی در گوشهای بر سر راه او به کمین نشستند، بدین منظور که وی را وادار نمایند تا اسرار بزرگ را برای آنها باز گوید. با امتناع وی، هر سه تن به سمت او حمله بردند. در نهایت، تن بیجان او بر زمین افتاد. قاتلان قربانی خود را زنده به گور کردند. اما گروه جستوجویی به رهبری خود سلیمان گور را کشف نمود. سپس شاگردان و صنعتگران زیردست نتوانستند رهبرشان را دوباره زنده نمایند و حضرت سلیمان جسد را با «چنگال قدرتمند یک شیر» بلند کرد و رو به آسمان گرفت.
این اسطوره که به شکلهای مختلف و متفاوت نقل شده، در سالهای ۱۷۲۳ تا ۱۷۳۸ به بخشی از اعتقادات فراماسونری تبدیل گردید. این داستان قطعاً یک واقعیت تاریخی نیست و هیچ سند متقنی برای درستی آن وجود ندارد. اما با الهام از آن، یک مراسم آئینی توسط فراماسونی ساخته شده و در روند ورود به سطح سوم از سطوح فراماسونری اجرا میشود و نامزد ورود باید نقش هیرام ابیف را بازی کند. نامزدها با اجرای این نقش یاد میگرفتند که اولاً چگونه باید برای حفاظت از اسرار فرقه، از جان خود بگذرند و دوم اینکه، روح میتواند از دشمنان درونی خود مانند شهوت، جهل، حرص، هوای نفس و گناه فراتر رفته و بر خود و سرنوشتش مسلط گردد.
آئینها و اسطورهها
بنابر باور شخصیت بزرگ ماسون آلبرت مککی اسطوره هیرام ابیف از آنچه پژوهشگران آن را آئینهای باستانی مصر باستان، رم و بینالنهرین مینامند به عاریت گرفته شده است. این نکته در کتاب راهنمای لژ دکتر آلبرت جی. مککی آمده است. وی بیان میدارد که هیچ شاهد و دلیلی در انجیل در وجود چنین شخصیتی که بدین نحو جان سپرده باشد، وجود ندارد و بلکه بیشتر نمادی عاریت گرفته شده از خدایان ازیریس، بعل و دیونیسوس است.
اجرای مراسم بازسازی قتل هیرام ابیف یکی از اصلیترین بخشهای مراسم ارتقا به سطح سوم را تشكیل میداد.
البته این داستان به هیچ وجه تنها نمونه از بهرهگیری و اقتباس فراماسونری از دیگر آئینهای باستانی نیست. به عنوان مثال پرگار و گونیا که برای ماسونها اهمیت فراوانی دارد نمودی از خدایان خورشید باستانی میباشد و یا شباهتهایی بین معابد ماسونی و معابد خورشیدپرستان خاورمیانه؛ که بر اساس محور شرقی-غربی ساخته میشدند، وجود دارد. همچنین در طول تاریخ نویسندگان ماسونی اغلب ادعای وجود شباهتهایی میان فراماسونری و میترائیسم يا همان آئین پرستش خدای پارسیان باستان که در نهایت از موطن خود به امپراتوری روم انتقال یافت، را کردهاند.
نامزد ورود پس از مرگی نمادین بالا برده میشود، در حالی كه صورتش پوشیده است و شمشیرها همگی به بدن وی اشاره دارند.
البته وجود ارتباطات روشن و اثبات شده و یا پنهانی بین فراماسونری و آئینهای باستانی حتی توسط بسیاری از ماسونهای معاصر زیر سؤال رفته است؛ ولی آنها اعتراف میکنند که فقط شباهتهایی بین تشکیلات آنها و آئینهای پرستش در جهان کهن وجود دارد و از جمله یکی از این شباهتها را آداب ورود اعضای جدید به لژهای فراماسونی و یا عبور از هر یک از درجات و سطوح، با آیین میترائیسم میدانند. البته ماسونها میگویند این شباهتها بسیار کم اهمیت و ناچیز هستند.
روی هم رفته اینگونه میتوان نتیجه گرفت که ماسونها بیشتر به پوستهی آئینها و آداب و رسوم سازمانی خود اهمیت میدهند تا ماهیت آنها. به نظر میرسد اهداف و سیاستها، از اولویت بیشتری برایشان برخوردار است.
میترائیسم و فراماسونری نویسنده ماسون قرن نوزدهمی، «آلبرت پایک» بیان میدارد که فراماسونری «جانشین مدرن» آئینهای باستانی بود و «سر ساموئل دیل» از میترائیسم به عنوان «فراماسونری قدسی» یاد میکند. شباهتهایی قطعی میان این دو وجود دارد. به مانند فراماسونری، میترائیسم نیز به درجات و سطوح مختلف تقسیم میشود که هر یک مراسم و آداب نمادین ویژهی خود را داشت. همانطور که در فراماسونری، نوعدوستی و مهر اهمیت زیادی داشت، میترائیستها نیز یکدیگر را «برادر» میخواندند. |
ادامه دارد…
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
منبع: جرمی هاروود ، تاریخچه فراماسونری ، برگردان: علی شیعه علی ، تهران: انتشارات سبزان.
اسطوره هیرام ، اسطوره هیرام ، اسطوره هیرام
تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم:
قسمت بعدی این مقاله غیر قابل دسترسی است!
سلام. لینک اصلاح شد
یعنی حتی اینجا ایرانیها میخوان شبیه دین اونها باشه
چشم و هم چشمی حتی در باطل