تاریخچه فراماسونری (قسمت ششم) رنسانس و فراماسونری
با شروع عصر رنسانس جامعهی اروپای غربی تغییرات اساسی زیادی کرد. در حدود سال ۱۴۵۰، یک آکادمی افلاطونی در فلورانس تأسیس گردید و در سال ۱۴۷۱ ترجمهی دوبارهای از کتیبههای یونانی تازه کشف شده، صورت گرفت. ثابت شده است که این موضوع بیاندازه در فرقه فراماسونری تأثیرگذار بوده است. فراماسونها بیش از همه به اهمیت دانشهای باستانی پی برده بودند. به تدریج جستوجو برای بهرهگیری از حکمتهایی از گذشتگان همهگیر شد.
به مانند بسیاری دیگر از متفکرین و نواندیشان عصر رنسانس ماسونها نیز رؤیای آزادی اندیشه و اصلاح سیاسی و دینی را در سر میپروراندند. و سعی میکردند هر چه بیشتر از فشارهای تعصبات مذهبی کلیسا آزاد شوند. بنابر مقتضیات هر دوره، وقتی بسیاری از دولتها و کلیسای کاتولیک با شدت هر چه تمامتر در برابر این اندیشههای رادیکال میایستادند، به هیچوجه شگفتآور نبود که فعالیتهای معتقدین به این اندیشهها، شکلی سرّی و پنهانیتر به خود بگیرد.
جیمز ششم همراه با همسرش «آن» اهل دانمارک.
جیمز ششم پشتیبان ثابتقدم فراماسونری بود.
در طبیعت فراماسونری ضرورت تغییر شکل در عملکرد این سازمان بعد از این دورهی آشفته وجود داشت و آغاز این حرکت از اسکاتلند بود، چنانچه که در سال ۱۵۸۳ جیمز ششم پادشاه اسکاتلند، به حمایت از فراماسونها پرداخته و نجیبزادهای به نام سر ویلیام شاو را که علاقهای فراوان نسبت به معماری داشت، به عنوان سرپرست تشکیلات اداری و رئیس ارتش منصوب کرد. در سال ۱۵۹۸ شاو اولین مجموعه قوانین مشهوری را که ماسونها را به لژ خود متعهد و به انجام وظایف خاصی پایبند میکرد، تنظیم و تصویب نمود. دومین مجموعه قوانین در سال ۱۵۹۹ تصویب و اولین سند ماسونی بود که تاکنون باقی مانده و مرجع پنهانی و سرّی برای زنده نگهداشتن دانش محرمانه ماسونی در خود سازمان میباشد.
نامهای از سر ویلیام شاو. وی خودش یک ماسون بود و نقش تعیینکنندهای در سازماندهی و گسترش فراماسونری اسکاتلند داشت.
روح جدید رنسانس که به روشنی تأثیر خود را بر تمامی امور گذاشته بود، به شاو اجازه داد تا آداب و رسوم و باورهای ماسونی قرون وسطی را دوباره احیا و ارتقا دهد. در اسکاتلند، فراماسونری پس از برخورداری از حمایت سلطنتی از پستوهای مخفی خانهها بیرون آمد. بر اساس آنچه ویلیام پرستون در اثرش – تصاویر در فراماسونری (۱۷۷۲)- آورده است، جیمز ششم تبدیل به «پشتیبان، مشوق و تکیهگاه اصلی جریان ماسونری» گردید.
اسناد اسکاتلندی چنین بازگو میکنند که: «پادشاه جیمز لژها را با حضور ملوکانه خود مفتخر میکرد» و اینکه: «وی یک مقرری سالانه به مبلغ چهار پوند اسکاتلندی را معین کرد تا به هر رهبر ماسونی که توسط لژ بزرگ انتخاب و توسط دربار تأیید میشد، داده شود.» جیمز همچنین اولین پادشاهی بود که به عنوان یک فراماسونر شناخته شد و در سال ۱۶۰۱ در سی و پنج سالگی به لژ اسکاتلند وارد گردید. البته قدیمیترین سند شناخته شده از یک ورود رسمی ماسونی، مورد جان بازوِل مالک آچنلک بود که به لژ ادینبورو در ژوئن ۱۶۰۰ وارد گردید.
تصویری متعلق به قرن هفدهم با تأکید و توجه ویژه به لباس یک ستارهشناس.
آغاز علوم جدید تقریباً همزمان با آغاز فراماسونری اندیشهگرا بود.
بدین ترتیب همه چیز برای تغییر شکل ساختار سازمانی فراماسونری آماده شده بود تا بدان وسیله بر سرعت گسترش خود در قرن هفدهم بیفزاید، هر چند اینکه چهطور و در چه زمانی گذر از ماسونری عملگرا به ماسونری اندیشهگرا رخ داد، روشن نیست. اما آنچه که مسلم است، در نهایت جنبهی عملگرای آن مانند سنگتراش و یا معمار بودن اعضا کاملاً از بین رفت و فراماسونری اندیشهگرا و با تفکر سیطره بر جهان و تماماً غرق در نجیبزادگی و بورژوازی گردیده و به سوی جذب عضو از طبقات بالا و تأثیرگذار سیاسی پیش رفت.
تناسب و تقارن کامل، تبدیل به یک اصل مهم ماسونی شده بود.
در این سالها فراماسونری با شناختی که از شرایط و فضای سیاسی اجتماعی اروپا در بعد از قرون وسطی بدست آورده بود و همچنین با ظهور قدرتهای امپریالیستی جدید که به دنبال کشورگشایی و بدست آوردن سرزمینهای بکر در آنسوی دریاها و قارههای دیگر بودند، اقدام به بازسازی روشها و اهداف خود نمود.
ادامه دارد…
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
منبع: جرمی هاروود ، تاریخچه فراماسونری ، برگردان: علی شیعه علی ، تهران: انتشارات سبزان.
رنسانس و فراماسونری
تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم: