برگزیدگی بنی‌اسرائیل در کتاب اشعیا

برگزیدگی بنی‌اسرائیل در کتاب اشعیا و قرآن کریم (۱)

مقدّمه برگزیدگی بنی‌اسرائیل

کتاب اشعیاى نبى به عنوان یکى از منابع مکتوب دین یهود، مورد وثوق یهودیان و مسیحیان بوده و مشتمل بر سخنان، مکاشفات، اعتقادات و پیشگویى‌هاى اشعیاى نبى (یکى از انبیاى بنى‌اسرائیل) مى‌باشد که هفتصد سال پیش از مسیح مى‌زیسته است (کتاب مقدس، بى‌تا، ص۶۴۱).
بررسى و تحلیل توصیفات این کتاب از قوم بنى‌اسرائیل، به صورتى بدیع و بى‌سابقه، ترسیم دقیقى از حالات، خصوصیات و به ویژه وصف برترى و برگزیدگى این قوم از منظر کتاب اشعیاى نبى ارائه مى‌دهد و اعتقاد برترى قومى خاص را با استناد به منبع مورد وثوق آن قوم، به چالش کشیده و مشترکات آن را با آموزه‌هاى قرآن کریم مورد تأکید قرار مى‌دهد.

از این‌رو، پرسش اصلى در این تحقیق این است که:

ملاک برترى و برگزیدگى در نزد خداوند چیست؟

پرسش‌هاى فرعى نیز عبارتند از:

1. آیا بر اساس آموزه‌هاى کتاب اشعیاى نبى، قوم بنى اسرائیل بى هیچ قیدى قوم برتر و برگزیده خداوند است؟
2. کتاب اشعیاى نبى به عنوان یکى از منابع مورد وثوق یهودیت، چه تصویرى از قوم بنى اسرائیل ارائه مى‌دهد؟
3. آیا تعالیم قرآن کریم و کتاب اشعیاى نبى در این خصوص مشترکاتى دارند یا خیر؟

بر این اساس، مقاله حاضر ضمن معرفى کتاب اشعیاى نبى و تعالیم آن در خصوص قوم بنى اسرائیل و نیز بیان مشترکات آن با قرآن کریم، به تبیین ملاک برترى در پیشگاه الهى مى‌پردازد.

معرفى کتاب اشعیاى نبى

عهد قدیم نامى است که پیروان آیین مسیحیت در مقابل عهد جدید به کتاب یهودیان اطلاق نموده‌اند. عهد قدیم که در حدود سه چهارم از کتاب مقدس را شامل مى‌شود، مجموعه‌اى از ۳۹ کتاب است که هریک داراى عنوانى خاص مى‌باشد. بخش‌هاى اصلى عهد قدیم عبارتند از: «تورات»، «انبیا» (شامل انبیاى متقدم و انبیاى متأخر) و «کتاب‌ها».
انبیاى متأخر عبارتند از اِشعیا، اِرمیا، حزقیال و انبیاى دوازده‌گانه. موضوع اصلى در بخش انبیاى متأخر، پیش گویى است (کلباسى اشترى، ۱۳۸۴، ص۱۸۰).
کتاب اشعیاى نبى، که یکى از کتب بخش انبیاى متأخر است، شامل پیام‌هایى است که خدا در عالم رؤیا به اشعیا پسر آموص داده است (اشعیا: ۱:۱). این کتاب حجیم‌ترین کتاب پیامبران عهد قدیم است، و داراى شصت و شش باب مى‌باشد. موضوع اصلى کتاب اشعیا پیش‌گویى است، اما علاوه بر آن، به مسائل مختلف از جمله اعتقادات، عبادات، مسائل اخلاقى و فساد رهبران و مردم بنى اسرائیل پرداخته و در مقام نکوهش بنى اسرائیل، وعده نابودى این قوم را داده است. اعتقاد سنتى این است که اشعیاى نبى این کتاب را نگاشته است، اما نقادان جدید کتاب مقدس بر این باورند که اشعیاى نبى تنها بخش اول این کتاب، یعنى باب‌هاى اول تا سى و نه را نوشته است. باب‌هاى ۴۰ تا ۵۰ را فردى ناشناخته نوشته که او را اشعیاى دوم مى‌نامند و باب‌هاى ۵۶ تا ۶۶ را نیز فرد ناشناخته دیگرى به نام اشعیاى سوم نوشته است (سلیمانى اردستانى، ۱۳۸۲، ص۱۱۱). برخى نیز از باب ۴۰ به بعد را نوشته فردى ملقب به اشعیاى دوم مى‌دانند که از پیامبران ایام اسارت بوده و نام و نشانش مجهول باقى مانده است (ناس، ۱۳۸۵، ص۵۳۱).

Isaiah اشعیا

معرفى بنى‌اسرائیل

بنی‌اسرائیل که پیش از یعقوب علیه السلام، «عبرانیان» نامیده مى‌شدند (خرمشاهى، ۱۳۷۷، ج۱، ص۳۹۱) نام قومى کهن است که در قرآن از آن فراوان یاد شده است. کثرت یادکرد این قوم در قرآن کریم مبین اهمیت شناسایى این قوم از منظر قرآن است.
واژه «اسرائیل» در قرآن کریم به عنوان نام حضرت یعقوب دو بار به کار رفته است (آل عمران: ۹۳؛ مریم: ۵۸). این واژه به معناى برگزیده خدا، بنده خدا (زمخشرى، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۳۰) و کسى که تحت تدبیر الهى است، مى‌باشد (مصطفوى، ۱۳۶۰، ج۱، ص۷۲). معناى «پیروز بر خدا» نیز براى این واژه به کار رفته است. این معنى به عباراتى از سفر پیدایش (۳۲: ۲۴ـ۳۰) اشاره مى‌کند که براساس آن خدا بر یعقوب علیه السلام ظاهر شد و با او کشتى گرفت و سرانجام یعقوب بر او پیروز شد (مصطفوى، ۱۳۶۰، ص۷۲). در فقرات دیگرى از سفر پیدایش، ظاهر شدن مجدد خدا بر یعقوب مطرح شده است؛ آنجاکه مى‌گوید:

«و خدا بار دیگر بر یعقوب ظاهر شد… و او را برکت داد و خدا وى را گفت: من خداى قادر مطلق هستم…» (پیدایش: ۳۵: ۹ـ۱۱).

اما برخى واژه خدا را در این فقرات به «فرشته خدا» تفسیر کرده‌اند.
از آیات قرآن چنین برمى‌آید که در تعبیر خاص، مراد از «بنى‌اسرائیل» یهود قدیم است که متشکل از فرزندان و نوادگان حضرت یعقوب و مشتمل بر اسباط دوازده‌گانه است (خزائلى، ۱۳۷۸، ص۱۲۱). البته این تعبیر در مفهوم عام خود به یهود نیز اشاره دارد که شامل یهودیان بعد از حضرت موسى (بقره: ۲۴۶؛ مائده: ۷۸) و یهودیان معاصر با حضرت عیسى (آل عمران: ۴۹؛ مائده: ۷۲؛ زخرف: ۵۹؛ صف: ۶) و یهودیان معاصر با پیامبر اسلام صلى‌الله‌علیه‌وآله است (بقره: ۲۱۱؛ نمل: ۷۶).

توصیفات بنى‌اسرائیل در کتاب اشعیاى نبى و قرآن کریم

در فقرات فراوانى از کتاب اشعیاى نبى، به رویگردانى قوم بنی‌اسرائیل از خدا و عدم توجه آنها به دعوت انبیا و آلودگى به گناهان تصریح شده است که در بسیارى از موارد، با تعالیم قرآن کریم مشترک است:

۱. رویگردانى بنی‌اسرائیل از خدا در کتاب اشعیاى نبى

در فقرات ابتدایى کتاب اشعیا در خصوص یاغى‌گرى بنی‌اسرائیل چنین آمده است:

اى آسمان، بشنو و اى زمین، گوش بگیر؛ زیرا خداوند سخن مى‌گوید. پسران پروردم و برافراشتم، اما ایشان بر من عصیان ورزیدند. گاو مالک خویش را… مى‌شناسد، اما اسرائیل نمى‌شناسند و قوم من فهم ندارند. واى بر امت خطاکار و قومى که زیر بار گناه مى‌باشند… خداوند را ترک کردند… و به سوى عقب منحرف شدند. (اشعیا: ۱: ۲ـ۵)

آن‌گاه در فقراتى دیگر ضمن تصریح بر فساد بنى‌اسرائیل و تهى شدن اعمال مذهبى از روح اصلاح و تعبد و بندگى، خطاب خداوند به قوم بنی‌اسرائیل را چنین بازگو مى‌کند:

هنگامى که دستان خود را دراز مى‌کنید، چشمان خود را از شما خواهم پوشانید و چون دعاى بسیار مى‌کنید، اجابت نخواهم کرد؛ زیرا که دست‌هاى شما پر از خون است. خویشتن را شسته، طاهر نمایید و بدى اعمال خویش را از نظر من دور کرده، از شرارت دست بردارید… (اشعیا: ۱: ۱۰ـ۱۷)

و در فقراتى دیگر، یاغى‌گرى این قوم را این‌گونه مطرح مى‌کند:

… این قوم فتنه‌انگیز و پسران دروغ‌گو مى‌باشند؛ پسرانى که نمى‌خواهند شریعت خداوند را استماع نمایند. (اشعیا: ۳۰: ۸ـ۹)

اشاره به بنى اسرائیل با تعابیر قوم من، پسران، و پسران دروغ‌گو از سویى و تصریح بر گناهکارى و انحراف آنان از دستورات الهى از سوى دیگر، حاکى از آن است که خداوند مقام تشریفى فرزندخواندگى به معناى تقرب به درگاه الهى را مبتنى بر تقیدات و تعهدات دینى نموده و این مقام را براى کسانى قایل شده است که به عهد و تکلیف الهى مقید باشند، اما به واسطه عدم تقید بنى اسرائیل به فرامین الهى، خداوند آنان را از این مقام ساقط نموده و به تقبیح اعمال آنان مى‌پردازد تا جایى که در خطاب به اشعیاى نبى، او را موظف مى‌سازد این مطلب را به صورت سندى براى آیندگان مکتوب کند:

… بیا و این را در نزد ایشان بر لوحى بنویس و بر طومارى مرقوم ساز تا براى ایام آینده تا ابدالآباد بماند؛ زیرا که این قوم فتنه‌انگیر و پسران دروغ‌گو مى‌باشند. (اشعیا: ۳۰: ۸ـ۱۰)

اشعیا در نبوت‌هاى خود به مردم اسرائیل مى‌گفت:

تقدیر و سرنوشت کور بر امور خلایق حاکم نیست، بلکه خداوند قادر، زمام امور را در دست دارد و مردمان شریر و اقوام گناهکار را کیفر خواهد داد. (ناس، ۱۳۸۵، ص ۵۱۴)

از این رو، در فقراتى دیگر، خداوند به قطع رابطه با قوم بنى اسرائیل تصریح نموده و مى‌فرماید:

… خطایاى شما در میان شما و خداى شما حایل شده است و گناهان شما روى او را از شما پوشانیده است تا نشنود؛ زیرا که دست‌هاى شما به خون و انگشت‌هاى شما به شرارت آلوده شده است. لب‌هاى شما به شرارت تنطق مى‌کند. احدى به عدالت دعوى نمى‌کند… به بطالت توکل دارند و به دروغ تکلم مى‌نمایند، به ظلم حامله شده، شرارت را مى‌زایند. (اشعیا: ۵۹: ۲ـ۴)

بر این اساس، مى‌توان گفت: برگزیدگى مقید به التزام و تقید به تکالیف و اوامر الهى است، نه منسوب بودن به قوم و نژاد و تیره‌اى خاص. از این رو، در فقراتى دیگر، هدف از ابلاغ شریعت را برقرارى عدالت به مفهوم عام آن معرفى کرده و به صراحت مطرح مى‌کند که قوم بنى اسرائیل از قوانین الهى سرباز زده و از خداوند اطاعت نکردند:

خداوند را به خاطر عدل خود پسند آمد که شریعت خویش را تعظیم و تکریم نماید. لیکن اینان قوم غارت و تاراج شده‌اند… چونکه ایشان به راه‌هاى او نخواستند سلوک نمایند و شریعت او را اطاعت ننمودند. (اشعیا: ۴۲: ۲۱ـ۲۴)

۲. رویگردانى بنى‌اسرائیل از خدا در قرآن کریم

در قرآن کریم نیز به طغیان و رویگردانى بنى اسرائیل از خدا و عدم توجه آنها به دعوت انبیا تصریح شده است؛ آنجا که مى‌فرماید:

فَبِمَا نَقْضِهِم مِیثَاقَهُمْ وَکُفْرِهِم بَآیاتِ اللّهِ وَقَتْلِهِمُ الأَنْبِیاء بِغَیرِ حَقًّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللّهُ عَلَیهَا بِکُفْرِهِمْ فَلاَ یؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِیلاً (نساء: ۱۵۵) به دلیل نقض میثاقشان با خدا و کفر ایشان نسبت به آیات خدا و کشتن به ناحق انبیا و گفتن این‌که دل‌هاى ما بسته است، خدا به خاطر کفرشان بر دل‌هایشان مهر زد، پس جز اندکى از آنها ایمان نمى‌آورند.

جمله «فَبِمَا نَقْضِهِم مِیثَاقَهُمْ» خلاصه‌اى از پیمان‌شکنى‌هاى بنى اسرائیل است و جمله «وَ کُفْرِهِم بَآیاتِ اللّهِ» خلاصه‌اى از انواع کفرهایى است که این امت به آن گرفتار شدند؛ کفرشان در زمان موسى علیه السلام و کفرشان بعد از آن زمان، که قرآن کریم بسیارى از آنها را برشمرده است. از جمله آنها، دو موردى است که در صدر سیاق این آیات مطرح شده؛ یکى در جمله «فَقَدْ سَأَلُواْ مُوسَى أَکْبَرَ مِن ذَلِکَ فَقَالُواْ أَرِنَا اللّهِ جَهْرَةً» (نساء: ۱۵۳) و یکى هم در جمله «ثُمَّ اتَّخَذُواْ الْعِجْلَ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَینَاتُ» (نساء: ۱۵۳). همچنین منظور از عبارت «وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِیاءَ بِغَیرِ حَق» این است که بنى اسرائیل انبیا را بدون حق کشتند؛ نظیر زکریا و یحیى و غیر آن دو بزرگوار، که قرآن به طور اجمال از آنان یاد کرده است (طباطبائى، ۱۳۷۴، ج۵، ص۲۱۴ـ۲۱۵).
قرآن کریم نتیجه گناهان بنى اسرائیل را بسته شدن دل‌هایشان از فهم حقایق و محروم شدن از هدایت و ایمان بیان مى‌کند:

فَبِمَا نَقْضِهِم مِیثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیةً یحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظّا مِّمَّا ذُکِّرُواْ… (مائده: ۱۳) پس به دلیل شکستن پیمانشان (بنى اسرائیل)، آنها را لعنت کردیم و دل‌هاى آنها را سخت نمودیم؛ چراکه آنها کلام الهى را از مواضع خودش تحریف مى‌کنند و نصیب فراوانى را که بدان متذکر شده‌اند، رها مى‌نمایند.

براساس آیات ۲۱ـ۲۶ سوره «مائده»، بنی‌اسرائیل به سرپیچى صریح و علنى از فرامین خدا پرداخته و مستوجب سرگردانى چهل ساله در بیابان گشتند. این آیات علت نافرمانى بنى‌اسرائیل را بهره‌نبردن از ایمان حقیقى و عدم توجه به وعده‌هاى الهى معرفى مى‌کند؛ زیرا مى‌فرماید: «… وَعَلَى اللّهِ فَتَوَکَّلُواْ إِن کُنتُم مُؤْمِنِینَ قَالُواْ یا مُوسَى إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدا…» (مائده: ۲۳ـ۲۴) و توکل بر خداوند را نشانه ایمان حقیقى معرفى مى‌کند، اما بنى اسرائیل بر خدا توکل نکرده و از انجام امر الهى سر باز زدند. براساس تعالیم هر دو کتاب مى‌توان گفت: بنی‌اسرائیل، قومى فاقد ایمان حقیقى هستند که به دلیل آلودگى به گناه و نافرمانى از خداوند، به گمراهى گراییده و نافرمانى‌هاى متعددى را به ظهور رسانده‌اند.

۳. انحراف عمیق فکرى بنى‌اسرائیل در کتاب اشعیاى نبى

قوم بنی‌اسرائیل على‌رغم حضور انبیاى متعدد در میانشان، به شرک و بت‌پرستى آلوده شدند. در فقراتى از کتاب اشعیا به این واقعیت اشاره شده است:

تمامى روز دست‌هاى خود را به سوى قوم متمردى که موافق خیالات خود به راه ناپسندیده سلوک مى‌نمودند دراز کردم؛ قومى که پیش رویم غضب مرا همیشه به هیجان مى‌آورند که در باغات قربانى مى‌گذرانند و بر آجرها بخور مى‌سوزانند. (اشعیا: ۶۵: ۲ـ۴)

در ترجمه تفسیرى کتاب مقدس، این فقرات از کتاب اشعیا چنین ترجمه و تفسیر شده است که آنان در قربان‌گاه‌هاى باغات خویش به بت‌هاى خود قربانى تقدیم مى‌کنند و براى آنها بخور مى‌سوزانند (اشعیا: ۶۵: ۲ـ۴).
در فقراتى دیگر، انحراف فکرى و عقیدتى بنى‌اسرائیل چنین مطرح شده است:

آیا شما اولاد عصیان و ذریت کذب نیستید که در میان بلوط‌ها و زیر هر درخت سبز خویشتن را به حرارت مى‌آورید و اطفال را در وادى‌ها زیر شکاف صخره‌ها ذبح مى‌نمایید؟ (اشعیا: ۵۷: ۴ـ۵)

که منظور از آن، قربانى کردن فرزندان براى بت‌هاست (اشعیا: ۵۷:۵).
در تفسیر فقرات دیگرى از کتاب اشعیاى نبى چنین آمده است:

سنگ‌هاى صاف را از میان دره‌ها برمى‌دارید و آنها را چون خدا مى‌پرستید و هدایاى گوناگون به آنها تقدیم مى‌کنید. … به کوه‌هاى بلند مى‌روید… و براى بت‌هایتان قربانى مى‌کنید. شما بت‌هایتان را پشت درهاى بسته قرار مى‌دهید و آنها را مى‌پرستید. با عطر و روغن به حضور بت مولک مى‌روید تا آنها را تقدیمش کنید. به سفرهاى دور و دراز مى‌روید… تا شاید خدایان تازه‌اى بیابید و به آنها دل ببندید… (اشعیا: ۵۷: ۶ـ۱۳)

بر اساس این فقرات از کتاب اشعیاى نبى، قوم بنى اسرائیل، ملتى است که شرک و بت‌پرستى را به طور جدى و با علاقه و دلبستگى پى گرفته و به انحراف‌هاى عمیق فکرى ـ عملى دچار شده است. همچنین از توحید ناب فاصله گرفته و به انواع کفر و فسق و عصیان دچار شده است.

۴. انحراف عمیق فکرى بنى اسرائیل در قرآن کریم

قرآن کریم در چند موضع به بت‌پرستى بنى‌اسرائیل، آن هم بعد از مشاهده معجزات بزرگ الهى و اتمام حجت توسط حضرت موسى علیه‌السلام پرداخته است:

وَلَقَدْ جَاءکُم مُوسَى بِالْبَینَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ… وَأُشْرِبُواْ فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ (بقره: ۹۲ـ۹۳) همانا موسى با دلایل روشن به سوى شما آمد، اما شما پس از آن گوساله را به عنوان خداى خود برگزیدید در حالى که ظالم بودید… و در دل‌هایشان محبت گوساله گنجانده شد به دلیل کفرشان.

عبارت «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِه» که ابهام و اختصار بلیغ است، به گوساله‌پرستى بنى اسرائیل پس از ارائه معجزات موسى، پس از رحلت او و پس از غیبت او اشاره دارد؛ یعنى بنى اسرائیل هم پس از خروج از مصر و غیبت موسى گوساله مصنوعى را به پرستش گرفتند و هم سال‌ها پس از موسى و بعد از انقراض حکومت سلیمان که کشور یهود به دو بخش جنوبى و شمالى تقسیم شد. در این زمان، در میان ده سبط ساکن در قسمت شمالى، دوباره پرستش گوساله طلایى رایج گردید و براى آن معابدى برپا ساختند (طالقانى، ۱۳۶۲، ج۱ ص۲۳۰). آن‌چنان که هاکس تصریح مى‌کند، یربعام، اسرائیل را مرتکب گناه کرد و دو گوساله از طلا ساخته و یکى را در بیت ایل و دیگرى را در دان نصب نمود و به وجوب عبادت آنها امر نمود (هاکس، ۱۳۷۷، ص۹۴۷). این مطلب را فقراتى از کتاب اول پادشاهان تأیید مى‌کند، به گونه‌اى که در باب دوازدهم این کتاب به صراحت مطرح شده است:

یربعام دو گوساله طلا ساخت و به بنى اسرائیل گفت: «براى شما رفتن تا به اورشلیم زحمت است؛ هان اى اسرائیل، خدایان تو که تو را از زمین مصر برآوردند. و یکى را در بیت ئیل گذاشت و دیگرى را در دان قرار داد. و این امر باعث گناه شد و قوم پیش آن یک تا دان مى‌رفتند و خانه‌ها در مکان‌هاى بلند ساخت و از تمامى قوم که از بنى لاوى نبودند کاهنان تعیین نمود». (اول پادشاهان: ۱۲: ۲۵ـ۳۲۲)

عبارت «واشربوا فى قلوبهم العجل بکفرهم» نشان مى‌دهد که محبت گوساله در نفوس بنی‌اسرائیل ریشه عمیقى داشت (طالقانى، ۱۳۶۲، ج۱، ص۲۳۱۱). این عبارت علاقه وافر به پرستش گوساله را نشان مى‌دهد (طبرسى، ۱۳۷۷، ج۱، ص۱۲۹). به کار رفتن استعاره «عجل» به جاى محبت عجل و نیز استعاره «نوشانیدن محبت»، براى ایجاد مبالغه در کلام و القاى این پیام است که بنى‌اسرائیل به شدت به گوساله طلایى محبت مى‌ورزیدند و این محبت در جان آنان رسوخ کرده بود (طباطبائى، ۱۳۷۴، ج۱۱، ص۳۳۵). از این رو، قرآن کریم دعوى ایمان بنى‌اسرائیل را به سخره گرفته و در ادامه آیه مى‌فرماید:

قُلْ بِئْسَمَا یأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمَانُکُمْ إِن کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ (بقره: ۹۳) بگو اگر اهل ایمانید، ایمانتان، به شما بد فرمان مى‌دهد.

یعنى این بدایمانى است که آنان را به قتل انبیا و عبادت گوساله و انکار حق فرامى‌خواند (فضل الله، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۱۲۸).
قرآن کریم ماجراى گوساله‌پرستی بنی‌اسرائیل را در سوره «طه» و پس از بیان معجزات متعدد موسى علیه السلام و شکافته شدن دریا و عبور بنى اسرائیل از آن و غرق شدن فرعون، بیان فرموده است:

فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَدا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُکُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِی (طه: ۸۸) (سامرى) براى آنها مجسمه یک گوساله طلایى را آورد که صداى گاو داشت. پس آنها گفتند: این خداى شما و موسى است و همه چیز را فراموش کردند.

در این آیه، با عبارت «فَقالُوا هذا إِلهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسى فَنَسِى» به سابقه دیرین این نوع تفکر در میان بنی اسرائیل اشاره شده است؛ زیرا در صورتى که فاعل «فنسى» موسى و گوینده آن سامرى باشد، معناى این عبارت این است که معبود شما و معبود موسى همین گوساله است، اما موسى این امر را فراموش کرده است (طوسى، بى تا، ج۷، ص۱۹۹). آیه‌ی:

قَالُوا لَن نَّبْرَحَ عَلَیهِ عَاکِفِینَ حَتَّى یرْجِعَ إِلَینَا مُوسَى (طه: ۹۱) گفتند ملازم عبادت او خواهیم بود تا وقتى که موسى به سوى ما بازگردد.

نیز بر دیرینگى و التزام بر این تفکر در میان بنى اسرائیل تصریح مى‌کند؛ زیرا «عکوف» به معنى التزام بر چیزى در گذر زمان است (همان، ص۲۰۱) و از این رو، آنان به ادامه گوساله پرستى اصرار و تأکید نمودند.

ادامه دارد…

نویسنده: دل آرا نعمتى پیرعلى

قسمت بعدی این مقاله

منابع
حقى بروسوى، اسماعیل (بى تا)، تفسیر روح البیان، بیروت، دارالفکر.
خرمشاهى، بهاءالدین (۱۳۷۷)، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى، تهران، دوستان.
خزائلى، محمد (۱۳۷۸)، اعلام قرآن، تهران، امیرکبیر.
زحیلى، وهبه بن المصطفى (۱۴۱۸ق)، التفسیر المنیر، بیروت دارالفکر المعاصر.
زمخشرى، جارالله (۱۴۰۷ق)، الکشاف، بیروت، دارالکتاب العربى.
سلیمانى اردستانى، عبدالرحیم (۱۳۸۲)، کتاب مقدس، قم، انجمن معارف اسلامى ایران.
طالقانى، سیدمحمود (۱۳۶۲)، پرتوى از قرآن، تهران، شرکت سهامى انتشار.
طباطبائى، سیدمحمدحسین (۱۳۷۴)، المیزان فى تفسیرالقرآن، ترجمه سیدمحمدباقر موسوى همدانى، قم، انتشارات اسلامى.
طبرسى، فضل بن حسن (۱۳۷۷)، تفسیر جوامع الجامع، مشهد، بنیاد پژوهش‌هاى اسلامى آستان قدس.
ـــــ (۱۳۶۰)، مجمع البیان فى تفسیرالقرآن، تهران، فراهانى.
طوسى، محمدبن حسن (بى تا)، التبیان فى تفسیرالقرآن، بیروت، داراحیاءالثرات العربى.
فضل الله، سیدمحمدحسین (۱۴۱۹ق)، تفسیر من وحى القرآن، بیروت، دارالملاک للطباعة والنشر.
کتاب مقدس (بى تا)، ترجمه تفسیرى، بى جا، بى نا.
کلباسى اشترى، حسین (۱۳۸۴)، مدخلى بر تبارشناسى کتاب مقدس، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى.
مصطفوى، حسن (۱۳۶۰)، التحقیق فى کلمات القرآن، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
مظهرى، محمدثناءالله (۱۴۱۲ق)، التفسیر المظهرى، پاکستان، مکتبة رشدیه.
مغنیه، محمدجواد (۱۴۲۴ق)، تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
ناس، جان بایر (۱۳۸۵)، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، تهران، علمى و فرهنگى.
نعمتى پیرعلى، دل آرا، «ارض مقدس و مختصات آن در قرآن کریم و تورات» (تابستان ۱۳۸۹)، فدک، ش ۲، ص ۱۳۹ـ۱۵۴.
نیشابورى، نظام الدین حسن بن محمد (۱۴۱۶ق)، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، بیروت، دارالکتب العلمیه.
هاکس، جیمز (۱۳۷۷)، قاموس کتاب مقدس، تهران، اساطیر.

…..

تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم:

تلگرام اندیشکده مطالعات یهود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک × چهار =