تکوین و پیدایش قوم یهود (قسمت دوم)
موج جدید جنبش پیامبری که از اوایل سده ششم پیش از میلاد، و از زمان سلطنت یهویاقیم آغاز شد، بازتابی است از گسترش فساد و ستم و بیعدالتی که زندگی اتباع دولت یهود را سخت تیره نموده بود. نخستین «پیامبر»ی که مبارزه را آغاز کرد اوریاء نبی (۱) نام داشت. اوریا مورد پیگرد یهویاقیم قرار گرفت و به مصر گریخت؛ ولی فرستادگان شاه یهود او را به بیتالمقدس بازگردانیدند و به شکلی فجیع به قتل رسانیدند. ارمیا که در این زمان تبلیغ خود را آغاز کرده بود، جان سالم به در برد. (۲)
ارمیا در حوالی سال ۶۴۵ پیش از میلاد در یک روستای کوچک در نزدیکی بیتالمقدس به دنیا آمد و از ۱۸ سالگی «پیامبری» خود را از طریق وعظ و خطابه در میان مردم آغاز کرد. حاصل این تکاپو «کتاب ارمیاء نبی» و «مراثی ارمیاء نبی» است که به وسیله یکی از شاگردان او در مصر نگاشته شده و از مفصلترین و مهمترین بخشهای عهد عتیق است؛ بهویژه از آنرو که نخستین بیانیه شورانگیز اتباع دولت یهود علیه دربار و اشرافیت یهودی به شمار میرود و آئینهای است گویا از وضع دولت یهود پس از انهدام مملکت افرائیم. «کتاب ارمیاء نبی» ناله بقایای مردم قبایل بنیاسرائیل است که در زیر ستم اشرافیت یهود به مرگی تدریجی محکوم بودند. (۳) درونمایه جنبش ارمیاء نبی نیز، چون جنبش ایلیا، عدالت اجتماعی است؛ او فقط علیه رواج پرستش بعل نمیشورد بلکه ستم و ظلم و فساد اجتماعی نیز آماجهای اصلی حمله اوست.
نقاشی ارمیا اثر میکل آنژ
ارمیا، که خود از قبیله بنیامین است، یهودا را «قبیله شریر» میخواند (۴) و مخاطبان پیامهای تند و پیشگوییهای آتشین او بطور عمده یهودیان و سکنه اورشلیم اند. (۵)
ای یهودا، شماره خدایان تو به قدر شهرهای تو میباشد و برحسب شماره کوچههای اورشلیم مذبحهای رسوایی برپا داشتید؛ یعنی مذبحها به جهت بخور سوزانیدن برای بعل. (۶)
ارمیا از فسادی مینالد که سراسر شهر بیتالمقدس را فراگرفته است؛ فسادی نشئت گرفته از «شرارت» و «تکبر» یهودا؛ و ریشهکن شدن این «خاندان» را از سرزمین بنیاسرائیل آرزو میکند. (۷)
تکبر یهودا و تکبر عظیم اورشلیم را… تباه خواهم ساخت و این قوم شریری [را] که از شنیدن قول من ابا نموده، سرکشی دل خود را پیروی مینمایند و در عقب خدایان غیر رفته، آنها را عبادت و سجده میکنند. (۸)
تکاپوی ارمیا اشرافیت و کاهنان یهود را علیه او برانگیخت و وی مورد ضرب و شتم و آزار فراوان قرار گرفت (۹) و در زمان یهویاقیم مدتی زندانی شد. (۱۰)
ارمیا مخالف سرسخت پیوند دولت یهود با امپراتوری مصر بود و نفرتی شگرف از مصریان ابراز میداشت؛ و بهعکس از اتحاد با بختالنصر سرسختانه دفاع میکرد. او بختالنصر را شمشیر مقتدر خداوند برای تنبیه مصریان میدید.
من فرستاده بنده خود نبوکدنصر، پادشاه بابل، را خواهم گرفت… و آمده زمین مصر را خواهد زد و آنانی را که مستوجب موتاند به موت و آنانی را که مستوجب اسیریاند به اسیری و آنانی را که مستوجب شمشیرند به شمشیر [خواهد سپرد]. و آتشی در خانههای خدایان مصر خواهم افروخت و آنها را خواهم سوزانید… و تمثالهای بیت شمس را، که در زمین مصر است، خواهد شکست و خانههای خدایان مصر را به آتش خواهد سوزانید. (۱۱)
نکته جالب و بدیع در پیام ارمیا پیوندی است که «یهوه»، که تا پیش از این یک خدای قومی، «خدای اسرائیل» انگاشته میشد، با بختالنصر کلدانی برقرار میکند و بهعنوان مدافع او در مقابل فرعون مصر و اشرافیت یهود خود را «خدای تمامی بشر» می خواند: «اینک من، یهوه، خدای تمامی بشر هستم». (۱۲)
ارمیا کلمات وحی را به کاتبش باروخ املا میکند.
در این زمان طایفه رکابی نیز در بیتالمقدس حضور دارند و ارمیا با آنان همدل است؛ ایشان را جمعی خداپرست میشناسد و بندگان صالح خدا. او رکابیان را به رخ یهودیان میکشد و برای آنان دعای خیر میکند. (۱۳)
و چنین است که ارمیا از ورود بختالنصر به بیتالمقدس و تبعید یهویاکین و گروهی از درباریان و اشراف یهودی به بابل استقبال میکند و از زبان خدای خویش میگوید:
به حیات من قسم، که اگرچه کنیاهو بن یهویاقیم، پادشاه یهودا (۱۴)، خاتم بر دست راست من می بود، هر آینه تو را از آنجا می کندم و تو را به دست آنانی که قصد جان تو دارند و به دست آنانی که از ایشان ترسانی و به دست نبوکدنصر، پادشاه بابل، و به دست کلدانیان تسلیم خواهم نمود. (۱۵)
با اخراج یهویاکین از بیتالمقدس، تکاپوی ارمیا پایان نیافت و او، به عنوان سخنگوی مردم خویش، خواستار اخراج صدقیا، نایبالسلطنه و بقایای اشرافیت یهود بود. (۱۶)
ارمیا پایگاه مردمی گسترده داشت و لذا آنگاه که حرکت بختالنصر برای تنبیه صدقیا آغاز شد، نایب السلطنه و اشراف یهودی برای جلب حمایت مردم به دفاع از شهر دست یاری به سوی او دراز کردند. ارمیا به درخواست صدقیا پاسخی سخت داد و عذابی هولناک برایش آرزو نمود. (۱۷) او خواستار پیوند با دولت کلدانی بود نه مقاومت در برابر آن؛ و پیامش به صدقیا چنین است:
آن امتی که گردن خود را زیر یوغ پادشاه بابل بگذارند و او را خدمت نمایند، خداوند میگوید آن امت را در زمین خود ایشان مقیم خواهم ساخت و آن را زرع نموده و در آن ساکن خواهند شد. (۱۸)
ظاهراً تکاپوی ارمیا به سود دوستی با بابلیان و ایرانیان و علیه مصریان، صدقیا را مردد ساخت؛ ولی جناح هوادار مصر به سرعت ابتکار عمل را به دست گرفت و کسانی چون حننیا بن عزور (۱۹) پدید شدند که خود را «پیامبر» میخواندند و منادی دشمنی با بابل بودند. ارمیا آنان را پیامبران دروغین مینامد. (۲۰)
زمانی که بیتالمقدس به محاصره درآمد ارمیا همچنان مبلغ دوستی با بختالنصر و تسلیم شهر است و لذا به اتهام رابطه با کلدانیان دستگیر و زندانی میشود. (۲۱) او در تمامی دوران محاصره شهر در زندان است و روزانه یک قرص نان به عنوان جیره دریافت میکند. (۲۲) معهذا، سرسختانه از درون زندان به تبلیغ ادامه میدهد. اشراف یهودی تکاپوی ارمیا را خیانت میدانند و خواستار قتل او میشوند. صدقیا او را به زنجیر میکشد و به چاهی مرطوب میافکند تا به مرگی هولناک جان دهد. (۲۳)
ارمیا به دستور صدقیا به چاه افکنده میشود.
با سقوط بیتالمقدس، بختالنصر که گویا از وقایع درون شهر مطلع است، یکی از سرداران خود را برای آزادی ارمیا به زندان میفرستد. ارمیا از زندان رهایی مییابد و در میان مردم خود ساکن میشود (۲۴). در این زمان، او چنان محترم است که میتواند جان یکی از درباریان صدقیا را، که مانع مرگ او در چاه شد، نجات دهد. (۲۵)
در «کتاب حزقیال نبی» اشاراتی وجود دارد که گویای پیوند عمیقتر مردم بیتالمقدس با بختالنصر است. طبق این روایت، اشغال بیتالمقدس به دعوت مردم این شهر صورت گرفت:
پس [اورشلیم]… تصویرهای کلدانیان را… دید که کمرهای ایشان به کمربندها بسته و عمامههای رنگارنگ بر سر ایشان پیچیده بود و جمیع آنها مانند سرداران وبشیه اهل بابل، که مولد ایشان زمین کلدانیان است، بودند. و چون چشم او بر آنها افتاد عاشق ایشان گردید و رسولان نزد ایشان به زمین کلدانیان فرستاد. (۲۶)
سقوط بیتالمقدس و تبعید اشرافیت یهود به بابل آزادی مردم زیر سلطه آنان است. در متن کنونی «عهد عتیق» مواردی اندک از دستبردهای پسین محفوظ مانده است. طبق این فقرات، بختالنصر یکی از بنیاسرائیل را به نام جدلیا بن اخیقام (۲۷) که نیای او کاتب دربار یهود بود، در رأس اتباع دولت یهود گمارد و اراضی و املاک اشراف تبعیدی را در تملک مردم و مستمندان قرار داد.
فقیران قوم را که چیزی نداشتند در زمین یهودا واگذاشت و تاکستانها و مزرعهها در آن روز به ایشان داد. (۲۸)
ارمیا نیز دعوت کلدانیان را برای زندگی در بابل نپذیرفت و در میان مردم خود ساکن شد. (۲۹)
آنگاه جمیع یهودیان از هر جایی که پراکنده شده بودند مراجعت کردند و به زمین یهودا نزد جدلیا به مصفه (۳۰) آمدند و شراب و میوه جات بسیار و فراوان جمع نمودند. (۳۱)
این تصویری است بکلی مغایر با آنچه تاریخنگاری یهود جلوهگر ساخته است.
رفاهی که خاندان داوود و بزرگان یهودی در دوران تبعید بابل با آن آشنا شدند چنان اغواگر بود که بخش مهمی از ایشان هیچگاه به بیتالمقدس و سرزمین یهود بازنگشتند و در جامعه اشرافی بابل و ایران مستحیل شدند.
در سال ۵۶۲ پیش از میلاد بختالنصر درگذشت و این حادثه پیامدهای جدی منطقهای در برداشت. با مرگ بختالنصر، دولت بابل، به دلیل ستیز درونی قبایل کلدانی و آرامی، با بحرانی سخت مواجه شد. طی مدت زمانی کوتاه سه پادشاه به قدرت رسیدند تا سرانجام در سال ۵۵۶ فردی از قبایل آرامی به نام نبونیدوس (۳۲) حکومت را به دست گرفت. پادشاه جدید بابل به رغم مردوخ (۳۳)، خدای بزرگ بابلیها، کوشید تا مردم را به پرستش سین (۳۴) خدای ماه، ترغیب کند و این امر اعتراض شدید مردم و کاهنان را برانگیخت. این مقارن با زمانی است که تنازع میان دولتهای ماد و پارس نفوذ ایرانیان را در بابل به حداقل خود کاهش داده است. در نتیجه، نفوذ مصر در دربار بابل افزایش یافت و در سال ۵۴۳ نبونیدوس با فرعون مصر علیه ایران هم پیمان شد. این در حالی است که نه امسیس (۳۵)، فرعون مصر، پشتوانه نظامی جدی برای او به شمار میرفت و نه از حمایت مردم خود برخوردار بود. در بهار سال ۵۳۹ ارتش مجهز پارس و ماد از رود دجله گذشت و با شکست ارتش بابل و تصرف شهرهای متعدد سرانجام، پایتخت بابل را به تصرف درآورد. (۳۶)
پس از سقوط امپراتوری بابل، کوروش هخامنشی اجازه بازگشت شاه و درباریان و اشراف و کاهنان یهودی را به بیتالمقدس صادر کرد. ولی شگفت اینجاست که از اعضای خانواده شاه یهود تنها یکی از نوههای یهویاکین، به نام زروبابل (۳۷) (زاده بابل)، در رأس گروهی از بزرگان و کاهنان یهودی به بیتالمقدس رفت. مأموریت این گروه بازسازی معبد سلیمان بود.
بازسازی معبد سلیمان توسط زروبابل
ظاهراً زروبابل مدت کوتاهی بعد به بابل یا ایران بازگشت و از آن پس نشانی از «خاندان داوود» در دست نیست. این گروه زمانی که به بیتالمقدس رفتند با اتباعشان جمع کثیری را شامل میشدند که از این میان ۷۳۳۷ نفر «غلامان و کنیزان» و ۲۰۰ نفر زنان و مردان خواننده و نوازنده بودند. و چنان ثروتمند بودند که «۶۱ هزار درهم طلا، پنج هزار منای نقره و صد دست لباس کهانت» به معبد سلیمان اهدا کردند. (۳۸) این نشانه رفاه و زندگی باشکوه بزرگان یهود در دوران تبعید بابل است.
دایرة المعارف یهود از ناپدید شدن «خاندان داوود» از صحنه تاریخ سرزمین بنیاسرائیل و علل عدم بازگشت آنان به بیتالمقدس ابراز شگفتی میکند. (۳۹) به گمان ما، هیچ «رازی» در میان نیست. امروزه حتی برخی از نویسندگان یهودی نیز برآنند که «تعداد قابل توجهی» از بزرگان یهودی «در بابل ماندند» (۴۰). در تلمود آمده است وقتی یهودیان به شهر شوش رسیدند گفتند اینجا از سرزمین اسرائیل بهتر است؛ و هنگامی که به شوشتر رسیدند گفتند اینجا دو چندان بهتر از سرزمین اسرائیل است. (۴۱) در «عقاده»ها (۴۲) (افسانه های کهن یهودی)، زروبابل را یکی از نزدیکان و مقربین داریوش اول، پادشاه هخامنشی مییابیم. (۴۳)
داستان مردخای (۴۴) یهودی و دختر عموی فتنه گرش اِستِر (۴۵) در دربار خشایارشا، پادشاه ایران (۴۸۶-۴۶۵)، گواه روشنی است از حضور انبوه یهودیان در قلمرو دولت هخامنشی. در این داستان، استر زیبا، با نیرنگ مردخای، همخوابه خشایارشا میشود، دل او را میرباید و سپس به ملکه قدرتمند ایران بدل میگردد. در این زمان تکاپوی یهودیان در سراسر ایران چنان آزاردهنده است که هامان، وزیر پادشاه هخامنشی، تصمیم به اخراج ایشان میگیرد. ولی او، که «دشمن یهودیان» خوانده شده، با دسیسه استر به دار آویخته میشود. آنگاه، یهودیان، با حمایت استر، به کشتار خونین و وسیع مخالفان خود دست میزنند و مردخای در مقام مرد قدرتمند ایران جای میگیرد. توصیف قساوت آمیز «کتاب استر» از قتلعام بزرگان ایرانی به دست این میهمانان نورسیده حیرت انگیز است:
و یهودیان بر دشمنان خویش استیلا یافتند… ترس ایشان بر همه قومها مستولی شده بود. و جمیع روسای ولایتها و امیران و والیان و عاملان پادشاه، یهودیان را اعانت کردند زیرا که ترس مردخای بر ایشان مستولی شده بود… پس یهودیان جمیع دشمنان خود را به دم شمشیر زده کشتند و هلاک کردند و با ایشان هرچه خواستند به عمل آوردند. و یهودیان در دارالسلطنه شوشن پانصد نفر را به قتل رسانیده هلاک کردند… ده پسر هامان بن همدانای، دشمن یهود، را کشتند… و [جسد] ده پسر هامان را [در شوش] به دار آویختند… در روز چهاردهم ماه اذار نیز جمع شده سیصد نفر را در شوشن کشتند… و سایر یهودیانی را که در ولایتهای پادشاه بودند… هفتاد و هفت هزار نفر از مبغضان خویش را کشته بودند… در روز چهارده ماه آرامی یافتند و آن را روز بزم و شادمانی نگاه داشتند… (۴۶).
برخلاف اسطورههای یهودی، دوران ۶۰ ساله «تبعید» بزرگان یهودی در بابل دوران «اسارت» و «تیرهروزی» ایشان نیست؛ دوران رفاه و بهروزی آنان است و آشناییشان با دنیایی نو که با برهوت صحرای یهودیه فاصلهای عظیم داشت. «سرزمین موعود» همین است و دل کندنی نیست. سرآغاز سنت استقرار جوامع یهودی در شهرهای بینالنهرین و تبدیل این منطقه به کانون متنفذ سیاست و اقتصاد و فرهنگ یهود در سده های نخست میلادی به همین دوران میرسد. در همین ۶۰ سال است که پایههای شکوفایی سیاست و تجارت و فرهنگ یهود گذارده شد. و در همین ۶۰ سال است که نخستین نطفههای تبدیل اشرافیت «قبیله یهودا» به یک کانون مرتبط با مراکز قدرتهای بزرگ جهانی تکوین یافت. این نخستین سنگ پایههای میراثی است که سرانجام در سدههای نخست میلادی اشرافیت یهودی را به یک الیگارشی «جهان وطن» بدل ساخت و بازیگری در میان دو قدرت بزرگ جهان آن روز،ایران ساسانی و امپراتوری روم، را به وی آموخت.
ادامه دارد…
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
پینوشتها:
1.Uriah
2.کتاب ارمیاء نبی، ۲۶/ ۲۰-۲۴.
3.در «کتاب ارمیاء نبی» نیز، به سان سایر متون مندرج در «عهد عتیق»، ردپای «ویراستاران» یهودی دیده می شود و برخی عبارات آن افزوده های پسین حاخام های یهودی به نظر می رسد. از جمله بنگرید به: ۲۳/ ۵-۶؛ ۳۱/ ۱۸-۲۰ و باب ۵۲ که مضمون آن با روح پیام ارمیا یکسان به نظر نمی رسد.
4.همان مأخذ، ۳/۸.
5.بنگرید به: همان مأخذ، باب ۱۱.
6.همان مأخذ، ۱۳/۱۱.
7.همان مأخذ، ۱۴/۱۲.
8.همان مأخذ، ۱۳/ ۹-۱۰
9.همان مأخذ، باب ۲۰.
10.همان مأخذ، باب ۳۶.
11.همان مأخذ، ۱۳/۴۳.
12.همان مأخذ، ۲۷/۳۲.
13.بنگرید به: همان مأخذ، باب۳۵.
14.نام اصلی یهویاکین «کنیاهو» بود و پس از رسیدن به سلطنت «یهویاکین» (تعیین شده از سوی یهوه) لقب گرفت.
15.همان مأخذ، ۲۲/ ۲۴-۲۵.
16.همان مأخذ، ۲۴/ ۸-۱۰.
17.همان مأخذ، باب ۲۱.
18.همان مأخذ، ۱۱/۲۷
19.Hananiah ibn Azur
20.بنگرید به همان مأخذ، باب ۲۸.
21.همان مأخذ، ۳۲/ ۱-۳؛ ۳۷/ ۵-۲۱.
22.همان مأخذ، ۲۱/۳۷؛ ۲۸/۳۸.
23.همان مأخذ، ۳۸/ ۴-۶.
24.همان مأخذ، ۳۹/ ۱۱-۱۴.
25.همان مأخذ، ۳۹/ ۱۶-۱۸.
26.کتاب حزقیال نبی، ۲۳/ ۱۴-۱۶.
27.Gedaliah ibn Akiham
28.کتاب ارمیاء نبی، ۱۰/۳۹.
29.همان مأخذ، ۴۰/ ۴-۶.
30.Mizpah
31.همان مأخذ، ۱۲/۴۰.
32.Nabonidus
33.Marduk
34.Sin
35.Amasis
36.M.A.Dandamayev,«Babylonia«,Iranica,vol.III,pp.327-334
37.Zerubbabel
38.کتاب عزرا، ۲/ ۶۵-۶۹.
39.Judaica,vol.5,p.1340
40.امنون نتصر، پادیاوند، لوس آنجلس: مزدا، ۱۹۹۶، ج۱، ص۱۲.
41.همان مأخذ، ص ۱۳.
42.Aggadah
43.ibid,vol.16,pp.1000-1001
44.Mordecai
45.Esther
46.کتاب استر، ۹/ ۱-۱۷.
منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج ۱، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم ۱۳۹۰.
تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم: