یهود و شبکه بین‌المللی تجارت

یهود و شبکه بین‌المللی تجارت (۱)

جابجایی جمعیتی کانون‏‌های یهودی از نیمه دوم سده پانزدهم تا پایان سده هیجدهم زیرساخت اقتدار مالی یهودیان در سده نوزدهم و شالوده‌های نقش مهم آنان را در پیدایش نظام جدید سرمایه‌داری فراهم آورد. مورخین دانشگاه عبری اورشلیم این جابجایی جمعیتی را “تدارکی برای صعود نقش یهودیان در تکاپوی اقتصادی عصر جدید” می‌دانند. (۱) در واقع چنین است. اگر کانون‏‌های بسته و منسجم یهودی در مراکز اصلی تجارت جهانی سده‌های شانزدهم و هفدهم مستقر نمی‌شد و اگر با حفظ پیوندهای میان خود یک “شبکه بین‌المللی” کارا و منسجم را پدید نمی‌ساخت، یهودیان هیچ‌گاه نمی‌توانستند به جایگاه امروزین دست یابند.
محل استقرار اصلی این مهاجرین در بنادر شمال آفریقا و جنوب اروپا و عثمانی بود. بدین‌سان، کانون‌های یهودی در کلیه بنادر مهم پیرامون دریای مدیترانه مستقر شدند و در واقع این منطقه را بطور کامل به محاصره خود گرفتند. به ‏نوشته مورخین دانشگاه عبری اورشلیم، “استقرار یهودیان اسپانیا – پرتغال در برخی از بنادر کلیدی دریای مدیترانه نفوذ تجاری آنان را در منطقه افزایش داد.” (۲)
این شبکه مدیترانه‌ای در دو حوزه سیاسی – فرهنگی اسلامی (بنادر عثمانی و لوانت و شمال آفریقا) و اروپایی (بنادر جنوب اروپا) مستقر بود. یهودیان مستقر در بنادر شرقی “به عنوان واسطه تجارت با اروپا عمل می‌کردند و اغلب نمایندگان موسسات تجاری هلند و انگلستان در منطقه لوانت یهودی بودند.” (۳)
در سده‌های هفدهم و هیجدهم میلادی، رابطه این دو کانون نقش مهمی در تحکیم شبکه جهانی زرسالاری یهودی داشت. به‏ نوشته تاریخ یهود:
یهودیان اروپا برای تجارت مدیترانه‌ای خود به یهودیان کشورهای اسلامی نیاز داشتند و اینان نیز از تجارت با یهودیان اروپا سود می‌بردند. یهودیان لهستان از اعتبار مالی یهودیان آلمان استفاده می‌کردند و یهودیان آلمان سیورسات مورد نیاز خود را به‏ وسیله یهودیان لهستان تأمین می‌نمودند. (۴)
بدین‌سان، در تمامی شاهراه‌های تجاری جهان پایگاه‌های یهودی، با سرمایه کافی، استقرار یافت و یک شبکه بین‌المللی بهم‌بافته و منسجم پدید ساخت که در هر مرکز مهم تجاری و سیاسی دارای هسته استوار و متنفذ خویش بود. آنان شریان‌های گردش کالا و سرمایه را در مهم‌ترین مراکز اقتصادی جهان آن روز بگونه‌ای شگفت در دست خود گرفتند. از اینرو، اگر زرسالاری یهودی را نخستین و گسترده‌ترین سازمان مخفی جهان معاصر بنامیم سخنی به گزاف نگفته‌ایم. راز موفقیت‌های اسرارآمیز آنان دقیقاً در همین پیوند پنهان و جهان‌گستر نهفته بود. دایرة المعارف یهود علت موفقیت مارانوها را “استقرار آنها در مراکز اصلی تجاری جهان” و “پیوندهای خویشاوندی آنها” می‌داند که ایشان را قادر ساخت “یک سازمان بین‌المللی تجاری کارا و به شدت منسجم ایجاد کنند.” (۵)
شبکه بین‌المللی اصطلاحی است که در منابع یهودی مکرر دیده می‌شود؛ پروفسور ریچارد دیویس از آن به عنوان شبکه بین‌المللی روچیلدها نام می‌برد و مورخان دانشگاه عبری اورشلیم از آن به عنوان “شبکه اقتصادی – اجتماعی” یهودیان. آنان می‌نویسند:
پیوندهای نزدیک میان “نوکیشان” [مارانوها] در شبه‌جزیره ایبری و کانون‌های یهودی در شمال اروپا، بوردو [فرانسه]، ایتالیا، قسطنطنیه [استانبول] و سالونیک، شهرهای سوریه و لبنان و شمال آفریقا، یک شبکه مهم اقتصادی و اجتماعی آفرید که بر پیوندهای خویشاوندی، سنت و زبان [مشترک] استوار بود… یکی از دلایل عمده افزایش اهمیت اقتصادی یهودیان مهاجر اسپانیا و پرتغال انحصاری بود که دولت‏‌های اسپانیا و پرتغال بر تجارت با مستعمرات فراوان ماوراء بحارشان برقرار کرده بودند. سنگ‌ها و فلزات قیمتی که از این مستعمرات وارد می‌شد بطور عمده برای صدور به بازارهای رو به گسترش شمال اروپا بود، ولی به دلیل جنگ‌‏های آزادی‌بخش هلند علیه اسپانیا و تداوم طولانی تخاصم میان هلند و اسپانیا، و نیز جنگ میان اسپانیا و انگلستان، راه مستقیم دستیابی به این بازارها مسدود بود و لذا برای دوران معینی این تجارت به کمپانی‏‌های تجاری واگذار شد که بطور عمده به ‏وسیله مارانوها اداره می‌شدند. (۶)
این جملات کاملاً گویاست و بی هیچ پرده‌پوشی پیوند تنگاتنگ میان یهودیان / مارانوها و دربارهای اسپانیا و پرتغال را آشکار می‌کند و تأییدی است بر نظر ما که مهاجرت گسترده یهودیان شبه جزیره ایبری حرکتی سازمان‌یافته بود به منظور سلطه الیگارشی مستعمراتی اروپا و شرکای یهودی آن بر تجارت و سیاست جهانی.
ما این جابجایی جمعیتی یهودیان به همراه طلوع و افول قدرت‏‌های اقتصادی را در اواخر سده نوزدهم، در مهاجرت وسیع یهودیان روسیه و شرق اروپا و ایجاد کانون‏‌های فعال یهودی در ایالات متحده آمریکا و کانادا و غیره، نیز شاهد بوده ایم. هر دو موج در پوشش “مظلوم‌نمایی دینی” صورت گرفت و توأم با چنان شیون و فغان تبلیغاتی که در پناه آن اهداف واقعی این مهاجرت‌ها مکتوم ماند.
در دهه‌ پایانی سده پانزدهم و نیمه اول سده شانزدهم، مسلمانان شبه جزیره ایبری گروه گروه به شرق اسلامی، به ‏ویژه به سرزمین‌های عثمانی و فاس، پناه می‌بردند. آوازه ستمگری دینی حکمرانان مسیحی در همه جا پیچیده بود و هم‌دردی وسیعی را به سود مردم زیر سلطه آنان پدید آورده بود. این مناسب‌ترین فضا برای جابجایی جمعیتی یهودیان بود؛ مهاجرتی که در شرایط عادی به هیچ روی امکان نداشت. یهودیان با این موج آمیختند، در نزد مسلمانان خویشتن را قربانیان “ستم مسیحیان” وانمود کردند، بدین‌سان از نوع‌دوستی آنان برخوردار شدند و در موطن جدید جایگاهی استوار یافتند. مهاجرت مارانوها، که نام‌های مسیحی اسپانیایی و پرتغالی را بر خود داشتند، تا بدان‌جا بود که در سده شانزدهم در بسیاری از سرزمین‌های اروپا، آسیا و آفریقا واژه “پرتغالی” با واژه “یهودی” یکی تلقی می‌شد. (۷) این مهاجرتی ساده نبود. یهودیان / مارانوها بهمراه خود نقدینگی‌های‌ انبوه جابجا می‌کردند و لذا کمی پس از استقرار در مأوای جدید به قدرت‌های درجه اول اقتصادی آن منطقه بدل می‌شدند.
نخستین موج مهاجرت یهودیان به سرزمین فاس بود. آنان خود را با مسلمانان آواره غرناطه آمیختند و به فاس رفتند. گفته می‌شود در سال‏‌های ۱۴۹۲ و ۱۴۹۶ حدود ۲۰ هزار یهودی در سرزمین فاس مستقر شدند. سلطان مسلمان فاس با خوش‌رویی مهاجرین یهودی را نیز پذیرا شد. یهودیان به خرید املاک پرداختند و جامعه‌ای ثروتمند بنا نهادند. (۸)

دروازه بو جلود شهر فاس

در این زمان سلطان فاس، محمد الشیخ الوطاس (۹) معروف به مولای شیخ بود از دودمان بنی‌وطاس. آبراهام تروئل (۱۰) حاخام یهودی، او را چنین توصیف کرده است:
یکی از بندگان خداترس در میان ملت‌های جهان بود که یهودیان اخراج شده از اسپانیا را پذیرا شد و با قوم اسرائیل تا زمان مرگش [در سال ۱۵۰۵] به خوبی سلوک کرد. خداوند او را در سرزمین فاس به حکومت رسانیده بود تا به ما امکان زندگی کردن عطا کند. (۱۱)
از این زمان نفوذ گسترده یهودیان در مراکش بطور اخص و شمال آفریقا بطور اعم آغاز شد:
برخی از اعضای الیگارشی یهودی فاس، چون یعقوب روسالس (۱۲) و مناهم سنانس (۱۳) و ابراهیم کوردوایی (قرطبه‌ای) (۱۴) در مقام مشاورین سلاطین بنی‌وطاس جای گرفتند؛ به عنوان سفیر راهی اسپانیا و پرتغال شدند و به تشویق مارانوها برای مهاجرت به فاس پرداختند. در سال ۱۵۳۶ یکی از آنان به ‏نام یعقوب روتی (۱۵) که تاجری ثروتمند بود، به وزارت رسید. (۱۶)
این مهاجرت برای مردم مراکش شوم بود. یهودیان ناسپاس با خیانت به میزبانان ساده‌دل خود طلایه‌داران تهاجم پسین پرتغالی‏‌ها به سواحل شمال آفریقا شدند. در اثر این حملات، بخش‌‏هایی از سواحل غربی مراکش به اشغال پرتغال درآمد و گروه‌های یهودی / مارانو در این مناطق استقرار یافتند. به‏ نوشته دایرة المعارف یهود، یهودیان به عنوان مترجم و واسطه اهالی بومی به پرتغالی‏‌ها خدمت می‌کردند و “نقش سیاسی آنها برای پادشاهان پرتغال اهمیت درجه اول داشت.” (۱۷)
این جمله کوتاه گویای اسرار مهاجرت یهودیان در این دوران است. این چه رازی است که یهودیان از “ستم دینی” حکمرانان مسیحی اسپانیا و پرتغال می‌گریزند و کمی بعد به پایگاه بومی و کارگزاران درجه اول ایشان در مستعمرات بدل می‌شوند؟
نمونه‌ای مشخص و گویا را می‌کاویم:
یکی از معروف‌ترین خاندان‏‌های یهودی مستقر در شمال آفریقا خاندان بنزامرو (بن سامری) است. یکی از اعضای این خاندان، به ‏نام اسحاق بنزامرو (۱۸) پزشک دربار ایزابل بود. او نیز برای لشکرکشی به غرناطه مبالغ هنگفتی پول به ایزابل و فردیناند وام داد و پس از سقوط شهر مطالبات خود را، قاعدتاً با سودی کلان، دریافت داشت. در سال ۱۴۹۶ او را در بندر مهم صفی (۱۹) مراکش می‌یابیم در سمت خزانه‌دار حکمرانان پرتغالی این مستملکات جدید در حالیکه “از نفوذ سیاسی فراوان برخوردار است” و مأموریت‌های مهم دیپلماتیک را در مذاکرات پادشاه پرتغال و حکام مسلمان مراکشی عهده‌دار است. در سال ۱۵۱۰ بندر فوق مورد حمله مسلمانان قرار گرفت و اسحاق و پسر عمویش، اسماعیل بنزامرو (۲۰) در رأس ۲۰۰ سرباز یهودی دفاع از استحکامات پرتغال را به دست داشتند.
برادر اسحاق، به ‏نام آبراهام بن مه‌یر بنزامرو (۲۱) (متوفی ۱۵۳۰) نیز از یهودیان متنفذ غرناطه بود. در سال ۱۵۱۰، مانوئل، شاه پرتغال، او را به عنوان حاخام کل یهودیان در مستملکات پرتغالی شمال آفریقا منصوب کرد. آبراهام بن مه‌یر از “قدرت گسترده” برخوردار بود و نقشی بسیار مهم در تحولات منطقه ایفا نمود. به ‏نوشته دایرة المعارف یهود، او مورد احترام فراوان ژان سوم، پادشاه بعدی پرتغال، بود. در سده شانزدهم، دو برادر از اعضای خاندان بنزامرو، به ‏نام‌های جودا و سلیمان، سهم بزرگی در تجارت شمال آفریقا داشتند. یکی دیگر از اعضای این خاندان به ‏نام هارون نایب‌الحکومه بندر آغادیر (۲۲) بود و یکی دیگر به ‏نام آبراهام مترجم حکمرانان پرتغالی در مزاغان. (۲۳)
تا اوایل سده نوزدهم میلادی بقایای اعضای این خاندان را در رأس جوامع یهودی و مارانوی مراکش می‌یابیم. امروزه، مقبره خانوادگی آنان در بندر صفی “آرامگاه هفت پسر سامری” نام دارد و زیارتگاه یهودیان است. (۲۴)
از سده شانزدهم، یهودیان / مارانوهای مستقر در سواحل شمال آفریقا در همکاری با غارتگران و سوداگران پرتغالی نقشی فعال در تجارت منطقه، به‏ ویژه تجارت برده به دست گرفتند. همدستی یهودیان / مارانوهای مهاجر با پرتغالی‏‌ها طبعاً درگیری‏‌های شدیدی را میان آنها و مسلمانان پدید ساخت. (۲۵) بدین‌سان، مراکش به بهشت مارانوها و یکی از کانون‏‌های مهم یهودی / مارانونشین جهان بدل شد. به تبع این تحول، اقتصاد پلانت‌کاری در این سرزمین رواج یافت و به‏ وسیله مارانوها تولید شکر در مراکش گسترش چشمگیر یافت. در سده‌های هفدهم و هیجدهم، مراکش مرکز تولید یکی از مرغوب‌ترین شکرهای جهان بود. (۲۶)
با سقوط دولت بنی‌وطاس و صعود خاندان بنی‌سعد در فاس (۱۵۴۹)، که به دودمان “اشراف حسنی” شهرت داشتند زیرا خود را از اعقاب حسن بن علی (ع) می‌خواندند، وضع یهودیان به وخامت گرایید. علت این امر اقدامات یعقوب روتی، وزیر منفور محمد بن احمد آخرین سلطان بنی‌وطاس، بود که موجی از مقابله با یهودیان را در میان مردم فاس برانگیخت. تعارض مردم فاس با یهودیان در تمامی دوران حکومت خاندان بنی‌سعد ادامه داشت. (۲۷)
یهودیان به عنوان مترجم و پزشک و مباشرین ضرابخانه به دستگاه شریفان بنی‌سعد نیز راه یافتند. اسحاق لوی، از خاندان زرسالار لوی طلیطله، به دستگاه محمدالمهدی، بنیان‌گذار این دودمان، راه یافت و از آن زمان نفوذ یهودیان آغاز شد. نفود الیگارشی یهودی در دربار شریفان بنی‌سعد به ‏ویژه در دوران حکومت زیدان، معروف به مولای مأمون (۱۶۰۳-۱۶۲۸)، اوج گرفت. در این زمان آبراهام بن ویس (۲۸) و یهودا لوی اداره امور خزانه کشور را به دست گرفتند و اعضای خاندان‏‌های پلاچه (۲۹) و کابسه (۳۰) به عنوان دیپلمات و مترجم در دربار نفوذ داشتند. اوج‌گیری نفوذ یهودیان برای خاندان بنی‌سعد نیز، چون بنی‌وطاس، شوم بود و کمی بعد (۱۶۶۰) به سقوط آن انجامید. (۳۱)
پس از خاندان بنی‌سعد، شاخه‌ای دیگر از اشراف حسنی در مراکش به قدرت رسید که به اشراف فلالیه یا علویان حسنی یا بطور خلاصه علویان شهرت دارند.
بنیان‌گذار این دودمان مولای الرشید بن شریف است که در سال‏‌های ۱۶۶۰-۱۶۷۲ بر مراکش سلطنت کرد. حکومت علویان مراکش، به ‏رغم دورانی سرشار از آشوب‏‌های داخلی و جنگ‏‌های متعدد اروپاییان با این سرزمین و سرانجام سلطه مستقیم و غیرمستقیم آنان، تا به امروز تدوام یافته است.
از مهم‌ترین خاندان‏‌های زرسالار یهودی این دوران در مراکش باید به خاندان تولدانو (۳۲) اشاره کرد:
این خاندان از یهودیان طلیطله (تولدو) است. در دایرة المعارف یهود درباره وضع آنان پیش از مهاجرت از اسپانیا مطلبی مندرج نیست؛ نمی‌دانیم در آن زمان چه نام داشتند و به کدام یک از خاندان‏‌های الیگارشی طلیطله تعلق دارند. تنها می‌دانیم که از زمان استقرار در مراکش به “تولدانو” (منسوب به تولدو / تولدوئی) معروف شدند. آنان در اواخر سده پانزدهم یا اوایل سده شانزدهم به بندر سالونیک (عثمانی) رفتند و در اواخر سده شانزدهم یکی‌شان به ‏نام دانیال بن یوسف (۱۵۷۰-۱۶۴۰) به فاس رفت و در این سرزمین مستقر شد. از آن پس اعضای این خاندان، که عموماً حاخام بودند، به عنوان عضوی از الیگارشی یهودی مراکش نقشی مهم در رهبری یهودیان این سرزمین به دست گرفتند.
در نیمه دوم سده هفدهم، یکی از اعضای این خاندان به ‏نام یوسف بن دانیال تولدانو (متوفی ۱۷۰۰) مشاور مولای اسماعیل، سلطان مقتدر علوی مراکش (۱۶۷۲-۱۷۲۱)، بود و در همین زمان بود که جنگ هلند و مراکش آغاز شد. سرانجام، سلطان، یوسف را برای مذاکرات صلح به هلند فرستاد. یوسف تولدانو بهمراه برادرش حییم (متوفی ۱۷۱۰)، که او نیز مشاور سلطان بود، با نمایندگان دولت هلند مذاکره را آغاز کرد. این مذاکرات منجر به انعقاد پیمان صلح و تجارت میان هلند و مراکش (۱۶۸۳) شد. طرفین هلندی یوسف تولدانو در این مذاکرات کسی نبود جز اسحاق بوئنو مسکوئیتا و برادرش جوزف از اعضای یک خاندان زرسالار یهودی مستقر در هلند. در ماجرای جنگ هلند با مراکش، خاندان‏‌های یهودی هلندی بوئنو مسکوئیتا (۳۳) و ساسپورتاس منافع مالی گسترده‌ای داشتند؛ و یاکوب ساسپورتاس (۳۴) باجناق یوسف تولدانو بود. یوسف تولدانو کمی بعد (۱۶۸۸) سفیر مراکش در هلند شد.
در این زمان، یوسف میمران (متوفی ۱۶۸۳)، (۳۵) رئیس (نقید) یهودیان مراکش، چهره متنفذ دربار مراکش به‌شمار می‌رفت و گفته می‌شد که در صعود مولای اسماعیل به سلطنت نقش مهمی داشته است. پس از مرگ یوسف، پسرش به ‏نام آبراهام میمران (متوفی ۱۷۲۳) جانشین او شد. در این زمان دربار مولای اسماعیل کانون یهودیان بود. آبراهام میمران بهمراه موسی تولدانو (متوفی ۱۷۲۵)، که او نیز از درباریان بود، تجارت گسترده‌ای با اروپا داشت.
نفوذ خاندان تولدانو در مراکش همچنان ادامه یافت. در نیمه اول سده هیجدهم، دانیال تولدانو (متوفی ۱۷۴۰) تجارت مفصلی با اروپا داشت و یکی از ثروتمندان درجه اول مراکش به شمار می‌رفت. در سده‌های هیجدهم و نوزدهم اعضای متعدد این خاندان چنین وضعی داشتند و از درباریان متنفذ مراکش بودند. از چهره‌های مهم این خاندان در سده بیستم باید به یعقوب موسی تولدانو (۳۶) (۱۸۸۰-۱۹۶۰) اشاره کرد که معاون حاخام قاهره (۱۹۲۹)، حاخام اسکندریه (۱۹۳۷)، حاخام یهودیان سفاردی در تل‌آویو و حیفا (۱۹۴۲) بود. او در سال ۱۹۵۸ وزیر امور دینی دولت اسرائیل شد و تا زمان مرگ در این سمت بود. (۳۷)
اقتدار سیاسی و مالی یهودیان مراکش تا به امروز تداوم دارد:
سلطان محمد پنجم، پادشاه مراکش (۱۹۵۳-۱۹۶۱)، پیوندی عمیق با الیگارشی یهودی داشت. او امتیازات فراوانی به یهودیان اعطا کرد و یکی از آنان را به ‏نام لئون بن‌‌زاکن (۳۸) در سال‌‏های ۱۹۵۶-۱۹۵۸ به وزارت گمارد. خاندان بن‌زاکن از خاندان‏‌های یهودی مهاجر سده شانزدهم از اسپانیاست. در حوالی نیمه سده هیجدهم شاخه‌ای از آنان در نیویورک مستقر شد و بقیه در مراکش ماندند. در حوالی سال ۱۸۳۶ یوسف بن‌زاکن “نقید” یهودیان مراکش و کنسول دولت‏‌های سوئد و نروژ بود. لئون بن‌زاکن، فارغ‌التحصیل پزشکی از پاریس، از متنفذترین چهره‌های سیاسی مراکش در زمان سلطان محمد پنجم و پس از آن به شمار می‌رفت. در این زمان تعدادی از یهودیان نیز رسماً در زمره مشاورین سلطان قرار گرفتند که معروف‌ترین آنان داوود بنازارف (۳۹) است. (۴۰)
سلطان حسن دوم، پادشاه کنونی مراکش، پسر سلطان محمد پنجم است. او در سال ۱۹۶۱ به قدرت رسید و نوزدهمین پادشاه از خاندان اشراف فلالیه (علویان حسنی) است. مشاور برجسته سیاسی او یک یهودی مراکشی به ‏نام ازاس است. (۴۱)

ادامه دارد…

قسمت قبلی این مقاله  ؛  قسمت بعدی این مقاله

پی‌نوشت‌ها:
1. Ben-Sasson, ibid, p. 733. / 2. ibid, p. 734. / 3. ibid, p. 735. / 4. ibid, p. 740. / 5. Judaica, vol. 11, p. 1024. / 6. Ben-Sasson, ibid, p. 734. / 7. Judaica, vol. 11, p. 1020. / 8. Ben-Sasson, ibid, p. 631. / 9. Wattas / 10. Abraham Teruel / 11. ibid. / 12. Jacob Rosales / 13. Menahem Sananes / 14. Abraham Cordovi / 15. Jacob Roti / 16. Judaica, vol. 12, pp. 332-333; vol. 16, pp. 365-366. / 17. ibid, vol. 12, p. 333. / 18. Isaac Benzamero / 19. Safi / 20. Ishmael Benzamero / 21. Abraham ben Meir / 22. Agadir / 23. Mazagan / 24. ibid, vol. 4, pp. 571-572. / 25. Ben-Sasson, ibid, p. 631. / 26. Judaica, vol. 12, p. 333. / 27. ibid, vol. 14, p. 625. / 28. Abraham ben Ways / 29. Palache / 30. Cabessa / 31. ibid, pp. 625-626. / 32. Toledano / 33. Bueno de Mesquita / 34. Jacob Sasportas / 35. Joseph Maymeran / 36. Jacob Moses Toledano / 37. ibid, vol. 4, p. 1461; vol. 11, p. 1148-1149; vol. 15, pp. 1193-1197. / 38. Leon Ben Zaqen / 39. David Benazareff / 40. ibid, vol. 4, p. 572; vol 12, p. 344. / 41. فرانکفورتر آلگماینه، شماره۲۷۰، ۱۰نوامبر۱۹۹۷.

منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج ۲، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چاپ دوم (پائیز ۱۳۹۰)

تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم:

تلگرام اندیشکده مطالعات یهود

همچنین ببینید

زرسالاران یهودی و انقلاب راه‌آهن

زرسالاران یهودی و انقلاب راه‌آهن

ورود نیروی بخار و سوخت زغال سنگ به عرصه حمل‌ونقل و ساخت نخستین لکوموتیوها بود که انقلاب راه‌آهن را میسر ساخت. این تحول با نام جرج استفنسن در پیوند است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شانزده − پنج =