ارغون خان

نفوذ یهود در دربار ایلخانان مغول (۱)

(از سری مقالات دسیسه‌های سیاسی و فرقه‌های رازآمیز یهودی) ایلخانان مغول

واپسین تكاپوهای صلیبی و ایران

با مرگ اباقا خان در ۱۶ محرم ۶۸۱ ق./ ۶ مه ۱۲۸۲م. پسر دیگر هلاکو به ‏نام تکودار ایلخان شد. او که از مادر مسیحی بود و نام مسیحی نیکلا را بر خود داشت، نخستین ایلخان مغول است که به اسلام گروید. تکودار پس از گروش به اسلام نام احمد را برگزید، طی نامه‌ای به علمای بغداد تشرف خود به اسلام را به اطلاع ایشان رسانید، شیخ کمال‌الدین عبدالرحمن رافعی را در سمت شیخ‌الاسلام کل ممالک ایران و عراق منصوب کرد و رویه دوستی و اتحاد با دولت ممالیک مصر را در پیش گرفت. این تحول قطعاً برای الیگارشی صلیبی اروپا و متحدین‌ آن سخت تکان‌دهنده بود؛ از این پس نه تنها به حمایت مغولان امیدی نبود بلکه اتحاد قریب‌الوقوع ایلخانان مسلمان ایران و سلاطین مملوک مصر خطری سهمگین برای اروپای صلیبی به ‏شمار می‌رفت. مورخین شوروی می‌نویسند:

وی [تکودار احمد] سیاست تبدیل دولت هلاکویی را به یک دولت مسلمان تعقیب می‌کرد و در صدد بود روابط دوستانه با مملوکان مصر برقرار کند. احمد در یکی از نخستین فرامین خویش خطاب به ساکنان بغداد، مرکز پیشین خلافت عباسیان، اطلاع داد که اسلام پذیرفته و وعده داد که در آینده از مسلمانان حمایت کند. (۱)

تکودار احمدخان به اقدام عملی نیز دست زد. او دو هیئت به مصر فرستاد و خواستار دوستی و استقرار روابط بازرگانی و سیاسی میان دو کشور مسلمان شد.
مورخین گروش تکودار به اسلام و چرخش بنیادین در سیاست خارجی و داخلی ایلخانان مغول را در اثر مساعی خاندان جوینی به ‏ویژه خواجه شمس‌الدین محمد جوینی صاحبدیوان می‌دانند. شبانکاره‌ای می‌نویسد:

احمدخان مسلمان بود و مایل [به] ملت مصطفوی. صاحبدیوان در آن کار جان بر میان بست… و احمدخان همه کار فرا خواجه گذاشت و کار مملکت قرار گرفت. (۲)

خاندان نیشابوری جوینی از فرهیخته‌ترین خاندان‌‏های ایرانی در دوران اولیه حکومت ایلخانان مغول در ایران است که نقشی موثر در پاسداری از میراث دینی/ فرهنگی این سرزمین و جلب مغولان به آن ایفا نمودند و در این راه سرنوشتی فجیع را به جان خریدند. تبارشان به فضل بن ربیع حاجب خلفای عباسی و وزیر هارون‌الرشید و امین، می‌رسد. اعضای این خاندان در دولت‏‌های سلجوقی، خوارزمشاهی و مغول در سمت‌های عالی دیوانی جای داشتند و به این دلیل صاحبدیوان لقب گرفتند. علاءالدین عطاملک بن محمد جوینی (۶۲۳-۶۸۱ ق.) وزیر هلاکوخان مغول و به مدت ۲۴ سال (۶۵۷-۶۸۱ ق.) حاکم بغداد بود. او مولف تاریخ جهانگشا است که نامدارترین تاریخ عصر ایلخانان مغول به شمار می‌رود. محمد قزوینی می‌نویسد:

کتاب جهانگشای از همان زمان تألیف شهرت عظیم یافته و قبول عامه بهم رسانیده و طرف وثوق خواص گردیده است. این است که غالب مورخین از معاصران مولف یا متأخرین از او همه به اسم و رسم نقل کرده‌اند و آن را یکی از مآخذ معتبره خود محسوب داشته‌اند… رشیدالدین فضل‌الله، وزیر غازان و اولجایتو، تقریباً تمام مندرجات مجلدات ثلثه جهانگشای را در… جامع‌التواریخ گنجانده است. بعضی مواضع را به طریق تلخیص و اختصار… و پاره‌ای را با بسط و اشباع بیشتر… و برخی را تقریباً همچنان بی‌تصرف و بدون زیاده و نقصان. (۳)

تکودار و شمس‌الدین جوینی

شمس‌الدین محمد جوینی برادر کوچک عطاملک، نیز در اواخر دوران هلاکو و در تمامی دوران اباقا و تکودار احمد خان یعنی قریب به ۲۲ سال (۶۶۱-۶۸۳ ق.)، وزیر اعظم و گرداننده واقعی امور داخلی و دیوانی ایران بود.

خاندان جوینی نقش مهمی در برکشیدن و حمایت از نخبگان و فرهیختگان ایرانی داشتند. خاندان عزالدین بن اثیر، مورخ نامدار، از پرورش‌یافتگان آنان است. خاندان جوینی مورد احترام فراوان بزرگان مسلمان و ایرانی آن عصر بودند. خواجه نصیرالدین طوسی رساله اوصاف الاشراف را به نام شمس‌الدین محمد جوینی ساخته است و کتاب ترجمه ثمره بطلیموس در نجوم را به نام پسر او بهاءالدین محمد جوینی. صفی‌الدین ارموی ندیم و منشی عطاملک و شمس‌الدین جوینی بود. کمال‌الدین میثم بحرانی شرح نهج‌البلاغه خود را به نام علاءالدین عطاملک جوینی تألیف کرده است. دیوان خواجه همام‌الدین تبریزی مشحون از مدایح و مراثی این خاندان است. شیخ مصلح‌الدین سعدی شیرازی نیز ارادت فراوان به خاندان جوینی داشت و اشعار متعدد در ستایش آنان پرداخته است. از جمله، در وصف خواجه شمس‌الدین چنین سروده است:

خدایگان صدور زمانه شمس‌الدین ……………. عماد قُبه اسلام ‌و قبله زوار
محمد‌ بن محمد که یمن همت اوست … معین و مظهر دین‌‌ محمد مختار
پناه ملت حق تا چنین بزرگانند …… هنوز هست‌ رسول خدای را انصار (۴)

عطاملک و شمس‌الدین محمد در واپسین سال‏‌های زندگی اباقا خان با دسیسه‌های سهمگین فردی به ‏نام مجدالملک یزدی که خود از برکشیدگان خاندان جوینی بود، مواجه شدند. بی‌تردید، خاندان جوینی به پیروزی‏‌های دولت مسلمان ممالیک مصر با علقه باطنی می‌نگریستند و این امر بر توطئه‌گرانی چون مجدالملک یزدی پنهان نماند. سرانجام، پس از دسیسه‌های مکرر، در واپسین سال زندگی اباقا خان، عطاملک و شمس‌الدین جوینی به اتهام رابطه با دولت ممالیک مصر و مکاتبه با مسلمانان شام و مصر برای برانداختن اباقا خان دستگیر شدند ولی مرگ نابهنگام ایلخان ایشان را نجات داد. تکودار، ایلخان جدید، اعضای خاندان جوینی را آزاد کرد و آنان را در مشاغل مهم گمارد.

دوران کوتاه سلطنت تکودار احمدخان دوران اقتدار خاندان جوینی است. (۵) پس از صعود احمدخان تکودار، ارتباط پنهان مجدالملک یزدی با ارغون -که در این زمان ستیز با ایلخان را آغاز کرده بود- فاش شد. به ‏نوشته عطاملک جوینی در تفتیش اموال مجدالملک کاغذها و پوست‌هایی به لغت عبری به دست آمد که نشانه مشارکت او در عملیات رازآمیز و سحر و جادو تلقی می‌شد. (۶) این قطعاً بیانگر ارتباطات یهودی مجدالملک است. مجدالملک یزدی در جمادی‌الاول سال ۶۸۱‌ ق. به قتل رسید.

ارغون و تکودار

دولت خاندان جوینی مستعجل بود. دسیسه‌گرانی از قماش مجدالملک، ارغون پسر اباقا خان را، که حکومت خراسان را به دست داشت، به تصاحب تاج و تخت پدر تحریک کردند و جنگی سخت آغاز شد. خاندان جوینی تمامی توش و توان خود را در راه پیروزی تکودار احمدخان به کار گرفت زیرا، به ‏نوشته عباس اقبال، می‌دانست با صعود ارغون:

سیاستی که سلطان احمد به دستیاری خواجه [شمس‌الدین محمد جوینی] و مسلمین متنفذ دیگر در تقویت اسلام و شعایر آن پیش گرفته مغلوب کینه‌کشی ارغون و سایر شاهزادگان متعصب مغول خواهد شد. (۷)

عباس اقبال در جای دیگر نیز شورش ارغون را به تعصب دینی مغولان منتسب کرده و نوشته است:

اسلام سلطان احمد و سعی او در مسلمان کردن مغول و تبدیل بتخانه‌ها و کلیساها به مساجد و احترام قضات و علمای مسلم بسیاری از امرا و شاهزادگان مغول را از او متنفر ساخت. (۸)

انتساب این ستیز به تعصب دینی ارغون و هوادارانش بکلی بی‌پایه است. مغولان فاقد تعصب شمنی بودند و به‌سادگی به آئین‏‌های دینی دیگر تمکین می‌کردند. این امر در سلوک دینی ایشان کاملاً مشهود است: چنگیز سلوکی غیرمتعصبانه داشت و در سراسر امپراتوری خود به تمامی ادیان آزادی داد. برخی گزارش‌‏ها حتی حاکی از تمایل او به مسیحیت است. در مراکز استقرار نخستین قاآن‌های مغول مسجد و کلیسا و معبد بودا در کنار هم بر پا بود. از همین زمان تلاشی سخت برای مسیحی کردن مغولان آغاز شد و آنان بدون تعصب شمنی و حتی با علاقه به مبلغین مسیحی برخورد کردند؛ همسرانی مسیحی برگزیدند و مسیحیان گروه گروه به قلمرو ایشان مهاجرت کردند.

منگو قاآن (۱۲۵۱-۱۲۵۹م.)، نوه چنگیز، از مادری نسطوری زاده شد و به مسیحیت گرایش داشت. قوبیلای قاآن برادر منگو و قاآن بعدی (۱۲۶۰-۱۲۹۴م.)، بودایی بود. از زمان چنگیز در دربار خان‌های مغول جلسات مباحثه دینی تشکیل می‌شد که در آن روحانیون مسیحی و یهودی و بودایی حضور فعال داشتند. (۹) هلاکو نیز چنین سلوکی با ادیان جهانی داشت. اباقا خان و ارغون حتی به ضرب سکه‌هایی دست زدند که بر آن عبارت به ‏نام پدر و پسر و روح‌القدس و نقش صلیب حک شده بود. (۱۰) تکودار نیز پیش از گروش به اسلام مسیحی بود و این امر هیچ تعصبی را علیه او برنینگیخت.

صرف‌نظر از جاه‌طلبی‌های فردی، که طبعاً در این‌گونه حوادث جایگاه خاص خود را دارد، ریشه‌های شورش ارغون علیه تکودار احمدخان را باید در تعارض کانون‏‌های سیاسی آن عصر دید نه در تعصب دینی که در نزد مغولان وجود خارجی نداشت. آن کانون‏‌های سیاسی که استحاله دولت ایلخانان مغول به یک دولت مقتدر اسلامی و اتحاد آن با دولت ممالیک مصر را خطری سهمگین برای خود می‌دیدند بی‌شک در پس این حادثه جای داشتند. فضای سیاسی منطقه و تکاپوی سخت کانون‏‌های جنگ‌افروز صلیبی را از یاد نبریم و این حادثه مهم و سرنوشت‌ساز را در خلاء و فاقد پیوندهای منطقه‌ای و جهانی نپنداریم.

بدین‌سان، سلطان احمدخان تکودار در یک کودتای سیاسی شبانه، نه در جنگ، به دست گروهی توطئه‌گر ساقط شد و در ۲۶ جمادی‌الاول ۶۸۳ ق./ ۱۰ اوت ۱۲۸۴م. به قتل رسید.

در این زمان عطا‌ملک جوینی فوت کرده (ذیحجه ۶۸۱ ‌ق.) و ریاست خاندان جوینی با خواجه شمس‌الدین صاحبدیوان بود. ارغون فریبکارانه خواجه را، که به اصفهان گریخته و قصد مهاجرت به هند داشت، بخشید و به دربار خود فراخواند. در این زمان امیر بوقا مغول، از گروه توطئه‌گر فوق، در سمت وزارت جای داشت و به یاری یکی از همدستانش، فخرالدین محمد مستوفی قزوینی به اداره ممالک ایلخان مشغول بود. فخرالدین مستوفی پسر عموی حمدالله مستوفی، مولف تاریخ گزیده و نزهت‌القلوب است. خواجه شمس‌الدین جوینی حاضر شد به ‏رغم جایگاه رفیع ۲۹ ساله‌اش در منصب وزارت، در زیر دست امیر بوقا و فخرالدین مستوفی کار کند ولی توطئه‌گران در پی پایان دادن به حیات خاندان جوینی بودند. سرانجام، بهانه‌ای جستند و در روز دوشنبه چهارم شعبان سال ۶۸۳ ق. خواجه شمس‌الدین را به قتل رسانیدند. به ‏نوشته شبانکاره‌ای، “علیه‌‏الرحمه که نیکو وزیری بود و خیلی آثار مرضیه او و احسان در حق جمیع الناس استماع افتاده.” (۱۱)

ماجرا با قتل خواجه به پایان نرسید. کمی بعد چهار پسر او و در سال‏های ۶۸۵ و ۶۸۸ ق. سایر اعضای خاندان جوینی قتل‌عام شدند. بدین‌سان، به حیات این خاندان پایان داده شد. بسیاری از وابستگان خاندان جوینی از جمله مجدالدین ابن‌اثیر برادر ابن‌اثیر مورخ نیز در این فاجعه جان باختند. مورخین نقش فخرالدین مستوفی را در برانداختن خاندان جوینی مهم می‌دانند. (۱۲) پیگولوسکایا و همکارانش این حادثه را چنین گزارش می‌کنند:

جلوس ارغون خان بت‌پرست و دشمن مسلمانان و حامی بوداییان و مسیحیان و یهودیان بر تخت سلطنت موجب برکناری و اعدام صاحبدیوان شمس‌الدین جوینی و ضبط املاک او و خانواده‌اش گشت. (۱۳)

ارغون در ۷ جمادی‌الثانی ۶۸۳ ق./ اوت ۱۲۸۴م. در مسند ایلخانی‌گری ایران و ممالک تابعه جای گرفت و در ۶ ربیع‌الاول ۶۹۰ ق./ ۷ مارس ۱۲۹۱‌م. پس از یک دوره بیماری درگذشت. ارغون از آغاز سیاستی خصمانه و جنگ‌افروزانه علیه دنیای اسلام در پیش گرفت و یک تهاجم وسیع از دو جبهه شرق و غرب را به کمک اروپاییان طراحی کرد. رنه گروسه می‌نویسد:

پیشنهاد او عبارت بود از یک هجوم و حمله دسته جمعی. بدین ترتیب که قوای مغول از شام مسلمان [سوریه] حمله‌ور شوند و در همان موقع نیز صلیبیون نیز در عکا [فلسطین] یا در دمیاط [مصر] قوای خود را پیاده کنند و به حمله بپردازند. بعداً اراضی متصرفه را بدین ترتیب بین خود تقسیم کنند: حلب و دمشق نصیب مغولان شود و بیت‌المقدس به صلیبیون تعلق گیرد. برای تأمین این منظور ارغون در سال ۱۲۸۵ نامه‌ای به پاپ هونوریوس چهارم فرستاد که ترجمه لاتینی آن در واتیکان محفوظ است و برنامه و طرز دقیق این حمله را شرح داده است. (۱۴)

تلاش ارغون و کانون‏‌های جنگ‌افروزی که مشوق او بودند با این نامه به پایان نرسید. او در سال ۱۲۸۷ هیئتی را به ریاست یک کشیش نسطوری به ‏نام ربان صومه راهی بیزانس و ناپل و رم و جنوا و فرانسه و انگلیس کرد. سفیر ارغون همه جا به گرمی پذیرفته شد و در تابستان سال ۱۲۸۸ میلادی با نامه‌هایی از پاپ نیکلاس چهارم، فیلیپ، پادشاه فرانسه، و ادوارد اول، پادشاه انگلیس، به دربار ایلخان بازگشت. ارغون ربان صومه را در سمت عابد مخصوص خود منصوب کرد، در دربار خویش کلیسایی به پا نمود و دستور داد صدای ناقوس آن هیچ‌گاه قطع نشود. (۱۵)

در آوریل ۱۲۸۹، ارغون هیئت دیگری به اروپا گسیل داشت. ریاست این هیئت با مردی جنوایی بود که او را به‏ نام بوسکارل دو ژیزولف (۱۶) می‌شناسیم. ژیزولف حامل نامه‌ای برای فیلیپ، پادشاه فرانسه، نیز بود. ارغون در این نامه، که در آرشیوهای فرانسه موجود است، اعلام کرد که حاضر است به ارض اقدس لشکرکشی کند و “برای لشکریان صلیبی اروپای غربی در آسیای صغیر بیست تا سی هزار اسب و ذخایر لازم آذوقه و علیق را فراهم سازد.” پاپ به ارغون پاسخ داد که “مردم را به شرکت در جنگ صلیبی دعوت کرده است.” (۱۷)

در سال ۱۲۹۰، ارغون چهارمین هیئت خود را نزد پاپ، فیلیپ و ادوارد اول گسیل داشت. ریاست این هیئت با مغولی به ‏نام چغان یا زغان بود که مسیحی شده و آندره خوانده می‌شد. ژیزولف جنوایی در کنار مغول فوق حضور داشت. این هیئت نیز، به‏ رغم تعارفات معمول، نتوانست از حکمرانان اروپا وعده روشنی دال بر لشکرکشی به فلسطین و مصر و سوریه دریافت کند.

در پایان سده سیزدهم میلادی، در اروپای غربی دیگر کسی که مایل به یک لشکرکشی صلیبی جدید باشد وجود نداشت و عموم چنین اقدامی را خطرناک و بی‌نتیجه می‌دانستند. (۱۸)

در سال ۶۹۰ ‌ق./ ۱۲۹۱م. الاشرف صلاح‌الدین خلیل، سلطان مملوک مصر (۶۸۹-۶۹۳ ق./ ۱۲۹۰-۱۲۹۳م.)، واپسین بقایای متصرفات صلیبیون در فلسطین را آزاد نمود.

در تمامی دورانی که ارغون و درباریان او از تبریز در تکاپوی از سرگیری جنگ صلیبی بودند، آبراهام ابولافی نیز در ایتالیا سخت درگیر تبلیغات مسیحایی بود؛ ظهور مسیح بن داوود را در سال ۱۲۹۰ میلادی پیشگویی می‌کرد و برای لشکرکشی به بیت‌المقدس و جنگ در رکاب او از مسیحیان امداد می‌طلبید.

ادامه دارد…

  قسمت بعدی این مقاله

پی‌‌نوشت‌ها: ایلخانان مغول
1. ن. و. پیگولوسکایا و دیگران، تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان سده هیجدهم، ترجمه کریم کشاورز، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، ۱۳۴۹، ج۲، ص۳۸۵.
2. محمد بن علی شبانکاره‌ای، مجمع‌الانساب، به تصحیح میرهاشم محدث، تهران: امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۶۳، ص۲۶۴.
3. علاء الدین عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای جوینی، به تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی، لیدن: بریل، ۱۳۲۹‌ق./ ۱۹۱۱‌م. (چاپ جدید: تهران، بامداد، ارغوان، ۱۳۶)، صص عز- عح (مقدمه مصحح).
4. کلیات سعدی، تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۳، ص۷۲۳.
5. بنگرید به: عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، تهران: امیرکبیر، چاپ ششم، ۱۳۶۵، صص۲۱۶-۲۱۷، ۲۲۰-۲۲۱.
6. محمد قزوینی، مقدمه تاریخ جهانگشای جوینی، همان مأخذ، ص نو.
7. عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، تهران: امیرکبیر، چاپ ششم، ۱۳۶۵، ص۲۲۸.
8. همان مأخذ، ص۲۲۴.
9. برتولد اشپولر، تاریخ مغول در ایران، ترجمه محمود میرآفتاب، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۶۵، ص۲۰۶.
10. همان مأخذ، ص۲۲۰.
11. محمد بن علی شبانکاره‌ای، مجمع‌الانساب، به تصحیح میرهاشم محدث، تهران: امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۶۳، ص۲۶۶.
12. بنگرید به: حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به اهتمام عبدالحسین نوایی، تهران: امیرکبیر، چاپ سوم، ۱۳۶۴، صص۵۹۵، ۵۹۷.
13. پیگولوسکایا، همان مأخذ، صص۳۸۶-۳۸۷.
14. رنه گروسه، امپراتوری صحرانوردان، ترجمه عبدالحسین میکده، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۶۵، ص۶۱۰.
15. همان مأخذ، ص۶۱۲.
16. Buscarel de Gisolf
17. پیگولوسکایا، همان مأخذ، ص۳۸۹.
18. همان مأخذ؛ گروسه، همان مأخذ، ص۶۱۳.

منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج ۲، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چاپ دوم (پائیز۱۳۹۰)

ایلخانان مغول ، ایلخانان مغول

واریز كمک نقدی برای حمایت از اندیشكده

ایلخانان مغول ، ایلخانان مغول

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتاپیام رسان بلهپیام رسان سروشپیام رسان روبیکا

همچنین ببینید

زرسالاران یهودی و انقلاب راه‌آهن

زرسالاران یهودی و انقلاب راه‌آهن

ورود نیروی بخار و سوخت زغال سنگ به عرصه حمل‌ونقل و ساخت نخستین لکوموتیوها بود که انقلاب راه‌آهن را میسر ساخت. این تحول با نام جرج استفنسن در پیوند است.

یک نظر

  1. کانال و مطالب بسیار بسیار عالی. با تشکر و عرض خدا قوت از استرالیا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه × 4 =