(از سری مقالات دسیسههای سیاسی و فرقههای رازآمیز یهودی) غازان خان
با آغاز سلطنت غازان خان اصلاحات گستردهای در ایران آغاز شد. گروهی از وزرا و امرا و دیوانیان مسلمان، مغول و ایرانی، کوشیدند تا ساختار سیاسی دولت ایلخانان را بر بنیاد سنن و فرهنگ و قوانین اسلامی استوار کنند. پیشینه هفتاد ساله ارتباط مغولان با فرهنگ و تمدن اسلامی قطعاً عامل اصلی این اصلاحات بود. حاملین آن نسلی از مغولان بودند که در دامان این فرهنگ زاده و پرورده شده و گروهی از دیوانیان و دبیران ایرانی که طی دو سه نسل با ساختار سیاسی مغول آمیخته بودند. آنچه به این اصلاحات امکان تحقق داد گروش ایلخان جوان به اسلام بود که نقطه پایانی بر سیاست هلاکویی – صلیبی تلقی میشد.
تا زمان ارغون استراتژی ایلخانان درهمشکستن سد استوار مقاومت مسلمانان شام و مصر و تسلط بر بنادر مدیترانه بود. این سیاستی بود که کانونهای جنگافروز صلیبی حامی و مشوق آن بودند. سقوط جناح سعدالدوله در دربار ایلخانان به معنای به بنبست رسیدن این استراتژی بود و بیانگر این واقعیت که نیرویی نوخاسته و توانمند در میان بزرگان مغول خواستار استقرار در ایران و همزیستی در فضای سیاسی و فرهنگی اسلامی منطقه بود. موج گروش امیران و سرداران مغول به اسلام، به ویژه از زمان تکودار احمدخان و سرکوب مکرر آن کانونهای سیاسی که خواستار دوستی و اتحاد با دولت ممالیک مصر بودند در زمان ارغون بیانگر ظهور این نیروی جدید است.
این فرایند در زمان ابوسعید در ایران و ازبک در اردوی زرین (آسیای مرکزی) به فرجام رسید. تصادفی نیست که در نیمه اول سده چهاردهم میلادی دولت ممالیک مصر چنان اعتباری یافت که خاندان چنگیزی با آن وصلت نمود و شیخ ابواسحاق اینجو، امیر مبارزالدین محمد و پسرش شاه شجاع آلمظفر (ممدوح خواجه حافظ شیرازی)، سلاطین فارس، با خلفای قاهره بیعت کردند، به نام آنان خطبه خواندند و سکه زدند.
دوران نه ساله سلطنت غازان خان را باید به دو دوره تقسیم کرد:
در دوره چهار ساله نخست، از آغاز سال ۶۹۵ تا پایان سال ۶۹۸ هجری، فضای سیاسی حاکم بر دستگاه اداری ایلخانان نشئت گرفته از گروش غازان به اسلام است. پیام این تحول در میان بزرگان مغول و ایرانی پایان جنگ با ممالیک مصر و دوستی با قدرتهای اسلامی منطقه است. چنین نیز بود. در این دوره روابط دولت ایلخانان با مسلمانان شام و مصر رو به بهبود رفت و در این فضا تکاپویی سخت برای استقرار ساختار سیاسی و حقوقی دولت ایلخانان بر بنیاد نوین سنن و قوانین اسلامی و ساماندهی امور اقتصادی و اجتماعی آغاز شد. مفهوم اصلاحات غازان خانی دقیقاً ناظر به این مرحله است. اشپولر این فضا را چنین توصیف میکند:
هدف ایلخان جدید در سیاست داخلی استقرار آرامش و درمان زخمهایی بود که در سالهای آخر قبل از او بر پیکر فرسوده ایران زمین ایجاد شده بود. یکی از کارهای لازم تمرکز اداره امور کشور بود (از جمله منع ضرب سکه بطور آزادانه)؛ از سوی دیگر غازان آشکارا تعلق سرزمین ایران را به قلمرو قاآن منکر شد. اگر چه این تعلق کاملاً ظاهری بود اما با این همه در ضرب سکه، صدور اسناد و غیره اثرات آن دیده میشد. تشرف غازان به دین اسلام و مرگ قوبیلای در سال ۱۲۹۴م. موجبات اصلی این تجزیه بود… در این هنگام، غازان با به کار بردن نیروی فراوان و یاری وزیران کاردان کوشید تا اشتباهات گذشتگان را جبران کند. بدیهی است وی هنگامی که مانعی در راه رسیدن به هدفهایش میدید حتی از جور و سنگدلی نیز روگردان نبود… ایلخانی… میبایست بیش از هر چیز به اصلاح خزانه دولت بپردازد. غازان در این مورد کوشید تا با اصلاح وضع مسکوکات و مقیاسها، رسیدگی به منابع مالیاتی، تجدیدنظر در سازمان اخذ مالیات و محاسبات جدید، در میزان مالیاتهای دریافتی تغییر کلی بدهد. شیوه تحویل اسلحه به لشکریان، که کاملاً منحط بود، به شکل تازهای درآمد و در میزان و نحوه پرداخت مواجب سپاهیان نظم تازهای ایجاد گردید. وی با واگذاری زمینهای بایر به امرا موجب افزایش محصولات کشاورزی شد. هر کس میتوانست، تا آنجا که قدرت داشت، زمین در اختیار بگیرد و در آن زراعت کند. دست مأمورانی که برای اخذ مالیات از مردم از هیچگونه ظلم و جور بیشرمانه فروگزار نمیکردند کوتاه شد. سازمان پست و مسافرت به شکل تازهای درآمد. دستههای راهزنان و غارتگران، که موجب ناامنی میشدند، ریشهکن گردیدند و به این ترتیب آرامش برقرار شد. اثر قانونگذاری غازان در تمامی شئون زندگی روزمره مردم دیده میشد. قوانین جدید را روی الواحی مینوشتند و برای آگاهی عموم در معابر آویزان میکردند. (۶۳)
این تلاش چهار ساله چهره قلمرو دولت ایلخانان ایران را دگرگون ساخت. معهذا، درباره پیامدهای مثبت آن نباید اغراق نمود. پطروشفسکی به درستی چنین غلوهایی را تأیید نمیکند و مینویسد:
اصلاحات غازان خان و افتادن رهبری سیاسی کشور به دست بزرگان محلی ثابتمکان و غیر صحرانشین… تا حدی موجب احیای شبکه آبیاری و اعتلای کشاورزی گشت ولی با این حال کشاورزی ایران از سطح عالی که پیش از هجوم چنگیزخان واجد بوده بسیار دور ماند و بدان درجه نرسید. (۶۴)
روشن است که اصلاحات غازان خانی نه برخاسته از اندیشه ایلخان ۲۴ ساله است و نه متکی بر اراده و نیروی فردی او. این موجی است توانمند و مبتنی بر اندیشه و خواست و تلاش گروهی پرشمار از کارشناسان و مدیران مسلمان مغول و ایرانی؛ همان نیروی اجتماعی نوخاستهای که درباره آن سخن گفتیم. این نیرو اگر سرکوب نمیشد در زمان حکومت تکودار احمدخان و خاندان جوینی نیز میتوانست وارد میدان شود و فضایی مشابه بیافریند.
در سه سال نخست این مرحله تعیینکننده از اصلاحات غازان خانی، رشیدالدین فضلالله یا در دربار غازان حضور ندارد یا عاملی کماهمیت است. در سومین سال سلطنت غازان، او تنها یکی از کارگزاران زیردست خواجه صدرالدین احمد زنجانی است. (۶۵) درواقع، روح و قلب این تکاپو و بنیانگذار و معمار اصلاحات غازان خانی امیر نوروز مغول است و این تداوم و تحقق مکتبی است که خاندان جوینی بنیان نهاد.
امیر نوروز پسر ارغون آقا، از امیران مغول، است. ارغون آقا، پیش از ورود هلاکو به ایران، از سوی اوکتای، پسر چنگیز و خان بزرگ مغولان، والی ایران شد و در خراسان استقرار یافت. او تا زمان مرگ به مدت پانزده سال (۶۴۱-۶۵۴ ق./ ۱۲۴۳-۱۲۵۶م.) در این سمت بود. در زمان استقرار ارغون آقا در ایران، قریب به ده سال از حضور بهاءالدین محمد جوینی (پدر عطاملک و شمسالدین محمد جوینی) و گروهی از دبیران و دیوانیان ایرانی در دستگاه امیران مغول میگذشت. بهاءالدین جوینی از حوالی سال ۶۳۰ ق. در دستگاه مغولان به وزارت رسید و در سال ۶۳۳ از سوی اوکتای قاآن در سمت صاحبدیوان کل ممالک ایران منصوب شد. (۶۶) امیر ارغون آقا نیز بهاءالدین جوینی را محترم داشت، او را در سمت کفیل و وزیر خود گمارد و به کمک خاندان جوینی و دبیران ایرانی بر ویرانههای ایلغار چنگیزی درباری فرهیخته و سامانمند پدید ساخت. (۶۷)
ارغون خان در نخستین سال استقرارش در مقام ایلخان ایران (۶۸۳ ق./ ۱۲۸۴م.) پسر دوازده ساله خود، غازان، را به حکومت خراسان و ری و مازندران و قومس گمارد و اولجایتو، پسر کوچکتر را در سمت قائممقام او. سرپرستی و کفالت این دو با امیر نوروز، پسر امیر ارغون آقا، بود. (۶۸)
نوروز مسلمانی متشرع و امیری کاردان بود و نقشی بزرگ در پرورش دو پسر ایلخان با روح فرهنگ اسلامی ایفا کرد. هموست که غازان بودایی را به گروش به اسلام ترغیب نمود و سرانجام وی را در مسند ایلخانیگری جای داد. رنه گروسه مینویسد:
امیر نوروز مسلمانی متعصب بود و غازان را متقاعد نمود که از مذهب بودایی دست بردارد و به دین اسلام درآید. (۶۹)
گروسه سپس میکوشد از امیر نوروز چهره یک مسلمان خشن و سرکوبگر و فاقد تسامح نسبت به پیروان سایر ادیان به دست دهد. (۷۰)
بهرروی، در اثر تلاش امیر نوروز، غازان در چهارم شعبان سال ۶۹۴ هجری در لار دماوند حضور یافت، غسل کرد، جامه نو پوشید و در محضر شیخ صدرالدین ابوالمجامع ابراهیم، پسر عارف معروف شیخ سعدالدین محمد بن حمویه جوینی شافعی، اسلام آورد و به پیروی از او قریب به یکصد هزار نفر از مغولان اسلام آوردند. او در ماه رمضان نیز روزه گرفت و در کنار علما و ساداتی که به دربار او فراخوانده شدند افطار میکرد. شیخ صدرالدین ابراهیم داماد عطاملک جوینی است. (۷۱) بدینسان، تشرف غازان به اسلام و بنیان اصلاحات غازانی را نیز باید میراث خاندان جوینی شمرد. غازان به یاری مسلمانان چهار ماه بعد وارد تبریز شد و مسند ایلخانیگری را به دست گرفت.
از آغاز سلطنت غازان، امیر نوروز در سمت امیرالامرا و نایب ایلخان جای گرفت. سهم او در اداره دولت ایلخان چنان بزرگ بود که مورخین آن عصر بنیاد مملکت غازان را بر او استوار میدانستند. (۷۲) در آغاز، خواجه صدرالدین احمد زنجانی در سمت وزیر منصوب شد. کمی بعد، در رمضان ۶۹۵، امیر نوروز او را به دلیل تصرف در بیتالمال خلع کرد و جمالالدین دستجرانی را در سمت وزیر و صاحبدیوان گمارد. اداره امور دیوانی و لشکری با دو برادر امیر نوروز بود. (۷۳)
سیاست امیر نوروز و جناح مسلمان و صلحجوی دولت ایلخان خوشایند جناح جنگطلب نبود. این جناح شامل کسانی است که “از اسلام امیر نوروز و غازان ناراضی بودند و مصمم شدند که بهمراهی هم اساس دولت نوروزی و غازانی را برچینند و… شوکت اسلام و مسلمین را در هم شکنند.” (۷۴)
آنان که از گسترش اسلام در دولت ایلخانان از سویی و سیاست دوستی با مسلمانان شام و مصر از سوی دیگر بیمناک بودند، دسیسه را آغاز کردند. در محرم ۶۹۶ جمالالدین دستجرانی به فرمان غازان به قتل رسید و بار دیگر صدرالدین زنجانی در سمت وزیر و صاحبدیوان منصوب شد. این نخستین ضربه بر اقتدار امیر نوروز بود. سرانجام، در ۲۲ ذیقعده ۶۹۶ این سردار فرهیخته و کاردان مغول نیز، به سان شمسالدین جوینی به گناه ارتباط دوستانه با دولت ممالیک مصر به قتل رسید و پسران و برادران و نزدیکان و هوادارانش قتلعام شدند. (۷۵) صدرالدین زنجانی و عمّالش کارگردان اصلی دسیسهای بودند که به قتل امیر نوروز انجامید. مینویسند:
صدر جهان و برادرش قطب جهان از زبان امیر نوروز و برادر او حاجی بیک مراسلاتی خطاب به سلطان مصر ساختند به این مضمون که با وجود اسلام غازان چون امرای او هنوز به این شرف نایل نیامدهاند برای لشکرکشی به ایران و قلع ریشه کفر سلطان را فرصتی مناسب فراهم است. و امیر نوروز و برادران او، حاجی بیک و لکزی، جهت قیام به کمک لشکریان مصری حاضرند. (۷۶)
رشیدالدوله (رشیدالدین فضلالله بعدی) از کارگزاران دستگاه این خواجه صدرالدین است.
عمر وزارت صدرالدین کوتاه بود. کمی بعد او نیز قربانی دسیسه شد و در رجب ۶۹۷ به قتل رسید. مورخین مینویسند صدرالدین به رشیدالدین فضلالله سخت بدگمان بود و او را عامل خبرچینی در نزد ایلخان و مغضوبیت خود میانگاشت. (۷۷)
پس از قتل صدرالدین در ذیقعده ۶۹۷ خواجه سعدالدین محمد ساوجی در سمت وزیر و صاحبدیوان ممالک ایلخان منصوب شد. از این زمان است که ستاره اقبال رشیدالدین فضلالله طلوع کرد و وی در سمت نایب (معاون) سعدالدین ساوجی منصوب شد. (۷۸) این انتصاب به روشنی نشان میدهد که ظن صدرالدین زنجانی بیهوده نبود و بیتردید رشیدالدین به پاس خدماتی چنین در نزد غازان تقرب یافت. بنابراین، آغاز طلوع رشیدالدین را باید از سال ۶۹۸ شمرد یعنی در چهارمین سال سلطنت غازان. معهذا، در سال ۶۹۸ رشیدالدین تنها دستیار سعدالدین ساوجی است. برتولد اشپولر بر اساس منابع متعدد، آغاز وزارت رشیدالدین فضلالله را سال ۶۹۹ میداند. بدینسان، در مییابیم که رشیدالدین فضلالله تنها در پنج سال دوم سلطنت غازان وزیر او بود و این، چنانکه خواهیم دید، دوران اصلاحات غازانی نیست؛ دوران جنگهای غازان خانی است. در این دوره نیز رشیدالدین فضلالله وزیر بلامنازع دربار غازان نیست؛ صاحبدیوان کل و وزیر اصلی سعدالدین ساوجی است و رشیدالدین در سمت “نایب” اوست. (۷۹) سهم سعدالدین ساوجی در اداره امور دیوانی و مالی ممالک ایران تا بدانجاست که حمدالله مستوفی -به رغم تعلق به “مخدوم” خود رشیدالدین فضلالله- نمیتواند از نقش بزرگ سعدالدین در وزارت چشمپوشی کند و افتخارات را تنها به رشیدالدین منسوب کند. این کاری است که مورخین جدید کردهاند. تعبیر مستوفی چنین است:
الحق وزارت از ایشان قدر و تمکین یافت. به سبب مساعی ایشان در جمیع امور ضبط و نسقی پیدا گشت، شهباز عدل و رأفت بال و پر بگسترد و بوم شوم جور و ظلم معدوم گشت، ملک ایران محسود ریاض خلد و جنان شد. (۸۰)
وزارت مشترک سعدالدین ساوجی و رشیدالدین در دوران سلطنت اولجایتو تداوم یافت و این حدود ۱۳ سال از دوران ۱۸ ساله وزارت رشیدالدین فضلالله را در بر میگیرد. این دوران همکاری دوستانه میان این دو وزیر نیست؛ دوران رقابت و خصومت کینهتوزانه است. سرانجام، سعدالدین نیز قربانی دسیسه رشیدالدین شد و بهمراه خاندان و بستگان و هوادارانش سرنوشتی فجیع یافت.
ادامه دارد…
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
پینوشتها:
63. اشپولر، همان مأخذ، صص۹۶-۹۸.
64. ایلیا پاولویچ پطروشفسکی، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمه کریم کشاورز، تهران: نیل، چاپ دوم، ۱۳۵۵، ج۱، ص۱۱۱.
65. اقبال، همان مأخذ، ص۲۶۵.
66. همان مأخذ، ص۱۶۶.
67. همان مأخذ، صص۱۶۹-۱۷۰.
68. اشپولر، همان مأخذ، ص ۳۴۲.
69. گروسه، همان مأخذ، ص۶۱۷.
70. بنگرید به: همان مأخذ، صص۶۱۹-۶۲۰.
71. اقبال، همان مأخذ، ص۲۵۶.
72. مستوفی، همان مأخذ، ص۶۰۲.
73. اقبال، همان مأخذ، ص۲۶۱.
74. همان مأخذ، ص۲۶۲.
75. مستوفی، همان مأخذ، ص۶۰۴؛ اقبال، همان مأخذ، صص۲۶۳-۲۶۵؛ اشپولر، همان مأخذ، صص۹۹-۱۰۲.
76. اقبال، همان مأخذ، ص۲۶۴.
77. همان مأخذ، صص۲۶۵-۲۶۶.
78. همان مأخذ، ص۲۶۶.
79. اشپولر، همان مأخذ، ص۲۸۸.
80. مستوفی، همان مأخذ، ص ۶۰۴.
منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج ۲، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم (پائیز۱۳۹۰)
غازان خان ، غازان خان ، غازان خان
واریز كمک نقدی برای حمایت از اندیشكده |
غازان خان ، غازان خان ، غازان خان
اندیشکده مطالعات یهود را در پیامرسانهای ایرانی دنبال کنید:
کانال اصلی ما در ایتا / پیامرسان بله / پیامرسان سروش / پیامرسان گپ