تبار انحراف ؛ پژوهشی در دشمنشناسی تاریخی (قسمت اول) تاریخ بنیاسرائیل
ابراهیم علیهالسلام به فرزندان خود وصیت کرد که در برابر خدا تسلیم شوند. و یعقوب علیهالسلام به فرزندان خود گفت: ای فرزندان من، خدا برای شما این دین را برگزیده است. مبادا بمیرید بی آنکه بدان گردن نهاده باشید. (۱)
ابراهیم علیهالسلام در شهر الخلیل فلسطین از دنیا رفت و پیامبری به اسحاق علیهالسلام منتقل شد. (۲) ما از این پس، در پی یافتن ریشههای پیدایش بنیاسرائیل و تداوم آنها در تاریخ هستیم و تا پایان این بررسی، هیچ گذری به مکه نداریم، تاریخ مکه در قرآن، از زمانی آغاز میشود که تاریخ بنیاسرائیل و ماموریت آنان از نظر قرآن پایان یافته است. خداوند در فلسطین به اسحاق علیهالسلام فرزندی میدهد که او را یعقوب مینامند. نام دیگر او، اسرائیل است. در تورات، اسرائیل، «کشتی گیرنده» و «کسی که بر خدا پیروز است» معنا شده (۳)؛ اما حقیقت آن است که «اسرائیل» در لغت سریانی و عبرانی، به معنای «بنده خدا» است. (۴)
قرآن، تاریخ یعقوب علیهالسلام و فرزندش، یوسف علیهالسلام را احسن القصص نامیده است:
«نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَینَا إِلَیکَ هذَا الْقُرْآنَ (۵) با این قرآن که تو وحی کردهایم، بهترین داستان را برایت حکایت میکنیم».
داستان یوسف علیهالسلام در کتابهای پیشین و کتب تاریخ نیز آمده است، (۶) اما هیچیک از لحاظ شیوه بیان، همانند آنچه در قرآن بیان شده، نیست. قصص در اینجا اگر اسم مصدر باشد به معنای قصه است، اما اگر مصدر باشد، به معنای «نحوه بیان» است و در این صورت، معنا چنین است: «و ما به خوب ترین بیان قصه را برایت حکایت میکنیم». پس وصف خوبترین، میتواند برای این قصه باشد؛ چرا که عبرتها و حکمتها و نکات و عجایبی در بر دارد که در غیر آن نیست؛ همچنین ممکن است منظور از خوبترین، بیان بدیع و اسلوب شگفت قرآن از این قصه باشد. (۷)
یعقوب علیهالسلام صاحب دوازده پسر شد که یکی از آنها یوسف علیهالسلام بود و پدر بسیار به او محبت میکرد، به گونهای که برادرانش بر وی حسد ورزیدند و به فکر افتادند که او را از سر راه بردارند. در مشورت، به این نتیجه رسیدند که وی را نکشند، اما به گونهای از آن منطقه دورش سازند. فرزندان یعقوب علیهالسلام متدین و موحد بودند، اما دچار حسادت شده بودند. (۸)
فلسطین، کنار دریای مدیترانه است. در شمال مدیترانه، منطقه روم، در جنوب آن آفریقا و در غرب آن، خاورمیانه قرار دارد. این دریا از مناطق اقتصادی دنیاست. کاروانهایی که از روم به آفریقا و مصر میرفتند، از فلسطین عبور میکردند. در این مسیر، آب انبارهایی ایجاد کرده بودند تا آب باران در آنها جمع شود و کاروانها از آن استفاده کنند. برادران یوسف علیهالسلام تصمیم گرفتند او را در یکی از این آب انبارها بیندازند تا قافلهها و کاروانهای تجاری، وی را با خود ببرند. پس به بهانه بازی از پدر اجازه خواستند که یوسف را با خود بیرون ببرند.
«قَالَ إِنِّی لَیحْزُنُنِی أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَ أَخَافُ أَنْ یأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ قَالُوا لَئِنْ أَکَلَهُ الذِّئْبُ وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذاً لَخَاسِرُونَ (۹) گفت: اگر او را ببرید، غمگین میشوم و میترسم که از او غافل شوید و گرگ او را بخورد. گفتند: با این گروه نیرومند که ما هستیم، اگر گرگ او را بخورد، از زیانکاران خواهیم بود».
در واقع، یعقوب علیهالسلام با این بیان، به آنها آموخت که او را نکشند، بلکه به نحوی دیگر از پدر جدایش سازند. (۱۰) از آنجا که خود پدر هم گفته بود ممکن است او را گرگ بخورد، پس این دروغ را به آسانی میپذیرفت.
«فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَ أَجْمَعُوا أَنْ یجْعَلُوهُ فِی غَیابَةِ الْجُبِّ وَ أَوْحَینَا إِلَیهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هذَا وَ هُمْ لاَ یشْعُرُونَ وَ جَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً یبْکُونَ قَالُوا یا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَ تَرَکْنَا یوسُفَ عِنْدَ مَتَاعِنَا فَأَکَلَهُ الذِّئْبُ وَ مَا أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنَا وَ لَوْ کُنَّا صَادِقِینَ وَ جَاءُوا عَلَى قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ (۱۱) پس او را بردند و هماهنگ شدند که در عمق تاریک چاهش بیفکنند؛ [چون به قعر چاه افتاد] به او وحی کردیم که ایشان را از این کارشان آگاه خواهی ساخت و خود ندانند. شب هنگام، گریان نزد پدرشان بازآمدند. گفتند: ای پدر، ما به اسب تاختن رفته بودیم و یوسف را نزد کالای خود گذاشته بودیم، گرگ او را خورد. و هر چند هم که راست بگوییم، تو سخن ما را باور نداری. و جامه اش را که به خون دروغین آغشته بود. آوردند. [یعقوب] گفت: نفس شما، کاری را در نظرتان بیاراسته است. اکنون برای من، صبر جمیل بهتر است و خداست که در این باره از او باید یاری خواست».
کاروان، یوسف علیهالسلام را از چاه بیرون کشید و به مصر برد. خانوادهی حضرت یعقوب در منطقهی فلسطین حكومت ندارند؛ بلكه تنها استقرار دارند؛ خانوادهای دینی و مذهبی هستند كه مبلغ توحیدند. یوسف علیهالسلام در سیر حوادث، وزیر امور اقتصادی مصر شد. سالها بعد، قحطی گستردهای رخ داد و فرزندان یعقوب علیهالسلام برای گرفتن آذوقه به مصر آمدند. یوسف علیهالسلام برادران را شناخت و با ترفندی آنان را نگه داشت و پدر را نیز به مصر آورد. خانواده یعقوب علیهالسلام، و فرزندان او (بنیاسرائیل) بدین صورت به مصر منتقل شدند. (۱۲)
نخستین تجربه حکومتداری بنیاسرائیل
یوسف علیهالسلام رئیس حکومت مصر شد. مصریان مشرک بودند، اما یوسف علیهالسلام را که موحد بود، به چند دلیل پذیرفتند: نخست اینکه ایشان را از قحطی رهانده بود؛ دوم اینکه بسیار کاردان بود و کسی به کار و مدیریت او ایرادی نداشت؛ دلیل سوم، زیبایی مفرط یوسف علیهالسلام بود. زیبایی حاکم برای مردمان بسیار مهم بوده و هست.
بنیاسرائیل که خاندان حکومتی مصر شده بودند. در آن منطقه قومی دینی بودند. ولی تجربه حکومتی نداشتند. مصر، سرآغاز کسب تجربه حکومتی آنان بود. دیوانسالاری در بنیاسرائیل از اینجا آغاز شده است. آنان مطالب را مینوشتند و مشخصات نسل خود را یادداشت میکردند. بنابراین، ریشه کارآموزی یهود و نقطه آغاز کسب تجربه آنها، در حکومت یوسف علیهالسلام بود.
بنیاسرائیل در حکومت یوسف علیهالسلام دین را تبلیغ میکردند. حضرت یعقوب علیهالسلام در واپسین لحظات عمر، آنان را گرد آورد و فرمود:
«أَمْ کُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ یعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قَالُوا نَعْبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبَائِکَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ إِلهاً وَاحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (۱۳) آنگاه که مرگ یعقوب فرا رسید و به فرزندانش گفت: پس از من چه چیزی را میپرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای نیاکان تو ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را به یکتایی خواهیم پرستید و در برابر او تسلیم هستیم».
نگرانی یعقوب علیهالسلام این بود که فرزندانش در آن حکومت، گمراه شوند. یعقوب علیهالسلام که از دنیا رفت، یوسف علیهالسلام پیکر او را به منطقه شام منتقل کرد و در کنار قبر خلیل الرحمان به خاک سپرد. (۱۴)
هنگامی که بنیاسرائیل وارد مصر شدند، در اقلیت بودند؛ اما چون خانواده حکومتی بودند، نسل خود را گسترش دادند تا از اقلیت درآیند. یوسف علیهالسلام در پایان عمر، بزرگان قومش را جمع کرد و پس از حمد و ثنای پروردگار از آینده سختی خبر داد که آنها بعد از او به آن دچار میشدند؛ از کشته شدن مردان و دریدن شکم زنان آبستن و ذبح کودکان تا آن هنگام که خداوند، حق را به دست قیامکنندهای از فرزندان لاوی بن یعقوب ظاهر کند؛ او مردی گندمگون و بلند قد بود. یوسف علیهالسلام صفات وی را برایشان بازگفت (۱۵) و در وصیت خویش به آنها هشدار داد که چون آنها فرزندان اسرائیل و گروهی مومن با هویت واحد و متشکل هستند و افزون بر آن، تجربه حکومتی نیز یافتهاند. فرعونیان مشرک از آنان میهراسند. از این رو، ایشان را در تنگنا قرار خواهند داد و آنها باید منتظر منجیشان بمانند تا آنها را نجات دهد. حضرت یوسف علیهالسلام از دنیا رفت و انتظار ظهور منجی امید بنیاسرائیل شد. بنابراین، بنیاسرائیل پس از حضرت یوسف علیهالسلام در سه عرصه تلاش کرد:
۱- حفظ هویت
این مجموعه دیندار و متدین کوشید هویت دینی خود را در مصرف مشرک حفظ کند؛
۲- رشد جمعیت
به اندازهای که همچون نمک در آب حل نشوند؛
۳- انتظار منجی
آنان منتظر منجیای بودند تا آنها را از وضعیت ناهنجار مصر رهایی بخشد و در مسیر مسئولیت تاریخی امامت دین خدا که بر عهده آنها بود، حرکت دهد.
چهارصد سال انتظار
تمام گفتههای یوسف علیهالسلام تحقق یافت. مصر در اختیار فراعنه قرار گرفت و فرعونیان در همان سه جهتی که در پیش گفته شد، به بنیاسرائیل هجوم آوردند:
۱- تهاجم فرهنگی به هویت دینی بنیاسرائیل
فرعونیان تلاش میکردند ضمن تحقیر بنیاسرائیل، آنها را در حدی رشدنایافته نگه دارند که در صورت تحقق ظهور موعود، تناسبی با او نداشته و در وضعیتی باشند که به کار وی نیابند. بنابراین، بنیاسرائیل میبابیست از امور فنی و مدیریتی دور میشدند. به همین دلیل، حتی مدیریت خانواده را هم از آنها گرفتند و هر چند خانوار بنیاسرائیلی، تحت مدیریت یک مرد فرعونی زندگی میکرد، بنیاسرائیل به امور پست و دشوار چون خشتسازی و گلکاری، خدمتکاری فرزندان و پیشخدمتی و نوکری در خانههای فرعونیان و در یک کلام به بردگی واداشته شدند. (۱۶) ناکارآمدی آنان بدانجا انجامید که وقتی مادر موسی علیهالسلام میخواست او را درون صندوق بگذارد و به درو بیندازد، در میان بنیاسرائیل، یک نفر هم یافت نمیشد که بتواند صندوقی بسازد به ناچار، او به یک نجار قبطی سفارش ساخت صندوق را داد. (۱۷)
۲- کنترل نسل بنیاسرائیل
سیستم فرعونی، زنهای بنیاسرائیل را موظف کرده بود زیر نظر قابلههای مصری باشند. هر زن بنیاسرائیلی که باردار بود، باید تحت اشراف قابله مصری (قبطی) وضع حمل میکرد. اگر آمار پسران بیش از مقداری مشخص بود، آنها را میکشتند و اگر دختر بود، تحویل مادر میدادند. (۱۸)
۳- برخورد با موعود
فراعنه برای جلوگیری از تحقق داستان موعود دوگونه برخورد داشتند: برخورد با منتظران و جستجوی منتظر و برخورد با او.
فرعونیان کوشیدند موعود را بیابند و بکشند. از آنجا که معلوم نبود او چه موقع به دنیا میآید و فرزند کیست، از اطلاعاتی که بین بنیاسرائیل منتشر شده بود، استفاده کردند. آن اطلاعات، علائم ظهور بود. بنیاسرائیل به انتظار ظهور موعود، فشارها را تحمل میکردند. انتظار، یک عامل ثبات و استقامت برای ایشان بود و انبیای بنیاسرائیل همواره با گفتن علائم ظهور، این سطح انتظار را حفظ میکردند. افرادی که به مرز ناامیدی میرسیدند. با شنیدن علائم ظهور، امیدوار میشدند. فرعونیان با اطلاعاتی که از جاسوسانشان در بنیاسرائیل به دست میآوردند (۱۹) خود را به این حریم نزدیک میکردند. راه دیگر برای دستیابی به منتظر، بهرهگیری از اطاعت پیشگویان و ستارهشناسان بود. از اوضاع ستارگان میشد آینده را پیشگویی کرد، ولی نمیشد آن را تغییر داد. فرعونیان، از این راه، زمان میلاد منجی بنیاسرائیل را به دست آورده بودند.
افزون بر آن، فرعون در خواب دیده بود که شعلهای از بیتالمقدس برخاسته و در خانههای مصریان افتاده و آنها را به آتش کشانده بود. ساحران و کاهنان و معبران و ستارهشناسان، همگی این رویا را به تولد پسری از بنیاسرائیل تعبیر کرده بودند که حکومت فرعون را واژگون میکرد. (۲۰)
ادامه دارد…
پینوشتها:
1- بقره، آیه۱۳۲.
2- تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۸.
3- عهد عتیق، پیدایش، باب۳۲، شماره۲۸. مطابق این فراز از تورات، یعقوب شبانگاه به کشتی گرفتن با خدا میپردازد و در این زورآزمایی، سربلند بیرون میآید و از خداوند نام «اسرائیل» را هدیه میگیرد؛ یعنی کسی که بر خدا پیروز شده است.
4- التبیان، ج۱، ص۱۸۰؛ تفسیر الرازی، ج۳؛ ص۲۹؛ تفسیر القمی، ج۱، ص۳۳۹.
5- یوسف، آیه۳.
6- ر.ک: عهد عتیق پیدایش، باب۳۷.
7- المیزان، ج۱۱، ص۷۶.
8- همان، ج۱۱، صص ۷۸ و ۷۹؛ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۱۷۱؛ علل الشرایع، ج۱، صص ۴۵ و ۴۶.
9- یوسف، آیات ۱۳ و ۱۴.
10- علل الشرایع، ج۲، ص۶۰۰.
11- یوسف، آیات ۱۵ تا ۱۸.
12- داستان یوسف علیهالسلام، یکی از مفصلترین داستانهای قرآن است که در این پژوهش، مجال طرح این داستان نیست.
13- بقره، آیه۱۳۳.
14- کمال الدین، و تمام النعمه، ج۱، ص۲۱۹.
15- همان، ج۱، ص۱۴۵؛ قصص الانبیاء راوندی، ص۱۵۱؛ قصص الانبیاء جزایری، ص۲۵۶؛ عهد عتیق، پیدایش، باب۵۰، شماره۲۴.
16- عهد عتیق، خروج، باب ۱، شمارههای ۱۱ و ۱۴ و ۲۲؛ تاریخ الطبری، ج۱؛ ص۷۲؛ تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۳۳.
17- تفسیر الثعلبی، ج۷، ص۲۳۴؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۶۱، ص۲۰؛ قصص الانبیاء جزایری ص۲۶۱.
18- نحوه کشتن پسران علاوه بر شکنجه آنان، تحقیرآمیز هم بود (ر.ک: تاریخ الطبری، ج۱، ص۲۷۲).
19- قصص الانبیاء جزایری، ص۲۵۱.
20- ر.ک: تاریخ الطبری، ج۱، ص۲۷۳؛ فرج المهموم فی تاریخ علماء النجوم، ص۲۷.
منبع: حجتالاسلام مهدی طائب (۱۳۹۲)، تبار انحراف ، قم: ولاء منتظر، چاپ هشتم.
تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم:
سلام و عرض ادب
برای مطالعه دشمن شناسی، یهود شناسی،
کتاب معرفی میکنید؟ ( هرچه بیشتر عالی تر)
سلام. این سه کتاب را حتما مطالعه کنید: ۱. زرسالاران یهودی و پارسی (۵ جلد) نوشته استاد عبدالله شهبازی ۲. تبار انحراف (۵ جلدی) برگرفته از مباحث حجةالاسلام طائب ۳. قبیله لعنت (۸جلد) نوشته استاد اسماعیل شفیعی سروستانی
سلام
برای شروع مطالعه شناخت یهود و صهیونیست
چه کتاب هایی در نظر دارید؟!
سلام. کتاب پنج جلدی زرسالاران یهودی و پارسی نوشته استاد عبدالله شهبازی
سلام مجدد
معذرت میخوام
من یک نوجوان هستم
و فکر میکنم کتاب زرسالار یهودی…
جهت شناخت صهیونیست
برام سنگینه ،
کتاب های دیگه ای در این جهت نمیشناسید که متنش کمی سبک تر باشه برای شروع ،
چون من یک آدم کتاب خوانی نبودم
برای اینکه به این موضوع علاقه داشتم ، خواستم شروع به کتاب خوندن در محور یهودیت و صهیون کنم
یا اگه میشه لطفاً
یک روش مطالعه بهم معرفی کنید
ممنون
سلام. این مجموعه مقالات را مطالعه کنید:
https://jscenter.ir/jewish-history/israelites/10048