تاریخ فرهنگی «قبیله لعنت»؛ قسمت هفتم انحراف بنیاسرائیل
از روز نخست و پس از هبوط حضرت آدم (ع) بر زمین، ابلیس برای اغوای انسانها کمر همّت بسته و عزم خود را با سوگندی بزرگ جزم کرده بود. او خدا را به عزّتش خوانده و سوگند خورده بود که فرزندان آدم را اغواء کرده و از صراط مستقیم، دور سازد و در این مسیر، او از همهی امکانات، تواناییها و جنود پلید جنّیاش بهره جسته بود.
بهعبارت دیگر، از آن روز دو جریان، یکی رحمانی و الهی و دیگری شیطانی در گسترهی زمین بهراه افتاد و هرچه زمان گذشت، بر پیچیدگی ترفندها و حیلههای جنود شیطان افزوده شد. انبیای عظام الهی نیز که از سوی خدای رحمان، بههمراه کتاب الله، ارسال میشدند، هر روز مجهّزتر، کاملتر بر طوایف و اقوام فرو میآمدند تا آنان را از دامگه ابلیس برهانند.
شاید بتوان ادوار حضور و عمل شیاطین در میان انسانها را به دو دورهی بسیط و مرکّب تقسیم نمود. تا آنجا که از عهد حضرت موسی (ع)، ابلیس شبکهای منظّم و سازمانیافته را در میان انسانها فراهم آورد تا با کمک و هدایت جنود جنّی و بهکارگیری فنون جادویی، مجال بیشتری برای اجرای برنامهها و تاکتیکها به دست آورد و گام به گام، به نابودی ادیان و فاسد کردن انسانها نزدیک شده و سیطرهی جهانی خود را در عرصهی زمین به نمایش بگذارد.
ابلیس میدانست که مجال عمل او تا وقت معلوم است. چنانکه واسپس تقاضا از خداوند برای ماندگاری تا روز قیامت، به او گفته شده بود. ابلیس خطاب به پروردگار گفت:
«قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلَىٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (۱) گفت: پروردگارا مرا تا روزی که مردم برانگیخته میشوند، مهلت ده! [خدا] گفت: تو از مهلتیافتگانی؛ تا زمانی معیّن و معلوم.»
در «تفسیر عیّاشی» از امام صادق (ع) روایتی نقل شده که وهب از حضرت سؤال کرد: روزی که در آیهی شریفه آمده، چه روزی است؟ حضرت فرمودند:
«یا وهب! آیا تو گمان میکنی آن روزی است که خدا مردم را در آن مبعوث میکند؟ [خیر] ولیکن خداوند متعال او را مهلت میدهد تا روزی که قائم ما (عج)، مبعوث شود و جلوی سر او را گرفته، گردنش را میزند و آن روز، روز معلوم است.» (۲)
شبکه اشرار بنیاسرائیل، اوّلین سازمان متشکّل انسانی بود که با هدایت مستقیم ابلیس و جنودش در زمین تأسیس شد تا به مدد علوم غریبه و اجنّه کافر، بهصورت سازمانیافته علیه مؤمنان وارد عمل شوند.
چنانکه پیشتر بیان شد، با خودداری بنیاسرائیل در همراهی با حضرت موسی (ع) و مبارزه با عمالقه و فتح قدس، به مدّت چهل سال، سرگردانی روزیِ مقدّرِ آنها شد. آن زمان، عمالقه در منطقهی «فلسطین» مستقر بودند.
بنیاسرائیل با تجربهی بیماری و سرگردانی و مرگ، پس از رحلت حضرت موسی (ع) از وصیّ حضرت، یعنی یوشع بن نون (ع) یاری خواستند. یوشع (ع) به میدان آمد، عصا را به آب زد، آب شکافته شد و بنیاسرائیل از آب رد شدند و قدس فتح گردید؛ (۳) اما دیگربار زمینگیر شدند. به هواپرستی و عشرت روی آوردند و از ادامهی مأموریت بازماندند.
یوشع بن نون (ع) رحلت فرمود و بدعت پیامبرکُشی در میان بنیاسرائیل مرسوم شد و شهوتپرستی عادت آنان گردید؛ اما آنچه که بزرگترین ضربه را بر پیکر بنیاسرائیل وارد ساخته و آنان را تبدیل به جرثومهی فساد در مقابل انبیای الهی و آموزه های وحیانی ساخت، تفکر نژادپرستانه بود.
به واقع جهان بینی نژادپرستانه، تبدیل به نگرش کلّی شبکه اشرار بنیاسرائیل شد.
همهی عنایات و حمایتهای آسمانی، برای انجام مأموریت محوّله به بنیاسرائیل و تداوم آن نیز در گرو وفاداری به عهدها و انجام آن مأموریت بود؛ در حالیکه بنیاسرائیل، ضمن گسست عهد انبیای الهی، از انجام مأموریت نیز سر باز زده و در عوض، بر این گمان و وهم پای فشردند که برگزیدهی حضرت خداوندیاند و ملک زمینی (ارض مقدّس) حسب برتری نژادی، به آنها وعده داده شده است؛ در حالیکه هدف خداوند متعال، استقرار حاکمیت دین در گسترهی زمین و محو شرک و بتپرستی بود و بنیاسرائیل گمان بردند، برتری نژادی، باعث آن همه داد و دهش و رحمت حضرت خداوند متعال بوده است. خداوند بهصراحت در «قرآن» میفرماید از بنیاسرائیل پیمان گرفته شده بود:
«لَقَدْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ رُسُلاً كُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَىٰ أَنْفُسُهُمْ فَرِيقًا كَذَّبُوا وَ فَرِيقًا يَقْتُلُونَ (۴) ما از بنیاسرائیل پیمان گرفتیم و پیامبرانی را بر ایشان فرستادیم. هرگاه که پیامبری چیزی میگفت که با خواهش دلشان موافق نبود، گروهی را تکذیب و گروهی را میکشتند.»
ابلیس، جانمایهی تفکّر متعصّبانهی غیرالهی خودش را به کالبد اشرار یهود تزریق کرد: «خودبرتربینی»! همان که در صبحگاه آفرینش، در وقت مشاهدهی خلقت حضرت آدم (ع) از روی کین و حسد، از وی روی تافت و اعلام داشت:
«قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ (۵) خداوند خطاب به ابلیس فرمود: چه چیز مانع تو شد که وقتی به تو فرمان دادم، سجده نکردی؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گِلی (خلق کردی).»
در واقع، اشرار بنیاسرائیل از سوی ابلیس، نشان شده بودند، برای شرکت در یک طرح مفصّل، ضد خدا، ضد دین، ضد انبیای الهی و سرانجام ضد انسان، تجسّمی از همهی بغض و کین و حسد ابلیس که اینک بهعنوان مادّة الفساد تفکر استکباری، در این قومِ مدّعی، ظهور مییافت.
از همینجا، تشکیل نظام استکباری بر روی زمین و به نیّت بلعیدن دنیا، در دستور کار سران بنیاسرائیل وارد شد.
انبیای بنیاسرائیل در رویارویی با اشرار بنیاسرائیل
درباره شمار پیامبران بنیاسرائیل، اقوال گوناگونی بیان شده است. رسول مکرم اسلام (ص) در پاسخ به سؤال ابوذر میفرمایند:
«ای ابوذر! آسمانهای هفتگانه نسبت به کرسی، چیزی جز حلقهای نیست که در بیابانی افتاده باشد و برتری عرش بر کرسی، مانند برتری بیابان به حلقه است.» ابوذر میگوید: گفتم: یا رسولالله، پیامبران چه تعدادند؟ فرمودند: «۱۲۴ هزار نفر» گفتم: از میان آنها پیامبران مرسل چند نفرند؟ فرمودند: «آنها ۳۱۳ نفرند.» گفتم: نخستین پیامبران کیست؟ فرمودند: «آدم» گفتم: آیا او از اول مرسل بود؟ فرمودند: «آری، خداوند او را با قدرت خود آفرید و روح خود را در آن دمید.»
سپس فرمودند: «ای ابوذر! ۴ تن از پیامبران سریانی بودند: آدم و شیث و اخنوع که همان ادریس است -و او نخستین کسی است که با قلم نوشت- و نوح و ۴ تن از پیامبران، عرب بودند. هود و صالح و شیب و پیامبر تو محمّد و نخستین پیامبران بنیاسرائیل موسی و آخرین آنها عیسی بود و ۶۰۰ پیامبر از بنیاسرائیل بودند.»
گفتم: یارسولالله! خداوند چند کتاب فرستاده است؟ فرمودند: «۱۰۴ کتاب. خداوند ۵۰ صحیفه بر شیث و ۳۰ صحیفه بر ادریس و ۲۰ صحیفه بر ابراهیم فرستاد و نیز «تورات» و «انجیل» و «زبور» و «قرآن» را فرستاد.» گفتم: یا رسولالله، صحف ابراهیم چه بود؟ فرمودند: «همهی آنها پندهایی بود و…» (۶)
علمای یهود معتقدند که پس از حضرت موسی (ع)، ۴۷ پیامبر برای قوم بنیاسرائیل آمده و شریعت حضرت موسی (ع) را ترویج کردهاند که ۱۷ نفر آنان دارای کتاب بودهاند. در قرآن به چند نفر از انبیای بنیاسرائیل که پس از موسی آمدهاند، اشاره شده است.
حضرت داوود (ع) که صاحب کتاب آسمانی «زبور» بود، یکی از آنهاست و نیز حضرت سلیمان (ع) که در «قرآن» شرح رسالت و سلطنت او آمده است.
انبیای اوّلیه در عهد داوران (قضات) بنیاسرائیل، در حدود دو هزار سال قبل از میلاد ظاهر شدند که آنان را در زبان عبری «نبییم» لقب داده بودند. این افراد مانند عرفای مشرقزمین، افرادی با جذبه و مؤمن بودند. پیامبران بنیاسرائیل در یک زمان، چند نفرشان با هم رسالت هدایت این قوم را بر عهده داشتند و در شهرها و قراء و قصبات مشغول دعوت بودند؛ ولی در «تورات»، نام آنهایی که دارای رساله و کتابی بوده یا بعداً پیروانشان تدوین کردهاند، [به این ترتیب] آمده است: یوشع بن نون، عاموس، هوشع، سموئیل، اشعیاء، ارمیاء، ایلیا و دانیال. در برخی کتب، تعداد انبیای بنیاسرائیل را ۴۸ نفر نوشتهاند که ۱۸ نفر از آنها، صاحب کتاب میباشند. دو نفر دیگر به نامهای ایشع و الیاس کتابی ندارند.
اسامی انبیایی که دارای کتاب بودهاند: موسی، شموئیل، بن القانا (که شائول یا طالوت را به پادشاهی برگزید)، عاموس، هوشع، بن بئری، میخا بن مورثین، یونس، اشعیاء بن عاموس، ناحوم بن القوشی، صیفا بن کوتی، حبقوق نبی، ارمیاء بن ملقیاء نبی، حزقیال نبی، سوال بن قتوائیل، عوبد یاتی نبی، دانیال نبی، حکی نبی، زکریا بن ارخیا و داوود نبی که دارای کتاب «مزامیر» بوده است. (۷)
رویارویی انبیاء با بنیاسرائیل به درازا کشید و «تشکیلات میراثدار سامری»، موذیانه به حیات خود ادامه داد. از میان انبیای بنیاسرائیل، حضرت داوود (ع) و پس از ایشان، سلیمان نبی (ع) به درجات بالایی از سلطنت و حاکمیّت دست یافتند. با این همه، بنیاسرائیل دست از آزار حضرت سلیمان (ع) برنداشت تا به آنجا که آن حضرت را متهم به سحر و کفر کردند:
«وَ اتَّبَعُوا مَا تَتْلُوا الشَّيَاطِينُ عَلَىٰ مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَ مَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَٰكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا (۸) و از افسونی که دیوها (شیاطین) به روزگار سلیمان میخواندند، پیروی کردند و سلیمان کافر نبود؛ ولی دیوها که مردم را جادوگری میآموختند، کافر بودند.»
حضرت سلیمان (ع) به حاکمیّت بینظیری دست یافت و در همین دوران، هیکل را بنا نهاد (۹) با این همه، تشکیلات انحرافی شیطانی، از آنجا که مراد خود را حاصل یافته نمیدید، دست از دسیسه نکشید.
در جای جایِ آموزههای محرّف توراتی، «تلمود» (Talmud) و «کابالا» (Kabbalah)، میتوان مصادیق مادة الفساد و تفکّر استکباری (برتری نژادی و تعصب نژادی) را شناسایی کرد؛ چنان که آمده است:
گفتم که شما خدایانید و فرزندان خدای بزرگید. برخیز ای خدا! (ای فرزندانم!) و بر روی زمین داوری کن؛ زیرا تو تمام امّتهای جهان را متصرّف خواهی شد. (۱۰)
زیرا تو برای یهوه، خدایت، قوم مقدّس هستی. یهوه خدایت تو را برگزیده است تا از جمیع قومهایی که بر روی زمینند، مخصوص برای خود او باشی. (۱۱)
نسل تو سایر ملل را تصرّف خواهد کرد. (۱۲)
دخترانتان را به پسران آنها بدهید و دختران آنها را به جهت پسران خود و به جهت خویشتن مگیرید. (۱۳)
به استناد آیاتی از این دست که به فراوانی در منابع یاد شده قابل بیان است، خاستگاه اصلی اندیشه برتری نژادی و برگزیدگی قومی را در این منابع باید یافت؛ چنانکه میخوانیم:
اکنون اگر آواز مرا فیالحقیقه بشنوید و عهد مرا نگاه دارید، همانا خزانهی خاص من، از جمیع قومها خواهید بود؛ زیرا که تمامی جهان از آنِ من است و شما برای من، مملکت کهنه و امّت مقدّس خواهند بود. (۱۴)
بنیاسرائیل در این غفلت و گمان افتاده بودند که میثاق و عهد اولیه، یکطرفه و برای خداوند الزامآور است و هیچ پیششرطی بر آن مترتّب نیست! چنانکه تا امروز، این گمان را میبرند که میتوانند یکطرفه همهی تعهّدات و عهود را زیر پا بگذارند و خداوند نیز ملزم به مراقبت از آنهاست! در حالیکه همواره همهی نعمتها و اِکرام خداوندی، مشروط به پاسداری از ایمان، وفاداری به عهود و اَعمال نیکوست و خداوند علیم و مستغنی است و هیچ عهدی با کافرنعمتان ظالم و تابع شیطان ندارد.
ادامه دارد… انحراف بنیاسرائیل
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
پینوشتها: انحراف بنیاسرائیل ، انحراف بنیاسرائیل
(۱) سوره حجر، آیات ۳۶-۳۸ و سوره ص، آیات ۷۹-۸۱
(۲) السّلمی السمرقندی، محمد بن مسعود بن عیّاشی؛ تفسیر العیّاشی، ج ۲، ص ۲۶۲
(۳) مجمع البیان، ج ۲، ص ۱۷۹؛ کامل بن اثیر، ج ۱، ص ۲۰۲
(۴) سوره مائده، آیه ۷۰
(۵) سوره اعراف، آیه ۱۲
(۶) ابنبابویه، محمد بن على؛ الخصال، ترجمه جعفری، قم، نسیم کوثر، چاپ اول، ۱۳۸۲، ج ۲، ص ۲۹۷
(۷) مبلّغی آبادانی، عبدالله؛ تاریخ ادیان و مذاهب جهان، انتشارات حرّ، چاپ دوم، ۱۳۷۶، ج ۲، ص ۶۵۷-۶۵۸
(۸) سوره بقره، آیه ۱۰۲
(۹) قاموس کتاب مقدس، ص ۹۳۱؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۴۰. شایان ذکر است، همهی انبیای عظام الهی ساخت مسجد و محراب را در دستور کار و رسالت خود داشتند و از آنچه که بهعنوان معبد و هیکل در آموزههای توراتی از آن یاد میشود، پرهیز داشتند.
(۱۰) مزامیر، باب ۸۲، آیات ۶-۸
(۱۱) سِفر تثنیه، باب ۷، آیه ۶
(۱۲) اشعیاء، باب ۵۴، آیه ۳
(۱۳) نحمیا، باب ۱۳، آیه ۲۵
(۱۴) سِفر خروج، باب ۵، آیات ۶-۱۹
منبع: کتاب «تاریخ فرهنگی قبیله لعنت»، جلد۳، بنیاسرائیل و پیامبری، نوشته: اسماعیل شفیعی سروستانی، صفحات ۸۹-۹۷
انحراف بنیاسرائیل ، انحراف بنیاسرائیل
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
انحراف بنیاسرائیل ، انحراف بنیاسرائیل